کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص765
- اذیت فاطمه اذیت خدا و پیغمبر است
- شیخ- چه کس ممانعت از وصیت نمودن رسول خدا نمود.
- داعی- خلیفه ثانی عمر بن الخطاب بود که مانع از وصیت آن حضرت گردید.
- شیخ- خیلی ممنون شدم که زود خیالم را راحت نمودید چون که از این بیانات ص :657
- خیلی ناراحت بودم و بر دلم گذشته بود که بگویم این قبیل اخبار از مجعولات عوام شیعه است ولی بملاحظه جنابعالی از بیان آن خودداری می نمودم اینک آنچه در دل دارم ظاهر می نمایم و بجناب عالی توصیه می کنم که باین نوع مجعولات ترتیب اثر ندهید.
- داعی- داعی هم بشما توصیه می کنم فکر نکرده نفی و اثبات ننمائید که از کشف حقیقت متأثر شوید از جمله در همین موضوع هم عجله نمودید و بدون فکر روی عادت دیرینه و بدبینی بما نسبت جعل بشیعیان پاک دادید و حال آنکه مکرّر عرض کردم که ما شیعیان احتیاجی بجعل نداریم زیرا در کتابهای خودتان آن قدر دلائل له ما و بر اثبات عقیده ما موجود است که حساب ندارد.
- در منابع حدیث منع وصیت
- و در همین موضوع مورد بحث هم اگر بکتب معتبره علماء خودتان مراجعه نمائید می بینید که اکابر علماء خودتان این قضیه را نقل نموده اند از قبیل بخاری در ص 118 جلد دوم صحیح و مسلم در آخر کتاب وصیت و حمیدی در جمع بین الصحیحین و امام احمد حنبل در ص 222 جلد اول مسند و ابن ابی الحدید در ص 563 جلد دوم شرح نهج البلاغه و کرمانی در شرح صحیح بخاری و نووی در شرح صحیح مسلم و ابن حجر در صواعق و قاضی أبو علی و قاضی روزبهان و قاضی عیاض و امام غزّالی و قطب الدین شافعی و محمّد بن عبد الکریم شهرستانی و ابن اثیر و حافظ ابو نعیم اصفهانی و سبط ابن جوزی بالاخره عموم علمای شما وقوع قضیۀ مولمه را تصدیق نموده اند که بعد از مراجعت از حجة الوداع رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم مریض شده جمعی از اصحاب بعیادت آن حضرت رفتند فرمود ایتونی بدوات و بیاض لا کتب لکم کتابا لن تضلّوا بعدی (1).
- امام غزّالی در مقاله چهارم سرّ العالمین که سبط ابن جوزی هم در ص 36 تذکره از او نقل نموده و بعض دیگر از رجال علماء شما چنین آورده اند که فرمود دوات و سفیدی بیاورید لازیل عنکم اشکال الامر و اذکر لکم من المستحق لها بعدی(و در بعض اخبار دارد که فرمود لا کتب لکم کتابا لا تختلفون فیه بعدی)فقال عمر دعوا ص :658
8-
- 1) دوات و سفیدی برای من بیاورید تا برای شما بنویسم کتابی که بعد از من گمراه نشوید. الرجل فانه لیهجر!!؟حسبنا کتاب الله (1).
- أصحاب حاضر در مجلس دو دسته شدند بعضی طرفدار عمر یعنی گفتار او را تقویت نمودند جمعی طرفدار رسول أکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم بقسمی بهم ریختند و داد فریاد بلند شد که آن حضرت (مجسّمۀ خلق عظیم)متغیّر شد فرمود قوموا عنی و لا ینبغی عندی التنازع برخیزید از پیش من زیرا سزاوار نیست نزد من جنگ و نزاع.
- این اول فتنه و فسادی بود که در میان مسلمانان در حضور خود پیغمبر بعد از بیست و سه سال زحمات طاقت فرسای آن حضرت واقع شد و سبب این فتنه و دودستگی خلیفه عمر شد که بگفتار خود تخم نفاق و اختلاف کلمه را پاشید و ایجاد دودستگی نمود!!.
- که تا امشب آمده ما و شما برادران مسلمان را بعنوان دودستگی مقابل هم قرار داده است؟!.
- شیخ- از مثل شما شخص مؤدّب اخلاقی انتظار چنین جرأت و جسارتی نمی رفت که بمقام بزرگ خلیفه چنین نسبتی بدهید.
- داعی- شما را بخدا حبّ و بغض را کنار بگذارید و چشم بدبینی را ببندید و از روی انصاف بگوئید آیا جرأت و جسارت را داعی نمودم که در مقابل انکار شما نقل وقایع تاریخی مندرجه در کتب خودتان را نمودم یا خلیفه عمر که بساحت قدس خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم منتها درجۀ جسارت را نمود که علاوه بر منع نمودن از وصیت و ایجاد فتنه و فساد و داد و فریاد بالای سر بیماری مانند رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله دشنام حضوری بدهد و بگوید این مرد هذیان می گوید چه خوش گوید شاعر-عرب مناسب این مقام: أ تبصر فی العین منّی القذی .....و فی عینک الجذع لا تبصر (2) ص :659
14-
- 1) تا زائل کنم از شما اشکال امر را و یاد کنم برای شما کسی را که مستحق تر است بامر بعد از من(یعنی امر خلافت)(بنویسم برای شما کتابی که اختلاف پیدا نکنید در او بعد از من)پس عمر گفت واگذارید این مرد را(یعنی رسول خدا را)زیرا که او هذیان می گوید کتاب خدا ما را بس است.
- 2) آیا در گوشۀ چشم من ذره خاشاک را می بینی ولی در چشم خودت شاخۀ نخلۀ خرما را نمی بینی-کنایه از اینکه پیوسته عیبهای کوچک مرا می بینی(و اشکال می نمائی)ولی عیبهای بزرگ خودت را نمی بینی.
- آیا خداوند متعال در آیه 40 سوره 33(احزاب)نمی فرماید مٰا کٰانَ مُحَمَّدٌ أَبٰا أَحَدٍ مِنْ رِجٰالِکُمْ وَ لٰکِنْ رَسُولَ اللّٰهِ وَ خٰاتَمَ النَّبِیِّینَ (1)یعنی آن حضرت را بنام نخوانید بلکه رسول اللّه بگوئید-آن وقت عمر بدون رعایت ادب و دستور الهی بنام هم نخواند بلکه بعبارت این مرد اشاره بآن حضرت نمود شما را بخدا انصاف دهید جسارت را من کردم یا خلیفه!!.
- شیخ- از کجا معلوم است که هجر بمعنای هذیان باشد تا احتمال جسارت و سوء ادب رود.
- تعصب آدمی را کور و کر می کند
- داعی- جمیع اهل لغت و تفسیر و مخصوصا اکابر علماء خودتان از قبیل ابن اثیر در جامع الاصول و ابن حجر در شرح صحیح بخاری و صاحب الصحاح و دیگران همه گفته اند هجر بمعنای هذیان است آقای من آدمی باید برهنه شود از لباس تعصّب و عناد تا حقایق را واضح و آشکار به بیند- نه دفاع بیجا بنماید.
- آیا نسبت به پیغمبری که قرآن مجید دستور می دهد که او را رسول اللّه و خاتم النبیّین بخوانید کسی عمدا بگوید ان الرجل لیهجر مقام آن حضرت را آن قدر کوچک نماید که بگوید این مرد؟!هذیان می گوید بر خلاف دستور قرآن و ادب سخن نرانده آیا نسبت برسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم که تا دم مرگ نبوت و عصمت از او زائل نمی گردد مخصوصا که در مقام تبلیغ و هدایت قوم باشد اهانت هذیان گوئی بنماید دلیل بر عدم معرفت و ایمان بمقام آن حضرت نمی باشد.
- شیخ- آیا سزاوار است چنین نسبتی بمقام خلافت داده شود که معرفت و ایمان بمقام رسالت نداشته.
- داعی- اولا چرا جنابعالی وقتی شنیدید نسبت هذیان برسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم دادند متأثر نشدید؟!که حتما بایستی هر مسلمانی از نسبت دهنده هذیان و این دشنام حضوری بآن حضرت بیزاری بجوید. ص :660
23-
- 1) محمد(صل الله علیه وآله وسلم)پدر هیچ یک از مردان شما(زید یا عمرو)نیست و لیکن رسول اللّه و خاتم انبیاء می باشد(کنایه است باینکه همیشه باید آن حضرت را با ادب و احترام یاد نمود رسول اللّه و خاتم النبیین خواند)(نه مردک بآن حضرت اشاره نمایند).
- ولی وقتی بیک مرد عادی که منتها درجۀ مقامش اینست که از اصحاب رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم بوده و با دست عده ای مردم بعدها بمسند خلافت قرار گرفته چنین اشاره ای شد متألم شدید و حال آنکه این کلام ابتکار فکر داعی تنها نبوده بلکه هر انسان عالم عاقل منطقی(تا چه رسد بمسلمان خوش دل پاک طینت)بعد از شنیدن این وقایع بی اراده چنین فکری برای او می آید که آدم مؤمن برسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم چنین نسبتی نمی دهد.
- اعتراف علماء عامه باینکه گوینده کلمه هذیان معرفت بمقام رسالت نداشته
- چنانچه علماء منصف و متفکر خودتان از قبیل قاضی عیاض شافعی در کتاب شفا و کرمانی در شرح صحیح بخاری و نووی در شرح صحیح مسلم نوشته اند که گوینده این کلام هر که بوده اصلا ایمان برسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم نداشته و از معرفت کامل بمقام و مرتبه آن حضرت عاجز بوده.
- چه آنکه در نزد ارباب مذاهب ثابت است که انبیاء عظام در مقام ارشاد و هدایت خلق اتصال بغیب عالم دارند خواه در حال صحت یا در حال مرض حتما باید اوامر آنها اطاعت کرده شود-پس مخالفت با آن حضرت خاصّة توام با جسارت و دشنام و کلمه هذیان دلیل بر عدم معرفت بمقام آن حضرت می باشد-انتهی کلامهم.
- اول فتنه در اسلام حضور رسول الله صلی اللّه علیه و آله و سلّم
- و اما آنکه فرمودید چرا گفتم ایجاد نفاق و فتنه نمود این کلام هم از داعی تنها نبوده بلکه علماء منصف خودتان تصدیق این معنی را نموده اند عالم جلیل حسین میبدی در شرح دیوان گوید اول فتنه ای که در اسلام واقع شد در حضور خود رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم بود در مرض موت که خواست وصیت نماید و عمر مانع شد ایجاد فتنه و دودستگی و اختلاف کلمه بین مسلمانان گردید و نیز شهرستانی در مقدمۀ چهارم از کتاب ملل و نحل خود گوید اول خلافی که در اسلام واقع شد منع نمودن عمر بود از آوردن دوات و کاغذ بامر رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم برای نوشتن وصیت.و ابن ابی الحدید در ص 563 جلد دوم شرح نهج اشاره باین معنی نموده. ص :661
- شیخ- اگر این کلام از خلیفه عمر رضی اللّه عنه باشد گمان نمی کنم سوء ادبی بکار بوده بلکه این قبیل از امور از عوارض جسمانی بشریت است گاهی که مرض بر انسان غلبه نماید حرفهای نامرتب می زند که از آنها تعبیر بهذیان می نمایند و در این غرایز جسمانی فرقی بین پیغمبر و سایر مردم نخواهد بود.
- داعی- بخوبی می دانید که یکی از صفات خاصه نبوت عصمت است که تا دم مرگ از پیغمبر سلب نمی گردد خاصّه آنکه در مقام ارشاد و هدایت خلق باشد که بفرماید می خواهم چیزی برای شما بنویسم تا گمراه نشوید.
- پس چون در مقام هدایت و ارشاد بوده است قطعا توأم با مقام عصمت و اتصال بحق بوده با توجه بآیه شریفه.
- وَ مٰا یَنْطِقُ عَنِ الْهَویٰ إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْیٌ یُوحیٰ و آیه مبارکه:
- وَ مٰا آتٰاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ و آیه وَ أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ کشف حقیقت بر شما می شود خواهید دانست که منع نمودن از آوردن دوات و کاغذ و مانع شدن از نوشتۀ آن حضرت که اسباب هدایت امت گردد مخالفت پروردگار بوده است.
- مسلّما کلمه هذیان دشنامی آشکار بوده است توأم با کلمه رجل که موجب اهانت شدید است آقایان انصاف دهید اگر از گوشۀ مجلس ما یک فردی بشما اشاره کند و بگوید که این مرد خیلی هذیان می گوید شما این جمله را چه نوع تلقی می کنید با اینکه ما و شما معصوم نیستیم و ممکن است هذیان هم بگوئیم آیا این کلام را نوعی از ادب و احترام در گفتار می دانید یا خلاف ادب و توهین و توام با جسارت.
- اگر کلامی خارج از ادب و احترام است تصدیق نمائید نسبت بخاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم اشدّ عمل و جسارت بکار رفته و قابل انکار نیست که انزجار از گویندۀ چنین کلام اهانت آمیز برسول خدا از لوازم اسلامیّت هر مسلمانی می باشد.
- با اینکه صریحا در قرآن مجید خداوند متعال آن حضرت را رسول اللّه و خاتم النبیّین خوانده است. ص :662
- حب و بغض و تعصب را کنار بگذارید عقل و انصاف شما چگونه حکم می نماید درباره کسی که آن حضرت را رسول اللّه و خاتم النبیین نخوانده و احترام نگذارده بلکه گفته این مرد هذیان می گوید؟!!.
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ