کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- و این دلیل شما حق بود چرا صبر نکردند تا نظر جمیع مسلمین را در امر با عظمت خلافت اخذ نمایند تا اجماع جمیع امت مصداق حقیقت پیدا نموده ضلالت و گمراهی در او راه نداشته باشد.
- چنانچه در میان تمام ملل راقیۀ جهان معمول است برای تعیین ریاست جمهور یا پیشوا استعلام عمومی می نمایند و برأی عموم ملت اخترام می گذارند رأی و نظر اکثر ملت مورد عمل قرار می گیرد. ص :484
- اگر بتاریخ جهان مراجعه نمائید چنین تشکیل بی اساس و تعیین رئیسی که بدست چند نفر برگزار شود نمی بینید بلکه جهان داران متمدن و دانشمندان با فکر باین عمل خندان اند.
- و اعجب از هر عجب آنکه تشکیل چنین دستۀ کوچکی را در یک سر پوشیده کوچک اجماع نام گذاری کنند و بعد از هزار و سیصد و سی و پنج سال هنوز هم روی این حرف و عمل غلط و بی پروپا تعصّبا پا فشاری و ایستادگی نمایند و بگویند اجماع امت دلیل بر حقّانیّت خلافت است یعنی چنین اجماعی که دستۀ کوچک چند نفری در سر پوشیده سقیفه جمع شدند و مقدرات یک ملت و امت را بدست یک نفر دادند حق و بایستی حتما مورد تبعیت قرار گیرد؟!.
- حافظ- چرا بی لطفی می کنید مراد از اجماع اجماع عقلاء و کبار از صحابه بود که در سقیفه واقع شد.
- داعی - اینکه فرمودید مراد از-اجماع-اجماع عقلاء و کبار از صحابه بوده محض تحکّم و بی دلیل و منطق است زیرا شما دلیلی جز این حدیث ندارید بفرمائید از کجای این حدیث که محل اتّکاء شما است عقلاء و کبار صحابه بیرون می آید شما حدیث را بخیال خود معنی می کنید-که عقلاء و دانشمندان با نظر عجیب بآن می نگرند-.
- و حال آنکه عرض کردم یاء نسبت در امّتی عمومیت را می رساند نه خصوصیت عدۀ قلیلی از صحابه را و لو آنکه عقلاء و فضلاء باشند.
- بر فرض تسلیم بفرمودۀ شما(که مراد اجماع عقلاء و کبار اصحاب بوده است) آیا عقلاء و کبار از صحابه همان عدّه ای بودند که در سر پوشیده کوچک سقیفه به پیشوائی ابی بکر و عمر و ابو عبیدۀ گور کن(جرّاح)رأی دادند و بیعت نمودند؟!.
- آیا در سایر بلاد مسلمین عقلاء و بزرگان صحابه نبودند؟!آیا تمام عقلاء قوم و کبار از صحابه حین وفات رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم در مدینه آن هم در سر پوشیده کوچک سقیفه جمع بودند و همگی اجماع بر این امر نمودند که امشب دلیل شما باشد؟!. ص :485
- حافظ- چون امر خلافت مهم بود و ممکن بود دسیسه هائی بکار رود فرصت آنکه مسلمین بلاد را خبر بدهند نبود لذا ابی بکر و عمر رضی اللّه عنهما وقتی شنیدند عدّه ای از انصار در آنجا جمع اند با عجله خود را رسانیدند صحبتهائی نمودند عمر که مردی سیاست مدار بود صلاح امت را چنان دید با ابی بکر بیعت نماید عدّه ای هم تبعیت نموده بیعت نمودند-ولی جمعی از انصار و قبیلۀ خزرج پیروی از سعد بن عباده نموده بیعت ننموده از سقیفه خارج شدند این بود جهت عجله در این کار-.
- داعی - پس خودتان تصدیق نمودید چنانچه جمیع مورخین و اکابر علماء خودتان هم تصدیق نموده اند در روز سقیفه که اول کار بود اجماعی واقع نشد ابی بکر روی حسن سیاست بعمر و ابو عبیده جراح تعارف کرد آنها هم تعارف را برگرداندند و گفتند تو اولی و الیق هستی-روی سیاست فوری بیعت نمودند چند نفر حاضر هم که عدّه ای از قبیلۀ اوس بودند روی سابقۀ عداوتی که با خزرجیها داشتند برای آنکه آنها جلو نیفتند و سعد بن عباده امیر نگردد بیعت نمودند تا بعدها بمرور توسعه پیدا نمود.و حال آنکه دلیل اجماع اگر متقن بود می بایستی صبر کنند تا همگی امت ( یا عقلاء بقول شما)جمع شوند و در میان شور عموم اخذ رأی شود تا مسأله اجماع صورت حقیقت پیدا کند.
- حافظ- عرض کردم بواسطۀ آنکه دسیسه هائی در کار بود دو قبیله اوس و خزرج در سقیفه جمع بودند و میان خود نزاع داشتند-و هر یک می خواستند امارت و حکومت مسلمین را از خود معین نمایند-بدیهی است کوچکترین غفلت بنفع انصار تمام می شد و دست مهاجرین از کار کوتاه می گردید-بهمین جهت ناچار بودند تعجیل در عمل نمایند.
- داعی - ما هم غمض عین نموده بگفتۀ شما تسلیم می شویم و از فرموده خودتان اتخاذ سند می کنیم و بنابر آنچه مورخین خودتان مانند محمد بن جریر طبری در ص 457 جلد دوم تاریخ خود و دیگران نوشته اند مسلمانان در سقیفه برای شور در امر خلافت جمع نشدند بلکه دو قبیله اوس و خزرج می خواستند برای خودشان تعیین امیر نمایند. ص :486
- ابی بکر و عمر خود را بمجلس مخاصمه آنها رسانیده و از این اختلاف بنفع خود بهره برداری نمودند و اگر واقعا برای امر خلافت و شور در این امر بزرگ جمع شده بودند بایستی همۀ مسلمانان را خبر می دادند که برای دادن رأی حاضر شوند.و چنانچه بفرمودۀ شما
- گفتگوی اسامه با بازیگرها
- فرصت خبر دادن تمام مسلمین نبود و وقت می گذشت-ما هم با شما هم صدا شده و می گوئیم بمکه و یمن و طائف و سایر بلاد و ولایات مسلمین دست رس نداشتند آیا به اردوی اسامة بن زید هم که نزدیک مدینه بود دست رس نداشتند که بزرگان صحابه را که در اردو بودند خبر نمایند بیایند و با آنها شور نمایند که یکی از آنها بلکه فرد مؤثر از جمعیت اردوی مسلمانان امیر لشکر اردو اسامة بن زید بود که رسول اکرم او را امیر بر اهل اردو قرار داد که از جملۀ آنها ابی بکر و عمر بودند که در تحت امارت اسامه بودند-که وقتی شنید دسیسه ای بکار رفته و بدست سه نفر خلیفه تراشی شده و بدون شور و اطلاع آنها با یک نفر بیعت نمودند سوار شد آمد در مسجد که تمام مورّخین نوشته اند فریاد زد این چه غوغائی است برپا نموده اید با اجازه کی شما خلیفه تراشی نمودید شما چند نفر چه کاره بودید بدون شور مسلمانان و کبار صحابه و اجماع آنها تعیین خلیفه نمودید.
- عمر جهة استمالت پیش آمد گفت اسامه کار تمام شده بیعت واقع گردیده شق عصا منما تو هم بیعت بنما اسامه متغیر شد گفت پیغمبر مرا بر شما امیر قرار داده بود و از امارت هم عزل نگردیدم چگونه امیری که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم بر شما بامارت و ریاست برگزیده بیاید در تحت امر و بیعت مأمورین خود قرار گیرد تا آخر محاجّه که نمی خواهم زیاد طول کلام بدهم غرض شاهد حال بود.
- اگر بگوئید اردوی اسامه هم از شهر مقداری دور بود وقت می گذشت آقایان از سقیفه و مسجد تا خانۀ پیغمبر هم مسافت بسیار بود چرا علی علیه السلام را که باتفاق فریقین عضو مؤثر در میان مسلمانان بود و عباس عمّ اکرم پیغمبر و تمام بنی هاشم که عترت و مورد توصیه رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم و عدیل القرآن بودند و کبار صحابه که در آنجا بودند خبر نکردند بیایند و از رأی آنها استفاده نمایند؟!. ص :487
- حافظ- گمان می کنم اوضاع بقسمی خطرناک بوده که فرصت غفلت و بیرون آمدن از سقیفه را نداشتند.
- داعی - بی لطفی می فرمائید فرصت داشتند ولی عمدا نخواستند علی علیه السلام و بنی هاشم و کبار صحابه را که در خانه جمع بودند خبر نمایند.
- حافظ- دلیل شما بر تعمّد عمل آنها چه بوده.
- داعی - بزرگترین دلیل آنکه خلیفه عمر تا در خانه پیغمبر آمد ولی داخل نشد که علی علیه السلام و بنی هاشم و کبار صحابه مجتمع در آن خانه با خبر نشوند.
- حافظ- قطعا این مطلب از ساخته های روافض است.
- داعی - باز بی لطفی فرمودید کسی این مطلب را نساخته خوبست مراجعه نمائید به ص 456 جلد دوم تاریخ بزرگ محمد بن جریر طبری که از اکابر علمای خودتان در قرن سیم بوده است که می نویسد عمر آمد بدر خانۀ پیغمبر داخل نشد پیغام داد بابی بکر زود بیا کار لازم دارم ابی بکر گفت الحال وقت ندارم باز پیغام داد امر مهمّی پیش آمده وجود تو لازم است.
- ابی بکر بیرون آمد محرمانه قضیه اجتماع انصار را در سقیفه باو خبر داد و گفت لازم است بفوریت بآنجا برویم.دو نفری رفتند در راه ابو عبیدۀ(گورکن)را هم با خود بردند تا سه نفری تشکیل اجماع امت بدهند و امشب مورد اتّکاء شما باشد؟شما را بخدا انصاف دهید اگر دسیسه و قرار دادی در کار نبوده عمر تا در خانۀ پیغمبر رفت چرا داخل نشد که حادثه وارده را بسمع تمام بنی هاشم و کبار صحابه برساند و از همگی استمداد نماید؟آیا ابی بکر عقل کل منحصر بفرد در امت پیغمبر بود!!و دیگران از صحابه و عترت پیغمبر بیگانه بودند که نباید از این حادثه با خبر شوند!! چشم باز و گوش باز و این عمی حیرتم از چشم بندی خدا.
- آیا این اجماع ساختگی شما که جمیع مورخین خودتان نوشته اند بدست سه نفر(ابی بکر و عمر و ابو عبیده(قبرکن)جرّاح)برقرار شد؟. ص :488
- آیا در کجای دنیا این عقیده قابل قبول است که اگر سه نفر و یا دستۀ بیشتر در شهری و لو پایتخت مملکت جمع شدند بر فرض که اهل آن شهر اجماع هم نمودند بر وجودی فردی بریاست و سلطنت و یا خلافت بر سایر عقلاء و علماء و دانشمندان بلاد دیگر واجب است تبعیت از آنها بنمایند؟!.
- یا رأی یک دسته از عقلاء که منتخب از جانب سایرین هم نباشند بر سایر عقلاء مطاع باشد آیا خفه کردن افکار یک ملت در مقابل هو و جنجال و تهدید دسته ای جایز است؟!.
- آقایان انصاف دهید اگر جمعی هم بخواهند حرف حق بزنند و مباحثات و انتقادات علمی و عملی کنند و بگویند این خلافت و اجماع ساختگی مطابق هیچ قانونی از قوانین آسمانی و زمینی مشروع نیست آنها را رافضی و مشرک و نجس بخوانند قتلشان را واجب بدانند و از هیچ نوع تهمتی دربارۀ آنها فروگذار ننمایند.
- شما می فرمائید پیغمبر امر خلافت را بامت(یا بقول شما بعقلای امت)واگذار نمود شما را بخدا انصاف دهید امت و عقلاء امت فقط سه نفر بودند(ابی بکر و عمر و ابو عبیده (قبر کن)جراح)که با یکدیگر تعارف نموده دو نفر که تسلیم بیک نفر گردیدند بر عامۀ مسلمانان واجب است راه آنها را بپیمایند و اگر بعضی گفتند این سه نفر هم مانند سایر امت و صحابه بودند چرا با همه اصحاب شور ننمودند آنها کافر و مردود و مهدور الدّم گردند؟.
- واقع نشدن اجماع باتفاق فریقین
- آقایان اگر قدری فکر کنید و جامۀ تعصّب را بر کنید و در اطراف اجماع فکر کنید بخوبی می دانید ما بین اقلیّت و اکثریّت و اجماع فرق بسیار است.
- اگر مجلس شوری برای امر مهمّی منعقد گردد عدّۀ کمی رأی بدهند می گویند اقلیّت مجلس چنین رأی داد و اگر بیشتر آنها رأی دادند می گویند رأی اکثریّت بود و اگر همگی بالاتفاق در یک جلسه رأی داند می گویند اجماع واقع شد یعنی حتی یک نفر هم مخالف نبود. ص :489
- شما را بخدا قسم در سقیفه و بعد در مسجد و بعد در شهر مدینه چنین اجماعی بخلافت ابی بکر رأی دادند اگر حق رأی را مطابق خواستۀ شما جبرا از تمام امت سلب نمائیم و با شما هم آواز شویم و بگوئیم مراد از اجماع همان عقلاء کبار صحابه مرکز اسلامی یعنی مدینه منوره کفایت می نمود.
- شما را بذات پروردگار قسم می دهم آیا اجماعی که تمام عقلای مدینه و کبار از صحابه متّفقا رأی بخلافت ابی بکر داده باشند واقع شد آیا همان جماعت کمی هم که در سقیفه حاضر بودند همگی رأی دادند قطعا جواب منفی است
- چنانچه صاحب مواقف خود معترف است در خلافت ابی بکر اجماعی واقع نشده حتّی در خود مدینه و از اهل حلّ و عقد زیرا که سعد بن عباده انصاری و اولاد او و خواصّ از صحابه و تمام بنی هاشم و دوستان آنها و علی بن أبی طالب علیه السّلام تا شش ماه مخالفت نمود زیر بار نرفتند.
- واقعا از روی حقیقت و انصاف وقتی مراجعه بتاریخ می کنیم می بینیم که در خود مدینه منوّره هم که مرکز نبوت و حکومت اسلامی بوده چنین اجماعی که عموم عقلاء و صحابه حاضر در مدینه در تعیین خلافت ابی بکر متّحدا رأی داده باشند واقع نگردید.
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ