شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص850-سؤال از مقام علمی عمر و جواب آن ص :848 مقام علمی عمر

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص850

شیخ- چون خیلی از وقت شب گذشته شما هم خسته شدید و معلوم است از روی خستگی صحبت می فرمائید مقتضی است مجلس ختم شود بقیه مطالب و جواب جنابعالی بماند فردا شب بامید خدا.

جلسۀ دهم لیله یکشنبه سیم شعبان المعظم 850

  1. اشاره
  2. (اول شب آقایان محترم با جمعیت زیادتری تشریف آوردند بمناسبت شب عید سعید) (میلاد سعادت بنیاد حضرت ابا عبد اللّه الحسین ارواحنا فداه و علیه الصلاة و السّلام شربت و) (شیرینی مفصلی صرف شد خواستیم وارد مذاکره شویم آقای نواب عبد القیوم خان) (تشریف آوردند بعد از تعارفات مرسومه و صرف شربت و شیرینی و چای بیانی نمودند)
  3. نواب- قبله صاحب خیلی عذر می خواهم از جسارتی که می نمایم چون موضوعی پیش آمده که بسیار لازم است مورد سؤال و بحث قرار گیرد چنانچه اجازه فرمائید قبل از رسمیّت مجلس و مذاکره با آقایان مطلب خود را بعرض رسانم. ص :847
4-
  1. 1) قسم بآن خدائی که غیر از او خدائی نیست بدرستی که من در جاده و شاهراه حقم و مخالفین من بر مزله باطل هستند یعنی در مکانی که سقوط از حق و منحرف از صواب می باشند.
  2. 2) می خواهند اعادی که خاموش کنند نور خدا را بدهنهای خود(یعنی بتهمتها و بدها و ایجاد شبهات)ولی ابا دارد خدا مگر آنکه تمام کند نور خود را اگر چه کراهت داشته باشند کافران.
  3. داعی- البته خواهش می کنم بفرمائید برای استماع حاضریم.
  4. سؤال از مقام علمی عمر و جواب آن ص :848
  5. نواب- امروز صبح جمعی در منزل بنده بودند تمام مجلس ذکر خیر جنابعالی بود در اطراف مذاکرات شبها گفتگو می شد روزنامه ها و مجلات خوانده می شد و در اطراف بیانات طرفین بحث می نمودیم یکی از بنده زاده ها(عبد العزیز)که در کالج و اسکول (1)اسلامی تحصیل می نماید بمن گفت که چند روز قبل در کلاس درس استاد معظم ما ضمن گفتار خود بمناسبتی گفتند یکی از فقهاء بزرگ صدر اسلام در مدینه منوره خلیفۀ ثانی عمر بن الخطاب رضی اللّه عنه بوده که احاطۀ کاملی بر قرآن و آیات شریفه و معانی و مسائل علمی و فقهی اسلام داشته و میان چند نفر از فقهاء مانند علی بن أبی طالب کرم اللّه وجهه و عبد اللّه بن مسعود و عبد اللّه بن عباس و عکرمه و زید بن ثابت و غیرهم رضی اللّه عنهم خلیفه عمر رضی اللّه عنه برجسته تر وافقه از همه بوده حتی علی بن أبی طالب کرم اللّه وجهه که از همه صحابه در مسائل علمی و مباحث فقهی مقدم بوده گاهی در مشکلات فقهیّه و حقوق مسلمین معطل می ماند بخلیفۀ ثانی عمر رضی اللّه عنه مراجعه می کرد و استمداد از فطانت و علم و دانش خلیفه می نمود خلیفه هم حلّ مشکلات علمیه و مسائل فقهیه علی را می نمود؟!!؟.
9-
  1. 1) کالج و اسکول اسلامی مؤسسۀ جدید البناء فرهنگی است در خارج شهر پیشاور که در سال 1330 قمری ساخته شده و تأسیس آن بهمت والای نواب صاحب زاده عبد القیوم خان که از محترمین رجال اهل تسنن بوده ساخته شده است و تقریبا ده لک روپیه(که هر لک صد هزار روپیه باشد)خرج آن بنای عالی شده است و فقط اختصاص بدانش آموزان شب خواب دارد متجاوز از پانصد دانش آموز از کلاسهای ابتدائی تا کلاسهای عالی در آن کالج و اسکول مشغول تحصیل اند مخصوصا علوم عالیه دکترا و فلسفه در آنجا تدریس می شود و مسجد بزرگی در وسط آن کالج بنا شده که عموم محصلین اسلامی بایستی پنج وقت نمازهای یومیه را در آن مسجد بجماعت اداء نمایند. و در قسمت شمالی آن بنا سالن بسیار بزرگی برای سخنرانی های علمی و دینی آماده است و هفتۀ یک روز جزء برنامه تدریسی حتما در آن سالن سخنرانی می شود و جمیع اساتید و دانش آموزان از کلاس شش ببالا دارای هر دین و مذهبی هستند بایستی در آن سالن حاضر شوند و مستمع سخن سخن رانی گردند چنانچه از داعی هم تقاضا نمودند روزی که برای بازدید آن کالج و اسکول اسلامی رفته بودیم قریب یک ساعت در حضور قریب چهار صد محصل و اساتید و معلمین دانشمند و کارکنان آن دستگاه با عظمت در اطراف ملازمت علم و دین بیانات مؤثر نمودیم و در دفتر یادداشتی که در کتابخانه بزرگ کالج بود شرحی نوشته و از خود بیادگار گذاردیم
  2. اهل مجلس همه تصدیق نمودند که حقا همین قسم بوده زیرا علماء ما بیان نموده اند که خلیفه عمر نادرۀ زمان در مراتب علم و عمل بوده.
  3. بنده چون در امر دین و تاریخ اطلاعات کامل نداشتم سکوت اختیار نمودم بالاخره بآقایان دوستان مخصوصا به بنده زاده وعده دادم که امشب قبل از شروع بصحبت این موضوع را مطرح می کنم چون علمای فریقین حاضرند لا بد حلّ این مطلب بزرگ می شود تا مقامات علمی صحابه در نزد ما معلوم شود لذا جسارت ورزیده متمنی است صحت و سقم مطلب را مورد بحث قرار دهید تا مورد استفاده عموم قرار گیرد و پی بأرزش علمی هر یک از صحابه ببریم و بدانیم کدامیک از صحابه تقدم علمی داشته اند بنده زاده و دوستان هم برای أخذ نتیجه شرفیاب اند امید است ما را مستفیض فرمائید که مخصوصا بنده زاده اگر متزلزل است ثابت گردد.
  4. داعی- (رو بجناب یوسف علی شاه که از محترمین فضلاء شیعه و در همان اسکول معلم تاریخ و جغرافیا و زبان انگلیسی بودند نموده سؤال نمودم آیا چنین است ایشان فرمودند نمی دانم کدام معلم بوده و چگونه مذاکره نموده است).
  5. داعی- خیلی محل تعجب است از گویندۀ این حرف هر که بوده که از کجا این حرفها را آورده،در کلمات و گفتار عوام افراط و تفریطها بسیار است ولی معلم بایستی گفتارش منطبق با علم و منطق باشد ولی این معلم بی علم افراطی هر که بوده ادعائی نموده که احدی از علمای خودتان هم چنین ادعائی ننموده اند و اگر نفرات متعصّبی مانند ابن حزم ظاهری و امثال آن چنین نظری بکار برده مورد تخطئه اکابر علمای خودتان قرار گرفته و علاوه این تعریف بما لا یرضی صاحبه می باشد که قطعا خود خلیفه عمر هم چنین ادعائی را ننموده و در هیچ کتابی از علمای شما ابراز چنین عقیده ای نشده هر محدث و مورخی که در اطراف ترجمه حالات خلیفه ثانی عمر بن الخطاب نگارشاتی نموده موضوع فطانت و هوش و شدت عمل و سیاستمداری خلیفه را مورد بحث قرار داده و از موضوع علمی خلیفه در کتب خودتان ابدا بحث و بیانی نشده ص :849
  6. علی القاعده أبوابی که در ترجمۀ حالات خلیفه آورده اند بایستی بابی در علم ایشان ذکر نموده باشند و حال آنکه خلاف این قول در کتب فریقین صراحت کامل دارد که خلیفه عمر از احاطه بر مسائل علمیه و مدارج فقهیه عاری و در مواقع احتیاج و پیش آمدها دست بدامان علی علیه السلام و عبد اللّه بن مسعود و دیگران از فقهای مدینه می شده است.
  7. مخصوصا ابن ابی الحدید آورده که عبد اللّه بن مسعود از فقهای مدینه بود و خلیفه عمر اصراری داشت که عبد اللّه همیشه با او باشد تا در مواقع لزوم و پیش آمدها و سؤالهای فقهی که از او می نمایند عبد اللّه جواب بدهد.
  8. شیخ- (با رنگ پریده و عصبانی)در کجا و کدام کتاب نوشته شده که خلیفه ثانی عمر رضی اللّه عنه از علم فقه و مسائل شرعیّه که اساس دین است بی بهره بوده.
  9. داعی- اولا تمنا می نمایم ملایم باشید عصبانی و تند نشوید ده شب هر نوع سخنی گفتید صراحة و کنایة اهانتها نمودید مشرک و کافر و اهل بدعت بما گفتید ابدا از جا در نرفتم عصبانی و تند نشدم با دلیل و برهان اهانتهای شما را برگرداندم و جامعه شیعیان را تبرئه نمودم شما هم اگر جواب منطقی دارید بدهید و داعی را ساکت نمائید.
  10. هر إنسان عالم عاقل منصف در مقابل دلیل و برهان باید لجاجت نکند بلکه تسلیم شود نه آنکه عصبانی و تند شود چه آنکه عصبانیت موجب خنده و مضحکۀ بیگانگان می گردد.
  11. ثانیا مغلطه فرمودید داعی نگفتم خلیفه بی بهره بوده بلکه عرض کردم احاطه بر مسائل فقهیه علمیه نداشته این هم فقط ادعا نیست،بلکه می گویم و می آیمش از عهده برون.
  12. شیخ- دلیل شما بر این معنی چیست که خلیفه عمر رضی اللّه عنه در مسائل فقهیه و احکام دین کند بوده.
  13. داعی- دلیل ما اخبار بسیاری است که در کتب معتبره ما و شما نقل شده و مورخین بزرگ خودتان ثبت نموده اند بعلاوه اقرارهای مکرری که خود خلیفه در این موضوعات نموده است.
  14. شیخ- اگر از آن اخبار در نظر دارید برای روشن شدن مطلب بیان فرمائید
  15. داعی- چند خبری که الحال در نظر دارم بعرضتان می رسانم قضاوت منصفانه را بفکر صائب خود آقایان محترم می گذارم. ص :850
  16. مجاب نمودن زنی عمر را در یک مسئلۀ شرعی
  17. اکابر علماء خودتان مانند جلال الدین سیوطی در ص 133 جلد دوم در المنثور و ابن کثیر در ص 468 جلد اول تفسیر و جار اللّه زمخشری در 357 جلد اول تفسیر کشّاف و فاضل نیشابوری در جلد اول تفسیر غرائب القرآن ضمن سوره (نساء)و قرطبی در ص 99 جلد پنجم تفسیر و ابن ماجه قزوینی در جلد اول سنن و سندی در حاشیه جلد اول سنن ص 583 و بیهقی در ص 233 جلد هفتم سنن و قسطلانی در ص 57 جلد هشتم ارشاد الساری شرح صحیح بخاری و متّقی هندی در صفحه 298 جلد هشتم کنز العمال و حاکم نیشابوری در صفحه 177 جلد دوم مستدرک و ابو بکر باقلانی در ص 199 تمهید و عجلونی در ص 270 جلد اول کشف الخفاء و قاضی شوکانی در ص 407 جلد اول فتح القدیر و ذهبی در تلخیص مستدرک و ابن ابی الحدید در ص 61 جلد اول و ص 96 جلد سیم شرح نهج و حمیدی در جمع بین الصحیحین و فقیه واسطی ابن مغازلی شافعی در مناقب و ابن اثیر در نهایه بالاخره جمع کثیری از افاضل خودتان بطرق مختلفه و الفاظ و عبارات متفاوته با تصدیق بصحت نقل نموده اند که روزی خلیفه عمر در مقابل اصحاب خطبه ای خواند و اخطار نمود که هر کس زنی بگیرد و مهر زنش را از چهارصد درهم زیادتر نماید او را حد می زنم و آن زیادتی مهر را از او می گیرم و داخل در بیت المال مسلمین می نمایم؟!!.
  18. زنی از میان جمعیت صدا زد عمر کلام تو اولی بقبول است یا کلام اللّه تعالی عمر گفت البته کلام اللّه تعالی زن گفت مگر نه آنست که خداوند در آیه 24 سوره 4 (نساء)می فرماید وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدٰالَ زَوْجٍ مَکٰانَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمْ إِحْدٰاهُنَّ قِنْطٰاراً فَلاٰ تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً (1) ص :851
  19. عمر از شنیدن این آیه و حاضر جوابی آن زن مبهوت شد.و گفت کلکم افقه من عمر حتی المخدرات فی الحجال (2).
  20. آنگاه برگشت بالای منبر و گفت اگر چه شما را منع کردم از اینکه زیاده از چهارصد درهم مهر و صداق برای زنها قرار ندهید اینک بشما اجازه می دهم که اگر خواستید از مال خود زیادتی از مقدار معین بآنها عطاء نمائید مانعی ندارد.
  21. از این خبر استفاده می شود که خلیفه عمر احاطه ای بر قرآن و احکام فقهیّه نداشته و الاّ چنین بیانی نمی نمود که در مقابل یک زن عالمه مجاب شود و بگوید امرأة اصابت و رجل أخطأ؟!.
  22. شیخ- خیر این طور نیست مقصود خلیقه آن بود که مردم را بپیروی سنت وادار کند در کمی مهر اگر چه بحسب شرع جائز است مهر بسیار قرار دادن اما ترکش اولی است جهت رعایت حال مردمان فقیر بیچاره فلذا گفت بیش از مهر زنان پیغمبر نباید مهر برای زنان خود معین نماید.
  23. داعی- این عذری است غیر قابل قبول که خود خلیفه هم چنین چیزی را در نظر نداشته و الاّ اظهار عجز و اقرار بخطاء نمی نمود که بگوید تمام شما از عمر فقیه تر هستید حتی زنان در حجله ها بلکه در جواب آن زن همین بیان شما را می نمود.
  24. علاوه هر عاقلی می داند برای امر سنت مرتکب فعل حرام نباید شد زیرا گرفتن مال اختصاصی زنی را که بحکم قرآن بعنوان مهر مالک شده و داخل در بیت المال نمودن ابدا مشروع نمی باشد.
  25. از همۀ اینها گذشته اجراء حد برای چنین عملی که گناهی نکرده و مرتکب جرمی نشده عمل بیجائی است در فقه اسلامی هم چو محلی در باب حدود سراغ نداریم اگر شما سراغ دارید بیان نمائید و اگر در باب حدود-هم چو حدی وجود ندارد تصدیق فرمائید ادعای معلم بیجا بوده. ص :852
34-
  1. 1) اگر خواستید زنی را رها کرده و زنی دیگر بجای او اختیار کنید و مال بسیاری بر او مهر کرده اید البته نباید چیزی از مهر او بازگیرید.
  2. 2) تمام شما فقیه تر و داناترید از عمر حتی زنان مخدره در حجله ها.
  3. اظهار عمر بعد از وفات پیغمبر که آن حضرت نمرده
  4. اتفاقا عادت خلیفه بر این بوده که هر جا متغیر می شد از روی عصبانیت برای مرعوب نمودن طرف می گفت حد می زنم چنانچه امام احمد حنبل در مسند و حمیدی در جمع بین الصحیحین و طبری در تاریخ و دیگران از علماء خودتان نقل نموده اند که چون رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم از دنیا رفت عمر نزد ابی بکر رفت و گفت می ترسم محمّد صلی اللّه علیه و آله و سلّم نمرده باشد و حیله کرده(یعنی خود را بمردن زده)تا دوست و دشمن خود را بشناسد و یا اینکه چون موسی غائب شده باشد و بازآید و هر که مخالفت او را نموده و عاصی گردیده بسیاست رساند پس هر کس گوید رسول خدا مرده من او را حد می زنم ابی بکر چون این جملات را شنید او را نیز شکی در دل پیدا شد و از این گفتارها اضطرابی در مردم پدید آمد و اختلاف کلمه ظاهر شد چون این خبر را بعلی علیه السلام دادند با عجله و شتاب خود را بجمعیت رسانید فرمود ای قوم این چه هیاهوی بی دانشی است که برپا نموده اید مگر فراموش نموده اید این آیه شریفه را که خداوند در حیات رسول اللّه باو اعلام داشت إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ یعنی تو می میری و امت تو هم می میرند پس بحکم این آیه شریفه رسول خدا از دنیا رفت این استدلال علی علیه السلام مورد قبول امت واقع شد و یقین بموت آن حضرت نمودند عمر گفت گویا من هرگز این آیه را نشنیده بودم!!!.
  5. ابن اثیر در کامل و نهایه و زمخشری در اساس البلاغه و شهرستانی در مقدمۀ چهارم ملل و نحل و عده ای دیگر از علماء می نویسند که چون عمر فریاد می زد هرگز پیغمبر نمرده است ابی بکر خود را باو رسانید و گفت مگر نه اینست که خداوند می فرماید إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ و نیز فرموده أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلیٰ أَعْقٰابِکُمْ (1).
  6. آنگاه عمر ساکت شد و گفت گویا هرگز من این آیه را نشنیده بودم حالا یقین کردم که وفات نموده. شما را بخدا تصدیق می نمائید که معلم متعصب بی علم ادعای بیجا نموده. ص :853-

  1. 1) اگر او نیز بمرگ یا قتل و شهادت در گذشت باز شما بدین جاهلیت خود رجوع خواهید نمود آیه 137 سوره 3(آل عمران). «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید