شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص464 الحال عرض کردم که در جمیع کمالات متّحدند الاّ ما خرج بالنص و الدلیل

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

  1. کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
  2. شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص464
  3. الحال عرض کردم که در جمیع کمالات متّحدند الاّ ما خرج بالنص و الدلیل مگر آن چیزی که بنص و دلیل خارج گردیده و آن همان مقام نبوت خاصّه و شرائط آن است.که از جمله نزول وحی و احکام است.
  4. مگر بیانات لیالی ماضیه فراموش شده و اگر فراموش فرمودید بجرائد و مجلات منتشره مراجعه فرمائید خواهید دید که ما در شبهای گذشته باثبات رساندیم ضمن حدیث منزله که امیر المؤمنین علیه السلام واجد مقام نبوت بوده و لکن در تحت تبعیت دین و شریعت خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم فلذا نزول وحی بر آن بزرگوار نبوده و مقام نبوتش بیش از آنچه هارون در زمان موسی داشته نبوده است.
  5. حافظ- وقتی شما قائل بتساوی جمیع فضایل و کمالات شدید لازمه اش عقیده بتساوی در نبوت و شرایط نبوت است.
  6. داعی - در ظاهر ممکن است این طور بنظر بیاید ولی قدری که دقیق شدید تصدیق خواهید فرمود مطلب غیر از اینست که بیان نمودید چنانچه در لیالی ماضیه ثابت نمودیم که بحکم آیات شریفه قرآن مجید از برای نبوت مراتبی است صاحبان بعض از آن مراتب بر بعض دیگر مقام برتری دارند چنانچه صریحا در قرآن مجید فرماید:
  7. تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنٰا بَعْضَهُمْ عَلیٰ بَعْضٍ (1)
  8. و اکمل از جمیع مراتب انبیاء مرتبۀ نبوت خاصّۀ محمّدیه است بهمین جهت در آیه 40 سوره 33(احزاب)می فرماید: مٰا کٰانَ مُحَمَّدٌ أَبٰا أَحَدٍ مِنْ رِجٰالِکُمْ وَ لٰکِنْ رَسُولَ اللّٰهِ وَ خٰاتَمَ النَّبِیِّینَ (2)
  9. همان کمال نبوت اختصاصی است که موجب خاتمیّت گردیده پس در این کمال اختصاصی احدی راه ندارد ولی سایر کمالات در حکم مساوات وارد است و برای ثبوت این معنی دلائل و براهین بسی بسیار و بیشمار است.
  10. سید- آیا از قرآن مجید دلیلی بر اثبات مدعا دارید. ص :464
  11. 1) فرستادگان و انبیاء را زیادتی و فضیلت دادیم بعض آنها را بر بعض دیگر.
  12. 2) محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست لکن او رسول خدا و خاتم پیغمبران است.
  13. استشهاد بآیه مباهله
  14. داعی - بدیهی است البته اولین دلیل ما از قرآن کریم است که سند محکم آسمانی ما می باشد و بزرگتر دلیل از قرآن مجید آیه مباهله است که صریحا می فرماید فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لعنتَ اللّٰهِ عَلَی الْکٰاذِبِینَ ( پس هر کس با تو در مقام مجادله برآید درباره عیسی بعد از آنکه بوحی خدا باحوال او آگاهی یافتی بگو بیائید ما و شما با فرزندان و زنان خود و نزدیکانی که از غایت بزرگواری بمنزلۀ نفس ما باشند با هم بمباهله برخیزیم(یعنی در حق یکدیگر نفرین کرده و در دعا و التجاء بدرگاه خدا اصرار ورزیم)تا دروغ گو و کافران را بلعن و عذاب خدا گرفتار سازیم آیه 54 سوره 3(آل عمران) )
  15. رجال بزرگ از اعیان علماء و مفسّرین خودتان مانند امام فخر رازی در تفسیر کبیر و امام ابو اسحاق ثعلبی در تفسیر کشف البیان و جلال الدّین سیوطی در در المنثور و قاضی بیضاوی در انوار التنزیل و جار اللّه زمخشری در کشّاف و مسلم بن حجّاج در صحیح و ابو الحسن فقیه ابن مغازلی شافعی واسطی در مناقب و حافظ ابو نعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء و نور الدین مالکی در فصول المهمّه و شیخ الاسلام حموینی در فرائد و ابو المؤیّد خوارزمی در مناقب و شیخ سلیمان بلخی حنفی در ینابیع الموده و سبط ابن جوزی در تذکره و محمد بن طلحه در مطالب السئول و محمد بن یوسف گنجی شافعی در کفایة الطالب و ابن حجر مکّی در صواعق محرقه و غیرهم بمختصر کم و زیادی در الفاظ و عبارات نزول این آیه را در یوم المباهله می نویسند که آن 24 یا 25 ذی حجّة الحرام بوده.

مباحثه پیغمبر با نصارای نجران

پس از اینکه خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم نصارای نجران را دعوت باسلام نمود علماء بزرگ آنها از قبیل سید و عاقب و جاثلیق و علقمه و دیگران که زیاده از هفتاد نفر بودند آمدند بمدینه با اتباع خود که قریب سیصد نفر بودند و در چند جلسه ملاقات با پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم در مناظرات علمی و مقابل دلائل ثابتۀ آن حضرت که بسیار مفصّل است مجاب شدند ص :465

  1. زیرا که دلائل آن حضرت از روی کتب معتبره ای که در دست آنها بود بر اثبات حقانیّت خود و اینکه حضرت عیسی خبر آمدن آن حضرت را با علایم و آثار داده و نصاری روی اخبار حضرت روح اللّه انتظار چنین ظهوری را دارند که سوار بر شتر از کوههای فاران (در مکّه)ظاهر و ما بین عیر و احد(که در مدینه است)مهاجرت می نماید باندازه ای قوی بود که جوابی نداشتند جز آنکه تسلیم گردند.
  2. ولی حبّ جاه و مسند و مقام نگذارد که تسلیم گردند.چون از اسلام و تسلیم سر پیچیدند رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم حسب الامر پروردگار بآنها پیش نهاد مباهله نمود تا صادق از کاذب جدا گردد نصاری قبول کردند این امر موکول بروز بعد شد.
  3. آماده شدن نصاری برای مباهله
  4. فردا که روز وعده گاه بود تمام جمعیت نصاری باتّفاق زیاده از هفتاد نفر از علمای خود در بیرون دروازۀ مدینه دامنۀ کوه یک طرف ایستاده و منتظر بودند که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم لا بد با طمطراق و تشکیلات بسیار عالی با جمعیت فراوان برای مرعوب کردن آنها تشریف فرما شود.
  5. ناگاه در قلعه مدینه باز شد و خاتم الانبیاء بیرون آمد در حالتی که جوانی در طرف راست و زن محجوبۀ مجلّله ای در طرف چپ و دو بچه در مقابل روی آن حضرت آمدند تا در زیر درختی مقابل نصاری قرار گرفتند(و دیگر احدی با آنها بیرون نیامد)اسقف نصرانی اعلم علمای آنها سؤال کرد از مترجمین اینها کیستند که با محمّد بیرون آمدند گفتند آن جوان داماد و پسر عمّش علی بن أبی طالب و آن زن دخترش فاطمه و آن دو پسر بچه نوه و دخترزادگان او حسن و حسین اند. ص :466
  6. اسقف بعلمای نصرانی گفت ببینید محمّد چگونه مطمئن است که خویشان نزدیک و فرزندان و خاصّان و عزیزترین عزیزان خود را بمباهله آورده و در معرض بلا قرار داده و اللّه اگر او را تردیدی یا خوفی در این باب بودی هرگز ایشان را اختیار نکردی و حتما از مباهله احتراز نمودی و یا لااقل عزیزان خود را از این حادثه بر کنار گذاردی ابدا مصلحت نیست که با او مباهله کنیم اگر جهة خوف از قیصر روم نبود بوی ایمان می آوردم پس صلاح در این است که با وی مصالحه کنیم بهر چه او خواهد و بشهر خود مراجعت کنیم همه گفتند آنچه گفتی عین مصلحت است پس اسقف برای حضرت پیغام فرستاد که انّا لا نباهلک یا أبا القاسم ما با تو مباهله نمی کنیم بلکه مصالحه می کنیم حضرت هم قبول فرمودند.
  7. صلح نامه بخط أمیر المؤمنین نوشته شد بر دو هزار حلّه از حلّه های اواقی که قیمت هر حلّه چهل درهم باشد و هزار مثقال طلا که نصف آن را که هزار حلّه و پانصد مثقال طلا بود در محرّم-و نصف دیگر را در رجب بدهند و بامضاء طرفین رسید آنگاه بوطن خود برگشتند در بین راه عاقب که یکی از علماء آنها بود بیاران خود گفت و اللّه من و شما می دانیم که این محمّد همان پیغمبر موعود است و آنچه می گوید از قبل خدا است بخدا قسم که هیچ کس با هیچ پیغمبری مباهله نکرده مگر آنکه مستأصل شده و از بزرگ و کوچک آنها یکی زنده نمانده و قطعا اگر ما مباهله می کردیم همگی هلاک می شدیم و بر روی زمین هیچ ترسائی باقی نمی ماند.
  8. بخدا قسم که من در ایشان نظر کردم صورتهائی دیدم که اگر از خدا درخواست می کردند کوهها را از محل خود حرکت می دادند.
  9. حافظ- آنچه را بیان فرمودید صحیح و مورد قبول تمام مسلمین است ولی چه ربطی با موضوع بحث ما دارد که علی کرم اللّه وجهه با رسول خدا اتحاد نفسانی دارد.
  10. داعی - استشهاد ما در این آیه با جمله أَنْفُسَنٰا می باشد زیرا در این قضیه چند مطلب بزرگ ظاهر و هویدا می باشد.
  11. اولا اثبات حقّانیت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم است که اگر ذی حق نبود جرأت مباهله نمی نمود و علماء بزرگ مسیحی از میدان مباهله فرار نمی نمودند.
  12. ثانیا آنکه این آیه دلالت می کند بر آنکه امام حسن و امام حسین علیهما السّلام فرزندان رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم می باشد(چنانچه در شب اول اشاره نمودم). ص :467
  13. ثالثا باین آیه شریفه ثابت می گردد که أمیر المؤمنین علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام  بعد از حضرت ختمی مرتبت اشرف خلق و عزیزترین مردم بوده اند نزد آن حضرت چنانچه جمیع علماء متعصّب خودتان از قبیل زمخشری و بیضاوی و فخر رازی و غیر ایشان نوشته اند.
  14. و مخصوصا جار اللّه زمخشری در ذیل این آیه شریفه با مشروحۀ مفصّله ذکر حقایقی از اجتماع این پنج تن آل عبا را نموده تا آنجا که گوید این آیه بزرگ تر دلیلی است که اقوای از این دلیل بر افضلیت اصحاب عبا که با پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم در زیر عبا جمع شدند نمی باشد.
  15. رابعا آنکه امیر المؤمنین علی علیه السلام از جمیع أصحاب پیغمبر بالاتر و افضل از همه بوده بدلیل آنکه خداوند متعال او را نفس رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم در آیه شریفه خوانده است
  16. بدیهی است مراد از انفسنا نفس شخص حضرت محمّد خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم نیست زیرا که دعوت اقتضای مغایرت دارد و انسان هرگز مأمور نمی شود که خود را بخواند پس باید مراد دعوت دیگری باشد که بمنزله نفس پیغمبر است.
  17. و چون باتفاق موثّقین مفسّرین و محدثین فریقین(شیعه و سنّی)غیر از علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام  احدی با آن حضرت در مباهله حاضر نبوده اند پس با جمله ابنائنا و ابناءکم حسنین علیهما السّلام و با نساءنا و نساءکم حضرت زهرا سلام اللّه علیها خارج می شوند و دیگر کسی که به انفسنا تعبیر کرده شود در آن هیئت مقدسه جز أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام نبوده پس از همین جمله انفسنا است که اتحاد نفسانی بین محمّد و علی علیهما السّلام ثابت می شود که حق تعالی جلّت عظمته علی را نفس محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلّم خوانده و چون اتحاد حقیقی میان دو نفس محال است پس قطعا مراد اتحاد مجاز است.
  18. آقایان بهتر می دانند که در علم اصول وارد است که حمل لفظ بر اقرب مجازات اولیست از حمل بر ابعد و اقرب مجازات تساوی در جمیع امور و شرکت در جمیع کمالات است مگر آنچه بدلیل خارج شود و ما قبلا عرض کردیم که آنچه بدلیل و اجماع خارج است نبوت خاصّه آن حضرت و نزول وحی است که علی علیه السلام را با پیغمبر معظّم در این خصیصه شریک نمی دانیم. ص :468
  19. ولی بحکم آیۀ شریفه در سایر کمالات شریک می باشند و قطعا فیض از مبدء فیّاض علی الاطلاق بوسیله خود پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم بر علی علیه السلام رسیده و این خود دلیل اتحاد نفسانی است که مدعای ما می باشد.
  20. حافظ- از کجا دعوت نفس مجازا مراد نباشد و مجازی از مجاز دیگر اولی نمی باشد.
  21. داعی - تمنا می کنم مناقشه نکنید و وقت مجلس را ضایع نکنید و از طریق انصاف خارج نشوید و وقتی به بن بست رسیدید انصافا بگذارید و بگذرید و قطعا از مثل شما عالم جلیل باانصافی انتظار مناقشۀ در کلام و مجادله را نداریم.
  22. زیرا خود می دانید و در نزد اهل فضل نیز ثابت است که اطلاق نفس مجازا شایع تر است از مجاز دیگر و در السنه و افواه فضلاء عرب و عجم و ادباء و شعراء شایع است که دعوی اتحاد مجازا می نمایند چنانچه قبلا عرض کردم مکرر شده است که افرادی بیکدیگر گفته اند تو بمنزله جان منی و مخصوصا این معنی در لسان اخبار و احادیث دربارۀ حضرت أمیر المؤمنین علی علیه السلام بسیار رسیده که هر یک دلیلی است علی حده بر اثبات مقصود.
  23. شواهد از اخبار در اتحاد پیغمبر و علی
  24. از جمله امام احمد بن حنبل در مسند و ابن مغازلی فقیه شافعی در مناقب و موفق بن احمد خطیب خوارزم در مناقب نقل می نمایند که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم مکرر می فرمود علی منی و انا منه من احبّه فقد احبّنی و من احبّنی فقد احبّ اللّه
  25.  (1) علی از من است و من از علی هستم هر کس او را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته). ص :469.
  26. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید