مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام، ج‏2،- ص200 و در همان كتاب ابو الجارود آمده كه گفت:

«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                           

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام، ج‏2،- ص200

  1. و در همان كتاب ابو الجارود آمده كه گفت: به حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام  عرضه داشتم: اى فرزند رسول خدا! آيا مودّت و دلباختگى و پيروى مرا نسبت به خودتان مى‏دانيد؟ فرمود: آرى. 1239- و فيه: عن أبي الجارود، قال: قلت لأبي جعفر عليه السّلام : يا بن رسول اللّه هل تعرف مودّتي لكم، و انقطاعي إليكم، و موالاتي إيّاكم؟ قال:
  2. عرضه داشتم: من از شما مطلبى را مى‏پرسم و مى‏خواهم به من پاسخ دهيد، زيرا كه چشم من نابينا است و كم‏تر راه مى‏روم و نمى‏توانم هر وقت بخواهم به ديدار شما بيايم. فرمود: فقال:نعم، قال: فقلت: فانّي أسألك مسألة تجيبني فيها، فإنّي مكفوف البصر، قليل المشي، و لا أستطيع زيارتكم كلّ حين،
  3. خواسته‏ات را بازگوى. عرض كردم: دينى كه تو و خاندانت خداى- عزّ و جلّ- را با آن ديندارى مى‏كنيد برايم بيان فرماى، تا خداى- عزّ و جلّ- را با آن ديندارى نمايم. قال: هات حاجتك، قلت: أخبرني بدينك الّذي تدين اللّه عزّ و جلّ به أنت و أهل بيتك لأدين اللّه عزّ و جلّ به.
  4. امام باقر عليه السّلام  فرمود: اگرچه مطلب را كوتاه كردى، ولى سؤال مهمى آوردى. به خداى سوگند! دينى را كه من و پدرانم خداى- عزّ و جلّ- را با آن ديندارى مى‏كنيم برايت مى‏گويم؛ گواهى دادن به این‏كه هيچ معبود حقّى جز خداوند نيست و این‏كه محمد صلّى اللّه عليه و اله وسلم رسول خدا است و اقرار كردن به آنچه از نزد -خداوند آورده و ولايت ولىّ ما و بيزارى از دشمنمان و تسليم بودن به امر ما و انتظار قائم ما و اهتمام ورزيدن [در امور واجب و حلال‏] و پرهيزكارى [از كارهاى حرام‏] مى‏باشد. قال عليه السّلام : إن كنت أقصرت الخطبة فقد أعظمت المسألة، و اللّه لأعطينّك ديني و دين آبائي الّذي ندين اللّه عزّ و جلّ به: شهادة أن لا إله إلّا اللّه، و أنّ محمّدا رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم ، و الإقرار بما جاء به من عند اللّه، و الولاية لوليّنا، و البراءة من عدوّنا، و التسليم لأمرنا، و انتظار قائمنا، و الإجتهاد و الورع.
  5. و در غيبت نعمانى به سند خود، از ابو بصير از حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام  آورده كه روزى آن حضرت فرمود: آيا شما را خبر ندهم به آنچه خداى- عزّ و جل- هيچ عملى را جز به آن از بندگان نمى‏پذيرد؟ گفتند: چرا، فرمود: گواهى دادن به این‏كه هيچ شايسته پرستشى جز خداوند نيست و این‏كه محمد صلّى اللّه عليه و اله وسلم بنده و فرستاده او است، و اقرار كردن به آنچه به آن امر فرموده، و ولايت ما، و بيزارى از دشمنانمان- 1240- و في النعماني: بإسناده عن أبي بصير، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام ، أنّه قال ذات يوم: ألا اخبركم بما لا يقبل اللّه عزّ و جلّ من العباد عملا إلّا به؟ فقلت: بلى، فقال: شهادة أن لا إله إلّا اللّه، و أنّ محمّدا عبده، و الإقرار بما أمر اللّه، و الولاية لنا، و البراءة من أعدائنا-
  6. يعنى خصوص امامان- و تسليم شدن به آنان، و پرهيزكارى، و كوشش، و اطمينان، و انتظار قائم عليه السّلام . سپس فرمود: به درستى كه ما را دولتى است كه خداوند هر وقت بخواهد آن را [روى كار] مى‏آورد، يعني الأئمّة خاصّة- و التسليم لهم، و الورع، و الإجتهاد، و الطمأنينة، و الإنتظار للقائم عليه السّلام . ثمّ قال عليه السّلام : إنّ لنا دولة يجي‏ء اللّه بها إذا شاء،
  7. آن‏گاه فرمود: هركس دوست مى‏دارد از جمله اصحاب قائم عليه السّلام  باشد بايد انتظار بكشد و با پرهيزكارى و اخلاق نيك رفتار نمايد درحالى‏كه منتظر باشد، پس اگر از دنيا رفت و [پس از مردنش‏] قائم عليه السّلام  قيام كرد، براى او پاداشى خواهد بود همانند پاداش كسى كه امام قائم عليه السّلام  را درك كرده، پس جدّيت كنيد و در انتظار بمانيد گواراى‏تان باد اى گروه مشمول رحمت الهى‏ . ثمّ قال: من سرّه أن يكون من أصحاب القائم، فلينتظر، و ليعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر، فإن مات و قام القائم بعده كان له من الأجر مثل أجر من أدركه، فجدّوا و انتظروا هنيئا لكم أيّتها العصابة المرحومة.
  8. مى‏گويم: عبارت (يعنى خصوص امامان) احتمال دارد كه از فرمايش امام عليه السّلام  باشد، و احتمال مى‏رود كه گفته ابو بصير باشد. و چون منظور از ولايت آن است كه امام عليه السّلام  را در تمام امور أقول: قوله: «يعني الأئمّة خاصّة» يحتمل أن يكون من كلام الإمام عليه السّلام  و يحتمل أن يكون من أبي بصير، و لمّا كان المراد بالولاية جعل الإمام وليّا له في اموره، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 195
  9. سرپرست خود قرار داده و پيروى از او را در همه موارد واجب بداند، حضرت بيان فرمود: كسى ولايتش واجب است كه خداوند- عزّ و جلّ- او را به امامت و عصمت مخصوص گردانيده، نه هر كسى كه منتسب به رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله وسلم است و دشمنى كردن بايد با معاند و دشمن امام عليه السّلام  باشد خواه از ذرّيه پيغمبر باشد، يا غير آن‏ها. مفروضا عليه اتّباعه، في وروده و صدوره، بيّن أنّ من تجب ولايته هو الّذي خصّه اللّه عزّ و جلّ بالعصمة و الإمامة، لا كلّ من ينتمي برسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم  و ينتسب إليه، و تجب المعاداة لمعاند الإمام سواء كان المعاند من ذرّيّة النبيّ صلى اللّه عليه و اله و سلم  أم غيرهم.
  10. و از آنچه بر وجوب انتظار دلالت مى‏كند، روايتى است كه شيخ صدوق رحمه اللّه در كتاب «كمال الدين» به سند خود، از عبد العظيم حسنى آورده كه گفت: بر سرورم حضرت محمد بن على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن الحسين بن على بن ابى طالب عليهم السّلام وارد شدم و مى‏خواستم كه درباره قائم عليه السّلام  از آن حضرت سؤال كنم كه آيا همان مهدى است يا غير او؟ پس خود آن حضرت آغاز سخن كرد و به من فرمود: اى ابو القاسم! به درستى كه قائم عليه السّلام  از ماست و او است مهدى كه واجب است در زمان غيبتش انتظار كشيده شود و در ظهورش اطاعت گردد و او سومين [امام‏] از فرزندان من است. 1241- و ممّا يدلّ على وجوب الإنتظار، ما رواه الشيخ الصدوق (ره) في كمال الدين: بإسناده عن عبد العظيم الحسني، قال:دخلت على سيّدي محمّد بن عليّ بن موسى بن جعفر بن محمّد بن عليّ بن الحسين بن عليّ بن أبي طالب عليهم السّلام، و أنا اريد أن أسأله عن القائم، هو المهديّ أو غيره، فابتدأني فقال لي: يا أبا القاسم، إنّ القائم منّا هو المهديّ الّذي يجب أن ينتظر في غيبته و يطاع في ظهوره، و هو الثالث من ولدي.
  11. و در همان كتاب به دو سند صحيح، از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام  آمده كه فرمود:نزديك‏ترين حالات بندگان نزد خداى- عزّ و جلّ- و خشنودترين هنگام او از آنان، زمانى است كه حجّت خداى را نيابند و براى آن‏ها آشكار نشود و از ديدگان آن‏ها پوشيده بماند كه جايگاهش را ندانند و در عين حال بدانند كه حجت‏ها و بينات الهى باطل نشده، پس در آن هنگام هر صبح و شام منتظر باشند كه شديدترين خشم و غضب خداوند بر دشمنانش موقعى است كه حجّت خود را از آنان مخفى بدارد و بر آنان آشكار نگردد،  1442- و فيه: بسندين صحيحين عن أبي عبد اللّه عليه السّلام ، قال: قرب ما يكون العباد من اللّه عزّ و جلّ، و أرضى ما يكون عنهم إذا فقدوا حجّة اللّه، فلم يظهر لهم ولم يعلموا بمكانه، و هم في ذلك يعلمون أنّه لم تبطل حجج اللّه عزّ و جلّ و لا بيّناته، فعندها فتوقّعوا الفرج صباحا و مساء،و إنّ أشدّ ما يكون غضب اللّه على أعدائه إذا افتقدوا حجّته، فلم يظهر لهم،
  12. البتّه خداوند دانسته است كه اولياى او در ترديد واقع نمى‏شوند و اگر مى‏دانست كه آن‏ها در شكّ مى‏افتند، يك چشم برهم زدن حجّت خود را از آنان نهان نمى‏ساخت و این جز زير سر اشرار مردم نخواهد بود. و قد علم أنّ أولياءه لا يرتابون، و لو علم أنّهم يرتابون ما غيّب عنهم حجّته طرفة عين، و لا يكون ذلك إلّا على رأس شرار الناس.
  13. مبحث سوم- معنى انتظارى كه در این اخبار به آن امر گرديده است: المقام الثالث: في معنى الإنتظار المأمور به في تلك الأخبار:
  14. انتظار حالتى است نفسانى كه آمادگى براى آنچه انتظارش را مى‏كشيم، از آن برمى‏آيد و ضدّ آن يأس و نااميدى است، پس هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، آمادگى و مهيّا شدن قوى‏تر خواهد بود، نمى‏بينى اگر مسافرى داشته باشى كه در انتظار مقدمش به سر مى‏برى، هرچه هنگام آمدنش نزديك‏تر شود، مهيّا شدنت فزونى مى‏يابد، بلكه احيانا خوابت به بيدارى مبدّل مى‏گردد، چون انتظارت شديد است. - و هو كيفيّة نفسأنيّة، ينبعث منها التهيّؤ لما تنتظره، و ضدّه اليأس، فكلّما كان‏ الإنتظار أشدّ كان التهيّؤ آكد، ألا ترى أنّه إذا كان لك مسافر تتوقّع قدومه إزداد تهيّؤك لقدومه كلّما قرب حينه، بل ربّما تبدّل رقادك بالسهاد لشدّة الإنتظار، المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 196
  15. و همان‏طور كه مراتب انتظار از این جهت متفاوت است از جهت محبّت نسبت به كسى كه در انتظارش هستى، نيز مراتب متفاوتى دارد، پس هرچه محبّت شديدتر و دوستى بيشتر باشد، مهيّا شدن براى محبوب زيادتر مى‏شود و فراقش دردناك‏تر مى‏گردد، به گونه‏اى كه منتظر، از تمام امورى كه مربوط به حفظ خودش هست، غافل مى‏ماند و دردهاى بزرگ و محنت‏هاى شديد را احساس نمى‏كند. و كما تتفاوت مراتب الإنتظار من هذه الجهة، كذلك تتفاوت مراتبه من حيث حبّك لمن تنتظره، فكلّما اشتدّ الحبّ ازداد التهيّؤ للحبيب، و أوجع فراقه، بحيث يغفل المنتظر عن جميع ما يتعلّق بحفظ نفسه، و لا يشعر بما يصيبه من الآلام الموجعة و الشدائد المفظعة.
  16. بنابراین مؤمنى كه منتظر آمدن مولايش مى‏باشد، هر قدر كه انتظارش شديدتر است، تلاشش در آمادگى براى آن به وسيله پرهيز از گناه و كوشش در راه تهذيب نفس و پاكيزه كردن درون از صفات نكوهيده و به دست آوردن خوى‏هاى پسنديده بيشتر مى‏گردد، تا به فيض ديدار مولاى خويش و مشاهده جمال انورش در زمان غيبتش رستگار شود، همچنان‏كه براى عده بسيارى از نيكان اتفاق افتاده است. لذا امامان معصوم عليهم السّلام- فالمؤمن المنتظر لقدوم مولاه كلّما اشتدّ انتظاره ازداد جهده في التهيّؤ لذلك بالورع و الإجتهاد، و تهذيب نفسه عن الأخلاق الرذيلة، و اقتناء الأخلاق الحميدة حتّى يفوز بزيارة مولاه و مشاهدة جماله في زمن غيبته، كما اتّفق ذلك لجمع كثير من الصالحين الأخيار، و لذلك أمر الأئمّة الطاهرون عليهم السّلام
  17. در رواياتى كه خواندى و غير آن‏ها- به پاكيزگى صفات و مقيّد بودن به انجام طاعات امر فرموده‏اند. فيما سمعت من الروايات و غيرها بتهذيب الصفات، و ملازمة الطاعات.
  18. بلكه روايت پيشين ابو بصير اشارت يا دلالت دارد بر این‏كه رستگارى به مقام انتظار و نايل شدن به پاداش منتظران، به پرهيز و پروا از گناه و آراستگى به خوى‏هاى پسنديده بستگى دارد، چنان‏كه حضرت صادق عليه السّلام  فرمود: هر آن كس كه خواسته باشد از ياران قائم عليه السّلام  شود، بايد كه منتظر باشد و بايد در حال انتظار به پرهيزكارى و خوى‏هاى پسنديده عمل نمايد، كه هرگاه بميرد و قائم پس از مردنش بپاخيزد، پاداش او همچون كسى خواهد بود كه دوران حكومت آن حضرت را درك كرده باشد ....بل رواية أبي بصير السابقة مشعرة أو دالّة على توقّف الفوز بذلك الأجر على العمل بالورع و محاسن الأخلاق، حيث قال عليه السّلام : من سرّه أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر، و ليعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر، فإن مات و قام القائم بعده كان له من الأجر مثل من أدركه، إلخ.
  19. و بى‏ترديد هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، صاحب آن، مقام و ثواب بيشترى نزد خداى- عزّ و جلّ- خواهد داشت. خداى تعالى ما را از مخلصان منتظرين مولايمان صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- قرار دهد. و لا ريب أنّه كلّما اشتدّ الإنتظار ازداد صاحبه مقاما و ثوابا عند اللّه عزّ و جلّ، جعلنا اللّه تعالى من المخلصين المنتظرين لمولانا صاحب الزمان، عجّل اللّه تعالى فرجه.
  20. مبحث چهارم- آيا در انتظار قصد قربت شرط است يا نه؟ المقام الرابع: هل يعتبر في الإنتظار قصد القربة أم لا؟
  21. شرح این مطلب به بيان دو مقدّمه بستگى دارد؛ و توضيح الحال في المقال موقوف على مقدّمتين: مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 197
  22. مقدّمه اوّل: در بيان آنچه نيّت در آن شرط است، در اینجا مى‏گوييم: اوامرى كه از سوى خداوند صادر مى‏شود بر سه گونه است: الاولى: في بيان ما يعتبر فيه النيّة - فنقول: إنّ الأوامر الصادرة من الشارع على ثلاثة أقسام: أحدها:
  23. يكم: آنچه مى‏دانيم كه مصلحت در انجام دادنش به صورت تعبّد است، مانند نماز. ما علم انحصار المصلحة فيها في الإتيان بها على وجه التعبّد كالصلاة.
  24. دوم: آنچه مى‏دانيم مصلحت در آن به صورت تعبّد منحصر نيست، بلكه مقصود انجام يافتن آن است به هر نحوى كه باشد، چنان‏كه فرموده: جامه‏ات را از ادرارهاى آنچه گوشتش حلال‏ نيست بشوى. كه مى‏دانيم مقصود شسته شدن جامه است با صرف نظر از نيّت و قصد شوينده. و ثانيها: ما علم عدم انحصار المصلحة فيها في الإتيان بها على وجه التعبّد، بل المقصود حصول المأمور به على أيّ وجه اتّفق،1243- كقوله عليه السّلام : اغسل ثوبك من أبوال ما لا يؤكل لحمه‏ إذ نعلم أنّ الغرض انغسال الثوب فقط من دون نظر إلى قصد الغاسل.
  25. سوم: آنچه مى‏دانيم مصلحت در آن به صورت تعبّد منحصر باشد، مانند ديدار مؤمن و مانند آن.و ترديدى نيست كه در گونه اوّل نيّت شرط است، كه اگر در آن (نيّت) خللى وارد آورد، تكليف از گردنش ساقط نمى‏گردد، همچنان‏كه بدون ترديد نيّت در گونه دوم شرط نيست. و امّا در گونه سوم؛ هرگاه شخص آن را به قصد تعبّد به جاى آورد، استحقاق ثواب دارد و اگر آن را بدون قصد عبادت به جاى آورد، استحقاق ثواب ندارد، موجب عقاب هم نيست. و فرق بين این با كارهاى مباحى كه هرگاه شخص آن‏ها را به قصد طاعت به جاى آورد، آن است كه در اینجا امر به‏طور مستقيم به آن‏ها تعلّق يافته، در صورتى كه در آن كارهاى مباح، امر به‏طور مستقيم متوجّه آن‏ها نيست، چون فرض این است كه آن‏ها مباح هستند، بلكه بدين جهت امر به آن‏ها تعلّق مى‏گيرد كه واسطه رسيدن به امر راجحى در شرع مى‏باشند. و ثالثها: ما لم يعلم انحصار المصلحة فيها في الإتيان بها على وجه التعبّد، كزيارة المؤمن، و نحوها.و لا ريب في اعتبار النيّة في القسم الأوّل، لو أخلّ بها لم يسقط عنه التكليف كما أنّه لا ريب في عدم اعتبارها في القسم الثاني، و أمّا القسم الثالث فإن أتى المكلّف بها بقصد التعبّد استحقّ الثواب، و إن أتى بها من دون قصد التعبّد لم يستوجب الثواب، و لم يستوجب العقاب، و الفرق بين هذا و بين المباحات الّتي يترتب عليها الثواب إذا صدر من المكلّف بقصد الطاعة، أنّ هذا تعلّق به الأمر رأسا، و المباحات التي يترتّب عليها الثواب لا يتعلّق بها الأمر رأسا، لأنّ المفروض كونها مباحة، بل يتعلّق بها الأمر لكونها وصلة إلى أمر راجح في الشرع.
  26. مقدمه دوم: در بيان منظور از قصد قربت كه در عبادات شرط است، مى‏گويم: منظور از آن آوردن مأمور به (چيزى كه به آن امر شده) به قصد اطاعت خداوند- جلّ شأنه- و به كار بستن فرمان او مى‏باشد، خواه انگيزه او از اطاعت این باشد كه خداوند را شايسته اطاعت مى‏داند، يا انگيزه‏اش محبّت خداوند يا سپاسگزارى نسبت به او، يا تقرّب جستن به سوى او، يا اميد پاداش الهى و يا ترس از عقوبتش بوده باشد، كه مراتب و درجات مختلفى است، هريك برتر از ديگرى و هركسى بر روش خود عمل مى‏كند. و دلايل شرط بودن نيّت به گونه ياد شده نسبت به عبادات، در كتب فقه ذكر گرديده از اجماع و آيات، مانند فرموده خداى تعالى: فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ‏ ؛ پس خداوند را با اخلاص كامل در دين پرستش نماييد. المقدّمة الثانية: في بيان المراد من قصد القربة المعتبر في العبادات‏ فنقول: المراد منها الإتيان بالمأمور به بقصد الإطاعة للّه جلّ شأنّه، و امتثال أمره عزّ اسمه، سواء كان الداعي له إلى قصد الإطاعة أنّه وجده أهلا لذلك، أم كان الداعي حبّه للّه، أو الشكر له، أو التقرّب إليه، أو رجاء الثواب، أو خوف العقاب درجات بعضها فوق بعض، و كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى‏ شاكِلَتِهِ‏، و الدليل على اعتبار النيّة على النحو المذكور في العبادات مذكور في كتب الفقه من الإجماع، و الآيات كقوله تعالى: لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ‏  و غيرها. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 17
  27. و احاديث از جمله؛ حديث صحيحى كه در اصول كافى روايت شده، امام زين العابدين عليه السّلام  فرمود: هيچ عملى جز با نيّت درست نيست. و از جمله؛ در وسائل به سند خود، از حضرت موسى بن جعفر، از پدرانش، از رسول خدا- عليهم السّلام- ضمن حديثى آورده كه فرمود: همانا اعمال بسته به نيّت‏ها است و براى هركس آنچه را نيّت كرده خواهد بود، پس هر آن‏كه به قصد آنچه نزد خداوند هست در غزوه‏اى شركت كند، البته پاداشش بر خداى- عزّ و جلّ- خواهد بود و هركس به خاطر دنيا يا به نيّت به دست آوردن غنيمتى به غزوه رود، جز آن چيزى حاصلش نخواهد شد. 1244- و الأحاديث منها الصحيح المروي في اصول الكافي: عن سيّد العابدين عليه السّلام  قال: لا عمل إلّا بنيّة.مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 198
  28. و در همان كتاب از امام صادق عليه السّلام  آمده كه: خداى- عزّ و جلّ- فرموده: من بهترين شريك هستم، هركس غير مرا در عملى با من شريك سازد، آن را نخواهم پذيرفت، مگر آنچه را كه براى من خالص باشد. 1245- و منها: ما روي في الوسائل: بإسناده عن موسى بن جعفر، عن آبائه عليهم السّلام عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم  في حديث قال: إنّما الأعمال بالنيّات، و لكلّ امرئ ما نوى، فمن غزى ابتغاء ما عند اللّه فقد وقع أجره على اللّه عزّ و جلّ، و من غزى يريد عرض الدنيا أو نوى عقالا، لم يكن له إلّا ما نوى.1246- و فيه: عن الصادق عليه السّلام  قال اللّه عزّ و جلّ: أنا خير شريك، من أشرك معي غيري في عمل لم أقبله، إلّا ما كان لي خالصا،
  29. و احاديث ديگرى كه در كتاب‏هاى علماى ما- كه خداوند بر آنان رحمت آرد- تدوين گرديده است. چون این را دانستى، پس بدان كه آنچه به نظر نزديك‏تر است، این‏كه انتظارى كه در اخبار به آن امر شده از گونه سوم مى‏باشد، بنابراین چند صورت در آن تصوّر مى‏شود؛ إلى غير ذلك من الأحاديث المدوّنة في كتب علمائنا رحمهم اللّه.إذا عرفت ما ذكرنا، فاعلم أنّ الأقرب كون الإنتظار المأمور به في الأخبار من القسم الثالث، فحينئذ يتصوّر فيه أقسام:
  30. اوّل: این‏كه منظور شخص منتظر، اطاعت امر خداوند باشد، خواه انگيزه او بر اطاعت، اميد ثوابى باشد كه در روايات به آن وعده شده، يا انگيزه ديگرى داشته باشد. الأوّل: أن يكون غرض المنتظر إطاعة أمر اللّه، سواء كان الباعث له على الإطاعة رجاء الثواب الموعود أم لا.
  31. دوم: این‏كه انگيزه‏اش بر انتظار، اطاعت امر و نايل شدن به پاداش دنيوى يا اخروى باشد، ولى قصد پاداش فرعى و تابع قصد اطاعت باشد. (يعنى مقصود اصلى او از انتظار اطاعت امر باشد و به پيوست آن، پاداش را قصد نمايد). الثاني: أن يكون الباعث له على الإنتظار إطاعة الأمر، و الفوز بالثواب الدنيوي، أو الاخروي، و يكون قصد الثواب تبعا، و قصد الإطاعة مستقلا،
  32. و این دو قسم موجب نايل شدن به تمام پاداش‏ها و ثواب‏هايى است كه در روايات وارد گرديده و شايسته است كه مؤمن قسم اوّل را انتخاب كند، بلكه عالى‏ترين گونه‏هايش را- كه به آن‏ها اشاره نموديم- برگزيند. و هذان القسمان يوجبان الفوز بجميع ما ورد في الروايات من المثوبات و العطيّات، و ينبغي للمؤمن أن يختار القسم الأوّل، بل يختار أعلى أصنافه الّتي أشرنا إليها.
  33. سوم: این‏كه انتظار به منظور رستگارى به ثواب‏ها و مواهب اخروى يا دنيوى باشد، به جهت آگاهى‏اش به جمع شدن لوازم زندگى و طول عمر و فراخى روزى و فراوانى نعمت‏ها و زايل شدن همّ و غم و درد و رنج در زمان ظهور مولايمان صاحب الزمان- صلوات اللّه عليه- به طورى كه از انتظارش جز این نخواهد و اطاعت امر خداوند در نظرش نباشد. و القسم الثالث: أن يكون الإنتظار بقصد الفوز بالمثوبات، و المواهب الأخرويّة أو الدنيويّة، لعلمه باجتماع لوازم التعيّش، و طول العمر، وسعة الرزق و ازدياد النعم و انكشاف الهمّ و الغمّ و الألم، في زمان ظهور مولانا صلوات اللّه عليه بحيث لا يريد بانتظاره سوى ذلك، و لا يكون له نظر إلّا الإطاعة لأمر اللّه.
  34. چهارم: عكس قسم دوم (يعنى منظور اصلى‏اش از انتظار، پاداش باشد و به پيوست آن بخواهد امر خداوند را اطاعت كند). و ظاهر آن است كه در این دو قسم استحقاق ثواب‏هايى كه در روايات وعده شده‏اند را ندارد، زيرا كه استحقاق پاداش عبادت، به قصد اطاعت بستگى دارد- چنان‏كه ديديد در صريح روايت آمده است-. و فرض این است كه مأموربه را به قصد تعبّد به جاى نياورد، پس انتظارش عبادت نيست. و همان‏طور كه مستحقّ ثواب نيست، هم‏چنين استحقاق عقاب نيز ندارد، زيرا كه چنين‏نمى‏دانيم كه مصلحت انتظار فقط در صورت انجام دادن آن به قصد قربت باشد، المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 199القسم الرابع: عكس القسم الثاني، و الظاهر أنّه لا يستحقّ الثواب الموعود في الروايات- في هذين القسمين- لأنّ استحقاق الثواب بالعبادة موقوف على قصد الإطاعة، كما سمعت في صريح الرواية. و المفروض أنّه لم يأت بالمأمور به تعبّدا، فليس انتظاره عبادة، و كما لا يستحقّ الثواب، كذلك لا يستحقّ العقاب أيضا،
  35. بلكه ظاهر از مطالعه اخبارى كه در این‏باره رسيده، این است كه به منظور جلوگيرى از يأس و نااميدى مؤمن از ظهور امام عليه السّلام  است، لذا امير المؤمنين عليه السّلام  در حديثى كه در مبحث اوّل آورديم، فرمود: منتظر فرج باشيد و از رحمت الهى مأيوس نشويد ... كه ظاهر فرموده حضرت: «مأيوس نشويد»، بيان نخستين درجات انتظار مى‏باشد. و نيز اشاره به همين است فرموده مولايمان حضرت صادق عليه السّلام  در روايت ابو بصير كه سابقا گذشت این‏كه: اى ابو بصير! آيا تو هم از كسانى هستى كه دنيا مى‏خواهند ... لأنّا لم نعلم إنحصار المصلحة فيه في الإتيان به بقصد التعبّد فقط، بل الظاهر من الممارسة في أخبار المقام أنّ الغرض أن لا ييأس المؤمن من ظهور الإمام عليه الصلاة و السلام. و لذلك قال أمير المؤمنين عليه السّلام  في الحديث الّذي قدّمناه في المقام الأوّل: انتظروا الفرج، و لا تيأسوا من روح اللّه ... إلخ، فإنّ الظاهر أنّ قوله: لا تيأسوا، بيان لأوّل درجات الإنتظار،و يومئ إلى ذلك أيضا كلام مولانا الصادق عليه السّلام  في رواية أبي بصير السابقة: يا أبا بصير، و أنت ممّن يريد الدنيا ... إلخ‏،
  36. و بدين ترتيب بر او اعتراض كردند، يعنى: آيا همچون تويى سزاوار است كه خواسته‏اش از انتظار فرج، رسيدن به لذّت‏هاى دنيوى باشد؟ و این بيان بر آنچه يادآور شديم، دلالت دارد كه اگر هدفش در رسيدن به پاداش محدود باشد، مستحقّ عقوبت نيست. و نظير این مطلب در اعمال بسيار است، مانند: ديدار مؤمن، عيادت بيمار، تشييع جنازه، برآوردن حوايج برادران دينى و غير این‏ها كه هيچ‏كس نگفته اگر مؤمن، حاجت برادر مؤمن خويش را برآورده سازد و به این كارش قصد تعبّد نكند، مستحقّ عقوبت مى‏شود، معترضا عليه بهذا القول، يعني إنّ الحقيقة على مثلك أن يكون منصرفا عن إرادة النيل باللذات الدنيويّة بانتظار الفرج، و هذا البيان يدلّ على ما ذكرنا من عدم استحقاق العقاب لو كان همّه مقصورا على نيل الثواب، و نظير ذلك كثير في الأعمال، كزيارة المؤمن، و عيادة المريض، و تشييع الجنائز، و قضاء حوائج الإخوان و غيرها، إذ لم يقل أحد بأنّ المؤمن إذا قضى حاجة لأخيه المؤمن لم يقصد بذلك التعبّد يستوجب عقابا بهذا العمل،
  37. البته استحقاق ثواب در این عمل و مانند آن به قصد تعبّد بستگى دارد، چنان‏كه توجّه داديم. اگر بگوييد: مى‏توان قايل شد كه قصد تقرّب در انتظار واجب است و خلاف آن حرام مى‏باشد، نظر به حديثى كه در كتاب «تحف العقول» از مفضّل بن عمر، از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام  آمده كه فرمود: مردم درباره ما بر سه گروه شدند: گروهى ما را دوست داشته و در انتظار قائم ما شدند تا از دنياى ما برخوردار گردند، كه گفتند و سخنان ما را حفظ كردند و از كردار ما كوتاهى نمودند، كه این‏ها را خداوند به سوى آتش محشور خواهد ساخت .... نعم، استحقاق الثواب في هذا و نحوه موقوف على قصد التعبّد، كما نبّهنا عليه، فتدبّر. فإن قلت: يمكن القول بوجوب قصد التقرّب في الإنتظار و حرمة خلافه، 1247- نظرا إلى الحديث المرويّ في تحف العقول عن المفضّل بن عمر (ره) عن أبي عبد اللّه عليه السّلام ، قال: إفترق الناس فينا على ثلاث فرق: فرقة أحبّونا انتظار قائمنا ليصيبوا من دنيانا، فقالوا، و حفظوا كلامنا، و قصّروا عن فعلنا فسيحشرهم اللّه إلى النار، الخبر.
  38. مى‏گويم: این صفت منافقان است كه محبّت خاندان عصمت را به زبان اظهار كنند و دل‏هايشان منكر آن است. و این مطلب از فرموده امام صادق عليه السّلام : «كه گفتند ...» ظاهر و آشكار است، بنابراین مقصود چنين است- و اللّه العالم- كه: این منافقان محبّت ما را به زبان آشكار ساختند تا هرگاه قائم خاندان عصمت بپاخاست، به هدف‏هاى دنيوى خويش نايل گردند . قلت: هذه صفة المنافقين، الّذين أظهروا حبّ أهل البيت بألسنتهم، و تأبى قلوبهم، و ما ذكرناه ظاهر من قوله عليه السّلام : فقالوا إلى آخره، فالمقصود و اللّه العالم، أنّ هؤلاء المنافقين أظهروا حبّنا بألسنتهم، ليصيبوا أغراضهم الدنيّة الدنيويّة
  39. و حال آن‏كه فعل آن‏ها مخالف قولشان مى‏باشد و این دليل نفاق آن‏ها است و عاقبت كارشان جهنّم است، إذا ظهر القائم بالسيف من أهل البيت، و فعلهم مخالف لقولهم، و هذا دليل نفاقهم، و مصيرهم إلى النار.
  40. و این افراد همان‏هايى هستند كه در بعضى از روايات آمده كه حضرت قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- دستور مى‏دهد گردنشان را بزنند، درحالى‏كه كنارش ايستاده باشند و خدا دانا است. 1248- و هم الّذين ورد في بعض الروايات، أنّ القائم عجّل اللّه تعالى فرجه يأمر بضرب أعناقهم حال كونهم واقفين عنده، و اللّه العالم.
  41. مبحث پنجم- در بيان حكم ضدّ انتظار يعنى نااميدى: المقام الخامس: في بيان حكم ضدّ الإنتظار و هو اليأس،
  42. در این‏باره مى‏گويم كه نااميدى بر چند گونه تصور مى‏شود؛مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 200

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید