مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 92 -99- و احاديث در اين‏باره بسيار است، خواستيم فقط اشاره‏اى كرده باشيم اقامه و برپا كردن حدود الهى‏

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

- «نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

»وبلاگ صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

  1. «بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»
  2. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 92 -99-

و احاديث در اين‏باره بسيار است، خواستيم فقط اشاره‏اى كرده باشيم

  1. اقامه و برپا كردن حدود الهى‏12- إقامة حدود اللّه‏
  2. در دعايى كه به وسيله عمرى از خود آن حضرت روايت شده چنين آمده است: «و أقم به الحدود المعطّلة و الأحكام المهملة»؛ و به وسيله او حدود تعطيل شده و احكام كنارمانده را برپا كن.  70- في الدعاء المرويّ عنه عليه السّلام بتوسّط العمري (ره):
  3. و در كتاب كمال الدين از امام  صادق عليه السّلام ضمن تشريح زمان ظهور آن حضرت آمده است: و در آن زمان حدود الهى برپا مى‏شود.[1] -71- و في كمال الدين: عن الصادق عليه السّلام في وصف زمان ظهوره: «و يقام حدود اللّه».[2]
  4. در حديث ديگرى آمده: به درستى كه برپا شدن يك حد از حدود الهى پاكيزه‏تر از چهل شبانه‏روز بارش باران است.[3]

72- و في حديث آخر: إنّ إقامة حدّ واحد من حدود اللّه أزكى من المطر أربعين يوما و ليلة.[4] رت»،

  1. مطالبى كه مناسب اين موضوع هست خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. كما في الحديث عن أبي جعفر عليه السّلام: و يأتي في حياة الأرض به عليه السّلام ما يفيد هنا إن شاء اللّه.[5]
  2. و در بحار از امام  صادق عليه السّلام روايت شده كه: دو خون در اسلام از سوى خداوند مباح و روا است، اما هيچ‏كس درباره اين دو خون به آنچه خداوند دستور فرموده حكم و داورى نمى‏كند تا اين‏كه خداوند قائم اهل‏البيت عليهم السّلام را برانگيزد، پس در آن‏ها به حكم الهى حكم خواهد فرمود و در آن بيّنه و شاهد نخواهد خواست؛ يكى، زناكار محصن كه سنگسارش مى‏كند؛ و ديگرى منع كننده زكات كه گردنش را مى‏زند.[6] -73- و في البحار: عن الصادق عليه السّلام: دمان في الإسلام حلال من اللّه عزّ و جلّ لا يقضي فيهما أحد بحكم اللّه عزّ و جلّ حتّى يبعث اللّه القائم من أهل البيت فيحكم فيهما بحكم اللّه عزّ و جلّ، لا يريد فيه بيّنة: الزاني المحصن يرجمه، و مانع الزكاة يضرب رقبته.[7]
  3. مى‏گويم: حدّ زانى محصن (مرد زن‏دار يا زن شوهردارى كه مرتكب زنا شده باشد، با شرايطى كه در فقه آمده) همان سنگسار است و اين‏كه اجراى اين حكم را مخصوص به امام  زمان عليه السّلام قرار داده از نظر حكم به مقتضاى علم واقعى آن حضرت است، و اين‏كه برخلاف زمان ساير امام ان عليهم السّلام حدود با شبهات دفع نخواهد شد. أقول: حدّ الزاني المحصن هو الرجم، و تخصيصه بإجراء هذا الحكم من حيث حكمه بمقتضى علمه الواقعي، و عدم درء الحدّ بالشبهات، كما في زمن سائر الأئمّة عليهم السّلام.
  4. اضطرار و ناچارى آن حضرت عليه السّلام--13- اضطراره
  5. در دعاى ندبه آمده است: «أين المضطرّ الّذي يجاب إذا دعا»؛ كجاست آن مضطرّ (ناچار) كه هرگاه دعا كند به اجابت مى‏رسد. 74- في دعاء الندبة: أين المضطرّ الّذي يجاب إذا دعا.[8]- 74- في دعاء الندبة: أين المضطرّ الّذي يجاب إذا دعا.[9]
  6. و در تفسير على بن ابراهيم قمى درباره آيه مباركه: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؛[10] آيا [جز خدا] كيست كه دعاى مضطرّ [ناچار] را به اجابت رساند و شما را جانشينان زمين قرار دهد؟ از پدرش از حسن بن على بن فضال از صالح بن عقبه روايتى نقل كرده است كه امام  صادق عليه السّلام فرمود: اين آيه درباره قائم آل محمد! عليهم السّلام نازل شده است، آن مضطرّى كه هرگاه در مقام [ابراهيم‏] دو ركعت نماز بگذارد و خداوند را بخواند و دعا كند، خداوند دعاى او را اجابت فرمايد و او را خليفه در زمين قرار دهد.[11]- 75- و في تفسير عليّ بن إبراهيم (ره) في قوله تعالى: أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ‏[12] قال: فإنّه حدّثني أبي، عن الحسن ابن عليّ بن فضّال، عن صالح بن عقبة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: نزلت في القائم من آل محمّد عليهم السّلام و هو المضطرّ إذا صلّى في المقام ركعتين، و دعا اللّه فأجابه، و يكشف السوء، و يجعله خليفة في الأرض.[13]
  7. حرف «ب»- «حرف الباء»1- بخشش آن حضرت عليه السّلام- بذل المعروف‏  
  8. در بحار از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام در وصف حضرت قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- آمده است: و تمام اموال دنيا از برون و درون زمين در خدمتش جمع مى‏شود، پس به مردم مى‏فرمايد: بياييد به سوى آنچه در راه رسيدن به آن رحم‏هايتان را قطع كرديد و خون‏هاى حرام ريختيد و محرمات خداى- عزّ و جلّ- را مرتكب شديد، آن‏گاه آن‏قدر مى‏بخشد كه هيچ‏كس پيش از او نبخشيده است.[14]- 76- في البحار: عن أبي جعفر عليه السّلام في وصف القائم عليه السّلام:و تجمع إليه أموال الدنيا كلّها من بطن الأرض و ظهرها، فيقول للنّاس: - تعالوا إلى ما قطعتم فيه الأرحام، و سفكتم فيه الدماء الحرام، و ركبتم فيه ما حرّم اللّه عزّ و جلّ، فيعطي شيئا لم يعطه أحد كان قبله، إلخ.[15]
  9. و در عنوان سخاوت آن حضرت نيز مطالبى كه به اين بحث مربوط است، خواهد آمد.- و يأتي في سخائه ماله دخل في المقام.[16]
  10. بپاداشتن حجّت‏ها و راهنمايان- 2- بعث الحجج‏
  11. از جمله فيوضات وجود اقدس آن حضرت، برانگيختن حجّت‏هايى براى مردم است تا آنان را راهنمايى و ارشاد كنند و امورشان را اصلاح نمايند. در توقيع شريف كه در احتجاج روايت‏ شده، آمده است: و امّا در حوادث و پديده‏هايى كه رخ مى‏دهد، پس به راويان حديث ما مراجعه كنيد، به درستى كه آنان حجّت من بر شمايند و من حجّت اللّه هستم.[17]- و هم العلماء، لدلالة الناس و إصلاح امورهم‏- 77- ففي التوقيع المرويّ عنه عليه السّلام في الإحتجاج: و أمّا الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا فإنّهم حجّتي عليكم، و أنا حجّة اللّه.[18]

 

______________________________
(1). سوره نمل، آيه 62.

(2). تفسير القمى: 497.

(3). بحار الانوار: 52/ 351.

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 96

  1. بلاء آن حضرت عليه السّلام (ابتلا به مصيبت‏ها) 3- بلاؤه‏
  2. شيخ صدوق به سند خود از حضرت سيد الساجدين على بن الحسين عليهما السلام روايت كرده كه فرمود: در حضرت قائم از هفت پيغمبر نشانه هست، (تا آن‏جا كه فرمود) و امّا از ايّوب، فرج و گشايش پس از ابتلا.[19]- 78- روى الصدوق: بإسناده عن سيّد العابدين عليه السّلام أنّه قال: في القائم سنن من سبعة أنبياء- إلى أن قال عليه السّلام-: و أمّا من أيّوب فالفرج بعد البلوى، الخبر.[20]
  3. بركات آن حضرت عليه السّلام - 4- بركاته‏
  4. در بخش سوم گفتيم كه تمام نعمت‏هاى ظاهرى و باطنى، آشكار و نهان كه در زمان آن حضرت به بندگان مى‏رسد، از بركات وجود اوست- كه درود و صلوات خداوند بر او باد- احاديث در اين‏باره بسيار است، بيش از حدّ تواتر و به‏همين جهت است كه در توقيعى كه در احتجاج روايت شده، آمده است: و امّا نحوه بهره‏ورى از من به هنگام غيبتم همانند استفاده از خورشيد است موقعى كه ابر آن را از ديده‏ها پنهان كند.[21]قد تقدّم في الباب الثالث‏[22] أنّ جميع ما يصل إلى الخلائق من النعم الظاهرة و الباطنة في زمانه إنّما هو من بركات وجوده صلوات اللّه عليه‏ -79- و الأخبار في ذلك فوق حدّ التواتر، و لذلك قال عليه السّلام في التوقيع المرويّ في الإحتجاج: و أمّا وجه الإنتفاع بي في غيبتي فكالإنتفاع بالشمس إذا غيّبها عن الأبصار السحاب.[23]
  5. حرف «ت»- تأليف قلوب‏- «حرف التاء»1- تأليف القلوب‏
  6. [جمع كردن دل‏ها و متحد ساختن آن‏ها كار ساده‏اى نيست، بيشتر مردم يكى از دو حال را دارند: يا صلاح واقعى خود را تشخيص نمى‏دهند، لذا بر امورى كه به ضرر آن‏ها است تن مى‏دهند، و يا اين‏كه مصلحت را تشخيص مى‏دهند، ولى به خاطر منافع دنيوى به آن رضايت ندارند، يگانه كسى كه بين اين دو حالت را جمع مى‏كند و اتّحاد مى‏بخشد، وجود اطهر امام  عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- مى‏باشد. لذا] در دعاى ندبه مى‏خوانيم: «أين مؤلّف شمل الصّلاح و الرّضا»؛ كجاست آن‏كه ميان پراكندگى صلاح و رضا را جمع مى‏كند؟ - 80- في دعاء الندبة: أين مؤلّف شمل الصلاح و الرضا؟[24]
  7. و در دعاى امير المؤمنين على عليه السّلام درباره آن حضرت آمده: و پراكندگى امت را با او جمع فرماى.[25] 81- و في دعاء أمير المؤمنين عليه السّلام له: «و اجمع به شمل الامّة».[26] 82- و في حديث آخر: و يؤلّف به بين القلوب المختلفة.[27]

 

_____________________________
(1). الاحتجاج: 2/ 283.

(2). كمال الدين: 1/ 332.

(3). الاحتجاج: 284.

(4). بحار الانوار: 51/ 115.

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 97

  1. و در حديث ديگرى است: به وسيله او ميان دل‏هاى مختلف و پراكنده الفت و اتّحاد داده مى‏شود.[28] -
  2. و در كافى ازامام صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: خداوند به وسيله آن حضرت بين دل‏هاى پراكنده و مخالف يكديگر ائتلاف مى‏بخشد.[29] -83- و في الكافي: عن الصادق: و يؤلّف اللّه بين القلوب المختلفة.[30]
  3. و در بحار در حديثى كه از امير المؤمنين على عليه السّلام روايت شده، چنين آمده است: به پيغمبر اكرم النبيّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله  گفتم: يا رسول اللّه! آيا مهدى از ما آل محمد! است يا از غير ما؟ فرمود: نه بلكه از ماست. خداوند دين را به دست او ختم مى‏كند، چنان‏كه به وسيله ما افتتاح فرمود. و به واسطه ما مردم از فتنه‏ها نجات مى‏يابند همان‏طوركه از شرك نجات يافتند، و به وسيله ما خداوند پس از دشمنى فتنه‏ها و آزمايش‏هاى سخت دل‏هايشان را باهم الفت مى‏بخشد، چنان‏كه پس از دشمنى شرك، آنان را برادر دينى قرار داد و دل‏هايشان را به هم الفت بخشيد.[31]- -84- و في البحار في الحديث المروي عن أمير المؤمنين، قال: قلت: يا رسول اللّه، أمنّا آل محمّد المهدي أم من غيرنا؟ 83- و في الكافي: عن الصادق: و يؤلّف اللّه بين القلوب المختلفة.[32] - فقال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: لا بل منّا، يختم اللّه به الدين، كما فتح بنا، و بنا ينقذون من الفتن، كما انقذوا من الشرك، و بنا يؤلّف اللّه بين قلوبهم بعد عداوة الفتنة إخوانا، كما ألّف بينهم بعد عداوة الشرك إخوانا في دينهم.[33]
  4. اين حديث از طريق اهل سنت نيز روايت شده و بحمد اللّه به صحت آن اعتقاد دارند. و هذا الحديث مرويّ من طريق أهل السنّة و قد أذعنوا بصحّته و الحمد للّه.[34]
  5. تلطف آن حضرت عليه السّلام نسبت به ما- - تلطّفه بنا
  6. شاهد بر الطاف و مراحم آن حضرت نسبت به ما توقيعى است كه در احتجاج روايت شده و در آن آمده است: به من رسيده است كه گروهى از شما در دين به ترديد افتاده و در دل آن‏ها نسبت به اولياى امرشان شك و حيرت وارد شده است و اين امر مايه غم ما شد. البته به خاطر خود شما نه براى ما، و باعث ناراحتى ما از جهت شما گرديد نه ما؛ زيرا كه خداوند با ما است، پس نيازى به غير او براى ما نيست و حق با ما است، لذا به هيچ‏وجه كسانى كه از ما دست بردارند ما را به وحشت نمى‏اندازند. ما صنايع و ساخته‏شدگان خداييم و خلق صنايع ما هستند.[35] - يشهد بذلك قوله عليه السّلام في التوقيع المرويّ: 85- في الإحتجاج: أنّه انهي إليّ ارتياب جماعة منكم في الدين، و ما دخلهم من الشكّ و الحيرة، في ولاة أمرهم، فغمّنا ذلك لكم لا لنا، و ساءنا فيكم لا فينا، لأنّ اللّه معنا، فلا فاقة بنا إلى غيره، و الحقّ معنا فلن يوحشنا من قعد عنّا، و نحن صنائع ربّنا و الخلق بعد صنائعنا[36].
  7. روايت ديگرى كه در بصائر الدرجات نقل شده، نيز بر اين مطلب دلالت دارد كه به سند خود از زيد شحّام آورده است: بر حضرت ابو عبد اللّه امام  صادق عليه السّلام وارد شدم، به من فرمود: اى زيد! عبادتت را تجديد كن و توبه بنماى. عرض كردم: فدايت گردم، آيا خبر مرگم به من مى‏رسد؟- و يدلّ على المقصود أيضا ما في بصائر الدرجات:86- بإسناده عن زيد الشحّام، قال: دخلت على أبي عبد اللّه عليه السّلام فقال: يا زيد، جدّد عبادة، و أحدث توبة، قال: نعيت إليّ نفسي جعلت فداك؟
  8. حضرت به من فرمود: اى زيد آنچه نزد ماست نسبت به تو خير است و تو از شيعيان ما هستى قال: فقال لي: يا زيد، ما عندنا خير لك، و أنت من شيعتنا، قال: و قلت: و كيف لي أنا أكون من شيعتكم؟

______________________________
(1). كمال الدين: 2/ 647.

(2). الكافى: 1/ 332.

(3). بحار الانوار: 51/ 84.

(4). الاحتجاج: 3/ 278.

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏1، ص: 98

  1. مى‏گويد: گفتم: براى من كه از شيعيان شما باشم چه خواهد بود؟ فرمود: تو از شيعيان ما هستى، صراط و ميزان و حساب شيعيان ما مربوط به ما است و البته كه ما به شما از خودتان مهربان‏تريم.[37] تحمل اذيت از دست ما - قال: فقال عليه السّلام لي: أنت من شيعتنا، إلينا الصراط و الميزان، و حساب شيعتنا، و اللّه، لأنّا أرحم بكم منكم بأنفسكم، الخبر.[38]
  2. در توقيعى از آن حضرت روايت است كه: جاهلان شيعه و احمق‏هاى آنان و كسانى كه دينشان [مانند] بال پشّه‏اى هست ما را اذيت كرده‏اند.[39]- 87- ففي توقيع آخر مرويّ فيه أيضا: قد آذانا جهلاء الشيعة و حمقاؤهم و من دينه جناح البعوضة، إلخ.[40]
  3. ترك كردن حقّ خودش براى ما 3- تحمّله الأذى منّا حضرت قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- حقّ دنيا و آخرت خودش را به سود ما ترك و رها فرموده و خواهد فرمود: امّا در دنيا؛ سابقا دلايلى آورديم كه آن حضرت آنچه در دست ما است را برايمان مباح كرده است. 4- ترك حقّه لنا في الدنيا و الآخرة أمّا في الدنيا: فقد سبق في إباحة ما في أيدينا.[41]
  4. و امّا در آخرت؛ - و أمّا في الآخرة:
  5. در بحار از امام  صادق عليه السّلام روايت شده است فرمود: هرگاه روز قيامت شود خداوند حساب شيعيان ما را بر ما قرار مى‏دهد، پس آنچه از گناهان بين آن‏ها و بين خدا باشد، محمد! النبيّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله  از درگاه الهى برايشان طلب بخشش مى‏كند و آن‏چه بين آن‏ها و بين مردم بوده باشد از مظالم محمد! النبيّ النبيّ صلى اللّه عليه و آله  آن را از طرف ايشان ادا خواهد ساخت و آنچه بين آن‏ها با ما باشد ما به آن‏ها مى‏بخشيم تا بدون حساب وارد بهشت شوند.[42]-  مى‏گويم: در تفسير البرهان چند روايت در اين معنى آورده است، به تفسير آيه: إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ[43] مراجعه شود.[44] و أمّا في الآخرة:88- فقد روي في البحار عن الصادق عليه السّلام أنّه قال: إذا كان يوم القيامة جعل اللّه حساب شيعتنا إلينا، فما كان بينهم و بين اللّه استوهبه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم من اللّه و ما كان فيما بينهم و بين الناس من المظالم أدّاه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم عنهم، و ما كان فيما بيننا و بينهم وهبناه لهم، حتّى يدخلوا الجنّة بغير حساب.[45]  -  89- أقول: روي في البرهان عدّة أحاديث في هذا المعنى، عن الأئمّة عليهم السّلام في تفسير قوله تعالى: إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ‏[46]، فراجع.[47]

 

 

  1. تشييع جنازه مردگان ما -5- تشييع أمواتنا
  2. دليل بر اين معنى روايتى است كه در بحار به نقل از مناقب ابن شهر آشوب آمده است: شيعيان نيشابور (در زمان امام ت حضرت موسى بن جعفر عليهما السلام) جمع شدند، و شخصى به نام محمد! بن على نيشابورى را انتخاب كردند تا به مدينه برود و حقوق شرعى و هداياى شيعيان را به خدمت امام  زمانشان ببرد، سى هزار دينار و پنجاه هزار درهم پول و مقدارى جامه به محمد! بن على‏ دادند. در اين ميان [يكى از بانوان باايمان به نام‏] شطيطه يك درهم تمام عيار و يك تكه پارچه خام كه با دست خودش رشته بود و چهار درهم ارزش داشت پيش آورد و گفت: خداوند از حقّ خجالت نمى‏كشد (يعنى حقوق امام  عليه السّلام را گرچه كم باشد بايد پرداخت).  90- يدلّ عليه ما روي في البحار، من كتاب المناقب: أنّه اجتمعت عصابة الشيعة بنيسابور، و اختاروا محمّد بن عليّ النيسابوريّ فدفعوا إليه ثلاثين ألف دينار، و خمسين ألف درهم، و شقّة من الثياب، و أتت شطيطة بدرهم صحيح و شقّة خام من غزل يدها تساوي أربعة دراهم فقالت: إنّ اللّه لا يستحيي من الحقّ. قال: فثنّيت درهمها،
  3.  آن‏گاه آن جمعيت جزوه‏اى آوردند كه هفتاد ورق بود، در هرصفحه سؤالى نوشته بودند و بقيّه‏اش سفيد بود تا جواب زير آن نوشته شود، هردو صفحه را روى هم گذاشته و با سه بند كه هربندى يك مهر خورده بود بسته بودند. گفتند: اين جزوه را شب هنگام به خدمت امام  عليه السّلام ببر و فرداى آن بازگير، مهرها را نگاه كن اگر نشكسته بود پنج تا از آن‏ها را بشكن و ببين آيا جواب سؤال‏ها را داده است يا نه، كه اگر بدون شكسته شدن مهرها جواب داده بود، او همان امام  است و مستحقّ اين اموال وگرنه اموال را به ما بازگردان. و جاؤا بجزء فيه مسائل مل‏ء سبعين ورقة، في كلّ ورقة مسألة، و باقي الورق بياض ليكتب الجواب تحتها، و قد حزمت كلّ ورقتين بثلاث حزم، و ختم عليها بثلاث خواتيم، على كلّ حزام خاتم، و قالوا: ادفع إلى الإمام ليلة، و خذ في غد، فإن وجدت الجزء صحيح الخواتيم فاكسر منها خمسة، و انظر هل أجاب عن المسائل، فإن لم تنكسر الخواتيم فهو الإمام المستحقّ للمال، فادفع إليه، و إلّا فردّ إلينا أموالنا.
  4. محمد! بن على نيشابورى به مدينه مشرّف شد و نزد عبد اللّه افطح رفت، او را امتحان كرد و دانست كه او شايستگى مقام امامت را ندارد، از خانه او بيرون رفت درحالى‏كه مى‏گفت: ربّ اهدني إلى سواء الصّراط؛ خدايا مرا به راه راست هدايت فرماى. فدخل على الأفطح عبد اللّه بن جعفر، و جرّبه، و خرج عنه، قائلا: «ربّ اهدني إلى سواء الصراط»[48]

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ»

 

[1] . كمال الدين: 2/ 647.

[2] كمال الدين: 2/ 647 ضمن ح 7.

[3] . فروع كافى: 7/ 174.

[4] الكافي: 7/ 174 ح 1.

[5] يأتي ص 129.

[6] . بحار الانوار: 52/ 325.

[7] كمال الدين: 3/ 671 ح 21، عنه البحار: 52/ 325 ح 39.

[8] الصحيفة الرضوية الجامعة: 316 دعاء 28.

[9] الصحيفة الرضوية الجامعة: 316 دعاء 28.

[10] . سوره نمل، آيه 62.

[11] . تفسير القمى: 497.

[12] النمل: 62.

[13] القمّي: 2/ 105.

[14] . بحار الانوار: 52/ 351.

[15] غيبة النعماني: 237 ح 26، عنه البحار: 52/ 350 ح 103.

[16] يأتي ص 154.

[17] . الاحتجاج: 2/ 283.

[18] الاحتجاج: 2/ 283.

[19] . كمال الدين: 1/ 332.

[20] كمال الدين: 1/ 322 ذح 3.

[21] . الاحتجاج: 284.

[22] تقدّم ص 81.

[23] الاحتجاج: 2/ 284، عنه البحار: 52/ 92 ح 7، و منتخب الأثر: 272 ح 4.

[24] الصحيفة الرضوية الجامعة: 316 دعاء 28.

[25] . بحار الانوار: 51/ 115.

[26] غيبة النعماني: 212 ح 1، عنه البحار: 51/ 115 ح 14، و منتخب الأثر: 309 ح 1.

[27] كمال الدين: 2/ 645 ح 7، عنه البحار: 52/ 128 ذح 20.

[28] . كمال الدين: 2/ 647.

[29] . الكافى: 1/ 332.

[30] الكافي: 1/ 333 ح 2، عنه الوافي: 2/ 438 ح 1.

[31] . بحار الانوار: 51/ 84.

[32] الكافي: 1/ 333 ح 2، عنه الوافي: 2/ 438 ح 1.

[33] البحار: 52/ 84 س 4.

[34] البيان: 125، فتن نعيم: 160، عقد الدرر: 25 ح 29، و ص 145 ح 10، و كنز العمال:

18/ 215 ح 764، مجمع الزوائد: 7/ 317، نور الأبصار: 188، و البرهان في علامات مهدي آخر الزمان: 91 ح 8.

[35] . الاحتجاج: 3/ 278.

[36] الاحتجاج: 2/ 278.

[37] . بصائر الدرجات: 256.

[38] بصائر الدرجات: 265 ح 15، عنه البحار: 47/ 78 ح 56.

[39] . الاحتجاج: 2/ 289.

[40] الاحتجاج: 2/ 289، عنه البحار: 25/ 266 ح 9، اثبات الهداة: 7/ 473 ح 66، الزام الناصب:

1/ 443.

[41] تقدّم ص 90.

[42] . بحار الانوار: 7/ 274.

[43] . سوره غاشيه، آيه 26.

[44] . البرهان: 4/ 455.

[45] البحار: 7/ 274 ح 48.

[46] الغاشية: 26.

[47] البرهان: 5/ 644.

[48] و في المصحف الشريف وَ اهْدِنا إِلى‏ سَواءِ الصِّراطِ سورة« ص» الآية: 22.

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید