کتاب  شفاءالصدور  – شرح زیارت عاشورا  ص : 496 استحباب كأبت و حزن در ايام عاشورا . و استحباب ترك كسب طريق دويم: بر مسلك علماى اهل سنت جواز بكاء خبرى است كه ابن اثير و سايرين از علماى سنت نقل كرده‏اند

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/        

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

کتاب  شفاءالصدور  شرح زیارت عاشورا  - میرزا تهرانی –  ص : 496

استحباب كأبت و حزن در ايام عاشورا . و استحباب ترك كسب

طريق دويم: بر مسلك علماى اهل سنت و فقه ايشان

  1. و امّا جواب ثانى --- صحيح نيست چه در روايت ترمذى گريه پيغمبر بعد از قتل است. و اگر بگويد خواب حجت نيست مى‏گوييم پس چرا ذكر كرد و توجيه نمود علاوه بر اينكه خود در شرح ابيات و سايرين از علماء ايشان مى‏گويند آنچه پيغمبر در خواب گويد حجت است و در اين باب اخبارى روايت كرده‏اند. و ثانيا فرقى نيست در دلالت بكاء بر ملالت و تبرم از قضاى الهى بين سابق و لا حق و تفكيك به حكم به جواز اول و حرمت ثانى از روى علت مشتركه غلط است.
  2. و از جمله اخبار دالّه بر جواز بكاء خبرى است كه ابن اثير و سايرين از علماى سنت نقل كرده‏اند كه چون پيغمبر از غزوه احد مراجعت كرد به مدينه نياحه زنان انصار را بر قتلى انصار شنيد.قال‏لكن حمزة لا بواكى له [1]،
  3. انصار شنيدند و زنان خود را امر كردند كه بر حمزه ندبه كنند. قبل از ندبه بر قتلى خود. قال ابن الاثير قال الواقدى فلم يزلن يبدأن بالنّدب لحمزة حتى الان بالقطع و اليقين. [2] محبت رسول خداى با حمزه بيش از محبت با سيد الشهداء نبوده و اگر گريه بر او مامور به باشد البتّه بلكه به طريق اولى گريه بر حسين  عليه السّلام مأمور به است.
  4. و چون مودت اهل بيت واجب، و تعظيم شعار اسلام لازم است، و گريه بر سيد الشهدا مندوب است، جميع امور مذكوره مندرج تحت اين عناوين يا مقدمه حصول بكاء است.
  5. و چون در اصول ثابت شده و خود علماء اهل سنت اعتراف كرده‏اند كه ما يتوقف عليه المطلوب مطلوب. پس جميع امور مذكوره راجح و مندوب است، يا به امر نفسى يا به امر غيرى و اين عين مطلوب و مدعاست. و اينكه گفته است اين كار بدعت است. اگر مقصود آن است كه ادخال ما ليس في الدين في الدين بقصد انه من الدين است فساد او معلوم شد چه داخل در عناوين عامه و مشمول ادله خاصه است و اگر مقصود اين است كه كار تازه‏اى است يعنى در عهد نبى نبوده، علاوه بر اينكه باطل است به مقتضاى اخبار مذكوره مى‏گوييم از جماعتى از علماى ايشان نقل شده و ابن اثير لغوى نيز تصريح به بعض او كرده كه بدعت به احكام خمسه منقسم مى‏شود و واجب مثل اشتغال به علوم‏ عربيت

__________________________________________________

  1. [1] ولى حمزه گريه كننده ندارد

[2] واقدى گفته: از آن زمان تاكنون زنان هميشه براى حمزه زارى مى‏كنند.

  1. اشتغال به علوم‏ عربيت و حرام مثل شبهات مجبره [1] و مستحب مثل بناء مدارس رباطات و مكروه مثل زراندودى مساجد و مباح مثل گشاد كردن آستين و پوشيدن لباسهاى تازه و از كجا معلوم شد كه اين بدعت واجب يا مستحب نباشد، بنابر تقرير ايشان پس صرف اطلاق اسم بدعت بنابر مذهب ايشان موجب وحشت نيست و در نهايه شرحى در اين باب ذكر كرده كه مراجعه او نيكو است [2].
  2. و در شرح فقرات سابقه ذكر بكاء ارض و سماء شنيدى. و از عبد القادر جيلانى منقول است كه در غنيه گفته هفتاد هزار نفر ملائكه بر حسين  عليه السّلام گريستند.
  3. و ابن زيدون در شرح قصيده ابن عبدون در ذيل اين شعر:
  4. و اسبلت دمعه الروح الامين على            دم بفخ لال المصطفى هدرمى‏گويد كه جبرئيل بر حسين  عليه السّلام بگريست و اگر گريه بر سيد الشهداء بدعت رافضه است بايد پيغمبر و امير المؤمنين و جبرئيل و آن هفتاد هزار ملائكه و آسمان و زمين و آفتاب همه روافض باشند. و اين اعترافى است نافع از ابن حجر كه رفض اولياى او از اين جماعت صادر شده است.
  5. علاوه بر همه امور، دليلى اعتبارى در اينجا هست كه اگر عاقل بى‏طرف و منصف بى‏غرض تأمل كند جزم به صحت قول شيعه و فساد طريقه عامه مى‏كند. چه اگر يكى از ملل خارجه بيايد ببيند كه قومى كسى را پيغمبر مى‏دانند و واسطه فيض الهى و رابطه مدد سماوى، و مى‏گويند اين پيغمبر مكرر وصيت اهل بيت خود فرموده و سفارش در حق آنها نمود و در كتاب خود مودّت ايشان را مزد رسالت قرار داد و بعض آنها را اختصاصى داد
  6. و گفت:حسين  منّى و انا من حسين ‏و فرمود:احبّ اللّه من احبّ حسينا. و گفت: اللّهمّ انّى احبّه فاحبّ من احبّه و ابغض من ابغضه. [3] و فرمود:لا يكون الرّجل مؤمنا حتّى اكون احبّ إليه من نفسه و اهله [4].

__________________________________________________

  1. [1] جبريّين و قائلين به جبر

[2] در حال تأليف مجال مراجعه كتب اخبار نبود لهذا بر خلاف سبك اين كتاب رفتار شد اگر چه در اعتماد اقوى باشد (منه دام فضله)

[3] خدايا من او را دوست دارم تو هم دوست بدار دوستانش را و دشمن بدار دشمنانش را

[4] كسى مؤمن نخواهد بود مگر اينكه من را بيش از خود و خاندانش دوست بدارد.

  1. نصح وتحذیرذکر حرمت غنا حتی در مراثی –
  2. و اين اخبار را تمام اهل اين ملت نقل كرده‏اند و اتفاق افتاد كه گروهى از دشمن زادگان اين پيغمبر به نا حق فرزند او را كه حسين  بود بكشتند و دختر او و خويشاوندان پيغمبر را چون ديلميان و كابليان به اسيرى بردند و هيچ دقيقه از ظلم فرو گذاشت نكردند. اكنون يك طايفه از امت اين پيغمبران امام را عزادارى و سوگوارى مى‏كنند و بنيابت از پيغمبر و حفظ قرابت او گريه و زارى در پيش دارند و در روز قتل او تعطيل و تعويق اشغال مى‏كنند، و تعظيم قدر نبى و اداى مزد رسالت او را نيكو بجا مى‏آورند و
  3. طائفه ديگر در اين روز شادى و خرمى دارند و لباسهاى تازه در بر و چشمها را سرمه و دستها را خضاب مى‏كنند و جشنها برپا مى‏دارند و بزمها مى‏آرايند و با يكديگر تعييد و تبريك دارند و به آن گروه استهزا و استخفاف مى‏كنند و ايشان را مبدع و ضال مى‏شمارند البتّه آن شخص خارج از ملت كه از طرفين بيرون است به سلامت فطرت و صحت عقل خود حكم مى‏كند كه آن گروه اول شرط متابعت پيغمبر خود را ملتزم و وظيفه اتباع او را ادا كرده‏اند و گروه ثانى پشت پاى به حرمت پيغمبر زده‏اند و برسم عداوت و دشمنى رفتار نموده‏اند كه به قتل فرزند او شادمان و خرم شدند و الحمد لله على وضوح الحجة.
  4. نصح و تحذير
  5. چه قدر شايسته است كه شيعيان عموما و ذاكرين خصوصا ملتفت شده در اين سوگوارى و عزادارى بر وجهى سلوك كنند كه زبان نواصب دراز نشود و اقتصار بر واجبات و مستحبات كرده از استعمال محرمات و اقتراف معازف [1] از قبيل غنا كه غالبا نوحه‏هاى لطميه خالى از او نيست و اكاذيب مفتعله و حكايات ضعيفه مظنونة الكذب كه در كتب متأخرين بلكه معاصرين نوشته شده بلكه كتبى كه مصنف آنها از علما نيست چه دائره تصنيف و تأليف در زمان ما وسعت گرفته و جز قلم و كاغذ و عبارت شرطى باقى نمانده احتراز نمايند و شيطان را در اين عبادت بزرگ راه ندهند و از معاصى كبيره كه روح عبادت را مى‏برد بپرهيزند خصوصا كذب و غنا كه در اين عمل مساوى و مطرد شده است و كمتر كسى از او مصون است و صواب چنان است كه در اين مقام يكى دو خبر در عظم عقاب كذب و غنا مذكور شود

__________________________________________________

  1. [1] استفاده از آلات موسيقى.
  2. شايد اگر كسى خداى نخواسته مبتلا باشد مرتدع شود [1] در حديث موثق نقل شده در كافى و عقاب الاعمال كه خداى تعالى براى شرّ قفلهائى قرار داده و كليد آن قفل را شراب و كذب كرده و دروغ بدتر است از شراب.
  3. و در كتب فقهاى ما رضى الله عنهم از رسول خداى صلّى اللّه عليه و آله حديث شده كه هرگاه كسى بى‏عذر دروغ بگويد، هفتاد هزار ملك او را لعنت كنند و از دل او بوى گندى بلند شود تا به عرش برسد و خداى تعالى به واسطه آن يك دروغ بر او هفتاد زنا بنويسد كه كمترين آنها مثل آن است كه كسى با مادر خود زنا كند و هم در كتب فقهيّه از حضرت عسكرى عليه السّلام نقل شده كه خبائث همه را در يك خانه گذاشتند و مفتاح او را كذب قرار دادند.
  4. و شيخ الطايفه و قائدها الاجل و المنتهى إليه رياستهم في العلم و العمل، شيخنا المرتضى ضاعف اللّه قدره و رفع في الملإ الأعلى ذكره، در كتاب مكاسب به اين سه خبر مستند شده مطلق كذب را از گناه‏هاى كبيره شمرده. چنانچه مذهب محقق و علامه و شهيد ثانى است چه مفسده بر او مترتب نشود و چه بشود. اين است حال كذب بى‏مفسده و اگر مفسده بر او مترتب شود خصوصا اگر دينى باشد و سبب ضعف عقيده مسلمانى يا افتراى به امامى يا توهين قدر اهلبيت شود، البتّه صد مرتبه بدتر و گناهش بيشتر است و اگر كذب بر خدا و رسول و ائمه عليهم السّلام باشد كه حالش معلوم است مبطل روزه و موجب كفاره هم مى‏شود، و در عقاب الاعمال است كه پيغمبر فرمود:من قال علىّ ما لم اقل فليتبوأ مقعده من النّار [2].
  5. و او بالاتفاق ظاهر از كبائر است و اطلاق خبر مذكور مقتضى آن است كه اگر يك كلمه هم باشد و مفيد فائده نشود. مفسده بر او مترتب نگردد هم موجب و دخول آتش است و از اين جهت از مرحوم فقيه زاهد و ورع حاجى محمد إبراهيم كلباسى قدس سره نقل شده كه يكى از فضلاى با ديانت اهل منبر در محضر آن جناب گفت در ذيل قصّه كه سيد الشهداء فرمود: يا زينب يا زينب آن فقيه ورع بى محابا در ملاء عام به آواز بلند فرمود: خدا دهنت را بشكند امام دو دفعه يا زينب نفرمود، بلكه يك دفعه فرمود. اينك اهل منبر حال خود را در اين باب ملاحظه كنند مفاسد اين عمل في الجمله آگاه شوند.
  6. __________________________________________________
  7. [1] متوقف و باز ايستاده‏

[2] كسى كه به من سخنى را نسبت دهد كه من نگفته باشم، بايد جايگاه خود را در آتش برگزيند.

  1. امّا غنا اجماع علماى اماميه بر حرمت اوست في الجمله و در كافى سند به محمد بن مسلم مى‏رساند كه حضرت صادق عليه السّلام فرمود كه غنا خداى وعده آتش بر او كرده و اين آيت مبارك تلاوة كرده:و من النّاس من يشترى لهو الحديث ليضلّ عن سبيل اللّه بغير علم و يتخذها هزوا و أولئك لهم عذاب مهين 31: 6.«» خلاصه معنى اينكه بعضى مردم لهو حديث را مى‏خرند و طالب‏اند تا مردم را از راه دين خدا بى علم گمراه كنند و راه خدا را استهزا مى‏كنند، اين چنين مردم براى ايشان در آخرت عذابى است خوار كننده. و در اينجا لهو الحديث را به غنا تفسير فرموده‏اند، و اين معنى في الجمله در اخبار اهل البيت ممكن است دعوى تواتر او شود.
  2. و در بعض اخبار قول زور تفسير به او شده و حقيقت غنا همان صوت لهوى است خواه با ترجيع باشد يا از تقطيع صوت و موزون كردن او حاصل شود چنانچه در لحن مشهور به تصنيف و نوحه‏هاى موازن او مشهود مى‏شود و تصريح كرده به اين تعميم شيخ افقه اكبر شيخ جعفر در شرح قواعد و فرقى نيست بنابر مشهور بين مرثيه سيد الشهداء و غير او در حرمت. و شرط نيست خوبى صوت بلكه ميزان آن صوتى است كه اهل فسوق به او در حال طرب تلهى مى‏كنند و در عرف او را خوانندگى گويند، هر چه بخواند و به هر وجه بخواند همه حرام و موجب دخول جهنم است. و اگر نشر فضائل مستحب است، دروغ و غنا حرام و باطل‏اند.
  3. و مناسب است در اينجا نقل كلام شيخ اجل اعظم استاد جميع من تاخر و تقدم حجة الفرقة الناجية علامة العترة الزاكية شيخنا الاستاد الاكبر نور اللّه ضريحه المطهّر. در مكاسب در رد كسى كه گمان كرده كه غنا در مراثى موجب مزيد بكاء و تفجع است كه مى‏فرمايد: اعانت غنا بر بكاء و تفجع ممنوع است چه دانستى كه غنا صوت لهوى است و لهو را با بكاء و تفجع مناسبتى نيست بلكه بنا بر ظاهر تعريف مشهور كه او را ترجيع مطرب دانسته‏اند همچنين است چه طرب مطلق اختلاف حالت است و طربى كه حاصل مى‏شود از او اگر سرور باشد منافى تفجع است نه معين بر او و اگر حزن باشد به جهت آن است كه در نفوس حيوانيه از فقد مشتهات نفسانيه مركوز است نه به جهت آنچه به سادات زمان و عترت خاتم پيغمبران رسيده بر فرض كه اعانت كند توقف مستحبى يا مباحى بر امرى دليل بر اباحه او نيست
  4. بلكه لا بد بايد ملاحظه دليل حرمت كرد اگر بود بسيار خوب و الا بحكم اصل محكوم به اباحه خواهد شد بهر صورت جايز نيست تمسك در اباحه به اين كه مقدمه امر غير حرام است. و آنچه از كلام او ظاهر مى‏شود كه فرموده در مراثى طرب نيست نظرش به مراثى متعارفه نزد اهل ديانت است كه مقصود ايشان از مرثيه جز تفجّع نيست و گويا حادث نشده بود در عصر او مراثى كه اكتفا مى‏كنند اهل لهو و خوش گذرانها از مردان و زنان به آن مراثى از حضور مجالس لهو و ضرب اعواد و اوتار و تغنى به قصب و مزمار چنانچه شايع است. در زمان ما چنانچه خبر داده پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله بنظير او آنجا كه فرمود:يتخذون بالقران مزامير،
  5. چنانچه زيارت حضرت سيد الشهداء سفرش از اسفار لهو و نزهت شده براى كثيرى از مترفين و همانا پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله خبر داده به نظير او در سفر حج و فرموده اغنياى امت براى نزهت حج مى‏كنند و اوساط براى تجارت و فقراء براى سمعه و گويا كلام آن حضرت مثل كتاب عزيز است كه جارى است در موردى و وارد است در نظير او تا اينجاست ترجمه عبارت مكاسب شيخ قدس اللّه نفسه و روح رمسه.
  6. و چون عموم اهل اين ملت از عالم و عامى كلام اين پيشواى مقدم و قدوه معظم را جارى مجرى نصوص مى‏دانند خوب است تأمل كرده دستور العمل سلوك و سرمشق رفتار خود كنند و از اين قرار قدمى تخطى روا ندارند و از اعظم مصائب اسلام كه مؤمن غيور اگر از شدت اين مصيبت جان بدهد ملوم نيست، اين است كه مردم لهو طلب هواپرست اسماء اهل بيت طهارت را كه خدايشان در قرآن به كرامت و بزرگى ستوده مثل زينب و سكينه در آلات لهو و لعب مى‏برند و به جاى اسماى گروهى كه در و مثالث [1] و مثانى [2] بايد برده شود مثل ليلى و سلمى برده تكرار مى‏نمايند و تذكر مصائب آل رسول را به سيره بنى اميه و بنى مروان مايه عيش و تنعّم و وسيله تغنى و ترنم مى‏كنند. و اگر كسى تأمل كند اين كار از حد فسق گذشته سر از گريبان كفر و الحاد در مى‏آورد نعوذ باللّه من الخذلان و غلبة الهوى و مكيدة الشيطان.

__________________________________________________

  1. [1] پرده سوم عود

[2] پرده دوم عود.

  1. اللّهمّ فضاعف عليهم اللّعن و العذاب بقتلهم الحسين عليه السّلام [1]
  2. ج بار الها پس دو چندان كن بر ايشان لعنت و عذاب را به واسطه كشتن ايشان حسين عليه السّلام را
  3. ش فاء براى تفريع است كه تعليل لا حق به سابق باشد و علت طلب مضاعفه در اين مقام فرح آنهاست به يوم عاشورا  كه حقيقة مصيبتى عظيم و خطبى جليل است بلكه كمتر از اصل كشتن آن جناب نيست. ضعف چنانچه در صحاح و قاموس و اساس و منتهى الارب و غير آنهاست مثل شى است و ضعفاه مثلاه و اضعافه امثاله.
  4. در قاموس گفته او الضعف المثل إلى ما زاد پس يك مانند يا دو مانند هر چه زيادتر باشد ضعف است و مى‏گويند كذلك ضعفه و اراده دو مثل و سه مثل مى‏كنند. و اين ترديد صاحب قاموس بنابر عادت او است كه در مواضع اختلاف اقوال لغويين و عدم ترجيح او استعمال مى‏كند. پس كلام دلالت دارد بر وجود قولى و مثال مذكور شاهد اين قول است و در تفسير
  5. فخر رازى نسبت عبارت مذكوره را با زهرى داده و مضاعفه دو چندان كردن يا زياده از آن است چنانچه در منتهى الارب مى‏گويد. و اين قول را در صحاح نسبت به خليل داده و گفته: و ذكر الخليل ان التضعيف ان يزاد على اصل الشي‏ء فيجعل اثنين او اكثر و كك الاضعاف و المضاعفة يقال ضعفت الشي‏ء و اضعفته و ضاعفته به معنى و كريمه:يضاعف لها العذاب ضعفين 33: 30«»كه مودى آن است كه سه عذاب باشد شاهد اين دعوى است و همچنين يضاعفه اضعافا مضافعه چه اگر مضاعفه اضافه يك مثل بود با اين استعمال راست نمى‏آمد
  6. و از اين جا معلوم شود كه ضعف مخصوص به يك مثل نيست چه اختلاف مشتق با مصدر در اصل معنى و سنخ موضوع له معقول نيست پس قول خليل حق است و ظاهر كلام لغويين كه گفته‏اند ضعف به معنى مثل است صحيح نيست چه قطعا مراد از ضعف دو چندان است نه نظير و مشابه و از اين جهت تضعيف به معنى جعل الشي‏ء مثلين آمده. و علامه طبرسى قدس سره در مجمع البيان اشاره به دفع اين اشكال كرده، حيث قال الضعف المثل الزائد على مثله فاذا قال القائل اضعف هذا الدرهم فمعناه اجعل معه درهما لا دينارا و كذلك اذا قال اضعف الاثنين‏ فمعناه اجعلهما اربعة

__________________________________________________

  1. [1] عبارت «بقتلهم الحسين عليه السّلام» در هيچ يك از نسخ يا نسخه بدلهاى زيارت نامه كه در اول كتاب آورده نيست، شايد اسقاط از ناحيه ناسخ بوده‏
  2. و اينكه فرمود لا دينارا اشاره به آن است كه زياده از دو معلوم نمى‏شود تا تواند كه مراد ده برابر باشد و دينار شود و هم فرمود كه حكايت شده كه اضعاف در لغت عرب دو چندان كردن است و مضاعفه زياده از دو چندان كردن است. و بنابراين نكته، اختيار مضاعفه در اين دعا بر اضعاف و تضعيف معلوم مى‏شود. عذاب شكنجه است و هر چه به نفس برسد از الم چنانچه در منتهى الارب است و مراد در عبارت دعا ظاهرا عذاب اخروى است.
  3. «اللهم صل على محمد و آل محمد وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید