«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص200
- مبحث پنجم- در بيان حكم ضدّ انتظار يعنى نااميدى: المقام الخامس: في بيان حكم ضدّ الإنتظار و هو اليأس،
- در أينباره مىگويم كه نااميدى بر چند گونه تصور مىشود؛ مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائمعليهم السّلام ، ج2، ص: 200- فنقول: إنّه يتصوّر على أقسام: و هو كيفيّة نفسأنيّة، ينبعث منها التهيّؤ لما تنتظره، و ضدّه اليأس، فكلّما كان - مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 177
- و بىترديد هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، صاحب آن، مقام و ثواب بيشترى نزد خداى- عزّ و جلّ- خواهد داشت. خداى تعالى ما را از مخلصان منتظرين مولايمان صاحب الزمان- عجّل اللّه فرجه الشريف- قرار دهد. و لا ريب أنّه كلّما اشتدّ الإنتظار ازداد صاحبه مقاما و ثوابا عند اللّه عزّ و جلّ، جعلنا اللّه تعالى من المخلصين المنتظرين لمولانا صاحب الزمان، عجّل اللّه تعالى فرجه.
- شرح اين مطلب به بيان دو مقدّمه بستگى دارد؛- مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 197- و توضيح الحال في المقال موقوف على مقدّمتين:
- مقدّمه اوّل: در بيان آنچه نيّت در آن شرط است، در اينجا مىگوييم: اوامرى كه از سوى خداوند صادر مىشود بر سه گونه است: الاولى: في بيان ما يعتبر فيه النيّة فنقول: إنّ الأوامر الصادرة من الشارع على ثلاثة أقسام: أحدها:
- يكم: آنچه مىدانيم كه مصلحت در انجام دادنش به صورت تعبّد است، مانند نماز. ما علم انحصار المصلحة فيها في الإتيان بها على وجه التعبّد كالصلاة.
- دوم: آنچه مىدانيم مصلحت در آن به صورت تعبّد منحصر نيست، بلكه مقصود انجام يافتن آن است به هر نحوى كه باشد، چنانكه فرموده: جامهات را از ادرارهاى آنچه گوشتش حلال نيست بشوى. كه مىدانيم مقصود شسته شدن جامه است با صرف نظر از نيّت و قصد شوينده. و ثانيها: ما علم عدم انحصار المصلحة فيها في الإتيان بها على وجه التعبّد، بل المقصود حصول المأمور به على أيّ وجه اتّفق، مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 178 1243- كقوله عليه السّلام: اغسل ثوبك من أبوال ما لا يؤكل لحمه إذ نعلم أنّ الغرض انغسال الثوب فقط من دون نظر إلى قصد الغاسل.
- سوم: آنچه مىدانيم مصلحت در آن به صورت تعبّد منحصر باشد، مانند ديدار مؤمن و مانند آن. و ترديدى نيست كه در گونه اوّل نيّت شرط است، كه اگر در آن (نيّت) خللى وارد آورد، تكليف از گردنش ساقط نمىگردد، - و ثالثها: ما لم يعلم انحصار المصلحة فيها في الإتيان بها على وجه التعبّد، كزيارة المؤمن، و نحوها.و لا ريب في اعتبار النيّة في القسم الأوّل، لو أخلّ بها لم يسقط عنه التكليف كما أنّه لا ريب في عدم اعتبارها في القسم الثاني،
- همچنانكه بدون ترديد نيّت در گونه دوم شرط نيست. و امّا در گونه سوم؛ هرگاه شخص آن را به قصد تعبّد به جاى آورد، استحقاق ثواب دارد و اگر آن را بدون قصد عبادت به جاى آورد، استحقاق ثواب ندارد، موجب عقاب هم نيست. و فرق بين اين با كارهاى مباحى كه هرگاه شخص آنها را به قصد طاعت به جاى آورد، آن است كه در اينجا امر بهطور مستقيم به آنها تعلّق يافته، در صورتى كه در آن كارهاى مباح، امر بهطور مستقيم متوجّه آنها نيست، چون فرض اين است كه آنها مباح هستند، بلكه بدين جهت امر به آنها تعلّق مىگيرد كه واسطه رسيدن به امر راجحى در شرع مىباشند. و أمّا القسم الثالث فإن أتى المكلّف بها بقصد التعبّد استحقّ الثواب، و إن أتى بها من دون قصد التعبّد لم يستوجب الثواب، و لم يستوجب العقاب، و الفرق بين هذا و بين المباحات الّتي يترتب عليها الثواب إذا صدر من المكلّف بقصد الطاعة، أنّ هذا تعلّق به الأمر رأسا، و المباحات التي يترتّب عليها الثواب لا يتعلّق بها الأمر رأسا، لأنّ المفروض كونها مباحة، بل يتعلّق بها الأمر لكونها وصلة إلى أمر راجح في الشرع.
- مقدمه دوم: در بيان منظور از قصد قربت كه در عبادات شرط است، المقدّمة الثانية: في بيان المراد من قصد القربة المعتبر في العبادات
- مىگويم: منظور از آن آوردن مأمور به (چيزى كه به آن امر شده) به قصد اطاعت خداوند- جلّ شأنه- و به كار بستن فرمان او مىباشد، خواه انگيزه او از اطاعت اين باشد كه خداوند را شايسته اطاعت مىداند، يا انگيزهاش محبّت خداوند يا سپاسگزارى نسبت به او، يا تقرّب جستن به سوى او، يا اميد پاداش الهى و يا ترس از عقوبتش بوده باشد، كه مراتب و درجات مختلفى است، هريك برتر از ديگرى و هركسى بر روش خود عمل مىكند. و دلايل شرط بودن نيّت به گونه ياد شده نسبت به عبادات، در كتب فقه ذكر گرديده از اجماع و آيات، مانند فرموده خداى تعالى: فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ ؛ پس خداوند را با اخلاص كامل در دين پرستش نماييد. فنقول: المراد منها الإتيان بالمأمور به بقصد الإطاعة للّه جلّ شأنّه، و امتثال أمره عزّ اسمه، سواء كان الداعي له إلى قصد الإطاعة أنّه وجده أهلا لذلك، أم كان الداعي حبّه للّه، أو الشكر له، أو التقرّب إليه، أو رجاء الثواب، أو خوف العقاب درجات بعضها فوق بعض، و كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ، و الدليل على اعتبار النيّة على النحو المذكور في العبادات مذكور في كتب الفقه من الإجماع، و الآيات كقوله تعالى: لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ و غيرها.
- و احاديث از جمله؛ حديث صحيحى كه در اصول كافى روايت شده، امام زين العابدين عليه السّلام فرمود: هيچ عملى جز با نيّت درست نيست. و از جمله؛ در وسائل به سند خود، از حضرت موسى بن جعفر، از پدرانش، از رسول خدا- عليهم السّلام - ضمن حديثى آورده كه فرمود: همانا اعمال بسته به نيّتها است و براى هركس آنچه را نيّت كرده خواهد بود، پس هر آنكه به قصد آنچه نزد خداوند هست در غزوهاى شركت كند، البته پاداشش بر خداى- عزّ و جلّ- خواهد بود و هركس به خاطر دنيا يا به نيّت به دست آوردن غنيمتى به غزوه رود، جز آن چيزى حاصلش نخواهد شد. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 198-1244- و الأحاديث منها الصحيح المروي في اصول الكافي: عن سيّد العابدين عليه السّلام قال: لا عمل إلّا بنيّة. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 179- 1245- و منها: ما روي في الوسائل: بإسناده عن موسى بن جعفر، عن آبائه عليهم السّلام عن رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم في حديث قال: إنّما الأعمال بالنيّات، و لكلّ امرئ ما نوى، فمن غزى ابتغاء ما عند اللّه فقد وقع أجره على اللّه عزّ و جلّ، و من غزى يريد عرض الدنيا أو نوى عقالا، لم يكن له إلّا ما نوى.
- و در همان كتاب از امام صادق عليه السّلام آمده كه: خداى- عزّ و جلّ- فرموده: من بهترين شريك هستم، هركس غير مرا در عملى با من شريك سازد، آن را نخواهم پذيرفت، مگر آنچه را كه براى من خالص باشد. 1246- و فيه: عن الصادق عليه السّلام قال اللّه عزّ و جلّ: أنا خير شريك، من أشرك معي غيري في عمل لم أقبله، إلّا ما كان لي خالصا،
- و احاديث ديگرى كه در كتابهاى علماى ما- كه خداوند بر آنان رحمت آرد- تدوين گرديده است. چون اين را دانستى، پس بدان كه آنچه به نظر نزديكتر است، اينكه انتظارى كه در اخبار به آن امر شده از گونه سوم مىباشد، بنابراين چند صورت در آن تصوّر مىشود؛إلى غير ذلك من الأحاديث المدوّنة في كتب علمائنا رحمهم اللّه. إذا عرفت ما ذكرنا، فاعلم أنّ الأقرب كون الإنتظار المأمور به في الأخبار من القسم الثالث، فحينئذ يتصوّر فيه أقسام:
- اوّل: اينكه منظور شخص منتظر، اطاعت امر خداوند باشد، خواه انگيزه او بر اطاعت، اميد ثوابى باشد كه در روايات به آن وعده شده، يا انگيزه ديگرى داشته باشد. الأوّل: أن يكون غرض المنتظر إطاعة أمر اللّه، سواء كان الباعث له على الإطاعة رجاء الثواب الموعود أم لا.
- دوم: اينكه انگيزهاش بر انتظار، اطاعت امر و نايل شدن به پاداش دنيوى يا اخروى باشد، ولى قصد پاداش فرعى و تابع قصد اطاعت باشد. (يعنى مقصود اصلى او از انتظار اطاعت امر باشد و به پيوست آن، پاداش را قصد نمايد). الثاني: أن يكون الباعث له على الإنتظار إطاعة الأمر، و الفوز بالثواب الدنيوي، أو الاخروي، و يكون قصد الثواب تبعا، و قصد الإطاعة مستقلا،
- و اين دو قسم موجب نايل شدن به تمام پاداشها و ثوابهايى است كه در روايات وارد گرديده و شايسته است كه مؤمن قسم اوّل را انتخاب كند، بلكه عالىترين گونههايش را- كه به آنها اشاره نموديم- برگزيند. و هذان القسمان يوجبان الفوز بجميع ما ورد في الروايات من المثوبات و العطيّات، و ينبغي للمؤمن أن يختار القسم الأوّل، بل يختار أعلى أصنافه الّتي أشرنا إليها.
- سوم: اينكه انتظار به منظور رستگارى به ثوابها و مواهب اخروى يا دنيوى باشد، به جهت آگاهىاش به جمع شدن لوازم زندگى و طول عمر و فراخى روزى و فراوانى نعمتها و زايل شدن همّ و غم و درد و رنج در زمان ظهور مولايمان صاحب الزمان- صلوات اللّه عليه- به طورى كه از انتظارش جز اين نخواهد و اطاعت امر خداوند در نظرش نباشد. و القسم الثالث: أن يكون الإنتظار بقصد الفوز بالمثوبات، و المواهب الأخرويّة أو الدنيويّة، لعلمه باجتماع لوازم التعيّش، و طول العمر، وسعة الرزق و ازدياد النعم و انكشاف الهمّ و الغمّ و الألم، في زمان ظهور مولانا صلوات اللّه عليه بحيث لا يريد بانتظاره سوى ذلك، و لا يكون له نظر إلّا الإطاعة لأمر اللّه.
- چهارم: عكس قسم دوم (يعنى منظور اصلىاش از انتظار، پاداش باشد و به پيوست آن بخواهد امر خداوند را اطاعت كند). القسم الرابع: عكس القسم الثاني، و الظاهر أنّه لا يستحقّ الثواب الموعود في الروايات- في هذين القسمين- لأنّ استحقاق الثواب بالعبادة موقوف على قصد الإطاعة،
- و ظاهر آن است كه در اين دو قسم استحقاق ثوابهايى كه در روايات وعده شدهاند را ندارد، زيرا كه استحقاق پاداش عبادت، به قصد اطاعت بستگى دارد- چنانكه ديديد در صريح روايت آمده است-. و فرض اين است كه مأموربه را به قصد تعبّد به جاى نياورد، پس انتظارش عبادت نيست. و همانطور كه مستحقّ ثواب نيست، همچنين استحقاق عقاب نيز ندارد، زيرا كه چنين نمىدانيم كه مصلحت انتظار فقط در صورت انجام دادن آن به قصد قربت باشد، بلكه ظاهر از مطالعه اخبارى كه در اينباره رسيده، اين است كه به منظور جلوگيرى از يأس و نااميدى مؤمن از ظهور امام عليه السّلام است، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 199 كما سمعت في صريح الرواية.
- و المفروض أنّه لم يأت بالمأمور به تعبّدا، فليس انتظاره عبادة، و كما لا يستحقّ الثواب، كذلك لا يستحقّ العقاب أيضا، لأنّا لم نعلم إنحصار المصلحة فيه في الإتيان به بقصد التعبّد فقط، بل الظاهر من الممارسة في أخبار المقام أنّ الغرض أن لا ييأس المؤمن من ظهور الإمام عليه الصلاة و السلام.
- لذا امير المؤمنين عليه السّلام در حديثى كه در مبحث اوّل آورديم، فرمود: منتظر فرج باشيد و از رحمت الهى مأيوس نشويد ... كه ظاهر فرموده حضرت: «مأيوس نشويد»، بيان نخستين درجات انتظار مىباشد. و نيز اشاره به همين است المقام الخامس: في بيان حكم ضدّ الإنتظار و هو اليأس، و لذلك قال أمير المؤمنين عليه السّلام في الحديث الّذي قدّمناه في المقام الأوّل: انتظروا الفرج، و لا تيأسوا من روح اللّه ... إلخ، فإنّ الظاهر أنّ قوله: لا تيأسوا، بيان لأوّل درجات الإنتظار،
- فرموده مولايمان حضرت صادق عليه السّلام در روايت ابو بصير كه سابقا گذشت اينكه: اى ابو بصير! آيا تو هم از كسانى هستى كه دنيا مىخواهند ... و بدين ترتيب بر او اعتراض كردند، يعنى: آيا همچون تويى سزاوار است كه خواستهاش از انتظار فرج، رسيدن به لذّتهاى دنيوى باشد؟ و يومئ إلى ذلك أيضا كلام مولانا الصادق عليه السّلام في رواية أبي بصير السابقة: يا أبا بصير، و أنت ممّن يريد الدنيا ... إلخ، معترضا عليه بهذا القول، يعني إنّ الحقيقة على مثلك أن يكون منصرفا عن إرادة النيل باللذات الدنيويّة بانتظار الفرج،
- و اين بيان بر آنچه يادآور شديم، دلالت دارد كه اگر هدفش در رسيدن به پاداش محدود باشد، مستحقّ عقوبت نيست. و نظير اين مطلب در اعمال بسيار است، مانند: ديدار مؤمن، عيادت بيمار، تشييع جنازه، برآوردن حوايج برادران دينى و غير اينها كه هيچكس نگفته اگر مؤمن، حاجت برادر مؤمن خويش را برآورده سازد و به اين كارش قصد تعبّد نكند، مستحقّ عقوبت مىشود، البته استحقاق ثواب در اين عمل و مانند آن به قصد تعبّد بستگى دارد، چنانكه توجّه داديم. و هذا البيان يدلّ على ما ذكرنا من عدم استحقاق العقاب لو كان همّه مقصورا على نيل الثواب، و نظير ذلك كثير في الأعمال، كزيارة المؤمن، و عيادة المريض، و تشييع الجنائز، و قضاء حوائج الإخوان و غيرها، إذ لم يقل أحد بأنّ المؤمن إذا قضى حاجة لأخيه المؤمن لم يقصد بذلك التعبّد يستوجب عقابا بهذا العمل، نعم، استحقاق الثواب في هذا و نحوه موقوف على قصد التعبّد، كما نبّهنا عليه، فتدبّر.
- اگر بگوييد: مىتوان قايل شد كه قصد تقرّب در انتظار واجب است و خلاف آن حرام مىباشد، نظر به حديثى كه در كتاب «تحف العقول» از مفضّل بن عمر، از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: مردم درباره ما بر سه گروه شدند: گروهى ما را دوست داشته و در انتظار قائم ما شدند تا از دنياى ما برخوردار گردند، كه گفتند و سخنان ما را حفظ كردند و از كردار ما كوتاهى نمودند، كه اينها را خداوند به سوى آتش محشور خواهد ساخت .... فإن قلت: يمكن القول بوجوب قصد التقرّب في الإنتظار و حرمة خلافه،
- 1247- نظرا إلى الحديث المرويّ في تحف العقول عن المفضّل بن عمر (ره) عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: إفترق الناس فينا على ثلاث فرق: -مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 181
- فرقة أحبّونا انتظار قائمنا ليصيبوا من دنيانا، فقالوا، و حفظوا كلامنا، و قصّروا عن فعلنا فسيحشرهم اللّه إلى النار، الخبر.
- مىگويم: اين صفت منافقان است كه محبّت خاندان عصمت را به زبان اظهار كنند و دلهايشان منكر آن است. و اين مطلب از فرموده امام صادق عليه السّلام : «كه گفتند ...» ظاهر و آشكار است، بنابراين مقصود چنين است- و اللّه العالم- كه: اين منافقان محبّت ما را به زبان آشكار ساختند تا هرگاه قائم خاندان عصمت بپاخاست، به هدفهاى دنيوى خويش نايل گردند و حال آنكه فعل آنها مخالف قولشان مىباشد و اين دليل نفاق آنها است و عاقبت كارشان جهنّم است، و اين افراد همانهايى هستند كه در بعضى از روايات آمده كه حضرت قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- دستور مىدهد گردنشان را بزنند، درحالىكه كنارش ايستاده باشند و خدا دانا است. قلت: هذه صفة المنافقين، الّذين أظهروا حبّ أهل البيت بألسنتهم، و تأبى قلوبهم، و ما ذكرناه ظاهر من قوله عليه السّلام: فقالوا إلى آخره، فالمقصود و اللّه العالم، أنّ هؤلاء المنافقين أظهروا حبّنا بألسنتهم، ليصيبوا أغراضهم الدنيّة الدنيويّة إذا ظهر القائم بالسيف من أهل البيت، و فعلهم مخالف لقولهم، و هذا دليل نفاقهم، و مصيرهم إلى النار.1248- و هم الّذين ورد في بعض الروايات، أنّ القائم عجّل اللّه تعالى فرجه يأمر بضرب أعناقهم حال كونهم واقفين عنده، و اللّه العالم.
- مبحث پنجم- در بيان حكم ضدّ انتظار يعنى نااميدى: المقام الخامس: في بيان حكم ضدّ الإنتظار و هو اليأس،
- در اينباره مىگويم كه نااميدى بر چند گونه تصور مىشود؛ مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 200- فنقول: إنّه يتصوّر على أقسام:
- گونه اوّل: يأس و نااميدى از اصل ظهور حضرت قائم عليه السّلام بهطور كلّى، و بدون شبهه همگى در حرام بودن آن اتّفاق نظر دارند، زيرا كه ظهور و قيام حضرت قائم عليه السّلام از ضروريات مذهب اماميه است، الأوّل: اليأس من أصل ظهور القائم بالكليّة، و لا شبهة في حرمة ذلك اتّفاقا، لأنّ ظهور القائم و قيامه من ضروريّات مذهب الإماميّة بأجمعهم،
- بلكه احتمال مىرود كه از ضروريات دين اسلام باشد، چونكه احاديث در اينباره از حضرت رسول اكرم صلى اللّه عليه و اله در حدّ تواتر، از طرق خاصّه و عامّه رسيده، بل يحتمل أن يكون أصل ظهور القائم من ضروريّات دين الإسلام، لأنّ الأحاديث فيه متواترة عن خير الأنام من طرق الخاصّ و العامّ،
- بلكه علماى عامّه نيز به اين امر اعتراف دارند و اختلاف در تعيين شخص او است و اينكه حالا وجود دارد يا نه، در مقابل آنهايى كه قايل هستند كه آن حضرت وجود خواهد يافت و متولّد خواهد شد. بل اعتراف علمائهم بهذا المرام، و إنّما الخلاف في تعيين شخصه و وجوده فعلا، في قبال العامّة القائلين بأنّه سيوجد،
- بنابراين انكار آن به طور كلّى تكذيب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله مىباشد. و شاهد بر آنچه يادآور شديم اينكه مجلسى رحمه اللّه از ابن ابى الحديد- كه از بزرگان علماى عامّه است- حكايت كرده كه گفته: البته كه فرقههاى مسلمانان اتّفاق دارند كه دنيا و تكليف پايان نخواهد يافت، مگر پس از [آمدن] مهدى عليه السّلام. فإنكاره بالكليّة تكذيب للنبيّ صلى اللّه عليه و اله و سلم. و يشهد لما ذكرنا ما حكاه المجلسيّ (ره) عن ابن أبي الحديد الّذي هو من أعيان علماء العامّة، أنّه قال: قد وقع اتّفاق الفرق من المسلمين على أنّ الدنيا و التكليف لا ينقضي إلّا على المهديّ، إنتهى.
- گونه دوم: نااميدى از ظهور حضرت قائم عليه السّلام در مدّت معيّنى، برحسب پندارها و حدسها، به اينكه مثلا گفته شود: حضرت قائم- صلوات اللّه عليه- تا پنجاه سال ديگر ظهور نخواهد كرد و لازمه اين پندار آن است كه در آن مدّت منتظر نباشد، و حال آنكه از بررسى احاديثى كه امر مىكند در هر صبح و شام منتظر باشيم، ظاهر مىشود كه اينگونه نااميدى هم حرام باشد، زيرا كه ظاهر امر وجوب است و ترك واجب قطعا حرام است. القسم الثاني: اليأس من ظهور القائم عليه السّلام في مدّة معينّة بحسب الحدسيّات- و الوهميّات، بأن يقال مثلا: إنّ القائم صلوات اللّه عليه لا يظهر إلى خمسين سنة، و لازم ذلك عدم الإنتظار في تلك المدّة، و الظاهر من ملاحظة الأحاديث الآمرة بالإنتظار في كلّ صباح و مساء حرمة هذا القسم من اليأس، لظهور الأمر في الوجوب، و ترك الواحب محرّم قطعا.
- و امّا احاديثى كه بر اين مطلب دلالت دارد، قسمتى از آنها گذشت و از آن جمله است: روايت حمّاد بن عثمان كه در «اقبال» از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: و امر صاحب خود را شب و روز انتظار داشته باش، كه خداوند هر روز در كارى است، هيچ كارى از كار ديگر او را مشغول نخواهد داشت، كه در بخش ششم همين كتاب گذشت.- و أمّا الأحاديث الدالّة على المطلوب فقد مرّ جملة منها. و منها: رواية حمّاد بن عثمان المرويّة في الإقبال، عن الصادق عليه السّلام قال: و توقّع أمر صاحبك ليلك و نهارك، فإنّ اللّه كلّ يوم في شأن، لا يشغله شأن عن شأن، الخبر و قد مرّ في الباب السادس
- و نيز در بحار حديثى از مفضل بن عمر، از امام صادق عليه السّلام آمده كه فرمود: نزديكترين حالت بندگان نسبت به خداى- عزّ و جلّ- و رضايتمندترين هنگام از آنها زمانى است كه حجت الهى را نيابند و براى آنها آشكار نشود و جايگاهش را ندانند، درحالىكه در آن وضع مىدانند كه حجت خداوند باطل نگشته است، پس در آن هنگام هر صبح و شام منتظر فرج باشيد .... مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 201.1249- و منها أيضا: ما في البحار في حديث عن المفضّل، عن الصادق عليه السّلام قال: أقرب ما يكون العباد إلى اللّه عزّ و جلّ، و أرضى ما يكون عنهم إذا افتقدوا حجة اللّه فلم يظهر لهم، و لم يعلموا بمكانه، و هم في ذلك يعلمون أنّه لم تبطل حجة اللّه، فعندها فتوقّعوا الفرج كلّ صباح و مساء، الخبر.
- و از جمله: همچنين در بحار از قمى، ضمن حديثى از پدرش، از محمد بن الفضيل، از پدرش، از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام روايت كرده، تا آنجا كه گويد: به آن حضرت عرضه داشتم: 1250- و منها: ما روي فيه أيضا عن القمّيّ- في حديث- رواه عن أبيه، عن محمّد بن الفضيل، عن أبيه، عن أبي جعفر عليه السّلام، إلى أن قال: قلت:
- فدايتگردم! پس كى اين كار مىشود؟ فرمود: البته براى ما وقتى نسبت به آن تعيين نشده، ولى هرگاه چيزى را برايتان گفتيم، پس همچنانكه گفتيم شد، بگوييد: خدا و رسول او راست گفتهاند. و هرگاه برخلاف آن واقع شد [نيز] بگوييد: خدا و رسولش راست گفتند، دو برابر پاداش خواهيد يافت، ولى هرگاه احتياج و فقر شديد شد و مردم يكديگر را انكار كردند، در آن هنگام هر صبح و شام در انتظار اين امر باشيد. جعلت فداك، فمتى يكون ذلك؟ قال: أما إنّه لم يوقّت لنا فيه وقت، و لكن إذا حدّثناكم بشيء فكان كما نقول فقولوا: صدق اللّه و رسوله، و إن كان بخلاف ذلك، فقولوا: صدق اللّه و رسوله تؤجروا مرّتين، و لكن إذا اشتدّت الحاجة و الفاقة، و أنكر الناس بعضهم بعضا، فعند ذلك توقّعوا هذا الأمر صباحا و مساء.
- عرض كردم: فدايت گردم! احتياج و فقر را دانستيم، امّا انكار مردم يكديگر را چيست؟ فرمود: اينكه كسى به خاطر حاجتى نزد برادرش مىآيد، پس به غير از آنچه پيشتر با او برخورد مىكرد، با او ديدار مىنمايد قلت: جعلت فداك، و الحاجة و الفاقة قد عرفناها، فما إنكار الناس بعضهم بعضا؟ قال: يأتي الرجل أخاه في حاجة فيلقاه بغير الوجه الّذي كان يلقاه فيه،
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ