کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص513
- باید منصفانه قضاوت نمود
- شما را بخدا آقایان انصاف دهید معنی اجماع همین است که اصحاب پیغمبر را با ضرب و اهانت و زور و خوف و تهدید بقتل و آتش زدن خانه برای بیعت ببرند و نامش را اجماع بگذارند؟!.
- اگر آقایان با انصاف قدری دقیق و از عادت بر کنار شوید می بینید که بازی آن روز هم مثل و مانند امروز بوده است که نظایرش بسیار دیده می شود که عده ای اطراف یک نفر را گرفته و با هو و جنجال او را بمقام ریاست یا سلطنت می رسانند بعد می گویند ملت او را باین مقام برگزیدند.
- آن روز هم عده ای بازیگر بدور هم جمع شده یک نفر را انتخاب نمودند بعد بقیه مردم را با هو و جنجال و اهانت و تهدید بآتش و سوزانیدن و شمشیر کشیدن و تخویف نمودن برای بیعت حاضر نمودند که امشب آقایان اسمش را بگذارید اجماع و این حربۀ کند را دلیل بر حقّانیّت خود بگیرید. ص :513
- و عجب آنکه بما هم می گوئید کور و کر شوید و نافهم گردید بتاریخ گذشته ابدا توجه نکنید و تحقیق در دین ننمائید و هرچه کردند همه را نیک بدانید و کورکورانه تصدیق نمائید که اجماع واقع شده و خلافت حقی بوده که بطریق اجماع معین گردیده است؟!!.
- بخدا قسم اگر آقایان با نظر بی طرفی و انصاف و ذره بینی بنگرید خواهید تصدیق نمود که دسته بندی و حزب بازی آنها در آن روز سیاسی بوده نه طریقۀ جامعه شیعه که مطابق دستور رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم اطراف عترت طاهره آن حضرت اجتماع نموده و گفتند چون پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم خود فرموده بقرآن و عترت من متمسک شوید ما هم اطاعت نموده از آنها جدا نمی شویم و اطاعت آنها را می نمائیم لا غیر.
- احمد بن عبد العزیز جوهری که از ثقات علمای شما است بنابر آنچه ابن ابی الحدید توثیق نموده باین عبارت هو عالم محدّث کثیر الادب ثقة ورع اثنی علیه المحدّثون و رووا عنه مصنفاته (1) او عالم محدث و صاحب ادب بسیار بوده ثقة و با ورع مدح و ثنا نمودند بر او محدثین و در مصنفات خود از او روایت نمودند. فرستاد که آنها را بیاورند عمر رفت در خانه فاطمه فریاد زد بیرون بیائید و الا بحق خدا خانه را با شما می سوزانم )
- در کتاب سقیفه آورده چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی مذکور هم در ص 19 جلد دوم شرح نهج البلاغه(چاپ مصر)از او نقل نموده مسندا از ابی الاسود که گفت جمعی از اصحاب و رجال مهاجرین غضب کردند در بیعت ابی بکر که چرا با آنها مشورت نشده و نیز علی و زبیر هم غضب نموده و از بیعت بر کنار شده و وارد خانه فاطمه شدند آنگاه عمر با اسید بن خضیر و سلمة بن سلامة بن قریش(که هر دو از بنی عبد الاشهل بودند)و گروهی از مردم هجوم آوردند بمنزل فاطمه هرچند فاطمه ناله زد و آنها را قسم داد فایده نکرد شمشیر علی و زبیر را گرفتند و بدیوار زدند و شکستند و آنها را بجبر و عنف کشیدند و بمسجد بردند برای بیعت؟!.
- و نیز جوهری از سلمة بن عبد الرحمن روایت کرده که چون ابی بکر بالای منبر نشست و شنید که علی و زبیر و جمعی از بنی هاشم در خانۀ فاطمه جمع شده اند عمر را
- فرستاد که آنها را بیاورند عمر رفت در خانه فاطمه فریاد زد بیرون بیائید و الا بحق خدا خانه را با شما می سوزانم ص :514
- و نیز جوهری بنابر آنچه ابن ابی الحدید در ص 19 جلد دوم شرح نهج البلاغه (چاپ مصر)مسندا از شعبی روایت نموده که وقتی ابو بکر شنید اجتماع بنی هاشم را در خانه علی علیه السلام بعمر گفت خالد کجا است گفت حاضر است أبو بکر گفت هر دو بروید علی و زبیر را بیرون آورید تا بیعت کنند پس عمر داخل خانه فاطمه شد و خالد بر در خانه ایستاد عمر بزبیر گفت این شمشیر چیست گفت این را مهیا کرده ام برای بیعت علی گرفت شمشیر زبیر را کشید و زد بر سنگی که در خانه بود و شکست آنگاه دست زبیر را گرفت و برخیزانید و بیرون آورد و بدست خالد داد برگشت میان خانه و در خانه جمعیت زیادی بودند مانند مقداد و جمیع بنی هاشم
- بعلی علیه السلام گفت برخیز برویم با ابی بکر بیعت کن حضرت امتناع نمود دست حضرت را گرفت و کشید و بدست خالد داد و با خالد جمعیت بسیاری بودند که ابی بکر بمدد فرستاده بود خالد و عمر هجوم آورده آن حضرت را بعنف و جبر شدید می کشیدند تمام کوچه ها را مردم پر کرده و تماشا می نمودند حضرت فاطمه وقتی عملیات عمر را دید با زنان بسیار از بنی هاشم و غیر ایشان (که جهة تسلیت فاطمه جمع شده بودند)بیرون آمدند و صدای فریاد و ولوله و شیون آنها بلند بود تا در حجره حضرت فاطمه ندا کرد و بأبی بکر فرمود خوش زود غارت آوردید بر خانه اهل بیت رسول خدا بخدا قسم است که با عمر حرف نخواهم زد تا خدا را ملاقات نمایم(بقسم و عهد خود باقی و وفا نمود و با آنها تکلم ننمود تا از دنیا رفت) چنانچه بخاری و مسلم در صحیحین خود نوشته اند فغضبت فاطمة علی ابی بکر و لم تتکلم به حتی توفیت (1) فاطمه(سلام اللّه علیها)در حال غضب ابی بکر را ترک نمود و بر آن حال باقی ماند و با او حرف نزد تا وفات نمود و از دنیا رفت(چنانچه در جزء پنجم و هفتم صحیح بخاری نقل گردیده است) ص :515
- أبو ولید محب الدین محمّد بن محمّد بن الشحنة الحنفی متوفی سال 815 قمری که از اکابر علماء شما و سالها قاضی مذهب حنفی در حلب بوده در کتاب تاریخ خود بنام روضة المناظر فی اخبار الاوائل و الاواخر در شرح قضیه سقیفه خبر آتش را می نویسد باین عبارت ان عمر جاء الی بیت علی لیحرقه علی من فیه فلقیته فاطمة فقال:ادخلوا فیما دخلت الامّة یعنی عمر آمد در خانه علی برای آنکه آتش بزند هر کس در آن خانه است پس فاطمه او را ملاقات نمود عمر گفت داخل شوید در چیزی که امت داخل شدند و تا آخر قضیّه را نقل می نماید.
- طبری در ص 443 جلد دوم تاریخ خود نقل نموده از زیاد بن کلیب که طلحه و زبیر و جماعتی از مهاجرین در خانه علی علیه السلام بودند عمر بن الخطّاب آمد و گفت بیرون بیائید برای بیعت و الا آتش بر همه می زنم.
- ابن شحنه مورخ معروف در ص 112 جلد یازدهم حاشیه کامل ابن اثیر ضمن داستان سقیفه می نویسد زمانی که جماعتی از اصحاب و بنی هاشم مانند زبیر و عتبة بن ابی لهب و خالد بن سعید بن العاص و مقداد بن اسود کندی-و سلمان فارسی-و ابی ذرّ غفاری-و عمّار بن یاسر-و براء بن عازب-و ابیّ بن کعب تخلف از بیعت ابی بکر نموده و متمایلا بعلی علیه السلام در خانه آن حضرت جمع بودند-عمر بن الخطّاب آمد تا هر که در آن خانه هست آتش بزند-فاطمه سلام اللّه علیها با او ملاقات نمود عمر گفت داخل شوید در آنچه مردم داخل شدند(یعنی بیائید بیعت کنید و پیروی کنید از عده ای که بیعت نمودند).
- و شاهد بر این مطالب قول ابی الحسن علی بن الحسین مسعودی مورخ و فاضل جلیل القدر مقبول الفریقین است که در ص 100 جلد دوم تاریخ مروج الذهب ضمن نقل قضایای عبد اللّه بن زبیر که در مکّه دعوای ریاست و خلافت داشت نوشته است در آن هنگام که بنی هاشم اتفاق محمد بن الحنفیّه فرزند امیر المؤمنین علیه السلام در شعب ابی طالب جمع شدند و لشکر عبد اللّه آنها را محاصره نموده بودند هیزم بسیاری آوردند که آنها را آتش بزنند و شعلۀ آتش هم بلند شد مع ذلک بنی هاشم تسلیم نشدند تا لشکر مختار رسیدند و بنی هاشم را نجات دادند.
- گوید نوفلی در کتاب خودش در أخبار آورده که عروة بن زبیر در مقابل مردم از برادرش عبد اللّه در مجلسی که قضیّۀ محاصره در شعب مطرح بود مردم از آتش زدن شعب مذمت می کردند عروه عذر خواهی می کرد که برادرم عبد اللّه مقصر نبود غرضش از آوردن آتش و هیزم و افروختن آتش بر بنی هاشم ترسانیدن آنها بود انما أراد بذلک إرهابهم لیدخلوا فی طاعته کما ارهب بنی هاشم و جمع لهم الحطب لاحراقهم اذ هم ابوا البیعة فی ما سلف. ص :516
- ما حصل معنی آنکه عبد اللّه زبیر این عمل آتش آوردن در اطراف بنی هاشم در شعب ابی طالب برای ترسانیدن آنها را سرمشق و دستور از سلف خود(عمر و اصحاب ابی بکر گرفت)که آنها هم وقتی دیدند بنی هاشم و اکابر اصحاب و مهاجرین زیر بار بیعت نمی روند هیزم آوردند برای آتش زدن آنها که بترسند و تسلیم شوند و بیعت نمایند؟!(تا تشکیل اجماع داده شود امشب دلیل محکم آقایان محترم باشد)
- این اخبار و بیان مورخین نمونه ای از اخبار و بیانات بسیاری است که روات موثق خودتان در کتب معتبره خود نقل نموده اند بقدری این قضیه در نزد علماء منصف شیوع کامل داشته که حتّی شعراء هم در اشعار خود وارد می کردند منتها بعض از علماء شما بحساب آنکه اگر نقل کنیم این قضایا را سندی می شود بر ابطال عقیدۀ اجماع لذا احتیاطا از نقل آن خودداری می نمودند و الا مطلب در نزد همه آشکار بوده یکی از شعرای معروف خودتان عالم نبیل حافظ ابراهیم مصری است در قصیدۀ عمریّة من باب مدح و تمجید خلیفه گوید:
- و کلمة لعلیّ قالها عمر ..... اکرم بسامعها اعظم بملقیها ..... حرقت بیتک لا ابقی علیک بها..... ان لم تبایع و بنت المصطفی فیها ..... ما کان غیر ابی حفص بقائلها ..... یوما لفارس عدنان و حامیها ..... ما حصل معنی آنکه غیر أبی حفص(کنیۀ عمر بوده) کسی نمی توانست بعلی که یکّه سوار قبیله عدنان بود و بحمایت کنندگان او بگوید اگر بیعت نکنید خانه ات را آتش می زنم و کسی را در خانه باقی نمی گذارم با اینکه فاطمه در این خانه می باشد.
- حافظ- این أخبار نشان می دهد که جهة ارهاب و ترساندن و بهم زدن اجتماع مخالفین خلافت آتش آوردند و حال آنکه شیعیان جعل نمودند که در خانه را آتش زدند و در میان درو دیوار محسن بچه شش ماهه را سقط نمودند.
- اخبار سقط جنین فاطمه«علیها السلام » ص :517
- داعی- عرض کردم جهة ضیق وقت باختصار کوشیدم و از نقل اخبار مفصّل خودداری نمودم و الاّ اخبار در این باب بسیار است برای نمونه و پی بردن باینکه شیعیان موحد و معتقد بروز جزا دروغ نمی گویند و جعل نمی نمایند و غرض شخصی هم با احدی ندارند.
- خوب است آقایان مراجعه فرمائید بکتاب اثبات الوصیة تألیف عالم فاضل مورخ شهیر مقبول القول فریقین(شیعه و سنی)ابی الحسن علی بن الحسین مسعودی صاحب مروج الذهب متوفی سال 346 قمری که شرح قضایای آن روز را مفصل می نویسد تا آنجا که گوید فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجوه منه کرها و ضغطوا سیدة النساء بالباب حتّی اسقطت محسنا (1)
- پس بدانید که از جعلیّات شیعه نیست بلکه آنچه واقع شده ضبط در تاریخ است و تاریخ هرگز گم نخواهد شد اگر بعضی ملاحظه کاری کنند و خودداری از ثبت آن نمایند مردمان منصف دیگری هستند که ثبت می نمایند.
- قضیّۀ سقط جنین اظهر من الشمس در تاریخ است منتها بعض از علماء حبّا لخلفائهم پرده پوشی و سکوت نمودند مع ذلک گاهی بی اختیار حقیقت بزیر قلمشان آمده و شاهد صادق بر اثبات مدعای ما گردیده.
30-
- 1) پس هجوم آوردند بر علی(علیه السّلام)و در خانه اش را سوزانیدند و آن حضرت را با اکراه و اجبار از خانه بیرون کشیدند و سیدۀ زنان فاطمه را میان در و دیوار فشار دادند تا محسن خود را سقط کرد.
- زینب دختر شما حمله برد و زینب از ترس بچه سقط کرد (1)حضرت خون او را مباح نمود ابی جعفر گفت لو کان رسول الله حیا لاباح دم من روع فاطمة حتی القت ذا بطنها (2)
- و نیز صلاح الدین خلیل بن ابیک الصفدی در وافی بالوفیات ضمن حرف الف کلمات و عقاید ابراهیم بن سیّار بن هانی بصری معروف به نظّام معتزلی را نقل نموده تا آنجا که گوید نظّام گفته است ان عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی القت المحسن من بطنها (3)
- مراجعه فرمائید بآخر ص 351 جلد سیم شرح نهج البلاغه(چاپ مصر)تا مطلب بر شما واضح گردد که ابن ابی الحدید نوشته وقتی برای استاد خود ابی جعفر نقیب شیخ معتزله نقل نمودم که وقتی خبر برسول خدا دادند که هبّار بن اسود با نیزه بهودج پس بی جهت آقایان تبعا للاسلاف جامعۀ شیعه را متهم نسازید و در نزد عوام بی خبر ما را مقصّر قلمداد نکنید که گمان نمایند این اخبار را شیعیان جعل نمودند و بآنها امر را مشتبه کنید و بگوئید خلفاء ما بعلی و فاطمه آزاری ننمودند بلکه آنها خود راضی بخلافت خلفاء بودند. ص :519
- 1) زینب دختر رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عیال پسر خاله اش ابو العاص بن ربیع بن عبد العزی بود در جنگ بدر ابو العاص اسیر شد با اسراء بسیار از کفار بنا شد مشرکین فدا بدهند و خود را خلاص کنند-ابو العاص پیغام داد برای زینب که فدیه برای او بفرستد بی بی تهیه کرد با گردن بند مرواریدی که با عقیق یمانی و یاقوت رمانی مرصع بود و از مادرش خدیجه باو رسیده بود فرستاد خدمت پیغمبر رسول اللّه محزون شد امت برای خاطر آن حضرت از فدیه گذشته و ابو العاص را آزاد نمودند پیغمبر فرمود بابی العاص که چون زینب بر تو حرامست او را روانه مدینه نما قبول نمود: حضرت زید بن حارثه پیرمرد را با او روانه نمود که زینب را بیاورد-چون مشرکین فهمیدند که زینب را حرکت دادند جمعی باتفاق ابو سفیان حرکت کردند در ذی طوی بآنها رسیدند هبار بن اسود با نیزه بهودج زینب زد که سر نیزه به پشت بی بی رسید-بی بی زینب وحشت کرد و از ترس بچه ای را که در رحم داشت سقط نمود.وقتی زینب بمدینه آمد و برای رسول اللّه نقل نمود حضرت فوق العاده محزون شد و خون هبار را مباح نمود و امر نمود دست و پای او را قطع نموده بقتل رسانند.
- 2) اگر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله زنده بود حتما مباح می کرد خون کسی که فاطمه را ترسانید تا آنکه بچه اش(محسن)سقط گردید.
- 3) یعنی روز بیعت عمر چنان بشکم فاطمه سلام اللّه علیها زد که محسن از شکمش ساقط گردید.(این جلد وافی بالوفیات خطی در کتاب خانۀ ملی(حاجی حسین آقا ملک)در طهران موجود است).
- قضیۀ آتش و جبر و اجبار و اکراه و توهین بعلی و بنی هاشم برای بیعت و سقط جنین و سایر مظالم در کتب معتبرۀ علمای با انصاف خودتان ضبط است اگر اعتراضی دارید به بلاذری و طبری و ابن خزابه و ابن عبد ربه و جوهری و مسعودی و نظّام و ابن ابی الحدید و ابن قتیبه و ابن شحنه و حافظ ابراهیم و امثالهم بنمائید که چرا در کتابهای خود نوشته و در اشعار خود سرودند و ما آنچه می گوئیم با سند ثابت و مسلّم نه روی هوای نفس و تعصّب جاهلانه جعل اخبار بنمائیم.
- حافظ- اصلا نقل این قبیل اخبار چه نتیجه دارد قطعا جز تولید نقار و نفاق و دوئیت فایده ای بر آنها مترتب نیست. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ