شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص408 و اما اینکه فرمودید مراد از اشدّاء علی الکفّار خلیفه ثانی عمر بن الخطّاب بوده است

. کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

  1. شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص408
  2. و اما اینکه فرمودید مراد از اشدّاء علی الکفّار خلیفه ثانی عمر بن الخطّاب بوده است فقط بمحض ادعاء از شما قبول نمی شود باید دید که آیا این صفت هم با حال موصوف مطابقه می نماید یا خیر چنانچه مطابقه نماید بجان و دل می پذیریم.
  3. در مباحثات علمی و مناظرات دینی شدتی برای عمر نبوده
  4. بدیهی است شدت و غلظت در دو جهت متصور است یکی در مباحث علمی و محاورات دینی که در مقابل علمای بیگانه شدید البیان بوده باشد یا در میدان های جنگ و جهاد فی سبیل اللّه شخصا رشادت و شجاعت و غلظتی بکار برده باشد.
  5. اما در موضوع محاورات دینی و مناظرات علمی برای خلیفه عمر ابدا در تاریخ رشادتی دیده نشده و آنچه در کتب اخبار و تواریخ فریقین(شیعه و سنّی)حتی بیگانگان سیر نمودیم غلظت و شدتی برای خلیفه عمر از این دو جهة ندیدیم.
  6. چنانچه آقایان محترم همچون هنر علمی و محاوره دینی و مباحثات با علمای بیگانه از خلیفه عمر در تاریخ عمرش نظر دارید بیان نمائید خیلی ممنون خواهم شد که بر معلومات داعی افزوده خواهد شد.
  7. اقرار عمر برتری علی را بر خودش علما و عملا ولی آنچه داعی اطلاع دارم و بزرگان علمای خودتان در کتب معتبرۀ خود ضبط نموده اند در ادوار خلافت خلفاء در جمیع موضوعات علمی و دینی حلاّل مشکلات مولانا امیر المؤمنین علی علیه السلام بوده.
  8. با همه اخباری که امویها و بکریون و علاقه مندان بآنها در فضایل آنها جعل نمودند (چنانچه علمای خودتان در کتب جرح و تعدیل نوشته اند)مع ذلک نتوانستند این حقایق را بپوشانند که هر زمانی که علمای یهود و نصاری و سایر فرق از مخالفین نزد ابو بکر و عمر و عثمان در زمان زمامداری آنها می آمدند یا می نوشتند و مسائل مشکله سؤال می کردند ناچار متوسل می شدند بذیل عنای مولانا علی علیه السلام و می گفتند این سؤالات مشکل و پیچیده را احدی نتواند جواب دهد جز علی بن أبی طالب. ص :408
  9. لذا آن حضرت حاضر و جواب آنها را بقسمی می داد که قانع شده و مسلمان می شدند چنانچه در تاریخ حالات خلفاء کاملا وارد است.
  10. بس است در اثبات این معنی اظهار عجز خلفاء(ابو بکر و عمر و عثمان)در مقابل علی علیه السلام و اقرار به برتری آن حضرت و اینکه اگر علی نبود آنها هلاک شده بودند.
  11. چنانچه محققین از اکابر علمای خودتان آورده اند که خلیفه ابو بکر می گفت اقیلونی اقیلونی فلست بخیرکم و علیّ فیکم (1) مرا از این مقام بر دارید زیرا من از شما بهتر نیستم مادامی که علی در میان شما است.)
  12. و متجاوز از هفتاد مرتبه خلیفه عمر در قضایای مختلفه و موارد متفاوته اقرار نموده که لو لا علی لهلک عمر اگر علی نبود من هلاک شده بودم.
  13. و غالبا موارد مهالک را نوشته اند که اینک نمی خواهم وقت مجلس را بگیرم شاید مطالب مهمتری برای مذاکره لازم باشد.
  14. نواب- قبله صاحب کدام مطلب مهم تر از این موضوع است که بیان نمودید آیا در کتب معتبرۀ ما این کلمات ضبط و نقل گردیده چنانچه هست و نظر دارید برای مزید بینائی ما بیان فرمائید ممنون خواهیم شد.
  15. داعی- -  عرض کردم اکابر علمای سنت و جماعت اتفاق بر این معنی دارند(باستثناء قلیلی از متعصّبین لجوج)که با الفاظ و عبارات مختلفه در موارد متعدده نقل نموده اند برای روشن شدن مطلب و اتمام حجة ببعض از آن اسناد و کتب که در نظر دارم اشاره می نمایم.
  16. در اسناد گفتار عمر لو لا علی لهلک عمر«1»قاضی فضل اللّه بن روزبهان متعصّب در ابطال الباطل«2»ابن حجر عسقلانی متوفی سال 852 در ص 337 تهذیب التّهذیب(چاپ حیدرآباد دکن) «3»و نیز ابن حجر در ص 509 جلد دوم اصابه(چاپ مصر)«4»ابن قتیبه دینوری متوفی سال 276 در ص 201 و 202 کتاب تأویل مختلف الحدیث«5»ابن حجر مکی متوفی سال 973 در ص 78 صواعق محرقه«6»حاج احمد افندی در ص 146 و 152 هدایت المرتاب«7» ص :409

  1. ابن اثیر جزری متوفی سال 630 در ص 22 جلد چهارم اسد الغابه«8»جلال الدین سیوطی در ص 66 تاریخ الخلفاء«9»ابن عبد البر قرطبی متوفی سال 463 در ص 474 جلد دوم استیعاب«10»سید مؤمن شبلنجی در ص 73 نور الابصار«11»شهاب الدین احمد بن عبد القادر عجیلی در ذخیرة المآل«12»محمّد بن علی الصبان در ص 152 اسعاف الراغبین «13»نور الدین بن صباغ مالکی متوفی سال 855 در ص 18 فصول المهمّه«14»نور الدین علی بن عبد اللّه سمهودی متوفی سال 911 در جواهر العقدین«15»ابن ابی الحدید معتزلی متوفی سال 655 در ص 6 جلد اول شرح نهج البلاغه«16»علامه قوشچی در ص 407 شرح تجرید«17»خطیب خوارزمی در ص 48 و 60 مناقب«18»محمّد بن طلحه شافعی در ص 29 ضمن فصل ششم مطالب السئول«19»امام احمد بن حنبل در فضائل و مسند«20» سبط ابن جوزی در ص 85 و 87 تذکره«21»امام ثعلبی در تفسیر کشف البیان«22»علامه ابن قیم جوزی در ص 41 تا ص 53 طرق الحکمیة ضمن نقل قضایای عدیده از آن حضرت«23» محمّد بن یوسف گنجی شافعی متوفی سال 658 در باب 57 کفایت الطالب«24»ابن ماجه قزوینی در سنن«25»ابن مغازلی شافعی در مناقب«26»ابراهیم بن محمّد حموینی در فرائد «27»محمّد بن علی بن الحسن الحکیم ترمذی در شرح فتح المبین«28»دیلمی در فردوس«29»شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 14 ینابیع المودّه«30»حافظ ابو نعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء و ما نزل القرآن فی علی و بسیاری دیگر از اجلّه علماء خودتان باختلاف الفاظ و عبارات نقل اقوال خلیفه عمر را نموده اند و غالبا با ذکر موارد قضایای وارده آورده اند که می گفت لو لا علیّ لهلک عمر.
  2. اشاره ببعض مواردی که علی (علیه السلام)خلفا را نجات داده و آنها اقرار نمودند که اگر علی نبود هلاک شده بودند
  3. از جمله فقیه گنجی شافعی در باب 57 کفایة الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب علیه السّلام بعد از نقل اخباری مسندا خبر حذیفة بن الیمان را که دیگران از علمای شما هم نقل نموده اند ذکر نموده که روزی عمر با او ملاقات نمود و سؤال کرد چگونه صبح کردی حذیفه گفت. اصبحت و اللّه اکره الحقّ و احبّ الفتنة و اشهد بما لم اره و احفظ غیر المخلوق و اصلّی علی غیر وضوء ولی فی الارض ما لیس للّه فی السماء (1).
  4. عمر از این کلمات غضبناک گردید خواست او را اذیت کند در همان بین امیر المؤمنین علی علیه السلام رسید آثار غضب را در صورت عمر دید فرمود از چه جهة غضبناکی قضیه را نقل نمود حضرت فرمود مطلب مهمی نیست تمام را صحیح گفته. مراد از حق که از او کراهت دارد مرگ است و مراد از فتنه که دوست می دارد مال و اولاد است و اینکه گفته شهادت می دهم بچیزی که ندیده ام یعنی شهادت می دهم بوحدانیت خدا و مرگ و قیامت و بهشت و دوزخ و صراط که هیچ کدام را ندیده است و اینکه گفته حفظ می کنم غیر مخلوق را مرادش قرآن است که مخلوق نیست و اینکه گفته بدون وضو صلوات می فرستم یعنی صلوات برسول خدا که جائز است بی وضو صلوات فرستادن و اینکه گفته برای من است در زمین چیزی که نیست برای خدا در آسمان یعنی برای من زوجه ایست که خدای تعالی مبرای از زوجه و اولاد می باشد.
  5. عمر گفت کاد یهلک ابن الخطّاب لو لا علیّ بن أبی طالب (2).
  6. آنگاه مؤلف گنجی گوید این مطلب(که خلیفه می گفت اگر علی نبود عمر هلاک می شد)ثابت است نزد اهل خبر و جمع کثیری از اهل سیر او را نقل نموده اند.
  7. و صاحب مناقب گوید مکرّر خلیفه عمر رضی اللّه عنه می گفت لا عشت فی امة لست فیها یا ابا الحسن (3).
  8. و نیز می گفت عقمت النساء ان یلدن مثل علیّ بن أبی طالب (4). ص :411
23-
  1. 1) صبح کردم در حالتی که اکراه دارم از حق و دوست می دارم فتنه را و شهادت می دهم بچیزی که ندیده ام او را و حفظ می نمایم غیر مخلوق را و صلوات می فرستم بدون وضو و برای من است در زمین چیزی که نیست برای خدا در آسمان.
  2. 2) نزدیک بود عمر هلاک شود اگر علی نرسیده بود.
  3. 3) نباشم در امتی که تو در آن امت نباشی یا ابا الحسن(کنیة علی علیه السلام بود).
  4. 4) عقیم اند زنان بزایند مثل و مانند علی بن أبی طالب(علیه السلام).
  5. و محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السئول و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 14 ینابیع الموده از ترمذی نقلا از ابن عباس خبر مفصّلی نقل نموده که در آخر آن خبر گوید کانت الصحابة رضی اللّه عنهم یرجعون الیه علیه السّلام فی احکام الکتاب و یأخذون عنه الفتاوی کما قال عمر بن الخطّاب رضی اللّه عنه فی عدّة مواطن لو لا علیّ لهلک عمر-و قال صلّی اللّه علیه و آله اعلم امّتی علی بن أبی طالب (1).
  6. پس با این مختصر بیانی که بمقتضای وقت مجلس نمودیم تصدیق می فرمائید که در مناظرات دینی و مباحثات علمی ابدا شدت و غلظتی از خلیفه عمر دیده نشد بلکه خود اقرار و اعتراف بعجز داشته و تصدیق می نموده که علی علیه السلام فریادرس او بوده و از مهالک او را نجات می داده تا آنجا که متعصّبین از علماء شما مانند ابن حجر مکی در فصل سیم صواعق محرقه نقلا از ابن سعد آورده که عمر می گفت أ تعوّذ باللّه من معضلة لیس لها ابو الحسن یعنی علیّا (2).
  7. در میدانهای جنگ شجاعت و رشادتی از خلیفه عمر دیده نشد
  8. و اما در معارک و میدانهای جنگ هم هیچ تاریخی نشان نمی دهد که خلیفه عمر شخصا شدت و شجاعت و رشادتی از خود نشان داده باشد بر عکس بحکم تاریخ و بیان مورخین فریقین هرگاه در مقابل لشکری بزرگ یا مردمان قوی و پرزور از کفار قرار می گرفت ترک مقاومت می نمود که در اثر عمل او مسلمین فرار نموده و شکست بر لشکر اسلام وارد می آمد.
  9. حافظ-  کم کم بی لطفی را از نزاکت خارج نمودید و بمثل خلیفه عمر رضی اللّه عنه که فخر مسلمانان است و در زمان خلافت او فتوحات بزرگی نصیب مسلمانان گردیده و در همۀ جنگها بوجود او لشکر اسلام فاتح شدند اهانت نموده و آن بزرگوار را جبون و فرّار و وجودش را باعث شکست مسلمانان قلمداد می نمائید آیا سزاوار است مثل شما شخص شریفی تا این اندازه اهانت بمردمان بزرگی مانند خلیفه عمر رضی اللّه عنه که مایۀ فخر و مباهات و افتخار مسلمین است بنمائید و ما هم گوش بدهیم و حرف نزنیم. ص :412
  10. 1) اصحاب پیغمبر(ص)در احکام قرآن مراجعه بعلی(علیه السّلام)می نمودند و اخذ فتاوا از او می کردند چنانچه عمر بن الخطاب در محلهای عدیده می گفت اگر علی نبود هلاک شده بودم و رسول اکرم(ص)فرمود اعلم و داناترین امت من علی بن أبی طالب است.
  11. 2) بخدا پناه می برم از معضله و امر پیچیده ای که ابو الحسن یعنی علی در او نباشد.
  12. داعی- خیلی اشتباه فرمودید و تعجب است که در این چند شب هنوز کما ینبغی داعی را نشناخته اید گمان می نمائید که ممکن است داعی روی هوای نفس و حبّ و بغض جاهلانه و بدون دلیل و برهان تعریف یا تقبیحی از اشخاص بنمایم خاصه نسبت باشخاصی که معروفیت در تاریخ دارند و لو از هر طبقه باشند.
  13. فقط عیب بزرگی که در این قبیل مجالس موجود است و قرنها بهمین جهات بین مسلمانان اسباب بدبختی گردیده سوء نظر و گمانهای بد است که بر خلاف دستور قرآن مجید از مسلمانان ظاهر می گردد با اینکه صریحا در آیه 12 سوره 49(حجرات)می فرماید یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ 1). 1) ای اهل ایمان زیاد دوری نمائید از ظن و گمان بد که برخی از گمانها معصیت است )
  14. چون این جملاتی که عرض کردم از دهان یک فرد شیعه بیرون آمده لذا با نظر بدبینی تصور اهانت نمودید و حال آنکه مطلب غیر از اینست که شما گمان نمودید زیاده بر آنچه علماء و مورخین خودتان نوشته اند چیزی نگفتم.
  15. بدیهی است ما و شما در ازمنۀ ماضیه نبوده ایم ولی بحکم عقل بایستی قضاوت نیک و بد افعال اشخاص را روی صفحۀ تاریخ بنمائیم.
  16. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید