«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص220
- در بحار به نقل از امالى شيخ طوسى و فرزندش حديث مسندى از مولايمان حضرت امام حسين بن على عليها السّلام آورده كه فرمود: هيچ بندهاى نيست كه چشمانش قطرهاى اشك بر ما بريزد، يا اينكه ديدگانش به خاطر ما اشكآلود گردد، مگر اينكه خداى تعالى به سبب آن، سالها او را در بهشت جاى دهد. 1290- و فيه، عن كتابي الأمالي للشيخ الطوسيّ و ابنه: بالإسناد عن مولانا الحسين بن عليّ عليهما السّلام قال: ما من عبد قطرت عيناه فينا قطرة، أو دمعت عيناه فينا دمعة إلّا بوّأه اللّه تعالى بها في الجنّة حقبا. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 218
- احمد بن يحيى اودى گويد: حضرت حسين بن على عليهما السّلام را در خواب ديدم، پس عرضه داشتم: حديث گفت مخول بن ابراهيم برايم، از ربيع بن المنذر، از پدرش، از شما كه فرمودهايد: قال أحمد بن يحيى الأودي: فرأيت الحسين بن عليّ عليهما السّلام في المنام، فقلت: حدّثني مخول بن إبراهيم، عن الربيع بن المنذر، عن أبيه، عنك، أنّك قلت:
- هيچ بندهاى نيست كه چشمانش قطرهاى اشك بر ما بريزد، يا اينكه ديدگانش به خاطر ما اشكآلود گردد، مگر اينكه خداى تعالى به سبب آن، او را سالها در بهشت جاى دهد؟ فرمود: ما من عبد قطرت عيناه قطرة أو دمعت عيناه فينا دمعة إلّا بوّأه اللّه تعالى بها في الجنّة حقبا، قال عليه السّلام: نعم، قلت: سقط الإسناد بيني و بينك.- ما من عبد قطرت عيناه قطرة أو دمعت عيناه فينا دمعة إلّا بوّأه اللّه تعالى بها في الجنّة حقبا،
- آرى. عرض كردم: پس من اين حديث را بدون واسطه از شما شنيدم. قال عليه السّلام:نعم، قلت: سقط الإسناد بيني و بينك.
- در كامل الزيارات و بحار از حضرت على بن الحسين زين العابدين عليه السّلام روايت شده كه فرمود: 1291- و في كامل الزيارات و البحار: عن عليّ بن الحسين زين العابدين عليهما السّلام قال:
- هر آن مؤمنى كه چشمهايش به خاطر كشته شدن حسين بن على عليهما السّلام قطره اشكى بريزند، تا اينكه بر گونهاش جارى شود، خداوند به سبب آن در بهشت منزلهايى به او خواهد داد، كه قرنها در آنها سكونت نمايد. أيّما مؤمن دمعت عيناه لقتل الحسين بن عليّ عليهما السّلام دمعة، حتّى تسيل على خدّه، بوّأه اللّه بها في الجنّة غرفا يسكنها أحقابا،
- و هر آن مؤمنى كه به خاطر اذيتى كه از دشمنانمان در دنيا به ما رسيده، ديدگانش اشكآلود گردد تا اينكه بر گونهاش جارى شود، خداوند به سبب آن در بهشت جايگاه شايستهاى برايش قرار خواهد داد. و أيّما مؤمن دمعت عيناه [دمعا] حتّى تسيل على خدّه لأذى مسّنا من عدوّنا في الدنيا، بوّأه اللّه مبوّأ صدق في الجنّة،
- و هر آن مؤمن كه در راه ما اذيتى به او رسد و از تلخى اذيتى كه در راه ما به او رسيده، چشمانش گريان شود تا آنكه بر گونهاش جارى گردد، خداوند آزردگى را از چهرهاش دور خواهد ساخت و روز قيامت او را از خشم خويش و آتش دوزخ در امان خواهد داشت. و أيّما مؤمن مسّه أذى فينا، فدمعت عيناه حتّى يسيل دمعه على خدّه من مضاضة ما أوذي فينا، صرف اللّه عن وجهه الأذى، و آمنه يوم القيامة من سخطه و النار.
- در بحار از امام صادق عليه السّلام آمده كه به فضيل بن يسار فرمود: اى فضيل! هركس ما را ياد كند يا نزد او ياد شويم، پس به مقدار بال مگسى از چشمش اشك بيرون آيد، خداوند گناهانش را مىآمرزد، اگرچه بيش از كف دريا باشد. 1292- و في البحار: عن الصادق عليه السّلام أنّه قال لفضيل: يا فضيل، من ذكرنا أو ذكرنا عنده فخرج من عينه مثل جناح الذباب غفر اللّه له ذنوبه، و لو كانت أكثر من زبد البحر.
- در حديث ديگرى از آن حضرت عليه السّلام روايت است كه فرمود: هركس كه ما نزد او ياد شويم، پس ديدگانش گريان شود، خداوند صورتش را بر آتش حرام خواهد ساخت. 1293- و في حديث آخر، عنه عليه السّلام قال: من ذكرنا عنده ففاضت عيناه حرّم اللّه وجهه على النار.
- سيد بن طاووس رحمه اللّه در كتاب «اللهوف» گويد: از آل رسول خدا عليهم السّلام روايت شده كه فرمودند: هركس در [مصايب] ما گريه كند و صد نفر را گريان سازد، بهشت براى او است و هر كس گريه كند و پنجاه تن را بگرياند، بهشت براى او خواهد بود و هركس گريه كند و سى تن را بگرياند، بهشت براى او خواهد بود مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 219-1294- و قال السيّد ابن طاووس (ره) في اللهوف: روي عن آل رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله و سلم أنّهم قالوا: من بكى و أبكى فينا مائة فله الجنّة، و من بكى و أبكى خمسين فله الجنّة، و من بكى و أبكى ثلاثين فله الجنّة،
- و هركس گريه كند و بيست تن را بگرياند، بهشت براى او است و هركس گريه كند و ده نفر را به گريه درآورد، بهشت براى او خواهد بود و هركس بگريد و يك تن را بگرياند، بهشت براى او است و هركس خود را شبيه به گريه كنندگان سازد، بهشت براى او خواهد بود. و من بكى و أبكى عشرين فله الجنّة، و من بكى و أبكى عشرة فله الجنّة، و من بكى و أبكى واحدا فله الجنّة، و من تباكى فله الجنّة.
- روضه كافى به سند خود از عبد الحميد وابشى، از حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام روايت آورده كه گويد: به آن حضرت عليه السّلام عرض كردم: همسايهاى داريم كه تمامى حرامها را مرتكب مىشود تا آنجا كه نماز را هم ترك مىكند، تا چه رسد به غير آن! فرمود: سبحان اللّه! و از اين بالاتر را خبر ندهم كسى كه از اين شخص بدتر است؟! عرضه داشتم: چرا! فرمود: ناصبى (دشمن ما) از او بدتر است، 1295- و في كتاب الروضة من الكافي: بإسناده عن عبد الحميد الوابشي، عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: قلت له: إنّ لنا جارا ينتهك المحارم كلّها، حتّى أنّه ليترك الصلاة فضلا عن غيرها، فقال: سبحان اللّه، و أعظم ذلك، ألا أخبركم بمن هو شرّ منه؟ قلت: بلى، قال عليه السّلام: الناصب لنا شرّ منه، مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 201
- همانا هيچ بندهاى نيست كه اهل البيت نزد او ياد شوند، پس به خاطر ما رقّت كند، مگر اينكه فرشتگان پشت او را مسح نمايند و تمامى گناهانش آمرزيده شود، مگر اينكه گناهى مرتكب شود كه او را از ايمان بيرون برد. و شفاعت پذيرفته مىشود، ولى درباره ناصبى پذيرفته نيست . أما إنّه ليس من عبد يذكر عنده أهل البيت فيرقّ لذكرنا إلّا مسحت الملائكة ظهره، و غفر له ذنوبه كلّها، إلّا أن يجيء بذنب يخرجه من الإيمان، و إنّ الشفاعة لمقبولة، و ما تقبّل في ناصب،
- و همانا مؤمن براى همسايهاش شفاعت مىكند، درحالىكه حسنهاى ندارد، پس مىگويد: پروردگارا! اين همسايهام اذيت را از من دور مىنمود، آنگاه درباره او شفاعت مىكند، پس خداى- تبارك و تعالى- فرمايد: من پروردگار تو هستم و من شايستهترين كسى هستم كه از سوى تو پاداش دهد، سپس خداوند او را به بهشت داخل مىنمايد و حال آنكه هيچ حسنهاى برايش نيست. و إنّ المؤمن ليشفع لجاره و ماله حسنة، فيقول: يا ربّ، جاري كان يكفّ عنّي الأذى، فيشفع فيه، فيقول اللّه تبارك و تعالى: أنا ربّك، و أنا أحقّ من كافى عنك، فيدخله الجنّة و ماله من حسنة،
- و به درستى كه كمترين شفاعتكننده از مؤمنين، براى سى نفر شفاعت خواهد كرد، در آن هنگام است كه اهل آتش مىگويند: فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ ؛ پس ما را نه شفاعتكنندگانى هست و نه دوست صميمى. و إنّ أدنى المؤمنين شفاعة ليشفع لثلاثين إنسانا،فعند ذلك يقول أهل النار: فَما لَنا مِنْ شافِعِينَ* وَ لا صَدِيقٍ حَمِيمٍ.
- و در «كامل الزيارات» و غير آن، در حديث معاوية بن وهب روايت آمده كه حضرت امام صادق عليه السّلام در سجده خود دعا كرد، تا آنجا كه گفت: و رحمت آور بر آن ديدههايى كه به خاطر ما اشكها فرو ريختند. و رحمت آور بر آن دلهايى كه به خاطر ما بىتاب و سوزان شدند. و رحمت آور بر آن فرياد و مويه كشيدنى كه به خاطر ما است. 1296- و في كامل الزيارات و غيره، في حديث معاوية بن وهب، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، أنّه دعا في سجوده- إلى أن قال عليه السّلام-:و ارحم تلك الأعين الّتي جرت دموعها رحمة لنا، و ارحم تلك القلوب الّتي جزعت و احترقت لنا، و ارحم تلك الصرخة الّتي كانت لنا.
- گريستن در فراق امام عصر عليه السّلام: و امّا آنچه بر فضيلت گريستن در فراق آن حضرت عليه السّلام و به خاطر محنتهايى كه بر آن جناب وارد مىگردد بهطور خاصّ دلالت مىكند، مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 220 و أمّا ما يدلّ على فضل البكاء في فراقه، و ما يجري عليه من المحن بالخصوص، فمنه
- رواياتى است از جمله در كافى و غيبت نعمانى و كمال الدين از مفضل، از امام صادق عليه السّلام آمده است. عبارت حديث در كافى چنين است: مفضّل بن عمر گفت: شنيدم حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: مبادا دم برآوريد، همانا به خدا سوگند! امامتان ساليانى از روزگار غايب خواهد ماند و شما در امتحان سخت واقع مىشويد، تا آنجا كه درباره او سخنان مختلف گفته مىشود: مرده، كشته شده، هلاك گرديده، به كدام درّه رفته؟! ما روي في الكافي و النعماني و كمال الدين عن المفضّل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام:1297- ففي الكافي: بإسناده عن المفضّل بن عمر، قال:سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:إيّاكم و التنويه أما و اللّه ليغيبنّ إمامكم سنينا من دهركم، و لتمحّصنّ حتّى يقال: مات، هلك، بأيّ واد سلك؟ - مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 202
- و هر آينه ديدگان مؤمنين بر او گريان خواهد بود و در امواج حوادث واژگون خواهيد شد، همچنانكه كشتىها در امواج دريا واژگون مىشوند، پس نجات نخواهد يافت مگر كسى كه خداوند پيمان از او گرفته و ايمان در دلش ثبت گرديده و به روحى از سوى خويش تأييدش فرموده باشد، و لتدمعنّ عليه عيون المؤمنين، و لتكفأنّ كما تكفأ السفن في أمواج البحر؛ فلا ينجو إلّا من أخذ اللّه ميثاقه و كتب في قلبه الإيمان، و أيّده بروح منه،
- دوازده پرچم اشتباهانگيز افراشته خواهد شد، كه دانسته نمىشود كدام به كدام است. راوى گويد: پس گريه كردم و گفتم: پس چه بايد كرد؟ آن حضرت به خورشيد كه به ايوان تابيده بود، نگاهى افكند و فرمود: اى ابا عبد اللّه! اين آفتاب را مىبينى؟! گفتم: آرى. فرمود: به خدا سوگند! امر ما از آفتاب روشنتر است. و ليرفعنّ اثنتا عشرة راية مشتبهة لا يدري أيّ من أيّ قال: فبكيت، ثمّ قلت: فكيف نصنع؟ فنظر إلى شمس داخلة في الصفّة،
- و در كتاب غيبت نعمانى از مفضّل روايت آمده كه گفت: شنيدم شيخ- يعنى حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام- مىفرمود: مبادا تغيير يابيد [دم برآوريد] همانا به خدا سوگند! امام شما مدّتى از روزگارتان غايب خواهد گشت و يادش خاموش خواهد ماند، تا اينكه گفته مىشود:مرده، هلاك شده، به كدام درّه رفته؟! و البته ديدگان مؤمنين بر او گريان خواهد شد .... فقال: يا أبا عبد اللّه، ترى هذه الشمس؟ قلت: نعم،فقال عليه السّلام: و اللّه لأمرنا أبين من هذه الشمس.1298- و في النعماني: عن المفضّل، قال:سمعت الشيخ- يعني أبا عبد اللّه عليه السّلام- يقول: إيّاكم و التنويه، أما و اللّه، ليغيبنّ سبتا من دهركم، و ليخملنّحتّى يقال: مات، هلك، بأيّ واد سلك؟و لتدمعنّ عليه عيون المؤمنين، الخبر.
- و در كمال الدين به سند خود از مفضّل از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آورده كه گويد:
- شنيدم آن حضرت عليه السّلام مىفرمود: مبادا دم بزنيد، همانا به خدا سوگند! امام شما ساليانى از دورانتان غايب خواهد ماند و آزمايش خواهيد شد، تا جايى كه گفته مىشود: مرده، يا هلاك گرديده، به كدام وادى رهسپار شده؟! و به درستى كه ديدگان مؤمنين بر او اشكبار خواهد گشت و [در امواج فتنهها] واژگون خواهيد شد، همانطور كه كشتىها در امواج دريا واژگون مىگردند. و نجات نمىيابد مگر كسى كه خداوند پيمان از او گرفته و ايمان در دلش نوشته و با روحى از جانب خويش تأييدش فرموده باشد .... مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 221-1299- و في كمال الدين: بإسناده عن المفضّل، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، قال: سمعته يقول: إيّاكم و التنويه، أما و اللّه ليغيبنّ إمامكم سنينا من دهركم، و ليمحّصنّ حتّى يقال: مات أو هلك بأيّ واد سلك، و لتدمعنّ عليه عيون المؤمنين و لتكفأنّ كما تكفأ السفن في أمواج البحر، و لا ينجو إلّا من أخذ ميثاقه، و كتب في قلبه الإيمان، و أيّده بروح منه، الخبر.
- و شيخ طوسى در كتاب غيبت به سند خود، از مفضّل آورده كه گفت: شنيدم حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: مبادا دم برآوريد، همانا به خدا سوگند! امام شما سالهايى از دورانتان را غايب خواهد ماند و ياد او خاموش مىگردد، تا آنجا كه گفته مىشود: مرده، كشته شده، (هلاك گشته) به كدام وادى رفته؟! البته ديدگان مؤمنين بر او گريان خواهد گشت و واژگون خواهيد شد، همچنانكه كشتىها بر اثر امواج دريا واژگون مىگردند، پس نجات نخواهد يافت مگر كسى كه خداوند پيمان از او گرفته و ايمان در دلش ثبت نموده و به روحى از سوى خود تأييدش فرموده است .... 1300- و روى الشيخ الطوسي في كتاب الغيبة: بإسناده عن المفضّل، قال:سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: إيّاكم و التنويه، أما و اللّه ليغيبنّ إمامكم سنين من دهركم، و ليمحّصنّ حتّى يقال: مات، قتل، (هلك) بأيّ واد سلك؟و لتدمعنّ عليه عيون المؤمنين، و لتكفأنّ كما تكفأ السفن بأمواج البحر، فلا ينجو إلّا من أخذ اللّه ميثاقه، و كتب في قلبه الإيمان، و أيّده بروح منه، الخبر. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 203
- مىگويم: بنگريد و تأمل كنيد كه چگونه امام عليه السّلام گريستن بر فراق مولايمان را نشانه ايمان قرار داده و بر چيزى كه وجدان آن را انكار نمىدارد، بلكه درست گواه بر آن است، دلالت فرموده است، زيرا كه گريه كردن بر آن حضرت، دليل معرفت و نشانه محبّت قلبى مىباشد كه بخشى از ايمان، بلكه نزد اهل يقين حقيقت آن است. أقول: انظر و تأمّل كيف جعل عليه السّلام البكاء عليه علامة الإيمان، أو دلّ على أمر لا ينكره الوجدان، بل يشهد له بالعيان، فإنّ البكاء عليه دليل المعرفة، و المحبّة الثابتة في الجنان، و هما جزء الإيمان، بل حقيقة لأهل الإيقان،
- معرفت و محبت، صاحب ايمان را بر گريستن در فراق مولايمان صاحب الزمان عليه السّلام و محنتها و اندوههايى كه بر آن جناب وارد مىشود، برمىانگيزاند و چه خوش گفتهاند به زبان عربى: قلبي إليك من الأشواق محترق ..... و دمع عيني من الآماق مندفق ..... الشوق يحرقني و الدّمع يغرقني ..... فهل رأيت غريقا و هو محترق؟ ترجمه [به نظم آوردم]: دل ز شوق ديدنت سوزد چو عود ..... از فراقت ديده گريد همچو رود..... غرقه در سيلاب اشك و دل كباب.... كس غريقى شعلهور كى ديده بود؟!.... آتش عشق تو چون در سر فتاد ..... تاب از دل؛ خواب از چشمم ربود.
- و در فارسى گفتهاند: و بالفارسيّة: گواه عاشق صادق در آستين باشد. و از همين روى مىبينيد محبّ صادق و دوست واقعى هر قدر معرفت و محبتش نسبت به محبوب فزونتر باشد، گريه اش نيز بيشتر و فزونتر و پيوستهتر است. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2،
- و رئيس محدّثين شيخ صدوق رحمه اللّه در كتاب كمال الدين به سند خود، از سدير صيرفى روايت كرده كه گفت: من و مفضل بن عمر و ابو بصير و ابان بن تغلب بر مولايمان حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام وارد شديم، كه ديديم آن حضرت بر روى خاك نشسته و جبّه خيبرى طوقدار بىيقهاى كه آستينهايش كوتاه بود، پوشيده (- مصيبتديدگان در آن زمان، چنين جامهاى مىپوشيدند) و همچون كسى كه فرزند از دست داده و جگرش سوخته باشد، مىگريد. حزن و اندوه چهرهاش را فراگرفته و رنگش را تغيير داده و اشك چشمش را پر كرده بود، مىفرمود: اى سرور من! دورى تو، خواب از چشمم برده و زمين را بر من تنگ نموده و راحتى از دلم ربوده است. سرورم! غيبت تو، مصيبتم را به اندوههاى ابدى پيوسته و يكى بعد از ديگرى را از ما مىربايد، كه جمعيت و افراد را به سوى فنا مىكشاند و از جهت مصيبتهاى گذشته و بليّات پيشين، اشكى از چشمم جارى نشود و نالهاى از سينهام سر نكشد، مگر اينكه در برابر چشمم محنتهايى مجسم مىگردد، كه از آنها بزرگتر و هولناكتر و سختتر است و حوادثى كه با خشم تو درهم آميخته و وارداتش با سخط تو عجين گشته است. 1301- و قد روى رئيس المحدّثين (ره) في كتاب كمال الدين: بإسناده عن سدير الصيرفي، قال: دخلت أنا و المفضّل بن عمر، و أبو بصير، و أبان بن تغلب، على مولانا أبي عبد اللّه الصادق عليه السّلام، فرأيناه جالسا على التراب، و عليه مسح خيبري مطوّق بلا جيب، مقصّر الكمّين، و هو يبكي بكاء الواله الثكلى ذات الكبد الحرّى، قد نال الحزن من وجنتيه، و شاع التغيير في عارضيه، و أبلى الدموع محجريه و هو يقول: سيّدي غيبتك نفت رقادي و ضيّقت عليّ مهادي، و ابتزّت منّي راحة فؤادي، سيّدي غيبتك أوصلت مصابي بفجائع الأبد، و فقد الواحد بعد الواحد، يفنى الجمع و العدد، فما أحسّ بدمعة ترقى من عيني، و أنين يفتر من صدري عن دوارج الرزايا، و سوالف البلايا إلّا مثّل بعيني، عن غوابر أعظمها، و أفظعها، و بواقى أشدّها و أنكرها و نوائب مخلوطة بغضبك، و نوازل معجونة بسخطك. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 204
- سدير گويد: از آن مصيبت سخت و پديده بسيار بزرگ، عقلهايمان پريد و دلهايمان چاك چاك گرديد و چنين پنداشتيم كه آن حالت، نشانه واقعه كوبنده و يا مصيبتى از مصايب زمان است، كه بر آن جناب روى آورده است. عرض كرديم: خداوند ديدگانت را نگرياند، اى زاده بهترين مردم! از كدامين پيشآمد اشكت روان و گريه ات همچون باران است؟! و چه حالتى سبب شده كه چنين در ماتم و سوگ بنشينيد؟!- قال سدير: فاستطارت عقولنا و لها، و تصدّعت قلوبنا جزعا من ذلك الخطب الهائل، و الحادث الغائلو ظنّنا أنّه سمتلمكروهة قارعة، أو حلّت به من الدهر بائقة، فقلنا: لا أبكى اللّه يا بن خير الورى عينيك، من أيّة حادثة تستنزفدمعتك، و تستمطر عبرتك، و أيّة حالة حتمت عليك هذا المأتم؟
- امام صادق عليه السّلام آهى بركشيد كه بر اثر آن درونش برآمد و پريشانىاش بيشتر شد و فرمود: واى بر شما! صبح امروز من در كتاب جفر نگريستم و آن كتابى است مشتمل بر علم مرگها و بلاها و مصيبتها و علم آنچه بوده و خواهد بود تا روز قيامت، كه خداوند آن را به محمد و امامان پس از او عليهم السّلام اختصاص داده است. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 223- قال: فزفر الصادق عليه السّلام زفرة انتفخ منها جوفه، و اشتدّ عنها خوفه، و قال: و يلكم نظرت في كتاب الجفر صبيحة هذا اليوم، و هو الكتاب المشتمل على علم المنايا و البلايا و الرزايا، و علم ما كان و ما يكون إلى يوم القيامة، الّذي خصّ اللّه به محمّدا و الأئمّة من بعده عليهم السّلام ،
- در اين كتاب ولادت و غيبت و به درازا كشيدن و طول عمر غايب (قائم) مان و گرفتارى مؤمنين در آن زمان و شك و ترديدهايى كه بر اثر طولانى شدن غيبت او برايشان پديد مىآيد و بيشترشان از دين برمىگردند و رشته اسلام را كه خداوند- جلّ ذكره- مىفرمايد: وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ ؛ و رشته عمل هر انسان را دور گردنش قرار داديم، يعنى: ولايت را از گردن بيرون مىافكنند، تأمّل نمودم، لذا رقّت كردم و اندوهها بر من مستولى گشت. عرض كرديم: اى زاده رسول خدا! با سهيم كردن ما در شناختن قسمتى از آنچه درباره آن مىدانيد، مشرّف و گراميمان بداريد. و تأمّلت مولد قائمنا و غيبته، و إبطاءه و طول عمره، و بلوى المؤمنين في ذلك الزمان، و تولّد الشكوك في قلوبهم من طول غيبته، و ارتداد أكثرهم عن دينهم، و خلعهم ربقة الإسلام من أعناقهم الّتي قال اللّه جلّ ذكره: وَ كُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِي عُنُقِهِ يعني الولاية، فأخذتني الرقّة، و استولت عليّ الأحزان. فقلنا: يا بن رسول اللّه، كرّمنا و فضّلنا بإشراكك إيّانا في بعض ما أنت تعلمه من علم ذلك،
- فرمود: خداوند- تبارك و تعالى- سه جريانى كه در مورد سه تن از رسولان روى داده است، در مورد قائم ما پيش خواهد آورد؛ ولادت او را بسان ولادت موسى و غيبتش را همچون غيبت عيسى و به درازا كشيدنش را همانند به درازا كشيدن جريان نوح تقدير فرموده و پس از آن، عمر بنده صالح- يعنى خضر عليه السّلام- را نشانه و دليلى بر طول عمر او قرار داده است. قال عليه السّلام: إنّ اللّه تبارك و تعالى أدار للقائم منّا ثلاثة أدارها لثلاثة من الرسل: قدّر مولده تقدير مولد موسى عليه السّلام، و قدّر غيبته تقدير غيبة عيسى عليه السّلام، و قدّر إبطاءه تقدير إبطاء نوح عليه السّلام و جعل من بعد ذلك عمر العبد الصالح- أعني الخضر عليه السّلام- دليلا على عمره.
- عرضه داشتيم: اى زاده رسول خدا! از حقايق اين معانى براى ما پرده برداريد. فقلنا له: اكشف لنا يا بن رسول اللّه عن وجوه هذه المعاني.
- فرمود: امّا ولادت موسى عليه السّلام؛ چنين بود كه چون فرعون مطلع گشت كه برافتادن حكومتش بر دست اوست، دستور داد كاهنان نزدش حاضر شوند و آنان فرعون را به نژاد او راهنمايى كردند كه از بنى اسراييل است و پيوسته فرعون زيردستان خود را دستور مىداد شكم زنان باردار از بنى اسراييل را پاره كنند، تا آنجا كه در تعقيب او، بيست و چند هزار نوزاد را به قتل رسانيد، ولى نتوانست به كشتن موسى دست يابد، چون خداى- تبارك و تعالى- او را حفظ كرد. قال عليه السّلام: أمّا مولد موسى فإنّ فرعون لمّا وقف على أنّ زوال ملكه على يده أمر بإحضار الكهنة، فدلّوه على نسبه، و أنّه يكون من بني إسرائيل، فلم يزل يأمر أصحابه بشقّ بطون الحوامل من نساء بني إسرائيل، حتّى قتل في طلبه نيّفا و عشرين ألف مولود، و تعذّر عليه الوصول إلى قتل موسى عليه السّلام بحفظ اللّه تبارك و تعالى إيّاه
- همينطور بنى اميه و بنى عباس چون مطلع شدند كه از بين رفتن حكومت آنها و نابودى امرا و ستمكاران بر دست قائم از ما خواهد بود، با ما به دشمنى پرداختند و شمشيرهاى خود را در جهت كشتن آل رسول عليهم السّلام و برافكندن نسل او به كار گرفتند، به طمع اينكه به كشتن قائم عليه السّلام دست يابند، و كذلك بنو اميّة و بنو العبّاس لمّا وقفوا على أنّ زوال ملكهم و ملك الامراء و الجبابرة منهم على يد القائم منّا ناصبونا العداوة، و وضعوا سيوفهم في قتل آل الرسول صلى اللّه عليه و اله و سلم و إبادة نسله طمعا منهم في الوصول إلى قتل القائم،
- ولى خداى- عزّ و جلّ- ابا دارد كه امر خويش را در دسترس يكى از ستمگران بگذارد تا اينكه نور خود را به كمال رساند، هرچند كه مشركين را ناخوش آيد. و يأبى اللّه عزّ و جلّ أن يكشف أمره لواحد من الظلمة إلّا أن يتمّ نوره و لو كره المشركون.
- و امّا غيبت عيسى عليه السّلام؛ البته يهود و نصارى متّفق شدند كه او كشته شده است و خداوند- جلّ ذكره- با فرموده خويش كه: وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ ؛ و او را نكشتند و به دار نزدند، ولى مطلب بر آنان مشتبه شد. آنها را تكذيب فرمود. غيبت قائم نيز همينطور است كه امّت به خاطر طولانى شدنش، آن را انكار خواهد كرد، پس بعضى از روى ناآگاهى خواهند گفت: هنوز متولد نشده. و گروهى خواهند گفت: او متولد شده و از دنيا رفته. و گويندهاى كه كافر شود، به اينكه مدّعى گردد: امام يازدهم عقيم بوده. و ديگرى از دين بيرون رفته، كه سيزده تن و بيشتر را امام خواهد شمرد. و أمّا غيبة عيسى عليه السّلام فإنّ اليهود و النصارى اتّفقت على أنّه قتل فكذّبهم اللّه جلّ ذكره بقوله: وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ كذلك غيبة القائم، فإنّ الامّة ستنكرها لطولها، فمن قائل يقول: إنّه لم يولد، و قائل يقول: إنّه ولد و مات، و قائل يكفر بقوله: إنّ حادي عشرنا كان عقيما، و قائل يمرق بقوله: إنّه يتعدّى إلى ثالث عشر فصاعدا،
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ