کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص271
- بحث در مذاهب اربعه اهل تسنن و کشف حقیقت
- بهمین جهت است که جماعت اهل تسنّن یعنی صاحبان مذاهب اربعه پیشوایان خود را امام می گویند بنام امام ابو حنیفه- امام مالک-امام شافعی-امام احمد یعنی فقهاء و مجتهدینی که در امر دین پیشوای آنها هستند که با ابتکار و فکر خود اجتهادا یا قیاسا احکام را از حلال و حرام برای آنها معین نموده اند.
- (بهمین جهت کتب فقیهۀ چهار امام شما را که مطالعه می کنیم از حیث اصول و فروع اختلافات بسیاری در آنها مشاهده می نمائیم). ص :271
- از این قبیل أئمه و پیشوایان در تمام مذاهب و ادیان هستند حتّی در مذهب شیعه هم علماء و فقهاء همان مقامی را دارند که شما برای أئمۀ خودتان قائلید و لهذا در غیبت ولی عصر امام دوازدهم عجل اللّه تعالی فرجه در هر دوره و زمان روی موازین علمی با ادلّۀ اربعه کتاب و سنّت و عقل و اجماع فتوا می دهند منتها ما آنها را امام نمی خوانیم چه آنکه امامت اختصاص دارد باوصیاء اثنا عشر از عترت طاهره با یک فرق که بزرگان شما بعدا باب اجتهاد را مسدود نموده یعنی از قرن پنجم که بامر پادشاه وقت آراء مستحدثۀ علماء و فقهاء را جمع نموده و منحصر بچهار نمودند و مذاهب اربعه حنفی-مالکی- شافعی-حنبلی را رسمیّت دادند و مردم را مجبور نمودند که بیکی از آن چهار مذهب عمل نمایند که تاکنون رایج است.
- و معلوم نیست که در مقام تقلید ترجیح فردی بر افراد دیگر بچه دلیل و برهان است امام حنفیها چه خصیصه ای دارد که مالکیها ندارد و امام شافعیها چه دارد که امام حنبلیها ندارد.
- و اگر ملت اسلامی مجبور باشند که از فتاوای آن چهار تجاوز ننمایند جمودت بسیار سختی جامعه مسلمین را فرا گرفته و ابدا ترقی و تعالی در آنها راه پیدا نمی کند.
- و حال آنکه یکی از خصائص دین مقدّس اسلام اینست که با قافله تمدّن در هر دوره و زمانی پیش می رود و این مطلب لازم دارد فقهاء و مجتهدینی را که در هر دوره و زمان با حفظ موازین شرعیّه با کاروان تمدّن پیش بروند و حفظ مرکزیت مذهبی را بنمایند.
- چون بسیاری از امور است که بواسطۀ حدوثش تقلید میّت در او راه ندارد و حتما باید مراجعه بفقیه و مجتهد حی نمود و از ابتکار فکر او استفاده و فتوای او را مورد عمل قرار داد.
- با اینکه بعدها در میان شما مجتهدین و فقهاء عالی مقامی پیدا شدند که بمراتب از آن چهار امام اعلم وافقه بودند نمی دانم این ترجیح بلا مرجّح و حصر نمودن مقام اجتهاد را بآن چهار نفر و ضایع نمودن حق علمی دیگران از چه راه بوده است . ص :272
- ولی در جامعه شیعه تمام فقهاء و مجتهدین در هر دوره و زمان تا ظهور ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه حقّ حیات دارند ما تقلید میّت را ابتداء و در مسائل حادثه ابدا جائز نمی دانیم.
- دلیلی بر تبعیت مذاهب اربعه نیست
- عجبا شما جامعۀ شیعیان را مبدع و مرده پرست می خوانید که بدستورات أئمه اثنی عشر از اهل بیت خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم بامر آن حضرت(که با نصوص عالیه ای که در کتب خودتان هم مشروحا مندرج است)عمل می نمایند ولی معلوم نیست شماها بچه دلیل مسلمانان را اجبار می دهید در اصول بمذهب اشعری یا اعتزال و در فروع حتما بیکی از مذاهب اربعه عمل نمایند.
- و اگر بآنچه شما بی دلیل می گوئید عمل ننمایند یعنی پیرو مذهب اشعری و یا اعتزال و یا یکی از مذاهب اربعه نگردیدند رافضی و مشرک و مهدور الدّم هستند.
- و اگر بشما ایراد نمایند که چون دستوری از پیغمبر برای پیروان ابو الحسن اشعری و یا أبو حنیفه و مالک بن أنس و محمّد بن إدریس شافعی و أحمد بن حنبل نرسیده آنها هم از علماء و فقهاء اسلامی بوده اند حصر کردن تقلید را بآنها بدعت است چه جواب خواهید گفت.
- حافظ- أئمه أربعة چون دارای مقام فقاهت و علم و اجتهاد توأم با زهد و ورع و تقوی و امانت و عدالت بودند پیروی از آنها بر ما لازم آمد.
- داعی- اوّلا آنچه فرمودید دلائلی نیست که موجب حصر گردد که تا روز قیامت مسلمانان مجبور باشند پیروی از طریقۀ آنها بنمایند چون که این صفات را شما برای تمام علماء و فقهاء خودتان قائل هستید و انحصار بآن چهار دادن توهین بعلماء بعد است.
- زیرا اجبار به پیروی از فردی و یا افرادی وقتی خواهد بود که دستور و نصّی از خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم رسیده باشد و حال آنکه چنین دستور و نصّ از آن حضرت دربارۀ أئمۀ اربعه شما نرسیده چگونه شما حصر نمودید مذاهب را بچهار و حتمی بودن پیروی از یکی از آن چهار امام را حق بدانید. ص :273
- امر عجیبی است قابل تأمل عقلای با انصاف
- خیلی مضحک و خنده آور است که چند شب قبل شما مذهب شیعه را سیاسی بحساب آوردید و گفتید چون در دورۀ رسول اللّه نبوده و در خلافت عثمان بوجود آمده پیروی از آن جایز نیست.
- و حال آنکه با دلائل عقلیه و نقلیه پریشب ثابت نمودیم که ریشۀ مذهب تشیّع در زمان رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم و بدستور مبارک خود آن حضرت بکار رفته و رئیس شیعیان أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام از طفولیت در دامن نبوّت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم تربیت شده و معالم دین را از آن حضرت آموخته مطابق اخباری که در کتب معتبرۀ خودتان رسیده پیغمبر آن حضرت را باب علم خود خوانده و صریحا فرموده اطاعت علی اطاعت من است و مخالفت او مخالفت من است و در حضور هفتاد هزار جمعیت او را بامارت و خلافت منصوب نموده و عموم مسلمین حتی عمر و ابی بکر را امر فرمود با او بیعت نمودند.
- ولی مذاهب اربعه شما حنفی-مالکی-شافعی-حنبلی-روی چه پایه ای قرار گرفته کدام یک از آن چهار امام شما رسول خدا را ملاقات نمودند یا دستور و نصّی از آن حضرت دربارۀ آنها رسیده که مسلمانان مجبور باشند کورکورانه تبعیت از آنها بنمایند چه آنکه شما هم بی دلیل تبعیت از أسلاف خود نموده و پیروی می نمائید چهار امامی را که هیچ دلیلی بر امامت مطلقه آنها ندارید مگر آنچه را که فرمودید فقیه عالم مجتهد زاهد باتقوا بودند که اهل هر زمان در حیات آنها بفتاوای آن علماء می بایستی عمل نموده باشند نه آنکه مسلمین جهان تا روز قیامت اجبار داشته باشند که پیروی از آنها بنمایند.
- علاوه بر اینها اگر این صفات باضعاف مضاعف توأم با نصوص وارده از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم در عترت طاهرۀ آن حضرت جمع شد تبعیت و پیروی از آنها اولی است یا تبعیّت و پیروی از کسانی که ابدا از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم دربارۀ آنها دستور و نصّی نرسیده. ص :274
- آیا مذاهبی که در زمان پیغمبر اثری از آنها نبوده و هیچ یک از أئمه اربعه در زمان آن حضرت نبودند و دستوری از آن حضرت دربارۀ آنها نرسیده و بعد از قرنی در دنیا پدید آمدند مذهب من در آری و سیاسی می باشند؟
- یا مذهبی که ریشه گذار آن رسول خدا و پیشوای آن تربیت شده دست آن حضرت بوده و همچنین سایر امامان یازده گانه که دربارۀ تمام آنها و بنام فرد فرد آنها دستور رسیده و آنها را عدیل قرآن قرار داده و صریحا در حدیث ثقلین (1) فرموده من تمسک بهما فقد نجی و من تخلّف عنهما فقد هلک و در حدیث سفینه (2)فرموده و من تخلّف عنهم فقد هلک.
- و ابن حجر در ص 135 صواعق باب وصیّة النّبی از آن حضرت نقل می نماید که فرمود قرآن و عترت من در میان شما ودیعۀ من هستند که اگر بهر دو آنها معا و توأما تمسّک جستید هرگز گمراه نخواهید شد آنگاه ابن حجر گوید مؤید این قول حدیث دیگری است که آن حضرت دربارۀ قرآن و عترت فرموده است.
- فلا تقدموهما فتهلکوا و لا تقصّروا عنهما فتهلکوا و لا تعلّموهم فانّهم اعلم منکم (3).
- آنگاه ابن حجر اظهار نظر نموده که این حدیث شریف دلالت دارد بر اینکه عترت و اهل بیت آن حضرت در مراتب علمیّه و وظائف دینیّه حق تقدم بر دیگران دارند عجبا با اذعان او باینکه عترت از اهل بیت بایستی مقدّم بر دیگران باشند بدون هیچ دلیل و برهان در اصول ابو الحسن اشعری و در فروع فقهاء اربعه را مقدّم بر آن خاندان جلیل می دارند؟
- این نیست مگر از روی تعصّب و عناد و لجاج و چنانچه فرمودۀ شما صحّت دارد و امامان فقهاء شما از جهت علم و ورع و تقوی و عدالت مطاع بوده اند پس چرا بعض از آنها بعض دیگر را تفسیق و تکفیر نموده اند.
- حافظ- خیلی بی لطفی می نمائید که هرچه بزبانتان می آید می گوئید تا باین حدّ که تهمت می زنید بفقهاء و امامان ما که آنها در مقام ردّ و تضعیف و یا تفسیق و تکفیر یکدیگر برآمده اند این بیان شما قطعا کذب محض است اگر ردّی و یا نقدی دربارۀ آنها گفته شده از طرف علمای شیعه بوده و إلاّ از طرف علماء ما جز تعظیم و تجلیل که شایستۀ مقام آنها بوده قلمی روی کاغذ نرفته.
- 1در ص 219 و ص 224 همین کتاب باصل و اسناد آن اشاره شد.
- 2در ص 226 همین کتاب باسناد آن اشاره شده.
- 3 )بر قرآن و عترت من تقدم نجوئید و تقصیر از خدمت آنها ننمائید که هلاک خواهید شد و بعترت من تعلیم ندهید زیرا که آنها اعلم از شما می باشند.
- داعی- معلوم می شود جنابعالی توجّهی بمندرجات کتب معتبره علمای خود ندارید یا عمدا سهو می نمائید یعنی می دانید ولی غلطاندازی می کنید و إلاّ أکابر از علماء خودتان کتابها بر ردّ آنها نوشته اند حتّی خود أئمّه اربعه یکدیگر را تفسیق و تکفیر نموده اند.
- حافظ- بفرمائید آن علماء کیانند و مندرجات کتب آنها چیست اگر در نظر دارید بیان نمائید.
- داعی- اصحاب ابی حنیفه و ابن حزم (1)و غیرهما پیوسته در مقام طعن به امام مالک و محمّد بن ادریس شافعی هستند و همچنین اصحاب شافعی مانند امام الحرمین و امام غزّالی و غیر آنها طعن می زنند به أبو حنیفه و مالک بعلاوه از جنابعالی سؤال می نمایم بفرمائید امام شافعی و أبو حامد محمّد بن محمّد غزّالی و جار اللّه زمخشری چگونه اشخاصی هستند.
- حافظ- از فحول فقهاء و علماء و ثقه و امام جماعت اند.
- رد نمودن امامان و علماء اهل تسنن ابو حنیفه را
- داعی- امام شافعی گوید ما ولد فی الاسلام اشأم من ابی حنیفة (2). و نیز گفته نظرت فی کتب اصحاب ابی حنیفة فاذا فیها مائة و ثلثون ورقة خلاف الکتاب و السنّة (3). ص :276
- 1) علی بن احمد اندلسی متوفی سال 456 قمری.
- 2) متولد نگردیده در اسلام مشئوم تر از ابو حنیفه.
- 3) نظر کردم در کتب اصحاب ابی حنیفه پس در آنها است صد و سی ورقه خلاف کتاب خدا و سنة رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم).
- و ابو حامد غزّالی در کتاب منخول فی علم الاصول گوید فأما ابو حنیفة فقد قلّب الشریعة ظهر البطن و شوّش مسلکها و غیّر نظامها و أردف جمیع قواعد الشرع باصل هدم به شرع محمّد المصطفی و من فعل شیئا من هذا مستحلاّ کفر و من فعله غیر مستحلّ فسق (1).
- وانگاه در این باب کلام بسیاری در طعن و ردّ و تفسیق او نوشته که داعی از بیانش خودداری می نمایم.
- و جار اللّه زمخشری صاحب تفسیر کشّاف که از ثقات علماء شما است در ربیع الأبرار نوشته است قال یوسف بن اسباط ردّ أبو حنیفة علی رسول الله اربعمائة حدیث او اکثر (2). و نیز گوید یوسف که أبو حنیفه می گفت لو ادرکنی رسول اللّه لاخذ بکثیر من قولی (3).
- از این قبیل مطاعن از علماء شما بسیار است در باب ابو حنیفه و سائر أئمّۀ اربعه که از مراجعه بکتاب منخول غزّالی و کتاب نکت الشریفه شافعی و ربیع الأبرار زمخشری و منتظم ابن جوزی و دیگران معلوم می آید تا آنجا که امام غزّالی در منخول گوید:
- انّ ابا حنیفة النعمان بن ثابت الکوفی یلحن فی الکلام و لا یعرف اللغة و النحو و لا یعرف الاحادیث (4). «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ