کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص277
- و نیز می نویسد چون عارف بعلم حدیث(که بعد از قرآن پایه و اساس دین است) نبوده لذا فقط بقیاس عمل می نموده و حال آنکه اوّل من قاس ابلیس یعنی اول کسی که عمل بقیاس نمود ابلیس بود(پس هر کس بقیاس عمل نماید با ابلیس محشور خواهد شد). ص :277
- 1) پس بتحقیق ابو حنیفه شریعت را واژگون گردانید و مشوش نموده راه او را و تغییر داد نظام او را و هر یک از قوانین شرع را با اصلی مقرون ساخت که با آن اصل شرع پیغمبر را ویران نمود هر کس این عمل را عمدا بنماید و آن را حلال بداند کافر است و هر کس بدون تعمد بنماید فاسق است (پس قطعا ابو حنیفه بگفتار این عالم بزرگ یا کافر است یا فاسق).
- 2) یوسف بن اسباط گفته است رد نموده ابو حنیفه بر رسول خداصلی الله علیه وآله وسم)چهار صد حدیث یا بیشتر.
- 3) اگر پیغمبر مرا درک می نمود بیشتر از اقوال و گفته های مرا می گرفت(یعنی پیروی از گفتار من می نمود).
- 4) در گفتار ابو حنیفه نعمان بن ثابت کوفی غلطهای بسیاری بوده و معرفت بعلم لغت و نحو و احادیث نداشته.
- و ابن جوزی در منتظم گوید اتّفق الکلّ علی الطعن فیه یعنی همگی علماء متفق اند در طعن بر ابو حنیفه منتهی طعن کنندگان بر سه قسم تقسیم شده اند دسته ای او را مورد طعن قرار داده اند که در اصول عقاید متزلزل بوده و گروهی دیگر گفتند قوۀ حافظه و ضبط در روایات نداشته و قومی دیگر او را طعن می زنند باینکه صاحب رأی و قیاس بوده و رأی او پیوسته مخالفت با احادیث صحاح داشته.
- پس از این قبیل گفتار و مطاعن از علمای خودتان درباره امامانتان بسیار است که اینک وقت گفتارش نیست چه آنکه داعی در مقام انتقاد نبودم شما رشتۀ سخن را باینجا آوردید که فرمودید مطاعن منقوله از طرف علمای شیعه است و هرچه بر زبان داعی می آید می گویم خواستم بگویم شما انتقاد بیجا می کنید و فرارا دفاع بلا منطق می نمائید و إلاّ مطلب این قسم نیست آنچه بر زبان داعی جاری می شود مطابق علم و عقل و منطق و خالی از تعصّب می باشد و علمای شیعه دربارۀ أئمّۀ اربعۀ شما غیر از آنچه علمای خودتان نوشته اند نسبت نداده اند و توهین هم نمی نمایند.
- ولی بر خلاف علمای شما در میان علمای شیعۀ امامیه نسبت بمقامات مقدّسۀ أئمه اثنی عشر ما هیچ نوع ایرادی وجود ندارد.
- چون ما أئمّۀ طاهرین سلام اللّه علیهم اجمعین را شاگردان یک مدرسه می دانیم که افاضات فیض الهی بر آنها یکسان بوده است و آنها عموما من اوّلهم الی آخرهم مطابق دساتیر الهیّه که بوسیله خاتم النبیّین صلی اللّه علیه و آله و سلّم بآنها ابلاغ شد عمل می نمودند.
- برأی و قیاس و ابتکار فکر خود نظری نداشتند هرچه داشتند از پیغمبر داشتند فلذا اختلافی بین دوازده امام نبوده(مانند اختلافات أئمّۀ اربعه شما در جمیع عقاید و احکام)چه آنکه آنها امام بودند ولی نه امام لغوی که بمعنی پیشوا باشد.
- امامت در عقیده شیعه ریاست عالیه الهیه است
- بلکه در اصطلاح علم کلام که محقّقین علماء بیان نموده اند آن امامت بمعنای ریاست عالیۀ الهیّه و اصلی از اصول دین می باشد و ما هم بر آن عقیده ایم که الامامة هی الرئاسة العامّة الالهیّة خلافة عن رسول الله فی امور الدین و
- الدنیا بحیث یجب اتباعه علی کافّة الامّة (1) ص :278
- شیخ- خوب بود بطور قطع و جزم نمی فرمودید که امامت اصطلاحی از اصول دین می باشد چه آنکه اکابر علماء مسلمین گویند امامت از اصول دین نیست بلکه از فروعات مسلّمه می باشد که علماء شما بدون دلیل جزء اصول دین آوردند.
- داعی- این بیان اختصاص بشیعیان تنها ندارد بلکه اکابر علماء شما هم بر این عقیده هستند از آن جمله قاضی بیضاوی مفسّر معروف خودتان در کتاب منهاج الاصول ضمن بحث اخبار با کمال صراحت گوید انّ الامامة من اعظم مسائل اصول الدین الّتی مخالفتها توجب الکفر و البدعة (2).
- و ملا علی قوشچی در شرح تجرید مبحث امامت گوید و هی ریاسة عامة فی امور الدین و الدنیا خلافة عن النبیّ صلی الله علیه وآله وسم) (3).
- و متعصّب ترین علمای شما مانند قاضی روزبهان نقل این معنا را نموده است که امامت ریاست بر امت و نیابت و خلافت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم است باین عبارت که الامامة عند الاشاعرة هی خلافة الرسول فی اقامة الدین و حفظ حوزة الملّة بحیث یجب اتّباعه علی کافّة الامّة (4).
- اگر امامت از فروع دین بود رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم نمی فرمود کسی که امام را نشناسد و بمیرد بطریق اهل جاهلیت مرده چنانچه اکابر علماء شما مانند حمیدی در جمع بین الصّحیحین و ملا سعد تفتازانی در شرح عقاید نسفی و دیگران نقل نموده اند که فرمود من مات و لم یعرف امام زمانه فقد مات میتة جاهلیة (5)ص :279
- 1) امامت ریاست عمومی الهی است بر همه خلایق بطریق خلافت از جانب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله در امر دین و دنیا که واجب است متابعت او بر کافۀ مردم.
- 2) بدرستی که امامت از بزرگترین اصول دین است که مخالفت آن موجب کفر و بدعت می باشد.
- 3) امامت ریاست عمومی است در امور دین و دنیا بطریق خلافت از پیغمبرصلی الله علیه وآله وسم).
- 4) امامت نزد اشاعره خلافت رسول اللّه است در برپا نمودن دین و حفظ حوزه ملت اسلام بنحوی که واجب است متابعت او بر جمیع امت.
- 5) کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد پس بتحقیق مرده است بمردن اهل جاهلیت.
- بدیهی است عدم معرفت بفرعی از فروع دین موجب تزلزل دین و مردن باصل جاهلیّت نخواهد بود که بیضاوی صریحا گوید مخالفتش موجب کفر و بدعت گردد.
- پس ثابت است که امامت داخل در اصول دین و تتمیم مقام نبوت می باشد.
- فلذا فرق در معنای امامت بسیار است شما که علمای خود را امام می خوانید امام اعظم-امام مالک-امام شافعی-امام حنبل-امام فخر-امام ثعلبی-امام غزالی-و غیره بمعنای لغوی است ما هم امام جمعه داریم امام جماعت داریم دامنه این نوع از امامان وسیع است ممکن است در یک زمان صدها امام باشد.
- ولی امام بآن معنی که عرض کردم ریاست عامّۀ مسلمین بر عهده اوست در هر زمانی فقط یک نفر است و آن امام است که حتما بایستی واجد جمیع صفات حمیده و اخلاق پسندیده و اعلم و افضل و اشجع و ازهد و اورع و اتقای از همه ناس و صاحب مقام عصمت باشد.
- و هیچ گاه زمین از وجود چنین امامی خالی نخواهد بود تا روز قیامت و بدیهی است چنین امامی که واجد جمیع صفات عالیه انسانیت باشد مقامش بالاترین مقامات روحانیّت است و حتما چنین امامی باید منصوب از جانب خدای تعالی و منصوص من جانب الرسول باشد که اعلی و ارفع از جمیع خلایق حتّی انبیاء عظام می باشد.
- حافظ- از طرفی شما مذمت می کنید غلات را و از طرفی خودتان درباره امام غلو می نمائید و مقام آنها را بالاتر از مقام نبوت می دانید و حال آنکه علاوه از دلائل عقلیّه-قرآن مجید مقام انبیاء را بالاترین مقامات معرفی فرموده ما بین مقام واجب و ممکن همان مقام انبیاء می باشد این ادعای شما چون بدون دلیل است محض تحکم و غیر قابل قبول می باشد.
- مقام امامت بالاتر از نبوت عامه است ص :280
- داعی- هنوز جنابعالی استفسار از دلیل ننموده می فرمائید ادعای بی دلیل است و حال آنکه بالاترین دلیل کتاب محکم آسمانی قرآن مجید است که در سوره بقره شرح حال إبراهیم خلیل الرّحمن علیه و علی نبیّنا و آله السّلام را نقل می فرماید که پس از امتحان ثلاثه (جان و مال و فرزند)که در تفاسیر مشروحا ثبت است خداوند متعال اراده فرمود رفعت مقامی بآن بزرگوار عنایت فرماید چون بعد از مقام نبوت و رسالت و اولوالعزمی و خلّت که واجد بود مقامی ظاهرا نبود که آن حضرت را ترفیع مقام بدهد الاّ مقام امامت که ما فوق جمیع مقامات روحانی بود لذا در آیه 118 سوره 2(بقره)برسول أکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم خبر می دهد وَ إِذِ ابْتَلیٰ إِبْرٰاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمٰاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قٰالَ إِنِّی جٰاعِلُکَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قٰالَ لاٰ یَنٰالُ عَهْدِی الظّٰالِمِینَ (1).
- از این آیۀ شریفه برای اثبات مقام امامت اثرات و فوائدی حاصل است که از جمله اثبات مقام با عظمت امامت است که رتبة و درجة بالاتر از مقام نبوت است زیرا بعد از مقام نبوت و رسالت إبراهیم را مخلّع بخلعت امامت گردانید پس بهمین دلیل مقام امامت بالاتر از مقام نبوّت می باشد.
- حافظ- پس بنا بر قول شما که علی کرم اللّه وجهه را امام می دانید بایستی مقام او بالاتر از مقام پیغمبر خاتم باشد و این همان عقیدۀ غلات است که خودتان بیان نمودید.
- داعی- این قسم نیست که شما تعبیر می نمائید زیرا شما خود می دانید که بین نبوّت خاصّه و نبوّت عامّه فرق بسیار است مقام امامت بالاتر از نبوّت عامّه و پست تر از نبوّت خاصّه می باشد که نبوّت خاصّه همان مقام شامخ ارجمند خاتمیّت است.
- نواب- ببخشید قبله صاحب اگر گاهی خود را داخل صحبت می کنم چون فراموش کارم و نیز عجولم زود جسارت می نمایم بفرمائید مگر انبیاء همگی فرستادگان حق تعالی نیستند در رتبه و مقام هم لا بد همگی یکسان اند چنانچه در قرآن مجید می فرماید لاٰ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ (2)پس چگونه شما فرق گذاردید و نبوّت را بدو قسمت تقسیم نمودید عامّه و خاصّه خواندید. ص :281
- 1) بیاد آر هنگامی که خداوند ابراهیم را باموری امتحان فرمود و او همه را بجای آورد خدا بدو فرمود من ترا امام و پیشوا قرار دادم برای مردم ابراهیم عرض کرد این امامت را بفرزندان من نیز عطا خواهی کرد فرمود عهد من که امامت است بمردم ستمکار نخواهد رسید.
- 2) میان هیچ یک از پیغمبران فرق نگذاریم.
- داعی- بلی این آیه در محل خود صحیح است یعنی در مقام دعوت و هدف بعثت که دعوت بمبدا و معاد و تربیت جامعه است تمام انبیاء من آدم الی الخاتم یکسان اند ولی در فضل و کمال و طریقۀ بعثت و محل بعثت و درجه و رتبه متفاوت اند.
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ