شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص490 غالب روات ثقات و مورخین بزرگ خودتان از قبیل امام فخر رازی

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

  1. بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏
  2. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ
  3. کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
  4. شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص490
  5. غالب روات ثقات و مورخین بزرگ خودتان از قبیل امام فخر رازی و جلال الدین سیوطی و ابن ابی الحدید معتزلی و طبری و بخاری و مسلم و غیر آنها بعبارات مختلفه رسانیده و نقل نموده اند که اجماع کامل در خود مدینه واقع نگردید.
  6. علاوه بر آنکه تمامی بنی هاشم(که بستگان و عترت و اهل بیت رسول اللّه و عدیل القرآن بودند و نظر و رأی آنها اهمیت داشت)و بنی امیّه بلکه عموم اصحاب باستثناء سه نفر در سقیفه موقع رأی دادن بخلافت حاضر نبودند بلکه بعد از شنیدن کاملا مورد اعتراض قرار دادند.
  7. حتی جمعی از کبار صحابه از مهاجرین و انصار علاوه بر آنکه عمل بیعت سقیفه را مورد انتقاد قرار دادند عدّه ای از رجال و بزرگان آنها بمسجد رفته و با ابی بکر احتجاجاتی نمودند ص :490
  8. مانند:1-سلمان فارسی-ابو ذرّ غفاری- 2- مقداد بن اسود کندی- 3- عمار یاسر- 4- بریدة الاسلمی- 5- خالد بن سعید بن العاص اموی-(از مهاجرین)- 6- ابو الهیثم بن التیهان- 7- خذیمة بن ثابت ذو الشهادتین(که رسول اکرم او را ذو الشهادتین لقب داد) 8- ابو ایوب انصاری-9- ابی بن کعب-سهل بن حنیف-10- عثمان بن حنیف-(از انصار)-و هر یک از آنها در میان مسجد حجّتهای شافیه و براهین کافیه اقامه نمودند که این مجلس مختصر با ضیق وقت اجازۀ مذاکرات آنها را نمی دهد.
  9. فقط برای ازدیاد بصیرت و بینائی حاضرین و غائبین اتماما للحجّة بدین مختصر بیان اکتفا نمودیم که بدانید دلیل اجماع بکلی باطل و بی اساس است که در خود مدینه هم اجماع واقع نشد حتی اجماع اکابر اصحاب و عقلاء حاضر در خود مدینه هم دروغ محض است فهرستی از بعض اسامی مخالفین خلافت را از کتب معتبره خودتان بعرض می رسانم.
  10. دوری نمودن کبار صحابه از بیعت ابی بکر
  11. ابن حجر عسقلانی و بلاذری در تاریخ و محمّد خاوند شاه در روضة الصفا و ابن عبد البر در استیعاب و دیگران گویند که 1-سعد بن عباده و طایفه خزرج و 2- طایفه ای از قریش با ابی بکر بیعت ننمودند وهیجده نفر از کبار صحابه نیز با ابی بکر بیعت ننمودند و رافضی شدند و آنها شیعه علی بن أبی طالب بودند!!
  12. اسامی آن هیجده نفر از این قرار بود 1-سلمان فارسی 2-ابو ذر غفاری 3-مقداد بن اسود کندی 4-عمار یاسر 5-خالد بن سعید بن العاص 6-بریدة الاسلمی 7-ابی بن کعب 8-خزیمة بن ثابت ذو الشهادتین 9-ابو الهیثم بن التیهان 10-سهل بن حنیف 11-عثمان بن حنیف ذو الشهادتین 12-ابو ایوب انصاری 13-جابر بن عبد الله الانصاری 14-حذیفة بن الیمان 15-سعد بن عبادة 16-قیس بن سعد 17-عبد الله بن عباس 18-زید بن ارقم.و یعقوبی در تاریخ خود می گوید قد تخلف عن بیعة ابی بکر قوم من المهاجرین و الانصار و ما لوامع علی بن أبی طالب - منهم العباس بن عبد المطلب-و الفضل بن العباس-و الزبیر بن العوام بن العاص-و خالد بن سعید-و المقداد بن عمر-و سلمان الفارسی-و ابو ذر الغفاری-و عمار بن یاسر-و البراء بن عازب-و ابی بن کعب یعنی قومی از مهاجر و انصار تخلّف و دوری نمودند از بیعت ابی بکر و مایل شدند با علی بن أبی طالب علیه السّلام از جمله آنها بودند عباس بن عبد المطلب و نه نفر دیگر که اسامی آنها را ذکر نموده است. ص :491
  13. آیا این افراد عقلاء قوم و اکابر اصحاب و غالبا محل شور رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم نبودند.آیا علی علیه السلام و عباس عم اکرم رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و بزرگان بنی هاشم از عقلای قوم نبودند؟!
  14. شما را بخدا انصاف دهید چگونه اجماعی بوده که بدون حضور و شور و قبول و تصدیق آنها صورت حقیقت بخود گرفته؟ فقط ابی بکر را تنها محرمانه از میان آن جمع بیرون ببرند.و دیگران از کبار صحابه را خبر ننمایند و رأی آنها را نگیرند آیا معنی اجماع می دهد یا دسیسۀ سیاسی در کار بوده.
  15. پس علاوه بر اینکه اجماع تمام امت در بدو امر برای تعیین خلافت منعقد نگردید اجماع تمام اهل مدینه هم نبوده بلکه بخروج سعد بن عباده و همراهانش اجماع تمام در سر پوشیده کوچک سقیفه هم واقع نشده بلکه نخستین کودتائی بود که عالم اسلامیت بتاریخ بشر امانت سپرد؟!!
  16. در حدیث ثقلین و سفینه
  17. از همه اینها گذشته بنی هاشم و عترت و أهل بیت پیغمبر هم که اجماع ایشان حتما حجة بوده است باعتبار حدیث مسلّم بین الفریقین که در لیالی ماضیه با اسناد معتبره عرض نمودم که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی ان تمسکتم بهما فقد نجوتم(و فی نسخة)لن تضلوا بعدها أبدا (1)حاضر در سقیفه نبوده و موافقت با خلافت أبی بکر ننمودند(یعنی آنها را خبر نکردند که بآنجا حاضر شوند تا حقیقت اجماع حاصل شود؟!). ص :492
16-
  1. 1) من دو چیز بزرگ را در میان شما می گذارم که اگر باین دو چنگ زده و متمسک شدید هرگز گمراه نگردید و قطعا نجات می یابید و این دو یکی قرآن کتاب آسمانی و دیگری عترت و اهل بیت هستند(مراجعه شود به ص 219 و 224 همین کتاب).
  2. و نیز در حدیث مشهور دیگر که معروف بحدیث سفینه است و در لیالی ماضیه با اسناد آن ذکر نمودیم که رسول أکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده: مثل اهل بیتی کمثل سفینة نوح من توسل بهم نجی و من تخلف عنهم هلک (1)می رساند که همان قسمی که در طوفان و بلایای وارده نجات امت نوح بتوسل سفینه بوده امّت من هم در حوادث و گرفتاریها بایستی متوسّل و متمسّک بأهل بیت من گردند تا نجات پیدا کنند هر کس از آنها تخلف و روی گردان شود هلاک خواهد شد.
  3. و نیز ابن حجر در ص 90 صواعق ذیل آیه چهارم از ابن سعد دو حدیث نقل می کند در لزوم توجه بأهل بیت رسالت و عترت طاهره یکی آنکه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود أنا و أهل بیتی شجرة فی الجنة و أغصانها فی الدنیا فمن شاء أن یتخذ الی ربه سبیلا فلیتمسک بها (2).
  4. حدیث دوم آنکه فرمود فی کل خلف من امتی عدول من اهل بیتی ینفون عن هذا الدّین تحریف الضالین و انتحال المبطلین و تأویل الجاهلین ألا و انّ أئمتکم وفد کم الی الله عز و جل فانظروا من توفدون (3).
  5. خلاصۀ این قبیل احادیث که در کتب معتبرۀ خودتان بسیار رسیده اینست که می رساند بامّت اگر از اهل بیت من دوری نمودید دشمنان بر شما غالب و گمراهتان می نمایند بدعتها و رأی و قیاسها بمیان می آید باز نجات شما بوسیله اهل بیت من خواهد بود آنها را از خود دور و خودتان از آنها دور نگردید که هلاک خواهید شد.
  6. بالاخره تمام آن اشخاصی که حضورشان در اجماع و بیعت و تعیین خلیفه مؤثر بوده جزء متخلّفین در بیعت بودند پس این چگونه اجماعی بوده که صحابۀ کبار و عقلاء قوم و عترت و أهل بیت رسالت حاضر در مدینه در آن شرکت نداشتند؟!. ص :493
22-
  1. 1) مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است کسی که توسل بآنها جست نجات می یابد و کسی که تخلف و دوری از آنها بنماید هلاک خواهد شد.(مراجعه شود به ص 226 همین کتاب).
  2. 2) من و اهل بیت من درختی هستیم در بهشت که شاخهای آن در دنیا است پس کسی که خواهد راهی بسوی خدا پیدا کند باید تمسک بجوید بآنها.
  3. 3) در هر دوره برای امت من عدولی هستند از اهل بیت من که زایل و دور می کنند از این دین تحریف گمراهان و انتحال مبطلین(یعنی ادعای مدعیان باطل)و تأویل جاهلین را بدانید بدرستی که امامان شما پیشوایان شما هستند که واردکننده هستند شما را بسوی خدای تعالی پس نظر کنید چه کس را پیشوا نمائید.
  4. جای تردید نیست که اجماعی واقع نشد بلکه اکثریت هم وقوع پیدا ننمود چنانچه ابن عبد البر قرطبی که از بزرگان علمای خودتان است در استیعاب و ابن حجر در اصابه و دیگران گویند سعد بن عباده انصاری که مدعی مقام خلافت بود بابی بکر و عمر ابدا بیعت نکرد و آنها هم متعرّض او نشدند چون صاحب قبیله بود از ترس آن که مبادا تولید فساد شود لذا سعد بشام رفت بروایت روضة الصفا بتحریک یکی از عظما و بزرگان(که عند العقلاء معلومست چه کس بوده که حکمش نافذ بوده)
  5. شبانه تیری بر او زدند و کشته شد و نسبتش را باجنّه دادند(ولی بروایت مورّخین-زننده تیر خالد بن ولید بود که بعد از کشتن مالک بن نویره و تصرف عیال او در اوّل خلافت ابی بکر-مغضوب غضب خلیفۀ ثانی عمر بود تا در دورۀ خلافت او خواست خود را نزد خلیفه پاک کند چنانکه کرد؟لذا شبانه با تیر او را زد معروف شد اجنّه او را کشتند).
  6. شما را بخدا آقایان عادت و تعصّب را کنار بگذارید و قدری فکر کنید این چگونه اجماعی بوده که علی بن أبی طالب علیه السّلام و عباس عمّ اکرم رسول اللّه و ابن عباس و تمام بنی هاشم-عترت و اهل بیت پیغمبر-و بنی امیّه و أنصار در او داخل نبودند.
  7. حافظ- چون احتمال فساد می رفت و بتمام امت هم دسترسی نداشتند ناچار با عجله و شتاب بهمان عدّۀ حاضر در سقیفه اکتفا نموده بیعت نمودند بعدها امّت تسلیم شدند.
  8. داعی - بر رجال و بزرگان صحابه و عقلای قوم خارج از مدینه دست نداشتند شما را بخدا انصاف دهید اگر دسیسه ای در کار نبوده چرا حاضرین مدینه را خبر نکردند در مجلس شور حاضر گردند آیا نظر و رأی عباس(شیخ القبیله)عمّ اکرم رسول اللّه و علی بن أبی طالب داماد آن حضرت و بنی هاشم و کبار صحابۀ حاضر در مدینه لازم نبود فقط رأی و نظر عمر و أبو عبیدۀ جرّاح کفایت از حال عموم می نمود فاعتبروا یا اولی الابصار!!! ص :494
  9. پس دلیل اجماع شما عموما و خصوصا که عقلاء و کبار از صحابه از مهاجر و أنصار در او شرکت نکردند بلکه مخالفت هم کردند بکلی عاطل و باطل و از درجه اعتبار عند العقلاء ساقط است.
  10. چون اجماع عرض کردم آن را گویند که أحدی از آن تخلف ننماید و در این اجماع ساختگی شما باقرار علماء و مورخین خودتان عموما و بتصدیق خودتان جماعت عقلاء و علماء عموما شرکت در رأی دادن ننمودند.
  11. چنانچه امام فخر رازی در نهایت الاصول صریحا گوید در خلافت أبی بکر و عمر ابدا اجماع واقع نشد تا بعد از کشته شدن سعد بن عباده آنگاه اجماع منعقد شد.
  12. نمی دانم چگونه شما چنین اجماع معدومی را دلیل بر حقّانیّت گرفتید پس جواب دلیل اولتان با همین مختصر بیان باقتضای وقت مجلس داده شده.
  13. رد بر قول باینکه چون أبو بکر سنا اکبر بود بخلافت بر قرار شد
  14. و امّا دلیل دوم شما که فرمودید چون أبی بکر أسن ازامیر المؤمنین علیه السلام بود لذا حق تقدم برای او بود در امر خلافت بسیار مردود از دلیل اوّل پوچ تر و مضحک تر و بی معنی تر است.
  15. برای آنکه اگر سن شرط در خلافت بود اکبر از أبو بکر و عمر بسیار بودند و محققا أبو قحافه پدر أبو بکر اکبر از پسرش بود و در آن زمان حیات داشت چرا او را خلیفه قرار ندادند.
  16. حافظ- کبر سن أبی بکر توأم با لیاقت بود چون شیخی جهان دیده و محبوب رسول اللّه وقتی در قومی باشد جوان نارسی را زمام دار نمی نمایند
  17. . «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید