مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام، ج‏2،ص:188 پنجم: انتظار فرج و ظهور آن حضرت عليه السّلام‏-  

«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                           

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام، ج‏ص:188

  1. پنجم: انتظار فرج و ظهور آن حضرت عليه السّلام‏-  الأمر الخامس: إنتظار فرجه و ظهوره صلوات اللّه عليه،
  2. سخن در این‏باره در چند مبحث واقع مى‏شود؛ و الكلام فيه في مقامات:
  3. مبحث يكم- فضيلت انتظار و ثواب منتظر و انتظار پيغمبران و امامان نسبت به این امر:
  4. در این‏باره همين بس، كه حضرت سيد الساجدين عليه السّلام در دعاى عرفه بر منتظران درود فرستاده و براى آنان دعا كرده، بعد از دعا كردن براى مولايشان [امام زمان‏]- صلوات اللّه عليه- و اضافه بر آن روايات بسيارى بر این مقصود دلالت دارد، از جمله؛ أحدها: فضل ذلك، و ثواب المنتظر، و انتظار الأنبياء و الأئمّة لذلك و يكفي في ذلك صلوات سيّد الساجدين في دعاء عرفة على المنتظرين، و دعاؤه لهم بعد الدعاء لمولاهم صلوات اللّه عليه‏، و يدلّ على المقصود مضافا إلى ذلك الروايات المتضافرة:
  5. در «كمال الدين» از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: هركس از شما بر این امر در حال انتظار آن بميرد، همچون كسى است كه در خيمه قائم عليه السّلام بوده باشد. 1211- ففي إكمال الدين: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: من مات منكم على هذا الأمر منتظرا له كان كمن كان في فسطاط القائم عليه السّلام.
  6. از حضرت ابو الحسن الرضا عليه السّلام آمده كه فرمود: چقدر خوب است صبر و انتظار فرج! آيا نشنيده‏اى فرموده خداى- عزّ و جل- را كه: وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ‏ ؛ و چشم به راه باشيد كه من با شما چشم به راهم. فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ‏ ؛ پس انتظار بكشيد كه من با شما از منتظرانم. 1212- و عن أبي الحسن الرضا عليه السّلام قال: ما أحسن الصبر و انتظار الفرج! أما سمعت قول اللّه عزّ و جلّ‏ وَ ارْتَقِبُوا إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ‏
  7. بنابراین بر شما باد صبر، به درستى كه گشايش پس از نااميدى مى‏آيد، البته آنان كه پيش از شما بودند صبورتر از شما بودند. فانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ‏ فعليكم بالصبر، فإنّه إنما يجي‏ء الفرج على اليأس، فقد كان الّذين من قبلكم أصبر منكم.
  8. در «بصائر الدرجات» به سند خود از حضرت امام ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: 1213- و في بصائر الدرجات: بإسناده عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال:
  9. امير مؤمنان عليه السّلام به سوى صفين مى‏رفت، تا این‏كه از رود فرات عبور كرد و به نزديكى كوه سرزمين صفين رسيد كه هنگام نماز مغرب شد، مدتى در انديشه فرو رفت، سپس وضو گرفت و اذان گفت و چون از اذان گفتن فراغت يافت، كوه شكافته شد و سر و صورتى سپيد نمودار گرديد خرج أمير المؤمنين عليه السّلام بالناس يريد صفّين حتّى عبر الفرات، فكان قريبا من الجبل بصفّين إذ حضرت صلاة المغرب، فأمعن بعيدا ثمّ توضّأ، و أذّن، فلمّا فرغ من الأذان، انفلق الجبل عن هامّة بيضاء بلحية بيضاء، و وجه أبيض،
  10. و گفت: سلام بر تو اى امير المؤمنين و رحمت و بركات خداوند بر تو باد. خوش آمدى اى جانشين پيغمبران و پيشواى روسفيدان و عزيزترين چيزى [كه به مردم‏] رسيده! و اى نايل آمده به ثواب صدّيقين! و اى سيد اوصيا! فقال: السلام عليك يا أمير المؤمنين و رحمة اللّه و بركاته، مرحبا بوصيّ خاتم النبيّين، و قائد الغرّ المحجّلين، و الأعزّ المأثور، و الفاضل و الفائق بثواب الصدّيقين، و سيّد الوصيّين،
  11. امير المؤمنين عليه السّلام به او فرمود: بر تو نيز سلام باد، اى برادرم شمعون! جانشين عيسى بن مريم روح القدس، حال تو چگونه است؟ گفت: خير است، خداى بر تو رحمت آرد. من منتظر حضرت روح اللّه هستم كه از آسمان فرود آيد، پس هيچ‏كس را نمى‏شناسم كه در راه خدا بيشتر از تو دچار بلا گشته و فردا [ى قيامت‏] ثوابش فزون‏تر و مقامش برتر از تو باشد .... قال له:و عليك السلام يا أخي شمعون بن حمون وصيّ عيسى بن مريم روح القدس، كيف حالك؟ قال: بخير، يرحمك اللّه، أنا منتظر روح اللّه ينزل فلا أعلم أحدا أعظم في اللّه بلاء و لا أحسن غدا ثوابا و لا أرفع مكانا منك، الخبر.
  12. مى‏گويم: جهت شاهد آوردن این حديث، آن است كه دلالت دارد بر منتظر بودن جناب شمعون نسبت به این ظهور مبارك و با ميمنت. و البته شباهت يافتن به اولياى خدا و پيروى كردن از ايشان چيزى است كه نزد خداوند- عزّ و جلّ- پسنديده است، اضافه بر ساير آنچه در فضيلت انتظار رسيده است.- أقول: وجه الإستشهاد بهذا الحديث، أنّه يدلّ على كون شمعون منتظرا لهذا الظهور المبارك الميمون، و التشبّه بأولياء اللّه و الإقتداء بهم أمر محبوب عند اللّه عزّ و جلّ، مضافا إلى سائر ما ورد في فضيلة الإنتظار. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 185
  13. در كتاب «كمال الدين» از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق، از پدرانش عليهم السّلام آمده كه فرمود: 1214- و في كمال الدين: عن أبي عبد اللّه، عن آبائه عليهم السّلام عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال:
  14. منتظر امر (حكومت) ما بسان آن است كه در راه خدا به خون غلتيده باشد. المنتظر لأمرنا كالمتشحّط بدمه في سبيل اللّه.
  15. نيز از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش منتظر ظهور او باشند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او، آنان اولياى خدا هستند نه ترسى برايشان هست و نه اندوهگين شوند. 1215- و عن الصادق أيضا قال: طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره في غيبته، و المطيعين له في ظهوره، اولئك أولياء اللّه الّذين لا خوف عليهم و لا هم لا يحزنون.
  16. از حضرت سيّد العابدين عليه السّلام است كه فرمود: انتظار فرج از عظيم‏ترين فرج است. 1216- و عن سيّد العابدين عليه السّلام قال: إنتظار الفرج من أعظم الفرج.
  17. از ابو خالد كابلى آمده كه گفت: بر سرورم حضرت على بن الحسين زين العابدين عليه السّلام وارد شدم و به او عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم! مرا خبر ده از كسانى كه خداى- عزّ و جلّ- طاعت و دوستى آنان را فرض دانسته و پيروى از ايشان را پس از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم بر بندگانش واجب كرده است. 1217- و عن أبي خالد الكابليّ قال: دخلت على سيّدي عليّ بن الحسين زين العابدين عليهما السّلام فقلت له: يا بن رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم ، أخبرني بالّذين فرض اللّه عزّ و جلّ طاعتهم و مودّتهم، و أوجب على عباده الإقتداء بهم بعد رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم .
  18. به من فرمود: اى كابلى! به درستى كه اولى الامرى كه خداى- عزّ و جلّ- آنان را امامانى براى مردم قرار داده و طاعتشان را بر آن‏ها واجب نموده؛ فقال لي: يا كنكر، إنّ اولي الأمر الّذين جعلهم اللّه عزّ و جلّ أئمّة للناس، و أوجب عليهم طاعتهم،
  19. امير المؤمنين على بن ابى طالب، سپس حسن، سپس حسين دو فرزند على بن ابى طالب بوده‏اند آن‏گاه امر (امامت) به ما رسيده است، آن‏گاه ساكت شد. أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب، ثمّ الحسن، ثمّ الحسين، إبنا عليّ بن أبي طالب، ثمّ انتهى الأمر إلينا، ثمّ سكت
  20. من گفتم: اى سرور من! براى ما روايت شده كه امير المؤمنين عليه السّلام فرموده: البته زمين را حجّتى براى خداى- عزّ و جلّ- بر بندگانش خالى نمى‏ماند، پس حجّت و امام بعد از تو كيست؟ - فقلت: يا سيّدي روي لنا عن أمير المؤمنين عليه السّلام: أنّ الأرض لا تخلو من حجّة للّه جلّ و عزّ على عباده، فمن الحجّة و الإمام بعدك؟
  21. آن حضرت عليه السّلام فرمود: پسرم محمّد است و اسم او در تورات باقر مى‏باشد، علم را با مهارت مى‏شكافد، او حجّت و امام بعد از من است و پس از محمد، پسرش جعفر مى‏باشد كه نامش نزد اهل  آسمان صادق است. فقال عليه السّلام: إبني محمّد، و اسمه في التوراة «باقر»، يبقر العلم بقرا، هو الحجّة و الإمام بعدي، و من بعد محمّد ابنه جعفر، و اسمه عند أهل السماء «الصادق».
  22. عرضه داشتم: اى سرور من! چگونه اسم او صادق شده و حال آن‏كه همه شما صادق (راستين) هستيد؟ فرمود: پدرم از پدرش، مرا حديث گفت كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم فرمود: فقلت له: يا سيّدي، فكيف صار اسمه «الصادق» و كلّكم صادقون؟ فقال: حدّثني أبي، عن أبيه عليهما السّلام، أنّ رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم  قال:
  23. هرگاه فرزندم جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب متولد شد، او را صادق بناميد كه پنجمين از فرزندانش، كسى كه اسمش جعفر خواهد بود، با دروغ بستن بر خداى- عزّ و جلّ- جرأت كند و مدّعى امامت گردد، پس او نزد خداوند، جعفر كذّاب و افترا زننده - إذا ولد ابني جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهم السّلام فسمّوه «الصادق»، فإنّ للخامس من ولده ولدا اسمه جعفر، يدّعي الإمامة اجتراء على اللّه عزّ و جلّ و كذبا عليه، فهو عند اللّه جعفر الكذّاب، المفتري
  24. بر خداى- عزّ و جلّ- است، و ادّعاكننده منصبى كه شايستگى آن را ندارد، مخالفت‏كننده با پدر و حسادت ورزنده بر برادرش خواهد بود، آن كسى است كه مى‏خواهد هنگام غيبت ولىّ خداى- عزّ و جلّ- پرده (غيبت) خداوندى را كنار زند. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 186 على اللّه عزّ و جلّ، و المدّعي لما ليس له بأهل، المخالف على أبيه، و الحاسد لأخيه، ذلك الّذي يروم كشف ستر اللّه عند غيبة وليّ اللّه عزّ و جلّ.

 

  1. سپس‏ حضرت على بن الحسين عليهما السّلام به شدّت گريست، آن‏گاه فرمود: گويا جعفر كذّاب را مى‏بينم كه ستمگر زمان خويش را بر بازرسى امر ولىّ خداوند و آن‏كه در حفظ الهى غايب است، برانگيخته و حرمت پدرش را هتك نموده باشد، به خاطر جهل  و ندانستن ولادت او و از روى حرص بر كشتن او، اگر بر وى دست يابد، به جهت طمع كردن در ميراثش تا آن را بدون این‏كه حقّى در آن داشته باشد، بگيرد. ثمّ بكى عليّ بن الحسين عليهما السّلام بكاء شديدا، ثمّ قال: كأنّي بجعفر الكذّاب و قد حمل طاغية زمانه على تفتيش أمر وليّ اللّه، و المغيّب في حفظ اللّه، و التوكيل بحرم أبيه جهلا منه بولادته، و حرصا منه على قتله إن ظفر به، طمعا في ميراثه حتّى يأخذه بغير حقّه.
  2. ابو خالد گويد: عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم! آيا آن كار شدنى است؟! فرمود: آرى. به پروردگارم سوگند! به درستى كه این مطلب نزد ما نوشته شده است، در طومارى كه محنت‏هايى كه بعد از رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم بر ما وارد مى‏شود، در آن ضبط گرديده است. قال أبو خالد: فقلت له: يا بن رسول اللّه، و إنّ ذلك لكائن، فقال: إي و ربّي، إنّ ذلك لمكتوب عندنا في الصحيفة الّتي فيها ذكر المحن الّتي تجري علينا بعد رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم .
  3. ابو خالد گويد: عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم! سپس چه خواهد شد؟  قال أبو خالد: فقلت: يا بن رسول اللّه، ثمّ يكون ماذا؟
  4. آن حضرت عليه السّلام فرمود: سپس غايب ماندن ولىّ خداى- عزّ و جلّ- دوازدهمين جانشين رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم و امامان پس از او طولانى خواهد گشت. قال عليه السّلام: ثمّ تمتدّ الغيبة بوليّ اللّه عزّ و جلّ، الثاني عشر من أوصياء رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم ، و الأئمّة بعده.
  5. اى ابو خالد! به درستى كه اهل زمان غيبت او، كه امامتش را باور دارند و منتظر ظهور اويند، از مردم همه زمان‏ها بهترند، زيرا كه خداى- تبارك و تعالى- آن‏چنان عقل‏ها و فهم‏ها و شناختى به آن‏ها عنايت كرده كه غيبت نزد آنان، همچون ديدن باشد - يا أبا خالد، إنّ أهل زمان غيبته القائلين بإمامته و المنتظرين لظهوره أفضل من أهل كلّ زمان، لأنّ اللّه تبارك و تعالى أعطاهم من العقول و الأفهام و المعرفة ما صارت به الغيبة عندهم بمنزلة المشاهدة،
  6. و آنان را در آن زمان به منزله كسانى قرار داده است، كه در پيشگاه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم با شمشير جهاد كرده‏اند، آنان به حق مخلصانند و راستى كه شيعيان ما هستند و دعوت‏كنندگان به دين خداى- عزّ و جلّ- در پنهان و آشكار مى‏باشند. و جعلهم في ذلك الزمان بمنزلة المجاهدين بين يدي رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم  بالسيف، اولئك المخلصون حقّا و شيعتنا صدقا، و الدعاة إلى دين اللّه عزّ و جلّ سرّا و جهرا.
  7. در كتاب غيبت شيخ طوسى، به نقل از كتاب غيبت فضل بن شاذان، به سند خود از مفضّل بن عمر آورده كه گفت: حضرت قائم عليه السّلام را ياد كرديم و كسانى كه از هم‏كيشانمان در حال انتظار او مردند، 1218- و في كتاب الغيبة للشيخ الطوسي (ره) عن كتاب الغيبة لفضل بن شاذان (ره): بإسناده عن المفضّل بن عمر قال: ذكرنا القائم عليه السّلام، و من مات من أصحابنا ينتظره،
  8. پس حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام به ما فرمود: هرگاه قيام كند، نزد مؤمن داخل قبر خواهند آمد و به او گفته مى‏شود: اى فلان! همانا كه صاحب تو ظهور كرد، پس اگر مى‏خواهى به او ملحق شوى ملحق شو و اگر بخواهى در گراميداشت پروردگارت بمانى بمان. فقال لنا أبو عبد اللّه:  إذا قام اتي المؤمن في قبره، فيقال له: يا هذا إنّه قد ظهر صاحبك، فإن تشأ أن تلحق به فالحق، و إن تشأ أن تقيم في كرامة ربّك فأقم.
  9. در «كمال الدين» به سند خود، از صفر بن ابى دلف آورده كه گفت: شنيدم حضرت ابو جعفر محمد بن على الرضا عليهما السّلام مى‏فرمود: همانا امام بعد از من پسرم على است، امر او امر من و گفته‏اش گفته من و اطاعتش اطاعت از من است و امام بعد از او، پسرش حسن است، امر او امر پدرش و گفته او گفته پدرش و اطاعت او اطاعت از پدرش مى‏باشد. سپس ساكت شد،مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 187- 1219- و في كمال الدين: بإسناده عن الصقر بن أبي دلف، قال:  سمعت أبا جعفر محمّد بن عليّ الرضا عليه السّلام يقول: إنّ الإمام بعدي إبني عليّ، أمره أمري و قوله قولي، و طاعته طاعتي، و الإمام بعده ابنه الحسن، أمره أمر أبيه، و قوله قول أبيه، و طاعته طاعة أبيه، ثمّ سكت.
  10. عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم! امام بعد از حسن كيست؟ پس آن حضرت به شدّت گريست، آن‏گاه فرمود: البته بعد از حسن، پسرش آن‏كه قائم به حق و مورد انتظار است، مى‏باشد. فقلت له: يا بن رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم  فمن الإمام بعد الحسن، فبكى عليه السّلام بكاء شديدا - ثمّ قال: إنّ من بعد الحسن إبنه القائم بالحقّ المنتظر.
  11. گفتم: اى فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم! چرا قائم ناميده شده؟ فرمود: زيرا كه او پس از آن‏كه يادش مرده باشد و بيشتر معتقدان به امامتش برگشته باشند، قيام كند [و بپاخيزد]. فقلت له: يا بن رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم  و لم سمّي القائم؟ قال: لانّه يقوم بعد موت ذكره، و ارتداد أكثر القائلين بإمامته.
  12. گفتم: چرا منتظر ناميده شده؟ فرمود: چون‏كه او را غيبتى است كه روزهاى بسيار و مدّتى طولانى دارد، پس مخلصان منتظر خروجش باشند و اهل  ترديد انكارش كنند و جاحدان ياد او را به استهزا گيرند و وقت‏گذاران در آن دروغگو شوند و عجله‏كنندگان در آن هلاكت گردند و تسليم‏شوندگان در آن نجات يابند. فقلت له: و لم سمّي المنتظر؟ قال: لأنّ له غيبة تكثر أيّامها، و يطول أمدها، فينتظر خروجه المخلصون و ينكره المرتابون، و يستهزئ بذكره الجاحدون، و يكذّب فيه الوقّاتون، و يهلك فيه المستعجلون، و ينجو فيه المسلّمون.
  13. از على بن مهزيار آمده كه گفت: به حضرت ابو الحسن صاحب العسكر، امام هادى عليه السّلام نامه‏اى نوشتم و درباره فرج از آن جناب پرسيدم، به من نوشت: هرگاه صاحب شما از منزلگاه ستمگران غايب گشت، در انتظار فرج باشيد. 1220- و عن عليّ بن مهزيار، قال: كتبت إلى أبي الحسن صاحب العسكر عليه السّلام أسأله عن الفرج، فكتب إليّ: إذا غاب صاحبكم عن دار الظالمين فتوقّعوا الفرج.
  14. در اصول كافى از ابو بصير آمده كه گفت: به حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: فدايت شوم فرج كى خواهد بود؟ فرمود: اى ابو بصير! تو هم از كسانى هستى كه دنيا مى‏خواهند. هركس این امر را بشناسد، براى او به جهت انتظار كشيدنش فرج شده است.1221- و في اصول الكافي: عن أبي بصير، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام جعلت فداك، متى الفرج؟ فقال: يا أبا بصير، و أنت ممّن يريد الدنيا، من عرف هذا الأمر فقد فرّج عنه لانتظاره.
  15. مى‏گويم: ظاهرا چون مقصود از فرج، يارى كردن امام عليه السّلام و جهاد در ركاب او است، امام صادق عليه السّلام بيان فرمود كه این مقصود براى شيعيان حاصل است، چون منتظر فرج هستند و توجّه داد كه لازم و شايسته است كه غرض آن‏ها از انتظار این مقصود بزرگ باشد نه رسيدن به شهوت‏هاى نفسانى و لذّت‏هاى جسمانى- چنان‏كه شيوه بيشتر افراد چنين است- و مؤيّد این مطلب در مبحث چهارم خواهد آمد.- أقول: الظاهر أنّه لمّا كان المقصود من الفرج النصرة للإمام، و الجهاد بين يديه، بيّن عليه السّلام أنّ هذا المقصد حاصل للشيعة بانتظارهم للفرج، و نبّه على أنّ الحقيق عليهم أن يكون غرضهم من الإنتظار هذا المقصد الأسنى، لا الاصول من الشهوات النفسانيّة، و اللّذّات الجسمانيّة، كما هو دأب الأكثرين. و سيأتي ما يؤيّد ذلك في المقام الرابع.
  16. در بحار از حضرت اميرالمؤمنين عليه السّلام آمده كه فرمود: منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد، به درستى كه خوشایندترين اعمال نزد خداوند- عزّ و جلّ- انتظار فرج است. 1222- و في البحار: عن أمير المؤمنين عليه السّلام قال: إنتظروا الفرج و لا تيأسوا من روح اللّه، فإنّ أحبّ الأعمال إلى اللّه عزّ و جلّ انتظار الفرج.
  17. از آن حضرت عليه السّلام است كه فرمود: عمل‏كننده به امر ما، فردا [ى قيامت‏] در حضيرة القدس [درجه عاليه بهشت‏] با ما خواهد بود و منتظر امر [حكومت‏] ما، همچون غوطه‏ور شده به خونش در راه خدا مى‏باشد. 1223- و عنه عليه السّلام قال: الآخذ بأمرنا معنا غدا في حظيرة القدس، و المنتظر لأمرنا كالمتشحّط بدمه في سبيل اللّه. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 188«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید