مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام،ج2- ص216 اين مجلسى است كه هركس در آن بنشيند، بدبخت نمى‏شود.

 «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«                                           

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir 

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad 

-«بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏»

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم  عليه السّلام،ج2- ص216

  1. اين مجلسى است كه هركس در آن بنشيند، بدبخت نمى‏شود. امام صادق عليه السّلام‏  فرمود: هذا المجلس لا يشقى به جليس، قال: فقال أبو عبد اللّه عليه السّلام‏:
  2. به هيچ وجه. نشيمن‏گاه‏هايشان خطا كرده، خداوند را فرشتگانى است كه گشت مى‏زنند، به غير- از كرام الكاتبين- كه آنچه از انسان سر مى‏زند مى‏نويسند- پس هرگاه بر جمعى بگذرند كه محمد و آل محمد عليهم السّلام   را ياد مى‏كنند، به يكديگر گويند: توقّف كنيد. پس مى‏نشينند و بهره‏مند مى‏شوند.هيهات هيهات، أخطأت استاهم الحفرة إنّ للّه ملائكة سيّاحين، سوى الكرام الكاتبين، فإذا مرّوا بقوم يذكرون محمّدا و آل محمّد، قالوا: قفوا فيجلسون فيتفقّهون معهم، فإذا قاموا عادوا مرضاهم و شهدوا جنائزهم و تعاهدوا غائبهم، فذلك المجلس الّذي لا يشقى به جليس، إنتهى.همچنان‏كه سياهى لشكر شدن براى معاندين و اشرار نزد خداوند و امامان عليهم السّلام   مبغوض و ناخوشايند مى‏باشد، هذا
  3. اين افراد پنداشته‏اند كه هر جايى بنشينند و سخن هركس را بشنوند، پسنديده است و بين مجلس پند و اندرز و شناخت زندگانى بزرگان دين با نشستن در مجالس داستان‏سرايان و خيال‏پردازان و بيهوده‏گويان را و آورده‏اند كه: روزى سيد حميرى در مجلس ابو عمرو بن العلاء حضور يافت، پس حاضران درباره زراعت و نخل سرگرم گفتگو شدند، او از جاى برخاست، به او گفتند: چرا مى‏روى؟ گفت:اشتباه كرده‏اند، چنان‏كه: آن يكى در وقت استنجا بگفت‏ ..... كه مرا با بوى جنّت دار جفت‏..... گفت شيخى! خوب ورد آورده‏اى..... ليك سوراخ دعا‏‏ گم كرده‏اى...  مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 213
  4. اضافه بر اين‏كه نشستن در آن مجالس، زياد كردن افراد، دوستان و ياران و به اصطلاح سياهى لشكر درست كردن براى جمعيت نيكان است كه نزد خداوند و امامان معصوم عليهم السّلام   محبوب و مطلوب است، مضافا إلى أنّ الجلوس في تلك المجالس تكثير لسواد المحبّين و الأنصار، و هو محبوب عند الخالق الجبّار و الأئمّة الأبرار، كما أنّ تكثير سواد المعاندين و الأشرار، مبغوض عندهم.
  5. بر اين مطلب دلالت مى‏كند آنچه در بحار، به نقل از مناقب آمده كه: قاضى عبد الرحمن بن رياح، از يك نابينا علّت كورى‏اش را سؤال كرد، نابينا گفت: در واقعه كربلا حضور يافتم، ولى جنگ نكردم. پس از چندى در خواب شخص هولناكى را ديدم، به من گفت: رسول خدا صلى اللّه عليه و اله ‏تو را مى‏خواند. گفتم: توان ديدنش را ندارم. مرا كشيد و به خدمت رسول خدا صلى اللّه عليه و اله ‏برد، آن حضرت را اندوهگين يافتم و در دستش حربه‏اى بود و در پيشگاهش چرمى كه زير محكومين گسترده مى‏شود، افكنده‏اند 1278- يدلّ عليه ما في البحار من المناقب: سأل عبد اللّه بن رباح القاضي الأعمى عن عمائه؟ فقال: كنت حضرت كربلاء و ما قاتلت، فنمت، فرأيت شخصا هائلا قال لي: أجب رسول اللّه، فقلت: لا اطيق، فجرّني إلى رسول اللّه فوجدته حزينا، و في يده حربة، و بسط قدّامه نطع،
  6. و فرشته‏اى با شمشيرى از آتش بپا ايستاده افرادى را گردن مى‏زند و آتش بر آن‏ها مى‏افتد و آنان را مى‏سوزاند، سپس بار ديگر زنده مى‏شوند و باز آن‏ها را همان‏طور به قتل مى‏رساند. عرضه داشتم: سلام بر تو باد، اى رسول خدا! قسم به خداوند! كه من نه شمشيرى زدم و نه نيزه‏اى به كار بردم و نه تيرى افكندم. و ملك قبله قائم في يده سيف من النار، يضرب أعناق القوم و تقع النار فيهم فتحرقهم، ثمّ يحيون و يقتلهم أيضا هكذا، فقلت: السلام عليك يا رسول اللّه، و اللّه ما ضربت بسيف، و لا طعنت برمح، و لا رميت سهما.
  7. پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و اله ‏فرمود: آيا سياهى لشكر را زياد نكردى؟! آن‏گاه مرا به مأمورى سپرد و از طشت خونى برگرفت، از آن خون بر چشمم كشيد، چشمانم سوخت و چون از خواب برخاستم، كور شده بودم. فقال النبيّ صلى اللّه عليه و اله ‏و سلم: ألست كثّرت السواد؟ فسلّمني و أخذ من طست فيه دم فكحّلني من ذلك الدم فاحترقت عيناي، فلمّا انتبهت كنت أعمى. إنّي لأكره أن أطيل بمجلس‏..... لا ذكر فيه لفضل آل محمّد ..... لا ذكر فيه لأحمد و وصيّه ..... و بنيه ذلك مجلس نطف ردي‏ ..... إنّ الّذي ينساهم في مجلس‏ ..... حتّى يفارقه لغير مسدّد
  8. من خوش ندارم در مجلسى بنشينم كه در آن از فضايل آل محمد عليهم السّلام   يادى به ميان نمى‏آيد. هيچ ذكرى از احمد مرسل و جانشين او و فرزندانش نيست، آن مجلس عيب‏ناك پستى است. همانا كسى كه در مجلسى آنان را فراموش كند تا اينكه از آن مجلس بيرون برود، مورد تأييد [خداوند] نيست.  مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 214
  9. دهم: تشكيل مجالس ذكر مناقب و فضايل آن حضرت عليه السّلام‏‏-  الأمر العاشر: إقامة المجالس الّتي يذكر فيها مولانا صاحب الزمان عليه السّلام‏
  10. برپا نمودن مجالسى كه مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام‏  در آن‏ها ياد شود و مناقب و فضايل آن حضرت در آن‏ها ترويج و منتشر گردد و در آن مجالس، براى آن جناب دعا‏‏ شود و با جان و مال در راه تشكيل آن مجالس تلاش كردن، [از وظايف دلباختگان و ارادتمندان به آن جناب است‏] زيرا كه اين كار ترويج دين خداوند و برترى دادن كلمة اللّه و يارى‏ نمودن بر نيكى و تقوا و تعظيم شعائر الهى و نصرت ولىّ اللّه است. و ينشر فيها مناقبه و فضائله، و يدعى له فيها و تبذل النفس و المال في ذلك، لأنّه ترويج لدين اللّه، و إعلاء كلمة اللّه و إعانة على البرّ و التقوى، و تعظيم شعائر اللّه و نصرة وليّ اللّه.
  11. و بر اين مطلب دلالت مى‏كند- اضافه بر اين‏كه عناوين ياد شده و غير آن‏ها بر آن صدق مى‏نمايد- اين‏كه: در حديثى كه در وسائل و غير آن، از امام صادق عليه السّلام‏  روايت شده كه فرمود: 1279- و يدلّ على ذلك مضافا إلى اجتماع العناوين المذكورة و غيرها فيه، قول الصادق عليه السّلام‏  في حديث مرويّ في الوسائل و غيره:
  12. يكديگر را ديدار كنيد كه در ديدارتان زنده شدن دل‏هايتان و يادآورى احاديث ما هست و احاديث ما شما را نسبت به يكديگر مهربان مى‏سازند، كه اگر آن‏ها را بگيريد، رستگار شده و نجات يافته‏ايد و هرگاه آن‏ها را ترك گوييد، گمراه شده و هلاك مى‏گرديد. پس به آن‏ها عمل كنيد كه من نجات شما را ضمانت مى‏كنم. تزاوروا، فإنّ في زيارت‏كم إحياء لقلوبكم و ذكرا لأحاديثنا، و أحاديثنا تعطف بعضكم على بعض، فإن أخذتم بها رشدتهم و نجوتم، و إن تركتموها ضللتم، و هلكتم، فخذوا بها و أنا بنجاتكم زعيم.
  13. وجه دلالت اين حديث آن است كه: ديدار مؤمنين نسبت به يكديگر را سبب و وسيله زنده كردن امر آنان و يادآورى احاديث امامان عليهم السّلام   دانسته است، بنابراين برپاسازى مجالس ديدارى كه در آن‏ها امام عليه السّلام‏  ياد شود و مناقب او و آنچه مربوط به او است، بيان گردد، وجه الدلالة: تعليله الأمر بالتزاور بكونه سببا و وسيلة لإحياء أمرهم، و ذكر أحاديثهم، فإقامة مجالس التزاور الّتي يذكر فيها الإمام عليه السّلام‏  و مناقبه، و ما يتعلّق بأمره
  14. بدون ترديد نيكو و مورد خشنودى امامان عليهم السّلام   است. و نيز بر اين مطلب دلالت مى‏كند فرمايش امير المؤمنين عليه السّلام‏  در حديث «اربع مائه» اين‏كه: خداوند- تبارك و تعالى- به سوى زمين نگريست، ممّا لا ريب في رجحانها و استحباب‏ها عندهم. 1280- و يدلّ على المقصود أيضا: قول أمير المؤمنين عليه السّلام‏  في حديث الأربعمائة: إنّ اللّه تبارك و تعالى اطّلع إلى الأرض
  15. پس ما را برگزيد و براى ما شيعيانى برگزيد، كه ما را يارى‏ مى‏كنند و از خوشحالى ما خوشحال و به خاطر اندوه ما اندوهگين مى‏شوند و اموال و جان‏هايشان را در راه ما نثار مى‏نمايند، آنان از ما هستند و به سوى ما باز مى‏گردند .... فاختارنا، و اختار لنا شيعة ينصروننا، و يفرحون لفرحنا، و يحزنون لحزننا، و يبذلون أموالهم و أنفسهم فينا اولئك منّا و إلينا، الخبر.
  16. يك مسأله فقهى: مسألة فقهيّة: از دلايل شرعى چنين برمى‏آيد كه مصرف كردن زكات واجب در اين امر پسنديده جايز مى‏باشد، زيرا كه اين يكى از مصاديق سبيل اللّه (راه خدا) است كه خداى تعالى در آيه‏ إِنَّمَا الصَّدَقاتُ ... آن‏ها را بيان فرموده است و تفصيل سخن به فقه موكول مى‏گردد. الظاهر من الأدلّة: جواز صرف الزكاة الواجبة في هذه الجهة الراجحة، فإنّها من سبيل اللّه الّذي جعله اللّه تعالى أحد مصارف الزكاة في آية إِنَّمَا الصَّدَقاتُ ... إلخ، و بسط الكلام موكول إلى الفقه.
  17. سوره توبه، آيه 60؛ همانا زكات فقط براى فقرا و بينوايان و كارگزاران آن و دلجويى شدگان و بردگان [ى كه آزاديشان خواهيد] و وامداران و هزينه در راه خدا و در راه ماندگان مى‏باشد.مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 215
  18. توجّه  و بيدارباش:إيقاظ و تنبيه:
  19. مى‏توان گفت كه برپا ساختن اين مجالس در بعضى از اوقات واجب است، مثل اين‏كه مردم در معرض انحراف و گمراهى باشند و برپايى اين مجالس، سبب جلوگيرى از هلاكت دينى آنان و مايه ارشاد و راهنمايى ايشان به راه هدايت گردد، از جهت دلايل امر به معروف و نهى از منكر و راهنمايى اشخاص گمراه و عقب زدن اهل بدعت و گمراهى. و خداوند تعالى در همه احوال نگهدار حق‏جويان است. يمكن القول بوجوب إقامة تلك المجالس في بعض الأحيان، كأن يكون الناس في معرض الإنحراف و الضلال و تكون إقامة تلك المجالس سببا لردعهم عن الردى و إرشادا لهم إلى سبيل الهدى، نظرا إلى أدلّة الأمر بالمعروف، و النهي عن المنكر و إرشاد الضالّ، وردع أهل البدعة و الضلال و اللّه تعالى هو العاصم في كلّ حال.
  20. يازدهم و دوازدهم: الأمر الحادي عشر و الثاني عشر:  سرودن و خواندن شعر در فضايل و مناقب آن حضرت عليه السّلام‏
  21. سرودن و خواندن شعر در فضايل و مناقب آن جناب- كه درود و سلام بر او باد- زيرا كه اين دو عمل نوعى از يارى‏ كردن امام به شمار مى‏آيند. و دليل بر اين است آنچه در كتاب وسائل به‏طور مسند روايت گرديده كه حضرت امام صادق عليه السّلام‏  فرمود: هركس درباره ما يك بيت شعر بگويد، خداوند براى او خانه‏اى در بهشت خواهد ساخت. إنشاء الشعر، و إنشاده في فضائله و مناقبه عليه الصلاة و السلام لأنّهما من أقسام النصرة للإمام. 1281- و يدلّ على ذلك ما في الوسائل، في آخر كتاب المزار: مسندا عن أبي عبد اللّه عليه السّلام‏  قال: من قال فينا بيت شعر بنى اللّه له بيتا في الجنّة.
  22. و از آن حضرت است كه فرمود: هيچ كس درباره ما بيت شعرى نگويد، مگر اين‏كه به روح القدس تأييد و يارى‏ شده باشد.  1282- و عنه عليه السّلام‏: ما قال فينا قائل بيت شعر حتّى يؤيّد بروح القدس.
  23. و از حضرت رضا عليه السّلام‏  روايت است كه فرمود: هر فرد مؤمنى كه درباره ما شعرى بسرايد كه ما را به آن مدح گويد، خداوند براى او در بهشت منزلگاهى خواهد ساخت كه هفت برابر وسعت دنيا باشد، 1283- و عن الرضا عليه السّلام‏  قال: ما قال فينا مؤمن شعرا يمدحنا به إلّا بنى اللّه له [مدينة] في الجنّة، أوسع من الدنيا سبع مرّات، كه هر فرشته مقرّب و هر پيغمبر فرستاده شده‏اى او را در آن‏جا ديدار خواهد كرد. يزوره فيها كلّ ملك مقرّب، و كلّ نبيّ مرسل.
  24. مى‏گويم: شايد اختلاف ثواب‏‏ها از جهت متفاوت بودن شاعران در شناخت امامان و مراتب ايمان آنان باشد. أقول: لعلّ الإختلاف في الثواب‏ من جهة اختلاف مراتبهم في المعرفة و الإيمان.
  25. و از زراره روايت آمده كه گفت: كميت بن زيد بر حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام‏  وارد شد، من نيز در آن محضر شرفياب بودم، كميت قصيده «من لقلب متيّم مستهام ...» را بر آن جناب خواند، هنگامى كه قصيده را به پايان رسانيد، امام باقر عليه السّلام‏  به كميت فرمود: تا وقتى كه درباره ما شعر مى‏گويى، پيوسته به روح القدس تأييد مى‏شوى. 1284- و عن زرارة قال: دخل الكميت بن زيد على أبي جعفر عليه السّلام‏  و أنا عنده، فأنشده: من لقلب متيّم مستهام. فلمّا فرغ منها قال عليه السّلام‏  للكميت: لا تزال مؤيّدا بروح القدس ما دمت تقول فينا.
  26. و در روضه كافى به سند خود، از كميت بن زيد اسدى آورده كه گفت: بر حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام‏  وارد شدم، آن حضرت به من فرمود: به خدا قسم، اى كميت! اگر مال دنيا نزد ما بود، از آن، مقدارى به تو مى‏داديم، ولى براى تو است آنچه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله ‏به حسّان بن ثابت فرمود:
  27. پيوسته روح القدس با تو خواهد بود، تا هنگامى كه از ما دفاع كنى ....مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 216- 1285- و في روضة الكافي: بإسناده عن الكميت بن زيد الأسدي، قال: دخلت على أبي جعفر عليه السّلام‏، فقال: و اللّه يا كميت، لو كان عندنا مالا لأعطيناك منه، و لكن لك ما قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله ‏و سلم ‏لحسّان بن ثابت:لن يزال معك روح القدس ما ذببت عنّا، الخبر.
  28. و نيز بر اين مطلب دلالت دارد تمام رواياتى كه حاكى سروده‏هاى شاعران در مدح و ثناى امامان عليهم السّلام   است كه در محضر ايشان خوانده‏اند و امامان عليهم السّلام   عطاهاى بسيار و بخشش‏هاى فراوانى به آن شاعران عنايت فرموده‏اند. و از اين ماجراها بسيار است كه در احوالات و اخلاقيات آنان- صلوات اللّه عليهم اجمعين- ياد گرديده و آنچه اشاره شد براى مؤمنين بسنده است. و يدلّ على المقصود أيضا جميع ما ورد من إنشاء الشعراء في مدائحهم عليهم السّلام   و إنشادهم بمحضرهم، و إعطائهم العطايا الجزيلة، و المواهب الجسيمة، و هذه الوقائع كثيرة مذكورة في أبواب أخلاقهم و أحوالهم، صلوات اللّه عليهم أجمعين و فيما أشرنا إليه كفاية للمؤمنين.
  29. بپا خاستن هنگام ياد شدن نام يا القاب شريفه آن حضرت عليه السّلام‏، كه سيره و شيوه شيعيان دوازده امامى بر همين اساس بوده و شاهد بر اين، اضافه بر تعظيم و احترام بودن اين عمل كه خود مطلوب است، روايتى است كه يكى از علماى اعلام در كتاب النجم الثاقب از سيّد عبد اللّه نواده سيد نعمت اللّه جزائرى آورده، كه در بعضى از روايات چنين يافته كه: روزى حضرت صاحب الزمان عليه السّلام‏  در مجلس امام صادق عليه السّلام‏  ياد شد، پس امام صادق عليه السّلام‏  به منظور تعظيم و احترام اسم آن حضرت بپا ايستاد.
  30. سيزدهم: قيام، هنگام ياد شدن نام يا القاب آن حضرت عليه السّلام‏‏- الأمر الثالث عشر: القيام عند ذكر اسمه أو ألقابه الشريفة
  31. مى‏گويم: براى اثبات استحباب‏ بپا خاستن هنگام بردن نام شريف امام عصر- عجّل اللّه فرجه الشريف- همين مقدار كافى است، به لحاظ قاعده تسامح، كه علماى بزرگوارمان بيان كرده‏اند. و مى‏توان گفت كه در بعضى از اوقات واجب مى‏باشد، به خاطر بعضى از جهات، مانند اين‏كه اسم شريف آن حضرت يا يكى از القاب مباركش در مجلسى كه جمعى در آن هستند ياد شود، آن‏گاه همه اهل مجلس به احترام آن بپاخيزند و در اين حال، اگر كسى از اهل مجلس بدون عذر از جاى برنخيزد، اين برنخاستنش، توهين و هتك حرمت آن حضرت عليه السّلام‏  خواهد بود، كه ترديدى در حرام بودن آن نيست، زيرا كه توهين خداوند- عزّ شأنه- مى‏باشد، چنان‏كه پوشيده نيست. و استقرّ على ذلك سيرة الإماميّة الإثني عشريّة، و يشهد لذلك مضافا إلى ما فيه من التعظيم و الإحترام المطلوب في كلّ مقام، ما رواه بعض الأعلام في النجم الثاقب، عن السيّد عبد اللّه سبط السيّد نعمة اللّه الجزائري (ره) أنّه وجد في بعض الروايات أنّه ذكر الصاحب عليه السّلام‏  يوما في مجلس الصادق عليه السّلام‏  فقام عليه السّلام‏  تعظيما و احتراما لإسمه الشريف.أقول: أمّا الاستحباب‏، فيكفي في إثباته هذا المقدار، نظرا إلى قاعدة التسامح المقرّرة عند العلماء الأخيار، و يمكن القول بالوجوب في بعض الأوقات، بملاحظة بعض الجهات، مثل أن يذكر اسمه الشريف أو بعض ألقابه المباركة في مجلس فيه جماعة فيقوم الجميع إحتراما له، ففي تلك الحالة، إن لم يقم بعض أهل المجلس من غير عذر كان عدم قيامه توهينا و هتكا لاحترامه عليه السّلام‏  و لا شكّ في حرمته، لأنّه توهين للّه عزّ شأنه، كما لا يخفى.
  32. . بحار الانوار، 44/ 278؛ و در كتاب «منتخب الاثر»، به نقل از كتاب «مرآة الكمال» از «الدمعة الساكبة» از شيخ محمد بن عبد الجبار آمده كه وى در كتاب «مشكاة الانوار» گفته: هنگامى كه دعبل قصيده معروف خود را بر حضرت رضا عليه السّلام‏  خواند و امام قائم- عجّل اللّه فرجه الشريف- را ياد كرد، امام رضا عليه السّلام‏  دست خود را بر سر نهاد و به عنوان تواضع بپا ايستاد و براى فرج آن جناب دعا‏‏ كرد. و در كتاب «الزام الناصب» به نقل از «تنزيه الخاطر» آورده كه: از امام صادق عليه السّلام‏  سبب بپا خاستن هنگام ياد نمودن لفظ قائم، از القاب حضرت حج‏ت عليه السّلام‏  سؤال شد، آن حضرت فرمود: زيرا كه او را غيبتى است طولانى و از مهربانى شديدى كه نسبت به دوستانش دارد، به هركسى كه او را به اين لقب- كه به دولت او و حسرت خوردن از جهت غربتش اشعار دارد- ياد كند، نظر مى‏فرمايد. و از گونه‏هاى تعظيم او، اين است كه غلام به حال تواضع، براى ارباب خود بپاخيزد، هنگامى كه مولاى جليلش به ديده شريفش به او نظر مى‏كند، پس بپاخيزد و از خداوند- جلّ ذكره- تعجيل فرجش را طلب نمايد. (مترجم) مكيال المكارم در فوائد دعا‏‏ براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج‏2، ص: 217
  33. چهاردهم و پانزدهم و شانزدهم: گريستن و گريانيدن و خود را به گريه ‏‏كنندگان شبيه نمودن بر فراق آن حضرت عليه السّلام‏‏- الرابع عشر و الخامس عشر و السادس عشر: البكاء‏ و الإبكاء و التباكي على فراقه‏
  34. گريستن و گريانيدن و خود را شبيه به گريه ‏‏كنندگان نمودن در فراق آن حضرت و به جهت مصيبت‏ها و محنت‏ها و اندوه‏هايى كه بر او رسيده است [از وظايف مؤمنان است‏] و بر اين دلالت دارد به‏طور عموم و خصوص روايات متعددى كه در اين باب آمده، از جمله: و ما ورد عليه من المصائب و المحن و الأحزان، و يدلّ على ذلك بالعموم و الخصوص عدّة من النصوص:
  35. در مجلّد دهم بحار و غير آن از حضرت رضا عليه السّلام‏  آمده كه فرمود: هر آن كس كه مصيبت ما را متذكر شود، پس به خاطر آنچه بر ما وارد شده است بگريد و بگرياند، روز قيامت با ما، در درجه‏مان خواهد بود 1286- منها: في عاشر البحار و غيره، عن الرضا عليه السّلام‏  قال: من تذكر مصابنا و بكى لما ارتكب منّا، كان معنا في درجتنا يوم القيامة،
  36. و هر آن‏كه مصيبتمان برايش يادآورى شود، پس بگريد و بگرياند، روزى كه چشم‏ها اشكبار خواهند بود ديدگانش گريان نشود. و من ذكر بمصابنا فبكى و أبكى، لم تبك عينه يوم تبكي العيون.
  37. در همان كتاب از امام صادق عليه السّلام‏  آمده كه فرمود: هركس ما را ياد كند يا نزد او ياد شويم، پس از چشمش همچون بال پشه‏اى اشك بيرون آيد، خداوند گناهانش را مى‏آمرزد هرچند كه همچون كف دريا باشد. 1287- و فيه: عن الصادق عليه السّلام‏، قال: من ذكرنا، أو ذكرنا عنده، فخرج من عينه دمع مثل جناح بعوضة، غفر اللّه له ذنوبه، و لو كانت مثل زبد البحر.
  38. در حديث مسمع پيش‏تر گذشت كه آن حضرت عليه السّلام‏  فرمود: هيچ چشمى بر ما نگريد، مگر اين‏كه به ديدن كوثر متنعم گردد و هركس ما را دوست مى‏دارد، از آن خواهد نوشيد .... و مرّ في حديث مسمع عنه عليه السّلام‏  أنّه قال: ما من عين بكت لنا إلّا نعمت بالنظر إلى الكوثر، و سقي منه من أحبّنا، إلخ.
  39. و نيز در حديث مسمع آمده كه امام صادق عليه السّلام‏  فرمود: پس هركس از روى مهر نسبت به ما و به خاطر آنچه [از مصايب‏] بر ما رسيده بگريد، جز اين نيست كه خداوند بر او رحمت آرد، پيش از آن‏كه اشك از چشمش بيرون بيايد و چون اشك‏هايش بر گونه‏اش جارى شود، اگر قطره‏اى از اشك‏هايش در جهنم بيفتد، آتش آن را خاموش خواهد ساخت، به طورى كه حرارتى براى آن نماند. 1288- و في حديث مسمع أيضا أنّ الصادق عليه السّلام‏، قال:و ما بكى أحد رحمة لنا، و لما لقينا، إلّا رحمه اللّه قبل أن تخرج الدمعة من عينه، فإذا سالت دموعه على خدّه، فلو أنّ قطرة من دموعه سقطت في جهنّم لأطفأت حرّها، حتّى لا يوجد لها حرّ.
  40. در بحار از حضرت امام صادق عليه السّلام‏  آمده كه فرمود: هركس ديده‏اش در راه ما گريان شود، به خاطر خونى كه از ما به ناحق ريخته شده، يا حقّى كه از ما سلب گرديده، يا حرمتى كه از ما هتك شده، يا به خاطر يكى از شيعيانمان، خداوند تعالى به خاطر آن اشك، سال‏ها جايگاهش را در بهشت قرار خواهد داد. 1289- و في البحار عنه عليه السّلام‏  قال:من دمعت عينه فينا دمعة لدم سفك لنا أو حقّ لنا أنقصناه، أو عرض انتهك لنا، أو لأحد من شيعتنا، بوّأه اللّه تعالى بها في الجنّة حقبا.
  41. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ  

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید