کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص480
- شیخ- چون متعه شرائط زوجیّت از قبیل ارث و طلاق و عدّه و نفقه را ندارد پس زوجه حقیقی نیست.
- تمام آثار زوجیت بر زن متعه مترتب است
- داعی- معلوم می شود روی نظر بدبینی توجه کامل بکتب فقهیۀ شیعه ننموده اید و الا این اشکال را نمی نمودید چه آنکه می دیدید که تمام آثار زوجیّت بر زن متعه مترتب است مگر آنچه با دلیل خارج شود. ص :804
- و دیگر آنکه متعه قسمی از نکاح مسلّم است و صدق زوجیت بر او محقق است که برای سهولت و آسانی امت و جلوگیری از زنا ببعض از شرائط و تکلّفات آن فضلا و لطفا تخفیف داده شده و اما راجع بشرائط:اوّلا معلوم نیست که ارث از لوازم ثابته زوجیّت باشد چه بسیار زنان اند که با علاقه زوجیّت ارث از شوهر نمی برند مانند زوجه کتابیّه و ناشزه و قاتلۀ زوج خود که با وجود صدق اسم زوجه از ارث ممنوع است.
3-
- 1) متعه جائز است برای آنکه مباح و مشروع می باشد و مشهور است از ابن عباس حلیت آن و متابعت نموده اند او را بیشتر اهل یمن و مکه از اصحاب مالک عقیده بحلیت و مباح بودن متعه را.
- 2) متعه جائز است برای آنکه مباح بوده است(زمان پیغمبر)و بحلیت و مباح بودن باقی است تا زمانی که نسخ او ظاهر شود.
- ثانیا ممنوع بودن زن متعه از حق الارث هم بطور قطع معلوم نیست چون فتاوای فقهاء دربارۀ آنها مختلف است چنانچه فتاوای فقهاء شما هم در احکام مختلف است.
- ثالثا اجماع امامیه بر آنست که زن متعه هم باید عدّه نگهدارد و اقل مدت عدّه را چهل و پنج روز مقرر داشته اند و اگر شوهر او بمیرد باید عدّه وفات که چهار ماه و ده روز است نگهدارد خواه مدخوله باشد یا غیر مدخوله یائسه باشد یا غیر یائسه.
- رابعا حق النفقه جزء حتمی لوازم زوجیّت نیست چه بسا زنانی که در علاقه زوجیّت هستند و از حق النفقه محروم اند مانند ناشزه و کتابیّه و قاتلۀ زوج خود.
- خامسا تمامیّت مدّت البته طلاق او می باشد و همچنین بذل مدّت نمودن زوج در بین مدّت نیز طلاق او می باشد.
- پس این شرایطی که فرمودید هیچ کدام موضوعیّت ندارد چنانچه نابغة البشر علاّمه حلّی حسن بن یوسف بن علی بن مطهر جمال الدین قدّس سرّه القدّوسی که از مفاخر علمای شیعه است در مقابله با علمای بزرگ شما همین دلائل را بر ردّ گفتار آنها بنحو أتم و أکمل تفصیلا شرح داده که دعاگو جهت ضیق وقت باختصار کوشیدم(هر کس طالب تفصیل کلام و تحقیق بیان است مراجعه کند بکتاب مباحثات سنّیه و معارضات نصیریه و سایر مؤلّفات آن مرحوم طاب ثراه).
- شیخ- از آیه شریفه گذشته احادیث بسیاری رسیده که در زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و سلّم حکم متعه نسخ گردیده است.
- داعی- متمنی است بیان فرمائید حکم نسخ در کجا وارد گردیده.
- شیخ- باختلاف نقل گردیده بعضی از آنها در فتح خیبر بوده و در بعض اقوال روز فتح مکه و در بعض روایات در حجّة الوداع و بعضی گفتند در تبوک بوده و بعضی دیگر گفتند در عمرة القضاء حکم نسخ نازل آمده.
- ص :805
- دلائل بر عدم ورود حکم نسخ در زمان پیغمبر(صل الله علیه وآله وسلم)
- داعی- همین اختلاف عقیده و تناقض و تعارض در اخبار دلالت کامله دارد بر عدم ورود چنین حکمی و چگونه ممکن است بچنین اخباری وثوق پیدا نمود علاوه بر آنکه اخبار بسیاری در کتب معتبره خودتان مانند صحاح سته و جمع بین الصحیحین و جمع بین الصحاح الستّه و مسند و غیرهم نقل گردیده از کبار صحابه که عدم منسوخیّت آن را تا زمان خلافت عمر می رسانند.
- و از همه دلائل واضح تر همانست که شیوخ اکابر علماء خودتان نقل نموده اند قول خود خلیفه عمر را که متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه و انا احرّمهما اگر حکم نسخی از حیث آیه یا حدیث و بیان رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم در زمان آن حضرت بود بایستی خلیفه بگوید مطابق همان حکمی که رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده و آیه قرآن دلالت بر آن دارد هر کس متعه بنماید و این عمل منسوخ ممنوع محرّم را بجا آورد من عقابش می نمایم(قطعا برای اجراء و اثر در قلوب این نوع از بیان مؤثرتر بوده)تا آنکه بگوید دو متعه که در زمان رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلم حلال بوده من حرام نمودم.
- و اگر کلام شما حق باشد ناسخی در قرآن مجید آمده بود چگونه صحابه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم و شاگردان مدرسه و مکتب آن حضرت مانند عبد اللّه بن عبّاس(حبر امت) و عمران بن حصین و ابی ذر غفاری و عبد اللّه بن مسعود(کاتب الوحی)و جابر بن عبد اللّه انصاری و ابو سعید خدری و سلمة بن اکوع و غیر آنها از اصحاب و تابعین عمل بآن می کردند چنانچه محدثین و مورخین بزرگ خودتان حتی بخاری و مسلم که بکتابهای آنها اهمیت می دهید ثبت و ضبط نموده اند که ببعض از آنها اشاره نمودیم و تمامی آنها دلالت واضحه دارد که از زمان رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم تا دوره خلافت عمر اصحاب بآن عمل می کردند و می گفتند تا زمان وفات آن حضرت چیزی که دلالت بر منسوخیت حکم متعه باشد نشنیدیم فلذا عمل بآن می کردیم. ص :806
- و صراحت باین معنی دارد حدیثی که امام احمد بن حنبل در مسند از ابی رجاء از عمران بن حصین نقل نموده که گفت: نزلت آیة المتعة فی کتاب اللّه و عملنا بها مع رسول اللّه فلم تنزل آیة بنسخها و لم ینه عنها النبیّ حتّی مات (1).
- و نیز در خبر عمران بن حصین که قبلا بعرضتان رساندم صراحت دارد که نه در قرآن و نه در لسان پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم منع و نهی از متعه نگردیده.
- پس وقتی نسخ و منعی در کتاب و سنّت نرسیده قطعا متعه بمشروعیّت خود باقی است إلی الابد. چنانچه ابو عیسی محمّد بن عیسی بن سورة الترمذی در سنن خود که یکی از صحاح ستّه شما شمرده می شود و امام احمد بن حنبل در ص 95 جزء دوم مسند و ابن أثیر در جامع الاصول باسناد عدیده نقل نموده اند که از عبد اللّه بن عمر بن الخطاب مرد شامی پرسید چه می گوئی در متعۀ نساء گفت البته حلال است گفت پدرت خلیفه نهی از آن نموده گفت پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم امر فرموده اگر پدرم نهی نموده قطعا امر پیغمبر مقدم است بر نهی پدرم و من مطیع امر رسول اللّه می باشم.
- و امّا راجع باخباری که فرمودید نقل گردیده گمان می کنم متأخرین از زمان صحابه و تابعین برای تصحیح و تقویت قول خلیفه عمر احادیثی وضع نموده و انتشار دادند و الاّ مطلب بقدری واضح و آشکار است که احتیاج بتوضیح و ردّ ندارد که غیر از قول خلیفه عمر بن الخطاب سند صحیح و دلیل کاملی بر ابطال متعه و حرمت آن در دست ندارید.
- شیخ- قول خلیفه عمر رضی اللّه عنه خود سند بزرگی است برای مسلمین که پیروی از آن بنمایند زیرا اگر خلیفه از رسول خدا نشنیده بود نقل نمی نمود؟!. ص :807
- داعی- از یک عالم با فکر دقیق منصفی(روی محبت و علاقه مفرط بخلیفه عمر) ابراز بچنین عبارتی بسیار بعید است برای اینکه در هر کاری فکر لازم است آقایان
24-
- 1) آیه متعه در قرآن مجید نازل شد و ما بآن عمل می کردیم با رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و آیه ای نازل نگردید که حکم متعه را نسخ نماید و پیغمبر(صل الله علیه وآله وسلم)هم نهی از آن ننمود تا وفات نمود.
- قدری دقیق شوید روی بیان خود که می فرمائید قول خلیفه برای مسلمین سندیّت دارد که پیروی از آن نمایند ما آنچه در کتب صحیحه معتبره خودتان سیر نمودیم حتّی یک خبر هم ندیدیم که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم فرموده باشد قول عمر بن الخطاب سندیّت دارد و یا بر مسلمین لازم است از آن پیروی نمایند.
- ولی اخبار متکاثرۀ متواتره در کتب معتبره خودتان بسیار است که پیروی کنید از عترت طاهره رسالت بالاخص از فرد شاخص آن خاندان جلیل مولانا امیر المؤمنین علی علیه السلام که ببعض از آن اخبار در لیالی ماضیه اشاره نمودیم و تمام عترت و اهل بیت رسالت حکم بعدم نسخ داده اند.
- و امّا اینکه فرمودید خلیفه اگر از مقام رسالت موضوع حرمت را نشنیده بود بیان نمی نمود بسیار مورد اشکال است.
- اولا اگر خلیفه عمر از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم چنین نسخی را شنیده بود می بایستی از زمان آن حضرت تا زمان زمامداری خود گفته باشد مخصوصا وقتی می دید که کبار از صحابه عمل بآن می نمودند بعنوان نهی از منکر هم شده بایستی بمردم برساند که این عمل منسوخ است از ارتکاب آن خودداری نمائید چرا نرساند و نهی از منکر ننمود؟!.
- ثانیا هر حکمی که بفرمودۀ پیغمبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم در امت شایع شد البته باید ناسخ آن هم بوسیله خود آن حضرت شایع گردد چنانچه در علم اصول مقرر است که تأخیر بیان از وقت حاجت جائز نیست.
- آیا عقلائی است حکمی که در تمام امت شایع گردیده نسخ آن را رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم بأحدی نفرماید مگر فقط بعمر تنها بفرماید عمر هم بأحدی نگوید تا آخر دوره خلافتش روی مخالفت شخص معینی سیاسة حرمت آن را اعلام نماید؟.
- آیا در مدتی که امت عمل باین حکم منسوخ(بقول شما)می کردند مسئول نبودند و عمل خلاف شرعی از آنها صادر نشده بود. ص :808
- آیا مسئول این عمل منسوخ غیر مشروع(بقول شما)که بمردم ابلاغ ننموده و امت عمل بآن می کردند جز رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم دیگری بوده که حکم ناسخی را که از خدا باو امر شده بامت برساند نرسانده(بقول شما)محرمانه بعمر تنها گفته باشد عمر هم بأحدی نگفته مگر در آخر دوره خلافتش من عندی حکم بحرمت داده؟!و خلیفه ابی بکر هم که حتما مقامش از عمر بالاتر بوده در تمام دورۀ خلافت خود جلوگیری از حکم منسوخ ننموده باشد؟.
- آیا این کلمه کفر نیست و معتقد بآن کافر نیست که بگوید رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم در ابلاغ احکام تسامح نموده و امت از روی جهالت و بی خبری عمل بحکم منسوخ می نمودند؟!.
- ثالثا اگر متعه در زمان پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم نسخ شده و عمر هم از آن حضرت شنیده بود بایستی در وقت گفتن نسبت آن حکم را بآن حضرت بدهد و بگوید خودم از پیغمبر شنیدم که فرمود عقد متعه منسوخ است و أحدی بآن عمل ننماید و اگر هر کس عمل بآن بنماید باید حد بخورد و یا سنگسار شود.
- و قطعا با استناد بفرمودۀ رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم اثرش بیشتر ظاهر می شد در میان امت. نه آنکه بگوید دو متعه که در زمان پیغمبر حلال و مشروع بوده من حرام نمودم و عمل کنندگان را عقاب یا سنگسار می نمایم.
- آیا حلال و حرام و تعیین حد و حدود را باید پیغمبر مقرر دارد که اتصال با غیب عالم دارد یا خلیفۀ برگزیدۀ خلق این حق را دارد؟!!.
- هنوز نمی توانم بفهمم و عقلم حکم نمی کند که عمر با چه برهان و دلیلی حلال خدا را حرام کرده و با چه جرئتی گفته انا احرّمهما عجب آنکه خود رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم در مواقع ابلاغ احکام نمی فرمود من حلال یا حرام نمودم هر وقت حکمی را ابلاغ می نمود می فرمود خدای متعال بمن امر فرموده بشما ابلاغ نمایم ولی خلیفه عمر با کمال جرأت و صراحت می گوید متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه انا احرّمهما و اعاقب علیهما؟!فاعتبروا یا اولی الابصار. ص :809
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
- مجتهد می تواند تغییر احکام دهد؟




