. کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص436
- شرح مبسوط این قضایا در کتب معتبرۀ علماء خودتان ثبت است ابن ابی الحدید در شرح نهج و مسعودی در ص 437 جلد اول مروج الذهب ضمن مطاعنی که بعثمان وارد گردیده اشاره می کند که علّت انحراف قبیله هزیل و بنی مخزوم از عثمان عملیات او با عبد اللّه بن مسعود و عمّار یاسر و ضرباتی که بر آنها وارد آوردند بود اینک قضاوت با آقایان با انصاف است تا پی برقّت قلب و رحم دلی او ببرند. اذیت و تبعید نمودن ابا ذر و وفات او در صحرای ربذه
- رابعا عمل و رفتار او با أبی ذر غفاری جندب بن جناده که از صحابۀ خاص رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم و محبوب آن حضرت و دومین مرد عالم اسلام از صحابه بوده است جلب نظر هر انسان آزادی را می نماید.
- تمام ارباب حدیث و مورخین بزرگ فریقین اقرار و اعتراف دارند که آن پیر مرد نودساله را با چه خفّت و آزار و اذیت تبعید بشام و از آنجا بمدینه و از مدینه با دخترش سوار بر شتر برهنه بصحرای بی آب و علف ربذه تبعید نمودند تا عاقبت در آن صحرا أبی ذر از دنیا رفت و دختر یتیمه اش بی سرپرست در آن وادی خوفناک تنها ماند.
- علماء و مورخین بزرگ خودتان مانند ابن سعد در ص 168 جلد چهارم طبقات و بخاری در کتاب زکاة صحیح و ابن ابی الحدید در ص 240 جلد اول و نیز در ص 375 تا 387 جلد دوم شرح نهج البلاغه و یعقوبی در ص 148 جلد دوم تاریخ خود و أبو الحسن علی بن الحسین مسعودی محدث و مورخ معروف قرن چهارم متوفی سال 346 در ص 438 جلد اول مروج الذهب و دیگران که وقت مجلس اجازه نمی دهد که مشروحة بیانات همگی آنها را بعرضتان برسانم که عملیات شدید عثمان و عمّال اموی او مانند معاویه و مروان و غیرهما را با آن پیر مرد مؤمن پاکدل محبوب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم بعلاوۀ اهانتهائی که بأمیر المؤمنین علیه السّلام بجرم آنکه چرا مشایعت أبی ذر رفته و همچنین بهمین جرم ص :436
- چهل تازیانه بعبد اللّه بن مسعود حافظ و کاتب وحی زدن را ثبت و ضبط نموده اند.
- حافظ- اگر آزاری به ابی ذر وارد آمده از اثر عمل مأمورین بی حقیقت بوده و الاّ خلیفه عثمان بسیار دل رحم و رقیق القلب بوده و قطعا از چنین عملیاتی بی خبر بوده است.
- داعی- مثلی معروف است که می گویند«ز مادر مهربان تر دایه خاتون»این دفاعی که جنابعالی از خلیفه عثمان می نمائید بر خلاف واقع و حقیقت است چنانچه مراجعه نمائید بکتب معتبرۀ تاریخ قطعا تصدیق خواهید نمود که تمام آزار و اذیتها که بجناب أبی ذر وارد آورده اند بدستور صریح خود خلیفه بوده؟
- دلیل بر این معنی کتب معتبرۀ علماء بزرگ خودتان است برای نمونه تمنّا می نمایم مراجعه نمائید بجلد اول نهایه ابن اثیر و تاریخ یعقوبی و مخصوصا بص 241 جلد اول شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید(چاپ مصر)که نامۀ خلیفه را بمعاویه ثبت نموده اند که چون معاویه از شام سعایت از ابی ذر نمود خلیفه عثمان باو نوشت که او را با زجر روانه مدینه نمائید اصل نامه اینست:
- فکتب عثمان الی معاویة:امّا بعد فاحمل جندبا الیّ علی اغلظ مرکب و اوعره فوجّه به مع من سار به اللیل و النهار و حمله علی شارف لیس علیها الاقتب حتّی قدم به المدینة و قد سقط لحم فخذیه من الجهد (1).
- شما را بخدا انصاف دهید اینست معنی رأفت و عطوفت و مهربانی و رقّت قلب؟! ابی ذر محبوب خدا و پیغمبر و راست گوی امت بود
- آیا این ابی ذر نبوده است که خدای تعالی و رسول پروردگار صلی اللّه علیه و آله و سلّم دربارۀ او آن همه توصیه نمودند که علماء بزرگ خودتان در کتب مبسوطه آن اخبار مفصّلۀ صادره از مقام رسالت را دربارۀ او ضبط نموده اند. ص :437
11-
- 1) نوشت عثمان بمعاویه جندب را(اسم ابی ذر بود)سوار بر شتر پیر و بی پالانی بنما با یک مرد بدخوئی که شب و روز او را براند تا بنزد من آورد(بهمین طریق که دستور داده بود آن مرد زاهد عابد صحابی محبوب خدا و پیغمبر را آوردند)وقتی وارد مدینه نمودند گوشت رانهای او می ریخت.
- چنانچه حافظ ابو نعیم اصفهانی در ص 172 جلد اول حلیة الاولیاء و ابن ماجه قزوینی در ص 66 جلد اول سنن و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 59 ینابیع الموده از صواعق ابن حجر مکّی حدیث پنجم از چهل حدیثی که در فضایل امیر المؤمنین آورده از ترمذی و حاکم با شرط صحت از بریده از پدرش و ابن حجر عسقلانی در ص 455 جلد سیم اصابه و ترمذی در ص 213 جلد دوم صحیح و ابن عبد البر در ص 557 جلد دوم استیعاب و حاکم در ص 130 جلد سیم مستدرک و سیوطی در جامع الصغیر نقل نموده اند که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود انّ اللّه امرنی بحبّ اربعة و اخبرنی انّه یحبّهم قیل یا رسول اللّه سمّهم لنا قال علیّ منهم یقول ذلک ثلاثا و ابو ذر و مقداد و سلمان (1).
- پس معلوم شد این چهار نفر محبوب خدا و رسول او می باشند آیا انصاف آقایان اجازه می دهد که با محبوب خدا و رسول او چنین رفتار غیر عادلانه بنمایند و نامش را رقّت قلب بگذارند چرا چنین نسبتها را بابی بکر و عمر ندادند چون نکردند لذا ثبت در تاریخ نگردید ما هم نگفته ایم.
- حافظ- آنچه مورخین نوشته اند أبی ذر مرد ناراحتی بوده در شامات بنام علی کرم اللّه وجهه تبلیغات شدیدی می نموده و مردم شامات را متوجه مقام علی نموده بود و می گفت از پیغمبر شنیدم که فرمود علی خلیفه من است چون دیگران را غاصب و علی را خلیفه منصوص معرفی می نمود لذا خلیفه عثمان رضی اللّه عنه برای حفظ اجتماع و جلوگیری از فساد ناچار بود او را از شامات بخواند.
- وقتی یک فردی بخواهد مردم را بر خلاف صلاح اجتماع سوق دهد بر خلیفه عصر لازم است او را از محل انقلاب خارج نمایند. ص :438
- داعی-اولا اگر کسی حرف حقّی بزند باید او را تبعید و زجر کشش نمایند
- 1) خداوند مرا امر فرموده بدوستی چهار نفر و مرا خبر داده که این چهار نفر را دوست می دارد عرض کردند یا رسول اللّه نام آنها را برای ما بیان فرما فرمودند علی علیه السلام و ابی ذر و مقداد و سلمان.
- که چرا معلومات حق خود را ظاهر می نمائی بر فرض هم یک فرد مسلمان را محاکمه نکرده و بصحت و سقم گفتار سعایت کننده نرسیده بخواهند تبعید یا احضار بمرکز خلافت نمایند آیا قانون مقدّس اسلام چنین حکم می نماید که امر نمایند پیر نحیفی را سوار شتر پیر بی پالان و در تحت فشار غلام شدید الغضبی حرکت دهند که شب و روز نگذارد خواب و راحت کند که وقتی بمقصد می رسد گوشت های پای او ریزش نماید اینست معنی رقّت قلب و رحم و مروّت؟!
- و علاوه اگر نظر خلیفه حفظ اجتماع و جلوگیری از فساد بود پس چرا امویهای مفسد مانند مروان طرید و راندۀ رسول خدا و ولید بی دین متجاهر بفسقی که مست نماز می خواند و استفراغ در محراب می نماید و دیگران را از اطراف خود دور ننمود تا عملیّات آنها موجب فساد در اجتماع و منجر بقتل خلیفه نگردد.
- حافظ- از کجا معلوم است که ابی ذر راست می گفته و معلومات حقّی را ابراز می داشته و وضع حدیث از قول رسول خدا نمی نموده.
- قضاوت منصفانه لازم است تا پرده های جهل را پاره نماید
- داعی-از آنجائی که خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم خود تصدیق صداقت و راستگوئی او را نموده چنانچه در اخبار معتبره رسیده و اکابر علماء خودتان ثبت نموده اند که آن حضرت فرمود مثل ابی ذر در امت من مثل عیسی است در بنی اسرائیل در صداقت و راستی و زهد و تقوی.
- چنانچه محمّد بن سعد که از اکابر علماء محدثین شما است در ص 167 و 168 جلد چهارم طبقات و ابن عبد البر در ص 84 جلد اول استیعاب باب جندب و ترمذی در ص 221 جلد دوم صحیح و حاکم در ص 342 جلد سیم مستدرک و ابن حجر در ص 622 جلد سیم اصابه و متّقی هندی در ص 169 جلد ششم کنز العمّال و امام احمد در ص 163 و 175 جلد دوم مسند و ابن ابی الحدید در ص 241 جلد اول شرح نهج البلاغه نقلا از واحدی و حافظ ابو نعیم اصفهانی در حلیه و صاحب لسان العرب و ینابیع المودّه از اخبار ابی ذر غفاری با سندهای متعدد نقل کرده اند که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود ما اقلت الغبراء و ما اظلّت الخضراء علی رجل اصدق لهجة من ابی ذر (1) ص :439
- بدیهی است کسی را که پیغمبر بشهادت علماء خودتان تصدیق راست گوئی او را نموده باشد قطعا آنچه می گفته راست گفته و هرگز خداوند شخص کذّاب و یا وضّاع و جعّال حدیث را محبوب خود معرفی نمی کند خوبست دیدۀ انصاف را بگشائید تا حقّ و حقیقت را آشکار ببینید.و اگر سابقه ای در کذب گفتار ابی ذر بود قطعا متقدمین از علمای شما نقل می نمودند.چنانچه شرح حال ابو هریره و دیگران را نقل نمودند.
- شما را بخدا قدری فکر کنید و انصاف دهید مردی که از اصحاب خاص رسول اللّه و محبوب خدا و پیغمبر و صادق و راست گوی امت بوده اگر بوظیفه دینی خود رفتار کرده امر بمعروف و اشاعه حق نموده بجرم آنکه چرا نقل احادیث رسول اللّه نموده آن قدر توهین کنند و زجر دهند تا در بیابان بی آب و علف از دنیا برود اینست معنی رحم و مروّت و رقّت قلب؟!
- آن هم دربارۀ کسی که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم شهادت بصالحیت او داده زمانی که خبر مصائب وارده را باو می داد چنانچه حافظ ابو نعیم اصفهانی در ص 162 جلد اول حلیة الاولیاء باسناد خود نقل می نماید از ابی ذر غفاری که گفت خدمت پیغمبر ایستاده بودم آن حضرت بمن فرمود انت رجل صالح و سیصیبک بلاء بعدی قلت فی اللّه قال فی اللّه قلت مرحبا بامر اللّه (2)
- خیلی عجب است حالات مختلف شما آقایان از طرفی حدیث نقل می نمائید که رسول اللّه فرمود فرد فرد اصحاب من حکم ستارگان را دارند بهر یک از آنها پیروی کنید راه هدایت می باشد.و از طرفی با برجسته ترین صحابی پاک رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم آن طور ظلم و خشونت می نمایند تا او را می کشند.بجرم اینکه چرا طرفداری از علی نموده.شما هم از ظالمین دفاع می نمائید؟!! ص :440
- 1) زمین کسی را بر نداشت و آسمان سایه نیفکنده بر مردی که راستگوتر از ابی ذر باشد
- 2) تو مرد صالحی هستی زود است که بعد از من بلائی بتو برسد عرض کردم برای خدا فرمود برای خدا گفتم مرحبا بامر خدای متعال(آیا ابتلای ابی ذر بدست معاویه و امویهای اطراف خلیفه عثمان بامر او و تبعید بصحرای بی آب و علف و زجر کش شدن آن صحابی بزرگ بلائی نبود که رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله خبر داده بود که برای خدا بآن بلیه مبتلا خواهد شد).فاعتبروا یا اولی الابصار
- یا باید تکذیب کنید جمیع علمای بزرگ خودتان را که این وقایع و احادیث را در کتابهای خود نوشته اند یا تصدیق نمائید که واجد صفات در آیه مذکوره کسانی نبوده اند که چنین ظلمهائی را نسبت بصحابۀ پاک رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم نمودند.
- اخراج ابی ذر اجبارا بربذه
- حافظ- آنچه مسلّم است ابی ذر بمیل و اختیار خود ربذه را قبول و بآنجا مسافرت نمود.
- داعی- این بیانات جنابعالی اثر دست و پاهای بی جائی است که متأخرین از متعصّبین علمای شما برای پرده پوشی اعمال گذشتگان بکار برده اند و الاّ بیرون کردن جناب ابی ذر را بجبر و اکراه مسلّم عند العموم است برای نمونه بیک خبر اکتفا می نمایم که امام احمد حنبل در ص 156 جلد پنجم مسند و ابن ابی الحدید در ص 241 جلد اول شرح نهج و واقدی در تاریخ خود از ابو الاسود دؤلی(که در نزد علمای رجال شما از ثقات است)نقل نموده اند که گفت میل داشتم ابی ذر را در ربذه ملاقات نمایم و از علّت خروجش سؤال کنم فلذا رفتم و از او سؤال نموده گفت مرا اجبارا اخراج نمودند باین صحرای بی آب و علف
- و این خبر را رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم بمن داد روزی که در مسجد خوابم برده بود آن حضرت تشریف آورد با پا بمن زد که چرا در مسجد خوابیده ام عرض کردم بی اختیار خوابم برد آنگاه فرمود چه خواهی کرد وقتی تو را از مدینه اخراج نمایند عرض کردم می روم بزمین مقدس شام فرمود چه خواهی کرد وقتی از آنجا هم اخراجت کنند عرض کردم برمی گردم بسوی مسجد فرمود چه خواهی کرد وقتی از اینجا هم اخراج شوی عرض کردم شمشیر می کشم و جنگ می کنم فرمود آیا دلالت بکنم تو را در چیزی که خیر تو در آن باشد عرض کردم بلی فرمود انسق معهم حیث ساقوک و تسمع و تطیع پس شنیدم و اطاعت نمودم آنگاه گفت و اللّه لیلقین اللّه عثمان و هو آثم فی جنبی یعنی بخدا قسم عثمان خدا را ملاقات می کند در حالتی که گنهکار است در نزد من. ص :441
- اگر با نظر دقت و انصاف و بی طرفی توجه کنید تصدیق خواهید نمود که اولی و الیق و احق باین رحم و شفقت و عاطفه مولاناامیر المؤمنین علیه السلام بوده است که چون بر مسند خلافت ظاهری قرار گرفت بنابر آنچه تمام مورخین شما و مخصوصا ابن ابی الحدید مشروحا نوشته اند بدعتها را بر طرف نمود حکّام و مأمورین جور و فساد و فسّاق بنی امیّه و غیره را که در زمان خلافت عثمان بر ایالات مسلمین بامارت برقرار نموده بودند عزل نمود.
- بعضی از سیاسیون ظاهربین و دوستان علاقه مند بمقام منیع و ارجمند آن حضرت پیشنهاد نمودند که چندی بگذارید این حکّام مانند معاویه و غیره در محل خود بمانند تا شما بر امر حکومت مستقر شوید آنگاه عزل آنها مانعی ندارد حضرت فرمودند و اللّه لا اداهن فی دینی و لا اعطی الریاء فی امری (1) بخدا قسم مداهنه در دین و ریاء در امر نمی کنم. ).
- مرا وادار بمداهنه می نمائید ولی نمی دانید در مدتی که آنها از طرف من بحکومت برقرارند کما فی السابق بظلم و تعدی اشتغال دارند جواب آنها را در محکمۀ عدل الهی من باید بدهم و من چنین توانائی ندارم.
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ