سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.i
«نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 0-
»وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
- «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1،
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص:: 159-161
- اصحاب اصرار كردند كه لازم است براى ما سخن بگويى. پ
- - عطف [و پيرو ساختن] هواى نفس بر هدايت- 5- عطف الهوى على الهدى
- در سخنان امير المؤمنين على عليه السّلام در وصف امام قائم عليه السّلام آمده: او هواى نفس را مطيع و تابع هدايت مىكند، هرگاه مردم هدايت را معطوف هوىوهوس نمايند، و رأى و نظر را پيرو قرآن مىگرداند درحالىكه مردم قرآن را تابع هواى نفس قرار داده باشند.[1] ة بعدله.275- من كلام أمير المؤمنين عليه السّلام في وصف القائم عليه السّلام في بعض خطبه: يعطف الهوى على الهدى إذا عطفوا الهدى على الهوى، و يعطف الرأي على القرآن إذا عطفوا القرآن على الرأي.[2]
- 6- عطا و بخشش آن حضرت عليه السّلام- 6- عطاؤه عليه السّلام
- در بحار و غاية المرام از طريق عامّه از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله روايت شده كه فرمود: هنگام جدايىهاى زمانه و آشكار شدن فتنهها و آشوبها، مردى خواهد بود كه بخششهايش گوارا است.[3] 276- في البحار و غاية المرام من طريق العامّة: عن النبيّ صلى اللّه عليه و سلّم قال:يكون عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن رجل يقال له: المهدي يكون عطاؤه هنيئا.[4]
- مىگويم: اينكه بخششهاى آن حضرت گوارا خواهد بود، به خاطر آن است كه مؤمنين قبل از ظهورش در تنگنا و فشار واقع مىشوند و به انواع سختىها و مصيبتها دچار مىگردند، چنانكه در تفسير آيه: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ؛[5] و البته شما را به چيزهايى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كمبود اموال و جانها و آفات زراعتها مىآزماييم. از امام صادق عليه السّلام آمده كه اينها براى مؤمنين پيش از قيام قائم عليه السّلام است.[6] تمامى حديث در بخش هشتم خواهد آمد، ان شاء اللّه تعالى. أقول: كون عطائه هنيئا بسبب وقوع المؤمنين قبل ظهوره في المضيقة و ابتلائهم بأنواع الشدّة و المصيبة:277- كما ورد في تفسير قوله تعالى: وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ[7] عن الصادق عليه السّلام: أنّها للمؤمنين قبل قيام القائم .[8]
- و در حديث ابراهيم كرخى كه در كتاب كمال الدين از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده در وصف حضرت قائم عليه السّلام آمده كه فرمود: اى ابراهيم! اوست كه گرفتارى شيعيان را پس از سختى شديد و بلاى طولانى و ترس و جزع، فرج بخشد.[9] و يأتي الحديث، في الباب الثامن إن شاء اللّه تعالى.[10] و في حديث إبراهيم الكرخي المرويّ في كمال الدين: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام في وصف القائم عليه السّلام قال: يا إبراهيم، هو مفرّج الكرب عن شيعته بعد ضنك شديد، و بلاء طويل ...[11]
- كه ان شاء اللّه تعالى تمام آن در حرف «ف» خواهد آمد. و يأتي بطوله في حرف الفاء إن شاء اللّه تعالى أيضا.[12]
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 162
- و در تفسير آيه حم عسق[13] از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده كه فرمود: (حم) حتمى بودن و (ع) عذاب و (س) سنون؛ سال خشكى و قحطى است مانند قحطسالى زمان يوسف و (ق) قذف و پرتابها و مسخ است كه در آخر الزمان واقع مىشود.[14] 278- و في تفسير حم* عسق[15] عن أبي جعفر عليه السّلام قال: «حم»: حتم و «ع»: عذاب، و «س»: سنون كسني يوسف عليه السّلام و «ق»: قذف و خسف و مسخ يكون في آخر الزمان، إلخ.[16]
- مخفى مباد كه: فرج و گشايش امر بعد از شدّت، و بخشش پس از فشار و مشقّت، گواراتر است از غير آن، از همينروى در اوّل آن حديث، حضرت عليه السّلام اشاره فرمود به اين بيان كه: هنگام جدايىهاى زمانه و آشكار شدن فتنهها و آشوبها ... و احتمال هم دارد كه از اين جهت بخششهاى آن حضرت- عجّل اللّه فرجه الشريف- گوارا باشد كه توأم با منّت نيست. چنانكه شيوه بسيارى از مردم است كه اگر چيزى به كسى بدهند كم مىدهند و منّت زيادى مىگذارند. و يا از اين جهت كه آن حضرت كريمترين مردم و برترين آنهاست در شأن و عظمت. و ترديدى نيست كه عطا و بخشش كريم گواراتر از غير اوست و يا از جهت كثرت بخشش آن جناب است، كه از طريق عامّه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله در وصف قائم عليه السّلام آمده: در آخر الزمان خليفهاى خواهد بود كه مال را بىشماره مىدهد.[17] و لا يخفى أنّ الفرج بعد الشدّة، و العطاء بعد الضيق و المشقّة، أهنأ من غيره، و إلى ذلك أشار عليه السّلام في صدر الحديث بقوله: «عند انقطاع من الزمان و ظهور من الفتن» و يمكن أن يكون ذلك من جهة عدم شوب عطائه بالمنّ، كما هو دأب أكثر الناس، فإنّهم إن أعطوا أعطوا قليلا، و منّوا كثيرا، و من جهة كونه أكرم الناس و أعظمهم شأنا، و لا ريب أنّ عطاء الكريم أهنأ من غيره، أو من جهة كثرة عطائه.
- و در حديث ديگرى از آن حضرت است كه: و مال در آن زمان و روزگار بسيار است. مردى مىگويد: اى مهدى! به من بده. پس مىفرمايد: برگير.[18] 279- فقد ورد من طريق العامّة، عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم قال: يخرج في آخر الزمان خليفة يعطي المال بغير عدد.[19]
- اين دو روايت را در غاية المرام آورده و در بخش سخاوت آن حضرت مطالب مناسبى گذشت و در كرم آن جناب هم ان شاء اللّه مطالبى خواهد آمد. 280- و في حديث آخر: عنه صلى اللّه عليه و آله و سلم في وصف القائم عليه السّلام: و المال يومئذ كثير، يقول الرجل: يا مهدي أعطني، فيقول: خذ. رواهما في غاية المرام.[20] و تقدّم في «سخائه» ما يناسب المقام.[21]
- 7- عزلت و گوشهگيرى آن حضرت عليه السّلام از مردم- و يأتي في «كرمه» ما له دخل في هذا المطلب إن شاء اللّه تعالى.[22]
- در بحث خوف آن حضرت، آنچه دلالت بر اين معنى نيز داشت، آورديم و در خبر صحيحى از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: به ناچار صاحب اين امر را غيبتى خواهد بود، هنگام غيبت ناچار از عزلت و گوشهگيرى است، و چه خوش منزل است [مدينه] طيّبه، و با سى [نفر همراه] وحشتى نيست.[23] 7- عزلته عليه السّلام عن الناس مرّ في خوفه ما يدلّ عليه. 281- و في الصحيح عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال:
لا بدّ لصاحب هذا الأمر من غيبة، و لا بدّ له في غيبته من عزلة، و نعم
- و در قضيه على بن مهزيار كه در كتاب كمال الدين و غير آن روايت شده، 282- و في قضيّة إبراهيم بن مهزيار المرويّة في كمال الدين و غيره،
- از آن حضرت آمده است كه فرمود: پدرم- صلوات اللّه عليه- از من پيمان گرفته كه جز در سرزمينهاى پنهان و دور منزل نگيرم، تا مخفى بمانم و جايگاهم از نيرنگهاى اهل ضلالت و سركشان امتهاى تازه به دوران رسيده مصون باشد ....[24] قال عليه السّلام: إنّ أبي عليه السّلام عهد إليّ أن لا اوطّن من الأرض إلّا أخفاها و أقصاها إسرارا لأمري و تحصينا لمحلّي من مكائد[25] أهل الضلال و المردة، من أحداث الامم الضوالّ- إلى آخر ما قال عليه السّلام.[26]
- 8- عبادت آن حضرت عليه السّلام-8- عبادته عليه السّلام
- در روايتى از حضرت امام موسى كاظم عليه السّلام در وصف آن حضرت آمده كه: بر رنگ گندمگونش، از بيدارى شبها زردى نيز عارض مىشود.- 283- يدلّ على ذلك ما روي عن الكاظم عليه السّلام في وصفه عليه السّلام: يعتوره[27] مع سمرته صفرة من سهر الليل.[28]
- مىگويم: و اين است معنى فرمايش پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله كه در وصفش فرمود: «وجهه كالدّينار[29]»؛ چهرهاش مانند طلا است. أقول: و هذا معنى قول النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم في وصفه: وجهه كالدينار.[30]
- و فاضل محدث نورى گفته: يعنى مانند دينار طلا در صفا و درخشندگى،[31] و اللّه العالم. و قال الفاضل المحدّث النوري: يعني كالدينار في الصفا و التلألؤ، و اللّه العالم.[32]
- مصنف گويد: حديث اوّل در كتابهاى فلاح السائل و بحار[33] از امام كاظم عليه السّلام روايت شده و در دنباله آن چنين آمده: پدرم فداى آنكه شبش را با مراقبت ستارگان و در حال ركوع و سجود مىگذراند. يقول المصنّف: إنّ الحديث الأوّل مرويّ في كتاب فلاح السائل و صلاة البحار عن الكاظم عليه السّلام و بعده: بأبي من ليله يرعى النجوم ساجدا و راكعا ....[34]
- و تمام حديث را در بخش ششم خواهيم آورد. بنابراين نسبت دادن اين حديث به حضرت صادق عليه السّلام چنانكه مؤلّف «النجم الثاقب»[35] انجام داده شايد اشتباه باشد و شايد هم حديث ديگرى از آن حضرت بههمين مضمون ديده است. و سيأتي الحديث بتمامه في الباب السادس[36] فنسبة هذا الحديث إلى الصادق عليه السّلام كما وقع في «النجم الثاقب» كأنّه سهو منه، فتدبّر، و لعلّه وقف على حديث آخر.
- حرف «غ»«حرف الغين»1- غيبت آن حضرت عليه السّلام-
- اين غيبت از ديدگان به حكم پروردگار واقع شده و پيغمبر اكرم و ائمه اطهار عليهم السّلام از وقوع اين غيبت خبر دادهاند. 1- غيبته عليه السّلام عن الأبصار بحكم الخالق الجبّار - قد أخبر بها الرسول المختار،
- در كمال الدين از پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله آمده كه فرمود: مهدى از فرزندان من است، نام او نام من و كنيهاش كنيه من است، شبيهترين مردم از لحاظ خلق و خلق به من است، او را غيبت و حيرتى است كه در آن امتها گمراه مىشوند، سپس او مانند ستارهاى درخشان خواهد آمد زمين را از قسط و عدل پر مىكند چنانكه از ستم و ظلم پر شده باشد.[37] و الأئمّة الأطهار صلوات اللّه عليهم ما أظلم الليل و أضاء النهار. 284- ففي كمال الدين: عن النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم قال: المهديّ من ولدي، إسمه إسمي و كنيته كنيتي، أشبه الناس بي خلقا و خلقا، تكون له غيبة و حيرة، تضلّ فيها الامم، ثمّ يقبل كالشهاب الثاقب، يملأها عدلا و قسطا كما ملئت جورا و ظلما.[38]
- و نيز از آن حضرت صلّى اللّه عليه و اله است كه فرمود: مهدى از فرزندان من است، براى او غيبت و حيرتى است كه در آن امتها گمراه مىشوند، ذخيره پيغمبران را مىآورد، آنگاه زمين را پر از عدل و قسط مىكند چنانكه از ستم و ظلم پر گشته است.[39]- 285- و عنه صلى اللّه عليه و آله و سلم أيضا قال: المهديّ من ولدي، تكون له غيبة و حيرة، تضلّ فيها الامم، يأتي بذخيرة الأنبياء عليهم السّلام فيملأها عدلا و قسطا، كما ملئت جورا و ظلما.[40]- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 164
- و از آن حضرت صلّى اللّه عليه و اله است كه فرمود: خوشا به حال كسى كه قائم اهل بيت مرا درك كند در حالىكه هنگام غيبت و پيش از قيامش به او اقتدا كند و دوستانش را دوست بدارد و از دشمنانش بيزارى جويد، كه او از همراهان و دوستان من و گرامىترين امّتم در روز قيامت خواهد بود.[41] 286- و عنه صلى اللّه عليه و آله و سلم، قال: طوبى لمن أدرك قائم أهل بيتي، و هو يأتمّ به في غيبته قبل قيامه، و يتولّى أولياءه، و يعادي أعداءه، ذلك من رفقائي و ذوي مودّتي و أكرم امّتي عليّ يوم القيامة.[42]
- و از امير المؤمنين على عليه السّلام منقول است كه به فرزندش حسين عليه السّلام فرمود: نهمين فرزند تو اى حسين! همان قائم به حقّ و آشكاركننده دين و گسترشدهنده عدل است. 286- و عنه صلى اللّه عليه و آله و سلم، قال: طوبى لمن أدرك قائم أهل بيتي، و هو يأتمّ به في غيبته قبل قيامه، و يتولّى أولياءه، و يعادي أعداءه، ذلك من رفقائي و ذوي مودّتي و أكرم امّتي عليّ يوم القيامة.[43]287- و عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّه قال للحسين عليه السّلام: التاسع من ولدك يا حسين هو القائم بالحقّ، المظهر للدين، و الباسط للعدل،
- حسين گفت: يا امير المؤمنين! آيا اين شدنى است؟ فرمود: آرى! سوگند به آنكه محمد را به پيامبرى برانگيخت و او را بر تمام مردم برگزيد؛ ولى بعد از غيبت و حيرتى كه در آن هيچكس بر دين خود ثابت و پايدار نمىماند مگر مخلصان كه با روح يقين مباشرند. كسانى كه خداى- عزّ و جلّ- بر ولايت ما از آنان پيمان گرفته و ايمان را در دلهايشان نگاشته و به روح القدس تأييدشان فرموده است.[44]- قال الحسين عليه السّلام: فقلت له: يا أمير المؤمنين، و إنّ ذلك لكائن؟ فقال عليه السّلام: إي و الّذي بعث محمّدا صلى اللّه عليه و آله و سلم بالنبوّة، و اصطفاه على جميع البريّة، و لكن بعد غيبة و حيرة، فلا يثبت فيها على دينه إلّا المخلصون المباشرون لروح اليقين، الّذين أخذ اللّه عزّ و جلّ ميثاقهم بولايتنا، و كتب في قلوبهم الإيمان، و أيّدهم بروح منه.[45]
- و از اصبغ بن نباته روايت شده كه گفت: خدمت امير المؤمنين على بن ابى طالب عليهما السّلام رفتم، ديدم آن حضرت به فكر فرورفته است، و انگشت به زمين مىكوبد. عرضه داشتم: يا امير المؤمنين! آيا در خلافت رغبت كردهاى؟ فرمود: خير، به خدا سوگند كه نه در آن و نه در امور دنيا هيچ روزى رغبت نداشتهام، ولى در فكر مولودى هستم كه در پشت من است، يازدهمين فرزندم، هم اوست مهدى، زمين را پر از عدل مىكند، چنانكه از ستم و ظلم آكنده باشد. براى او حيرت و غيبتى است كه در آن اقوامى گمراه و اقوام ديگرى هدايت مىشوند. پس گفتم: يا امير المؤمنين! آيا اين شدنى است؟ فرمود: آرى! چنانكه او آفريده شده است.[46]- 288- و عن أصبغ بن نباتة، قال:أتيت أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب عليه السّلام فوجدته متفكّرا، ينكت في الأرض[47] فقلت: يا أمير المؤمنين، ما لي أراك متفكّرا، تنكت في الأرض، أرغبت فيها؟ فقال: لا و اللّه، ما رغبت فيها و لا في الدنيا يوما قطّ، و لكن فكّرت في مولود يكون من ظهري، الحادي عشر من ولدي، هو المهدي، يملأها عدلا كما ملئت جورا و ظلما، تكون له حيرة و غيبة تضلّ فيها أقوام و تهتدي فيها آخرون، فقلت: يا أمير المؤمنين عليه السّلام و إنّ هذا لكائن؟ فقال عليه السّلام: نعم، كما أنّه مخلوق، الخبر.[48]
- و از آن حضرت عليه السّلام است كه فرمود: از براى قائم ما غيبتى است كه مدّتش طولانى خواهد بود، گويى شيعيان را مىبينم كه مانند چهارپايان دنبال چراگاه مىگردند و آن را نمىيابند. آگاه باشيد! كه هركس از آنها بر دين خود ثابت بماند و قلبش به خاطر طول كشيدن غيبت امامش قساوت نگيرد، چنين كسى در درجهام همراه من خواهد بود. سپس فرمود: هنگامى كه قائم ما بپاخيزد براى هيچكس در گردن او بيعتى نيست، لذا ولادتش مخفى و خودش غايب مىگردد.[49] 289- و عنه عليه السّلام قال: للقائم منّا غيبة أمدها طويل، كأنّي بالشيعة يجولون جولان النعم في غيبته، يطلبون المرعى فلا يجدونه، ألا فمن ثبت منهم على دينه، و لم يقس قلبه لطول أمد غيبة إمامه، فهو معي في درجتي يوم القيامة. ثمّ قال عليه السّلام: إنّ القائم منّا إذا قام لم يكن لأحد في عنقه بيعة، فلذلك تخفى ولادته و يغيب شخصه.[50]
- و نيز از آن حضرت منقول است: هنگامى كه در محضرش از حضرت قائم عليه السّلام ياد شد، فرمود: امّا البته او غايب مىشود تا اينكه فرد جاهل بگويد: خداوند را در آل محمد عليهم السّلام نيازى نيست.[51]- 290- و عنه عليه السّلام قال- حين ذكر عنده القائم عليه السّلام: أما ليغيبنّ حتّى يقول الجاهل: ما للّه في آل محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلم حاجة.[52]
- و از حضرت حسن بن على عليهما السلام روايت است فرمود: هيچ يك از ما نيست مگر اينكه براى طاغوت سركش زمانش بيعتى در گردن دارد، به جز قائم ، آنكه روح اللّه عيسى بن مريم پشت سرش نماز خواهد خواند، به درستى كه خداوند- عزّ و جلّ- ولادت او را مخفى و شخص او را غايب مىسازد تا هنگام خروج براى هيچكس در گردن او بيعتى نباشد. او نهمين فرزند از اولاد برادرم حسين است، فرزند بهترين كنيزان، خداوند عمر او را در دوران غيبت طولانى مىكند، سپس او را به قدرت خود در قيافه جوانى كمتر از چهل سال ظاهر مىسازد تا دانسته شود كه خداوند بر هرچيزى تواناست.[53]- 291- و عن الحسن بن عليّ عليهما السلام قال: ما منّا أحد إلّا و يقع في عنقه بيعة لطاغية زمانه، إلّا القائم الّذي يصلّي روح اللّه عيسى بن مريم عليه السّلام خلفه، فإنّ اللّه عزّ و جلّ يخفي ولادته، و يغيّب شخصه، لئلّا يكون لأحد في عنقه بيعة إذا خرج، ذلك التاسع من ولد أخي الحسين بن سيّدة النساء، يطيل اللّه عمره في غيبته، ثمّ يظهره بقدرته، في صورة شابّ دون أربعين سنة، و ذلك ليعلم أنّ اللّه على كلّ شيء قدير.[54]
- و از حضرت حسين بن على عليهما السلام روايت شده كه فرمود: قائم اين امّت همانا نهمين نسل از فرزندان من است و اوست صاحب غيبت و هم اوست كه ارثش درحالىكه زنده است تقسيم مىشود.- 292- و عن الحسين بن عليّ عليهما السلام قال: قائم هذه الامّة هو التاسع من ولدي و هو صاحب الغيبة، هو الّذي يقسّم ميراثه و هو حيّ.[55]
- (4). علامه مجلسى رحمه اللّه مىگويد: «شش روز» شايد اشاره به اختلاف احوال حضرتش در زمان غيبت باشد، چه اينكه در طول شش روز هيچكس بر ولادت حضرتش مطلع نشد مگر افراد بسيار مخصوصى از نزديكان. آنگاه پس از شش ماه ديگرانى از خواصّ بر اين امر مطلع شدند، سپس بعد از شش سال، هنگام وفات پدرش، امر حضرت بر بسيارى از خلايق آشكار شد. يا اشاره است به اينكه: پس از امامت حضرت تا شش روز تنها يك نفر از ايشان مطلع شد، آنگاه پس از شش ماه امر ايشان منتشر گرديد، و بعد از شش سال امر سفراء و نوّاب خاص ظاهر و آشكار گشت. و احتمال قوىتر اين است كه اين عبارت اشاره به زمانهاى مختلفى است كه براى غيبت حضرت عليه السّلام اندازهگيرى شده و بداءپذير است. (مؤلف)
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 166
- و از حضرت على بن الحسين عليهما السلام روايت شده كه فرمود: براى قائم ما دو غيبت است كه يكى از ديگرى طولانىتر است، امّا اولى شش روز[56] يا شش ماه و يا شش سال است و اما دومى مدّتش آنقدر طولانى مىشود تا اينكه بيشتر آنهايى كه معتقد به اين امر هستند از آن برگردند، پس بر اين امر ثابت نمىماند، مگر كسى كه يقينش قوى و معرفتش صحيح باشد و در دلش از آنچه ما قضاوت كرديم ناراحتى پيش نيايد و تسليم ما اهل بيت باشد.[57] 293- و عن عليّ بن الحسين عليهما السلام، قال: إنّ للقائم منّا غيبتين: أحدهما أطول من الاخرى، أمّا الاولى: فستّة أيّام و ستّة أشهر أو ستّة سنين[58] و أمّا الاخرى: فيطول أمدها حتّى يرجع عن هذا الأمر أكثر من يقول به، فلا يثبت عليه إلّا من قوي يقينه، و صحّت معرفته، و لم يجد في نفسه حرجا ممّا قضيناه، و سلّم لنا أهل البيت.[59]
- و درباره آيه: فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ الْجَوارِ الْكُنَّسِ؛[60] سوگند به ستارگان بازگردنده كه به گردش درآيند و در جاى خود رخ پنهان سازند. از امام باقر عليه السّلام منقول است كه فرمود: اين مولودى است در آخر الزمان، او مهدى از اين عترت است، براى او حيرت و غيبتى خواهد بود كه گروههايى در آن گمراه و گروهى هدايت مىشوند.[61] 294- و عن الباقر عليه السّلام في قوله تعالى: فَلا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ* الْجَوارِ الْكُنَّسِ[62] قال: هذا مولود في آخر الزمان، هو المهديّ من هذه العترة، تكون له حيرة و غيبة، يضلّ فيها أقوام، و يهتدي فيها أقوام ....[63]
- و در حديثى كه ابن ابى يعفور از امام صادق عليه السّلام روايت كرده است آمده: هركس اقرار كند به امامان از پدران من و فرزندان من، ولى مهدى از فرزندانم را انكار نمايد، مثل آن است كه اقرار به تمام پيغمبران داشته باشد، ولى نبوّت حضرت محمد صلّى اللّه عليه و اله را انكار كند. راوى گويد: پرسيدم: اى آقاى من! مهدى از فرزندان تو كيست؟ فرمود: پنجمين فرزند از هفتمين امامان، او از نظرتان غايب مىشود و بردن نام او برايتان حلال نخواهد بود.[64]
295- و عن الصادق عليه السّلام في حديث ابن أبي يعفور، قال: من أقرّ بالأئمّة من آبائي و ولدي، و جحد المهديّ من ولدي كان كمن أقرّ بجميع الأنبياء و جحد محمّدا صلى اللّه عليه و آله و سلم نبوّته، فقلت: يا سيّدي، و من المهديّ من ولدك؟ قال: الخامس من ولد السابع، يغيب عنكم شخصه، و لا يحلّ لكم تسميته.[65]
- و نيز از امام صادق عليه السّلام مروى است كه فرمود: نزديكترين و پسنديدهترين وضع بندگان نسبت به خداوند آنوقت است كه حجّت خدا را نيابند و براى آنها آشكار نشود، و از ديدگان ايشان پوشيده بماند كه جايش را ندانند، و درعينحال بدانند كه حجّتها و بيّنات الهى باطل نشده، 296- و عنه عليه السّلام قال: أقرب ما يكون العبد إلى اللّه عزّ و جلّ، و أرضى ما يكون عنه إذا افتقدوا حجّة اللّه، فلم يظهر لهم و حجب عنهم فلم يعلموا بمكانه، و هم في ذلك يعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه عزّ و جلّ و لا بيّناته،
- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم (عليه السلام)، ج1، ص: 167
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ»
[1] . بحار الانوار: 51/ 130.
[2] نهج البلاغة: 195، عنه البحار: 51/ 130 ح 25.
[3] . بحار الانوار: 51/ 82.
[4] البيان: 27، عنه منتخب الأثر: 153 ح 37، فتن نعيم: 154 ح 130، البحار: 51/ 82 س 11، و ص 92 س 21، غاية المرام: 7/ 103 ح 95، عقد الدرر: 62، الإحقاق: 13/ 248.
[5] . سوره بقره، آيه 155.
[6] . البرهان: 1/ 167.
[7] البقرة: 155.
[8] كمال الدين: 2/ 649 ح 3، عنه البحار: 52/ 202 ح 28، و البرهان: 1/ 359 ح 3، و إلزام الناصب: 1/ 53.
[9] . كمال الدين: 2/ 335.
[10] يأتي في المجلّد الثاني إن شاء اللّه.
[11] كمال الدين: 2/ 335 ضمن ح 5، عنه البحار: 51/ 144 ح 8، منتخب الأثر: 40 ح 76.
[12] يأتي تمام الحديث ص 195 ح 341.
[13] . سوره شورى، آيه 1.
[14] . المحجّة: 190.
[15] الشورى: 1 و 2.
[16] تأويل الآيات: 2/ 542 ح 3، عنه البحار: 24/ 804 ح 100، و البرهان: 4/ 115 ح 4، و المحجّة: 190.
[17] . بحار الانوار: 51/ 105.
[18] . غاية المرام: 702.
[19] البحار: 51/ 105 س 3.
[20] غاية المرام: 7/ 108.
[21] تقدّم ص 154.
[22] يأتي ص 302.
[23] . بحار الانوار: 52/ 157.
[24] . كمال الدين: 2/ 447.
[25] في المصدر: لمكائد.
[26] كمال الدين: 2/ 447 ح 19، عنه البحار: 52/ 35 ح 28، تبصرة الولي: 84 ح 35، منتخب الأثر:
372 ح 16، كشف الأستار: 214.
[27] تعتاره، م.
[28] فلاح السائل: 354 ح 6، عنه البحار: 86/ 80 ح 8.
[29] . بحار الانوار: 51/ 77.
[30] غيبة النعماني: 247 ح 1، عنه البحار: 52/ 77 ح 34، الزام الناصب: 1/ 173.
[31] . النجم الثاقب: 70.
[32] النجم الثاقب: 82.
[33] . فلاح السائل: 200؛ بحار الانوار: 86/ 81.
[34] فلاح السائل: 354 ح 6، عنه البحار: 86/ 80 ح 8.
[35] . نجم الثاقب: 70.
[36] يأتي في المجلّد الثاني ح 1053.
[37] . كمال الدين: 1/ 286.
[38] كمال الدين: 1/ 286 ح 1، عنه البحار: 51/ 71 ح 13، و كشف الغمّة: 3/ 311، الإمامة و التبصرة: 119 ح 114، إعلام الورى: 424، كفاية الأثر: 296، إثبات الهداة: 6/ 388 ح 103، غاية المرام: 7/ 132 ح 19.
[39] . كمال الدين: 1/ 287.
[40] كمال الدين: 1/ 287 ح 5، عنه البحار: 51/ 72 ح 17، فرائد السمطين: 2/ 335، الإحقاق:
13/ 177، إثبات الهداة: 6/ 390 ح 105، غاية المرام: 7/ 133 ح 23.
[41] . كمال الدين: 1/ 286.
[42] كمال الدين: 1/ 286 ح 2، عنه البحار: 51/ 71 ح 13، منتخب الأثر: 511 ح 1، غاية المرام:
7/ 132 ح 20، إثبات الهداة: 6/ 389 ح 104، ينابيع المودّة: 493.
[43] كمال الدين: 1/ 286 ح 2، عنه البحار: 51/ 71 ح 13، منتخب الأثر: 511 ح 1، غاية المرام:
7/ 132 ح 20، إثبات الهداة: 6/ 389 ح 104، ينابيع المودّة: 493.
[44] . كمال الدين: 1/ 304.
[45] كمال الدين: 1/ 304 ح 16، عنه البحار: 51/ 110 ح 2، منتخب الأثر: 205 ح 5، إعلام الورى: 426.
[46] . كمال الدين: 1/ 298.
[47] نكت الأرض: أثّر فيها بعود أو نحوه.
[48] كمال الدين: 1/ 288 ح 1، غيبة الطوسي: 164 ح 127، غيبة النعماني: 29، الكافي: 1/ 338 ح 7، الإختصاص: 204، عنها البحار: 51/ 118 ح 18، و رواه في الإمامة و التبصرة: 120 ح 115، دلائل الإمامة: 289، إثبات الوصيّة: 255، كفاية الأثر: 219، عنه منتخب الأثر: 247 ح 2
[49] . كمال الدين: 1/ 303.
[50] كمال الدين: 303 ح 14، عنه البحار: 51/ 109 ح 1، منتخب الأثر: 255 ح 3.
[51] . كمال الدين: 1/ 303.
[52] كمال الدين: 303 ح 15، عنه البحار: 51/ 119، منتخب الأثر: 255 ح 2.
[53] . كمال الدين: 1/ 316.
[54] كمال الدين: 316 ح 2، عنه البحار: 51/ 132 ح 1، منتخب الأثر: 206 ح 6، كفاية الأثر: 317 الإحتجاج: 2/ 9 س 5، الإنصاف: 61، فرائد السمطين: 2/ 123.
[55] كمال الدين: 1/ 317 ح 2، عنه البحار: 51/ 133 ح 3، منتخب الأثر: 207 ح 8.
[56] . علامه مجلسى رحمه اللّه مىگويد:« شش روز» شايد اشاره به اختلاف احوال حضرتش در زمان غيبت باشد، چه اينكه در طول شش روز هيچكس بر ولادت حضرتش مطلع نشد مگر افراد بسيار مخصوصى از نزديكان. آنگاه پس از شش ماه ديگرانى از خواصّ بر اين امر مطلع شدند، سپس بعد از شش سال، هنگام وفات پدرش، امر حضرت بر بسيارى از خلايق آشكار شد.
يا اشاره است به اينكه: پس از امامت حضرت تا شش روز تنها يك نفر از ايشان مطلع شد، آنگاه پس از شش ماه امر ايشان منتشر گرديد، و بعد از شش سال امر سفراء و نوّاب خاص ظاهر و آشكار گشت.
و احتمال قوىتر اين است كه اين عبارت اشاره به زمانهاى مختلفى است كه براى غيبت حضرت عليه السّلام اندازهگيرى شده و بداءپذير است.( مؤلف)
[57] . كمال الدين: 1/ 323.
[58] قال المجلسي( ره): قوله: فستّة أيّام، لعلّه إشارة إلى إختلاف أحواله عليه السّلام في غيبته، فستّة أيّام لم يطّلع على ولادته إلّا خاصّ الخاصّ من أهاليه، ثمّ بعد ستّة أشهر اطّلع عليه غيرهم من الخواصّ، ثمّ بعد ستّ سنين، عند وفاة والده عليه السّلام، ظهر أمره لكثير من الخلق،
أو إشارة إلى أنّه بعد إمامته لم يطّلع على خبره إلى ستّة أيّام أحد، ثمّ بعد ستّة أشهر انتشر أمره، و بعد ستّ سنين ظهر و انتشر أمر السفراء، و الأظهر أنّه إشارة إلى بعض الأزمان المختلفة الّتي قدّرت لغيبته، و أنّه قابل للبداء إلى آخر ما قال( ره).
[59] كمال الدين: 1/ 323 ح 8، عنه البحار: 51/ 134 ح 1، و اثبات الهداة: 6/ 399 ح 128.
[60] . سوره تكوير، آيه 15 و 16.
[61] . كمال الدين: 1/ 330.
[62] التكوير: 15 و 16.
[63] كمال الدين: 1/ 330 ح 14، عنه البحار: 51/ 137 ح 4، و إثبات الهداة: 6/ 403 ح 136.
[64] . كمال الدين: 2/ 338.
[65] كمال الدين: 2/ 338 ح 12، عنه البحار: 51/ 145 ح 11.