کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص350
- مخصوصا بعد از حرکت آن لشکر نکبت اثر بسمت مکّه معظّمه ابو هریره بهمان عنوان نیابت در آنجا ماند و بعد هم از طرف معاویه بجبران این خدمتگزاری و مساعدت با بسر بن ارطاة والی مدینه گردید.
- شما را بخدا انصاف دهید آیا این مرد دنیاپرست که در مدت سه سال (1)که مشرف بزیارت و مصاحبت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم بوده و زیاده از پنج هزار حدیث از آن حضرت نقل نموده؟ آیا احادیث معروف را که تمام علمای فریقین از قبیل علامه سمهودی در تاریخ المدینه و احمد حنبل در مسند و سبط ابن جوزی در ص 163 تذکره و دیگران با سلسله اسناد از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده اند نشنیده بود که مکرر می فرمود من اخاف اهل المدینه ظلما اخافه اللّه و علیه لعنة اللّه و الملئکة و الناس اجمعین لا یقبل اللّه منه یوم القیمة صرفا و لا عدلا-لعن اللّه من اخاف مدینتی-لا یرید اهل المدینة احد بسوء الاّ اذابه اللّه فی النار ذوب الرصاص (2).
- پس در این صورت چگونه شرکت نمود در لشکری که آن همه ظلم و تعدّی و ایجاد خوف و ترس در اهل مدینه نمودند بعلاوه مخالفت با خلیفۀ حق و وصی رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم و عترت طاهره آن حضرت بجعل احادیث و وادار نمودن مردم را بسبّ کسی که پیغمبر سبّ او را سبّ بر خود قرار داده شما را بخدا انصاف دهید چنین کسی که از قول رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم بوضع و جعل احادیث مشغول بوده مردود خدا و رسول نمی باشد.
2-
- 1) در طبقات ابن سعد و اصابه ابن حجر و سایر کتب معتبره اکابر علمای اهل تسنن وارد است که ابو هریره در فتح خیبر مسلمان شد و بروایت بخاری در باب علامات النبوة فی الاسلام بیش از سه سال موفق بملاقات رسول اکرم صلّی الله علیه و آله سلم نبوده و بروایت ابن حجر در اصابه و حاکم در مستدرک و ابن عبد البر در استیعاب و دیگران در سن هفتاد و هشت سالگی و در سال 57 قمری در وادی عقیق مرد جنازه اش را بمدینه حمل نموده و در بقیع دفن نمودند. ص :349
- 2) هر کس اهل مدینه را بترساند از روی ظلم خداوند او را بترساند و بر او باد لعنت خدا و ملائکه و تمام مردم و قبول نمی نماید خداوند از او روز قیامت هیچ چیزی را.لعنت خدا بر کسی که بترساند اهل مدینه مرا-احدی ارادۀ بدی باهل مدینه نمی نماید مگر آنکه خداوند او را مانند سرب در آتش آب خواهد نمود.
- شیخ- بی لطفی می فرمائید که موثق ترین اصحاب پیغمبر صلّی اللّه علیه و سلّم را بی دین و وضّاع و جعّال می خوانید.
- مردود بودن ابو هریره و تازیانه زدن عمر او را
- داعی- داعی تنها نسبت به ابو هریره بی لطفی ننمودم بلکه اول کسی که این نوع بی لطفی را نسبت باو عنایت نموده خلیفۀ ثانی عمر بن الخطّاب بود که ارباب تاریخ مانند ابن اثیر در حوادث سال 23 و ابن ابی الحدید در ص 104 جلد سوم شرح نهج البلاغه چاپ مصر و دیگران نقل نموده اند که چون خلیفه عمر در سال 21 ابو هریره را والی بحرین نمود باو خبر دادند مال بسیاری جمع نموده و اسبهای زیادی خریده و لذا در سال 23 او را معزول نموده همین که خدمت خلیفه رسید خلیفه گفت یا عدوّ اللّه و عدوّ کتابه اسرقت مال اللّه-یعنی ای دشمن خدا و دشمن کتاب خدا آیا دزدی نمودی مال خدا را گفت هرگز دزدی نکردم بلکه عطایائی مردم بمن دادند.
- و نیز ابن سعد در ص 90 جلد چهارم طبقات و ابن حجر عسقلانی در اصابه و ابن عبد ربّه در جلد اول عقد الفرید می نویسد خلیفه گفت ای دشمن خدا وقتی تو را والی بحرین نمودم کفش و نعلینی به پا نداشتی اینک شنیده ام اسبهائی به هزار و ششصد دینار خریداری نمودی از کجا آوردی گفت عطایای مردم است که نتایج آن بسیار گردیده خلیفه متغیر گردید از جا برخاست آن قدر تازیانه بر پشت او زد تا خون آلود شد آنگاه امر کرد ده هزار دینار که در بحرین ذخیره نموده بود از او گرفته و تحویل بیت المال دادند.نه تنها در زمان خلافت او را زد بلکه مسلم در ص 34 جلد اول صحیح می نویسد که در زمان رسول خدا عمر بن الخطّاب ابو هریره را آن قدر زد تا به پشت بر زمین خورد ابن ابی الحدید در اوایل ص 360 جلد اول شرح نهج البلاغه گوید قال ابو جعفر(الاسکافی)و ابو هریرة مدخول عند شیوخنا غیر مرضیّ الروایة ضربه عمر بالدّرة و قال قد اکثرت من الروایة احری بک ان تکون کاذبا علی رسول الله صلّی الله علیه و آله سلم (1). ص :350
- ابن عساکر در تاریخ کبیر و متقی در ص 239 کنز العمّال نقل می نمایند خلیفه عمر او را با تازیانه زد و زجرش نمود و منع از نقل حدیث از رسول اللّه نمود و گفت چون روایت زیاد نقل می نمائی از پیغمبر و تو سزاوارتری از اینکه دروغ بگوئی از طرف آن حضرت(یعنی مثل تو ناجنسی باید از قول آن حضرت دروغ بگوید)لذا باید ترک کنی نقل حدیث را از قول آن حضرت و الاّ تو را می فرستم بزمین دوس(که قبیله ای است در یمن که ابو هریره از آنجا بوده)و یا بزمین بوزینگان یعنی کوهستانی که بوزینگان در آنجا زیاد هستند.
- و نیز ابن ابی الحدید در ص 360 جلد اول شرح نهج البلاغه چاپ مصر از استاد خود امام ابو جعفر اسکافی نقل نموده که حضرت مولی الموحدین امیر المؤمنین سلام اللّه علیه فرمود الا انّ اکذب الناس او قال اکذب الاحیاء علی رسول اللّهصلی الله علیه وآله وسلم ابو هریرة الدوسی (2). ابن قتیبه در تأویل مختلف الحدیث و حاکم در جلد سیم مستدرک و ذهبی در تلخیص المستدرک و مسلم در دویم صحیح در فضائل ابو هریره همگی نقل می نمایند که مکرر عایشه او را رد نموده و می گفت ابو هریره کذاب است و از قول رسول خدا بسیار جعل حدیث می نماید.
- بالاخره ابو هریره را ما تنها مردود نخوانده ایم بلکه در نزد خلیفه عمر و مولانا امیر المؤمنین و ام المؤمنین عایشه و صحابه و تابعین مردود بوده است. ص :351
- چنانچه شیوخ معتزله و علماء آنها و حنفها عموما أحادیث ابو هریره را مردود می دانند و هر حکمی که سندش منتهی بابو هریره می شود باطل می دانند چنانچه نووی در شرح صحیح مسلم مخصوصا جلد چهارم مبسوطا متعرّض است.
12-
- 1) ابو جعفر اسکافی(شیخ معتزله)گفته است ابو هریره در نزد شیوخ ما مدخول است (یعنی از حیث عقل)و روایت او مورد رضا و قبول ما نمی باشد و عمر او را تازیانه زد و گفت زیاده روی در روایت نموده ای و تو سزاوار تری از آنکه دروغ نسبت بدهی برسول خدا صلّی الله علیه و آله سلم.
- 2) بدانید که دروغ گوترین مردم یا فرمود دروغ گوترین زندگان برسول خدا صلّی الله علیه و آله سلم ابو هریره دوسی می باشد(دوس قبیله ایست در یمن).
- و امام اعظم أبو حنیفه پیشوای بزرگ جماعت شما می گفت صحابه رسول اللّه عموما ثقه و عادل بودند من از هر کدام و بهر سند باشد حدیث می گیرم مگر حدیثی که سندش منتهی گردد به ابو هریره و انس بن مالک و سمرة بن جندب که از آنها نمی پذیرم.
- پس آقایان بما اعتراض ننمائید که چرا ابو هریره صحابی را انتقاد می نمائید ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که خلیفۀ ثانی عمر او را تازیانه زده و سارق بیت المال و کذابش خوانده.
- ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که امّ المؤمنین عایشه و امام اعظم ابو حنیفه و کبار از صحابه و تابعین و أکابر از شیوخ و علماء معتزله و حنفیها او را انتقاد نموده و مردود خوانده اند.
- خلاصه ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که مولانا و مولی الموحدین امیر المؤمنین و ائمۀ طاهرین از عترت رسول اللّه سلام اللّه علیه م اجمعین که عدیل القرآن اند او را کذّاب و مردود خوانده اند.
- ما آن ابو هریره ای را انتقاد می نمائیم که شکم پرست بوده و با علم بافضلیّت امیر المؤمنین از آن حضرت صرفنظر نموده حاشیه نشین سفرۀ چرب و نرم معاویه ملعون گردیده که با تقویت جعل احادیث او-امام المتقین و خلیفة المسلمین را(که خود شما قبول دارید یکی از خلفای راشدین است) سبّ و لعن نمایند.
- بس است بیش از این وقت مجلس را نگیرم خیلی هم معذرت می خواهم که قدری وقت شما را گرفتم چون فرمودید ما بی لطفی می نمائیم خواستم ثابت کنم که ما تنها نیستیم بلکه خلفاء و صحابه و اکابر علماء خودتان مقر و معترف بمردودیت او می باشند. ص :352
- پس وقتی چنین افراد جعّال و وضّاعی برای رسیدن بجاه و مقام و معمور شدن دنیای آنها از قول رسول خدا جعل حدیث کرده و با احادیث صحیحه مخلوط نمودند
- بهر حدیثی نتوان اعتماد نمود بهمین جهت آن حضرت فرمود کلّما حدثتم بحدیث منی فاعرضوه علی کتاب اللّه.
- (چون در موضوع مهمی سر گرم بحث بودیم از موقع نماز آقایان قدری گذشت) (صحبت که باینجا رسید برخاستند برای نماز بعد از اداء نماز عشاء و صرف چای مجلس) (رسمیت پیدا نمود)
- داعی- نظر ببیانات قبل اینک ما و شما ناچاریم بهر حدیثی از أحادیث منقوله از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم برخوردیم أول رجوع بقرآن مجید نمائیم اگر مطابقت با اصلی در قرآن نمود بپذیریم و الا رد نمائیم.
- در جواب حدیث مجعولی که خدا فرموده من از ابی بکر راضیم آیا او هم از من راضی هست یا نه
- این حدیثی را هم که شما نقل نمودید(و لو یک طرفه می باشد)ناچار باید مطابقه با قرآن مجید نمائیم چنانچه مانعی از قبول نباشد قطعا می پذیریم.فلذا جمعی در جواب گفته اند خدای متعال در آیه 15 سورۀ 50(ق)می فرماید وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ وَ نَعْلَمُ مٰا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ ( ما انسان رای خلق کرده ایم و از وساوس و اندیشه های نفس او کاملا آگاهیم و از رگ گردن باو نزدیک تریم. (آقایان می دانید حبل الورید مثلی معروف است که مستعمل در فرط قرب است و اضافه آن بیانیست و ممکن است که اضافه لامی باشد.
- و حقیقت معنی این آیه شریفه راجع است باینکه علم خداوند متعال بر وجهی محیط است باحوال انسان که هیچ چیزی از خفایای صدور و سرائر قلوب بر ذات اقدس او جلّ و علا مخفی و پوشیده نمی باشد. ص :353
- و در آیه 62 سوره 10(یونس)می فرماید وَ مٰا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَ مٰا تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لاٰ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاّٰ کُنّٰا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَ مٰا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقٰالِ ذَرَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فِی السَّمٰاءِ وَ لاٰ أَصْغَرَ مِنْ ذٰلِکَ وَ لاٰ أَکْبَرَ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ (1)
- بحکم این آیات شریفه و تأیید دلائل عقلیه هیچ فعل و قولی از خدا پوشیده نمی باشد و پروردگار عالمیان بعلم حضوری عالم بجمیع افعال و اعمال و اقوال عباد است اینک ملاحظه فرمائید این حدیثی را که بیان نمودید با این دو آیه و سایر آیات شریفه چگونه تطبیق نمائیم و بچه نحو ممکن است رضا و عدم رضای ابی بکر بر خدا مخفی باشد که محتاج بسؤال از خود او باشد.
- علاوه بر آنکه رضای حق تعالی مربوط برضای خلق است قطعا تابنده بمقام رضا نرسد محبوب خدا نخواهد شد پس چگونه خداوند اظهار رضایت از أبی بکر می کند و حال آنکه هنوز نمی داند أبی بکر بمقام رضا رسیده و از خدا راضی هست یا نه؟!
- اخبار در فضیلت ابی بکر و عمر و رد آنها
- شیخ- دیگر تردیدی نیست که رسول خدا فرمود ان الله یتجلی للناس عامة و یتجلی لأبی بکر خاصة (2)
- و نیز فرموده است ما صب الله فی صدری شیئا إلاّ صبّه فی صدر ابی بکر (3)
- و نیز فرمود انا و أبو بکر کفرسی رهان (4)
- و نیز فرمود ان فی السماء الدنیا ثمانین الف ملک یستغفرون لمن احب ابا بکر و عمر و فی السماء الثانیة ثمانین الف ملک یلعنون من ابغض ابا بکر و عمر (5)36-
- 1) (ای رسول ما)در هیچ حال نباشی و هیچ آیه از قرآن تلاوت نکنی و به هیچ عملی تو و امت وارد نشوید جز آنکه همان لحظه شما را مشاهده می کنیم و هیچ ذره ای در همه زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست و کوچکتر از ذره و بزرگتر از آن هرچه هست همه در کتاب مبین(و لوح علم الهی)مسطور است.
- 2) بدرستی که خداوند تجلی فرماید از برای همه مردم عمومی و برای ابی بکر خصوصی.
- 3) نریخت خداوند در سینه من چیزی را مگر آنکه ریخت در سینه ابی بکر.
- 4) من و ابی بکر هر دو با هم مساوی هستیم مانند دو اسب که در مسابقه با هم برابر باشند.
5) در آسمان دنیا هشتاد هزار ملک استغفار می نمایند برای کسی که دوست بدارد ابی بکر و عمر را و در آسمان دوم هشتاد هزار ملک لعن می نمایند دشمنان ابی بکر و عمر را. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ