سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- «نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
»وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص- 125- 130
3- حجّه عليه السّلام- حج آن حضرت عليهم السّلام
- -«شيخ صدوق در كمال الدين به سند صحيحى از محمد بن عثمان عمرى روايت كرده است كه گفت: صاحب اين امر هرسال در مراسم حج حاضر مىشود، پس مردم را مىبيند، آنها را مىشناسد و آنها او را مىبينند، ولى نمىشناسند. «1»162- روى الصدوق في كمال الدين: بسند صحيح عن محمّد بن عثمان العمري (ره) قال: و اللّه، إنّ صاحب هذا الأمر يحضر الموسم كلّ سنة، فيرى الناس و يعرفهم، و يرونه و لا يعرفونه.[1]
- 1-« مىگويم: از جمله رواياتى كه دلالت مىكند بر استجابت دعا كردن براى حجّاج از جهت حجّ خانه خدا، حديثى است كه در فقيه از حضرت صادق عليهم السّلام منقول است كه فرمود: هنگامى كه شامگاه عرفه شود، خداوند متعال دو فرشته را مىفرستد كه چهرههاى مردم را جستجو كند، پس هرگاه كسى كه خودش را به حج عادت داده بود نيابند، يكى از آن دو فرشته به ديگرى مىگويد: فلان شخص در چه حال است؟ جواب مىدهد: خدا بهتر مىداند. پس مىگويد: أقول: و الّذي يدلّ على استحباب الدعاء للحجّاج من حيث حجّه بيت اللّه:
163- ما رواه في الفقيه: عن الصادق عليه السّلام قال: إذا كان عشيّة عرفة بعث اللّه عزّ و جلّ ملكين يتصفّحان وجوه الناس، فإذا فقدا رجلا قد عوّد نفسه الحجّ قال أحدهما لصاحبه: يا فلان، ما فعل فلان؟
- -« پروردگارا! اگر فقر مانع از آمدنش شده او را غنى گردان و اگر قرض دارد از او ادا فرماى و اگر بيمارى سبب نيامدنش شده او را شفا بخش و اگر از دنيا رفته پس او را بيامرز و رحمتش فرماى. «2» قال: فيقول اللّه أعلم، قال: فيقول أحدهما: اللّهمّ إن كان حبسه عن الحجّ فقرأ فأغنه، و إن كان حبسه دين فاقض عنه دينه، و إن كان حبسه مرض فاشفه و إن كان حبسه موت فاغفر له و ارحمه، إنتهى.[2]
- -« اين حديث دلالت مىكند بر استحباب دعا كردن براى كسى كه خودش را به حجّ عادت داده باشد، چنانكه مخفى نيست. و در بحث شباهت آن حضرت به خضر مطلبى كه به اين معنى مربوط است خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. فإنّ هذا الحديث يدلّ على استحباب الدعاء لمن عوّد نفسه الحجّ، كما لا يخفى، و يأتي في شباهته بالخضر ما يناسب المقام إن شاء اللّه تعالى.[3]
- -« 4- حيات و زندگى زمين به وجود آن حضرت عليهم السّلام -4- حياة الأرض به عليه السّلام
- « شيخ صدوق در كمال الدين به سند خود از حضرت ابو جعفر باقر عليهم السّلام درباره آيه شريفه: 164- روى الصدوق (ره) في كمال الدين: بإسناده عن أبي جعفر عليه السّلام في قول اللّه عزّ و جلّ:
- «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ «3» بدانيد كه خداوند زمين را پس از مرگ آن زنده خواهد كرد. اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها[4] قال: يحييها اللّه عزّ و جلّ بالقائم عليه السّلام بعد موتها-
- « فرمود: يعنى خداوند زمين را به قائم آل محمد عليهم السّلام اصلاح فرمايد، يعنى پس از جوروستم اهل زمين، قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ؛ به راستى كه ما آيات و نشانهها را- به قائم آل محمّد عليهم السّلام- براى شما بيان نموديم، باشد كه تعقّل كنيد. لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ. «4» يعني بموتها كفر أهلها- و الكافر ميّت.[5]
__________________________________________________
(1). كمال الدين: 2/ 440.
(2). من لا يحضره الفقيه: 2/ 12.
(3). سوره حديد، آيه 17.
(4). كمال الدين: 2/ 668.
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 126
- - و حضرت ابو ابراهيم موسى بن جعفر عليهما السلام درباره آيه يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ فرمود: نه به وسيله باران، بلكه خداوند- عزّ و جلّ- مردانى برمىانگيزاند، پس زمين احيا مىشود به خاطر برپايى و زنده شدن عدالت، و اقامه حدّ در آن از چهل روز باران سودمندتر است. «1»165- و في كتاب المحجّة: عن ابن عبّاس، في قوله تعالى: اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها يعني يصلح اللّه الأرض بقائم آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم بعد موتها يعني [من] بعد جور أهل مملكتها،
قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآياتِ بقائم آل محمّد- لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.[6]
166- و عن أبي إبراهيم عليه السّلام، في قول اللّه عزّ و جلّ: يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها، قال: ليس يحييها بالقطر، و لكن يبعث اللّه عزّ و جلّ رجالا فيحيون العدل فتحي الأرض لإحياء العدل، و لإقامة الحدّ فيها أنفع في الأرض من القطر أربعين صباحا.[7]
- - و در جواهر از سدير روايت است كه گفت: حضرت ابو جعفر باقر عليهم السّلام فرمود: يك حدّ كه در زمين برپا شود، پاكيزهتر است از چهل شب و روز باران. «2»167- و في الجواهر، عن سدير، قال: قال أبو جعفر عليه السّلام:
حدّ يقام في الأرض أزكى فيها من مطر أربعين ليلة و أيّامها.[8]
- - و در كتاب المحجّة از حلبى روايت است كه از حضرت ابو عبد اللّه صادق عليهم السّلام درباره فرموده خداوند متعال: اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها؛ پرسيد، حضرت در پاسخ فرمود: يعنى به وسيله عدالت پس از جوروستم. «3»168- و في المحجّة: عن الحلبيّ، أنّه سأل أبا عبد اللّه عليه السّلام عن قول اللّه عزّ و جلّ: اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قال عليه السّلام: العدل بعد الجور.[9]
- 5- حلم آن حضرت عليهم السّلام 5- حلمه عليه السّلام
- در ضمن بيان خلقوخوى آن جناب خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. يظهر ممّا يأتي في «خلقه» إن شاء اللّه تعالى.[10]
- 6- حيات (زنده شدن) جمعى از اولياى خدا به ظهور آن حضرت عليهم السّلام -6- حياة جمع من أولياء اللّه بظهوره عليه السّلام
- در بحث نفع آن حضرت- عجّل اللّه فرجه الشريف- در حرف نون خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. يأتي في «نفعه» إن شاء اللّه تعالى.[11]
- 7- حبّ (دوستى) آن حضرت عليهم السّلام نسبت به ما7- حبّه عليه السّلام لنا
- از بحثى كه درباره لطف آن حضرت نسبت به ما در حرف «تاء» گذشت، دوستى آن جناب نيز واضح مىشود، زيرا كه لطف ميوه محبّت است. همچنين در بخش سوم، حقّ پدر بر فرزند و تشييع مردگان ما؛ در اين زمينه مطالبى گذشت.
- بههرحال همه احسان آن حضرت در حقّ ما ثمره و نتيجه محبّتش نسبت به ما است ان شاء اللّه تعالى. ولى يك نكته را كه نبايد غافل باشى اينكه محبّت او در حقّ ما جز از جهت ايمان و اطاعت ما نسبت به خداوند- عزّ و جلّ- نيست، پس اگر محبّت آن بزرگوار را مىخواهى، بر تو باد اطاعت خداى تعالى. و مبادا كه با مخالفت كردن با خداوند او را اذيت و با وى دشمنى كنى كه از كسانى خواهى بود كه خداوند درباره آنها فرموده است: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً؛ «4» البته آنان كه خدا و رسولش را مىآزارند، خداوند در دنيا و آخرت لعنتشان كرده است و بر ايشان عذاب خواركنندهاى آماده نموده است. يظهر ممّا مرّ في تلطّفه بنا[12] فإنّ التلطّف ثمرة المحبّة، و ممّا سبق في الباب الثالث في حقّ الوالد على الولد[13]، و ما مرّ في تشييع أمواتنا[14] و بالجملة: كلّ إحسانه إلينا ثمرة حبّه لنا إن شاء اللّه تعالى.
- لكن، لا يخفى عليك أنّ حبّه لنا ليس إلّا من جهة الإيمان باللّه، و الإطاعة له عزّ و جلّ، فإن أردت حبّه صلوات اللّه عليه لك، فعليك بإطاعة اللّه تعالى
- و إيّاك، إيّاك أن تؤذيه و تعاديه بمخالفة اللّه جلّ جلاله، فتكون ممّن قال اللّه عزّ و جلّ في حقّه: إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً[15] __________________________________________________
(1). المحجّة: 222.
(2). اصل حديث در كافى: 7/ 174.
(3). المحجّة: 222.
(4). سوره احزاب: 57.
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 127
- و در دار السلام از امام باقر عليهم السّلام روايت شده كه به جابر جعفى فرمود: بنده جز با اطاعت، به خداوند- تبارك و تعالى- نزديك نمىشود، دورى از آتش با ما نيست، آنكه مطيع و فرمانبردار خدا
باشد، دوست و ولىّ ماست. و هركه خداوند را معصيت كند، دشمن ماست. و ولايت ما جز با عمل و دورى از گناه به دست نمىآيد. «1»169- روي في دار السلام: عن الباقر عليه السّلام أنّه قال لجابر الجعفي:
ما يتقرّب العبد إلى اللّه تبارك و تعالى إلّا بالطاعة، ما معنا براءة من النار و لا على اللّه لأحد منكم حجّة، من كان للّه مطيعا فهو لنا وليّ، و من كان للّه عاصيا فهو لنا عدوّ، و لا ينال ولايتنا إلّا بالعمل و الورع.[16]
- اخبار در اين زمينه زياد است. البته همانطوركه اطاعت خداوند متعال موجب محبّت مىشود، همچنين معصيت مايه زوال آن است. چنانكه در كافى از حضرت ابو عبد اللّه صادق عليهم السّلام آمده كه فرمود: امير المؤمنين عليهم السّلام فرمود: هيچ بندهاى نيست مگر اينكه چهل سپر بر او هست تا اينكه چهل گناه كبيره مرتكب شود، و الأخبار في هذا المعنى كثيرة، و كما أنّ إطاعة اللّه تعالى توجب كمال المحبّة، فكذلك العصيان يوجب زوالها:
170- روي في الكافي: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: قال أمير المؤمنين عليه السّلام: ما من عبد إلّا و عليه أربعون جنّة، حتّى يعمل أربعين كبيرة،
- پس هرگاه چهل معصيت كبيره مرتكب شد سپرها از او برداشته مىشود. آنگاه خداوند متعال به فرشتگان وحى مىكند كه بنده مرا با بالهاى خود بپوشانيد. پس فرشتگان او را با بالهاى خود مىپوشانند، امّا او هيچ زشتى را فروگذار نمىكند، مگر اينكه آن را مرتكب شود، تا به حدّى كه با افتخار كارهاى زشت خودش را براى مردم بازگو كند. آنگاه فرشتگان مىگويند: خداوندا! اين بنده تو، هيچ نهى و زشتى را رها نكرد تا اينكه مرتكب شد. فإذا عمل أربعين كبيرة انكشفت عنه الجنن، فيوحي اللّه إليهم أن استروا عبدي بأجنحتكم فتستره الملائكة بأجنحتها
قال: فما يدع شيئا من القبيح إلّا قارفه حتّى يتمدّح إلى الناس بفعله القبيح.
- فيقول الملائكة: يا ربّ هذا عبدك ما يدع شيئا إلّا ركبه، و إنّا لنستحيي ممّا يصنع، فيوحي اللّه عزّ و جلّ إليهم:
- و ما خجالت مىكشيم از آنچه انجام مىدهد. پس خداوند- عزّ و جلّ- وحى مىكند كه بالهاى خود را از او برداريد. و هرگاه چنين وضعى انجام شد، آن شخص شروع مىكند به دشمنى با ما اهل بيت عليهم السّلام. پس در اين هنگام پوشش او در آسمان پاره مىشود و فرشتگان عرضه مىدارند: پروردگارا! اين بنده تو بدون پوشش ماند؟ أن ارفعوا أجنحتكم عنه، فإذا فعل ذلك أخذ في بغضنا أهل البيت، فعند ذلك ينهتك ستره في السماء، و ستره في الأرض فيقول الملائكة: يا ربّ هذا عبدك قد بقي مهتوك الستر،
- پس خداوند- عزّ و جلّ- به آنها وحى مىكند: اگر خداى را در او نيازى بود شما را امر نمىكرد كه بالهايتان را از او برگيريد. «2»
فيوحي اللّه عزّ و جلّ إليهم: لو كانت للّه فيه حاجة ما أمركم أن ترفعوا أجنحتكم عنه.[17]
8- حكم آن حضرت عليهم السّلام به حقّ 8- حكمه عليه السّلام بالحقّ
- در كمال الدين به سند خود از ابان بن تغلب روايت كرده كه گفت: حضرت ابو عبد اللّه صادق عليهم السّلام فرمود: در مسجد شما- يعنى مسجد مكّه- سيصد و سيزده مرد خواهد آمد كه اهل مكّه مىدانند آنها از پدران و اجدادشان نيستند، با آنها شمشيرهايى است كه بر هرشمشير كلمهاى نوشته شده كه هزار كلمه مىگشايد، پس خداوند- تبارك و تعالى- بادى مىفرستد كه به هر وادى ندا مىكند: اين مهدى است كه به قضاوت داوود و سليمان عليهما السلام قضاوت مىكند؛ و بر آن بيّنه و شاهد نمىطلبد. «3»171- روي في كمال الدين: بإسناده عن أبان بن تغلب قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: سيأتي في مسجدكم ثلاثمائة و ثلاثة عشر رجلا- يعني مسجد مكّة- يعلم أهل مكّة أنّه لم يلدهم آباؤهم و لا أجدادهم، عليهم السيوف، مكتوب على كلّ سيف كلمة تفتح ألف كلمة، فيبعث اللّه تبارك و تعالى ريحا، فتنادي بكلّ واد: هذا المهدي يقضي بقضاء داود و سليمان عليهما السلام و لا يريد عليه بيّنة.[18]_________________________________________
(1). دار السلام: 3/ 239.
(2). كافى: 2/ 279.
(3). كمال الدين: 2/ 671.
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 128
- و نيز در همان كتاب از او نقل شده كه گفت: ابو عبد اللّه امام جعفر صادق عليهم السّلام فرمود: هرگاه قائم عليهم السّلام بپاخيزد، هيچ يك از بندگان خداوند رحمان به پيشگاهش برنخيزد مگر اينكه او را مىشناسد كه آيا صالح است يا ناصالح و ناشايسته. و در او آيتى براى نشانداران و هوشمندان است. اين آيت برقرار و راهى براى بصيرت و عبرت مىباشد. «1»172- و فيه أيضا: عنه، قال: قال أبو عبد اللّه عليه السّلام: إذا قام القائم عليه السّلام لم يقم بين يديه أحد من خلق الرحمان إلّا عرفه، صالح هو أم طالح؟ لأنّ فيه آية للمتوسّمين و هي بسبيل مقيم.[19]
- و در بحار الانوار از كتاب غيبت سيد على بن عبد الحميد به سند خود از ابو بصير از امام ابو جعفر باقر عليهم السّلام منقول است كه فرمود: در قضايايى حضرت قائم عليهم السّلام قضاوت مىكند، بعضى از كسانى كه در خدمتش شمشير زدهاند، آن را رد و انكار مىنمايند و آن قضاوت آدم است. پس دستور مىدهد آنها را بياورند و گردنشان را مىزنند. سپس دوباره قضاوتى مىكند كه قضاوت داوود است و عدّهاى از كسانى كه همراه آن حضرت شمشير زدهاند، اعتراض و انكار مىكنند كه آنها را پيش مىآورد و گردنشان را مىزند. سپس بار سوم قضاوتى مىكند و آن قضاوت ابراهيم عليهم السّلام است، گروه ديگرى از كسانى كه در پيشاپيش آن حضرت شمشير زدهاند، اشكال و رد مىكنند. پس آنها را جلو مىآورد و گردنشان را مىزند. آنگاه مرتبه چهارم قضاوتى مىكند كه قضاوت محمد صلّى اللّه عليه و اله مىباشد، پس هيچكس عليه او انكار نمىنمايد. «2»
173- و في البحار، عن كتاب الغيبة للسيّد عليّ بن عبد الحميد (ره):
بإسناده عن أبي بصير، عن أبي جعفر عليه السّلام قال:
يقضي القائم بقضايا ينكرها بعض أصحابه ممّن قد ضرب قدّامه بالسيف و هو قضاء آدم عليه السّلام، فيقدّمهم فيضرب أعناقهم،
ثمّ يقضي الثانية فينكرها قوم آخرون ممّن قد ضرب قدّامه بالسيف، و هو قضاء داود عليه السّلام فيقدّمهم فيضرب أعناقهم،
ثمّ يقضي الثالثة فينكرها قوم آخرون ممّن قد ضرب قدّامه بالسيف و هو قضاء إبراهيم عليه السّلام فيقدّمهم فيضرب أعناقهم.
ثمّ يقضي الرابعة و هو قضاء محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم فلا ينكرها أحد عليه.[20]
- 9- حكم آن جناب عليهم السّلام به باطن =9- حكمه بالباطن بمقتضى علمه صلوات اللّه عليه
- آن حضرت- صلوات اللّه عليه- به مقتضاى علمش حكم به باطن مىكند، چنانكه در بحار از نعمانى از حضرت ابو عبد اللّه صادق عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: در همان حال كه مرد به خدمت حضرت قائم عليهم السّلام ايستاده، و آن حضرت به او امرونهى مىكند، ناگاه فرمان مىدهد: او را بازگردانند، پس او را به پيش روى آن جناب برمىگردانند. دستور مىدهد گردنش را بزنند. پس در شرق و غرب كسى نماند جز اينكه از آن حضرت بيمناك گردد.
174- في البحار، عن النعماني: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال:
بينا الرجل على رأس القائم يأمره و ينهاه، إذ قال: أديروه فيديرونه إلى قدّامه، فيأمر بضرب عنقه، فلا يبقى في الخافقين شيء إلّا خافه.[21]
- و از ارشاد ديلمى از حضرت امام صادق عليهم السّلام روايت است كه فرمود: چون قائم آل محمد عليهم السّلام قيام كند، در ميان مردم به حكم حضرت داوود حكم مىفرمايد، نيازى به شاهد و بيّنه ندارد، خداى تعالى او را الهام مىكند؛ پس به علم خود داورى فرمايد و هرقومى را به آنچه در باطن مخفى داشتهاند، خبر مىدهد و دوست خود را از دشمن به نشانه تشخيص مىدهد. خداوند سبحان مىفرمايد: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ* وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ؛ «1» البته در اين امر براى اشارتدانان نشانههاى عبرتآميزى هست، و آن بر سر راهى پايدار است. «2»175- و عن إرشاد المفيد، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:
إذا قام قائم آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم حكم بين الناس بحكم داود، لا يحتاج إلى بيّنة يلهمه اللّه تعالى فيحكم بعلمه و يخبر كلّ قوم بما اسبطنوه، و يعرف وليّه من عدوّه بالتوسّم
قال اللّه سبحانه: إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ وَ إِنَّها لَبِسَبِيلٍ مُقِيمٍ[22].[23]
- و از عبد اللّه بن المغيره روايت شده كه امام صادق عليهم السّلام فرمود: هنگامى كه قائم عليهم السّلام بپاخيزد، پانصد نفر از قريش را بپامىدارد و گردنشان را مىزند، سپس پانصد نفر ديگر را به همان ترتيب بپا مىدارد و گردنشان را مىزند، تا شش بار اين كار را انجام مىدهد. پرسيدم: آيا در آن هنگام شماره اينها اينقدر است؟ فرمود: آرى، از خودشان و پيروانشان. «3»176- و عن عبد اللّه بن المغيرة، عنه عليه السّلام قال:
إذا قام القائم من آل محمّد عليهم السّلام أقام خمسمائة من قريش فضرب أعناقهم،
ثمّ أقام خمسمائة اخرى، حتّى يفعل ذلك ستّ مرّات، قلت: و يبلغ عدد هؤلاء هذا، قال عليه السّلام: نعم، منهم و من مواليهم.[24]
- و از آن حضرت منقول است كه فرمود: هرگاه قائم عليهم السّلام بپاخيزد مسجد الحرام را تا به حدّ بناى اصلى منهدم مىكند و مقام ابراهيم را به جايى كه سابقا در آن بوده، بازمىگرداند و دست بنى شيبه را قطع مىنمايد، بالاى كعبه مىآويزد و بر آن مىنويسد: اينها دزدان كعبهاند. «4»177- و عنه عليه السّلام قال: إذا قام القائم هدم المسجد الحرام حتّى يردّه إلى أساسه، و حوّل المقام إلى الموضع الّذي كان فيه، و قطع أيدي بني شيبة، و علّقها على باب الكعبة، و كتب عليها: هؤلاء سرّاق الكعبة.[25]
- مىگويم: مطالبى در اين زمينه سابقا گذشت و ان شاء اللّه تعالى در بخشهاى قتل كافران و هدم بناهاى كفر و نفاق نيز مطالبى خواهد آمد. أقول: قد مرّ ما يدلّ عليه، و يأتي إن شاء اللّه تعالى في قتل الكافرين، و في هدم أبنية الكفر و الشقاق و النفاق.[26]
- حرف «خ»«حرف الخاء»1- خلقه عليه السّلام
- 1- خلق آن حضرت عليهم السّلام
- در بحار از نعمانى به سند خود از ابو وائل آمده كه گفت: امير مؤمنان على عليهم السّلام به حسين عليهم السّلام نگاهى افكند و فرمود: اين فرزندم سيّد است همچنانكه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله او را سيّد ناميد و خداوند از صلب و نسل او مردى را خواهد آفريد كه همنام پيامبر شماست، در خلقت و خوى شبيه اوست، به هنگام غفلت از ناحيه مردم و ميراندن حقّ و آشكار نمودن ستم خروج مىكند.
به خدا اگر خروج نكند گردنش زده مىشود. «5» با خروج او اهل و ساكنان آسمانها خوشحال مىشوند و او مردى است پيشانىفراخ و باريكبينى و ... «6»178- في البحار، عن النعماني: بإسناده عن أبي وائل، قال:
نظر أمير المؤمنين عليّ عليه السّلام إلى الحسين، فقال: إنّ ابني هذا سيّد، كما سمّاه رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم سيّدا، و سيخرج اللّه من صلبه رجلا باسم نبيّكم، يشبهه في الخلق و الخلق، يخرج على حين غفلة من الناس، و إماتة للحقّ، و إظهار للجور و اللّه لو لم يخرج لضربت عنقه[27] يفرح بخروجه أهل السماوات و سكّانها، و هو رجل أجلى الجبين أقنى الأنف ....[28]
__________________________________________________
(1). سوره حجر، آيه 75- 76.
(2). بحار الانوار: 52/ 339.
(3). بحار الانوار: 52/ 338.
(4). بحار الانوار: 52/ 338.
- (5). چون ظهور اعم است از خروج با شمشير و غير آن، حضرت يكى از وجوه قيام امام عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- را بيان فرمود كه براى پرهيز از كشته شدن و براى حفظ نفس به ناچار هنگام ظهور با شمشير خروج مىنمايد وگرنه دشمنان، آن حضرت را به قتل مىرسانند، خداوند متعال دانا است. (مؤلف)
(6). بحار الانوار: 51/ 39.
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 130
- و از طريق مخالفين از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله آمده كه فرمود: اگر جز يك روز از دنيا نمانده باشد، خداوند مردى را برمىانگيزد كه نامش نام من و خلقوخويش مانند من است.
179- و من طريق المخالفين عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم، قال: لو لم يبق من الدنيا إلّا يوم واحد، لبعث اللّه رجلا اسمه إسمي و خلقه خلقي، الحديث.[29]
- و بعضى از اخبار در بخش جمال آن حضرت گذشت، به آنجا مراجعه شود. و قد مرّ بعض الأخبار في جماله عليه السّلام فراجع.[30]
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
[1] كمال الدين: 2/ 440 ح 8، عنه البحار: 52/ 151 ح 2.
[2] الفقيه: 2/ 212 ح 2184.
[3] يأتي ص 249.
[4] الحديد: 17.
[5] كمال الدين: 3/ 668 ح 13، عنه المحجّة: 221، و البحار: 51/ 54 ح 37، و البرهان: 4/ 291 ح 3
[6] غيبة الطوسي: 110، عنه المحجّة: 221، و منتخب الأثر: 248 ح 5، إثبات الهداة: 7/ 6 ح 287
[7] الكافي: 7/ 174 ح 2، عنه المحجّة: 222، و البرهان: 5/ 288 ح 4، و الوسائل: 18/ 308 ح 3
[8] الكافي: 7/ 174 ح 1.
[9] الكافي: 8/ 267 ح 390، عنه المحجّة: 222، و البرهان: 5/ 288 ح 5.
[10] يأتي ص 134.
[11] يأتي ص 315.
[12] تقدّم ص 100.
[13] تقدّم ص 83.
[14] تقدّم ص 101.
[15] الاحزاب: 57.
[16] دار السلام: 3/ 239.
[17] الكافي: 2/ 279 ح 9، عنه الوافي: 5/ 1012 ح 9، و الوسائل: 11/ 249 ح 3.
[18] كمال الدين: 2/ 671 ح 19، عنه البحار: 52/ 286 ح 19، و إثبات الهداة: 6/ 448 ح 241، و إلزام الناصب: 2/ 295.
[19] كمال الدين: 2/ 671 ح 20، عنه البحار: 52/ 325 ح 38.
[20] بشارة الإسلام: 252، البحار: 52/ 389 ح 207، و إثبات الهداة: 7/ 171 ح 796.
[21] غيبة النعماني: 239 ح 32، عنه البحار: 52/ 355 ح 117.
[22] الحجر: 75، 76.
[23] الإرشاد: 413، عنه البحار: 52/ 239 ح 86، و إثبات الهداة: 7/ 111 ح 60، و إلزام الناصب: 2/ 182.
[24] الإرشاد: 411، البحار: 52/ 338 ح 79، و إثبات الهداة: 7/ 55 ح 423، و إلزام الناصب: 2/ 281
[25] الإرشاد: 411، عنه البحار: 52/ 338 ح 80.
[26] يأتي ص 198 و 370.
[27] لمّا كان الظهور أعمّ من الخروج بالسيف ذكر عليه السّلام بعض وجوه وجوب خروجه بالسيف، أوان ظهوره، و هو حفظ النفس و التحرّز عن القتل، يعني إذا ظهر فلا بدّ له من الخروج يعني بالسيف، و لو لم يخرح لضرب الأعداء عنقه، و اللّه تعالى هو العالم، منه رحمه اللّه.
[28] غيبة النعماني: 214 ح 2، عنه البحار: 51/ 39 ح 19، عقد الدرر: 38 ح 13، عنه منتخب الأثر:
162 ح 64.
[29] عقد الدرر: 31 ح 13.
[30] تقدم ص 113.