کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص446
- لفظ جمع در آیه برای تعظیم و تفخیم است
- ثانیا این بیان جنابعالی مناقشه در کلام است اوّلا خودتان می دانید که در کلمات عرب و عجم من باب تعظیم و تفخیم یا جهات دیگر اطلاق جمع بر واحد بسیار شایع و متداول است.
- نزول آیه ولایت در شان علی(ع)باتفاق جمهور
- چنانچه در قرآن مجید که سند محکم آسمانی ما می باشد نظائر بسیار دارد مانند آیه مبارکۀ ولایت که آیه 60 سوره 5(مائده است)می فرماید إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاٰةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاةَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ )
- 1 جز این نیست که ولی امر و اولی بتصرف و یار و مدد کار شما تنها خدا و رسول و آن مؤمنانی خواهند بود که نماز بپاداشته و بفقیران در حال رکوع زکاة می دهند.) ص :447
- که اتفاقی جمهور مفسرین و محدثین است از قبیل 1 امام فخر رازی در ص 431 جلد سیم تفسیر کبیر 2 امام ابو اسحاق ثعلبی در تفسیر کشف البیان 3 جار اللّه زمخشری در ص 422 جلد اوّل کشاف 4 طبری در ص 186 جلد ششم تفسیر 5 أبو الحسن رمّانی در تفسیر 6 ابن هوازن نیشابوری در تفسیر 7 ابن سعدون قرطبی در ص 221 جلد ششم تفسیر 8 نسفی حافظ در ص 496 تفسیر(در حاشیه تفسیر خازن بغدادی)9 فاضل نیشابوری در ص 461 جلد اوّل غرائب القرآن 10 ابو الحسن واحدی در ص 148 اسباب النزول 11 حافظ أبو بکر جصّاص در ص 542 تفسیر أحکام القرآن 12 حافظ ابو بکر شیرازی در فیما نزل من القرآن فی أمیر المؤمنین 13 أبو یوسف شیخ عبد السّلام قزوینی در تفسیر کبیرش 14 قاضی بیضاوی در ص 345 جلد أوّل انوار التنزیل 15 جلال الدین سیوطی در ص 293 جلد دوم در المنثور 16 قاضی شوکانی صنعائی در تفسیر فتح القدیر 17 سید محمود آلوسی در ص 329 جلد دوم تفسیر 18 حافظ ابن ابی شیبه کوفی در تفسیر 19 ابو البرکات در ص 496 جلد اول تفسیر خود 20 حافظ بغوی در معالم التنزیل 21 امام ابو عبد الرحمن نسائی در صحیح خود 22 محمد بن طلحه شافعی در ص 31 مطالب السئول 23 ابن ابی الحدید در ص 275 جلد سیم شرح نهج 24 خازن علاء الدین بغدادی در ص 496 جلد اوّل تفسیر 25 سلیمان حنفی در ص 212 ینابیع المودّة 26 حافظ ابو بکر بیهقی در کتاب مصنف 27 رزین عبدری در جمع بین الصحاح الستّة 28 ابن عساکر دمشقی در تاریخ شام 29 سبط ابن جوزی در ص 9 تذکره 30 قاضی عضد ایجی در ص 276 مواقف 31 سید شریف جرجانی در شرح مواقف 32 ابن صبّاغ مالکی در ص 123 فصول المهمّه 33 حافظ ابو سعد سمعانی در فضائل الصحابة 34 ابو جعفر اسکافی در نقض العثمانیه 35 طبرانی در اوسط 36 ابن مغازلی فقیه شافعی در مناقب 37 محمّد بن یوسف گنجی شافعی در کفایة الطالب 38 مولی علی قوشچی در شرح تجرید 39 سید محمد مؤمن شبلنجی در ص 77 نور الابصار 40 محبّ الدین طبری در ص 227 جلد دوم ریاض النضرة. ص :448
- و بالاخره اکثر رجال علم و دانش خودتان تصدیق نموده اند نقلا از سدی و مجاهد و حسن بصری و اعمش و عتبة بن ابی حکیم و غالب بن عبد اللّه و قیس بن ربیعه و عبایة بن ربعی و عبد اللّه بن عباس(حبر امت و ترجمان القرآن)و ابو ذر غفاری و جابر بن عبد اللّه انصاری و عمّار و ابو رافع و عبد اللّه بن سلام و غیرهم که این آیه شریفه در شأن
- علی بن أبی طالب علیه السّلام نازل گردیده و هر یک بعبارات و الفاظ مختلفه ذکر نموده اند زمانی که آن حضرت در حال رکوع نماز انگشتر خود را در راه خدا انفاق و بسائل داد این آیۀ شریفه نازل گردید.
- و حال آنکه با لفظ جمع آورده و این نیست مگر جهة تعظیم و تکریم مقام ولایت و اثبات امامت و خلافت آن حضرت که با کلمۀ حصر(انّما)می فرماید اولی بتصرف در امور امت بعد از خدا و پیغمبر آن کس است که در رکوع نماز صدقه مندوبه انفاق در راه خدا نموده است و آن علی بن أبی طالب علیه السّلام می باشد.
- شیخ- البته تصدیق می فرمائید که مطلب باین محکمی نیست که شما فرمودید برای آنکه در شأن نزول این آیه اختلاف است بعضی گویند در شأن انصار نازل گردیده و برخی گویند در شأن عبادة بن صامت آمده و بعضی درباره عبد اللّه بن سلام آورده اند.
- داعی از شما آقایان دانشمند تعجب می نمایم که در مقابل آراء و عقاید جمهور مفسّرین و اکابر علماء خودتان(علاوه بر تواتر علماء شیعه)که تصحیح نموده اند نزول این آیه شریفه را در شأن آن حضرت-باختلاف اقوال نفراتی متعصّب مجهول و ضعیف البیان که شاذ و مردود و غیر قابل قبول می باشند تمسک جوئید.
- و حال آنکه عده ای از محققین اکابر فضلاء خودتان دعوی اتفاق بر این معنی نموده اند مانند فاضل تفتازانی و مولی علی قوشچی که در شرح تجرید گوید انها نزلت باتّفاق المفسّرین فی حقّ علیّ بن أبی طالب علیه السّلام حین اعطی السائل خاتمه و هو راکع فی صلواته () باتفاق مفسرین این آیه نازل گردیده در حق علی بن أبی طالب علیه السّلام زمانی که عطا نمود بسائل انگشتر خود را در حالتی که آن حضرت در رکوع نماز بود. )
- آیا عقل انسان منصف عالم اجازه می دهد که اقوال جمهور مفسرین و اکابر علماء اهل سنت را نادیده گرفته و بشذوذ اقوال پوچ بی معنای متعصبین بلکه معاندین از بقایای خوارج و نواصب اتکاء جوید؟ ص :449
- شبهات و اشکالات در آیه ولایت و جواب از آنها
- شیخ- جنابعالی ضمن بیان خود خواستید به تردستی بنقل این آیه اثبات خلافت بلافصل و امامت برای علی کرم اللّه وجهه بنمائید و حال آنکه کلمۀ ولی در این آیه بمعنی محب و دوستدار است نه امام و خلیفۀ بلافصل بعد الموت و اگر فرمودۀ شما صحیح باشد که مراد از ولی خلیفه و امام باشد بقاعدۀ مقرره العبرة بعموم اللفظ لا بخصوص السبب نه تنها مشتمل بر یک نفر می شود بلکه بر افراد دیگری که علی کرم اللّه وجهه نیز یکی از ایشانست شامل می آید و صیغۀ جمع در کلمه ولیّکم اللّه و کلمه الذین مفید عموم می باشد و حمل جمع بر واحد بدون دلیل و تأویل کلام خدا بدون مجوز جایز نیست.
- داعی - اولا در کلمه ولیّکم اشتباه فرمودید چه آنکه ولی مفرد است و کم جمع است که مربوط بامت می باشد و اطلاق بر واحد نمی باشد که مورد اشکال شما قرار گرفته ولی فرد واحدی است که در هر دوره ولایت بر امت دارد.
- و ثانیا آن کلمات جمع که مورد تعرض بعضی از متعصّبین و اشکال تراشهای از نواصب و خوارج قرار گرفته و گویند حمل بر واحد نمی شود الذین و یقیمون و یؤتون می باشد.
- جواب این اشکال هم در اصل مطلب که شاهد گفتارمان بود عرض کردم که در نزد اهل علم و ادب ثابت و شایع است و در بیانات ادباء و فضلاء بسیار دیده شده که من باب تعظیم و تجلیل یا جهات دیگر حمل جمع بر واحد نموده اند.
- علاوه بر این بیان همان قسمی که شما ادعا می نمائید بحسب عموم لفظ ما هم در حالی که این آیه شریفه را طبق کلمه انما حصر و نازل در شأن مولانا امیر المؤمنین علیه الصّلاة و السّلام می دانیم دعوی اختصاص نمی کنیم افراد دیگری را هم از اهل عصمت مشمول این آیه می دانیم چنانچه در اخبار و احادیث معتبرۀ ما رسیده است که سایر ائمه از عترت طاهره نیز در این آیه داخل اند و هر امامی در نزدیکی وصول بمقام امامت باین فضیلت و خصیصۀ عظمی نائل می گردد(اینها همان افرادی هستند که شما ادعا می کنید که باید باامیر المؤمنین علیه السلام مشمول این آیه قرار گیرند. ص :450
- چنانچه جار اللّه زمخشری در کشاف گوید و لو این آیه شریفه(حصر است)و در شأن علی علیه السلام نازل گردیده ولی مقصود از اینکه بطریق جمع آورده شده آنست که دیگران هم رغبت و متابعت از آن حضرت بنمایند.
- و ثالثا ضمن بیانتان برای آنکه امر را بر عوام مشتبه کنید سفسطه بزرگی نمودید که شیعیان این آیه را تأویل نموده و اختصاص بعلی علیه السلام داده اند.
- و حال آنکه این آیه شریفه باتفاق جمیع مفسرین و محدثین فریقین(شیعه و سنی) (غیر قلیلی از معاندین و متعصّبین)چنانچه قبلا عرض شد تنزیلا در شأن امیر المؤمنین علیه السلام آمده نه آنکه به تأویل شیعیان این مقام به آن حضرت نسبت داد شده باشد.
- شیخ- قطعا(ولی)در این آیه بمعنای ناصر است و اگر بمعنای اولی بتصرف می بود که همان مقام خلافت و امامت باشد بایستی در حال حیات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم هم این مقام را دارا بوده باشد و حال آنکه این مطلب بدیهی البطلان است.
- داعی - نه آنکه دلیل بر بطلان این عقیده در دست نمی باشد بلکه ظاهر آیه اثبات می نماید دوام این مقام و منصب را برای آن حضرت بدلالت جملۀ اسمیّه و اینکه ولی صفت مشبّهه است و این هر دو دلیل است بر ثبات و دوام این مقام بزرگ و مؤید این مطلب خلیفه قرار دادن پیغمبر است آن حضرت را در سفر غزوه تبوک در مدینه منوّره و معزول ننمودن تا زمان وفات.
- و تأیید می نماید این مطلب را حدیث منزله که مکرر رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود علی منّی بمنزلة هارون من موسی(چنانچه در شبهای گذشته مفصلا شرح دادیم) و این خود دلیل دیگر است بر ولایت آن حضرت در زمان حیات و بعد از وفات رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلّم.
- شیخ- گمان می کنم اگر قدری فکر کنید صلاح در این است که بگوئیم این آیه در شأن آن جناب نازل نگردیده چون که مقام علی کرم اللّه وجهه اجلّ از آنست که باین آیه بخواهیم اثبات فضیلتی برای آن جناب بنمائیم زیرا این آیه گذشته از آنکه اثبات فضیلت نمی نماید بلکه لطمه هم بفضائل آن جناب می زند. ص :451
- داعی - اوّلا ما و شما بلکه احدی از امت حتی صحابه کبار اجازه نداریم که در شأن نزول آیات دخالت نمائیم چه آنکه شأن نزول آیات دل بخواه نمی باشد و اگر کسانی من عندی تصرف در معانی و نزول آیات بنمایند قطعا مردمانی بی دین می باشند مانند بکریّون که از قول عکرمه جعّال معلوم الحال نزول این آیه را درباره ابی بکر آورده اند.
- ثانیا جنابعالی هر وقت بنطق می آئید واقعا کشف رموز و اسرار می نمائید؟زیرا این اولین مرتبه ایست که چنین بیانی از شما شنیدم الحق فکر شما عالی و ابتکار خوبی فرمودید؟خوبست بفرمائید از چه راه این آیه لطمه بمقام ولایت مولی الموحدین امیر المؤمنین علیه السلام وارد می آورد؟!
- شیخ- یکی از مقامات عالیه مولانا علی کرم اللّه وجهه آنست که در وقت نماز چنان توجهی بحق داشت که ابدا خلقی نمی دید که توجهی بآنها داشته باشد و در نزد ما ثابت آمده که در یکی از جنگها چند تیر بر بدن آن جناب وارد آمد بقسمی که خروج آنها موجب درد و آزار بوده لذا وقتی بنماز ایستاد تیرها را بیرون آوردند از شدت خضوع و خشوع و استغراق در رحمت حق ابدا توجهی و احساس دردی ننمود اگر این قضیّه راست باشد که آن جناب در نماز انگشتر بسائل داده باشد لطمۀ بزرگی بنماز آن جناب وارد می آورد چگونه ممکن است کسی که در نماز بدرد و الم که طبیعی هر بشر است از شدت حضور قلب بسوی خدا توجه ننماید بنالۀ سائلی چنان توجه نماید که انگشتر خود را در حال رکوع باو بدهد.
- علاوه عمل خیر آن هم اداء زکاة مستلزم نیت است در حال نماز که بایستی سراپا توجه بحق باشد چگونه از نیت نماز منصرف به نیت دیگر و توجه بخلق می نماید چون ما مقام آن جناب را عالی می دانیم لذا تصدیق این معنی را نمی نمائیم. ص :452
- و اگر عطائی بسائل شده حتما در حال نماز نبوده برای آنکه رکوع بمعنای خشوع و تواضع است یعنی آن جناب با خشوع و تواضع انگشتر را بسائل داد نه در حال نماز.
- داعی - عزیزم-خوب وردی آموخته ای-لیک سوراخ دعا گم کرده ای-این اشکال شما سست تر از خانۀ عنکبوت می باشد.
- اولا این عمل نه لطمه ای بمقام آن حضرت نمی زند بلکه توجه بسائل و تصدق باو و دل او را خوش نمودن موجب کمال است چه آنکه آن حضرت پیوسته در همه حال توجه بخدا و رضای پروردگار داشته و در این عمل هم جمع نموده میان عبادت بدنی و روحی با عبادت مالی که انفاق در راه خدا باشد.
- آقای عزیز آن التفاتی که شنیده اید لطمه بخشوع نماز می زند و سبب نقصان عبادت می گردد التفات بامور دنیوی و اغراض نفسانی می باشد و الاّ توجه بعمل خیر که عبادتست در عبادت دیگر موجب کمال است.
- مثلا در نماز اگر آدمی گریه کند برای عزیزانش و لو برای أعز خلق اللّه که خاندان محمّد و آل محمّد سلام اللّه علیهم اجمعین باشد موجب بطلان نماز می گردد ولی اگر در حال نماز برای شوق و اشتیاق بحق یا خوف از خداوند گریه نماید موجب کمال و فضیلت است.
- ثانیا فرمودید رکوع بمعنای خشوع است در محل معیّن معتبر است ولی اگر امر برکوع نماز را که فعل واجب معیّن است شما لغة بخواهید حمل بر خشوع کنید مورد ملعبۀ عقلاء و اهل دین و دانش خواهید شد.
- در این آیه شریفه هم بر خلاف ظاهر نظر دادید و قطعا مورد اخراج لفظ است از معنی حقیقی عرفی خود زیرا خود می دانید که رکوع در عرف شرع اطلاق بر رکنی از ارکان نماز است و آن خمیده گردیدن است بحدّی که کف دست بزانو برسد.
- و تصدیق این معنی را اکابر علماء خودتان نموده اند چنانچه قبلا عرض شد و فاضل قوشچی در شرح تجرید توضیح می دهد اقوال جمهور مفسرین را که و هو راکع فی صلاته یعنی آن حضرت انگشتر داد در حالتی که در رکوع نماز بوده. ص :453
- و از همه این حرفها گذشته بفرمائید این آیه شریفه با کلمۀ حصر نازل بمدح است یا مذمت.
- شیخ- بدیهی است که در مورد مدح آمده.
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ