سایت: پایگاه شخصی حسین 128-https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzadfile
:///C:/Users/DELL/Downloads
/Eitaa Desktop/1404.08.20(اصول).MP3
وبلاگ - پردازاربعین https://safarzade.blog.i
سه شنبه 20آبان ۱۴۰۴...برابر 20جمادی الثانی ۱۴۴۷
مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح – استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
بحث ما درس خارج کفایه اصول مرحوم آخوند - ممقصد هشتم .فصل تعدی الی المرجحات غیر...
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا روایت..يأتي عنكم الخبران أو الحديثان المتعارضان فبأيهما نأخذ قال خذ بما اشتهر بين أصحابك ودع الشاذ النادر قلت فإنهما معا مشهوران قال خذ بأعدلهما عندك و أوثقهما بحر الفوائد في شرح الفرائد / طبع جدید، جلد: ۲، صفحه: ۲۹۹
- مقصد هشتم .اصول – کفایه الاصول - فصل تعدی الی المرجحات غیرالمنصوصه.
- اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم بحث امروزما : شیخ اعظم انصاری رضوان الله تعالی علیه در تعارض خبرین اکتفا نفرمودند به مرجحات منصوص بلکه تعدی کردند و برای تعدی هم دلیل آوردند صاحب کفایه تمام جهات را قبول داشتند البته عبارتشون یه مقدار گفتیم که میگن یه وقت. خدای نکرده نسبت خلاف به ایشون نداده باشیم چون دارم تکرار میکنم یک وقتی کسی امروز هست درسهای قبل نبوده روی این جهت تکرار نباید بحث را ریزشو بگیم کلیتش این بود که
- ایشان اصلا مرجحات به عنوان مرجح و مزیت قبول نداشتند حتی منصوصه رو و قائل به اطلاقات شدن تعدی از مرجحات دیگه چیه بر خودشون قبول نداشتن. مخالف عامه و موافق کتاب قبول ندارم به عنوان مراجعه و شما دارید مراجعه پنجم ششم را میگویید اینه این کلیت بحث دلیل ۱ و ۲ شیخ و گفتیم رد آخوندم گفتیم رد خودمونم بر آخوند گفتیم اینا رو دیگه نمیگیم
- اومدیم تو دلیل سوم دلیل سومش یک چی بود مخالفت عام بود گفتن در مخالفت شیخ فرمودند فرمودند یه تعلیلی توشون اومد اون تعلیله باعث. تامین میشه یعنی مراجعات غیرمنصوره ما باید اضافه کنیم دلیل چی بود چرا من مخالفت با عامه بکنم رشد فی خلافه این فنا روش علته خب شما باید کلی بگید کل روایت یکون رشد فی خلافها هر روایتی دیگه مخالف عامه شد دیگه ول کنید اون مورد ول کنید کلی بگید هر روایتی که رشد در خلاف اوست این روایت بزاری کنار. و اون روایت که رشد در وفاق اوست باید عمل کنیم انرا و حرام لنا مشکل قطعاً حرامه این مورده اما تعلیل که میگه لعنا شما بگید کل ما کان مذکرا حرام اینجا هم اینطوری
- شیخ اینطوری استدلال کردن گفتن فان الشفی خلافهم به ما میرسونه که رشد ملاک در نظر ائمه علیهم السلام رشد یا همون صحت طریق به واقع. راه درسته روایتش آیا کدام روایت مرا به واقع میرساند فرمود اون که مخالف عامه تو رو به واقع میرسونه موافقه شما رو تو چاه میندازه از خود موافق و مخالف عامه قطعاً یه مزیت هست اینو نمیخوایم کنار بگذاریم طبق نظر شیخ اضافه کنیم
- خب بگیم ملاک رشد حالا کفایه چی میفرماید میفرماید که شاید اینطور نباشه جناب شیخ. یه شاید میارن جلو میگن شاید مخالفت با عامه که ما اسمشو میذاریم لجبازی بزارید واضح حرف بزنم خود لجبازی خوبه میخواستن با عامه مخالفت تمایل مسائل من اضافه میکنم تمایل به افکارشون پیدا نکنه لذا خوششون میومده یعنی داخل چی شد فرقش با جناب شیخ شعر دارن میگن. فإن الشقي من يخالف الحق- خلافهم رشد در خلافشونه یعنی تو برو اون روایت نگاه کن رشدت چی میشه یعنی تورو به حق نمیرسونه این روایت که موافق عامش به حق نمیرسونه اون روایت مخالف شما رو به حق میرسونه
- خب پس ملاک چی شد رشد وقتی رشد است تعدی کن جناب مثلا از بودن راهی که از بخش اون شما رو به حق میرسونه. فیه او یکی رشد توش نیست رشد در خلافشه رهاکن این نظر شیخ - آخوند میگن نه ما احتمال میدیم اینکه روایت ائمه میخواستن مخالفت با عامه رو یاد ما بدن خودمون حالا با عامه یه چیز نیکوییست مطلوب خداست که اگه این باشه دیگه تعدی نمیکنیم دیگه خودش میشه و مثلاً تو اون خمرهم همینو بگیم. حرام لنه مسکرون اون آقایی که تعدی میکنه میگه لعن و مشکل نشون میده اسکار ملاک پس از خم رد میشیم و نبیزم اگه مذکر شد میگیم نبضم چون مذکره حرامه
- حالا آخوند چی میگن میگن شاید مسکری خود خمررا داره میگه خصوص خمر این چیزی بوده میخواستن خمررا بریزی نخوری چون این بوده گفتن چون نخورد پس اشکال نداره خمر چیز خیلی زشتی آیا واقعا درسته چند تا ایراد به کلام ایشون هست اول جناب احتمالیه احتمال که دلیل نیست احتمال داره خب احتمال برای رد کردن دلیل شیخ درسته احتمال مخالفش نباشه. اما برای اثبات کلام خودتون که میخواید بگید تعدی به هیچ وجه با احتمال میتونید جور کنید نه احتمال رو من اضافه میکنم به خلاف ظهور ظاهر تعلیل چیه حجت نیست ظاهر گویندهای که میگه الخمر حرام لانه مسکرون چیه اینه که اسکیت داره میگه نه خصوص خمررا اصلا میگه موضوع کنار. خمرم به خاطر اینکه یکی از افراد مذکره من دارم میگم حرامه و الا اون که به نظر من حرامه این ظهوره - ظهور میگه تعدی کن
- احتمال آخوند میگه تعدی نکن خب اگه یه ظهوری داشتیم ۸۰ درصد ۲۰ درصد احتمال خلافه وظیفه عمل به چیه عمل به ظهوره جناب آخوند شما دارید با یه احتمال ظهوره میذارید کنار اما اشکال بزرگتری که به آخوند هست اینه. که آخوند دارن یه عذرخواهی میکنند از شأن مقدس ایشان ایشون دارن میگن لجبازی با عامه مطلوب شارع این کار درسته باید نسبت به پیغمبر بدیم نسبت به امام صادق علیه السلام بدیم این لجبازی کار عامه نه کار شیعه عامه بودن که میرفتن پیش امیرالمومنین علیه السلام هرچی میگفتن میومدن بیرون خلافشون نسبت به امام میدادن دروغ میگفتن اصلاً کتابا رو ما مکرر داریم کتاب رو میگرفتن از اصحاب ائمه علیهم السلام. دشمن بودن گفتن که تا یه شب ما امانته کتاب دستکاری میکردن فردا میاد کتاب پس میداد.
- ۳۰ تا روایت دروغ تو کتاب وارد کرده بود به خاطر همین بحث امالی شروع شده امالی یعنی چه یعنی شیخ صدوق یا شیخ مفید الان عملی دارن دیگه وقتی میرفتن پیششون میگفتن روایتهای ائمه رو برای ما بخونید میگفتن کتاب بهتون نمیدهند باید بیاد بشینه تو اتاق من میخونم شما بنویسید. احتیاط چی بود این بود که شیخ صدوق میگن من قبلاً چند بار این کتابو دادم به ۵ نفر ۱۰ نفر احتمال میدم دستکاری کرده باشن لذا کتاب نمیدادن میگفتن هدیه سال ۲ سال بیاد اینجا بنشینی روزانه میرفتم پیششون میخوند
- خود جناب شیخ صدوق یا میخوندن شنیدم از فلان از امام صادق علیه السلام اونایی که میخوند- اونا هم یادداشت میکردن درست. خودش نیست یا حتی شک داشت شک هم اگه داشت دیگه نمیگفت- گفت بهش میگفتن دست الکتاب این دست را ما میگیم دست بردن یدست و ما تو فارسی اضافه میکنیم ما دست میگیم تو عربی سین مشدده دست الکتاب اینه اینا قدیم زیاد بوده
- همین امالی اومد جلو جناب آخوند نسبت دروغ دادن و لجبازی کردن به عامه میخوره. لب خاصه عذرخواهی میکنم بذارید بالاتر بگم به احمق میخوره کسی که احمق است لجبازی میکنه کسی که عقلش کمه احمق منظورم اینه نمیخوام فحش بدم کسی که عقلش درکش کمه دلیل خوب براش میگید میگه فهمیدما میخوام لجبازی کنم این عاقله عقلش میگه لجبازی کن نه عقل که نمیگه عقل میگه هرچی که دلیل از واقعیتی اون واقعیت بپذیرید لجبازی میکنه میگه نمیخوام. ائمه علیهم السلام کی اینا رو یاد ما دادن قرآن کی یاد ما داده آیه المؤمنون : 75مِنْ ضُرٍّ لَلَجُّوا في طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُون لجبازی نکن نگو چون تو همچین کردی منم همچین میکنم
- چون به من دروغ نسبت دادی منم یه دروغ به تو نسبت میدم توعصبانی دیدید گاهی زن و شوهر برمیگرده اول یکی دروغ نمیگه اون یکی تا دروغ میگه اینم یه چون تو دروغ گفتی منم به دروغ نسبت میدم تهمت من تهمت به تو میگم نه. این نشانه کمی عقله این درعصبانیتش که هرز رفته پایین نفس داره کار میکنه عقل چی میگه تهمت نزن واقعیتو بگو هرچی چطور آخوند اینو اینجا گفتن میگن ما احتمال داریم رشد در مخالفت کردن با عامه باشه این عبارت اصلا به شأن آخوند نمیخوره به یه انسان لجباز میخوره انسان بچهای که میخواد عقلش کمه نمیخواد لجبازی کنه بهش میگن این غذا رو بخور. بعد که باباش میره میخوره
- یکی گفته بود بابا این کلاهت یه وریه باباش گفته بود- این فضولی به تو مربوط نیست ، بچه که از اتاق بیرون رفته بود بعد رفته بود اومده بود سر آینه کلهش را صاف کردم بود؛ آدم کم عقل اینه که عوض این که به بچه بگه به من گفتی اصلاح کنم خودم را تشکر؛ این نشانه کمی عقله عاقل این کار میکنه بچه رو بیرونش میکنه بعد. اولوال الباب اینا حالا اینجا تو تعارض خبرین حرف آخوند را بزنیم ببینید چقدر دور از مبانی دین این کلام ایشان ؛ که ائمه یاد ما دادن که مخالفت با عامه بکنه این مخالف با عامه برای اینکه جیگرتون خنک بشه ؛ مثلاً قصد خلافت شما برای اینکه یه ضربه بهشون بزنید مخالفت بکنید با عامه فان الرشته فی المخالفه الحق فی مخالفتهم اینا خیلی با هم فرق دو تا چیز ضد همه. فان الحق فی مخالفتهم و تعدی هم میکنید میرید سراغ میگید حق؛ اما اگه گفتید که فان الرشد فی لمخالفت مع الامه اینجا دیگه تعدی نمیکنه مخالف با عامه مطلوبش این ایرادو به کلمه ایناست که دارم عرض میکنم کلامی که ایراد داره هر هرچی دستکاری میکنه اول تعدی نکنن ببینید دلیل لشونم ایناست. شما میتونید دفاع از آخوند بکنید بکنید حل کنید بگید کلام ایشون درست نیست تعدی نکنه ما که اصلاً گفتیم تعدی امر عقلاییه وقتی اون ترازوی وزن سنگینتره ۵ تا مزیت دارد این راوی و روایتش واون سه تا داره
- حالا مزیتها هم که میگیم پنج تا یکی دوتاش اصلا منصوص نیست عقل چی میگه توجه نکن هم سنگ نیست اینا مساوی اند ؟عقل اینو نمیگن عقل میگه. احتمال ترجیح میدی به اون ترجیح عمل کن چرا به مرجوحه عمل میکنی عرض شود که ما تو عبارتهامون برخلاف نظر آخوند خیلی چیز داریم من هم آیه قرآن خوندم که میگه مردم را دعوت کن ادعوا الی سبیل ربک به چی به لجبازی! یا بالحکمت یعنی قرآن اینا رو یاد ما میده؛ یا مثلا روایت ها. به جای اینکه بگن لجبازی کن با افراد به عکسش به ما گفتن خوذ الحکمه من افواح الرجال حتی تو باید جا داره که از مخالفین یه سخن حکیمانه گفت بگیر؛
- مثل غربیا نباشه اونا لجبازند و متکبر زیر بار علوم ما نمیرن میگن ما سر آمدیم همیشه خودشون سلامت میده بخاطر اینکه تربیت نشدن اخلاق ندارن؛ قرآن بما می گویند اطلب العلم ولو بالسین برو چین اگه علم اونجا هست برو بگیر. عکس به ما میگن آنها قرآن بما می گویند ولو مخالفت حرف خوبی زد بگیر؛
- حتی بزارید اینا را اضافه کنیم اگه من دارم با یه کسی بحث میکنم یعنی هر دومون مخالف همدیگه هستیم اما مخالف کلی نه یعنی طرف مقابل منو داره هم تو مطلب میگه وسط مطالبش سه تاشو اشتباه گفت من رد میکنم چهارمش درست بود چرا من چهارم رو رد بکنم دلیل ندارم این چهارمی میپذیرم یکی درسته. مخالفه صرف اینکه عامه - اگه باهاش مخالفت کردی به خدا نزدیک میشه این حرف درست نیست ! اما روایت منو به خدا نزدیک نمیکنه- چون مخالفت کردی یه حسنه بهت میده خیلی حرف بدی است این حرف اصلاً من نباید این را جایی نقل بکنیم - اما نمیدونم آخوند منتظر به این فروعات بودند چون کلامشون خیلی مختصره همین ف المخالفه. لافی غلبه الحق فی خلافه این عبارت را توضیح بدیم به خیلی اشکالات برخورد میکنه میرسیم
- به خلاف عقلا میرسیم به خلاف حکمتا میرسیم به خلاف مذاق اهل بیت علیهم السلام میرسیم به خلاف قرآنا ما هی مخالفت بکن کجا شما بگیریم نمیدونم پس آنچه ما میگوییم
- اما حرف شیخ و اون چیه امام گفتن ؛مخالفت؛ مخالفت عامه رو بگیر. نه به خاطر که با اونا مخالفت کنی و جگرم خنک شد و اونا ضربه زدن به مامان یه ضربه بزنیم ؛ اینا امام یاد ما ندادن تعلیل داره دنبالش فان الرشد فی خلافهم یعنی اون حقا حق چیه حق یعنی حکم خدا حکم خدا تو این دو تا روایته کدومه میگه اون که مخالف آقا نه که لجبازی ؛ بلکه میگه رشد تو در مخالف است الحق فی الخلاف. مخالف حق درش غلبه داره ۸۰ درصد این یکی که موافق ۲۰ درصده ۲۰ درصد شما رو به واقع نمیرسه ؛
- خب یه جاده مثلاً یه تابلو نوشته راه از اینور برو اونور تابلو نداره حالا اینورم که تابلو داره نصب نیستا اما ۸۰ راه همینه اما ۲۰ درصد احتمال داریم که یه آدم نانجیبی اومده تابلو اون بوده بعدش گول بزنه ولی احتمالشو میدیم اما اون غلبه این احتمال اطلاع نمیکنن که فعلا تابلو اینوره. ۸۰ درصد حق این وره ما تو خلاف عامه حق رو خیلی دیدیم دلیلونم توضیح دادیم که اینا عمداً اونا شروع کردن عمداً اومدن حقایق رو برداشتن قاطی کردن
- هرچی روایت مال امیرالمومنین علیه السلام بود معاویه نخستین کار خیلی کرد اسم حضرت برمیداشت اسم غاصبینو میذاشت از جمله خودشون اسم اینا رو میگفت پیغمبر راجع به فلان اینا گفت اینا رو خیلی گفتن اینا رو روایت خیلی داریم. کتاب بود همین باعث همالی شد اینا رو ما یه چیز بالاتر از این میگیم تهدید مورده یعنی. روایت اومده اما چرا مخالفت بکنن دو حالت دو احتمال یه احتمالی که صرف مخالف با اینا جگرت خنک میشه یه ضربه بهشون بزنیم اگه اینه تعدی نمیکنه و از بچگیت نمیری چون از بچگی که ضربه به عامه نیست که
- اما احتمال دوم فان الرشت فی خلافهم میگه علت که میگم روایت مقابلش رشد داره. ملاک نیست رشد ملاکه شما میخواید به حق برسی اگه اینه پس تعدی میکنی تعدی میکنیم از هم چیه مرا به حق میرسونه البته به شکل ظهور نه به شکل مخالفت با عامه موضوعیت داشته باشه بله. جناب احتمال اول گفتیم آخوند میگن احتمال است احتمال که اثبات مطلب ایشونو نمیکنه باید بگم یقینیش اما آخوند احتمال که میدن در رد شیخ دارن میگن
- پس احتمالشون درسته احتمال میشه دیگه در رد شیخ احتمال درسته جواب دوم چی بود کلامش ظهوره ببینید یه طرف ظهورش یه طرف چیه وهمه آخوند وهم عمل کن. چون احتمال به ظهوره اینم جواب دوم
- اما جواب سوم ما این بود که اصلا ما نباید لجبازی را نسبت به خدا و پیغمبر ائمه بدیم اینا کی لجباز بودن چون عامه اذیت کردن ما را شما هم اذیتشون کنید رشد فی المخالفه. مذاق عاقل نمیخونه با مذاق حکیم نمیخونه با مذاهب قرآن نمیخونه با مذاق اهل بیت نمیخونه من از همه جا خوندم دیگه قرآن خوندن روایت خوندم اهل بیت لجبازی به ما یاد ندادن که اهل بیت حق میگن
- میگن حق این وره یا اونور میگه اون که مخالف حق این وصر کیه خدا شن خدا رفتن باطل ها را ترویج دادن چیکار کنم میخواستن نکنن. مخالفت مهم نیست برای من چی حق ملاکه کجا شما را به حق میرساند علیهم السلام اینو یاد ما دادن گفتن وقتی دو تا روایته فان الروش فی خلافهم اون وقت با این فخلافم شما تعدی میکنید از هم همینه اون راوی که غیر از بچه لجبازی کنم که حافظش دقیق تره عین عبارت های معصوم داره نقل میکنه من بهش اعتماد دارم چرا چون رشد. در کلام اوست و مخالفت با اون یکی درسته یه بخش عقلی هم هست لجبازیا عرض شود که من یه چیز بالاترشو میخواستم عرض بکنم و اون اینه که رشد فی خلافهم میشه وثوق و اطمینان به مخالفت با عامه بابا دوتا روایت اگه یه روایت بود فرض کنید یه روایت موافق عامه اونا با هم حل میکنیم باشه خیلی ائمه سخنانشون موافق با عامه. علیه السلام مشکل ما الان اینه که دو تا روایته این دو تا روایت میخوره تو هم ضربه داره میزنه وقتی به هم میخوره من برام مزیت چیکار کنم امام گفتن مخالفت عامه خودش یه مزیته مائده مخالفت عامه یه چیز بالاتر شکار میکنه میگیم منظور وثوق و اطمینانه حالا که دو تا روایت من اطمینانم اطمینان درونی من تو کدومه که مخالفت. ندارم احتمال تقیه میدم احتمال دست فلکتاب میدم احتمال زیاد فقط جهت صدور مثال میزنم وقتی میگم چیزای دیگه دسته فعل کتابم داریم که عسل ساده نشده از امام مخالف وارد کردن. خوب اگر ما پذیرفتیم اطمینان قشنگ تعدی میکنیم دیگه راه بر ما باز میشه اصلاً یه اتوبان میشه راه بازه بازه میگیما ائمه یاد ما دادن یه مزیتی که باعث اطمینان میشود به اون عمل کن یکی از اون مزایایی که موجب اطمینان میشه مخالف عامه به شرطی که گفتم مخالف داره یعنی دو تا یکی از مزایای دیگه چیه برو سر غیر منصوصیت و ما.
- صائب کفایه رضوان الله تعالی علیه میگن ما یه قرائنی داریم که باید اکتفا کنیم به قرائن منصوصه میخوان تعدی نکنند کلام شیخ حالا میخوان رد کنن قرائن چیه اولین قرینهای که ذکر میکنند احتمال یا انفطاع اینطور بگید میگن تعلیل آورده تو روایت که انفع باب تقیه هست فی المواافق. فرمودند دو تا روایت که مقابل همه یکیش موافقم یکی مخالف اون موافق عامه رو چرا عمل نکنم فرمودند چون باب تقیه درش مفتوح است نگفتن چون غلبه حق تو اون یکی مقابلشه اینا نگفتن وقتی میگن انفتاح باب تقیه فعل موافق پس باید اکتفا کنیم به همین سر ازبیت نریا ازیت و مرجات دیگه کاری به تقیه نداره که خلاصه. باز بکنم کلام ایشونو تا خوب معلوم بشه چی میخوام بگم که دارم بازش میکنم ایرادشم واضح میشه باز کردنش اینه یه بار ما میگفتیم روایت مخالفو بگید تعلیلش چی بود فان الربی خلافه آخوند اینورشو دارم میگم میگن روایت موافق عامه رو بزار کنار چرا احتمال وجود تقیتی احتمال تقیه در باب اینور بازه نتیجه ملاک دور انداختن روایت چیه. باب تقیه توش بودن اگه اینه یعنی منات انفطار باب تقیه هرجا گفتی تقیه است بنداز کنار پس تعدی نکن دیگه این کلمه دو سه تا ایراد به کلام ایشون هست اولاً جناب آخوند تعلیل همین یه دونه نیستا خب شما اونورشم هست تحویل تو همین روایت مخالف و عمل کن رشد چیکار میکنه به تعلی خلاف که میرسه دستکاریش میکنه. رشد خلافه یعنی رشد المخالفه الحق اما به اینور که میرسه چرا روایت موافق عامه رو کنار بزاریم میگید مناتش خصوص باب تقیه خصوصا اضافه میکنم که جناب آخوند تحلیلی یکی نیست متاهلی دیگه هم هست تحلیل مثلاً خز به مشهد چرا فان المجمع علیه لاریب مذااقع صرف شهرت که نیست که لاریبه. هرجا که رایب نیست یا کمتره اونو بگیر این ملاکه وقتی شد لاریب بلافاصله از بدیتم جزشه یعنی تعدی میکنه دیگه چون مراجعات دیگه هم باعث اذیت میشه ما از تعلیلهای دیگر میفهمیم که مراد امام علیه السلام هو ترجیح به کل مزیته اینطور بود هر مرجح بالاخره حجت بود اگر هر مرجع حجت بود
- وقتی که از امام صادر شد با اینکه خیلی مکررا. سوال کرد امام یه ضابطه کلی بیان نکردن ما داریم استفاده میکنیم حالا یه جور دیگه من نقل میکنم اگر تو روایت یه تعلیل بود که آخوند دارن میگن کلامشون تازه به شکل احتمال درست بود تو کل روایت یه احتمال میگفتم موافق عامه را کنار بگذار چون باب تغییر درش بازه همین روایت ما داریم که خصوص تقیه رو دارن میگن کنار بگذار پس تعدیه دیگه نمیکرد. چون بقیه موارد که تقیه توش نیست اما الان امام سه تا تعلیل تو عبارت دارد یه بار میگن خز به مشهد یه جا میگن که اون موافق کتاب بگیر مخالف کتاب ما گفتیم ما مخالف قرآن حرف نمیزنیم یه بارم تو بخش سوم که میگن مخالف عامه رشد درشه نگفتن لجبازی خوبه میگن حق تو مخالفت با عامه شما دنبال حقید که ببینی خدا چی گفته. وقتی تعلیل ایناست دو سه تا تحلیله ما از دو سه تا دلیل چی میفهمیم مراد امام از ترجیح به کل مزیت اینو میفهمی عرض شود که نکته بعدی هم یه جواب دیگه به آخوند میدیم ایشون گفتن که تقیه تو این یکی روایت که موافق احتمال تقیه است بزار کنار خب منم یه جواب آخوند میدم فرض کنید هیچ دلیل دیگه هم نباشه اینکه احتمال تقیه از تو این روایت موافق عامه چرا بگذاریم کنار چون حق تو اون روایت مقابله. نه به خاطر اینکه صرف تقیه تو اینه بابا تقیه وقتی تو اینست یعنی یه خللی تو این روایته این خللت تو اون یکی نیست امام میگن به اون عمل کن ما تو به جای اینکه بگن به اون دومی عمل کن غیر مستقیم گفتن مستقیم گفتن تقیه توشه اینو مستقیم گفتن اما مراد امام این نبود مراد امام غیر مستقیمشه که روایت مقابل احتمال تقیه نیست داشتیم قبلا خواندیم که امر به توقف شده. یعنی رجایی همین کلام آخوندا الان میخوایم رد بکنیم این کلمه آخوند تا اینجا میاد ایشون دارن آخوند اینه میگن احتمال تقیه رو داره خصوص تقیه رو میگه این خصوص تقیه رو داره میگه ما باید اینا رد بکنیم ردش اینه خصوص تقیه. امام مستقیم گفتن اما غیر مستقیم میخواستم بگم روایت مخالفو بگیر چون حق توشه وقتی گفتی حقشه داره تعدی میکنه اگه خصوص تقیه بود که آخوند میگن درسته کلامشون خصوص تقیه خب تو از بدیات تقیه نیست تقیه توش نیست عرض شود که بازم بحث تعدی ادامه داره ما فعلاً این کلام رو رها میکنیم.
- خب یه جاده مثلاً یه تابلو نوشته راه از اینور برو؛ اونور تابلو نداره حالا اینورم که تابلو داره نصب نیستا اما ۸۰ درصد راه همینه ؛ اما ۲۰ درصد احتمال داریم که یه آدم نانجیبی اومده تابلو اون بوده بعدش گول بزنه ولی احتمالشو میدیم اما اون غلبه این احتمال اطلاع نمیکنن که فعلا تابلو اینوره. ۸۰ درصد حق این وره ما تو خلاف عامه حق رو خیلی دیدیم دلیلونم توضیح دادیم که اینا عمداً اونا شروع کردن عمداً اومدن حقایق رو برداشتن قاطی کردن هرچی روایت مال امیرالمومنین علیه السلام بود معاویه نخستین کار خیلی کرد اسم حضرت برمیداشت اسم غاصبینو میذاشت از جمله خودشون اسم اینا رو میگفت پیغمبر راجع به فلانی اینو گفت اینا رو خیلی گفتن اینا رو روایت خیلی داریم. کتاب بود همین باعث همالی شد اینا رو ما یه چیز بالاتر از این میگیم تهدید مورده یعنی. روایت اومده
- اما چرا مخالفت میکنن دو حالت دو احتمال یه احتمالی که صرف مخالف با اینا جگرت خنک میشه یه ضربه بهشون بزنیم اگه اینه تعدی نمیکنه و از بچگیت نمیری چون از بچگی که ضربه به عامه نیست که اما احتمال دوم فان الرش فی خلافهم میگه علت که میگم با این مخالفت کن چون روایت مقابلش رشد داره. ملاک نیست رشد ملاکه شما میخواید به حق برسی اگه اینه پس تعدی میکنی تعدی میکنیم ازچیه ؛ مرا به حق میرسونه البته به شکل ظهور نه به شکل مخالفت با عامه موضوعیت داشته باشه بله. جناب احتمال اول گفتیم آخوند میگن احتمال است احتمال که اثبات مطلب ایشونو نمیکنه باید بگیم یقینیش
- اما آخوند احتمال که میدن در رد شیخ دارن میگن پس احتمالشون درسته احتمال میشه دیگه در رد شیخ احتمال درسته جواب دوم چی بود کلامش ظهوره ببینید یه طرف ظهورش یه طرف چیه وهمه - وهم عمل کن. چون احتمال به ظهوره اینم جواب دوم اما جواب سوم ما این بود که اصلا ما نباید لجبازی را نسبت به خدا و پیغمبر ائمه بدیم اینا کی لجباز بودن چون عامه اذیت کردن ما را شما هم اذیتشون کنید رشد فی المخالفه. مذاق عاقل نمیخونه با مذاق حکیم نمیخونه با مذاهب قرآن نمیخونه و مذاق اهل بیت هیچ جا نمیخونهنه من از همه جا خوندم دیگه قرآن خوندن روایت خوندم اهل بیت لجبازی به ما یاد ندادن که اهل بیت حق این وره یا اونور میگه اون که مخالف عامش حق اینوره مقصر کیه خدشون خدشو رفتن باطل ها را ترویج دادن چیکار کنم میخواستن نکنن. مخالفت مهم نیست برای من چی حق ملاکه کجا شما را به حق میرساند علیهم السلام اینو یاد ما دادن گفتن وقتی دو تا روایته فان الروشد فی خلافهم اون وقت با این فن خلافهم شما تعدی میکنید از هم همینه اون راوی که غیر از بچه لجبازی کنم که حافظش دقیق تره عین عبارت های معصوم داره نقل میکنه من بهش اعتماد دارم چرا چون رشد. در کلام اوست و مخالفت با اون یکی درسته
- یه بخش عقلی هم هست لجبازیا عرض شود که من یه چیز بالاترشو میخواستم عرض بکنم و اون اینه که رشد فی خلافهم میشه وثوق و اطمینان به مخالفت با عامه بابا دوتا روایت اگه یه روایت بود فرض کنید یه روایت موافق عامه اونا با هم حل میکنیم باشه خیلی ائمه سخنانشون موافق با عامه. علیه السلام مشکل ما الان اینه که دو تا روایته این دو تا روایت میخوره تو هم ضربه داره میزنه وقتی به هم میخوره من برام مزیت چیکار کنم امام گفتن مخالفت عامه خودش یه مزیته مائده مخالفت عامه یه چیز بالاتر شکار میکنه میگیم من زور وثوق و اطمینانه حالا که دو تا روایت من اطمینانم اطمینان درونی من تو کدومه که مخالفت. ندارم احتمال تقیه میدم احتمال دست فلکتاب میدم احتمال زیاد در جهت صدور ناقص باشد فقط جهت صدور
- مثال میزنم وقتی میگم میگم چیزای دیگه دسته فعل کتابم داریم که اصلا صادر نشده از امام مخالف وارد کردن. خوب اگر ما پذیرفتیم اطمینان قشنگ تعدی میکنیم دیگه راه بر ما باز میشه اصلاً یه اتوبان میشه راه بازه بازه میگیما ائمه یاد ما دادن یه مزیتی که باعث اطمینان میشود به اون عمل کن یکی از اون مزایایی که موجب اطمینان میشه مخالف عامه به شرطی که گفتم مخالف داره یعنی دو تا یکی از مزایای دیگه چیه برو سر غیر منصوصیت و ما. صاحب کفایه رضوان الله تعالی علیه میگن ما یه قرائنی داریم که باید اکتفا کنیم به قرائن منصوصه میخوان تعدی نکنند کلام شیخ حالا میخوان رد کنن اون قرائن چیه
- اولین قرینهای که ذکر میکنند احتمال یا انفطاع اینطور بگید میگن تعلیل آورده تو روایت که انفع باب تقیه هست فی المواافق. فرمودند دو تا روایت که مقابل همه یکیش موافقم یکی مخالف اون موافق عامه رو چرا عمل نکنم فرمودند چون باب تقیه درش مفتوح است نگفتن چون غلبه حق تو اون یکی مقابلشه اینا نگفتن ؛ وقتی میگن انفتاح باب تقیه فعل موافق پس باید اکتفا کنیم به همین سر ازبیت نریا ؛ ازیت و مرجات دیگه کاری به تقیه نداره که
- خلاصه. باز بکنم کلام ایشونو تا خوب معلوم بشه چی میخوام بگم که دارم بازش میکنم ایرادشم واضح میشه باز کردنش اینه یه بار ما میگفتیم روایت مخالف را بگیر؛ تعلیلش چی بود فان الرشد خلافه آخوند این ور- رشد دارم میگم میگن روایت موافق عامه رو بزار کنار چرا احتمال وجود تقیتی احتمال تقیه در باب این ور بازه نتیجه ملاک دور انداختن روایت چیه. باب تقیه توش بودن اگه اینه یعنی منات انفطار باب تقیه هرجا گفتی تقیه است بنداز کنار پس تعدی نکن دیگه این کلمه
- دو سه تا ایراد به کلام ایشون هست اولاً جناب آخوند تعلیل همین یه دونه نیستا خب شما اونورشم هست تحویلیم تو همین روایت هست میگه روایت ما مخالف و عمل کن رشد چیکار میکنه به تعلی خلاف که میرسه دستکاریش میکنه. رشد خلافه یعنی رشد المخالفه الحق اما به اینور که میرسه چرا روایت موافق عامه رو کنار بزاریم میگید مناتش خصوص باب تقیه خصوصا اضافه میکنم؛ که جناب آخوند تحلیلی یکی نیست متاهلی دیگه هم هست تحلیل مثلاً خز به مشهد چرا فان المجمع علیه لاریب مذاقع صرف شهرت که نیست که لاریبه. هرجا که ریب نیست یا کمتره اونو بگیر این ملاکه وقتی شد لاریب بلافاصله از بدیتم جزشه یعنی تعدی میکنه دیگه چون مراجعات دیگه هم باعث اذیت میشه ما از تعلیلهای دیگر میفهمیم که مراد امام علیه السلام هو ترجیح به کل مزیته اینطور بود هر مرجح بالاخره حجت بود اگر هر مرجع حجت بود وقتی که از امام صادر شد با اینکه خیلی مکررا. سوال کرد امام یه ضابطه کلی بیان نکردن ما داریم استفاده میکنیم
- حالا یه جور دیگه من نقل میکنم اگر تو روایت یه تعلیل بود که آخوند دارن میگن کلامشون تازه به شکل احتمال درست بود در کل روایت یه احتمال میگفتم موافق عامه را کنار بگذار چون باب تغییر درش بازه همین روایت ما داریم که خصوص تقیه رو دارن میگن کنار بگذار پس تعدیه هم دیگه نمیکرد. چون بقیه موارد که تقیه توش نیست
- اما الان امام سه تا تعلیل تو عبارت دارد یه بار میگن خز به مشهد یه جا میگن که اون موافق کتاب بگیر مخالف کتاب نه ؛ ما کتاب ما گفتیم ما مخالف قرآن حرف نمیزنیم یه بارم تو بخش سوم که میگن مخالف عامه رشد درشه نگفتن لجبازی خوبه میگن حق تو مخالفت با عامه شما دنبال حقید که ببینی خدا چی گفته. وقتی تعلیل ایناست دو سه تا تحلیله ما از دو سه تا دلیل چی میفهمیم مراد امام از ترجیح به کل مزیت اینو میفهمی عرض شود
- که نکته بعدی هم یه جواب دیگه به آخوند میدیم ایشون گفتن که تقیه تو این یکی روایت که موافق احتمال تقیه است بزار کنار خب منم یه جواب آخوند میدم فرض کنید هیچ دلیل دیگه هم نباشه اینکه احتمال تقیه از تو این روایت موافق عامه چرا بگذاریم کنار چون حق تو اون روایت مقابله. نه به خاطر اینکه صرف تقیه تو اینه بابا تقیه وقتی تو اینست یعنی یه خللی تو این روایته این خلل تو اون یکی نیست امام به اون عمل کن ما تو
- به جای اینکه بگم به اون دومی عمل کن غیر مستقیم گفتن مستقیم گفتن تقیه توشه اینو مستقیم گفتن اما مراد امام این نبود مراد امام غیر مستقیمشه که روایت مقابل احتمال تقیه نیست داشتیم قبلا خواندیم که امری به توقف شده. یعنی درجایی همین کلام آخوندا الان میخوایم رد بکنیم این کلمه آخوند تا اینجا میاد ؛
- ایشون دارن آخوند اینه میگن احتمال تقیه رو داره خصوص تقیه رو میگه این خصوص تقیه رو داره میگه ما باید اینو رد بکنیم ردش اینه خصوص تقیه. امام مستقیم گفتن اما غیر مستقیم میخواستند بگند روایت مخالفو بگیر چون حق توشه وقتی گفتی حقشه داره تعدی میکنه اگه خصوص تقیه بود که آخوند میگن درسته کلامشون خصوص تقیه خب تو از بدیات تقیه نیست تقیه توش نیست عرض شود که بازم بحث تعدی ادامه داره ما فعلاً این کلام را رها میکنیم.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




