کتاب  شفاءالصدور  – شرح زیارت عاشورا  - میرزا تهرانی –  ص :  490 استحباب كأبت و حزن در ايام عاشورا . و استحباب ترك كسب

  1. سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/        
  2. نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 
  3. وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 
  4. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  5. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»
  6. کتاب  شفاءالصدور  شرح زیارت عاشورا  - میرزا تهرانی –  ص :  490
  7. استحباب كأبت و حزن در ايام عاشورا . و استحباب ترك كسب
  8. حديث امالى است و اول كسى كه موفق به اجراى اين خبر و اقامه اين سنت شد، معز الدوله احمد بن بويه بود كه در سنه سيصد و پنجاه و دوى هجرى اين رسم را گذاشت چنانچه در شرح شافيه أبو فراس از تاريخ ذهبى نقل مى‏كند: و في سنه (352) فى يوم عاشورا  الزم معزّ الدّوله اهل بغداد بالماتم و النوح على الحسين   ابن على عليهما السّلام و امر بان تغلق الاسواق و ان يعلق عليه المسوح و ان لا يطبخ طباخ و خرجت نساء الشيعه مسخمات يلطمن و ينحن و فعل ذلك سنوات [1].
  9. و ابن وردى در تتمه المختصر گفته: و في سنة اثنين و خمسين و ثلاثمائة امر معز الدوله بالنياحة و اللطم و نشر شعور النساء و تسويد وجوههن على الحسين   و عجزت السنّة عن منع ذلك لكون السلطان مع الشيعه. و از آن پس متابعت او كرد معز لدين الله ابو تميم معد بن منصور العبيدى الفاطمى كه در سيصد و چهل و يك هجرى بر اريكه سلطنت مصر و مغرب استوا يافت چنانچه از خطط مقريزى حكايت شده قال قال ابن زولاق في يوم عاشورا  من سنة ثلث و ستين و ثلاثمائة انصرف خلق من الشيعه و اشياعهم إلى المشهدين قبر كلثوم و نفيسه و معهم جماعة من الفرسان المغاربه و رجالتهم بالنياحة و البكاء على الحسين  .
  10. و بحمد الله سالهاست كه سلاطين شيعه به اقتفاى آثار ائمه اطهار در ممالك ايران.
  11. اقامه اين شعار و اجراء اين سنت شرع نبى مختار را روز بروز به ترويج زايد و تائيد روز افزون موفق‏اند. و امّا آنچه اهل سنت ملتزم‏اند از اكتحال و خضاب و ساير عادات خبيثه، علاوه بر آنكه صريح عقل شاهد بر خلاف اوست، نفس فعل آنها كه ميزان باطل و اماره خلاف واقع است به موجب اخبار تعادل و تراجيح كه فرموده‏اند: خذ ما خالف العامة فانّ الرشد في خلافهم، دليل كراهت آنها و استحباب ترك است. بلكه اگر به عنوان تبرك باشد كفر است و اگر به عنوان خصوصيت استحباب باشد بدعت و تشريع است. و اگر به ملاحظه استحباب عمومى باشد محض تشبه كراهت دارد و از چند خبر استفاده مى‏شود كراهت اين امور و استحباب التزام به ترك اين‏ها.

______________________________________________

  1. [1] اين قسمت و فراز بعدى درباره اين است كه معز الدوله ديلمى از سال 352 در بغداد عزادارى حضرت امام حسين  عليه السّلام را در روز عاشورا  رواج داد و دستور داد مغازه‏ها تعطيل شود و زنان با ناله و نوحه و به چهره لطمه زدن و پراكنده كردن موها و سياه كردن چهره‏ها عزادارى كنند و اهل سنت را قدرت جلوگيرى نبود و در قسمت بعد از آن هم درباره رواج عزادارى در مصر در سال 363 بوسيله خليفه فاطمى مصر مى‏باشد.
  2. در كامل الزيارة است از صادق آل محمد عليه السّلام:ما اختضبت منا امرأة و لا ادهنت و لا اكتحلت و لا رجلت حتى اتانا راس عبيد الله [1].
  3. و ابن نما در مثير الأحزان از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده:ما اكتحلت هاشمية و لا اختضبت و لا رؤى في دار هاشمى دخان خمس حجج حتى قتل عبيد الله بن زياد.
  4. و از فاطمه بنت على عليه السّلام روايت كرده: ما تحنات امرأة منا و لا اجالت في عينها مرود او لا امتشطت حتى بعث المختار راس عبيد اللّه. و اين امور معلوم است از باب مثال است و مقصود التزام به لوازم عزاست و چون اخبار سابقه دلالت كردند كه هر ساله اين ده روزه خصوصا روز عاشورا  ايام عزا و كأبت و حزن ائمه بود، پس اقتداى به بنى هاشم در ايام عزاى ايشان راجح است و تخلف از آنها البتّه مكروه.
  5. و در روايت مصباح كه اشاره به او خواهيم كرد مذكور است كه به عبد الله بن سنان فرمود:يا عبد اللّه بن سنان ان افضل ما ياتى به في هذا اليوم ان تعمد إلى ثياب طاهره فتلبسها و تتسلب قلت و ما التسلب قال تحلل ازرارك و تكشف عن ذراعيك كهيئة اصحاب المصاب. ای عبدالله بن سنان، بهترین کاری که می شود در این روز کرد این است که به دنبال لباس های پاک بروی، آن ها را بپوشی و خودت را دزدی کنی، گفتم: دزدی چیست؟ مانند ظاهر کسانی که مصیبت دیده اند
  6. و از اينجا معلوم مى‏شود كه خصوصيتى براى دست بالا كردن و بند گشودن نيست جز اينكه حالت مصيبت زدگان است. پس آويختن تحت الحنك و شوريدگى وضع نيز مستحب است.
  7. و از اخبار وصف ملائكه زوار سيد الشهداء به شعث غبر و اخبار منع از استعمال طيب در زيارت سيد الشهداء عليه السّلام فقيه مى‏تواند استفاده كراهت استحمام و تطيب كند.
  8. آنچه لازمه عزاست مستحب است و آنچه لازمه شادمانى است يا كفر است يا حرام است يا مكروه و آنچه در هند متداول است از تمثيل ضريح مقدس در روز عاشورا  در كلام علماى هند استدلال بر خصوص او نديدم و مى‏توان استدلال كرد بر رجحان او به آنچه شيخ طايفه قده از عبد الله بن سنان روايت كرده در مصباح كه فرموده و روى عبد الله بن سنان قال دخلت على سيدى ابى عبد الله جعفر بن محمد و ما صدر روايت را در اخبار صوم در استحباب امساك روز عاشورا  تا بعد از ظهر نقل كرديم و جمله از او در صدر ورقه گذشت و بعد از او مى‏فرمايد:ثم يخرج إلى ارض مقفره او مكان لا يراك به احد او تعمد إلى منزل لك فقال او في خلوة منذ حين يرتفع النهار فتصلى اربع ركعات تحسن ركوعها و سجودها إلى ان قال ثم تمثل لنفسك مصرعه و من كان معه من ولده و اهله و لتسلم و تصلى عليه، الى اخر الحديث الشريف. __________________________________________________
  9. [1] در اين جمله و جمله‏هاى بعدى مى‏گويد پس از قتل سيد الشهداء تا پنج سال از بنى هاشم كسى سرمه نكشيد و زينت نكرد و طبخى نكرد و شانه نزد تا خروج مختار فرستادن سر عبيد الله به مدينه.
  10. و همين حديث را با اختلاف سند و تغيير لفظ سيد در اقبال روايت فرموده و مى‏فرمايد:و تمثل بين يديك مصرعه و تفرغ ذهنك و جميع بدنك و تجمع له عقلك،

چه لفظ تمثيل دو احتمال دارد:  يكى اينكه در قلب مقتل و مصرع او متمثل كنى ديگرى اينكه خارج در پيش روى خود مثال او را بكشى و عبارت مصباح قابل حمل بر معنى اوّل هست اگر چه لفظ لنفسك مبعد اوست چه چنين بود في نفسك مى‏فرمودند ولى عبارت اقبال از تاويل بسيار بعيد است چه بين يديك مى‏فرمايد. و تفرغ ذهنك تا آخر فقرات طرد احتمال مخالف مى‏كند.

  1. و در اخبار زيارت حضرت رسول نيز مؤيد اين معنى است پس تمثيل ضريح مقدس مستحب است براى دور. و توهم اينكه اخبار حرمت تصوير شامل او مى‏شود از قصور باع است چه مراد از تصوير محرم تصوير مجسم از ذوات الارواح است و تصوير غير ذوات الارواح مثل كشيدن صورت درخت جايز است و تصوير صورت جمادى به اتفاق مسلمين بلكه به ضرورت دين جايز است، چه هر بنائى مى‏كنند مشاكل با جمادى و مشاكل با صورت بناى ديگرى هست و اين از قسم اخير است.
  2. و اهل سنت از غايت جهل و فرط عصبيت چون غرقه بحر ضلالتند به هر حشيشى متمسك در رد شيعه مى‏شوند شايد در قلب بيچاره شبهه بيندازند و مسلمانى را مثل خود گمراه كنند و آنچه متعارف است در بلاد شيعه از اطعام در ايام عاشورا  نه به عنوان توسع و تنعم در معيشت است بلكه به عنوان اصطناع طعام براى ماتم زدگان و تقويت امر عزادارى و اقامه نظام مجلس مصيبت است. چنانچه در ذيل خبر محاسن شنيدى و از آنچه در اخبار وفات حمزه و وفات جعفر و غير او وارد شده مى‏توان استفاده كرد.  و الله العالم.
  3. طريق دويم: بر مسلك علماى اهل سنت و فقه ايشان‏
  4. اگر چه ادله‏اى كه در اين باب ذكر مى‏كنيم بر طريقه شيعه نيز حجت‏اند، ولى چون در طريق اول ذكر ما به الاختصاص مقصود بود از اين اغماض كرديم و بر اين مسلك دو نوع دليل است: يكى قرآن و ديگرى احاديث ايشان. و اين قسم ثانى اگر چه اصل در آنها كذب و افتراء است چنانچه به ملاحظه حالات رجال و نقله اخبار ايشان كه نواصب و خوارج و وضاعين و كذابين بوده‏اند معلوم مى‏شود. چه اين طايفه اصل كذب و معدن وضع و ينبوع افتراء و منشأ اباطيل و مبدأ اضاليل هستند.
  5. چنانچه بحمد الله شطرى از اين در كتب شيعه مثل نصرة المؤمنين فاضل مؤيد و سيف مهند ميرزا محمد هندى قدس سره و استقصاء الافحام سيد جليل نبيل مرتضى الامم مولوى معاصر مير حامد حسين  جعل اللّه له من رحمته كفلين به بيان وافى و برهان كافى مذكور است.
  6. ولى نظر به اين كه ما در اصول ممهد كرده‏ايم كه مطلق خبر موثوق الصدور اگر چه از كذاب و وضاع باشد حجت است و اخبار اين طايفه كه در فضايل اهل بيت است به ملاحظه اينكه بر عداوت ايشان مجبولند يا مجبور البتّه محفوف به قراين صدق است چنانچه گفته‏اند: و مليحة شهد العدوّ بفضلها            و الفضل ما شهدت به الاعداء
  7. و اگر مشتمل بر دو امر باشد يكى موافق مذهب شيعه و ديگرى مخالف در آن مخالف حجت نيست چه جايز است كه به تدليس ملحق كرده باشند و اختلاف وثوق در جزء كلام واحد در صورتى كه ناشى از وثاقت ذات راوى نباشد بلكه مستند به امور خارجه باشد، نادر الوقوع و عزيز الوجود نيست و بر فرض كه ما جميع روايات ايشان را چه مخالف و چه موافق به جهت كذب و وضع و فسق و نصب و كفر روات ايشان طرح كنيم در مقام احتجاج و جدل بر ايشان چاره‏اى از قبول ندارند.
  8. در قرآن كريم مى‏فرمايد: و من يعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب 22: 32«».و هم مى‏فرمايد:انّ الصّفا و المروة من شعائر اللّه 2: 158«»و بر سبيل تفريع بر شعاريت مى‏فرمايد: فمن حجّ البيت او اعتمر 2: 158«».(الايه) و در جاى ديگر فرموده:و من يعظّم حرمات اللّه فهو خير له 22: 30«».و شعار ماخوذ از شعور است به معنى ما يشعر به لهذا او را در صحاح و تفسير رازى به اعلام طاعة الله تفسير كرده‏اند و در بعض كتب تفاسير اهل سنت معالم دين خداى گفته‏اند و هر سه يكى است
  9. و مراد از حرمات اگر چه در حق حج واقع شده ظاهر اين است كه خصوصيت ندارد بلكه كبرى كليه است و شك نيست كه مودت اهل رسالت و عصمت كه اجر رسالت است از شعاير طاعت خداست و از معالم دين و البتّه اگر كسى منكر شود بالضروره از دين پيغمبر آخر الزمان خارج است پس آنچه راجع به تعظيم اين شعار و اين حرمت باشد تقوى و خير است. و هم از آيات دلالت مى‏كند بر مطلوب آنچه ابن حجر خود در شرح همزيه نقل كرده و كفى بتناقض قوليه حجة ملزمة عليه و آن چنين است كه در شرح اين شعر كه ناظم گفته: و قست منهم قلوب على من            بكت الارض فقدهم و السماء
  10.  مى‏گويد اقتباس از آيه كريمه:فما بكت عليهم السّماء و الارض 44: 29«»است چه مفهوم او آن است كه بر مؤمن آسمان و زمين گريه مى‏كند: و اذا كان هذا في مطلق المؤمنين كما علم من الاية فما ظنك بال البيت النبوى و السر العلوى [1] و بعد از تاويلات بسيار مى‏گويد و لا مانع من حمله على الحقيقه لانه ممكن ورد به الشرع فلا يخرج عن ظاهر الا بدليل. و كلام مسلم و ثعلبى و ديگران در تفسير اين آيه در شرح فقرات سابقه گذشته.
  11. و امّا اخبار: اولا آنچه خود ابن حجر در شرح همزيه نقل كرده كافى است چه در شرح اين بيت كه بعد از بيت سابق است، فابكهم ما استطعت ان قليلا من عظيم المصاب فيه البكاء. مى‏گويد: اى مدة دوام استطاعتك تاسيّا بنبيّك ثم بجبرئيل ثم بعلى عليه السّلام‏روى ابن سعد عن الشعبى قال‏مرّ على كرم اللّه [2] وجهه بكربلا عند مسيره إلى صفين‏ فوقف و سئل عن اسم هذه الارض فقيل له كربلا فبكى حتى بل الارض من دموعه ثم قال دخلت على رسول الله و هو يبكى فقلت ما يبكيك قال كان عندى جبرئيل انفا و اخبرنى ان ولدى الحسين   يقتل بشاطى الفرات بموضع يقال له كربلا ثم قبض جبرئيل قبضة من تراب تلك الارض اشمنى اياها فلم املك عينى ان فاضتا

______________________

  1.  [1] حال اگر اين اصل كلّى نسبت به همه مؤمنان جارى باشد، چنانچه از آيه برمى‏آيد، پس به طريق اولى در حق خاندان رسالت و پايگاه ولايت چنين است‏
  2. [2] وجه اينكه درباره امير المؤمنين عليه السّلام «كرم الله وجهه» مى‏گويد، علاوه بر حديثى كه نقل كرده‏اند چون سجده براى بت نكرده روى او مكرم است و در نور الابصار و اسعاف الراغبين از كتب ايشان مسطور است كه هر وقت فاطمه بنت اسد در مدّت حمل آن جناب مى‏خواست سجده بت كند على عليه السّلام پاى مبارك به شكم مادر مى‏گذاشت و مانع از سجده مى‏شد كه از بدو دميدن روح تا آخر عمر عبادت غير خداى نكرد. و اين سخن اگر چه از جهت دلالت بر اينكه، فاطمه بنت اسد عليها السّلام قبل از اسلام بت‏پرست‏
  3. واخرج الترمذى انّ ام سلمة رأت النبى باكيا و برأسه و لحيته اتراب فسالته فقال‏قتل الحسين   انفا و كذلك رآه ابن عباس نصف النهار اشعث اغبر بيده قارورة فيها دم يلتقطه فساله فقال دم الحسين   و اصحابه لم ازل اتتبعه منذ اليوم فنظروا فوجدوه قتل ذلك اليوم [1].
  4. آنگاه توجيه سؤالى بر خود مى‏كند كه در خبر صحيح وارد شده كه از بكاء نهى شده و جواب مى‏دهد كه مراد از بكاء در اين جا حزن و تأسف بر مصائب دين و اهل دين از استباحه حرم رسول و استهانت به حق ايشان است. آنگاه سؤال مى‏كند چگونه پيغمبر نهى كرد و خود گريست.
  5. جواب مى‏دهد كه نهى از گريه بعد از موت شده زيرا كه دلالت بر ملال از قضاى الهى دارد و گريه رسول قبل از موت بوده و اين هر دو جواب دور از سمت صوابند.
  6. امّا اول: اولا به جهت اينكه قواعد حمل و توجيه آن است كه خاص مقدم است بر عام. بر فرض تسليم صحت سند خبر نهى، بايد تخصيص داده شود درباره سيد الشهداء به خبر تجويز. و طريقه علماء فريقين در جميع مباحث بر تقديم خاص است بر عام و اين حمل باطل است به اتفاق علماى اسلام. ثانيا حمل بكاء بر تأسف و حزن خروج از ظاهر است بلا قرينه و طرح از اين حمل اولى است. و ثالثا التزام به جواز حزن و تأسف بر مذهب او با بكاء فرقى ندارد چه عبارت صواعق را شنيدى كه اظهار حزن را از بدع‏ بوده با قواعد.. روافض شمرده.

_____________________________

  1. و اخبار ما موافقتى به هيچوجه ندارد مگر اينكه حمل شود بر تقيه از كفار ولى چون معجزه است از امير المؤمنين عليه السّلام كه اعداى او اعتراف كردند از نوشتن او امساك روا نداشتم. (منه نور الله قلبه)
  2. [1] خلاصه مضمون عبارات اينست كه: تا مى‏توانى براى تأسى به پيغمبر و جبرئيل و على براى اهل بيت گريه كن، على عليه السّلام در راه صفين به كربلا رسيده و گريسته و فرموده رسول خدا را روزى گريان ديدم از علّت جويا شدم فرمود جبرئيل خبر از شهادت حسين  در كربلا داد و مقدارى از خاكش را آورد بو كردم و اشكم جارى شد، و ترمذى گفته: ام سلمه پيغمبر را خاك آلود مى‏بيند كه از مرگ حسين  عليه السّلام خبر مى‏دهد، ابن عباس هم حضرت را ژوليده و خاك آلود با كاسه خونى از دست مى‏بيند كه مى‏فرمايد خون حسين  و ياران اوست.
  3. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید