- «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص233
- بنابراين بر مؤمن واجب است علايم ظهورآن حضرت را بشناسد، تا هرگاه ظاهر شد او را اطاعت كند و حق را از باطل تشخيص دهد. ما در اينجا قسمتى از آنچه شيخ اجل محمد بن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبة روايت كرده مىآوريم: و حينئذ يجب على المؤمن معرفة علامات ظهوره، ليطيع أوامره إذا ظهر، و ليتميّز الحقّ من الباطل، و نحن نذكر هنا بعض ما رواه الشيخ الأجلّ محمّد بن إبراهيم النعمانيّ (ره) في كتاب الغيبة:
- به سند خود از عمر بن حنظله از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود:قائم عليه السّلام را پنج علامت هست: سفيانى و يمانى و صيحه آسمانى و كشته شدن نفس زكيّه و فرو رفتنى در بيداء.
1314- فمنها: بإسناده عن عمر بن حنظلة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال: للقائم عليه السّلام خمس علامات: السفيانيّ، و اليمانيّ، و الصيحة من السماء، و قتل النفس الزكية، و الخسف بالبيداء.
- در خبر ديگرى از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: در آن سال كه صيحه آسمانى واقع مىشود، پيش از آن آيتى (نشانهاى) در ماه رجب هست، گفتم: آن چيست؟ فرمود: صورتى در ماه برمىآيد و دستى آشكار مىگردد. 1315- و في خبر آخر عنه عليه السّلام أنّه قال: العام الّذي فيه الصيحة قبله الآية في رجب، قلت: و ما هي؟ قال: وجه يطلع في القمر، و يد بارزة.
- و از عبد اللّه بن سنان از حضرت امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: ندا [صداى آسمانى] از نشانههاى حتمى است و سفيانى از نشانههاى حتمى است و يمانى از علايم حتمى است و كشته شدن نفس زكيّه از علايم حتمى است و كف دستى كه از آسمان بيرون مىآيد، از علايم حتمى است. فرمود: و امر ترسناكى كه در ماه رمضان پيش مىآيد، شخص خوابيده را بيدار مىكند و بيدار را مىترساند و دوشيزه را از پرده حجاب بيرون مىاندازد.- 1316- و عن عبد اللّه بن سنان، عنه عليه السّلام أنّه قال: النداء من المحتوم، و السفياني من المحتوم، و اليماني من المحتوم، و قتل النفس الزكيّة من المحتوم، و كفّ يطلع من السماء من المحتوم، قال: و فزعة في شهر رمضان توقظ النائم، و تفزع اليقظان، و تخرج الفتاة من خدرها.
- و از بزنطى، از حضرت رضا عليه السّلام است كه فرمود: پيش از اين امر سفيانى است و يمانى و مروانى و شعيب بن صالح و كف دستى كه گويد: اين و اين. 1317- و عن البزنطي (ره)، عن الرضا عليه السّلام أنّه قال: قبل هذا الأمر السفيانيّ، و اليمانيّ، و المروانيّ، و شعيب بن صالح، فكيف يقول هذا و هذا.
- و از ابو بصير، از حضرت ابو جعفر محمد بن على باقر عليه السّلام است كه فرمود: هرگاه آتشى از سوى مشرق همچون هردى عظيم [بسيار زرد] مشاهده كرديد، كه سه يا هفت روز برمىآيد منتظر فرج قائم آل محمد عليهم السّلام باشيد ان شاء اللّه كه خداوند توانا و حكيم است. سپس فرمود: 1318- و عن أبي بصير، عن أبي جعفر محمّد بن عليّ عليه السّلام أنّه قال:إذا رأيتم نارا من (قبل) المشرق شبه الهردي العظيم، تطلع ثلاثة أيّام أو سبعة، فتوقّعوا فرج آل محمّد عليهم السّلام إن شاء اللّه عزّ و جلّ، إنّ اللّه عزيز حكيم.
- صيحه جز در ماه رمضان نخواهد بود، زيرا كه ماه رمضان ماه خداوند است و اين فرياد جبرئيل به اين خلق است. آنگاه فرمود: نداكنندهاى از آسمان به نام حضرت قائم عليه السّلام بانگ مىزند، پس هركه در مشرق است و هركه در مغرب، آن را خواهد شنيد، هيچ خوابيدهاى نخواهد ماند، جز اينكه بيدار شود و هيچ ايستادهاى، مگر اينكه بنشيند و هيچ نشستهاى، مگر اينكه بپا خواهد ايستاد بر اثر ترس از آن صدا، پس خداى رحمت كند كسى را كه از آن صدا عبرت گيرد و آن را اجابت نمايد، كه آن صدا، صداى جبرئيل روح الامين است. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 233- ثمّ قال عليه السّلام: الصيحة لا تكون إلّا في شهر رمضان، لأنّ شهر رمضان شهر اللّه و الصيحة فيه هي صيحة جبرئيل عليه السّلام إلى هذا الخلق. ثمّ قال: ينادي مناد من السماء باسم القائم عليه السّلام فيسمع من بالمشرق و من بالمغرب، لا يبقى راقد إلّا استيقظ، و لا قائم إلّا قعد، و لا قاعد إلّا قام على رجليه فزعا من ذلك الصوت، فرحم اللّه من اعتبر بذلك الصوت فأجاب، فإنّ الصوت الأوّل هو صوت جبرئيل الروح الأمين.
- و فرمود: صدا در ماه رمضان، شب جمعه شب بيست و سوم خواهد بود، درباره آن ترديد مكنيد و بشنويد و اطاعت نماييد و در آخر روز صداى ابليس لعين است كه بانگ برمىآورد: توجّه كنيد كه فلانى مظلوم كشته شد، تا مردم را به شكّ اندازد و آنها را فريب دهد. در آن روز، چه بسيار افراد به شك و حيرت خواهند افتاد كه در آتش سقوط كنند، ثمّ قال عليه السّلام:يكون الصوت في شهر رمضان في ليلة جمعة، ليلة ثلاث و عشرين، فلا تشكّوا في ذلك، و اسمعوا و أطيعوا، و في آخر النهار صوت الملعون إبليس ينادي: ألا إنّ فلانا قتل مظلوما، ليشكّك الناس و يفتنهم، فكم في ذلك اليوم من شاكّ متحيّر قد هوى في النار،
- پس هرگاه صدا را در ماه رمضان شنيديد، در آن ترديد مكنيد كه آن صداى جبرئيل است و نشانهاش آن است كه او به نام حضرت قائم عليه السّلام و نام پدرش ندا مىكند، تا آنجا كه دوشيزه پس پرده هم آن را مىشنود و پدر و برادرش را تشويق مىنمايد كه خروج كنند. و فرمود: ناچار بايد كه اين دو صدا پيش از خروج حضرت قائم عليه السّلام انجام گردد:فإذا سمعتم الصوت في شهر رمضان فلا تشكّوا فيه، إنّه صوت جبرئيل، و علامة ذلك أنّه ينادي باسم القائم، و اسم أبيه عليهما السّلام حتّى تسمعه العذراء في خدرها، فتحرّض أباها و أخاها على الخروج.و قال عليه السّلام: لا بدّ من هذين الصوتين قبل خروج القائم:
- صدايى از آسمان كه صداى جبرئيل است به نام صاحب اين امر و نام پدرش، و صداى دوم كه از زمين است صداى ابليس لعين مىباشد، به نام فلانى ندا مىكند كه مظلوم كشته شد، منظورش از اين كار فتنهگرى است. پس از صداى اوّل پيروى كنيد و مبادا به صداى بعدى فريفته شويد. صوت من السماء، و هو صوت جبرئيل باسم صاحب هذا الأمر و اسم أبيه، و الصوت الثاني من الأرض هو صوت إبليس اللعين، ينادي باسم فلان أنّه قتل مظلوما، يريد بذلك الفتنة فاتّبعوا الصوت الأوّل، و إيّاكم و الأخير أن تفتنوا به.
- و از چند تن از اصحاب ما روايت آمده از امام صادق عليه السّلام كه گفتند: به آن حضرت عليه السّلام عرضه داشتيم: آيا سفيانى از حتميات است؟ فرمود: آرى. و كشته شدن نفس زكيّه از امور حتمى است و قائم عليه السّلام از امور حتمى است و فرورفتگى در بيداء از امور حتمى است و كف دستى كه از آسمان بيرون مىآيد، از امور حتمى است و ندا [همينطور]. 1319- و عن غير واحد من أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال: قلنا له عليه السّلام: السفياني من المحتوم؟ فقال عليه السّلام: نعم، و قتل النفس الزكيّة من المحتوم، و القائم من المحتوم، و خسف البيداء من المحتوم، و كفّ تطلع من السماء من المحتوم، و النداء [من السماء من المحتوم]
- عرضه داشتم: ندا چيست؟ فرمود: آوازدهندهاى بانگ مىزند به نام قائم و نام پدرش عليهما السّلام. فقلت: و أيّ شيء النداء؟ فقال عليه السّلام: مناد ينادي باسم القائم و اسم أبيه.
- و از ابن ابى يعفور آمده كه گفت: حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام فرمود: به دست داشته باش! هلاكت فلانى و خروج سفيانى و كشته شدن نفس زكيّه و لشكرى كه در زمين فرو مىرود و صدا. گفتم: صدا چيست، همان ندا است؟ فرمود: آرى. و به وسيله آن صاحب اين امر شناخته مىشود. 1320- و عن ابن أبي يعفور، قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: أمسك بيدك هلاك الفلاني، و خروج السفيانيّ، و قتل النفس، و جيش الخسف، و الصوت، قلت: و ما الصوت، أهو المنادي؟ فقال عليه السّلام: نعم، و به يعرف صاحب هذا الأمر.
- و از زراره است كه گفت: به حضرت امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: آيا ندا حق است؟ فرمود: آرى به خدا سوگند! تا آنجا كه هر قومى به زبان خود آن را خواهند شنيد. 1321- و عن زرارة قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: النداء حقّ؟ قال عليه السّلام: إي و اللّه، حتّى يسمعه كلّ قوم بلسانهم.
- و از عبد اللّه بن سنان است كه گفت: در خدمت حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام بودم كه شنيدم شخصى از همدان مىگفت: اين عامّه ما را سرزنش مىكنند و به ما مىگويند: شما مىپنداريد كه آوازدهندهاى از آسمان به نام صاحب اين امر بانگ خواهد زد. آن حضرت تكيه داده بود، خشمگين شد و راست نشست، سپس فرمود: اين سخن را از من نقل نكنيد و از پدرم نقل كنيد كه هيچ اشكالى براى شما نخواهد داشت، من شهادت مىدهم كه از پدرم عليه السّلام شنيدم مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 234- 1322- و عن عبد اللّه بن سنان: قال: كنت عند أبي عبد اللّه عليه السّلام فسمعت رجلا من همدان يقول له: إنّ هؤلاء العامّة يعيّرونا و يقولون لنا: إنّكم تزعمون أنّ مناديا ينادي من السماء باسم صاحب هذا الأمر، و كان عليه السّلام متّكئا فغضب و جلس، ثمّ قال عليه السّلام: لا ترووه عنّي و ارووه عن أبي، و لا حرج عليكم في ذلك، أشهد أنّي قد سمعت أبي عليه السّلام
- مىفرمود: و اللّه اين مطلب در كتاب خدا كاملا روشن است كه مىفرمايد: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ ؛ اگر بخواهيم از آسمان آيتى فرود آوريم، پس بر آن گردن نهند، درحالىكه به آن خاضع باشند. پس آن روز احدى در زمين باقى نمىماند، مگر اينكه در مقابل آن نشانه سر فرود آورد و بر آن گردن نهد و همه اهل زمين وقتى بشنوند صدايى از آسمان بلند است كه: آگاه باشيد! كه حقّ با على بن ابى طالب و شيعيان او است، ايمان مىآورند. يقول: و اللّه، إنّ ذلك في كتاب اللّه عزّ و جلّ لبيّن حيث يقول: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ فلا يبقى في الأرض يومئذ أحد إلّا خضع، و ذلّت رقبته لها، فيؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصوت من السماء: ألا إنّ الحقّ في عليّ بن أبي طالب عليه السّلام و شيعته،
- و چون فرداى آن روز شود، ابليس بر هوا رود، تا جايى كه از چشم زمينيان مخفى گردد، آنگاه بانگ برآورد كه: توجّه كنيد حق با عثمان بن عفان و شيعيان او است، زيرا كه او مظلوم كشته شد، خونش را مطالبه كنيد. حضرت فرمود: پس در آن هنگام خداوند مؤمنان را با قول ثابت بر حقّ استوار مىسازد، كه همان نداى اوّل است. قال: فإذا كان من الغد، صعد إبليس في الهواء حتّى يتوارى عن أهل الأرض، ثمّ ينادي: ألا إنّ الحقّ في عثمان بن عفّان و شيعته، فإنّه قتل مظلوما، فاطلبوا بدمه. قال عليه السّلام: ف يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ على الحقّ، و هو النداء الأوّل،
- ولى آنها كه در دلشان مرض هست- كه مرض به خدا قسم! دشمنى ما است- در شك مىافتند، در آن هنگام از ما دورى جويند و ما را اهانت مىكنند و مىگويند: منادى اول سحرى بود از سحرهاى اين خاندان. سپس حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام اين آيه را تلاوت كرد: وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ؛ و چون آيهاى را ببينند روى برتافته و مىگويند سحرهاى پىدرپى است. و يرتاب يومئذ الّذين في قلوبهم مرض، و المرض و اللّه عداوتنا،فعند ذلك يتبرّؤون منّا و يتناولونا، فيقولون: إنّ المنادي الأوّل سحر من سحر أهل هذا البيت، ثمّ تلا أبو عبد اللّه عليه السّلام قول اللّه عزّ و جلّ: وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 217
- و از محمد بن الصامت است كه گفت: به امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: آيا علامتى پيش از اين امر نيست؟ فرمود: چرا. عرض كردم: آن چيست؟ فرمود: به هلاكت رسيدن عبّاسى و خروج سفيانى و كشته شدن نفس زكيّه و فرورفتگى در بيداء و صدايى از آسمان، گفتم: فدايت شوم! مىترسم كه اين امر طول بكشد. فرمود: نه. البته آن بسان دانههاى منظم تسبيح پىدرپى خواهد شد. 1323- و عن محمّد بن الصامت: قلت للصادق عليه السّلام: ما من علامة بين يدي هذا الأمر؟ فقال عليه السّلام: بلى، قلت: و ما هي؟ قال: هلاك العبّاسيّ، و خروج السفيانيّ، و قتل النفس الزكيّة، و الخسف بالبيداء، و الصوت من السماء، فقلت: جعلت فداك، أخاف أن يطول هذا الأمر، فقال عليه السّلام: لا، إنّما هو كنظام الخرز يتبع بعضه بعضا.
- و از حمران بن اعين از امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: از امور حتمى كه ناگزير پيش از قيام حضرت قائم عليه السّلام بايد واقع شود: خروج سفيانى است و فرورفتگى در بيداء و كشته شدن نفس زكيّه و نداكنندهاى از آسمان. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 235- 1324- و عن حمران بن أعين، عن الصادق عليه السّلام أنّه قال:من المحتوم الّذي لا بدّ أن يكون من قبل قيام القائم عليه السّلام خروج السفياني، و خسف بالبيداء، و قتل النفس الزكيّة، و المنادي من السماء.
- و از زراره بن اعين است كه گفت: شنيدم حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام مىفرمود:آوازدهندهاى از آسمان بانگ خواهد زد: فقط فلانى امير است، و منادى ديگر ندا مىكند: البته كه على و شيعيان او پيروزند. به آن حضرت عرض كردم: پس از اين ندا ديگرچه كسى با حضرت مهدى عليه السّلام خواهد جنگيد؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: شيطان بانگ خواهد زد: فلانى و شيعيانش پيروزند، يعنى مردى از بنى اميه. گفتم: پس چه كسى راستگو را از دروغگو مىشناسد؟ -1325- و عن زرارة بن أعين قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: ينادي مناد من السماء: إنّ فلانا هو الأمير، و ينادي مناد: إنّ عليّا و شيعته هم الفائزون، قلت: فمن يقاتل المهديّ عليه السّلام بعد هذا؟ فقال عليه السّلام: إنّ الشيطان ينادي: إنّ فلانا و شيعته هم الفائزون، يعني رجلا من بني اميّة، قلت: فمن يعرف الصادق من الكاذب؟
- فرمود: آنان كه پيشتر احاديث ما را روايت مىكردهاند و مىگفتند: پيش از اين امر چنين چيزى خواهد بود، او را خواهند شناخت و مىدانند كه آنان خود بر حقّ و راستگويند.- قال عليه السّلام: يعرفه الّذين كانوا يروون حديثنا، و يقولون: إنّه يكون قبل أن يكون، و يعلمون أنّهم هم المحقّون الصادقون.
- و در حديث ديگرى از زراره آمده كه گفت: به حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام عرض كردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد، تعجّب دارم و در شگفتم از حضرت قائم عليه السّلام كه چگونه با او مىجنگند با آن عجايبى كه مىبينند، از قبيل فرو رفتن [سپاهيان سفيانى] در بيداء و ندايى كه از آسمان خواهد بود؟! 1326- و في حديث آخر عن زرارة، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: عجبت أصلحك اللّه، و انّي لأعجب من القائم عليه السّلام كيف يقاتل مع ما يرون من العجائب من خسف البيداء بالجيش، و من النداء الّذي يكون من السماء،
- فرمود: همانا شيطان آنها را وانمىگذارد تا اينكه او نيز ندا كند، همچنانكه روز عقبه بر رسول خدا صلى اللّه عليه و اله ندا سر داد. فقال عليه السّلام: إنّ الشيطان لا يدعهم حتّى ينادي كما نادى برسول اللّه عليه السّلام يوم العقبة.
- از هشام بن سالم روايت آمده كه گفت: شنيدم حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: آنها دو صيحه مىباشند: يكى در اوّل شب و صيحه ديگر در آخر شب دوم. راوى گويد: عرض كردم: آن چگونه است؟ فرمود: يكى از آسمان است و يكى از ابليس؛ گفتم: چگونه اين از آن تشخيص داده مىشوند؟ فرمود: هركس خبر آن را پيش از آنكه واقع شود شنيده باشد، آن را مىشناسد. 1327-1327- و عن هشام بن سالم، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: هما صيحتان: صيحة في أوّل الليل، و صيحة في آخر الليلة الثانية، قال: فقلت: كيف ذلك؟ قال: فقال: واحدة من السماء، و واحدة من إبليس، فقلت: و كيف تعرف هذه من هذه؟ فقال: يعرفها من كان سمع بها قبل أن تكون.
- و از عبد الرحمن بن مسلمه است كه گفت: به حضرت امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: مردم ما را سرزنش مىكنند و مىگويند: هرگاه آن دو واقع شوند، حقگو از دروغگو چگونه شناخته مىگردند؟ فرمود: شما چه پاسخى به آنها مىدهيد؟ عرض كردم: چيزى در جواب آنها نمىگوييم. 1328- و عن عبد الرحمان بن مسلمة قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: إنّ الناس يوبّخونا، و يقولون: من أين يعرف المحقّ من المبطل إذا كانتا؟ فقال عليه السّلام: ما تردّون عليهم؟ قلت: فما نردّ عليهم شيئا، قال:
- فرمود: به آنان بگوييد هركس پيش از آنكه اين امر واقع شود، به آن ايمان داشته باشد، هرگاه تحقق يافت، آن را تصديق خواهد كرد، خداوند- عزّ و جلّ- فرمايد: أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ؛ آيا كسى كه به سوى حق هدايتگر است، سزاوارتر است پيروى گردد، يا كسى كه خود راهياب نيست، مگر اينكه راهنمايى شود، پس شما را چه شده و اين چگونه قضاوتى است كه شما داريد. فقال عليه السّلام: قولوا لهم يصدّق بها إذا كانت من كان مؤمنا يؤمن بها قبل أن تكون، قال اللّه عزّ و جلّ: أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ.
- و از عبد اللّه بن سنان است كه گفت: شنيدم حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: اين امر كه گردنهايتان را به سوى آن مىكشيد (سرك مىكشيد)، نخواهد شد تا آنكه ندا كنندهاى از آسمان بانگ برزند: توجّه كنيد! فلانى صاحب امر است، پس براى چه جنگ مىكنيد؟ مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 236-1329- و عن عبد اللّه بن سنان قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:
- لا يكون هذا الأمر الّذي تمدّون إليه أعناقكم حتّى ينادي مناد من السماء: ألا إنّ فلانا صاحب الأمر، فعلى م القتال؟!
- و از محمد بن مسلم است، از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود: سفيانى و قائم عليه السّلام در يك سال خواهند بود. 1330- و عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: السفيانيّ، و القائم عليه السّلام في سنة واحدة.
- و از بدر بن الخليل اسدى آمده كه گفت: در خدمت ابو جعفر محمد بن على باقر عليه السّلام بودم، پس آن جناب دو نشانهاى كه پيش از ظهور حضرت قائم عليه السّلام خواهد بود و از هنگام فرود آمدن آدم عليه السّلام به زمين هيچگاه واقع نشده را بيان فرمود اينكه: خورشيد در نيمه ماه رمضان و ماه در آخر آن خواهند گرفت. شخصى عرضه داشت: يابن رسول اللّه! نه، بلكه خورشيد در آخر و ماه در نيمه خواهند گرفت، حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام فرمود: من مىدانم تو چه مىگويى، ولى اين دو نشانه از هنگام هبوط آدم پديد نيامدهاند. 1331- و عن بدر بن الخليل الأسديّ، قال:كنت عند أبي جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليه السّلام فذكر آيتين تكونان قبل قيام القائم، لم تكونا منذ أهبط اللّه آدم عليه السّلام أبدا، و ذلك أنّ الشمس تنكسف في النصف من شهر رمضان، و القمر في آخره، فقال رجل: يا بن رسول اللّه، لا، بل الشمس في آخر الشهر و القمر في النصف، فقال له أبو جعفر عليه السّلام: إنّي لأعلم بالّذي أقول، إنّهما آيتان لم تكونا منذ هبط آدم.
- و از ورد- برادر كميت شاعر معروف- از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده كه فرمود: به درستى كه پيشاپيش اين امر پنج روز به آخر ماه مانده، ماه مىگيرد و پانزده روز مانده، خورشيد كسوف مىيابد و آن در ماه رمضان خواهد بود و در آن هنگام حساب از دست منجّمين بيرون مىرود. 1332- و عن ورد أخي الكميت، عن أبي جعفر عليه السّلام أنّه قال: إنّ بين يدي هذا الأمر انكساف القمر لخمس تبقى و الشمس لخمس عشرة، و ذلك في شهر رمضان و عنده يسقط حساب المنجّمين.
- مىگويم: از اين حديث ظاهر مىشود كه منظور از آخر ماه در حديث پيشين، آخر عرفى است نه حقيقى، پس بين اين دو حديث اختلافى نيست. أقول: من هذا الحديث ظهر أنّ المراد بالآخر في الحديث السابق هو الآخر العرفي لا الحقيقي، فلا اختلاف بينهما، و الحمد للّه.
- و از عبد الملك بن اعين روايت آمده، كه گفت: در خدمت حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام بودم كه حضرت قائم عليه السّلام ياد شد، من عرض كردم: اميدوارم به زودى اين امر واقع شود و سفيانى نباشد؟ فرمود: خير، به خدا سوگند! كه آن از امور حتمى است كه بايد واقع گردد. 1333- و عن عبد الملك بن أعين، قال: كنت عند أبي جعفر، فجرى ذكر القائم، فقلت له: أرجو أن يكون عاجلا، و لا يكون سفيانيّ، فقال: لا و اللّه، إنّه لمن المحتوم الّذي لا بدّ منه.
- و از حمران بن اعين است، از حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام در تفسير فرموده خداى تعالى: ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ؛ پس اجلى قرار داد و اجل معيّنى نزد او ثبت است. فرمود: 1334- و عن حمران بن أعين، عن أبي جعفر، في قوله تعالى: ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ فقال: إنّهما أجلان: أجل محتوم، و أجل موقوف.
- البته دو اجل هست؛ يك اجل حتمى و اجل ديگر موقوف، پس حمران عرضه داشت: حتمى چيست؟ فرمود: آن است كه خداوند مشيتش به آن تعلّق گرفته باشد، حمران گفت: من اميدوارم اجل سفيانى از گونه موقوف باشد. حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام فرمود: خير، به خدا قسم! آن از گونه حتمى است. فقال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الّذي لا يكون غيره، قال: و ما الموقوف؟ قال: الّذي للّه فيه المشيّة. قال حمران: إنّي لأرجو أن يكون أجل السفياني من الموقوف، فقال أبو جعفر عليه السّلام: لا و اللّه إنّه لمن المحتوم.
- و از فضيل بن يسار، از حضرت امام ابو جعفر باقر عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: به درستى كه از جمله امور كارهايى است موقوف و كارهايى است محتوم. و البته سفيانى از امور محترم مىباشد، كه ناگزير بايد واقع شود. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 237-1335- و عن الفضيل بن يسار، عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: إنّ من الامور امورا موقوفة، و امورا محتومة، و إنّ السفيانيّ من المحتوم الّذي لا بدّ منه.
- و از خلّاد صائغ، از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: از سفيانى گزيرى نيست و او جز در ماه رجب خروج نخواهد كرد. مردى به آن حضرت عرضه داشت: 1336- و عن خلّاد الصائغ، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، أنّه قال: السفيانيّ لا بدّ منه، و لا يخرج إلّا في رجب، فقال له رجل:
- هرگاه خروج كرد، چگونه باشيم؟ فرمود: هرگاه آن پيشآمد شد، پس به سوى ما روى آوريد. يا أبا عبد اللّه، إذا خرج فما حالنا؟ قال: إذا كان ذلك فإلينا. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- «سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص233
- بنابراين بر مؤمن واجب است علايم ظهورآن حضرت را بشناسد، تا هرگاه ظاهر شد او را اطاعت كند و حق را از باطل تشخيص دهد. ما در اينجا قسمتى از آنچه شيخ اجل محمد بن ابراهيم نعمانى در كتاب الغيبة روايت كرده مىآوريم: و حينئذ يجب على المؤمن معرفة علامات ظهوره، ليطيع أوامره إذا ظهر، و ليتميّز الحقّ من الباطل، و نحن نذكر هنا بعض ما رواه الشيخ الأجلّ محمّد بن إبراهيم النعمانيّ (ره) في كتاب الغيبة:
- به سند خود از عمر بن حنظله از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود:قائم عليه السّلام را پنج علامت هست: سفيانى و يمانى و صيحه آسمانى و كشته شدن نفس زكيّه و فرو رفتنى در بيداء.
1314- فمنها: بإسناده عن عمر بن حنظلة، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال: للقائم عليه السّلام خمس علامات: السفيانيّ، و اليمانيّ، و الصيحة من السماء، و قتل النفس الزكية، و الخسف بالبيداء.
- در خبر ديگرى از آن حضرت عليه السّلام آمده كه فرمود: در آن سال كه صيحه آسمانى واقع مىشود، پيش از آن آيتى (نشانهاى) در ماه رجب هست، گفتم: آن چيست؟ فرمود: صورتى در ماه برمىآيد و دستى آشكار مىگردد. 1315- و في خبر آخر عنه عليه السّلام أنّه قال: العام الّذي فيه الصيحة قبله الآية في رجب، قلت: و ما هي؟ قال: وجه يطلع في القمر، و يد بارزة.
- و از عبد اللّه بن سنان از حضرت امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: ندا [صداى آسمانى] از نشانههاى حتمى است و سفيانى از نشانههاى حتمى است و يمانى از علايم حتمى است و كشته شدن نفس زكيّه از علايم حتمى است و كف دستى كه از آسمان بيرون مىآيد، از علايم حتمى است. فرمود: و امر ترسناكى كه در ماه رمضان پيش مىآيد، شخص خوابيده را بيدار مىكند و بيدار را مىترساند و دوشيزه را از پرده حجاب بيرون مىاندازد.- 1316- و عن عبد اللّه بن سنان، عنه عليه السّلام أنّه قال: النداء من المحتوم، و السفياني من المحتوم، و اليماني من المحتوم، و قتل النفس الزكيّة من المحتوم، و كفّ يطلع من السماء من المحتوم، قال: و فزعة في شهر رمضان توقظ النائم، و تفزع اليقظان، و تخرج الفتاة من خدرها.
- و از بزنطى، از حضرت رضا عليه السّلام است كه فرمود: پيش از اين امر سفيانى است و يمانى و مروانى و شعيب بن صالح و كف دستى كه گويد: اين و اين. 1317- و عن البزنطي (ره)، عن الرضا عليه السّلام أنّه قال: قبل هذا الأمر السفيانيّ، و اليمانيّ، و المروانيّ، و شعيب بن صالح، فكيف يقول هذا و هذا.
- و از ابو بصير، از حضرت ابو جعفر محمد بن على باقر عليه السّلام است كه فرمود: هرگاه آتشى از سوى مشرق همچون هردى عظيم [بسيار زرد] مشاهده كرديد، كه سه يا هفت روز برمىآيد منتظر فرج قائم آل محمد عليهم السّلام باشيد ان شاء اللّه كه خداوند توانا و حكيم است. سپس فرمود: 1318- و عن أبي بصير، عن أبي جعفر محمّد بن عليّ عليه السّلام أنّه قال:إذا رأيتم نارا من (قبل) المشرق شبه الهردي العظيم، تطلع ثلاثة أيّام أو سبعة، فتوقّعوا فرج آل محمّد عليهم السّلام إن شاء اللّه عزّ و جلّ، إنّ اللّه عزيز حكيم.
- صيحه جز در ماه رمضان نخواهد بود، زيرا كه ماه رمضان ماه خداوند است و اين فرياد جبرئيل به اين خلق است. آنگاه فرمود: نداكنندهاى از آسمان به نام حضرت قائم عليه السّلام بانگ مىزند، پس هركه در مشرق است و هركه در مغرب، آن را خواهد شنيد، هيچ خوابيدهاى نخواهد ماند، جز اينكه بيدار شود و هيچ ايستادهاى، مگر اينكه بنشيند و هيچ نشستهاى، مگر اينكه بپا خواهد ايستاد بر اثر ترس از آن صدا، پس خداى رحمت كند كسى را كه از آن صدا عبرت گيرد و آن را اجابت نمايد، كه آن صدا، صداى جبرئيل روح الامين است. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 233- ثمّ قال عليه السّلام: الصيحة لا تكون إلّا في شهر رمضان، لأنّ شهر رمضان شهر اللّه و الصيحة فيه هي صيحة جبرئيل عليه السّلام إلى هذا الخلق. ثمّ قال: ينادي مناد من السماء باسم القائم عليه السّلام فيسمع من بالمشرق و من بالمغرب، لا يبقى راقد إلّا استيقظ، و لا قائم إلّا قعد، و لا قاعد إلّا قام على رجليه فزعا من ذلك الصوت، فرحم اللّه من اعتبر بذلك الصوت فأجاب، فإنّ الصوت الأوّل هو صوت جبرئيل الروح الأمين.
- و فرمود: صدا در ماه رمضان، شب جمعه شب بيست و سوم خواهد بود، درباره آن ترديد مكنيد و بشنويد و اطاعت نماييد و در آخر روز صداى ابليس لعين است كه بانگ برمىآورد: توجّه كنيد كه فلانى مظلوم كشته شد، تا مردم را به شكّ اندازد و آنها را فريب دهد. در آن روز، چه بسيار افراد به شك و حيرت خواهند افتاد كه در آتش سقوط كنند، ثمّ قال عليه السّلام:يكون الصوت في شهر رمضان في ليلة جمعة، ليلة ثلاث و عشرين، فلا تشكّوا في ذلك، و اسمعوا و أطيعوا، و في آخر النهار صوت الملعون إبليس ينادي: ألا إنّ فلانا قتل مظلوما، ليشكّك الناس و يفتنهم، فكم في ذلك اليوم من شاكّ متحيّر قد هوى في النار،
- پس هرگاه صدا را در ماه رمضان شنيديد، در آن ترديد مكنيد كه آن صداى جبرئيل است و نشانهاش آن است كه او به نام حضرت قائم عليه السّلام و نام پدرش ندا مىكند، تا آنجا كه دوشيزه پس پرده هم آن را مىشنود و پدر و برادرش را تشويق مىنمايد كه خروج كنند. و فرمود: ناچار بايد كه اين دو صدا پيش از خروج حضرت قائم عليه السّلام انجام گردد:فإذا سمعتم الصوت في شهر رمضان فلا تشكّوا فيه، إنّه صوت جبرئيل، و علامة ذلك أنّه ينادي باسم القائم، و اسم أبيه عليهما السّلام حتّى تسمعه العذراء في خدرها، فتحرّض أباها و أخاها على الخروج.و قال عليه السّلام: لا بدّ من هذين الصوتين قبل خروج القائم:
- صدايى از آسمان كه صداى جبرئيل است به نام صاحب اين امر و نام پدرش، و صداى دوم كه از زمين است صداى ابليس لعين مىباشد، به نام فلانى ندا مىكند كه مظلوم كشته شد، منظورش از اين كار فتنهگرى است. پس از صداى اوّل پيروى كنيد و مبادا به صداى بعدى فريفته شويد. صوت من السماء، و هو صوت جبرئيل باسم صاحب هذا الأمر و اسم أبيه، و الصوت الثاني من الأرض هو صوت إبليس اللعين، ينادي باسم فلان أنّه قتل مظلوما، يريد بذلك الفتنة فاتّبعوا الصوت الأوّل، و إيّاكم و الأخير أن تفتنوا به.
- و از چند تن از اصحاب ما روايت آمده از امام صادق عليه السّلام كه گفتند: به آن حضرت عليه السّلام عرضه داشتيم: آيا سفيانى از حتميات است؟ فرمود: آرى. و كشته شدن نفس زكيّه از امور حتمى است و قائم عليه السّلام از امور حتمى است و فرورفتگى در بيداء از امور حتمى است و كف دستى كه از آسمان بيرون مىآيد، از امور حتمى است و ندا [همينطور]. 1319- و عن غير واحد من أصحابه، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال: قلنا له عليه السّلام: السفياني من المحتوم؟ فقال عليه السّلام: نعم، و قتل النفس الزكيّة من المحتوم، و القائم من المحتوم، و خسف البيداء من المحتوم، و كفّ تطلع من السماء من المحتوم، و النداء [من السماء من المحتوم]
- عرضه داشتم: ندا چيست؟ فرمود: آوازدهندهاى بانگ مىزند به نام قائم و نام پدرش عليهما السّلام. فقلت: و أيّ شيء النداء؟ فقال عليه السّلام: مناد ينادي باسم القائم و اسم أبيه.
- و از ابن ابى يعفور آمده كه گفت: حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام فرمود: به دست داشته باش! هلاكت فلانى و خروج سفيانى و كشته شدن نفس زكيّه و لشكرى كه در زمين فرو مىرود و صدا. گفتم: صدا چيست، همان ندا است؟ فرمود: آرى. و به وسيله آن صاحب اين امر شناخته مىشود. 1320- و عن ابن أبي يعفور، قال: قال لي أبو عبد اللّه عليه السّلام: أمسك بيدك هلاك الفلاني، و خروج السفيانيّ، و قتل النفس، و جيش الخسف، و الصوت، قلت: و ما الصوت، أهو المنادي؟ فقال عليه السّلام: نعم، و به يعرف صاحب هذا الأمر.
- و از زراره است كه گفت: به حضرت امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: آيا ندا حق است؟ فرمود: آرى به خدا سوگند! تا آنجا كه هر قومى به زبان خود آن را خواهند شنيد. 1321- و عن زرارة قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: النداء حقّ؟ قال عليه السّلام: إي و اللّه، حتّى يسمعه كلّ قوم بلسانهم.
- و از عبد اللّه بن سنان است كه گفت: در خدمت حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام بودم كه شنيدم شخصى از همدان مىگفت: اين عامّه ما را سرزنش مىكنند و به ما مىگويند: شما مىپنداريد كه آوازدهندهاى از آسمان به نام صاحب اين امر بانگ خواهد زد. آن حضرت تكيه داده بود، خشمگين شد و راست نشست، سپس فرمود: اين سخن را از من نقل نكنيد و از پدرم نقل كنيد كه هيچ اشكالى براى شما نخواهد داشت، من شهادت مىدهم كه از پدرم عليه السّلام شنيدم مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 234- 1322- و عن عبد اللّه بن سنان: قال: كنت عند أبي عبد اللّه عليه السّلام فسمعت رجلا من همدان يقول له: إنّ هؤلاء العامّة يعيّرونا و يقولون لنا: إنّكم تزعمون أنّ مناديا ينادي من السماء باسم صاحب هذا الأمر، و كان عليه السّلام متّكئا فغضب و جلس، ثمّ قال عليه السّلام: لا ترووه عنّي و ارووه عن أبي، و لا حرج عليكم في ذلك، أشهد أنّي قد سمعت أبي عليه السّلام
- مىفرمود: و اللّه اين مطلب در كتاب خدا كاملا روشن است كه مىفرمايد: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ ؛ اگر بخواهيم از آسمان آيتى فرود آوريم، پس بر آن گردن نهند، درحالىكه به آن خاضع باشند. پس آن روز احدى در زمين باقى نمىماند، مگر اينكه در مقابل آن نشانه سر فرود آورد و بر آن گردن نهد و همه اهل زمين وقتى بشنوند صدايى از آسمان بلند است كه: آگاه باشيد! كه حقّ با على بن ابى طالب و شيعيان او است، ايمان مىآورند. يقول: و اللّه، إنّ ذلك في كتاب اللّه عزّ و جلّ لبيّن حيث يقول: إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ فلا يبقى في الأرض يومئذ أحد إلّا خضع، و ذلّت رقبته لها، فيؤمن أهل الأرض إذا سمعوا الصوت من السماء: ألا إنّ الحقّ في عليّ بن أبي طالب عليه السّلام و شيعته،
- و چون فرداى آن روز شود، ابليس بر هوا رود، تا جايى كه از چشم زمينيان مخفى گردد، آنگاه بانگ برآورد كه: توجّه كنيد حق با عثمان بن عفان و شيعيان او است، زيرا كه او مظلوم كشته شد، خونش را مطالبه كنيد. حضرت فرمود: پس در آن هنگام خداوند مؤمنان را با قول ثابت بر حقّ استوار مىسازد، كه همان نداى اوّل است. قال: فإذا كان من الغد، صعد إبليس في الهواء حتّى يتوارى عن أهل الأرض، ثمّ ينادي: ألا إنّ الحقّ في عثمان بن عفّان و شيعته، فإنّه قتل مظلوما، فاطلبوا بدمه. قال عليه السّلام: ف يُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ على الحقّ، و هو النداء الأوّل،
- ولى آنها كه در دلشان مرض هست- كه مرض به خدا قسم! دشمنى ما است- در شك مىافتند، در آن هنگام از ما دورى جويند و ما را اهانت مىكنند و مىگويند: منادى اول سحرى بود از سحرهاى اين خاندان. سپس حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام اين آيه را تلاوت كرد: وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ ؛ و چون آيهاى را ببينند روى برتافته و مىگويند سحرهاى پىدرپى است. و يرتاب يومئذ الّذين في قلوبهم مرض، و المرض و اللّه عداوتنا،فعند ذلك يتبرّؤون منّا و يتناولونا، فيقولون: إنّ المنادي الأوّل سحر من سحر أهل هذا البيت، ثمّ تلا أبو عبد اللّه عليه السّلام قول اللّه عزّ و جلّ: وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ. مكيال المكارم في فوائد دعاء للقائم(عليه السلام)، ج2، ص: 217
- و از محمد بن الصامت است كه گفت: به امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: آيا علامتى پيش از اين امر نيست؟ فرمود: چرا. عرض كردم: آن چيست؟ فرمود: به هلاكت رسيدن عبّاسى و خروج سفيانى و كشته شدن نفس زكيّه و فرورفتگى در بيداء و صدايى از آسمان، گفتم: فدايت شوم! مىترسم كه اين امر طول بكشد. فرمود: نه. البته آن بسان دانههاى منظم تسبيح پىدرپى خواهد شد. 1323- و عن محمّد بن الصامت: قلت للصادق عليه السّلام: ما من علامة بين يدي هذا الأمر؟ فقال عليه السّلام: بلى، قلت: و ما هي؟ قال: هلاك العبّاسيّ، و خروج السفيانيّ، و قتل النفس الزكيّة، و الخسف بالبيداء، و الصوت من السماء، فقلت: جعلت فداك، أخاف أن يطول هذا الأمر، فقال عليه السّلام: لا، إنّما هو كنظام الخرز يتبع بعضه بعضا.
- و از حمران بن اعين از امام صادق عليه السّلام است كه فرمود: از امور حتمى كه ناگزير پيش از قيام حضرت قائم عليه السّلام بايد واقع شود: خروج سفيانى است و فرورفتگى در بيداء و كشته شدن نفس زكيّه و نداكنندهاى از آسمان. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 235- 1324- و عن حمران بن أعين، عن الصادق عليه السّلام أنّه قال:من المحتوم الّذي لا بدّ أن يكون من قبل قيام القائم عليه السّلام خروج السفياني، و خسف بالبيداء، و قتل النفس الزكيّة، و المنادي من السماء.
- و از زراره بن اعين است كه گفت: شنيدم حضرت ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام مىفرمود:آوازدهندهاى از آسمان بانگ خواهد زد: فقط فلانى امير است، و منادى ديگر ندا مىكند: البته كه على و شيعيان او پيروزند. به آن حضرت عرض كردم: پس از اين ندا ديگرچه كسى با حضرت مهدى عليه السّلام خواهد جنگيد؟ امام صادق عليه السّلام فرمود: شيطان بانگ خواهد زد: فلانى و شيعيانش پيروزند، يعنى مردى از بنى اميه. گفتم: پس چه كسى راستگو را از دروغگو مىشناسد؟ -1325- و عن زرارة بن أعين قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: ينادي مناد من السماء: إنّ فلانا هو الأمير، و ينادي مناد: إنّ عليّا و شيعته هم الفائزون، قلت: فمن يقاتل المهديّ عليه السّلام بعد هذا؟ فقال عليه السّلام: إنّ الشيطان ينادي: إنّ فلانا و شيعته هم الفائزون، يعني رجلا من بني اميّة، قلت: فمن يعرف الصادق من الكاذب؟
- فرمود: آنان كه پيشتر احاديث ما را روايت مىكردهاند و مىگفتند: پيش از اين امر چنين چيزى خواهد بود، او را خواهند شناخت و مىدانند كه آنان خود بر حقّ و راستگويند.- قال عليه السّلام: يعرفه الّذين كانوا يروون حديثنا، و يقولون: إنّه يكون قبل أن يكون، و يعلمون أنّهم هم المحقّون الصادقون.
- و در حديث ديگرى از زراره آمده كه گفت: به حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام عرض كردم: خداوند حال شما را اصلاح فرمايد، تعجّب دارم و در شگفتم از حضرت قائم عليه السّلام كه چگونه با او مىجنگند با آن عجايبى كه مىبينند، از قبيل فرو رفتن [سپاهيان سفيانى] در بيداء و ندايى كه از آسمان خواهد بود؟! 1326- و في حديث آخر عن زرارة، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: عجبت أصلحك اللّه، و انّي لأعجب من القائم عليه السّلام كيف يقاتل مع ما يرون من العجائب من خسف البيداء بالجيش، و من النداء الّذي يكون من السماء،
- فرمود: همانا شيطان آنها را وانمىگذارد تا اينكه او نيز ندا كند، همچنانكه روز عقبه بر رسول خدا صلى اللّه عليه و اله ندا سر داد. فقال عليه السّلام: إنّ الشيطان لا يدعهم حتّى ينادي كما نادى برسول اللّه عليه السّلام يوم العقبة.
- از هشام بن سالم روايت آمده كه گفت: شنيدم حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: آنها دو صيحه مىباشند: يكى در اوّل شب و صيحه ديگر در آخر شب دوم. راوى گويد: عرض كردم: آن چگونه است؟ فرمود: يكى از آسمان است و يكى از ابليس؛ گفتم: چگونه اين از آن تشخيص داده مىشوند؟ فرمود: هركس خبر آن را پيش از آنكه واقع شود شنيده باشد، آن را مىشناسد. 1327-1327- و عن هشام بن سالم، قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول: هما صيحتان: صيحة في أوّل الليل، و صيحة في آخر الليلة الثانية، قال: فقلت: كيف ذلك؟ قال: فقال: واحدة من السماء، و واحدة من إبليس، فقلت: و كيف تعرف هذه من هذه؟ فقال: يعرفها من كان سمع بها قبل أن تكون.
- و از عبد الرحمن بن مسلمه است كه گفت: به حضرت امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: مردم ما را سرزنش مىكنند و مىگويند: هرگاه آن دو واقع شوند، حقگو از دروغگو چگونه شناخته مىگردند؟ فرمود: شما چه پاسخى به آنها مىدهيد؟ عرض كردم: چيزى در جواب آنها نمىگوييم. 1328- و عن عبد الرحمان بن مسلمة قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: إنّ الناس يوبّخونا، و يقولون: من أين يعرف المحقّ من المبطل إذا كانتا؟ فقال عليه السّلام: ما تردّون عليهم؟ قلت: فما نردّ عليهم شيئا، قال:
- فرمود: به آنان بگوييد هركس پيش از آنكه اين امر واقع شود، به آن ايمان داشته باشد، هرگاه تحقق يافت، آن را تصديق خواهد كرد، خداوند- عزّ و جلّ- فرمايد: أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ؛ آيا كسى كه به سوى حق هدايتگر است، سزاوارتر است پيروى گردد، يا كسى كه خود راهياب نيست، مگر اينكه راهنمايى شود، پس شما را چه شده و اين چگونه قضاوتى است كه شما داريد. فقال عليه السّلام: قولوا لهم يصدّق بها إذا كانت من كان مؤمنا يؤمن بها قبل أن تكون، قال اللّه عزّ و جلّ: أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدى فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ.
- و از عبد اللّه بن سنان است كه گفت: شنيدم حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام مىفرمود: اين امر كه گردنهايتان را به سوى آن مىكشيد (سرك مىكشيد)، نخواهد شد تا آنكه ندا كنندهاى از آسمان بانگ برزند: توجّه كنيد! فلانى صاحب امر است، پس براى چه جنگ مىكنيد؟ مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 236-1329- و عن عبد اللّه بن سنان قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:
- لا يكون هذا الأمر الّذي تمدّون إليه أعناقكم حتّى ينادي مناد من السماء: ألا إنّ فلانا صاحب الأمر، فعلى م القتال؟!
- و از محمد بن مسلم است، از حضرت باقر عليه السّلام كه فرمود: سفيانى و قائم عليه السّلام در يك سال خواهند بود. 1330- و عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: السفيانيّ، و القائم عليه السّلام في سنة واحدة.
- و از بدر بن الخليل اسدى آمده كه گفت: در خدمت ابو جعفر محمد بن على باقر عليه السّلام بودم، پس آن جناب دو نشانهاى كه پيش از ظهور حضرت قائم عليه السّلام خواهد بود و از هنگام فرود آمدن آدم عليه السّلام به زمين هيچگاه واقع نشده را بيان فرمود اينكه: خورشيد در نيمه ماه رمضان و ماه در آخر آن خواهند گرفت. شخصى عرضه داشت: يابن رسول اللّه! نه، بلكه خورشيد در آخر و ماه در نيمه خواهند گرفت، حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام فرمود: من مىدانم تو چه مىگويى، ولى اين دو نشانه از هنگام هبوط آدم پديد نيامدهاند. 1331- و عن بدر بن الخليل الأسديّ، قال:كنت عند أبي جعفر محمّد بن عليّ الباقر عليه السّلام فذكر آيتين تكونان قبل قيام القائم، لم تكونا منذ أهبط اللّه آدم عليه السّلام أبدا، و ذلك أنّ الشمس تنكسف في النصف من شهر رمضان، و القمر في آخره، فقال رجل: يا بن رسول اللّه، لا، بل الشمس في آخر الشهر و القمر في النصف، فقال له أبو جعفر عليه السّلام: إنّي لأعلم بالّذي أقول، إنّهما آيتان لم تكونا منذ هبط آدم.
- و از ورد- برادر كميت شاعر معروف- از حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام آمده كه فرمود: به درستى كه پيشاپيش اين امر پنج روز به آخر ماه مانده، ماه مىگيرد و پانزده روز مانده، خورشيد كسوف مىيابد و آن در ماه رمضان خواهد بود و در آن هنگام حساب از دست منجّمين بيرون مىرود. 1332- و عن ورد أخي الكميت، عن أبي جعفر عليه السّلام أنّه قال: إنّ بين يدي هذا الأمر انكساف القمر لخمس تبقى و الشمس لخمس عشرة، و ذلك في شهر رمضان و عنده يسقط حساب المنجّمين.
- مىگويم: از اين حديث ظاهر مىشود كه منظور از آخر ماه در حديث پيشين، آخر عرفى است نه حقيقى، پس بين اين دو حديث اختلافى نيست. أقول: من هذا الحديث ظهر أنّ المراد بالآخر في الحديث السابق هو الآخر العرفي لا الحقيقي، فلا اختلاف بينهما، و الحمد للّه.
- و از عبد الملك بن اعين روايت آمده، كه گفت: در خدمت حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام بودم كه حضرت قائم عليه السّلام ياد شد، من عرض كردم: اميدوارم به زودى اين امر واقع شود و سفيانى نباشد؟ فرمود: خير، به خدا سوگند! كه آن از امور حتمى است كه بايد واقع گردد. 1333- و عن عبد الملك بن أعين، قال: كنت عند أبي جعفر، فجرى ذكر القائم، فقلت له: أرجو أن يكون عاجلا، و لا يكون سفيانيّ، فقال: لا و اللّه، إنّه لمن المحتوم الّذي لا بدّ منه.
- و از حمران بن اعين است، از حضرت ابو جعفر امام باقر عليه السّلام در تفسير فرموده خداى تعالى: ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ؛ پس اجلى قرار داد و اجل معيّنى نزد او ثبت است. فرمود: 1334- و عن حمران بن أعين، عن أبي جعفر، في قوله تعالى: ثُمَّ قَضى أَجَلًا وَ أَجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ فقال: إنّهما أجلان: أجل محتوم، و أجل موقوف.
- البته دو اجل هست؛ يك اجل حتمى و اجل ديگر موقوف، پس حمران عرضه داشت: حتمى چيست؟ فرمود: آن است كه خداوند مشيتش به آن تعلّق گرفته باشد، حمران گفت: من اميدوارم اجل سفيانى از گونه موقوف باشد. حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام فرمود: خير، به خدا قسم! آن از گونه حتمى است. فقال له حمران: ما المحتوم؟ قال: الّذي لا يكون غيره، قال: و ما الموقوف؟ قال: الّذي للّه فيه المشيّة. قال حمران: إنّي لأرجو أن يكون أجل السفياني من الموقوف، فقال أبو جعفر عليه السّلام: لا و اللّه إنّه لمن المحتوم.
- و از فضيل بن يسار، از حضرت امام ابو جعفر باقر عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: به درستى كه از جمله امور كارهايى است موقوف و كارهايى است محتوم. و البته سفيانى از امور محترم مىباشد، كه ناگزير بايد واقع شود. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 237-1335- و عن الفضيل بن يسار، عن أبي جعفر عليه السّلام، قال: إنّ من الامور امورا موقوفة، و امورا محتومة، و إنّ السفيانيّ من المحتوم الّذي لا بدّ منه.
- و از خلّاد صائغ، از حضرت ابى عبد اللّه امام صادق عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: از سفيانى گزيرى نيست و او جز در ماه رجب خروج نخواهد كرد. مردى به آن حضرت عرضه داشت: 1336- و عن خلّاد الصائغ، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام، أنّه قال: السفيانيّ لا بدّ منه، و لا يخرج إلّا في رجب، فقال له رجل:
- هرگاه خروج كرد، چگونه باشيم؟ فرمود: هرگاه آن پيشآمد شد، پس به سوى ما روى آوريد. يا أبا عبد اللّه، إذا خرج فما حالنا؟ قال: إذا كان ذلك فإلينا. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ