شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص496 با بودن شیوخ از صحابه پیغمبر علی جوان را اختیار می فرمود

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

  1. شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص496
  2. با بودن شیوخ از صحابه پیغمبر علی جوان را اختیار می فرمود
  3. داعی - اگر امر چنین باشد که شما می گوئید که با وجود پیرمرد آزموده جوانی را بکار آن هم کار خدا داده نباید گماشت این اعتراض اول برسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم می رود که در غزوه تبوک وقتی رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم عازم حرکت شد منافقین محرمانه قرار دادی کردند که در غیاب آن حضرت در مدینه انقلابی برپا کنند فلذا برای اداره امر مدینه مرد کاردانی لازم بود که بجای آن حضرت در مدینه بماند و با قوت قلب و حسن سیاست مدینه را اداره و عملیات منافقین را خنثی نماید. ص :495
  4. تمنّا می کنم از آقایان محترم بفرمائید پیغمبر چه کس را در مدینه بخلافت و جانشینی خود برقرار نمود.
  5. حافظ- مسلّم است که علی کرم اللّه وجهه را خلیفه و نایب مناب خود قرار داد
  6. داعی - مگر أبو بکر و عمر و سایر پیر مردان از صحابه در مدینه نبودند که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّمامیر المؤمنین علیه السلام جوان را خلیفه رسمی و جانشین خود قرار داد و صریحا فرمود انت خلیفتی فی اهل بیتی و دار هجرتی (1) تو خلیفه من هستی در اهل بیت من و در مدینه که خانه و محل هجرت من است. )
  7. پس آقایان در اقامۀ دلائل قدری فکر نمائید که موقع جواب بلاجواب نمانید پس هدف و مقصد آن حضرت از اینکه علی علیه السلام را در عین شباب و جوانی با حضور شیوخ و کبار از صحابه امثال ابی بکر و عمر و دیگران بخلافت برقرار نمود تهیۀ جواب عملی برای امشب شما بود که نگوئید با بود شیخ جهان دیده جوانی را بکار نباید گماشت.
  8. عمل رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم بزرگتر دلیل است که در تعیین خلافت و ابلاغ رسالت پیری و جوانی مدخلیت ندارد.
  9. اگر با وجود پیران سالخورده جوان نورس را نباید بکار گماشت پس چرا در موقع فرستادن آیات اول سوره براءة بر اهل مکّه که قطعا در چنین مواردی وجود پیرمرد سالخوردۀ با تدبیر و جهان دیده ای لازم بود که با حسن سیاست اداء وظیفه نماید.
  10. رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم ابی بکر پیر مرد را از وسط راه بر گردانیده و علی جوان را مأمور آن کار بزرگ کرد بعذر اینکه خدا فرستاده که ابلاغ رسالت مرا نباید بنماید مگر خودت یا یک نفر مثل خودت.
  11. و همچنین برای هدایت اهل یمن چرا از وجود شیوخ سالخورده مانند ابی بکر و عمر و دیگران استفاده ننمود وامیر المؤمنین علیه السلام را مأمور هدایت اهل یمن نمود.
  12. از این قبیل موارد بسیار است که آن حضرت با وجود شیوخ قوم مانند ابی بکر و عمر و دیگران علی جوان را انتخاب نموده و کارهای بزرگ را باو واگذار می نمود. ص :496
  13. پس معلوم شد که این شرط سالخوردگی شما پوچ اندر پوچ و بی مغز و معنی می باشد و از شرائط نبوت و ولایت و خلافت ابدا کبر سن نمی باشد.
  14. بلکه شرط اصلی خلافت مانند نبوت جامعیت کامل است که مورد پسند و قبول پروردگار باشد و هر فردی که جامع جمیع صفات عالیه شد خواه پیر و یا جوان خداوند او را بمقام خلافت برگزیند و بوسیله نبی و رسول مکرم بمردم معرفی فرماید و بر مردم است که اطاعت او را مانند اطاعت خدا و پیغمبر بنمایند.
  15. دلیل بزرگ دیگری که بیادم آمد و می توان آن را بزرگتر دلیل بر ابطال خلافت آنها دانست مخالفت شخص امیر المؤمنین و فارق بین حق و باطل علی بن أبی طالب علیه السّلام می باشد از آن اجماع ساختگی.
  16. علی علیه السلام فارق بین حق و باطل است
  17. چه آنکه وجود علی علیه السلام بنا بفرموده رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فارق بین حق و باطل بوده است چنانچه علماء بزرگ شما اخبار بسیاری در این باب نقل نموده اند.
  18. از جمله شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 16 ینابیع الموده از کتاب السبعین فی فضائل امیر المؤمنین و امام الحرم الشریف ابی جعفر احمد بن عبد اللّه شافعی حدیث دوازدهم از هفتاد حدیث را از فردوس دیلمی و میر سید علی همدانی شافعی در مودت ششم از مودة القربی و حافظ در امالی و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 44 کفایت الطالب سه خبر مسندا از ابن عباس و ابی لیلی غفاری و ابی ذر غفاری همگی بمختصر تفاوت و کم و زیادی در الفاظ و عبارات و اتحاد در جمله آخر حدیث
  19. از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم نقل نموده اند که فرمود:  ستکون من بعدی فتنة فاذا کان ذلک فالزموا علی بن أبی طالب انّه اوّل من یرانی و اوّل من یصافحنی یوم القیمة و هو معی فی السماء العلیا و هو الفاروق بین الحق و الباطل (1) زود است بعد از من فتنه ای برپا شود پس اگر چنین شد شما ملزم هستید با علی بن أبی طالب باشید چون اوست اول کسی که مرا می بیند و با من مصافحه می نماید روز قیامت و او با من است در مرتبه بلند و علیا و اوست جداکننده بین حق و باطل.).
  20. پس علی القاعده بعد از وفات رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم در چنین پیش آمد و فتنۀ بزرگ که مهاجر و انصار بهم افتادند و هر یک می خواستند خلیفه از آنها باشد(باصطلاح و مثل معروف از آب گل ماهی بگیرند)بحکم و دستور آن حضرت بایستی امت علی را بیاورند و دست بدامن او گردند تا حق را از باطل نشان دهد و البته بنا بفرموده آن حضرت هر طرفی که علی علیه السلام بوده حق و در مقابلش باطل.
  21. حافظ- این خبری که شما نقل نمودید خبر واحد است و بخبر واحد اعتمادی نبوده تا مورد عمل قرار گیرد.
  22. داعی - خیلی تعجب است که زود فراموش می فرمائید یا عمدا سهو می نمائید جواب خبر واحد را در شبهای اول عرض کردم که علمای سنت و جماعت حجّیّة خبر واحد را قبول دارند و شما از این جهت نمی توانید این خبر را بعنوان خبر واحد مردود دارید.
  23. بعلاوه همین یک خبر نیست بلکه اخبار بسیاری از طرق موثقین علماء شما بعبارات مختلفه اثبات مرام می نماید که ما ببعض از آنها در لیالی ماضیه اشاره نمودیم منتها برای آنکه وقت مجلس زیاد گرفته نشود فقط بسلسلۀ روات و کتب آنها اکتفا نموده و از نقل تمام آن أحادیث مسنده صرفنظر نموده اینک هم باز برای تأیید عرایضم تا آنجائی که وقت و حافظه ام اجازه می دهد ببعض دیگر اشاره می کنم.
  24. از جمله خبری است که محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السئول و طبری در کبیر و بیهقی در سنن و نور الدین مالکی در فصول المهمّه و حاکم در مستدرک و حافظ ابو نعیم در حلیه و ابن عساکر در تاریخ و ابن ابی الحدید در شرح نهج و طبرانی در اوسط و محبّ الدین در ریاض و حموینی در فرائد و سیوطی در در المنثور از ابن عباس و سلمان و ابی ذر و حذیفه نقل می نمایند که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم بدست مبارک اشاره نمود بسوی علی بن ابی طالب و فرمود انّ هذا اوّل من آمن بی و اوّل من یصافحنی یوم القیمة و هذا الصدیق الاکبر و هذا فاروق هذه الامّة یفرق بین الحق و الباطل) بدرستی که این(علی)اول کسی است که بمن ایمان آورده و اول کسیست که روز قیامت با من مصافحه می نماید و این علی صدیق اکبر و راست گوی بزرگ و فاروق این امت است که جدائی می اندازد بین حق و باطل.). ص :498
  25. و محمّد بن یوسف گنجی در باب 44 کفایت الطالب همین حدیث را نقل نموده باضافۀ این کلمات و هو یعسوب المؤمنین و هو بابی الذی أؤتی منه و هو خلیفتی من بعدی (1).
  26. و نیز محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السئول و خطیب خوارزمی در مناقب و ابن صباغ مالکی در فصول المهمّه و خطیب بغداد در ص 21 جلد چهاردهم تاریخ بغداد و حافظ ابن مردویه در مناقب و سمعانی در فضائل الصحابة و دیلمی در فردوس و ابن قتیبه در ص 68 جلد اول الامامة و السیاسة و زمخشری در ربیع الابرار و حموینی در باب 37 فرائد و طبرانی در اوسط و فخر رازی در ص 111 جلد اول تفسیر کبیر و گنجی شافعی در کفایت الطالب و امام احمد در مسند و دیگران از علماء شما نقل نموده اند.
  27. که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود علی مع الحق و الحق مع علی حیث دار (2).
  28. و نیز در همان کتابها بعلاوه شیخ سلیمان قندوزی حنفی در باب 20 ینابیع المودة از حموینی نقل نموده اند که آن حضرت فرمود علیّ مع الحقّ و الحقّ مع علیّ یمیل مع الحقّ کیف مال (3).
  29. و حافظ ابی نعیم احمد بن عبد اللّه اصفهانی متوفی سال 430 در ص 63 جلد اول حلیة الاولیاء باسناد خود نقل نموده است که رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود یا معشر الانصار أ لا أدلّکم علی ما ان تمسّکتم به لن تضلّوا بعده ابدا قالوا بلی یا رسول اللّه قال هذا علیّ فاحبّوه بحبّی و اکرموه بکرامتی فانّ جبرئیل امرنی بالذی قلت لکم من اللّه عزّ و جلّ (4). ص :499
  30. 1) و اوست پادشاه مؤمنین و اوست باب من که می آیند از او و اوست خلیفه من بعد از من- آنگاه گنجی شافعی گوید این حدیث را محدث شام در جزء چهل و نهم و بعد از سیصد حدیث در فضائل علی در کتاب خود آورده است.
  31. 2) علی با حق و حق با علی می گردد هیچ گاه علی از حق و حق از علی جدا نخواهد بود.
  32. 3) علی با حق و حق با علی است و علی بطرف حق مایل است هر گونه میل کند.
  33. 4) ای جماعت انصار آیا دلالت نکنم شما را بکسی که اگر بآن چنگ زنید و تمسک جوئید هرگز بعد از او گمراه نشوید عرض کردند بلی یا رسول اللّه فرمود آن کس که بآن چنگ زنید و تمسک جوئید تا گمراه نشوید این علی می باشد پس او را دوست بدارید بدوستی من و اکرام بنمائید او را بکرامت من و آنچه من بشما گفتم جبرئیل از جانب پروردگار مرا چنین امر نمود.
  34. این احادیث نبویّه با اختلاف الفاظ و تعدد روات و حفّاظ آن اگر چه هر حدیثی در نظر اول خبر واحدی می آید که برای مدلول خاصی بیان گردیده و لکن در نظر اهل علم تعبیر بتواتر معنوی می شود که از مضامین تمامی آنها مستفاد می گردد که دلائل خاصه ای است که برای مدلول عام آمده که با تشریک یکدیگر آن مدلول عام باثبات می رسد.
  35. و مراد از آن مدلول عام عنایت رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم است نسبت بمقام ولایت که استثناء ثابت می کنند تمایل آن حضرت را بعلی علیه السلام نه بدیگری:و نیز می رسانند که فقط علی مورد شفقت و مهربانی آن حضرت بوده و پیوسته از آن بزرگوار به تنهائی کمک طلبیده چه آنکه علی علیه السلام متخصص در کمک دادن بوده و بهمین جهت امت را هم امر می کند که بعد از من رجوع بعلی کنید و تمسک باو جوئید که پیوسته با حق توام و فارق بین حق و باطل است با مطالعه در این قبیل اخبار انصاف دهید که آیا مخالفت علی علیه السلام با أبی بکر و کنار رفتن از اجماع(خیالی شما)و بیعت نکردن با ابی بکر دلیل بر حقانیت ابی بکر می باشد یا بطلان خلافت او.
  36. اگر خلافت ابی بکر حق بود پس چرا علی علیه السلام که مجسّمۀ حق و حقیقت بود و رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم درباره او فرمود همیشه با حق و حق با او می گردد بیعت ننمود بلکه مخالفت هم نمود.
  37. واقعا جای بسی تأسف و تعجب است عجله ای که در روز سقیفه نمودند که قطعا هر عاقل دقیقی را بوضع آن روز بدبین می نماید که اگر دسیسه ای در کار نبود چرا تأمل ننمودند(و لو چند ساعتی باشد)تا علی بن أبی طالب فارق بین حق و باطل بفرمودۀ پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم و کبار از صحابه و بنی هاشم و بالخصوص عباس عم اکرم آن حضرت همگی حاضر شوند و نظر و رأی خود را در امر خلافت که وظیفۀ عمومی بود بدهند.
  38. حافظ- بدیهی است دسیسه ای در کار نبوده بلکه چون اوضاع را در خطر دیدند تعجیل در تعیین خلافت برای حفظ اسلام نمودند.
  39. داعی - یعنی می خواهید بفرمائید أبو عبیدۀ(قبر کن سابق مکّه)جراح و یا دیگران از عباس عمّ بزرگوار پیغمبر و علی بن أبی طالب که جان خود را در راه این دین گذارده و یا دیگران از کبار صحابه و بنی هاشم دلسوزتر بودند و اگر آن مقداری که آنجا حرف زدند تأمل می نمودند و یا ابی بکر و عمر حرف می زدند و مجلس را سر گرم می نمودند و ابو عبیده یا دیگری را فوری می فرستادند عباس و علی را خبر می دادند و اعلام خطر می نمودند که بفوریت بیایند آیا اگر ساعتی صبر می نمودند تا آن بزرگواران بیایند اسلام از میان می رفت و فتنه ای برپا می شد که جلو آن را نمی توانستند گرفت؟!!. ص :500-
  40. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید