کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص501
- انصاف دهید که قطعا اگر قدری صبر می کردند لااقل بنی هاشم و کبار از صحابه با عبّاس و علی را خبر می کردند که در سقیفه حاضر شوند بر تقویت آن سه نفر اگر حق می گفتند افزوده می شد و اختلاف کلمه در اسلام پیدا نمی شد که امشب بعد از هزار و سیصد و سی و پنج سال(تاریخ زمان مذاکره)ما و شما برادران مسلمان هم در این مجلس مقابل هم قرار نمی گرفتیم بلکه تمام قوا را بهم داده و با دشمنان اصلی بجنگ برمیخاستیم.
- پس تصدیق کنید هرچه بر سر اسلام آمد از آن روز آمد و آن نبود مگر در اثر تعجیلی که آن سه نفر بکار بردند و مقاصد پنهانی خود را آشکار نمودند.
- نواب- قبله صاحب پس سبب چه بود که آن همه عجله بکار بردند که بفرمودۀ شما حاضرین مسجد و خانه پیغمبر را هم خبر ندادند.
- داعی- قطع بدانید علة تعجیل در عمل آن بود که می دانستند اگر صبر کنند تا تمام مسلمانها حاضر شوند یا لااقل أکابر اردوی اسامة بن زید و بزرگان صحابه حاضر در مدینه و بنی هاشم و غیره همگی حاضر شوند و شرکت در شور نمایند حتما در میان اشخاصی که اسم برده می شد نام علی علیه السلام هم بمیان می آمد و اگر نام علی یا عباس در آن مجمع برده می شد طرفداران حق و حقیقت با دلائل واضحه ای که در دست بود کلاه آنها را پشت معرکۀ سیاست می انداختند لذا عجله نمودند که تا بنی هاشم و کبار صحابه بغسل و کفن و دفن پیغمبر مشغول اند کار خود را بنمایند و أبی بکر را بآن وضع دو نفری بخلافت بر قرار نمایند چنانچه کردند تا امشب آقایان نامش را اجماع مسلمین بگذارند. ص :501
- چنانچه اکابر علماء خودتان از قبیل طبری و ابن ابی الحدید و دیگران نوشته اند که عمر می گفت خلافت أبی بکر با عجله و فوریّت بغتة انجام و صورت گرفت خداوند امر او را بخیر فرماید.
رد بر قول عمر که گفت نبوت و سلطنت در یک جا جمع نگردد
- و اما دلیل دیگر شما استنادا بقول خلیفه عمر که گفته نبوت و سلطنت در یک خانواده جمیع نمی شود نیز مردود است بنصّ صریح آیه 57 سورۀ 4(نساء)که می فرماید أَمْ یَحْسُدُونَ النّٰاسَ عَلیٰ مٰا آتٰاهُمُ اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنٰا آلَ إِبْرٰاهِیمَ الْکِتٰابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ آتَیْنٰاهُمْ مُلْکاً عَظِیماً (1).
- پس بحکم این آیۀ شریفه این دلیل شما مردود است و قطعا این حدیث ضعیف و بلکه از موضوعات است که بخلیفه عمر نسبت داده اند چه آنکه هرگز رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم بر خلاف نصّ صریح قرآن کریم سخنی نفرماید و این آیه خود ادلّ دلیل است بر اینکه نبوت و سلطنت ممکن است با هم جمع گردد(چنانچه در آل ابراهیم و دیگران جمع گردید).
- علاوه بر این مقام خلافت جزئی از اجزاء نبوت است بلکه خاتمۀ مقام نبوت است سلطنت و پادشاهی نیست که شما بگوئید در یک خانواده جمع نمی شود.
- اگر جناب هارون علیه السّلام برادر حضرت موسی علیه السّلام از خلافت موسی بر کنار است علی هم باید از خلافت خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم بر کنار باشد و چنانچه نبوت و خلافت در موسی و هارون علیهما السّلام جمع شد بحکم قرآن-قطعا در محمّد و علی علیهما الصّلاة و السّلام هم جمع می شود بمناسبت حدیث منزلة که در لیالی قبل عرض کردم پس این حدیث شما قطعا از موضوعات امویها و مجعول و مردود است و از همه طرف غیر قابل قبول است. ص :502
8-
- 1) آیا حسد می ورزند مردم با آنچه خدا آنها را بفضل خود برخوردار نموده پس بتحقیق ما بر آل ابراهیم کتاب و حکمت فرستادیم و بآنها ملک و سلطنت بزرگ عطا کردیم.
- و اگر نبوت و خلافت(یا بقول خلیفه عمر سلطنت)در یک جا جمع نمی شود پس چرا در مجلس شورای دیکتاتوری-خلیفه عمر علی علیه السلام را نامزد خلافت نمود بعد هم در مرتبۀ چهارم شما آن حضرت را بخلافت قبول دارید.
- عجبا نبوت با خلافت بلافصل(بوضع حدیثی)جمع نمی گردد ولی با خلافت مع الفصل جمع می گردد؟!. چشم باز و گوش باز و این عمی .....حیرتم از چشم بندی خدا
- بعلاوه رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم صریحا می فرماید هر راهی که علی می رود بروید نه راه دیگران را.
- شما می گوئید نبوت و سلطنت با هم در یک خانواده جمع نمی شود و حال آنکه آن حضرت پیروی از عترت خود را بر امّت واجب قرار داده و مخالفت آنها را گمراهی و ضلالت صرف دانسته بصریح حدیث معتبر متفق علیه فریقین که در شبهای گذشته با ذکر اسنادش بعرضتان رسانیدم که در دفعات متعدده فرمود انّی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی ان تمسّکتم بهما لن تضلّوا أبدا (1).
- همان قسمی که در پیش آمد طوفان بأمر حضرت نوح هر کس در کشتی ساختۀ آن حضرت نشست نجات یافت و هر کس تخلف نمود هلاک گردید و لو فرزند صلبی خود آن حضرت.
- در این امت مرحومه هم خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم عترت و اهل بیت خود را بمنزلۀ کشتی نوح معرفی فرموده که در پیش آمدها و اختلافات دست بدامان فکر و علم و عقل و ظاهر و باطن این خانواده بیندازند تا نجات پیدا کنند و اگر تخلف نمایند مانند تخلف کنندگان از کشتی نوح هلاک خواهند شد(چنانچه در ص 226 مشروحا نقل نمودیم).
- پس روی این قبیل نصوص صریحه و قواعد جلیّه بایستی امت مرحومه در پیش آمدها و اختلافات از رأی عترت و اهل بیت آن حضرت استفاده کنند و قطعا امیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام فرد اکمل از عترت و اهل بیت آن حضرت بوده باضافۀ مزایای دیگر از علم و عمل و اوامر اکیدۀ پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم پس چرا ساعتی تأمل نکردند و آن حضرت را خبر ندادند تا از نظر و فکر و رأی صائب آن حضرت استمداد نمایند؟!.
16-
- 1) بدرستی که من دو چیز بزرگ نفیس میان شما گذاردم که اگر بهر دو آنها تمسک جوئید هرگز گمراه نشوید یکی قرآن مجید و دیگری عترت من اند(مراجعه شود به ص 219 و 224). ص :503
- قطعا رمزی در کار بوده که أهل علم و عقل و انصاف مات و مبهوت اند وقتی منصفانه قضاوت می نمایند بعمق حقیقت می رسند و کورکورانه راهی را که پیشینیان رفته اند نمی روند و می فهمند که بازیگران سیاسی برای آنکه علی را از حق ثابت خود بر کنار کنند عجله و شتاب نموده بدون حضور آن حضرت و سایر اصحاب و اهل تقوی أبی بکر را بأریکه خلافت قرار دادند.
- شیخ- بچه دلیل شما می فرمائید که فقط باید پیروی از علی بن ابی طالب کرّم اللّه وجهه نموده و آراء و اجماع صحابه رضی اللّه عنهم را در پردۀ محاق گذارد.
- بازهم بیان حقیقت در تعیین خلافت
- داعی اولا ما نگفتیم که آراء صحابه و اجماع آنها مورد احترام نمی باشد فرقی که ما با شما داریم اینست که شما بنام صحابی که رسیدید و لو هر منافقی باشد اگر چه ابو هریره ای که خلیفه عمر او را تازیانه می زند و کذّابش می خواند زانوی تسلیم بر زمین می گذارید
- ولی ما این طور نیستیم آن صحابی در نزد ما اهمیت دارد و قدمش را بر چشم می گذاریم که بشرائط مصاحبت رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم عمل نموده تابع هوا و هوس نگردیده و مطیع بلاشرط باوامر خدا و پیغمبر تا آخر عمر بوده.
- ثانیا ما با دلائل محسوسه بر شما ثابت نمودیم که در سقیفه و روز بیعت برای خلیفه ابی بکر اجماعی واقع نشده که با رأی اجماع امت ابی بکر بخلافت تعیین گردد اگر جواب حسابی بر رد عرایض داعی دارید بفرمائید تا آقایان حاضرین در مجلس قضاوت بحق کنند و بنده هم در مقابل آراء اجماع سر تسلیم فرود آورم.اگر شما در کتب اخبار خود نشان دادید که در سقیفه تمام امت یا لا اقل بعقیدۀ شما تمام عقلاء قوم جمع شدند و باجماع رأی دادند که باید ابی بکر خلیفه شود ما تسلیم می شویم.
- و اگر جز دو نفر(عمر و ابو عبیده)و عده ای از قبیلۀ اوس نظر بمخالفت و عداوت سابقه دار با قبیله خزرج دیگران بیعت نکردند تصدیق نمائید که ما بیراهه نمی رویم. ص :504
- ثالثا انتقاد ما باین جمله اینست که عقلاء عالم را بقضاوت می پذیریم که آیا سه نفر صحابی می توانند زمام امور یک ملتی را بدست گرفته میان خودشان با تعارف(یا بقول عوام ایرانیها)جنگ زرگری دو نفر با یک نفر بیعت نموده و بعد مردم را با تهدید و شمشیر و آتش و اهانت مرعوب و مجبور نمایند بتسلیم نقشۀ آنها قطعا جواب منفی است.
- باز تکرار مطلب نموده عرض می نمایم که ایراد ما باینست که آن روز وقتی آن سه نفر(ابی بکر و عمر و ابو عبیده جراح)بسقیفه رفتند دیدند صحبت از خلافت است چرا استمداد از رجال قوم و عقلاء و کبار از صحابه که عدّه ای در منزل پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم و جمعی در اردوی اسامه بودند ننمودند.
- شیخ- ما می گوئیم غفلتی شده یا نشده در آن روز حاضر نبودیم ببینیم آنها در چه محظوری گیر کرده بودند ولی امروز که در مقابل عمل واقع شده قرار گرفتیم و لو بمرور هم اجماع واقع شده باشد نباید در مقابل آن اجماع ایستادگی نمائیم بلکه باید سر تعظیم در مقابل آنها خم نموده راهی که آنها رفتند برویم.
- داعی- به به باستدلال شما آفرین بفکر و عقیده شما که می خواهید بما تحمیل کنید که دین مقدس اسلام دین کورکورانه می باشد که اگر هر دو سه نفری در یک جا جمع شدند رأی و نظری دادند و عدّه ای هم اطراف آنها را گرفتند و هوچیگری کردند سایر مسلمین چون در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند کورکورانه تسلیم گردند؟!این است معنای دین پاک خاتمیّت که صریحا در آیه 19 سوره 29(زمر)می فرماید: فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (1)
- و حال آنکه دین مقدس اسلام دین تحقیقی است نه تقلیدی آن هم تقلید از ابو عبیدۀ (قبر کن)معروف بجراح، رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم خود راه را بروی ما باز کرده و بما نشان داده که هرگاه امت دو دسته شدند ما در کدام یک از آن دو دسته وارد شویم تا نجات یابیم می فرمائید بچه دلیل ما باید پیروامیر المؤمنین علیه السلام باشیم جوابش آشکار است بدلیل آیات قرآنیه و احادیث متقنۀ مندرجه در کتب معتبرۀ خودتان.
29-
- 1) «ای رسول»بلطف و رحمت من بشارت آر آن بندگانی که چون سخن بشنوند پس متابعت کنند نیکوتر آن را(یعنی تحقیق کنند نه کورکورانه براه غیر معلوم بروند). ص :505
- از جمله روایات و نصوص وارده که امت مجبورند در حوادث و انقلابات پیرو علی علیه السلام باشند حدیث معروف عمار یاسر است که اکابر علماء شما از قبیل حافظ ابی نعیم اصفهانی در حلیه و محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السئول و بلاذری در تاریخ خود و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 43 ینابیع الموده از حموینی و میر سید علی همدانی شافعی در مودة پنجم از مودة القربی و دیلمی در فردوس و دیگران از موثقین علماء شما حدیث مفصلی از ابو ایوب انصاری نقل نموده اند که وقت مجلس اقتضای ذکر تمام آن حدیث را ندارد ولی خلاصه نتیجه آن حدیث اینست که وقتی سؤال نمودند از ابو ایوب(بلکه اعتراض نمودند باو)که چرا رفتی بطرف علی بن أبی طالب علیه السّلام و با ابی بکر بیعت ننمودی در جواب گفت روزی خدمت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم بودیم عمار یاسر وارد شد از آن حضرت سؤالی نمود حضرت ضمن صحبت فرمود: یا عمّار ان سلک الناس کلّهم وادیا و سلک علیّ وادیا فاسلک وادی علیّ و خلّ عن الناس،یا عمّار علیّ لا یردّک عن هدی و لا یدلّک علی ردی،یا عمّار طاعة علی طاعتی و طاعتی طاعة اللّه (1).
- آیا سزاوار بود با این نصوص ظاهره و أوامر وارده که در کتب معتبرۀ خودتان ضبط است با مخالفت صریحی که علی علیه السلام با خلافت ابی بکر کرد و لو سایر امت از بنی هاشم و بنی امیّه و کبار صحابه و عقلاء قوم از مهاجر و انصار هم با او همراه نبودند(با آنکه همراه بودند)راه علی را بگذارند و پیروی از راهنمای دیگری بنمایند لا اقل می خواستند آن قدر صبر نمایند تا علی بیاید و رأی و نظر او را بگیرند.
- (صدای مؤذّن اعلام نماز عشاء نمود آقایان برخاستند برای اداء فریضه پس از ختم نماز و صرف چای آقای حافظ افتتاح کلام نمودند). ص :506
33-
- 1) ای عمار اگر تمام مردم براهی می روند و علی تنها راه دیگر پس براهی برو که علی می رود و بی نیاز شو از همه مردم ای عمار علی ترا از هدایت بر نگرداند و دلالت بر هلاکت ننماید ای عمار اطاعت علی اطاعت من است و اطاعت من اطاعت خداست.
- حافظ- صاحب شما ضمن بیاناتتان دو کلام عجیب فرمودید اولا مکرر می فرمائید ابو عبیدۀ قبر کن از کجا معلوم شد که این مرد محترم قبر کن بوده است-
- ثانیا فرمودید که علی و بنی هاشم و أصحاب در بیعت وارد نشدند و مخالفت هم نمودند در صورتی که جمیع ارباب حدیث و تاریخ نوشته اند که علی و بنی هاشم و اصحاب همگی بیعت نمودند.
- داعی- گویا آقایان در نوشتجات علماء خود هم دقیق نمی شود اولا راجع باینکه ابو عبیده قبرکن بوده ما نگفتیم در کتب خودتان ثبت است مراجعه نمائید به ص 266 و 267 جلد پنجم البدایة و النهایة تألیف ابن کثیر شامی که در باب دفن رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم نوشته که چون ابو عبیدۀ جرّاح مانند قبرهای اهل مکّه حفر می کرد لذا جناب عباس یکی را بدنبال ابی طلحه قبرکن مدینه فرستاد و یکی را هم در پی ابو عبیده فرستاد تا تهیه قبر رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم را بنمایند.
- ثانیا فرمودید که علی علیه السلام و بنی هاشم و اصحاب همگی بیعت نمودند بلی شما کلمۀ بیعت نمودند را می خوانید اما تعمّق در حقیقت نمی نمائید که چه وقت بیعت نمودند و چگونه نمودند جمیع علماء حدیث و بزرگان از مورخین خودتان نوشته اند که علی علیه السلام و بنی هاشم(ظاهرا) بیعت نمودند ولی بعد از شش ماه آن هم بجبر و فشار و تهدید بشمشیر و قتل و اهانت های بسیاری که بآن بزرگوار نمودند و محرومیت هائی که برای آنها فراهم ساختند.
- حافظ- از مثل شما شخص شریفی بعید است که تفوّه کنید بکلمات و عقاید عوام شیعه که می گویند علی را جبرا کشیدند و بردند و تهدید بقتلش نمودند و حال آنکه آن جناب همان روزهای اول با کمال میل و رغبت تسلیم بخلافت ابی بکر گردید.
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ