شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص :195 حافظ- خوبست از دلائل و براهین خود برای اهل مجلس بیان کنید تا قضاوت بحق کنند.

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص :195

  1. حافظ- خوبست از دلائل و براهین خود برای اهل مجلس بیان کنید تا قضاوت بحق کنند.
  2. داعی- گرچه گفتگوی ما در این موضوع نبوده و اگر بخواهم وارد این بحث گردم از رشتۀ سؤال شما بازمی مانم ولی برای اثبات مرام بچند نمونه ای مختصرا اشاره می نمایم.
  3. اخبار رؤیت الله تعالی از اهل سنت
  4. اگر شما اخبار کفرآمیز حلول و اتحاد و عقیده بجسمانیّت و رؤیت پروردگار جلّ و علا را که دیده می شود در دنیا و یا در آخرت علی اختلاف العقائد(چنانچه عدّه ای از حنابله و اشاعره قائلند)بخواهید مطالعه نمائید مراجعه کنید بکتب معتبرۀ خودتان مخصوصا ص 100 از جلد اول صحیح بخاری باب فضل السجود من کتاب الاذان و نیز ص 92 جلد چهارم باب الصراط من کتاب الرقاق و در ص 86 جلد اول صحیح مسلم باب اثبات الرؤیة المؤمنین ربهم فی الآخرة و امام احمد حنبل در ص 275 جلد دوم مسند بخوبی بدست می آورید من باب نمونه دو خبر از همان ابواب را بعرض محترمتان می رسانم که از ابو هریره روایت می نمایند که ان النار تزفر و تتقیظ تقیّظا شدیدا فلا تسکن حتی یضع الرب قدمه فیها فتقول قط قط حسبی حسبی 1) صدای شعله پیوسته رو بازدیاد می رود و آرام نمی گیرد تا آنکه خداوند پای خود را در میان آتش نهاده امر می کند تا این زمان کافی است. )
  5. و نیز از ابو هریره روایت نموده اند که جماعتی از مردم از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم سؤال نمودند یا رسول اللّه هل نری ربنا یوم القیمة قال نعم هل تضارون فی رؤیة الشمس بالظهیرة صحوا لیس معها سحاب قالوا لا یا رسول الله و هل تضارون فی رؤیة القمر لیلة البدر صحوا لیس فیها سحاب قالوا لا یا رسول الله قال:ما تضارون فی رؤیة الله یوم القیمة الا کما تضارون فی رؤیة احدهما اذا کان یوم القیمة اذن مؤذن لیتبع کل امة ما کانت تعبد فلا یبقی احد کان یعبد غیر الله من الاصنام و الانصاب الا یتساقطون فی النار حتی اذا لم یبق الا من کان یعبد الله من بر و فاجر اتاهم رب العالمین فی ادنی صورة من التی رأوه فیها فیقول انا ربکم فیقولون نعوذ بالله منک لا نشرک  بالله شیئا فیقول هل بینکم و بینه آیة فتعرفونه بها؟!فیقولون نعم فیکشف الله عن ساق ثم یرفعون رءوسهم و قد تحول فی صورة التی رأوه فیها اول مرة فقال انا ربکم فیقولون انت ربنا  آیا ما می بینیم پروردگار خود را در روز قیامت فرمود آری آیا در وقت ظهر روزی که آسمان خالی از ابر است از مشاهده خورشید ضرری بشما می رسد عرض کردند نه فرمود آیا دیدن ماه تمام را در شبهائی که آسمان از ابر خالی است ضرر بشما می رساند عرض کردند نه فرمود پس از رؤیت پروردگار در قیامت بشما ضرری نخواهد رسید همچنان که از دیدار یکی از آن دو ضرری بشما نمی رسد روز قیامت که شد از طرف خداوند اعلام می شود هر گروهی معبود خود را تبعیت کند پس باقی نماند فردی که غیر از خالق یگانه را پرستش کرده از بتها مگر پرتاب می شوند در آتش به طوری که از اطراف بشر در خارج جهنم باقی نماند از خوب و بد جز افرادی که خداوند یگانه را پرستش کرده باشند در آن حال خلاق عالمیان می آید بصورت خاصی که بشر می تواند او را به بیند پس فرماید من خالق شما هستم مؤمنین عرض کنند پناه بخدا بریم اگر تو خدا باشی ما گروهی نیستیم که غیر از خالق یکتا را عبادت کرده باشیم خداوند در جواب گوید آیا بین شما و خداوند نشانه ای هست که بآن نشانه خدا را ببینید و بشناسید جواب گویند آری پس خداوند ساق پای خود را باز کند(یعنی پای خود را عریا نا نشان دهد)آنگاه مؤمنین سر خود را بالا کنند و ببینند خداوند را در همان صورتی که دفعۀ نخست دیده بودند پس فرماید من خدای شما هستم آنها هم اقرار کنند که تو خدای ما هستی. )ص :195
  6. شما را بخدا انصاف دهید آیا این نوع کلمات کفرآور نیست که خدا خود را مجسّم و با صورت عنصری ببشر نشان دهد و پای خود را باز نماید و بزرگترین دلیل بر اثبات گفتار ما آنست که مسلم بن حجاج بابی در اثبات رؤیة خدای متعال جلّ و علا در صحیح خود افتتاح نموده و اخبار مجعوله ای از ابو هریره و زید بن اسلم و سوید ابن سعید و دیگران نقل نموده که علمای بزرگ خودتان از قبیل ذهبی در میزان الاعتدال و سیوطی در کتاب اللالی المصنوعة فی احادیث الموضوعة و سبط ابن جوزی در الموضوعات جعلیّت آنها را مستدلا بیان نموده اند.
  7. و اگر دلائلی بر ابطال گفتار آنها نبود مگر آیات بسیاری از قرآن مجید که صریحا نفی رؤیت نموده اند از قبیل آیه 103 سوره 6(انعام)که فرماید لاٰ تُدْرِکُهُ الْأَبْصٰارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ 1) 2) هیچ چشمی او را درک ننماید و او همۀ دیدگان را مشاهده می کند و او لطیف و نامرئی و بهمه چیز آگاهست. ) ص :196
  8. و نیز در آیه 139 سوره هفتم(اعراف)در قصّۀ موسی و بنی اسرائیل نقل سید عبد الحی(امام جماعت اهل تسنّن)- مگر نه از مولی علی کرم اللّه وجهه نقل است که فرمود لم اعبد ربا لم اره یعنی بندگی نمی کنم خداوندی را که نبینم پس معلوم می شود حق تعالی دیدنی است که علی چنین کلامی فرماید.
  9. می فرماید که وقتی بر حسب فشار بنی اسرائیل جناب موسی علیه السّلام در مقام مناجات عرض کرد رب ارنی انظر الیک قال لن ترانی 1) خدایا خود را بمن آشکارا بنما تا تو را مشاهده نمایم خداوند در جواب او فرمود هرگز تا ابد مرا نخواهی دید. ).
  10. دلائل و اخبار بر عدم رؤیة الله تعالی
  11. داعی- جنابعالی فقط بیک جمله از خبر اشاره فرمودید با اجازه آقایان تمام خبر را می خوانم آنگاه شما جواب خود را خواهید دریا فت این خبر را ثقة الاسلام شیخ با عظمت محمّد بن یعقوب کلینی قدّس اللّه سرّه در باب ابطال الرؤیة از کتاب توحید اصول کافی و شیخ بزرگوار صدوق ابو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمّی قدّس اللّه تربته در کتاب توحید خود در باب ابطال عقیده رؤیة اللّه چنین نقل نموده اند از امام بحق ناطق جعفر بن محمّد الصّادق علیهما السّلام که فرمود.
  12. جاء حبر الی أمیر المؤمنین علیه السّلام.فقال:یا امیر المؤمنین هل رأیت ربک حین عبدته؟ فقال: ما کنت أعبد ربا لم أره - قال و کیف رأیته ؟ قال لا تدرکه العیون فی مشاهدة الابصار و لکن رأته القلوب بحقایق الایمان ) عالمی(از یهود)خدمتامیر المؤمنین علیه السلام عرض کرد یا امیر المؤمنین آیا در وقت عبادت خدا را می بینی حضرت فرمود من خدائی را که نبینم عبادت نمی نمایم عرض کرد چگونه او را می بینی فرمود ذات باری تعالی را با چشم سر یعنی چشم عنصری نمی بینم بلکه او را با چشم قلب و نور حقیقت ایمان می بینم.).
  13. پس از این جواب مولاناامیر المؤمنین علیه السلام معلوم می شود که مراد از رؤیت با چشم عنصری جسمانی نمی باشد بلکه بنور ایمان قلبی می باشد و این معنی از خود کلمه لن واضح و آشکار می شود چه آنکه می دانید لن برای نفی أبد استعمال می شود و در این آیه شریفه تأکید است بآیۀ لا تدرکه الابصار یعنی هرگز در دنیا و آخرت به هیچ صورت خداوند دیده نمی شود. ص :197
  14. دلائل عقلیه و براهین نقلیه بر این معنی وارد است که علاوه بر محقّقین علما و مفسّرین شیعه أکابر علماء خودتان از قبیل قاضی بیضاوی و جار اللّه زمخشری در تفسیر خود ثابت نموده اند که رؤیة اللّه تعالی محال عقلی است.
  15. و هر کس معتقد برؤیة اللّه گردد چه در دنیا و چه در آخرت قطعا خدا را محاط خود قرار داده و قائل بجسمانیت برای ذات با برکات او گردیده چه آنکه تا جسم عنصری نباشد با چشم محسوس عنصری دیده نگردد و چنین عقیده ای قطعا کفر است چنانچه علماء بزرگ ما و شما در تفاسیر و کتب علمیۀ خود ذکر نموده اند که اینک مورد بحث ما نیست من باب شاهد جملاتی عرض شد.
  16. و اما راجع بخرافات و موهومات بسیاری که در کتب معتبرۀ شما ثبت است من باب نمونه خلاصه ای از دو خبر را نقل می نمایم تا آقایان محترم ببعض خبرهای واحد که قابل حلّ و تأویل است از کتب شیعه ایراد نگیرید.
  17. شما تصور می نمائید صحاح ستّه مخصوصا صحیحین بخاری و مسلم مثل کتاب وحی است تمنّا می نمایم قدری آقایان با دیده انصاف و خروج از تعصّب باخبار آنها بنگرید تا آن قدرغلو ننمائید.
  18. اشاره بخرافات صحیحین
  19. بخاری در باب من اغتسل عریا نا از کتاب غسل صحیح خود و مسلم در جزء دوم صحیح خود در باب فضائل موسی علیه السّلام و امام احمد بن حنبل در ص 315 جزء دوم از مسند و دیگران ازعلماء شما از ابو هریره نقل نموده اند که در میان بنی اسرائیل رسم بود همگی با هم بدون ساتر عورت در آب می رفتند خود را شستشو می دادند در حالتی که بعورتهای هم نظر می نمودند و این عمل در میان آنها عیب نبود فقط حضرت موسی در میان آنها تنها بآب می رفت که کسی عورت او را نبیند.
  20. بنی إسرائیل می گفتند علت آنکه موسی تنها بعمل تغسیل می رود و از ما دوری می نماید آنست که صاحب نقص است و قطعا فتق دارد نمی خواهد ما او را ببینیم. ص :198
  21. روزی حضرت موسی بکنار آبی رفت که غسل بنماید لباسها را در آورده بالای سنگی گذارد و رفت در میان آب ففر الحجر بثوبه فجمح موسی بأثره یقول ثوبی حجر ثوبی حجر حتی نظر بنوا اسرائیل الی سوأة موسی فقالوا و الله ما بموسی من بأس فقام الحجر بعد حتی نظر الیه فأخذ موسی ثوبه فطفق بالحجر ضربا فو الله ان بالحجر ندبا ستة او سبعة.!!
  22. یعنی سنگ با لباس موسی فرار نمود موسی در عقب او می رفت و می گفت لباسم ای سنگ لباسم ای سنگ(یعنی لباسم را کجا می بری)آن قدر سنگ رفت و موسی بدون ساتر عورت در عقبش رفت تا آنکه بنی اسرائیل بعورت جناب موسی نظر نمودند!!و گفتند بخدا قسم موسی نقصی ندارد یعنی فتق ندارد آنگاه سنگ از زمین برخاست و جناب موسی لباس ها را گرفت پس از آن با تازیانه سنگ را زد بقسمی که شش یا هفت مرتبه سنگ ناله نمود؟
  23. شما را بخدا انصاف دهید یک همچو عملی اگر با یکی از شماها آقایان محترم بشود چقدر رکاکت دارد که بدنبال لباستان برهنه در میان مردم بروید که عورت شما را ببینند(بر فرض اگر چنین پیش آمدی بشود آدمی کناری می نشیند تا بروند و لباس او را بیاورند نه آنکه بدون ساتر عورت در میان مردم برود تا عورت او را ببینند.)
  24. آیا عقل باور می کند چنین عملی از مثل موسی کلیم اللّه ظاهر شده باشد آیا باور می شود که سنگ جامد حرکت بنماید و لباسهای موسی را ببرد.
  25. سید عبد الحی- آیا حرکت سنگ بالاتر است یا اژدها شدن عصا حرکت سنگ بالاتر است یا معجزات نه گانۀ که خداوند خبر می دهد.
  26. داعی- بمثل معروف-خوب وردی آموخته اید-لیک سوراخ دعا گم کرده اید آقای عزیز ما منکر معجزات انبیاء نیستیم بلکه بحکم قرآن مجید مؤمن بمعجزات و خرق عادات هستیم ولی تصدیق بفرمائید که صدور معجزات و خرق عادات در مقام تحدّی می باشد که خصم را در مقابل صدور آن عمل عاجز و حق را ظاهر نماید. ص :199
  27. آیا در این عمل چه تحدّی و ظهور حقی بوده جز آنکه فضاحتی بمیان آمده و عورت پیغمبر خدا در میان خلق ظاهر گردیده.
  28. سید عبد الحی- کدام حق بالاتر از آن بوده که حضرت موسی را تبرئه نماید که مردم بدانند فتق ندارد.
  29. داعی- بر فرض که جناب موسی صاحب فتق بوده چه ضرری بمقام نبوّت داشته آنچه برای پیغمبران نقص است نواقص ذاتی است از قبیل کوری و کری و أحول بودن یا شش انگشتی و چهار انگشتی و لب شکری(باصطلاح)یا فالج و شل مادر زاد بودن و امثال اینها.
  30. و إلاّ نقایص جسمانی که بواسطۀ امراض پیدا می شود مانند کوری یعقوب و شعیب پیغمبر در اثر گریه بسیار و جراحات بدن ایوب و شکستگی سر و دندان پیغمبر خاتم در جنگ احد و امثال اینها ضرری بمقام نبوت نمی رساند.
  31. فتق هم یکی از امراض جسمانی است که برای آدمی بعدها پیش می آید چه اهمیتی داشته که بخواهد او را تبرئه نماید بظهور خرق عادت و معجزه ای که منجر بهتک حرمت و کشف عورت پیغمبر خدا شود که بنی اسرائیل عورت او را ببیند.
  32. آیا این خبر از خرافات و موهومات نیست که بگویند جناب موسی بدون ساتر عورت بدنبال لباس برود و بقدری عصبانی شود که سنگ را بزند بقسمی که شش یا هفت مرتبه سنگ ناله بزند!-یا للعجب پیغمبر خدا نداند که سنگ چشم و گوش و حسّ تأثری ندارد که او را بزند و ناله جماد را بلند کند!-نعوذ باللّه من هذه الخرافات.
  33. سیلی زدن موسی بصورت ملک الموت
  34. برای آنکه جناب آقا سید عبد الحی در مقام دفاع از ابو هریرة و یا بخاری و مسلم که بی فکر این قبیل مجعولات خرافی را نقل نموده اند بر نیاید بیک خبر مضحک تر اشاره می نمایم تا آقایان محترم قطع نمایند که صحاح آنها آن قسمی نیست که درباره آنها غلو نموده اند. ص :200
  35. بخاری در ص 158 جلد اول و ص 163 جلد دوم از صحیح خود خبر خرافی عجیبی را نقل نموده یکی در باب من أحب الدفن فی الارض المقدسة من ابواب الجنائز و دیگر در باب وفات موسی جلد دوم با اسناد صحیحه(بعقیده او)از ابو هریره و نیز مسلم در ص 309 جلد دوم صحیح خود در باب فضائل موسی ایضا از ابو هریره که گفت جاء ملک الموت الی موسی علیهما السّلام فقال له اجب ربک،
  36. قال ابو هریرة:  فلطم موسی عین ملک الموت ففقأها!فرجع الملک الی الله تعالی فقال:انک ارسلتنی الی عبد لک لا یرید الموت،ففقأ عینی.قال:فرد الله الیه عینه و قال:ارجع الی عبدی فقل:الحیاة ترید فان کنت ترید الحیاة فضع یدک علی متن ثور فما توارت بیدک من شعرة فإنک تعیش بها سنة 1) ملک الموت خدمت موسی رسید عرض کرد اجابت کن پروردگارت را پس جناب موسی چنان سیلی بچشم ملک الموت زد که چشم او کور گردید و بصورتش ریخت پس برگشت بسوی پروردگار عرض کرد مرا فرستادی بسوی بنده خودت که اراده مردن ندارد و چشم مرا کور نمود پس خداوند چشم ملک الموت را برگرداند و فرمود برگرد بسوی بنده من پس بگو اگر زندگانی دنیا را طالب هستی دست خود را بر پشت گاوی بگذار پس هرچه مو بدستت آمد بشماره هر یک آنها یک سال زندگانی خواهی نمود. )
  37. و امام أحمد حنبل در ص 315 جلد دوم مسند و محمّد بن جریر طبری در جلد اول از تاریخ خود ضمن ذکر وفات حضرت موسی.
  38. همین خبر را از أبو هریره نقل نموده اند بزیادتی آنکه زمان موسی ملک الموت برای قبض روح بندگان ظاهر و علنی می آمد ولی بعد از آن زمان که موسی سیلی بر صورت او زد و چشمش کور شد برای قبض روح خلایق مخفیانه و پنهانی می آید(برای آنکه می ترسد مردم جاهل هر دو چشمش را کور نمایند!!!) (جمع کثیری شدیدا خندیدند).
  39. اینک من از آقایان انصاف می خواهم این خبر از خرافات و موهومات نیست که شما از شنیدنش خنده می نمائید و من تعجب از نویسندگان و نقل کنندگان چنین خبر می نمایم که فکر ننموده مطالب خرافی و موهوم را چگونه بزیر قلم آورده اند.
  40. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید