یکشنبه 18 آبان ۱۴۰۴.- استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه-درس خارج کفایه  اصول مرحوم آخوند - ممقصد هشتم .فصل تعدی الی المرجحات غیر...

اصول یکشنبه 18 آبان/404

-   سایت: پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

نهج البلاغه فرزاد -    @nahjolbalaghehfarza

  وبلاگ صفرزاده- پردازش اربعین  https://safarzade.blog.i   

یکشنبه 18 آبان ۱۴۰۴...برابر 18 جمادی الثانی ۱۴۴۷ 

مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح – استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه                                                                                                             

 بسم الله الرحمن الرحیم  الحمد لالله رب العالمین 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا

الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله‌ لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ                                                                   

بحث ما درس خارج کفایه  اصول مرحوم آخوند - ممقصد هشتم .فصل تعدی الی المرجحات غیر...

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا

روایت..يأتي عنكم الخبران أو الحديثان المتعارضان فبأيهما نأخذ قال خذ بما اشتهر بين أصحابك ودع الشاذ النادر قلت فإنهما معا مشهوران قال خذ بأعدلهما عندك و أوثقهما بحر الفوائد في شرح الفرائد / طبع جدید، جلد: ۲، صفحه: ۲۹۹

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم

در بخش تعارض خبره سه تا مرجح تو روایت داشتیم توی روایتم چهار تا بود عدد ۳ و ۴ش به درد ما حالا نمی‌خوره سه تا ره برای آسان شدن مطلب بگید - چهاررتایی بود تو مقبوله اول گفتن راوی. از این دو تا روایت ببین کدومشون صادق‌ترن ، کدوم اوثق ، کدوم اعدل ، کدوم افقه، اینا رو گفتن این ۱ هر کدوم بود اون روایت را عمل کن

روایت دوم بزار کنار ملاک دوم شهرت گفتن یعنی از ملاک اول رد میشیم معناش چیه راوی ها از همه مزیت‌ها مثل همن این معناش.

  1. خب میام سراغ مزیت دوم روایت مشهور را عمل می‌کنیم شازو کنار می‌گذاریم اگه این وضعیت دوم نبود دوره می‌گیم نبود یعنی چه یعنی هر دوره باید تو شهرت مثل همه یا اگه هر دو شاز
  2. مزیت سوم موافقت کتاب اگه این مزیت نبود یعنی هر دوش موافق با دوتا آیه است یعنی ظاهره قرآن یه کدوم بالاخره اشتباهی. یا هر دوش موافق ظاهر کتابه یا هیچ کدوم اصلاً تو کتاب ظهوری ندارد تو فروعات فروتم که تو قرآن اصلاً وجود نداره اگه این بود آن وقت برو
  3. مزیت چهارم مخالفت عامه هر کدوم هست اون فان الرشده فی خلافه این چهار تا مزیت آیا میشه ما تعدی کنیم و بریم سراغ مرکات پنجم ششم ما مثال زدیم. مثلا ازبت بودن تو روایت نیومده بود بگیم دوتا روایت متعارض یکی شد راویش از نظر دقت و حافظه خیلی بالاتر از اون یکیه خیلی دقیق نقل می‌کرده عین عبارت‌ها را حتی میگه من یادم نیست اینجا این کلمه رو امام اینطوری گفتن یا اونطوری که این کارو می‌کنن تو روایت‌ها دلیل دقتشونه دیگه اما زاویه دوم دقت نداره نقل به معنا میکنیم که امام اینا رو گفته عین عبارت نقل نمیکنه.
  4. آیا تعدی بکنیم یا نه شیخ اعظم انصاری میگن تعدی بکنیم صاحب کفایه می‌فرمان نه دلیل شیخ چیه دو سه تا دلیل جناب شیخ دارند دقت کنید عبارت‌های شیخ رضوان الله تعالی علیه و ماندن نهایت تعدی رو موافقت شیخ می‌ریم جلو کلمات شیخ خیلی دقیقه رو احراز بکنیم از خود این روایت ها.
  5. شیخ استیاد می‌کند حقیقتاً یه شکار علمیه دقت خیلی می‌خوام دلیل اولشان دلیل اول میگن که تو مرجح اول امام و گفتن اوثقیت و گفتن و نحوها افقهیت و گفتن اینا می‌فرمان خود این ملاک های راوی دلیل بر اینه که هر مزیتی که تو روایت نیومده اونم دلیل بر ترجیح است از بد بودن. استفاده کنم چطوری استفاده کنیم این کار بالاخره شاق کار هر کسی نیست یعنی اکثر طلبه‌ها اینا رو نگاه می‌کنن می‌گن چه ربطی داره تو روایت مثلاً ۴ تا صفت راوی گفته از کجا بفهمیم جناب شیخ می‌فرماد چرا این چهار تا ملاکی که گفت دلیل بر تعدیه چرا اول میگن که ما نگاه میکنیم چرا استقیت رو امام. ملاش قرار دادن دلیلش اینه که یه استقیت موجب اقربیت الی الواقع می‌شود ولی خدایت یه کسی تو زندگیش همیشه راستگوئه این دلیل نمیشه که زندگیش به چه درد من می‌خوره اون که روایت وقتی تو روایت گفتید معلوم شدیت یه ملاک دیگری دارد چه دقتی دارن شیخ میکنن دو تا راوی اند یه کدوم صادق. تو زندگی و اینا که به درد من نمی‌خوره من این دو تا روایت خب دیگه نگفتن برای چیه ما داریم اضافه می‌کنیم میگیم استقیت موجب ااقربیت الی الواقع می‌شود اما اون که صادق است این اقربیت و به واقع رو نداره
  6. حالا ساده تر بگم بیشتر حکم خدا میرسونه اقربیت الی الواقع. در واقع دارن شیخ چیکار می‌کنند دقت کنید تنقیح منات دارند می‌کنند مستعده رو چیکار می‌کنه این فوت و فن شیخه دیگه خدا رحمت و رضوانشو شامل حالشون بکنه که چه دقت‌هایی داشتند و یادتون باشه که اون سه نکته‌ای که قبل از فوتشون گفته‌اند یکیش همین بود به گفتن برای علماوا همیشه خیرات بگید. براشون قرآن بخونید نماز بخونید گفتن این کارو بکنید از روی استمداد بگیرید توصیه کرد ما همین و برای خود شیخ باید انجام بدیم دقت داشته باشید و از روحشون چه دقتی دارن می‌کنن می‌خوان تنقیح ملات بکنن تو روایت آنچه که مذکور است
  7. گفت (۱افقهيّت ۲ - اعدليّت ۳ - اوثقيّت (در مرفوعه) ۴ - اصدقيّت (مقبوله).)چهار تا چیز گفت
  8. ما میگیم این چه دلالتی داره برای اینکه ما به این روایت عمل کنیم کنار بگذاریم یه منات گیری میکنیم. میگه مثلاً از طبیعت چون موجب اقربیت الی الباقه می‌شه پس ملاک از تقویت نیست یه چیز دیگه شد اقربیت شد تا اقربیت را  گفتید تعدی می‌کنیم یعنی پنجم شما اضافه می‌کنیم مزیت اگه یه راوی عظمت از اون یکی تو روایت هم نگفت حضرت ما اضافه کردن این کار دومشون هم باز فهمش خیلی سخته اما ما باید خیلی دقت بکنیم. می‌فرمان که راوی البته حالا خوب دقت کنید
  9. من میگم یه کار دیگه شیخ به این لفظم نگفتم میگن لذا ظاهرش اینه که می‌خوان همون دلیل اولو تکمیل کنن اما نه دلیل اول و دوم اصلاً ربطی به هم نداره دلیل اول تنقیح معنات دارن میکنن دلیل دومشون اینه که میگن راوی وقتی شنید از امام. سوال نکرد که اگه یکی از اینا بود یا دوتاش بود دوتاش نبود اونجا چیکار بکنم راوی چیا سوال کرد تو بخش دوم گفت اگه دو تا راه بیا مساوی بودن رفت سر مرجح دوم که شهرته مرجع اول را رد کردند
  10. خب سوال ما اینه اول غالباً راوی ها مثل هم نیستن چرا راوی اشتباه کرد - و گفت اگه مثل هم بودن چیکار کنیم باید   اونچه اتفاق می‌افتاده رو بپرسه - اتفاق چیه. (اینه که این چهار تا ملاکی که امام گفتن نمیشه که یه راوی هر چهار تاش را داشته باشه هیچ کدوم نداشته باشه اینکه اتفاق نمی‌افته - که غالباً چیه اینه که مثلاً یه راوی یکش رو داره اون یکی دوتا رو داره اون یکی دو تا داره اون یکی سه تا داره باید اینا سوال میکرد اینا سوال نکرد
  11. وقتی سوال نمیکنه با یه چیز دیگه می‌فهمیم اینا رو دیگه نیومده - اینا قبل گفتیم که ترتیب بین این چهار تا نیست خوب دقت کنید. جدید باشه چون گفتم جناب شیخ میگن لذا این لذا ظاهرش اینه که دارن تکمیل می‌کنن دلیل اول ما را - می‌خوایم یه بحث جدیدی رو بذاریم مطرح کنیم که نسبت به شیخم ندیم یه وقت ایراد به ما نگیره راوی وقتی سوال نمیکنه که بعضی صفات هست بعضی نیست دلیل بر اینه که ترتیب بین اینا نیست اگه ترتیب بود یعنی اول حتما باید ببینیم. بعد اورعیت بعد اوثقیت بعد اگه ترتیب بود چیکار می‌کرد این سوال می‌کرد که حالا یکی از یکی نیست امام میگن که خب من اینا رو گفتم نگاه کن اول اینه اول مثلا این اولیت و داره اون یکی سه تا مزیت دیگه داره امام چی میگن اگه ترتیب باشه کاری به اون سه تا مزیت نداشته یعنی یه مزیت داره اما اون یکی سه تا مزیت داره کنار. وقتی ترتیب باشه اینه دیگه
  12. وقتی ترتیب نباشه رو یه کاسش می‌کند یعنی چهار تا می‌خواد اول یک باشه می‌خواد اول چهارمی باشه فرق نمیکنه رو هم بریز رو هم بریز این یکی دو تا مزیت داره اون یکی مثلاً یه مزیت داره امام چی میگن یا دو مزیت‌ها رو بگیر این یکی سه تا مزیت داره اون یکی دوتا داره امام چی میگن وقتی ترتیب نباشه خوب اگه اینه پس میریم سراغ پنجمیش که از بدویه. ترتیب وقتی نباشه اینه تعدی باید بکنیم از مرجحات منصوصه
  13. پس یه بار دیگه تکرار می‌کنم جناب شیخ تنقیح منات کردن گفتن این چهار تا ویژگی راوی خودش مرجح نیست امام گفتن به دلیل اقربیت الی الواقع امام دارن میگن. یک جایی هست  که اقربیت مهمه اقربیت تو صفات بعدی هم هست صفت پنجم هم هست
  14. ما یه بحث دیگه رو مطرح کردیم ترتیب آیا هست تو این چهار تا صفت یا نیست سوال می‌کنیم اگه ترتیب بود معناش اینه که روایت اول ملاکیت که داشت اون را ترجیح بده ولو راوی دوم سه تا مزیت داره به درد نمیخوره چون ملاک اون اولشه ترتیب دیگه اول نگاه. کاری به مزایای دیگه نداریم اگه این باشه تعدی هم نمی‌تونی بکنی
  15. اما می‌بینیم راوی سوال نکرد از اینکه بعضی صفات باشه بعضی نباشه می‌فهمیم راوی یه چیز فهمیده از جواب امام از سوال و جوابیه چی فهمیده و اون اینه که این چهار تا ترتیب ندارد اینا راوی فهمیده چون این فهم سوال بعدی نبود که بعضی از بعضیش نیست فهمید که بعضی از بعضی نیست باید چیکار کنه. اون که بیشتر دارد را عمل کنه از مزایا این سه تا مزیت دارد اون یکی یه دونه کاریم به ترتیب دیگه نداره
  16. وقتی کاری به ترتیب نداشت و فقط مزیت بود این مزیت موجب میشه ما تعدی کنیم صفت پنجم اضافه کنیم پس از فهم راوی میفهمیم خیلی باید دقت بکنیم یعنی باید حرف خیلی بزنیم تا این جا بیفته میگن حالا برید بیرونم که اصول خوندن ازشون بپرسین عبارت‌ها را. غالباً نمی‌تونن معنا بکنن کاری هم نداشته باشید برای اینکه بدونید بحث خیلی سخته می‌مانند اینا رو جناب شیخم حقیقتاً تو هوا دارن شکار می‌کنند نسبت به روایت مهم‌تره
  17. که اول فرموده اولی خیلی ربط داره به. کلمه اول من نمی‌فهمم چیه تو ذهنت دومی اینکه دوتا اولی داره بالاتر خیلی خب اگه این بود راوی باید سوال بعدش همین باشه می‌دونم اما نسبت غفلت نباید بدی فهمیده مشکل حل شده حتی بر فرض اونم غافل باشه امام نباید. برو تو غفلت باقی بگذارد
  18. امام باید جوابشون کامل باشه امام بعد از مزیت اول سراغ مزیت دوم رفتن البته با سوال راوی ما فعلاً یه چیزشکار می‌کنیم حالا می‌خواهد شیخ گفته باشند یا نگفته باشند این توضیحاتی که ما میدیم دیگه خیلی خوب جا میفته که راوی فهمیده است
  19. از این چهار تا مرجحه راوی چیه فهمید. فهمید که دیگه نباید سوال بکنه که اگه دوتا با یکی سه تا با دو تا چهار تا با یکی اینا فهمید جوابشو همین که فهمید سوال نکرد خب کی فهمیده وقتی که ترتیب بین این چهار تا صفت نباشه تا میگیم وقتیه که ترتیب نباشه بلافاصله میگیم پس پنجمیش هم هست ششم حالا عکسش اگه ترتیب بود. اورعیت و افقهیت و اینا دومیه اما امام گفتن اولی بگید اگه این بود
  20. راوی جاش بود این سوال می‌کرد که اگه مثلاً عصرقیت با یکی دیگه اومد اون یکی مثلاً چیه اینا من چیکار کنم یعنی ازسوال ناتوان بود دیگه حتی صفات دیگر رو باید سوال میکرد از بچه سوال میکرد از بچه چیکار کنه اما میفهمیم با همون جواب اول امام فهمید ترتیب نیست یه کاسه باید بکنه مزایا را. وقتی یه کاسه میکنه اول مزیت چهارم باشه اون یکی مزیته اوله چیکار کنیم اگه مزیت چهارم با سومی بود اما اون یکی فقط مزیت اول بود اول و چهارم اینا رو ول کنی مزیت اولو من میگم اول اما اون یکی مزیت ۴ و ۳ را داشت اونو بگیر اون ۴ تا مزیته همه اینا دلیل بر اینه که ملاک ترتیب که نبود خود ازید نباید نگاه کنیم بریم جلوتر از صفات دیگه هم هست. چرا اگه پنجمی باشه رو فرض این برید جلو تو این چهار تا هیچ مزیتی نداشتن اما یه کدوم ازید بود اون یکی نبود موجب ترجیح میشه
  21. خب فهمیدیم ما اینا داریم همه اشتیاق می‌کنیم می‌گیم امام فرمودن راویان فهمیدیم چرا چون ترتیب نبود این اضافه کنه امام چهار تا رو گفتن اما ترتیب نداشت. چون ترتیب نداشت راوی فهمید که بین این چهار تا یک و دو و سه و چهار رو ما داریم می‌گیم اما اینو ملاک نیست یکیشو مثلاً دو رو داره با ۴ رو داره اصلاً ترتیب که نیست یه دو و چاره اون یکی ۳ اینا راوی سوال نکرد اگه ترتیب بود با سوال میکرد این که سوال نمی‌کنه یعنی اینا رو ول کن مثلاً اون ۲ و ۴ رو داره اون روایت داره چیکار کن
  22. وقتی اینطور شد کشف عظیم میکنیم که باید تعدی بکنیم وظایف دیگر هم باید اضافه کنیم. هر مزیتی موجب بشه هر مزیتی موجب ترجیح میشه اینو امام یادش دادن نه اینو می‌فهمی که امام این چهار تا رو به عنوان مثال گفته‌اند نه به عنوان تنسیس می‌خوام تخصیص بزنن بگن خصوص اینها نمی ایستم بگم گفتن راوی هر مزیتی داره ترجیح بده برای اون یکی. ما اینو میفهمیم از کجا از که ترتیب نیست و امام چهار تا را به عنوان مثال فرموده خودشون منع کردن تصریح میکنن یعنی ذکر بگو بعداً می‌بینن اگه جلوشو نگیرن افراد خود به خود اضافه میکنن هنوز صد سال نگذشته اصلا اصل روایت به هم کسی نمیدونه کدوم به کدوم حکم شرعیه.
  23. حکم شرعی را دارن یاد میدن یه قاعده دارن یاد راوی میدن یاد مجتهد میدن چون می‌دونن بعد دسترسی به امام نیست دارن قاعده یادش میدن این خیلی مهمه این که اینا باید بدونه بره جلو امام وقتی قاعده یاد میدن دارن تعلیم میدن اگه قاعده نبود و خصوصی به جهله الان راوی ترکیب فهمیده نفهمید این چهار تا صفت. حالا که نکردن طبق فرمایید
  24. وقتی امام نمی‌فرماید یعنی چی یعنی درست فهمیدی تثبیت میکنن درست فهمیدی که یه قاعده کلیست این چهار تا مثال من زدم به عنوان مثال اما شما بفهم که کل مزیت فی الراوی یوجب ترجیح این کل ازش بفهمید این دلیل اول
  25. دلیل دوم. با جناب شیخ میان سرخود روایت - روایت در مرجح دوم گفت خذ بما اشتهر بين أصحابك اما به این اکتفا نکردند چرا دنبالش تعلیل آوردند می‌دونید تعلیل خیلی چیز مهمی است التعلیل - علت توهم وقتی میگه الخمر حرام لانه تعلی بلا ماء از این تعلیل میفهمیم که حرمت مختص به خمر نیست. تامین پیدا می‌کنه والا آب عنب نباشه آب نبیز باشه آب خرما باشه مشکل باشه حرامت اینا از کجا فهمیدیم از تعلیل حالا اینجا هم تعلیل داره تعلیل دقت کردن گفتن تو تعلیل چی گفت گفت قال خذ بما اشتهر بين أصحابك ودع الشاذ النادر قلت فإنهما معا مشهوران قال خذ بأعدلهما عندك و أوثقهما - بمشهور عند أصحابك، فإنّ المجمع عليه لاريب فيه گفت مشهور توش نیست مفهومش اینه که شازه. فیه کل الریب هرچی ریب می‌خوای تو اونه توی مشهور نیست
  26. خب ما یه سوال می‌کنیم آیا درمشهور هیچی ریب نیست یا نسبت به شاز رایبش کمتره خوب دقت بکنید هی داریم استفاده می‌کنیم از روایت مشهور که نمی‌شد بگی ریب نداره که بالاخره مقابش روایت حکم دیگه شک دارم کدوم درسته حرفم تمام بشه.
  27. پس دو احتمال هست احتمال اول اینه که بگیم مشهور هیچی ریب ندارد و شاز ریب داره احتمال دوم بگیم مشهور ریب داره شازم داره مشهوره نسبت به شانس کمتر دارد از این دو احتمال کدوم درسته دومی درسته میگن مشهور ریب بهش کمتر است و ان فیه الف رایبه یعنی چه اضافه کنید شما اینجا. مشهوره الف رایب دارد شازده الفعین آلاف عبارت‌ها رو نگفتن تو اصول اینا ای کاش اینا رو همه اینا رو می‌گفتن تا مانخایم زیاد بکنیم - به وضوح گذاشتن نخیر همچین واضح نیست خیلیا همین جا رد میشن میگن چی دارن خب نتیجه اینه که مشهوره ریب بهش کمتره درسته.
  28. از این منات شما استفاده می‌کنید که هر مزیتی که موجب شود ریب به روایت کمتر بشه موجب ترجیح یعنی یه منات از کلام امام استیاد می‌کنیم امام تعلیل آوردند به اینکه فان المشهور لاریب فی می‌فهمیم چرا امام مشهور گفتن ترجیح بده بر شاذ به خاطر اینکه ریب بهش کمتره ریب نداره اولین اینو درست کنید. درست نکنید به بدیات نمی‌رسید به مزیت‌های دیگه نمی‌رسید چون اونجا موجب ریب به کمتره ما می‌خوایم اول تعلیل و درستش کنیم تا شامل موارد دیگه هم بشه و الا اینکه گفتید مشروع معنای اول هیچی نداره نمی‌تونید ترجیح بدید با تعدی کنید یه موارد دیگه همیشه ریب داره کاری که شیخ کردن تو این بخش دوم اینه اول میان. ترجیح میارندش تو کمتر رایب داشتن میگن تحلیل امام این را ما از امام می‌فهمیم دارن یاد مجتهد میدن که هرجا رای بیشتر است و کمتره شما این ملاک کنترول بگیر
  29. به عبارت دیگه اگه امام صریحاً همینو گفته بودن ما دیگه نخوایم اینا رو زیاد کنیم تو تعلیل دوم می‌گفتن هرجا ریب کمتر است اونو بگیر به جای اینکه بگن خز به مشهد گفتن خب به روایتش کمتر باشه اقل باشه. اگه اینطوری سریع گفته بودم اما چرا نگفتندم به خاطر اینه که می‌خواستند منات دست طرف بدن
  30. خب اگه می‌گفتند از اول رای به کمتر از کجا بفهمم دوباره امام می‌گفتن رای به کمتر شهرت - شهرت یه چیزی حسیه یعنی بین راوی‌ها مرتب این روایتو میگن اونو نمیگم امام اینو گفتن اما تحلیلش گفتن - گفتن علت که شهرت میگم من عاشق شهرت نیستما شهرت یه ملاکه. علت رای داره به خاطر اونه می‌خوام دسترسی به اون پیدا کنه چون دسترسی کمتر رایبه فوری میگن مرجحات غیر همینه هر مرجحی رو شما پیدا کردی بهش کمتر میشه لذا عمل کن به او وقتی مرجح اون یکی نداره رایبش بیشتر تنها مشکوک ندارد بگیم. اختصاص به اینجا نداره از تعلیل اینو فهمیدی یه تعلیل داره تحلیل چیه فان المشور لاریب فی از این مشهور فهمیدیم تو ملاک خدای متعال یا ذهن امام صادق علیه السلام چیه ملاک رای به کمتر است رای به کمتر دیگه کاری به شهرت و اینام نداره برو مثلاً از بچه دلیل سوم شیخ بحث فی خلاف رفتن سر مزیت بعدی. اونم تحلیل داره
  31. اول امام گفتن خذ به ما خالف الامه بعد تعلیلشو آوردن گفتن من عاشق این نیستم که حتماً چون خلاف لجبازی با اونا نمی‌خوایم بکنیم چون بعضیا می‌دونیم لجبازن که هرچی گفتی خلافشو عمل می‌کنم بحث لجبازی که نیست یه علت عقلانی داره می‌فرمان فان الرشد فی خلاف حالا میشه دلیل عقلی یعنی عقل میفهمد که. یه مزیتی در خلاف این‌ها هست که اون مزیت تو وفاق با اونا نیست خب این عقل اگه شد حاکم این عقل دیگه اختصاص به فقط خلاف عامه نیست تو مزایای دیگه هم عقل حاکمه امام دارن اینو یادمان می دند ؛ اگه اختصاص داشت به خود خلاف عامه نمی‌تونستید تعدی بکنی الان اینطور نیست امام علیه السلام خلافت عامه رو با یک علت عقلی ضمیمه کردند که این هم شد ارشادی همینطور بگم. به مخاطب دارن من یه مزیتی بهت گفتم اما عقلت می‌فهمد همون که عقلت فهمید عقل چیه میگه فن الرشد فی خلافهم  ؛ فهمیدی بله فهمیدم رشد در خلاف اون‌ها چون اونا میدانند حقایق را تعمدنا خلافشو می‌گفتن اونا دیگه تعمدی بود عامه و برای اینکه مستقل از اهل بیت علیهم السلام باشه یا اهل بیت تضعیف بکنند بگن نرید سراغ اینها عمدا حکم خلاف رو به اینا نسبت می‌دادن.
  32. گفتن امیرالمومنین امام عالم به کل علوم مردم جذب امام می‌شدند هرچی می‌پرسیند امام جواب می‌دادن می‌گفتن من همه چیو میدانم لذا با همین چیزا مثل الان ایران ما اگه ایران یه مقدار پیشرفت بکنه ۲۷۰- ۸۰ کشور دنیا تابع ایران میشه دشمن که جلوی پیشرفت ما را میگیره و تضعیف میکنه یه چیزی دیگه می‌خواد می‌خواد کشور ما الگو نشه برای کشورای دیگه کشور دیگه بفهمن اگه خواستید استقلال باشه این. تحریم‌ها رو سر شما هم در میاره و الان کشورهایی نداریم که با آمریکا در بیفتیم دستورحمله کنید !  
  33. همیشه دشمنی کارش بوده اهل بیت علیهم السلام هم همینطور ابن ابی العجاز می‌گفت نرید سراغ امام صادق علیه السلام کلامشون سحر است به رفیقش میگفت تو مسجد الحرام نشسته بود نمیومد کنار امام چرا می‌گفت اگه بیام کنار امام خود این. مردم را جذب می‌کنه به امام خودش رفته بود اونور وایساده یه آدم لجباز و آدم چی بگم نفسانی اینه دیگه نفس شیطانیش اینه و می‌شناخت امام رو می‌دونست امام عالم به همه علوم هم هست رفیقش به گفت این آقا کیه انقدر مردم بهش مراجعه میکنن دور شلوغه گفت امام رافضیاست اما تحقیرانه حرف میزنه توری نمیگفت که این تشویق بشه بره خدمت امام راوف ولش کنید ؛ امامه. کاری به ما نداره آن وقت بهش نصیحت کرد گفت نری پیششا کلامش سحره رفیقش گفت تو من را  نشونش بده دو تا کلمه که جذب افراد چی میگه - گفت نصیحت می‌کنم میگم نرو اگه رفتی جذب میشه گفت نه نترس نمیشه رفت اونجا چند دقیقه وایساد برگشت اومد گفت تو اونی که میگی این شخص نیست این یه ملکی است تو قالب انسان. تجلی کرده –
  34. اصلاً شخص معمولی نیست تو همون چند دقیقه امام را شناخت ملکه این اصلاً هیچی عیب توش نیست درزیارت جامعه میگین عناصر الابرار عجب جمله‌ای است عنصر می‌دونیم کوچک‌ترین جزئه و در عنصر که تو این بدن این آقا عنصرشم که همش بره هیچ تاریکی توش نیست یک ذره عیب توش نیست جهل عیبه دیگه یه ذره. یه ذره اخلاق بد مثلاً یه تکبر کوچولو نمی‌دونم یک حسادت یکی نمی‌دونم هیچی نداره یه انسان تمام نور نور مطلق آنچه تو آیه قرآن بلافاصله میگه این ۱۴ نفر ۱۴ نفره با مثل پروردگار معین می‌کنه
  35. میگه اینا مثل پروردگارن اما خدا را با نور معرفی میکنه که خدمت امام زمان علیه السلام بود. فرمودند آقا از دور به ما سلام کردند از دور بعد می‌گفت که اخلاق امام زمان مثل اخلاق جدشون پیامبره می‌خونیم تو عبارت که پیامبر از دور سلام کرد یه انسان بر اینه که حجت الهی را تمامکاره خلقته همه جهان در اختیارشه از دور سلام طلبی نزدیک هم که میریم نگاه کنیم میتونیم سلام بکنیم نمیتونیم سلام بکنیم. اون که طرف گاهی گوشی توجه به هیچی نداره می‌خوام سلام حواسشو پرت می‌کنم تازه مزاحمش نشه
  36. اما گاهی عیبش برا ما که مثلاً قم که میرن بعد ناراحتم نمیدونم عادت کردن سلام نکنن کنارم رد شه چرا اینطوری. آیا تعدد سلام باعث این میشه یعنی حالا قم که آخوندا زیادن دیگه نباید سلام بکنیم کجا همچین دستوری داری ثواب بیشتر می‌کنه به همه پیش پیش امام زمان علیه السلام خیلی فاصله داریم اون که نور مطلقه اینه داره یاد من میره درس می‌خونیم دیگه باید تربیت بشیم به اینا وقتی کار می‌رسه به اینکه به بعضیا که سلام می‌کنیم جواب نمیدن طلبه برادرش گفتم گفتم فلانی من. چند بار سلام کم جواب منو نداد دیگه من مجبورم بهش سلام نکنم بپرس ازش طلبه‌ای جواب سلام واجبه ایشونم رفته دیگه نیومد جواب منو بده آیا پرسید نپرسیده من توجیه می‌کنم میگم شاید گوش من سنگین باشد انشالله کار حرام نکرد یا گوش من سنگین بوده سلام مرا نشیده. آنچه می‌دانم اینه که ما نور نیستیم ظلمت داریم ظلمت‌ها کینه یکیو به دل داریم می‌خوایم تلافی کنیم تلافیش اینه که جواب سلام حسادت داریم حسادت باید سلامش نکنیم من پشت سرش تضعیف بکنه همین کارو می‌کرده کینه داشت
  37. گفت نری سراغ همچین رفت و آمد گفت اصلاً بشر نیست یه ملکه یه مسیحی بود در عراق دنبال عالم میگشت. صدها نفرم رفته بود دیده بود شهر که میرفت میگفت شهر که میره و تسمعلی خیر من پیش هر که نه از دور انقدر تعریف می‌کنه از نزدیکی نیست تا اینکه خدمت یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام رسید تعریفشو شنیده بود رفت این غیر اوناست این هرچی نزدیک به باش حرف زدن تو هر زمان علم خیلی بیشتر از اون داره که مردم می‌گفتن گفتن شما کجا بودی من. ۵۰ ساله دنبال تو دارم می‌گردم کجا بودی خدا تورو رساند من عمرم داشت تمام می‌شد دنبال تو بودم چرا تو رو زودتر ندیدم خیلی حرفا اینطوری بهش زد گفت نه بابا من تازه شاگرد امام صادق علیه السلام من کاری که اونو ببینی چی میگی تو اگه دریای علم نیستم اون علم بی‌نهایت اونجاست گفت کیه منو ببرید با وارد خانه که شد.
  38. امام موسی بن جعفر علیه السلام تو سن جوانی من مثال می‌زنم مثلاً ۱۵ سالشون بود تو دالون خونه بودن پدرشون داخل اتاق بودن تو همون دالون خونه وایسا سلام علیک کرد و این مسیحیه رو معرفی کرد مسیح یه وقت وایساد حرف زد دیگه عاشق ایشون شد حالا امام میدونید کوچه بزرگ نه همه علوم دیگه هرچی شاگرد گفت این تازه پسر حالا بهش نمیگفت که این مامان بچگی هم همه علومات دارن. دنبال شما دارم می‌گردم کجا بودید شما که طلبه‌ایم باید اینا رو یاد مردم بدیم ائمه خودمون رو خوب معرفی کنیم
  39. نه تعبدیا خوب نورانیتشونو منتقل کنیم تا بدونن این صفات زشتی که من دارم هیچ وقت حجاب نشد برای زجاجه باشیم. خیلی نور باشیم که انها کوکبان دوربین هیچی دود نداشته باشه از زوجاج هم نمی‌ذاره باد بزنه نورو خاموش بکنه اما کسی نور ولایت خاموش نکنه و هم زوجه باشیم نور ولایت تو خودمون نگه نداریم منطبق کنیم به جامعه کی نگه می‌داریم وقتی که من حسادت دارم کینه دارم غضب دارم شهوت دارم یه دونه این صفات مردم تاب نگاه میکن میگن نگاه کن یعنی. لباس پیغمبر
  40. حالا این صفت سوم میگن تعلیلی که تو روایت هست کاشف از اینه که تعبد تو کار نیست خلافه شیخ اینو بیان می‌کنه فرمان رشد و ما داریم نگاه می‌کنیم ملاک رشد است نه صرف خلاف عامه لجبازی نمی‌خوایم بکنیم که میگه رشد نگاه کن اگه رشد است این رشد خاکه عقل میگه هر مزیتی که موجب رشد شود اونو ترجیح بده. غیر منصوص هم شاملش میشه این سه تا دلیل عمده بود از شیخ حالا صاحب کفایه  می‌خوان مرجعتو رد کنن تخیر کار حضرت فیلش واقعاً جرتی که دارد خیلی سخته فردا و صلی الله علی.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید