کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص665
- شیخ- بر فرض که قائل بخطا شویم چون خلیفۀ پیغمبر بوده برای حفظ دین و شریعت اجتهاد نموده قطعا مصون و قابل عفو و گذشت است.
- داعی-اولا بی لطفی فرمودید در بیان آنکه چون خلیفۀ پیغمبر بوده اجتهاد نموده چون آن روز که عمر این حرف را زد خلیفه نبود بلکه خواب خلافت را هم نمی دید بعد از وفات رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم بعجله و شتاب بطریقی که خودتان بهتر می دانید عدّه ای ابی بکر را خلیفه نمودند و بعد هم بزور و تهدید بقتل و اهانت آتش بدر خانه زدن دیگران را تسلیم نمودند و بعد از دو سال و سه ماه موقع مردن-أبو بکر عمر را بخلافت منصوب نمود.
- ثانیا فرمودید اجتهاد نموده خیلی عجب است که آقا توجه ننمودید که اجتهاد در مقابل نص معنی ندارد بلکه خطای غیر قابل عفو و گذشت است.
- ثالثا فرمودید برای حفظ دین و شریعت جلوگیری نمود-این خطای گفتار امثال شما علماء که تعصّب بر علم و انصافتان غالب آمده موجب بسی حیرت است.
- آقای عزیز حفظ دین و شریعت بر عهدۀ رسول خدا می باشد یا بر عهده عمر بن الخطاب؟آیا عقل شما قبول می نماید که رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم نداند که وصیّت نوشتن برای امت با قید(باینکه هرگز بعد از این نوشتن گمراه نشوید) بر خلاف دین و شریعت است!!!.
- ولی عمر بن الخطاب بداند و برای حفظ دین و شریعت مانع از وصیت آن حضرت شود!!! فاعتبروا یا اولی الابصار.
- خود می دانید خطا در ضروریات دین عین خطا می باشد و ابدا مورد عفو و اغماض نخواهد بود. ص :663
- شیخ- لا بد خلیفه عمر رضی اللّه عنه از اوضاع و احوال پی برده بود که اگر رسول خدا صلّی اللّه علیه و سلّم چیزی بنویسد ایجاد اختلاف می شود و فتنه برپا می گردد لذا روی خیر خواهی بنفع خود پیغمبر منع از آوردن دوات و کاغذ نموده؟!.
- عذر بدتر از گناه
- داعی- عذر بدتر از گناه همین است که شما فرمودید یادم می آید در موقع تحصیل استادی داشتم جامع منقول و معقول از فضلاء دهر فاضل قزوینی حاج شیخ محمد علی(اگر زنده است خدا حفظش کند و اگر فوت شده خدایش رحمت کند)می فرمود غلطی را اگر بخواهند اصلاح کنند ممکن است یک غلط صد غلط گردد.
- عینا می بینم دفاعی که شما ناچار از خلیفه می نمائید خطا و غلط فاحشی را غلطها جلوه می دهید.
- از این کلام شما همچو معلوم می آید که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم با مقام عصمت(که مصون از خطا بوده)و اتصال بغیب عالم در مقام ارشاد و هدایت امت توجّهی بصلاح و فساد نداشته که خلیفه عمر خیرخواهی و راهنمائی برای آن حضرت نموده اگر جنابعالی آیه 36 سوره 33(احزاب)را مورد دقت قرار دهید که می فرماید وَ مٰا کٰانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لاٰ مُؤْمِنَةٍ إِذٰا قَضَی اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاٰلاً مُبِیناً (1).
- قطعا حرف خود را پس خواهید گرفت و بعمل خلیفه عمر پی خواهید برد که تمرّد امر رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم و منع از وصیت نمودن و جسارت بکلمه هذیان عملی بسیار شنیع بوده که آن حضرت را چنان متأثر ساخت که امر باخراج آنها از نزد خود نمود.
- شیخ- صلاح بینی خلیفه از کلام آخرش معلوم است که گفت حسبنا کتاب الله یعنی کتاب خدا قرآن کریم ما را کفایت می کند احتیاجی بنوشته رسول خدا صلّی اللّه علیه و سلّم نمی باشد.
- داعی- اتفاقا همین کلام خود دلیل بزرگ است بر عدم معرفت و توجه بقرآن مجید-یا تعمّد به آزردن رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم و مانع شدن از عملی که مخالف با خیالات آنها بوده است. ص :664
15-
- 1) هیچ مرد و زن مؤمن را در کاری که خدا و رسول حکم کنند(یعنی قولا و عملا جلوی امر آن حضرت را بگیرند)اراده و اختیاری نیست(که رای خلافی اظهار نمایند)و هر کس نافرمانی خدا و رسول کند دانسته بگمراهی سختی افتاده است.
- زیرا اگر معرفت کامل بقرآن مجید داشتند می دانستند که قرآن بتنهائی کفایت امور نمی نماید.
- چه آنکه قرآن یگانه کتاب محکمی است موجز و مجمل که بیان کلیات احکام را نموده ولی جزئیات آنها را موکول به بیان مبین فرموده و همان کلیات مجمل و موجز مندرجه در قرآن مجید مشتمل است بر ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و عام و خاص و مطلق و مقید و مجمل و مؤول.
- چگونه ممکن است یک فرد عادی بدون فیض الهی و بیان مبین ربانی از این قرآن قلیل اللفظ و کثیر المعانی استفاده نماید.
- علاوه بر اینها اگر قرآن کفایت امر امت را تنها می نمود چرا در قرآن فرموده وَ مٰا آتٰاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا مگر نه اینست که در آیه 85 سورۀ 4 نساء فرموده وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلیٰ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ (1).پس مسلّم است که قرآن مجید فقط تنها مفید فایده نیست مگر با بیان مبیّنین قرآن که خاندان جلیل محمّد و آل محمّد صلوات اللّه علیهم اجمعین می باشند.
- چنانچه در حدیث متواتر بین الفریقین(که در لیالی ماضیه بجمله ای از اسناد آن اشاره نمودیم (2)وارد است که خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم مکرّر فرمود:حتّی دم مرگ انّی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض ان تمسکتم بهما فقد نجوتم-لن تضلّوا ابدا (3). ص :665
22-
- 1) اگر برسول و صاحبان حکم(پیشوایان اسلام بعد از رسول)رجوع می کردند همانا تدبیر کار را آنان که اهل بصیرت اند می دانستند و در آن واقعه صلاح اندیشی می کردند.
- 2) (مراجعه شود به ص 219 و 224 همین کتاب).
- 3) من که(رسول خدا هستم)دو چیز بزرگ را در میان شما می گذارم که هرگز از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض(کوثر)بر من وارد شوند و اگر باین دو تمسک جستید نجات می یابید(در عبارت دیگر است که فرمود)هرگز گمراه نخواهید شد آن دو چیز بزرگ قرآن و عترت من می باشند.
- عجب است از فهم صاحبان فطنت که چرا تفطّن و تفکّر نمی نمایند که رسول خدا (آنچه می گوید از جانب خدا می باشد بحکم آیۀ وَ مٰا یَنْطِقُ عَنِ الْهَویٰ إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْیٌ یُوحیٰ) قرآن را به تنها برای هدایت و نجات امت کافی نمی داند در مقام؟ بیان آن را توأم می کند با عترت طاهره خود و صریحا می فرماید اگر بهر دو(قرآن و عترت) تمسّک جستید نجات یافته و هرگز گمراه نخواهید شد ولی خلیفه عمر گفت قرآن تنها کفایت می کند.
- اینک آقایان محترم انصاف دهید و قضاوت بحق کنید بین این دو قول که رسول اکرم خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرستادۀ بحق از جانب پروردگار فرموده تمسّک جوئید بقرآن و عترت که این دو توأم با هم هستند و عدیل یکدیگر می باشند و سبب هدایت می باشند تا روز قیامت ولی عمر گفت قرآن بتنها ما را کافی است نه فقط عترت را قبول ندارد بلکه دستور و نوشته پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم را هم قبول ندارد؟!.
- اطاعت کدام یک از این دو قول واجب است قطعا هیچ انسان عاقلی نگوید قول رسول خدا را که اتصال بحق دارد بگذاریم و قول عمر را قبول نمائیم.
- شما چرا قول عمر را گرفته و فرمودۀ رسول خدا را کنار گذارده اید؟!.
- اگر کتاب خدا فقط کافی بود پس چرا در آیه 45 سوره 16(نحل)فرموده فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ (1)ما را امر فرموده که سؤال از اهل ذکر نمائیم که مراد از ذکر قرآن یا رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم و اهل ذکر عترت آن حضرت می باشند.
- چنانچه در لیالی ماضیه با دلائل و اسناد عرض کردم علماء بزرگ خودتان از قبیل سیوطی و دیگران آورده اند که مراد از اهل ذکر یعنی عترت پاک رسول اللّه اند که عدیل القرآن می باشند.
- شما با نظر بدبینی بگفته های ما ننگرید و تصور ننمائید فقط مائیم که باین گفته ها خورده می گیریم بلکه اکابر علماء خودتان هم در عالم انصاف باین قول خلیفه عمر لبخند می زنند. ص :666
32-
- 1) اگر شما نادانید سؤال کنید از اهل ذکر(یعنی اهل قرآن که خاندان رسالت و عتر طاهره نبوت هستند).
- اعتراض قطب الدین شیرازی بگفتار عمر
- چنانچه قطب الدین شافعی شیرازی که از اکابر علماء شما است در کشف الغیوب گوید این امر مسلم است که راه را بی راهنما نتوان پیمودن و تعجب می نمائیم از کلام خلیفه عمر رضی اللّه عنه که گفته چون قرآن در میان ما هست براهنما احتیاجی نیست این کلام مانند کلام آن کس ماند که گوید چون کتب طب در دست هست احتیاجی بطبیب نمی باشد بدیهی است که این حرف غیر قابل قبول و خطای محض است چه آنکه هر کس از کتب طبیّه نتواند سر در آورد قطعا باید رجوع نماید بطبیبی که عالم بآن علم است.
- همین قسم است قرآن کریم که هر کس نتواند بفکر خود از آن بهره برداری کند ناچار باید رجوع نماید بآن کسانی که عالم بعلم قرآن اند چنانچه در قرآن می فرماید وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلیٰ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ (1)کتاب حقیقی سینه اهل علم است چنانچه در آیه 48 سوره 29(عنکبوت)فرماید:
- بَلْ هُوَ آیٰاتٌ بَیِّنٰاتٌ فِی صُدُورِ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ (2)
- بهمین جهة حضرت علی کرم اللّه وجهه فرمود انا کتاب الله الناطق و هذا هو الصامت یعنی من کتاب ناطق خدا هستم و این قرآن کتاب صامت است.انتهی
- پس اوّل و آخر گفتار خلیفه مخدوش و منفور اهل علم و عقل و دانش و انصاف است و تصدیق نمائید که ظلم بزرگی برسول اللّه نمودند که نگذاردند وصیت نماید.
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ