شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص667 مانع نشدن از عهدنامه ابی بکر در وقت مردن  و اما اینکه مکرر فرمودید که از وصیت ابی بکر و عمر جلوگیری نکردند

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

  1. شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص667
  2. مانع نشدن از عهدنامه ابی بکر در وقت مردن 
  3. و اما اینکه مکرر فرمودید که از وصیت ابی بکر و عمر جلوگیری نکردند صحیح است همین مطلب است که بسیار مورد حیرت و تعجب است که تمام مورخین و محدثین خودتان در کتب معتبره خود ثبت نموده اند که خلیفه ابی بکر در وقت مردن بعثمان بن عفّان گفت بنویس آنچه من می گویم که این عهدنامه من است بسوی این مردم و او نوشت آنچه را که ابی بکر تقریر نمود
2-
  1. 1) اگر برسول اللّه(صلّی اللّه علیه و آله)و بصاحبان امر(پیشوایان اسلام)رجوع می کردند همانا(تدبیر کار را آنان که اهل بصیرتند می دانستند و در آن واقعه صلاح اندیشی می کردند)آیه 85 سوره 4(نساء).
  2. 2) بلکه این قرآن آیات روشن الهی است در سینۀ آنان که از خدا نور علم و دانش یافتند.
  3. خلیفه عمر و دیگران حاضر بودند احدی او را انکار ننمود مخصوصا عمر نگفت حسبنا کتاب اللّه ما چه احتیاجی بعهد نامۀ ابی بکر داریم زیرا قرآن ما را کفایت می نماید؟!.
  4. ولی خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم را مانع از وصیت شدند به بهانۀ آنکه کتاب خدا ما را کفایت می کند-فاعتبروا یا اولی الابصار؟!.
  5. اگر هیچ دلیلی ما را مانع از تبعیت این دستگاه نشود مگر همین توهین و جسارت و دشنام دادن برسول اکرم و مانع شدن از وصیتی که سبب هدایت و جلوگیری از ضلالت و گمراهی امت می گردید-کفایت می نماید هر عالم عاقل بینای منصفی را که بداند اساس آن روز روی برهان و دلیل نبوده بلکه روی هو و جار و جنجال بوده است.
  6. مصیبت بزرگ و اهانت برسول الله(صل الله علیه وآله وسلم )دم مرگ و مانع شدن از نمایاندن راه هدایت
  7. حق داشت ابن عباس(حبر امت)گریه کند بلکه تمام مسلمین حقّا باید خون گریه کنند که نگذاردند خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم وصیت کند و تکلیف امّت را معیّن نماید بلکه مزد رسالتش را ساعت آخر عمر!بدادن دشنام و اهانت اداء نمودند!!.
  8. و اگر گذارده بودند وصیت بنماید قطعا امر خلافت بسیار واضح می شد و تأیید می گردید گفته های قبل آن حضرت ولی سیاستمداران بینا فهمیدند با اهانت بآن حضرت جلوگیری نمودند؟!.
  9. شیخ- از کجا معلوم است که آن حضرت می خواست راجع بخلافت چیزی بفرماید.
  10. داعی- اوّلا مطلب بارز است که در دم مرگ از احکام و قواعد دین چیزی باقی نمانده بود که بخواهد یادآوری نماید که موجب هدایت امت گردد زیرا آیه اکمال دین نازل شده بود فقط موضوع خلافت بود که خواست تأییدا بگفتارهای مدت بیست و سه سالۀ خود روشن فرماید چنانچه عرض کردم ص :668
  11. امام غزّالی در مقالۀ چهارم سرّ العالمین آورده که آن حضرت فرمود ایتونی بدوات و بیاض لازیل عنکم اشکال الامر و اذکر لکم من المستحق لها بعدی و دیگر جمله لن تضلوا بعدی می رساند که موضوع هدایت امت در آن نوشته بوده و از طرق هدایت چیزی جز امر خلافت و راهنما نمانده بود.
  12. علاوه ما هم اصرار نمی نمائیم که آن حضرت می خواست راجع بخلافت و امامت چیزی بگوید ولی قطعا می خواسته بیانی برای هدایت و راهنمائی امت بفرماید که جلو ضلالت و گمراهی را بگیرد چرا ممانعت نمودند بر فرض خواستند ممانعت نمایند آیا لازمۀ ممانعت فحش و دشنام و اهانت بوده است؟!.
  13. چشم باز و گوش باز و این عمی ..... حیرتم از چشم بندی خدا .... فاعتبروا یا اولی الابصار-ببخشید رشتۀ سخن طولانی شد باختیار حقیر نبوده بلکه دردهای دل بود که مختصری از آن بیادآوری شما بی اراده از لسان الکن جاری شد.
  14. پس با این مقدمات معلوم شد که علی علیه السلام وصی آن حضرت بوده و دستوراتی هم داده منتها در مرض موت اتماما للوصیة خواست بنوشتن حقایق تکلیف امت را معین نماید بازیگران سیاسی فهمیدند چه می خواهد بنویسد با هو و جنجال و اهانت مانع شدند و نگذاردند!!.
  15. مخصوصا اتماما للحجة برای رفع شبهه در بعض احادیث فرموده است همان خدائی که برای انبیاء اولو العزم چون آدم و نوح و موسی و عیسی وصی معین نموده برای منهم علی را وصی قرار داده.
  16. و نیز فرموده است علی وصی من است در اهل بیت و امت من بعد از من و این خود دلیل ثابت است بر اینکه وصایت در این مقام بمعنای خلافت است پس علی علیه السلام وصی و خلیفۀ رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم است.
  17. شیخ- این اخبار چنانچه صحیح باشد متواتر نیست چگونه بآنها اتخاذ سند می نمائید.
  18. داعی- مسأله تواتر وصیت در نزد ما از طریق اهل بیت عترت و طهارت که عدیل القرآنند ثابت و مسلّم است. ص :669
  19. اما در نظر دارید که در شبهای گذشته عرض کردم که علمای شما در بیان علمی خود خبر واحد را حجّة می دانند از آن گذشته اگر در این اخبار تواتر لفظی نباشد قطعا تواتر معنوی موجود است.
  20. و از مجموع این اخبار متکاثره(که از نقل تمام آنها بواسطه ضیق وقت و حاضر نداشتن در حافظه معذورم فقط باقتضای وقت مجلس بنقل بعض از آنها که در نظر داشتم اکتفا نمودم)معلوم می شود که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم نصّ بر وجود علی علیه السلام بوصایتی نموده که معنای خلافت در او بارز و آشکار است.
  21. علاوه شما که بتواتر اهمیت می دهید و هرگاه بخواهید حربه ای در مقابل ما قرار می دهید و هرکجا از جواب می مانید بحبل تواتر می چسبید بفرمائید تواتر حدیث لا نورث را از کجا ثابت می نمائید.
  22. و حال آنکه ناقل این حدیث(بقول شما)أبی بکر یا اوس بن حدثان بوده و چند نفر معلوم الحال ذی نفع هم تصدیق نمودند.
  23. ولی در هر دوره أقلاّ ده ها ملیون از مسلمانان موحّد پاک دل منکر این حدیث بوده اند و خصوصا انکار علی علیه السلام باب علم رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم و تمامی عترت و اهل بیت پیغمبر که عدل قرآن مجیدند حجّة بزرگ بر ابطال این حدیث است که با دلائل منطقی بطلان و ساختگی بودن آن حدیث را ثابت نموده اند که ببعض از آنها اشاره شد.
  24. که اهمّ از همه دلائل انکار و مخالفت صدّیق و صدّیقه علی و فاطمه علیهما السّلام در حضور خود ابی بکر بوده و البته وقتی باب علم و وصی رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم و امام اهل تقوی بفرمودۀ رسول اللّه تکذیب حدیثی را بنماید حجّت تمام است و ساختگی بودن آن محرز می باشد.
  25. اگر انبیاء عموما و خاتم الانبیاء خصوصا ارثی نداشتند پس چگونه وصی و وارث قرار دادند که قبلا عرض کردم که آن حضرت فرمود لکلّ نبیّ وصیّ و وارث و انّ علیّا وصیّی و وارثی (1)وصی و وارث که بدون ارث مالی معنی ندارد. ص :670
  26. اگر می گوئید مراد ارث مالی نیست علمی می باشد(و حال آنکه با دلائل علمی و براهین عقل و نقل ثابت است که مراد ارث مالی بوده است)مطلب بهتر ثابت می شود،که اولا وارث علمی پیغمبر اولی و احقّ بمقام خلافت می باشد تا دیگران که عاری از علم آن حضرت بوده اند.
  27. ثانیا بعد از اینکه ثابت شد رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم علی را وصی و وارث خود قرار داده بلکه بحکم اخباری که علماء خودتان نقل نموده اند(که ببعض از آنها اشاره شد)خدا او را باین سمت معیّن فرموده چگونه ممکن است این حدیث را بوصی و وارث خود(و بعقیده شما وارث علمی خود)نفرموده باشد تا تولید اختلاف نشود ولی بکسی که وصی و وارث نبوده فرموده باشد؟!.
  28. خیلی عجب است در احکام دینی بمجردی که علی علیه السلام حکمی می نمود أبی بکر و عمر با آنکه بی اطلاع بودند قول آن جناب را حجّة دانسته تصدیق می کردند که فرمودۀ او صحیح است و همان قسم هم عمل می کردند.
  29. چنانچه علماء و مورخین خودتان قضاوتهای آن حضرت را در زمان خلافت ابی بکر و عمر و عثمان نقل نموده اند ولی در این مورد بخصوص قول علی را قبول نکردند بلکه اهانت هم نمودند بمثلهای رکیک که هر انسان عاقلی از نقل آنها خجالت می کشد.
  30. حافظ- خیلی تعجب است که می فرمائید خلفاء رضی اللّه عنهم احکام دینی را نمی دانستند و علی کرم اللّه وجهه آنها را یادآور می شد.
  31. داعی- تعجبی ندارد زیرا احاطه بر جمیع أحکام و قواعد کار مشکلی است و هر انسان عادی ممکن نیست چنین احاطه تام و تمام داشته باشد مگر آنکه پیغمبر یا باب علم پیغمبر باشد.
  32. علاوه دعاگو تنها-قائل باین عقیده نیستم بلکه اکابر علماء خودتان در کتب معتبرۀ خود نقل نموده اند برای روشن شدن مطلب یک فقره از آن پیش آمدها را بعرضتان می رسانم که امر بر بی خبران مشتبه نگردد گمان کنند که ما قصد اهانت داریم. ص :671
34-
  1. 1) برای هر پیغمبری وصی و وارثی بوده و علی وصی و وارث من است.
  2. حکم علی درباره زنی که بچۀ شش ماهه زائید
  3. امام أحمد حنبل در مسند و امام الحرم احمد بن عبد اللّه شافعی در ذخایر العقبی و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و شیخ سلیمان حنفی در باب 56 ینابیع الموده از احمد بن عبد اللّه و احمد بن حنبل و قلعی و ابن سمان روایت می کنند.
  4. ان عمر رضی الله عنه اراد رجم المرأة التی ولدت لستة اشهر فقال علی علیه السلام فی کتاب الله و حمله و فصاله ثلثون شهرا ثم قال و فصاله فی عامین فالحمل ستة اشهر فترکها و قال لو لا علی لهلک عمر (1).
  5. و نیز در همان باب از مناقب احمد بن حنبل نقل می نماید ان عمر بن الخطاب اذا اشکل علیه شیء اخذ من علی رضی الله عنهما (2).
  6. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید