کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص769
- اگر آقایان قدری دقیق شوید بخوبی متوجه می شوید که فرد فرد این اشعار اگر متواتر نباشد
- ولی مجموع آنها متواترا دلالت دارد بر امر واحدی که ایمان جناب أبی طالب و اعتراف بنبوّت و رسالت خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم باشد.
- بسیاری از امور است که تواتر آن بهمین قسم معین می شود مثلا جنگها و شجاعتها و حملات مولاناامیر المؤمنین علیه السلام در غزوات هر یک خبر واحد است ولی مجموع آنها روی هم تواتر معنوی است که افادۀ علم ضروری بشجاعت آن حضرت می نماید و همچنین است سخاوت حاتم و عدالت انوشیروان و غیر ذلک.
- علاوه شما که بتواتر علاقه مند هستید بفرمائید تواتر حدیث مجعول ضحضاح را از کجا ثابت می کنید.
- اقرار ابو طالب دم مرگ به لا اله الاّ اللّه
- و اما جواب اشکال دوم شما خیلی بارز و آشکار است زیرا اقرار بتوحید و نبوّت و اعتراف بمبدا و معاد حتما نباید با کلمات نثر مانند گفتن اشهد ان لا اله الاّ اللّه و اشهد انّ محمّدا رسول اللّه باشد بلکه اگر فرد بیگانۀ از دین اشعاری بگوید که مستلزم اقرار و اعتراف بوحدانیّت حق و مقام رسالت حضرت ختمی مرتبت باشد قطعا کفایت می کند-پس وقتی جناب أبی طالب فرمود یا شاهد اللّه علیّ فاشهد-انّی علی دین النبیّ احمد-حکم همان اقرار بکلمات نثر را دارد.
- ولی علاوه بر اشعار-حین موت با کلمات نثر هم اقرار نمود چنانچه سید محمّد رسولی برزنجی و حافظ ابو نعیم و بیهقی نقل نموده اند که در مرض موت جمعی از صنادید کفار قریش از قبیل أبو جهل و عبد اللّه بن ابی امیّه بعیادت جناب ابو طالب رفتند در آن حال رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود بعمّش ابو طالب بگو کلمه لا اله الاّ اللّه تا من بر آن شاهد باشم در نزد پروردگار متعال (1)فوری ابو جهل و ابن ابی امیّه گفتند ای ابو طالب آیا برمی گردی از ملت عبد المطلب و پیوسته این کلمات را تکرار نمودند تا آنکه فرمود بدانید أبو طالب بر ملت عبد المطلب می باشد
6-
- 1) البته این تلقین رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله عم اکرمش ابو طالب را دلالت بر کفر آن جناب(العیاذ باللّه)ندارد بلکه ما دستور داریم که هر مسلمان مؤمنی را در وقت مردن تلقین و یادآوری بنمائیم بگفتن لا اله الاّ اللّه تا شیطان بر او غلبه نکند-و آن مؤمن در وقت مردن با تجدید کلمۀ توحید موحد از دنیا برود-فلذا رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله روی مهر و محبت و اداء وظیفه عم اکرمش را تلقین می نمود بگفتن لا اله الا اللّه-تا آنکه موفق شد و آن جناب در لحظات آخر عمر با تجدید کلمه طیبه لا اله الا اللّه از دنیا رحلت نمود.
- آنها خوش حال بیرون رفتند آثار موت بر آن جناب ظاهر شد برادرش عباس(که بالای سر برادر نشسته بود)دید لبهای وی حرکت می کند گوش داد دید می گوید:لا اله الاّ اللّه عباس رو برسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم نمود عرض کرد برادر زاده و اللّه لقد قال اخی الکلمة الّتی امرته بها بخدا قسم برادرم(ابو طالب)گفت آن کلمه ای را که تو باو امر کرده بودی«ولی چون عباس اسلام نیاورده بود کلمه شهادت را بر زبان جاری ننمود»انتهی.
- وقتی ما قبلا ثابت نمودیم که آباء و اجداد پیغمبر همگی موحد بودند متوجه می شوید که جناب ابو طالب در این جمله سیاستی بکار برد که فرمود من بر ملت عبد المطلب هستم ظاهرا آنها را ساکت و خوش حال نمود ولی در معنی اقرار بتوحید بود چه آنکه جناب عبد المطلب بر ملت ابراهیم و موحّد بود-علاوه بر آنکه صریحا کلمه طیّبه لا اله الاّ اللّه را بر زبان جاری نمود.
- اگر قدری آقایان از عادت خارج و منصفانه بتاریخ حالات جناب ابی طالب بنگرید بی اراده تصدیق بایمان آن جناب خواهید نمود.
- گفتگوی پیغمبر با ابو طالب در ابتداء بعثت
- اگر جناب ابو طالب کافر و مشرک و بت پرست بود همان روز اول که پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم مبعوث برسالت شد و با عمویش جناب عباس به نزد ابو طالب رفت و فرمود انّ اللّه قد امرنی باظهار امری و قد انبأنی و استنبأنی فما عندک یا عمّ (1). ص :769
12-
- 1) بدرستی که خداوند مرا باظهار امر خودم مأمور فرموده و بتحقیق مرا پیغمبر گردانیده تو بچه طریق مرا یاری خواهی نمود یا بچه قسم با من رفتار می کنی.
- با آنکه مطاع قریش و رئیس بنی هاشم و مقبول القول در نزد اهل مکّه و کفیل زندگانی پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم بود دید آن حضرت بر خلاف دین او دین تازه ای آورده علی القاعده(با تعصّبی که اعراب در دین خود داشتند)بایستی فوری بر خلاف او قیام نماید و آن حضرت را تهدید نموده و از آن قیام منع کند و اگر نپذیرفت چون بطریق استمداد آمده بود و بر خلاف عقیده او دعوای نبوت داشت امر کند آن حضرت را حبس نمایند یا لا اقل طردش کنند و قول مساعدت باو ندهد تا از قیام بآن امر بزرگ منصرف گردد تا هم دین خود را حفظ کند و هم هم کیشان خود را ممنون نماید-همان قسمی که آزر برادرزادۀ خود ابراهیم را طرد نمود.
- ابتداء بعثت ابراهیم علیه السّلام و گفتگو با عمش آزر
- چنانچه در آیه 44 سوره 19(مریم)خدای متعال از بعثت حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علیه و علی نبینا و آله السّلام خبر می دهد که چون مبعوث برسالت شد نزد عمش آزر رفت و گفت إِنِّی قَدْ جٰاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مٰا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرٰاطاً سَوِیًّا قٰالَ أَ رٰاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یٰا إِبْرٰاهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَ اهْجُرْنِی مَلِیًّا (1).
- ولی بر عکس جناب ابو طالب در جواب استمداد نبیّ مکرم خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم گفت اخرج ابن اخی فانّک الرفیع کعبا و المنیع حزبا و الأعلی ابا و اللّه لا یسلقک لسان الا سلقته السن حداد و اجتذبته سیوف حداد و اللّه لتذللنّ لک العرب ذلّ البهم لحاضنها (2).
- آنگاه اشعار ذیل را که ابن ابی الحدید در ص 306 جلد سیم شرح نهج البلاغه(چاپ مصر)و سبط ابن جوزی در ص 5 تذکره ضبط نموده اند به پیغمبر خطاب نمود: و اللّه لن یصلوا الیک بجمعهم ..... حتی أوسّد فی التراب دفینا ..... فانفذ لاسرک ما علیک مخافة ..... و ابشر و قرّ بذاک منه عیونا ..... و دعوتنی و زعمت انّک ناصحی ..... و لقد صدقت و کنت قبل امینا ..... و عرضت دینا قد علمت بانّه ..... من خیر ادیان البریّة دینا ..... لو لا الملامة او حذاری سبّة .....لوجدتنی سمحا بذاک مبینا (1)ص :770
18-
- 1) بدان که مرا«از وحی خدا»علمی آموختند که تو را آن علم نیاموخته اند پس تو مرا پیروی کن تا براه راست هدایتت کنم آزر در پاسخ ابراهیم گفت تو مگر از خدایان من روگردان و بی عقیده شدی چنانچه از مخالفت بتان دست بر نداری تو را سنگسار کنم«وگرنه»سالها از من بدور باش.
- 2) قیام کن پسر برادر که مرتبه تو از حیث شرافت و سیادت بلند تر و از حیث طایفه و قبیله عالی و از حیث پدر اعلی تر از سایرین هستی بخدا قسم هیچ کس تو را آزار نکند مگر آنکه با زبانهای تند و تیز و شمشیرهای برنده از تو دفاع خواهیم نمود بخدا قسم که عرب در مقابل تو بزانو درآید و ذلیل گردد مانند حیوانی که ذلیل صاحب خود گردد.
- خلاصۀ کلام عوض آنکه به پیغمبر تغیّر نماید و آن حضرت را منع از آن عمل کند و تهدید بحبس و نفی و قتل نماید بوسیله جملات و کلمات جذاب از قبیل این اشعار و گفتار زیبا تحریص و ترغیبش نمود که امر خودت را آشکار کن که بر تو ذلت و ترس و منقصتی نخواهد بود دین و عقیدۀ خودت را نشر بده تا روشن شود بوجود تو چشمهای همه-
- دعوت می نمائی ما را و می دانم بدرستی که تو ناصح و راست گوئی و قطعا در این ادعاء هم صادقی همان طوری که قبل از این امین بودی، دانستم که بتحقیق این دین بهترین ادیان بشر است.
- و غیر از آنچه عرض نمودم اشعار بسیاری ابن ابی الحدید در جلد سیم شرح نهج و دیگران در این موضوع ضبط نموده اند که وقت مجلس اقتضای نقل تمام آنها را ندارد گمان می کنم برای نمونه کافی باشد.
- حالا آقایان محترم خدا را در نظر بگیرید و انصاف دهید که آیا گویندۀ این کلمات و اشعار را می توان مشرک و کافر خواند؟ یا آنکه مؤمن و موحد و خداپرست حقیقی باید شناخت. چنانچه اکابر علماء خودتان بی إراده تصدیق باین معنی نموده اند.
24-
- 1) بخدا قسم که جمعیت قریش پیروی از تو نمی کنند تا بمیرند تو بدون ترس و خوف اقدام بوظیفه خود نمای مژده می دهم بتو فتح و ظفر را مرا بدین خود دعوت نمودی و یقین دارم که تو بحق مرا ارشاد نمودی زیرا حسن سابقه و امانت و راستگوئی تو بر کسی پوشیده نیست دینی را بمردم عرضه داشتی که من یقین دارم بهترین ادیان است اگر ترس از ملامت و بدگوئی نداشتم هرآینه می یافتی که چه اندازه در راه دین بذل و بخشش می نمودم.
- باب 52 ینابیع الموده شیخ سلیمان بلخی حنفی را مطالعه نمائید که از قول ابو عثمان عمر و بن بحر جاحظ معتزلی نقل می نماید که درباره جناب ابو طالب اظهار نظر نموده و گفته و حامی النبیّ و معینه و محبّه اشدّ حبّا و کفیله و مربّیه و المقرّ بنبوّته و المعترف برسالته؛و المنشد فی مناقبه ابیاتا کثیرة و شیخ قریش ابو طالب (1).
- پس از قدری دقت و تأمل هر انسان عاقل منصف بی طرفی تصدیق خواهد نمود بایمان جناب ابو طالب رضوان اللّه علیه ولی همان بنی امیه ای که بر حسب امر خلیفه خود معاویه علیه الهاویه هشتاد سال مردم را ترغیب و وادار بلعن و سبّ سید الموحدین امیر المؤمنین و دو سبط عزیز کردۀ پیغمبر حسن و حسین می نمایند و آن همه اخبار در مذمت آن حضرت جعل نمودند قطعا اخباری هم جعل می کنند بر آنکه پدر بزرگوار آن حضرت کافر از دنیا رفته و اهل آتش است تا همان طوری که از همه جهت دل آن حضرت را بدرد آوردند از این جهت هم صاحب مقام ولایت را متألم و متأثر نمایند.
- چنانچه ناقل این حدیث مجعول مغیرة بن شعبه ملعون اعداء عدوامیر المؤمنین علیه السلام دوست صمیمی معاویه بوده.
- و الاّ ایمان جناب ابو طالب عند عقلاء الفریقین أظهر من الشمس است،منتهی خوارج و نواصب و بقایای از آن دو فرقه ضالّه در هر دوره و زمانی إلی الحال عقیده بکفر جناب ابی طالب را شهرت داده و تقویت نمودند و مردم بی خبر و بی فکر هم روی عادت باور نموده اند.
- اعجب از همه که موجب بسی تأسف است آنکه ابو سفیان و معاویه و یزید علیهم اللعنة و العذاب را که دلائل واضحه بر کفرشان بسی بسیار و بی شمار است مؤمن و مسلمان بلکه خلیفه پیغمبر دانسته؟!ولی جناب ابو طالب را که این همه دلائل بر ایمان او بارز و آشکار است کافر و مشرک بخوانند!!.
- شیخ- آیا سزاوار است خال المؤمنین معاویة بن ابی سفیان را کافر بخوانید و پیوسته لعنت نمائید آیا دلیل شما بر کفر و لعن معاویه و یزید رضی اللّه عنهما که هر دو از خلفاء بزرگ اند و مخصوصا معاویه رضی اللّه عنه که خال المؤمنین و کاتب الوحی بوده چیست؟ ص :772
31-
- 1) حمایت کننده پیغمبر(صل الله علیه وآله وسلم )و کمک دهنده او رئیس قبیله قریش ابی طالب که بی نهایت او را دوست می داشت و کفیل زندگانی و مربی آن و اقرارکننده به نبوت و معترف برسالت او بود و اشعار بسیاری در مدح و منقبت آن حضرت سرود.
- داعی- اولا بفرمائید خال المؤمنین بودن معاویه از چه راه است.
- شیخ- واضح است چون خواهر معاویه ام حبیبه زوجه رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم ام المؤمنین بوده است قطعا برادر او معاویه رضی اللّه عنه هم خال المؤمنین می باشد.
- داعی- بفرمائید ام المؤمنین عایشه مقامش بالاتر بوده است یا ام حبیبه خواهر معاویه.
شیخ- گرچه هر دو ام المؤمنین بوده اند ولی قطعا مقام و مرتبه عایشه بالاتر از همه بوده است. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ




