-«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
«نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
»وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 144- 151
- راحتی خلایق از وجود آن حضرت عليهم السّلام
- و در حديث ديگرى از آن حضرت صلّى اللّه عليه و اله آمده: ساكنين زمين و آسمان از حكومت او راضى خواهند بود و اموال را بهطور صحاح ميان مردم تقسيم مىكند. مردى پرسيد: صحاح يعنى چه؟ فرمود: يعنى بهطور مساوى. «4»223- و في حديث آخر، عنه صلى اللّه عليه و آله و سلم: يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الأرض يقسّم المال صحاحا، فقال له رجل: و ما صحاحا؟ قال: السويّة بين الناس.[1]
- و در همان كتاب از سعد السعود از صحف ادريس نقل شده كه: ... و در آن زمان، امامت را در زمين تحقق بخشم، پس چيزى به چيز ديگرى ضرر نداشته باشد و هيچ چيز از (جانداران) از هيچ چيز نترسد، آنگاه جانوران و چهارپايان در ميان مردم باشند و به يكديگر اذيتى نرسانند، نيش هرنيشدار از جانوران را بگيرم و سمّ آنها را بىاثر نمايم، و بركات را از آسمان و زمين برآرم و زمين با گياهان زيبايش نزهت يابد و تمام ميوههايش را برآورده، انواع عطرها را برون دهد و رأفت و رحمت و مهربانى را در ميان آنها برقرار سازم. «5»224- و فيه، عن كتاب سعد السعود، نقلا عن صحف إدريس عليه السّلام: و القي في تلك الزمان الامان ة على الأرض فلا يضرّ شيء شيئا، و لا يخاف شيء من شيء، ثمّ تكون الهوامّ و المواشي بين الناس، فلا يؤذي بعضهم بعضا و انزع حمّه كلّ ذي حمّة من الهوامّ و غيرها، و اذهب سمّ كلّ ما يلدغ، و انزل بركات من السماء و الأرض، و تزهر الأرض بحسن نباتها، و تخرج كلّ ثمارها و أنواع طيبها، و القي الرأفة و الرحمة بينهم ....[2]
- و از امير المؤمنين على عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: اگر قائم ما بپاخيزد، آسمان بارانش را فرو مىريزد و زمين گياهانش را بيرون مىدهد، و كينهها و كدورتها از دلهاى بندگان زايل مىگردد، و درندگان و بهائم باهم سازگار مىشوند تا به حدّى كه يك زن، راه عراق و شام را طى مىكند درحالىكه جز بر سبزه و گياه پا نگذارد و زينتهاى خود [يا زنبيل خود] را بر سر دارد و هيچ درندهاى او را به وحشت نمىاندازد. «6» 225- و عن أمير المؤمنين عليه السّلام، قال: لو قد قام قائمنا لأنزلت السماء قطرها، و لأخرجت الأرض نباتها، و لذهبت الشحناء من قلوب العباد، و اصطلحت السباع و البهائم حتّى تمشي المرأة بين العراق و الشام لا تضع قدميها إلّا على النبات و على رأسها زينتها لا يهيّجها سبع و لا تخافه.[3]
- در حرف «الف» مطالبى كه بر اين معنى دلالت دارد، گذشت. و مرّ في حرف الألف ما يدلّ على ذلك.
__________________________________________________
(1). بحار الانوار: 51/ 61.
(2). بحار الانوار: 52/ 280.
(3). بحار الانوار: 51/ 80.
(4). بحار الانوار: 51/ 81.
(5). بحار الانوار: 52/ 384؛ سعد السعود: 34- 35.
(6). بحار الانوار: 52/ 316.
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 145
- حرف «ز»«حرف الزاء»
- 1- زحمت آن حضرت عليهم السّلام در راه دين خدا1- زحمته عليه السّلام في دين اللّه
- از مطالبى كه درباره جهاد و جنگ آن حضرت با دشمنان و كافرين گذشت، اين معنى به دست مىآيد، و نيز امور ديگر كه بر اين معنى دلالت كند، در باب صبر آن حضرت، و قتل كافرين و غير اينها خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. تظهر ممّا مرّ في جهاده و حربه و غيرهما، و يأتي في صبره و قتل الكافرين و غيرهما ما يدلّ عليه.[4]
2- زهد آن حضرت عليهم السّلام 2- زهده عليه السّلام
- در كافى به سند خود از حمّاد بن عثمان روايت كرده كه گفت: در محضر منور حضرت ابو عبد اللّه صادق عليهم السّلام بودم، مردى به آن جناب عرضه داشت: «أصلحك اللّه! ياد كردهاى كه على بن ابى طالب عليهما السلام لباس خشن و زبر مىپوشيد، لباس چهار درهمى به تن مىكرد و امثال اينها ... 226- في الكافي: بإسناده عن حمّاد بن عثمان قال:حضرت أبا عبد اللّه عليه السّلام و قال له رجل: أصلحك اللّه، ذكرت أنّ عليّ بن أبي طالب عليه السّلام كان يلبس الخشن، يلبس القميص بأربعة دراهم و ما أشبه ذلك،
- و حال آنكه لباس نو در بر تو مىبينم؟ فرمود: على بن ابى طالب عليهما السلام در زمانى آنطور لباس مىپوشيد كه انگشتنما و مورد انكار مردم نبود، ولى اگر امروز مثل آن لباس پوشيده شود انگشتنما مىشود. پس بهترين لباس هرزمان لباس همان زمان است مگر اينكه وقتى قائم ما اهل البيت عليهم السّلام بپاخيزد لباسهاى على عليهم السّلام را دربرمىكند و روش او را پيش مىگيرد. «1» و نرى عليك اللباس الجديد، فقال له: إنّ عليّ بن أبي طالب عليه السّلام كان يلبس ذلك في زمان لا ينكر عليه، و لو لبس مثل ذلك اليوم شهر به، فخير لباس كلّ زمان لباس أهله، غير أنّ قائمنا أهل البيت عليهم السّلام إذا قام لبس ثياب عليّ عليه السّلام و سار بسيرة عليّ عليه السّلام.[5]
- مىگويم: شايد منظور امير المؤمنين على عليهم السّلام همين باشد، در عبارتى كه به ابو عبد اللّه جدلى فرموده است كه: آيا خبر ندهم تو را به أنف و عين مهدى؟ عرضه داشت: آرى! پس آن حضرت دست به سينه خود زد و فرمود: من. أقول: و لعلّ هذا هو المراد في قول أمير المؤمنين عليه السّلام لأبي عبد اللّه الجدليّ: ألا اخبرك بأنف المهدي عليه السّلام و عينه؟ قال: قلت: نعم، فضرب بيده إلى صدره، فقال: أنا.[6]
- زيرا كه أنف به معنى سيّد و آقا در امور است، و عين به معنى آن است كه مثل خود شىء باشد. پس آن حضرت انف مهدى است يعنى مقتداى او در افعالش و عين او، انگار خود اوست در زهد و عبادت و شيوه و شجاعت و ساير خصوصيات و ويژگىهاى آن حضرت. و اين استعمال شايع و متعارف است كه در محاورات و گفتگوهاى معمولى نيز راه دارد. مثلا به چيزى كه شباهت كاملى به چيز ديگر دارد، مىگويند: اين عين آن است. و امّا اينكه انف در لغت عرب به معنى سيّد و مقتدى باشد در گفته شاعر شاهد دارد كه گفته: لأنّ الأنف بمعنى السيّد، و المقتدى في الامور، و العين بمعنى من يكون كذات الشيء و نفسه، فيكون هذا الكلام كناية عن أنّ المهديّ عليه السّلام يسير بسيرة أمير المؤمنين عليه السّلام في أفعاله، فهو أنفه: أي مقتداه في أفعاله، و عينه: أي كأنّه هو في زهده، و عبادته و سيرته، و شجاعته، و سائر خصوصيّاته، و هذا استعمال شائع متعارف في المحاورات العرفيّة أيضا، حيث يقال لشيء يكون مشابها و موافقا لشيء آخر في تمام الخصوصيّات: هذا عينه، ضو أمّا كون الأنف بمعنى السيّد و المقتدى فيشهد له قول الشاعر: «قوم هم الأنف و الأذناب غيرهم ...»؛
| .. |
- قومى كه انف و مقتدا هستند و دنبالهگان غير آنان مىباشند. قوم هم الأنف و الأذناب غيرهم--- و اللّه تعالى هو العالم.
__________________________________________________
(1). كافى: 1/ 411.
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 146
- و در همان كتاب نيز از معلّى بن خنيس روايت شده كه گفت: روزى به حضرت ابو عبد اللّه صادق عليهم السّلام گفتم: قربانت شوم، آل فلان (يعنى بنى العباس) را بياد آوردم و آن نعمتهايى كه در آن هستند، پس با خود گفتم: اگر رياست دست شما بود ما هم با شما در نعمت بوديم و زندگى خوبى داشتيم. فرمود: هيهات اى معلى! قسم به خداوند كه اگر زمام امور در دست ما بود، جز بيدارى شبها و گشتوگذار و فعاليت روزها و جامه زبر پوشيدن و غذاى سخت خوردن، چيز ديگرى نبود. پس اين امر از ما بركنار شد، آيا جز اين مورد هرگز ديدهاى كه خداوند متعال بردن حقّى را نعمت قرار دهد؟ «1» 227- و فيه: عن المعلّى بن خنيس قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام يوما: جعلت فداك، ذكرت آل فلان و ما هم فيه من النعيم، فقلت: لو كان هذا إليكم لعشنا معكم، فقال: هيهات يا معلّى! أما و اللّه، أن لو كان ذاك ما كان إلّا سياسة اللّيل[7]، و سياحة النهار، و لبس الخشن، و أكل الجشب، فزوي ذلك عنّا، فهل رأيت ظلامة قطّ صيّرها اللّه نعمة إلّا هذه.[8]
- و در بحار از شيخ طوسى به سند خود از ابو نصر از حضرت امام صادق عليهم السّلام روايت كرده كه فرمود: براى خروج قائم عليهم السّلام چرا عجله مىكنيد؟ به خدا قسم لباسش جز زبر و غذايش غير از جو سبوسدار نيست. [خروج] او جز با شمشير و مرگ در سايه شمشير نخواهد بود. «2»228- و في البحار، عن النعماني: بإسناده عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال: ما تستعجلون بخروج القائم؟! فو اللّه ما لباسه إلّا الغليظ، و ما طعامه إلّا الشعير الجشب، و ما هو إلّا السيف، و الموت تحت ظلّ السيف.[9]
- و از همان كتاب از حضرت رضا عليهم السّلام منقول است كه فرمود: شما امروزه راحتى بيشترى داريد از آن هنگام. راوى عرضه داشت: چطور؟ فرمود: اگر قائم عليهم السّلام بپاخيزد جز خون و عرق و رنج چيزى نيست. مردم سوار بر اسبها هرسوى خواهند تاخت. لباس قائم عليهم السّلام زبر و غذايش سخت خواهد بود. «3»229- و منه: عن الرضا عليه السّلام قال: أنتم أرخى بالا منكم يومئذ، قال الراوي: و كيف؟ قال: لو قد خرج قائمنا عليه السّلام لم يكن إلّا العلق[10] و العرق «و» القوم على السروج، و ما لباس القائم عليه السّلام إلّا الغليظ، و ما طعامه إلّا الجشب[11].[12]
- 3- زيارت آن حضرت عليهم السّلام از قبر ابى عبد اللّه الحسين و ساير معصومين عليهم السّلام-3- زيارته عليه السّلام لأبي عبد اللّه الحسين عليه السّلام و سائر المعصومين الكرام قطعيّة عند ذوي الأفهام
- شاهد بر اين معنى مطلبى است كه در بحار ضمن بيان واقعه جزيره خضراء آمده كه: سيّد شمس الدين در پاسخ راوى كه پرسيد: آيا امام- عجّل اللّه فرجه الشريف- حج انجام مىدهد؟ فرمود: 230- و يشهد لهذا المقام ما في البحار- في ضمن واقعة الجزيرة الخضراء- قال السيّد شمس الدين بعد أن سأله الراوي: هل يحجّ الإمام عليه السّلام؟ قال:
- دنيا براى مؤمن يك گام است، آن وقت نسبت به كسى كه دنيا جز به وجود او و پدرانش برپا نيست، چطور؟ آرى! او هرساله حج بجا مىآورد و پدرانش را در مدينه و عراق و طوس زيارت مىكند. «4» الدنيا خطوة مؤمن، فكيف بمن لم تقم الدنيا إلّا بوجوده و وجود آبائه عليهم السّلام! نعم، يحجّ في كلّ عام، و يزور آباءه في المدينة، و العراق، و طوس، على مشرّفيها السلام ....[13]
- و اما رجحان دعا براى زوّار قبور ائمه معصومين عليهم السّلام بر كسى كه به نور اسلام روشنى يافته باشد، پوشيده نيست. روايتى كه معاويه بن وهب از امام صادق عليهم السّلام نقل كرده نيز بر اين معنى دلالت دارد، كه آن حضرت براى زائرين حسين عليهم السّلام با دعايى طولانى دعا كرد، و براى آنان ثواب و أمّا رجحان الدعاء لزوّارهم عليهم السّلام فغير خفيّ على من استضاء بنور الإسلام 231- و يدلّ عليه ما رواه ابن وهب، عن الصادق عليه السّلام، أنّه دعا في سجوده لزوّار الحسين بدعاء طويل، و طلب لهم الثواب
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 147
- جزيل از درگاه خداوند درخواست نمود و ايشان را به نيكى ستود. آنگاه فرمود: اى معاويه! كسانى كه در آسمان براى زائرين آن جناب دعا مىكنند، بيشترند از كسانى كه در زمين براى ايشان دعا دارند. «1» الجزيل، و أثنى عليهم بالثناء الجميل، ثمّ قال: يا معاوية، من يدعو لزوّاره في السماء أكثر ممّن يدعو لهم في الأرض[14]،
- گفتنى است كه اين حديث بهطور كامل در بخش هشتم خواهد آمد، ان شاء اللّه. و سنذكر الحديث بطوله في الباب الثامن إن شاء اللّه تعالى.[15]
- حرف «س»«حرف السين»
- 1-- سيره و روش آن حضرت عليهم السّلام 1- سيرته عليه السّلام: يتبيّن من زهده
از آنچه درباره زهد آن حضرت گذشت، شيوه او نيز معلوم مىشود. اضافه بر آن در بحار از حضرت ابو جعفر باقر عليهم السّلام در وصف امام قائم عليهم السّلام آمده كه: هرگاه قيام كند، شيوه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله را پيش خواهد گرفت. «2»232- و في البحار: عن أبي جعفر عليه السّلام في وصف القائم عجّل اللّه تعالى فر قال: إذا قام سار بسيرة رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم ....[16]
- و در دعوت آن حضرت به سوى حق مطالبى كه دلالت بر اين معنى داشت گذشت.
- همچنين در بحار از شيخ نعمانى به سند خود از عبد اللّه بن عطا روايت كرده كه گفت: از حضرت امام باقر عليهم السّلام پرسيدم: هرگاه قائم عليهم السّلام بپاخيزد، با چه شيوهاى در ميان مردم عمل خواهد كرد؟ فرمود: اساس پيش از خود را ويران مىسازد، همانطوركه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله انجام داد و اسلام را از نو شروع مىكند. «3»233- و في البحار، عن النعمانيّ: بإسناده عن عبد اللّه بن عطا، قال: سألت أبا جعفر الباقر عليه السّلام فقلت: إذا قام القائم عليه السّلام بأيّ سيرة يسير في الناس؟ فقال: يهدم ما قبله كما صنع رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم و يستأنف الإسلام جديدا.[17]
- و در كتاب بصائر الدرجات به سند خود از عبد الملك بن اعين آمده كه گفت: حضرت امام باقر عليهم السّلام بعضى از كتابهاى على عليهم السّلام را به من نشان داد، سپس فرمود: براى چه اين كتابها نوشته شده؟ عرض كردم: چقدر مطلب روشن و واضح است. فرمود: بگو. عرض كردم: چون مىدانست كه قائم شما روزى قيام خواهد كرد، دوست داشت كه به اينها عمل كند. فرمود: راست گفتى. «4»234- و في بصائر الدرجات: بإسناده عن عبد الملك بن أعين، قال: أراني أبو جعفر عليه السّلام بعض كتب عليّ عليه السّلام ثمّ قال لي: لأيّ شيء كتبت هذه الكتب؟ قلت: ما أبين الرأي فيها، قال عليه السّلام: هات،
2- سخاوت آن حضرت عليهم السّلام 2- سخاؤه عليه السّلام
- از آنچه در خلق آن حضرت گذشت و آنچه در نداها مىآيد مىتوان مطلب را درك كرد. و نيز در بحار از شيخ نعمانى از حضرت ابو جعفر باقر عليهم السّلام روايت شده كه فرمود: گويا مىبينم كه اين دين شما از شما روىگردان و در خون خود غوطهور است، و هيچكس نتواند آن را به شما بازگرداند مگر مردى از اهل البيت عليهم السّلام كه هرسال دو بار بر شما بخشش خواهد كرد و هرماه دو نوع روزى به شما خواهد داد. در زمان او به شما حكمت عطا مىشود به حدّى كه زن در خانه خودش نشسته باشد و از روى كتاب خدا و سنّت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله حكم نمايد. يظهر ممّا مرّ في خلقه، و يأتي في ندائه.[18]235- و في البحار، عن النعماني: عن أبي جعفر عليه السّلام أنّه قال: كأنّني بدينكم هذا لا يزال مولّيا يفحص بدمه[19]، ثمّ لا يردّه عليكم إلّا رجل منّا أهل البيت فيعطيكم في السنة عطاءين، و يرزقكم في الشهر رزقين، و تؤتون الحكمة في زمانه حتّى أنّ المرأة لتقضي في بيتها بكتاب اللّه تعالى، و سنّة رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم.[20]
- و در حديث ديگرى از آن حضرت عليهم السّلام آمده: تمام اموال دنيا از ظاهر و باطن زمين نزد آن جناب جمع مىگردد و به مردم گفته مىشود: بياييد اين چيزى است كه شما به خاطر آن خويشاوندىتان را قطع كرديد و خونهاى به ناحق ريختيد و در راه به دست آوردن آن حرامها مرتكب شديد. 236- و في حديث آخر: عنه عليه السّلام قال: و يجتمع إليه أموال الدنيا كلّها، من بطن الأرض و ظهرها فيقال للناس: تعالوا إلى ما قطعتم فيه الأرحام، و سفكتم فيه الدم الحرام، و ركبتم فيه المحارم،
- پس آن حضرت ثروتى به آنها مىبخشد كه هيچكس پيش از او چنين نبخشيده باشد. «1» فيعطي عطاء لم يعطه أحد قبله.[21]
- و از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله روايتى از طريق عامّه منقول است كه فرمود: مردى نزد مهدى مىآيد و مىگويد: به من عطايى فرماى. پس به مقدارى كه آن شخص بتواند حمل نمايد، لباسش را پر مىكند. «2»237- و عن النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم من طريق العامّة أنّه قال: فيجيء إليه الرجل فيقول: يا مهديّ أعطني، قال: فيحثي له في ثوبه ما استطاع أن يحمله.[22]
- و در حديث ديگرى از طريق آنها آمده كه: پولها در آن هنگام انباشته است كه شخصى برمىخيزد و مىگويد: اى مهدى! به من چيزى بده. مىفرمايد: برگير. «3»238- و في حديث آخر من طريقهم، عنه صلى اللّه عليه و آله و سلم: و المال يومئذ كدوس، يقوم الرجل فيقول: يا مهديّ أعطني، فيقول: خذ.[23]
- و در غاية المرام از طريق آنها از رسول اكرم صلّى اللّه عليه و اله روايت است كه در حديث ابو سعيد خدرى آمده: پولها و اموال در آنروز انباشته خواهد بود. كسى كه به نزد او مىآيد و درخواستى دارد، آنقدر كه بتواند حمل كند، به او مىدهد. «4»239- و في غاية المرام: من طريقهم، عنه صلى اللّه عليه و آله و سلم في حديث أبي سعيد الخدري: يكون المال كدوسا، يأتيه الرجل فيسأله، فيحثي له في ثوبه ما استطاع أن يحمله.[24]
- و در حديث ديگرى از ابوهريره آمده كه گفت: رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله فرمود: در آخر الزمان خليفهاى خواهد بود كه بىشماره بخشش مىكند. «5»240- و في حديث أبي هريرة، قال: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: يخرج في آخر الزمان خليفة يعطي المال بلا عدد.[25]
- مىگويم: در بحث كرم آن جناب مطالبى مناسب با اين خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى و چه خوش گفتهاند:
بنت المكارم وسط كفّك منزلا فجميع مالك للأنام مباح
و إذا المكارم أقفلت أبوابها يوما فأنت لقفلها مفتاح ---مكارم اخلاق ميان كف دستت منزل گرفتهاند، [گويى]همه مال تو براى مردم مباح است. أقول: و يأتي في كرمه ما يناسب هذا المقام، و نعم ما قيل: بنت المكارم وسط كفّك منزلا..... فجميع مالك للأنام مباح ..... و إذا المكارم أقفلت أبوابها..... يوما فأنت لقفلها مفتاح
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 149
- و قال مؤلّف هذا الكتاب «عفى اللّه تعالى عنه»، في التضمين:
- و اگر روزى مكارم درهاى خود را قفل كند، پس تو براى آن قفلها كليد هستى.
إنّ الّذي خلق المكارم حازها | في ذات آدم للإمام القائم | |
و ديگرى گفته:
هو البحر من أيّ النّواحي أتيته و لجّته المعروف و البرّ ساحله
تعوّد بسط الكفّ حتّى لو أنّه أراد انقباضا لم تطعه أنامله
فلو لم يكن في كفّه غير نفسه لجاد بها فليتّق اللّه سائله
او دريا است از هرطرف [كه خواهى] به سوى او آيى، و امواجش نيكى و كرانهاش احسان است.
به گشاده دست بودن عادت كرده، بهطورىكه اگر بخواهد دست خود را ببندد انگشتانش يارى نمىكنند.
و اگر هرآينه در كفش چيزى جز روانش نباشد، همان را خواهد بخشيد، پس درخواستكنندهاش بايد از خدا بترسد [و پروا كند كه هرچيزى از او نخواهد].
- و نگارنده اين كتاب- كه خداوند او را مورد عفو قرار دهد- به تضمين اين شعر سروده است:
إنّ الّذي خلق المكارم حازها في ذات آدم للإمام القائم همانا آنكه نيكىها را آفريد، همه آنها را در ذات آدم عليهم السّلام براى امام قائم - عجّل اللّه فرجه الشريف- فراهم آورد. و قال آخر:
هو البحر من أيّ النواحي أتيته | و لجّته المعروف و البرّ ساحله | |
تعوّد بسط الكفّ حتّى لو أنّه | أراد انقباضا لم تطعه أنامله | |
فلو لم يكن في كفّه غير نفسه | لجاد بها فليتّق اللّه سائله |
[1] عقد الدرر: 164 ح 5، مسند أحمد: 3/ 37، عنه منتخب الأثر: 147 ح 14، غاية المرام: 7/ 102 ح 89، البحار: 51/ 81 ذ 18 و ص 92 س 11.
[2] سعد السعود: 34، عنه البحار: 52/ 384 ح 194، إلزام الناصب: 2/ 297.
[3] الخصال: 2/ 626 ح 10، عنه البحار: 52/ 316 ح 11، و منتخب الأثر: 473 ح 3، بشارة الإسلام:
247.
[4] يأتي ص 158 و ص 198.
[5] الكافي: 1/ 411 ح 4، عنه الوسائل: 3/ 342 ح 2.
[6] البحار: 39/ 243.
(1) أي سياسة الناس و حراستهم عن الشرّ بالليل، و رياضة النفس فيها بالإهتمام لامور الناس، و تدبير معاشهم و معادهم مضافا إلى العبادات البدنيّة.
[8] الكافي: 1/ 410 ح 2، غيبة النعماني: 286 ح 7، عنه البحار: 52/ 359 ح 127.
[9] غيبة النعماني: 233 ح 20، عنه البحار: 52/ 354 ح 115، الزام الناصب: 2/ 283، منتخب الأثر: 307 ح 3، إثبات الهداة: 7/ 79 ح 503.
[10] الدم الغليظ.
[11] الجشب- بفتح الجيم و سكون الشين: الغليظ الخشن، و يقال: طعام جشب، للّذي ليس معه إدام
[12] غيبة النعماني: 285 ح 5، عنه البحار: 52/ 358 ح 126، و منتخب الأثر: 307 ح 2، و اثبات الهداة:
7/ 85 ح 527.
[13] البحار: 52/ 173 س 16.
[14] كامل الزيارات: ص 116 ح 2.
[15] يأتي ج 2 ح 1727.
[16] البحار: 52/ 347 ضمن ح 97.
[17] غيبة النعماني: 232 ح 17، عنه البحار:
52/ 354 ح 112، منتخب الأثر: 305 ح 2، اثبات الهداة: 7/ 77 ح 499.
[18] تقدّم ص 134، و يأتي ص 351.
[19] الفحص: البحث، و معنى يفحص بدمه يبحث في الأرض حال كونه متلطخا بدمه لكثرة ما اوذي بين الناس، على جهة الإستعارة.
[20] غيبة النعماني: 239 ح 30، عنه البحار: 52/ 352 ح 106.
[21] البحار: 52/ 390 ذح 212، بشارة الاسلام: 253، الزام الناصب: 2/ 306.
[22] البيان في أخبار صاحب الزمان: 107، كشف الغمّة: 3/ 268، عنه البحار: 51/ 87 الباب السادس
[23] عقد الدرر: 144 ح 9، المستدروك للحاكم: 4/ 558، سنن ابن ماجة: 2/ 1366 ح 4083، فرائد السمطين: 2/ 324، البحار: 51/ 88 س 6.
[24] كنز العمّال: 14/ 274 ح 38706، عنه غاية المرام: 7/ 98 ح 67.
[25] مسند أحمد: 3/ 5، عنه غاية المرام: 7/ 98 ح 68.