کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمدو آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص460
- خلاصه کلام تا این مقدار که در حافظه ام حاضر بود بعرضتان رسانیدم.
- و الا زیاده از سیصد نفر از اکابر علماء خودتان بطرق مختلفه حدیث غدیر خم و نزول آیات تبلیغ و اکمال و مناشدۀ در رحبه و غیره را مسندا از زیاده از صد نفر از صحابه رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل نموده اند.
- که اگر بخواهم فهرست تمام روات و اسامی آنها را بعرضتان برسانم خود یک کتاب مستقلّی خواهد شد برای نمونه گمان می کنم همین مقدار اسامی کافی باشد در اثبات تواتر
- و بعض از اکابر علماء شما کتاب مستقلّی در این باب نوشته اند مانند ابو جعفر محمّد بن جریر طبری مفسّر و مورّخ معروف قرن چهارم متوفی سال 310 در کتاب الولایة که استقلالا در حدیث غدیر نوشته و از هفتاد و پنج طریق روایت نموده.
- و حافظ ابو العباس احمد بن محمّد بن سعید بن عبد الرحمن الکوفی معروف بابن عقده متوفی سال 333 قمری در کتاب الولایة این حدیث شریف را به یک صد و بیست و پنج طریق از صد و بیست و پنج تن از صحابه با تحقیقات بلیغه نقل نموده است.
- و ابن حدّاد حافظ ابو القاسم حسکانی متوفی 492 در کتاب الولایة مشروحا واقعه غدیر را با نزول آیات نقل نموده است.
- خلاصه همگی علماء و محققین فضلاء خودتان(باستثنای عدۀ قلیلی از متعصّبین عنود)با سلسلۀ روات از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل نموده اند که در آن روز(18 ذیحجه) سال حجة الوداع رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم علی علیه السلام را بولایت نصب نمود.
- تا جائی که خلیفه عمر بن الخطّاب از همه اصحاب بیشتر خوش حالی می نمود؟! و دست آن حضرت را گرفت و گفت بخّ بخّ لک یا علیّ اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنة (1). ص :605
7-
- 1) بخ بخ اسم فعل است برای مدح و اظهار رضایت بچیزی گفته می شود و تکرارش برای مبالغه است در رضای بآن چیزی که در نظر است-و لذا عمر گفت به به یا علی صبح کردی در حالتی که آقای من و آقای هر مؤمن و مؤمنه شدی-.
- از جمله امور مسلّمه است که این حدیث شریف از متواترات است نزد فریقین
- نصیحت جبرئیل عمر را
- و مخصوصا میر سید علی همدانی فقیه شافعی که از فضلاء و موثقین فقهاء و علماء خودتان در قرن هشتم هجری بوده در مودت پنجم از کتاب مودة القربی نوشته است که جمعیت بسیاری از صحابه در مکانهای مختلفی از خلیفه عمر بن الخطّاب رضی اللّه عنه نقل نموده اند که گفت نصب رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) علیّا علما یعنی نصب نمود رسول خدا ( (صلی الله علیه وآله وسلم)علی را مهتر و بزرگتر و راهنمای قوم و بعد او را بمولائی بجامعه معرفی نمود و بعد از دعا دربارۀ دوستان و دشمنان آن حضرت عرض کرد اللّهم انت شهیدی علیهم خدایا تو گواه منی بر ایشان(یعنی ابلاغ رسالت نمودم).
- در آن حال جوان زیبائی با حسن صورت و بوی خوش پهلوی من نشسته بود بمن گفت لقد عقد رسول اللّه عقدا لا یحلّه الاّ المنافق فاحذر أن تحلّه (1).
- من برسول خدا ( (صلی الله علیه وآله وسلم) عرض کردم وقتی شما درباره علی سخن می راندید پهلوی من جوان خوش رو و خوشبوئی نشسته بود و با من چنین گفت حضرت فرمود انّه لیس من ولد آدم لکنّه جبرئیل اراد أن یؤکّد علیکم ما قلته فی علیّ (علیه السّلام) (2).
- اینک از آقایان محترم انصاف می طلبم آیا سزاوار بود یک چنین عهد و پیمان محکمی را که رسول خدا با آن مردم بست بامر خدای تعالی دو ماه نگذرد نقض عهد نموده و بیعت را بشکنند و روی هوا و هوس حق را به پشت سر اندازند و بکنند آنچه را که نباید بکنند آتش بدر خانه اش ببرند و شمشیر برویش بکشند اهانتها نمایند و باکراه و اجبار و هو و جنجال و اهانت و تهدید برای بیعت دیگری بمسجد ببرند!!. ص :606
14-
- 1) عهد بست پیغمبر عهد بستنی محکم که نقض این عهد نمی کند مگر منافق پس حذر کن عمر که تو ناقض و بازکننده این گره محکم نباشی(یعنی اگر نقض این عهد نمودی در سلسله منافقین خواهی بود).
- 2) او از اولاد آدم نبوده بلکه جبرئیل امین بود که باین صورت جلوه گر شده بود که تأکید نماید بر شما آنچه را که من گفتم درباره علی( علیه السلام
- ما از شخص شما سید جلیل القدر مؤدّب انتظار نداریم که نسبت هواپرستی بأصحاب رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بدهید و حال آنکه أصحاب را آن حضرت أسباب هدایت قوم قرار داده که می فرماید اصحابی کالنجوم بایّهم اقتدیتم اهتدیتم (1)بدرستی که اصحاب من مانند ستارگانند بهر یک از آنها اقتدا کنید هدایت شده اید. ).
- حدیث اقتداء بأصحاب مخدوش است
- داعی- اولا تمنا می کنم تکرار مطلب نفرمائید الحال استشهاد باین حدیث جستید و جواب عرض کردم که اصحاب هم مانند سائر خلق جائز الخطاء بودند پس وقتی ثابت شد معصوم نبودند تعجبی ندارد اگر روی برهان نسبت هواپرستی ببعض از آنها داده شود.
- ثانیا برای اینکه فکر شما روشن شود و نیز یادآوری نمایم که بعدها بچنین احادیثی استشهاد نجوئید جواب عرض می کنم چون تجدید کلام نمودید داعی هم تکرار می نمایم بنابر گفتار و تحقیق اکابر علماء خودتان این حدیث مخدوش است قبلا هم عرض نمودم چنانکه قاضی عیاض مالکی از فحول اعلام خودتان نقل نموده که چون در سلسلۀ روات آن نام حارث بن قضین مجهول الحال و حمزة بن ابی حمزه نصیبی متهم بکذب و دروغ برده شده قابل نقل نمی باشد.
- و نیز در شرح شفاء قاضی عیاض و در کتاب بیهقی نقّاد تعدیل احادیث حکم به موضوعیت این حدیث نموده و سند آن را ضعیف و مردود بشمار آورده اند.
- بعض از صحابه تابع هوای نفس و منحرف از حق شدند
- ثالثا داعی خارج از ادب و نزاکت هرگز سخنی نخواهم گفت و نمی گویم مگر آنچه را که علماء خودتان نوشته اند.
- خوبست آقایان محترم شرح مقاصد فاضل تفتازانی را مطالعه نمائید چنانچه قبلا عرض نمودم ببینید صریحا می نویسد چون بین صحابه غالبا مخالفتها و محاربات و مشاجرات واقع گردید،معلوم می شود که بعض از آنها از طریق حق منحرف و تابع هوای نفس گردیده بلکه ظالم و فاسق بودند. ص :607
24-
- پس نباید هر فردی و یا جمعی را که بمصاحبت رسول اکرم ( (صلی الله علیه وآله وسلم) نائل آمدند محترم شمرد بلکه احترام باعمال و کردار آنها است اگر اهل نفاق نبودند و مطیع و فرمانبردار رسول اللّه بودند و بر خلاف اوامر و دستورات آن حضرت رفتار ننمودند محترم خواهند بود و خاک قدم آنها توتیای چشم ما خواهد بود.
- یا باید آقایان با انصاف بگوئید بسیاری از اخباری که در کتب معتبرۀ خودتان راجع بحرب با امیر المؤمنین علی علیه السلام نقل گردیده که رسول اکرم ( (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود جنگ با علی جنگ با من است اساس ندارد یا اگر تصدیق نمودید که این نوع از اخبار غایت اعتبار را دارد چه آنکه با سلسلۀ اسناد صحیحه در کتب معتبرۀ اکابر علماء خودتان رسیده است(علاوه بر تواتر در کتب معتبرۀ علماء شیعه).
- ناچار باید تصدیق کنید عدّه ای از اصحاب فاسد و کاسد و اهل باطل بودند مانند معاویه و عمرو بن عاص و ابو هریره و سمرة بن جندب و طلحه و زبیر و غیره که بجنگ علی علیه السلام برخاستند زیرا جنگ با علی جنگ با رسول خدا بوده است پس قطعا منحرف از حق گردیدند که بجنگ رسول اللّه قیام نمودند.
- پس اگر ما گفتیم که بعض از صحابه تابع هوی و هوس گردیدند بیجا نگفته ایم بلکه با برهان و دلیل گفته ایم علاوه بر این ما در گفتار باینکه بعض از صحابه فاسق و ظالم و منحرف از حق گردیدند و در حلقۀ منافقین وارد بودند منفرد نیستیم بلکه اتخاذ سند از اکابر علماء خودتان می نمائیم.
- قول غزّالی در نقض عهد صحابه ص :608
- شما اگر کتاب سر العالمین تألیف حجة الاسلام ابو حامد محمد بن محمد غزّالی طوسی را مطالعه نمائید هرگز بما ایراد نمی نمائید ناچارم قسمتی از مقاله چهارم آن را برای اثبات حق بعرضتان برسانم
- که گوید اسفرت الحجّة وجهها و اجمع الجماهیر علی متن الحدیث عن خطبة یوم غدیر خمّ باتّفاق الجمیع و هو یقول من کنت مولاه فعلیّ مولاه فقال عمر بخ بخ لک یا ابا الحسن لقد اصبحت مولای و مولی کلّ مؤمن و مؤمنة؟!
- هذا تسلیم و رضی و تحکیم-ثمّ بعد هذا غلب الهوی لحبّ الرئاسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود و خفقان الهوی فی قعقعة الرایات و اشتباک ازدحام الخیول و فتح الامصار سقاهم کاس الهوی فعادوا الی الخلاف الاول فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمنا قلیلا فبئس ما یشترون!!
- و لمّا مات رسول اللّه قال قبل وفاته ایتونی بدوات و بیاض(و بیضا نسخة)لازیل عنکم اشکال الامر و اذکر لکم من المستحقّ لها بعدی قال عمر دعوا الرجل فانّه لیهجر!!
- و قیل یهذو فاذا بطل تعلقکم بتأویل النصوص فعدتم الی الاجماع و هذا منقوض ایضا فانّ العباس و اولاده و علیّا و زوجته و اولاده لم یحضروا حلقة البیعة و خالفکم اصحاب السقیفة فی مبایعة الخزرجیّ ثمّ خالفهم الانصار (1).
34-
- 1) (ما حصل معنی آنکه نسبت بخلافت اتفاق فریقین است بر اینکه حجاب از صورت دلیل برداشته شده همه کس واقع و حقیقت را با کمال وضوح و آشکارا فهمیده است و از این رو هر گونه شک زائل و تردید مرتفع و بطور قطع و یقین علی علیه السلام جانشین و خلیفه بلافصل شناخته شده)
- چه آنکه اجماع دسته جات مختلف و جماهیر مسلمین بر صحت وقوع قضایای غدیر خم و شمول خطبه آن روز نسبت بمورد بحث منعقد است و باین ملاک هر اشکالی بی مورد و هر اعتراضی لغو و باطل است
- زیرا همین که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله سخن فرسائی خود بپایان آورد فوری عمر مبادرت بتظاهر نموده تبریکات لازمه را ضمن بیانات بخ بخ لک یا علی تقدیم نمود بدیهی است این نحوه تبریک گفتن تسلیم در مقابل صدور فرمان جدید و رضایت بوقوع خلافت علی علیه السلام (و مثبت ادعاء شیعه است)
- و لکن مع الوصف با اینکه با کمال طوع و رغبت و یک عالم بشاشت و شادمانی سر تسلیم پیش آورد تشریفات تبریک را فراهم نمود سپس نفس اماره بر آنها غالب حب ریاست و جاه طلبی عواطف و مزایای انسانیت را از آنها سلب خرگاه خلافت سازی را بالا برده سازمان سیاست مذموم خلیفه تراشی را در سقیفه بنی ساعده تهیه نمودند-چرا که شهوتشان بحرکت آمده اشتیاق مفرط پیدا نمودند که پرچمهای نیرو را در احتزاز و صفوف سواره و پیاده را زیر فرمان خویش مشاهده نمایند توسعه کشور و فتح بلاد بنمایند تا نام خود را بصفحات تاریخ بودیعه بگذارند فلذا جام شراب هوای نفسانی را نوشیدند و بقهقرا برگشتند قرآن را پشت سر احکام و سنت پیغمبر را ملعبه خود نموده دین را بدنیا فروختند چه زشت معامله باطلی با خدا کردند که جز اخفاء حق و ورشکستگی آخرت نتیجه دیگری نداشت-اگر چنین نبود پس چرا در مرض موت پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) برای نوشتن دستور جامع وقتی کاغذ و دوات طلبید در پاسخ ان الرجل لیهجر شنید(یعنی پیغمبر هذیان می گوید)پس خلافت ابی بکر فاقد منطق و دلیل است اگر حربه اجماع را بمنظور تصحیح خلافت بکار برید البته منقوض است چه آنکه عباس و پسرانش و علی علیه السلام با زن و فرزندانش هیچ کدام شرکت در اجماع(ساختگی)نداشتند همچنین بعض حاضرین سقیفه نیز متمرد و مخالفت با آن اجماع (ساختگی)نموده بیعت با خزرجی ننموده و از سقیفه خارج شدند پس از آن انصار هم مخالفت نمودند. ص :609
- پس آقایان محترم متوجه باشید که شیعیان نمی گویند مگر همان چیزی را که علماء بزرگ منصف خودتان می گویند منتها چون بما نظر بد دارید بحرفهای حسابی ما هم خورده می گیرید ولی بعلماء خودتان خورده نمی گیرید که چرا نوشتند بلکه ندیده گرفته و می گذرید و حال آنکه از روی علم و انصاف حق را ظاهر نموده و وقایع را بطور حقیقت در صفحۀ تاریخ ثبت نمودند.
- شیخ- کتاب سرّ العالمین منتسب بامام غزّالی نیست و مقام او بالاتر از آنست که چنین کتابی بنویسد و رجال از علماء تصدیق ندارند که این کتاب از آن بزرگوار عالیمقام باشد. «اللهم صل على محمد! و آل محمد وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ