شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص747 و در حدیث معروف عمّار یاسر است که با سلسله اسناد در لیالی ماضیه مفصلا عرض نمودم

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

  1. شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص747
  2. و در حدیث معروف عمّار یاسر است که با سلسله اسناد در لیالی ماضیه مفصلا عرض نمودم که آن حضرت بعمّار فرمود ان سلک الناس کلّهم وادیا و سلک علیّ وادیا فاسلک وادی علیّ و خلّ عن الناس یا عمّار علیّ لا یردّک عن هدی و لا یدلّک علی ردی یا عمّار طاعة علیّ طاعتی و طاعتی طاعة اللّه (1).
  3. ظلم فاحش بمقام مولاناامیر المؤمنین علیه السلام
  4. آنگاه بر خلاف دستور پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم خلیفه عمر علی را در شوری می گذارد تحت امر و فرمان عبد الرحمن؟!!.
  5. آیا می شود بآن دستگاه بدبین نشد؟آن همه از کبار صحابه را بر کنار و حق رای آنها را در امر خلافت ساقط نمود بس نبود در خود شوری هم ظلم فاحش بر علی علیه السلام وارد آوردند و اهانت بزرگی بآن حضرت نمودند که فاروق بین حق و باطل را تحت امر و فرمان عبد الرحمن قرار دادند؟!.
  6. آقایان محترم منصفانه قضاوت نمائید مراجعه کنید بکتب رجال از قبیل استیعاب و اصابه و حلیة الاولیاء و امثال آنها حالات علی علیه السلام را با عبد الرحمن و بلکه با آن پنج نفر اعضاء شوری بسنجید ببینید عبد الرّحمن لیاقت مقام حکمیّت را داشته یا مولیامیر المؤمنین علیه السلام آنگاه پی ببرید به حق کشیهائی که روی دسته بندیهای سیاسی بکار رفته و مقصود از آن بازیها پامال نمودن حق ولایت در مرتبۀ سوم بوده است؟!!.
  7. خلاصۀ کلام اگر دستور خلیفۀ ثانی عمر بن الخطاب عملی بوده که در تعیین خلافت مجلس شوری لازمست پس چرا در خلافت مولانا امیر المؤمنین عملی نشد؟.
  8. و تعجّب است که در خلافت خلفاء اربعه(راشدین)(ابی بکر و عمر و عثمان و علی)چهار قسم عمل شده آیا کدام یک از اقسام اربعه حق و ملاک عمل و مدار کار بوده و اقسام دیگر باطل و اگر تمام طرق دل بخواه حق بوده تصدیق نمائید شما برای تعیین خلافت طریق ثابت و دلیل قانع کننده ندارید. ص :746
7-
  1. 1) اگر تمام مردم براهی می روند و علی براه دیگر پس راهی را برو که علی می رود و بی نیاز شود از مردم ای عمار علی تو را از هدایت بر نگرداند و دلالت بر هلاکت ننماید ای عمار اطاعت علی اطاعت من است و اطاعت من اطاعت خدا است.
  2. و اگر آقایان محترم قدری از عادت بیرون آئید و با نظر انصاف و عمیقانه بحقایق بنگرید تصدیق خواهید نمود حقیقت غیر از آنست که ظاهرا جریان پیدا نموده. چشم باز و گوش باز و این عمی ….حیرتم از چشم بندی خدای
  3. شیخ- چنانچه این بیانات شما صحیح باشد که باید(بقول شما)در او تعمّق بیشتری نمود خلافت علی کرّم اللّه وجهه هم متزلزل می شود برای آنکه همان اجماعی که خلفاء قبل(ابی بکر و عمر و عثمان رضی اللّه عنهم)را بخلافت نصب و تقویت نمودند علی کرّم اللّه وجهه را نیز آوردند و بخلافت بر قرار نمودند.
  4. داعی-  این فرمایش شما وقتی صحیح می باشد که نصوص قبلی از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم در کار نبوده و حال آنکه خلافت علی علیه السلام مربوط باجماع امت نبوده بلکه منصوص از جانب خدا و پیغمبر بوده.
  5. خلافت علی منصوص از جانب خدا و پیغمبر بوده
  6. و اگر آن حضرت زیر بار خلافت رفت نه از جهت اجماع و اجتماع مردم بود بلکه از جهت استرداد حق بود زیرا هر ذی حقی که حقش را غصب نمایند و لو سالها بگذرد هر وقت فرصتی بدست آورد و مقتضی موجود شد و مانع از میان رفت باید حق خود را بگیرد.
  7. فلذا آن روزی که مانع بر طرف و مقتضی موجود شد آن حضرت احقاق حق نمود و حق بر مرکز خود قرار گرفت.
  8. اگر آقایان فراموش فرمودید صفحات جرائد و مجلات و فوق العاده های منتشره را مطالعه فرمائید دلائل و نصوص خلافت را که ما در لیالی ماضیه یادآور شدیم و ثابت نمودیم که برقراری آن حضرت بمقام خلافت ظاهری از جهت اجماع و توجه مردم نبوده بلکه از جهت نصوص رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم با آیات قرآنی و استرداد حق بوده.
  9. شما نمی توانید یک خبر متّفق علیه بیاورید که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده باشد ابی بکر و عمر و عثمان وصی و خلیفۀ من اند یا نامی از خلفای اموی و عبّاسی برده باشد. ص :747
  10. ولی در تمام کتب معتبرۀ خودتان(علاوه بر تواتر کتب شیعه)اخبار بسیاری از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم موجود است که علی علیه السلام را بخلافت و وصایت معرفی فرموده که ببعض از آنها در شبهای گذشته اشاره نمودیم و امشب هم خبر ام سلمه بعرضتان رسید.
  11. شیخ- در اخبار ما هم رسیده که پیغمبر فرمود ابی بکر خلیفۀ من است.
  12. داعی-  گویا فراموش فرمودید دلائل شبهای قبل را که بر بطلان آن احادیث ذکر نمودیم امشب هم شما را بلاجواب نمی گذاریم شیخ مجد الدین فیروزآبادی صاحب قاموس اللّغة در کتاب سفر السعادة گوید انّ ما ورد فی فضائل ابی بکر فهی من المفتریات التی یشهد بدیهة العقل بکذبها (1).
  13. خلافت علی باجماع نزدیک تر بود
  14. علاوه بر اینها اگر خوب دقت کنید در طریقۀ ظاهری خلافت برای هیچ یک از خلفاء راشدین(از ابی بکر و عمر و عثمان و علی علیه السّلام)و خلفاء اموی و عباسی اجماعی واقع نشد-که تمام امت جمع گردند یا نمایندگان صحیح العمل جمیع امت اجتماع نمایند و متّفقا رأی بخلافت آنها بدهند-ولی بر حسب ظاهر اگر بخلافت مولاناامیر المؤمنین علیه السلام بنگریم می بینیم باجماع نزدیک تر بود تا خلفاء قبل و بعد زیرا مورخین از علماء خودتان نوشته اند در خلافت ابی بکر در مرتبه اول فقط عمر و ابو عبیده قبرکن معروف بجرّاح وارد بودند
  15. بعد عدّه ای از قبیلۀ اوس روی لجاجت و از جهت مخالفت با قبیله خزرج که سعد بن عباده را کاندید امارت نموده بودند بیعت نمودند و بعد بمرور بعضی بتهدید(چنانچه شرح دادیم)و جمعی بتطمیع بیعت نمودند و جمعی مانند انصار بریاست سعد بن عباده تا بآخر تبعیت از خلافت ننمودند.
  16. و اما خلافت عمر فقط بدستور ابی بکر تنها بر قرار شد اجماعی و اخذ آراء عمومی ابدا در کار نبود بلکه خلافت سلطنت مآبانه انجام شد؟!.
  17. و اما عثمان روی شالودۀ سیاسی مجلس شورای(دیکتاتوری)که عمر دستور داد بر مسند خلافت نشست!!. ص :748
24-
  1. 1) آنچه د ی بدروغ آنها می دهد. ر فضائل ابی بکر نقل گردیده از مفتریاتی است که بدیهۀ عقل گواه
  2. و اما در طریقۀ خلافت علی علیه السلام تقریبا غالب نمایندگان بلاد مسلمین که تصادفا جهة دادخواهی بدربار خلافت بمدینه آمده اجماع بزرگی تشکیل داده بودند شرکت نمودند و باصرار همۀ آنها آن حضرت بر مسند خلافت ظاهری مستقر گردید.
  3. نوّاب-قبله صاحب اجماع نمایندگان بلاد مسلمین در مدینه برای تعیین خلافت بوده.
  4. داعی-  خیر هنوز خلیفه سوم بر مسند خلافت بر قرار بود بلکه جمعیت بسیاری از غالب بلاد مسلمین از زعماء قوم و بزرگان قبائل جهة عرض حال و شکایت از عمّال و حکّام جائر ظالم بنی امیه و غیره و حرکات زشت و قبیح مروان و دیگران که نزدیک بمقام خلافت بودند بدربار خلافت در مدینه جمع شدند که عاقبت آن اجماع که کبار صحابه هم در آنها بودند بواسطه ندانسته کاریهای خود عثمان و گوش ندادن بنصایح مشفقانۀ امیر المؤمنین و کبار صحابه منجر بقتل او گردید.
  5. لذا اهل مدینه باتفاق تمام بزرگان قبائل و زعماء اقوام بلاد مسلمین که تصادفا در مدینه حاضر بودند بحالت اجماع در خانه مولاناامیر المؤمنین علیه السلام رفتند و آن حضرت را بالتماس و اصرار بمسجد آورده و اجماعا با آن بزرگوار بیعت نمودند و چنین اجماعی ظاهرا در اول بیعت برای هیچ یک از خلفاء ثلاث قبل از آن حضرت واقع نشد که روی میل و اراده و اختیار اهل مدینه باتفاق زعماء بلاد مسلمین دست بیعت بسوی یک فرد شاخصی بکشند و او را بخلافت بشناسند.
  6. با چنین اجماع و اجتماعی که برای آن حضرت واقع شد ما آن را دلیل خلافت برای آن حضرت نمی دانیم بلکه دلیل ما بر خلافت آن حضرت قرآن مجید و نص خدا و رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله است.
  7. مطابق سیرۀ تمام انبیاء که بامر خداوند وصی و خلیفه خود را معین می نمودند.
  8. ثالثا فرمودید بین امیر المؤمنین علی علیه السلام و سائر خلفاء تفاوتی نبوده است نمی دانم عمدا یا سهوا اشتباه فرمودید برای آنکه با دلائل عقل و نقل بلکه اجماع امت ثابت است که بین علی علیه السلام و خلفاء بلکه تمام امت تفاوت بسیاری بوده است. ص :749
  9. علی علیه السلام متمایز از سایر خلفاء بوده
  10. اولین امتیازی که مولانا امیر المؤمنین علی علیه السلام داشته و بهمین جهة متمایز از سایر خلفاء بوده آنست که آنها خلفاء منصوب از جانب جمعیتی از خلق بوده اند ولی علی علیه السلام خلیفۀ منصوب از جانب خدا و پیغمبر بوده است بدیهی است تعیین شدۀ خدا و پیغمبر حقا ممتاز از تعیین شدۀ خلق است هر عاقلی می داند که خلیفه منصوص با خلیفه غیر منصوص فرق بسیار دارد.
  11. و مهم ترین صفت ممتازه ای که علی علیه السلام را از سایر خلفاء و جمیع امت ممتاز می نماید مقام علم و فضل و شرف و تقوای آن حضرت است که باتفاق جمیع علماء امت(باستثناء عدّۀ قلیلی از خوارج و نواصب و بکریون که حالت آنها نزد همه معلوم است)علی علیه السلام بعد از پیغمبر اعلم و افضل و اقضی و اشرف و اتقای از همۀ امت بوده.
  12. چنانچه اخبار بسیاری در این باب حتی از قول ابی بکر و عمر در شبهای گذشته از کتب معتبرۀ خودتان نقل نمودم با تأییدات قرآن مجید اینک هم باز خبری در یادم آمد که در شبهای قبل نگفتم از برای شما می خوانم تا کشف حقیقت شود.
  13. امام احمد بن حنبل در مسند و ابو المؤید موفق بن احمد خوارزمی در مناقب و میر سید علی همدانی شافعی در مودة القربی و حافظ ابو بکر بیهقی شافعی در سنن خود و غیر آنها از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم مکررا بالفاظ و عبارات مختلفه نقل نموده اند که فرمود علی اعلمکم و افضلکم و اقضاکم و الرادّ علیه کالرادّ علیّ و الرادّ علیّ کالرادّ علی اللّه و هو علی حدّ الشرک باللّه (1).
  14. ابن ابی الحدید معتزلی که از اشراف علماء شما است در چند جای از مجلدات شرح نهج البلاغه نوشته است قول بتفضیل امیر المؤمنین علی علیه السلام قولی است قدیم که بسیاری از أصحاب و تابعین قائل بآن بوده اند و شیوخ بغدادیون تصدیق باین معنی نموده اند.
  15. ص :750
  16. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید