کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص480
- چنانچه خود محمد بن طلحه شافعی در مطالب السئول بعد از نقل حدیث تصریح باین معنی نموده و توضیحا گوید رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم ثابت نموده است برای علی علیه السلام باین حدیث علمی شبیه علم آدم و تقوائی شبیه تقوای نوح و حلمی شبیه حلم ابراهیم و هیبتی شبیه هیبت موسی و عبادتی شبیه عبادت عیسی تا آنجا که گوید و تعلوا هذه الصفات الی اوج العلی حیث شبّهها بهؤلاء الانبیاء المرسلین من الصفات المذکوره (1).
- آیا ممکن است در امت مرحومه کسی را پیدا کنید از صحابه و تابعین و غیره که واجد تمام صفات حمیده و اخلاق پسندیدۀ انبیاء عظام باشد غیر از امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام در حالتی که این معنی مورد قبول و اعتراف رجال بزرگ از علمای خودتان می باشد.
- چنانچه شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 40 ینابیع الموده از مناقب خوارزمی از محمّد بن منصور نقل می نماید که گفت شنیدم از احمد بن حنبل(امام حنابله اهل سنّت که می گفت ما جاء لاحد من الصحابة من الفضائل مثل ما لعلیّ بن أبی طالب (2).
- و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 2 کفایت الطالب مسندا از محمّد بن منصور طوسی باین طریق از امام احمد نقل نموده که گفت ما جاء لاحد من اصحاب رسول اللّه ما جاء لعلیّ بن أبی طالب (3). ص :479
6-
- 1) بلند می کنند این اوصاف حمیده علی علیه السلام را بمنتها درجه رفعت و علوشان زیرا که پیغمبر تشبیه کرده است آن حضرت را بانبیاء مرسلین از حیث صفات.
- 2) نیامده است از برای احدی از صحابه از فضائل مثل آنچه برای علی بن أبی طالب علیه السّلام آمده است.
- 3) نیامده است از برای احدی از اصحاب رسول خدا آن چیزی که برای علی بن أبی طالب آمده است.
- قول با فضلیت امیر المؤمنین علیه السلام اختصاص بامام احمد ندارد بلکه اکثر علماء منصف شما تصدیق این معنی را نموده اند چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی در ص 46 جلد اول شرح نهج البلاغه گوید انّه علیه السّلام کان اولی بالامر و احقّ لا علی وجه النص بل علی وجه الافضلیّة فانّه افضل البشر بعد رسول اللّه و احقّ بالخلافة من جمیع المسلمین (1).
- شما را بذات ذو الجلال پروردگار عالمیان قسم قدری منصفانه فکر کنید ببینید آیا بی انصافی نیست که فقط روی عادت و تقلید از اسلاف و گذشتگان بدون فکر و تأمل کسانی را که فاقد این صفات بوده اند مقدم دارند بچنین شخصیت بزرگی بدون دلیل و برهان آیا عقلاء و فضلاء بمقدار فکر و فهم گذشتگان نمی خندند که روی سیاست و دسته بندی افضل امت را خانه نشین نموده و مفضول بتمام معنی را بر مسند خلافت بر قرار نمایند-و لا اقل در سقیفه آن بزرگوار را برای شور در امر بزرگی مانند خلافت خبر ننمایند.تا بکلی متروک گردد؟!
- حافظ- ما بی انصافیم یا جنابعالی که می فرمائید بدون دلیل و برهان اصحاب پیغمبر دیگران را مقدم دانسته و خلافت را برده اند واقعا شما همۀ ما را بی فکر و نادان و مقلد بی پروپا فرض کرده اید کدام دلیل بالاتر از دلیل اجماع است که تمام صحابه و امت اجماعا بر خلافت ابی بکر حکم نموده و تسلیم شدند حتّی مولانا علی کرم اللّه وجهه
مخالفین گویند تمسک باجماع حق است؟
- بدیهی است اجماع امت حجّة است و اطاعت آن اجماع واجب زیرا که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود :لا تجتمع امتی علی الخطاء-لا تجتمع امّتی علی الضلالة (2) پس ما کورکورانه دنبال اسلاف و گذشتگان خود نرفته وقتی تمام امت روز اول بعد از وفات پیغمبر اجماعا صحّه بر خلافت ابی بکر گذاردند و ما در مقابل امر واقع شده قرار گرفتیم لازمۀ عقل است که بایستی مطیع صرف باشیم. ص :480
13-
- 1) علی علیه السلام اولی و احق بامر ولایت بود از جهت افضلیت نه از جهت نص زیرا که او افضل تمام بشر بود بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم و احق بمقام خلافت از تمام مسلمانان.
- 2) امت من اجتماع بر خطاء و ضلالت و گمراهی نمی نمایند.
- داعی - اصلا بفرمائید دلیل بر حقّانیّت خلافت بعد از رسول اکرم چیست- یعنی خلافت بچه دلیل ثابت می گردد-.
- حافظ- بدیهی است بزرگتر دلیل بر اثبات وجود خلیفه بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و سلّم اجماع تمام امت می باشد.
- علاوه بر دلیل اجماع که زانوی هر عاقل و دانائی را بزمین تسلیم فرود می آورد کبرسن و شیخوخیّت است که حق تقدم را به أبی بکر و عمر داده و علی کرم اللّه وجهه با تمام فضل و کمال و نزدیکی برسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم که مورد قبول تمام امّت است بواسطۀ صغر سن و جوانی عقب ماند و انصافا حق نبود جوان نورسی تقدّم بر کبار از صحابه پیدا نماید- و ما این عقب افتادگی را از حیث خلافت برای علی کرم اللّه وجهه نقص نمی دانیم چون که افضلیّت آن جناب عند العموم ثابت است.
- و نیز حدیثی که خلیفه عمر رضی اللّه عنه نقل نموده که فرمود:لا یجتمع النبوة و الملک فی اهل بیت واحد (1) نبوت و سلطنت در یک خانواده جمع نخواهد شد. )علی کرم اللّه وجهه را از مقام خلافت ساقط نمود چون علی اهل بیت رسول خدا بوده است لذا نمی شد واجد مقام خلافت گردد.
- داعی - خیلی اسباب تحیّر و تعجّب است وقتی این قبیل دلائل از مثل شما مردمان دانشمند فهمیده شنیده می شود که تا چه اندازه تحت تأثیر عادت قرار گرفته اید که چشم بسته بدون تفکّر حق را پشت سر انداخته و تفوّه بدلائلی می کنید که یضحک به الثکلی می باشد خود شما هم اگر قدری فکر کنید می دانید که این قبیل دلائل پوچ و تشبّث بحشیش است.
- ولی تأسف در اینجا است که آقایان حاضر نمی شوید ساعتی لباس تعصّب و تسنّن را از خود دور و در دلایل علماء بزرگ شیعه مقابل دلایل بی پروپا منصفانه تعمّق و تدقّق نمائید. ص :481
21-
- نه عوام شما بی خبر از دلائل اند بلکه هرکجا با علماء شما صحبت نمودم آنها را بی خبر از دلائل امامیّه و غرق در تعصّب دیدم این نیست مگر از جهة آنکه کتابهای معتبر اکابر متکلمین و محدثین از علماء شیعه در کتابخانه های شما برای مطالعه دیده نمی شود بلکه یکدیگر را منع می کنند از مطالعۀ آن کتب بعنوان کتب ضلال؟!.
- من خودم در بصره و بغداد و شام و بیروت و حلب یعنی بلاد سنّی خانه در بازار کتاب فروشها نام هر یک از کتب معتبرۀ علماء شیعه را پرسیدم گفتند نمی شناسیم بلکه کتب عالیه ای را که علماء اهل تسنّن در اثبات مقام ولایت و تعریف عترت و اهل بیت پیغمبر نوشته و چاپ شده است بمعرض فروش نمی گذارند-و اگر هم گاهی تصادفا بکتابی از کتب شیعه برخورد نمائید چون با نظر کینه و عداوت مطالعه می نمائید بقسمی عصبانی و متأثر می شوید که نمی خواهید بهاضمه علم و منطق و انصاف وارد نمائید تا کشف حقیقت گردیده نتیجه کامل بدست آید-
- ولی بر عکس از طرف ما جامعۀ شیعیان هیچ مانعی برای نشر کتب علماء شما وجود ندارد بلکه کتب معتبره و تفاسیری که بقلم علمای شما صادر گردیده و همچنین کتب ادبی و علم الحدیث از آنها در بازار شیعیان برای فروش آماده و در منازل و کتابخانه های عمومی و شخصی مورد مطالعه و اخذ نتیجه می باشد.
- اینک داعی نظر بوظیفه بزرگی که عهده دارم ناچارم برای جلب نظر آقایان روشن فکر که تصور ننمایند واقعا دلائل شما متقن و غیر قابل ردّ است باقتضای وقت مجلس مختصرا جواب عرض نمایم.
- دلائل بر رد اجماع
- اولا فرمودید اجماع امت حجّة و دلیل محکم است باستناد حدیثی که شاهد آوردید.
- البته شما خود بهتر می دانید که لفظ امت اضافه شده بر یای متکلم افادۀ عموم می کند پس معنای حدیث(بر فرض صحت آن)چنین می شود که تمام امت من اجتماع بر خطاء و گمراهی نمی کنند. ص :482
- یعنی هرگاه کافّۀ امت پیغمبر اتفاق بر امری نمودند آن امر خطاء نمی باشد.
- ما هم این مطلب را قبول داریم که اجتماع تمام امت بدون استثناء فردی منتج نتیجه خواهد بود.
- زیرا که خداوند از خواصّ این امت قرار داده که پیوسته در میان آنها طایفه ای باشند که حق با ایشان و ایشان با حق می باشند یعنی حجّة و نمایندۀ خدا حتما در میان آنها می باشد-و قطعا در موقع اجتماع جمیع امت آن طایفه اهل حق و حجّة خدا در میان آنها خواهند بود و مانع خواهند شد که امت راه خطاء و ضلالت بپیمایند.
- اگر قدری دقیق شوید و خوب فکر نمائید خواهید دید که این حدیث(بر فرض صحت)ابدا دلالت ندارد بر ثبوت آنکه رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم حق تعیین خلافت را(از خود ساقط)و بامت واگذار نموده باشد.
- و اگر قول و عقیدۀ جنابعالی صحیح باشد که آن حضرت صاحب دین کامل و اکمل با بیان لا تجتمع امتی علی الخطاء و یا علی الضلالة حق تعیین خلافت را از خود ساقط و بامت واگذار نموده باشد (و حال آنکه همچو دلالتی ابدا ندارد) قطعا این حق عموم امت است-یعنی مسلمین عموما چون در امر خلافت ذی نفع اند لذا در رأی خلافت باید همگی دخالت داشته باشند یعنی بعد از وفات رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم بایستی جمیع امت جمع گردند و شور نمایند یک فرد کاملی را برأی اجماع عموم امت بخلافت برقرار نمایند.
- اینک از شما سؤال می نمایم که آیا در آن چند روزه وفات رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم در سر پوشیدۀ کوچکی بنام سقیفه که ندای خلافت ابی بکر بر خواست چنین اجماعی که تمام مسلمین متّفقا رأی داده باشند واقع شده یا خیر.
- حافظ- بیان غریبی فرمودید در مدت دو سال و اندی که ابی بکر رضی اللّه عنه بمسند خلافت بر قرار گردید عموم مسلمین در تحت تبعیت و انقیاد فرمانبرداری از ایشان نمودند این خود معنی اجماع است که دلیل بر حقّانیّت است. ص :483
- داعی - واقعا در جواب مغلطه فرمودید سؤال مخلص راجع بتمام دوره خلافت ابی بکر نبود بلکه عرض کردم در سقیفه (1) سقیفه سر پوشیده ای بود از قبیله بنی ساعده انصار که در مواقع مهم محل شور و اجماع آنها بود. )بنی ساعده در وقت رأی دادن بخلافت ابی بکر اجماع امت علی القاعده دخالت داشتند یا فقط چند نفری که تشکیل دستۀ کوچکی را می دادند در آن سر پوشیده کوچک رأی دادند و بیعت کردند.
- حافظ- بدیهی است آن عدۀ قلیل کبار از صحابه بودند ولی بمرور اجماع واقع شد.
- داعی - بسیار ممنون شدم که مطلب را پیچ ندادید و حقیقت را بیان نمودید شما را بخدا انصاف دهید رسول خدا که اولی و احق بود باینکه صراط مستقیم و راه راست را بروی امت باز نماید این حق بزرگ را از گردن خود ساقط و بامت واگذار نمود که فقط چند نفری سیاست بازی نمایند یکی از آنها با دیگری بیعت نماید چند نفر دیگر از رفقا هم بیعت نمایند(و قبیلۀ اوس روی عداوتی که با قبیلۀ خزرج از قدیم داشتند و اینکه مبادا آنها جلو بیفتند و سعد بن عباده امیر گردد بیعت نمایند) بعد مردم بمرور از ترس و یا طمع تسلیم گردند و حکومتی بر قرار گردد که امشب جنابعالی نام آن چند نفر را اجماع بگذارید؟! آیا سایر مسلمین متفرق در بلاد مکّه و یمن و جدّه و طائف و حبشه و سایر مدائن و قراء از امت مرحومه نبودند حق نظر و رأی در تعیین خلافت نداشتند.
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ