mشبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص 860 پس چرا اینک خلیفه می گوئی نماز نخواند؟عمر-چون جوابی نداشت-گفت ای عمار از خدا بترس!!.

 

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

  1. کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
  2. mشبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص 860
  3. پس چرا اینک خلیفه می گوئی نماز نخواند؟عمر-چون جوابی نداشت-گفت ای عمار از خدا بترس!!.
  4. عمار گفت آیا اجازه می دهی که این حدیث را نقل نمایم گفت تولیک ما تولیت یعنی تو را واگذار کردم بآنچه می خواهی.
  5. اینک آقایان محترم اگر فکر کنید در اطراف این خبر معتبر که در صحاح معتبر علماء خودتان نقل گردیده قطعا بی اراده تصدیق خواهید نمود که آقای معلم خیلی بیجا گفته که خلیفه را یکی از فقهاء بزرگ در میان صحابه شناخته و معرفی نموده.
  6. چگونه ممکن است فقیهی که شب و روز حضرا و سفرا با پیغمبر بوده و از خود آن حضرت هم شنیده که در فقدان آب طریق تیمم چگونه است علاوه صریحا در آیه 9 سوره 5(مائده)خوانده است که می فرماید فَلَمْ تَجِدُوا مٰاءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً (1).
  7. آنگاه حکم را عوضی ابلاغ نماید بمرد مسلمانی بگوید اگر آب نیافتی نماز نخوان در صورتی که قرآن مجید فرماید آب نیافتی با زمین پاک تیمم نما.
  8. اتفاقا مسئلۀ تیمم میان مسلمانان رایج و ما به الابتلاء عمومی است که مانند وضو و غسل هر مسلمان عامی آن را می داند تا چه رسد بفرد صحابی و خلیفه پیغمبر که گذشته از آنکه باید بمردم تعلیم نماید برای عمل کرد خود حتما باید بداند.
  9. نمی توانم بگویم خلیفه عمر عالما عامدا عوضی گفته و یا غرضش اخلال در دین بوده ولی ممکن است کم حافظه در اخذ مسائل بوده و ضبط احکام برای او اشکال داشته بهمین جهت بوده که علماء خودتان نوشته اند بعبد اللّه بن مسعود فقیه صحابی می گفت از من جدا مباش که هرگاه از من سؤالی می نمایند تو جواب آن را بدهی!!.
  10. الحال آقایان با توجه کامل قضاوت نمائید چقدر فرق است بین چنین آدمی ساده و سطحی که در أخذ مسائل و بیان أحکام فقهی حاضر و آماده نبوده با آن کسی که احاطه کامل بر جزئیات و کلیات امور داشته و تمام مسائل علمیه و عملیّه در نزد او مانند کف دست حاضر بوده است. ص :860
9-
  1. 1) پس اگر آب نیابید با خاک پاک تیمم نمائید.
  2. شیخ- غیر از رسول خدا صلّی اللّه علیه و سلّم چه کسی می توانست احاطه بر جمیع جزئیات و کلیات امور داشته باشد.
  3. داعی - بدیهی است بعد از رسول اکرم خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم احدی از صحابه چنین احاطه ای نداشته مگر باب علم آن حضرت امیر المؤمنین علی بن أبی طالب صلوات اللّه علیه. که خود آن حضرت فرمود علی اعلم از شما می باشد.
  4. تمام علوم در نزد علی مانند کف دست حاضر بوده
  5. چنانچه ابو المؤید موفق بن احمد خوارزمی اخطب الخطباء در مناقب خود نقل می نماید که روزی خلیفه عمر از روی تعجب از علی بن أبی طالب علیه السّلام سؤال کرد چگونه است هر حکمی از احکام یا مسئله ای از مسائل از تو پرسش می کنند بدون معطلی جواب می دهی حضرت در جواب عمر کف دست مبارک را در مقابل أو باز کرد فرمود چند انگشت در دست من است فوری گفت پنج انگشت حضرت فرمود چرا تأمل نکردی و فکر ننمودی گفت محتاج بفکر نبود زیرا پنج انگشت در مقابل روی من حاضر بود حضرت فرمود تمام مسائل و احکام و علوم در مقابل من مانند این کف دست حاضر است لذا در جواب سؤالات فوری بی تأمل و تفکر جواب می دهم.
  6. آقایان با انصاف آیا بی وجدانی نیست که روی حبّ و بغض و تعصّب آقای معلم بی انصاف افراطی در یک هم چو اسکول با عظمتی حرف پوچ بی دلیل و برهان بزند و بگوید چنین عالم محیط بر تمام علوم و باب علم رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم در مشکلات خود بخلیفه عمر مراجعه می نموده و سبب حیرت جوانان بی خبر گردد.
  7. دفاع نمودن معاویه از مقام علی علیه السلام
  8. اینک خبری بیادم آمد که برای ثبوت مرام بعرض آقایان می رسانم. ابن حجر مکی متعصّب در باب 11 ضمن مقصد پنجم ص 110 صواعق ذیل آیه 14 نوشته که امام احمد روایت نموده و نیز میر سید علی همدانی در مودة القربی و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه نقل نموده اند که ص :861
  9. مردی از معاویه سؤالی نمود گفت آن را از علی بپرس که داناتر است عرب گفت جواب تو را خوش تر دارم از جواب علی معاویه گفت بد سخنی گفتی کرهت رجلا کان رسول اللّه یغره بالعلم غرا و لقد قال له انت منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ انّه لا نبیّ بعدی و کان عمر اذا اشکل علیه شیء اخذ منه (1). بمقتضای الفضل ما شهدت به الاعداء (2).
  10. کفایت می کند شهادت معاویه اعدا عدو علی علیه السلام بمقام آن حضرت-بس است برای اثبات این معنی آنچه را که اکابر علماء شما عموما مانند نور الدین بن صباغ مالکی در فصول المهمه و محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السئول و امام احمد بن حنبل در مسند و خطیب خوارزمی در مناقب و سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة و غیر آنها در کتب معتبره خود ثبت نموده اند که خلیفه عمر بن الخطاب هفتاد مرتبه گفت لو لا علیّ لهلک عمر بلکه صریحا اعتراف نموده که اگر در جواب معضلات و مشکلات و مسائل پیچیده علی نباشد کار مشکل می شود و اگر علی نبود عمر هلاک شده بود.(مراجعه شود بصفحات 408 تا 410 همین کتاب).
  11. اقرار نمودن عمر بعجز در مقابل سؤالات مشکله و اعتراف باینکه اگر علی نبود کار مشکل می شد
  12. از جمله نور الدین مالکی در فصول المهمه ص 18 فصل سیم از فصل اول آورده که مردی را نزد خلیفه عمر آوردند که در حضور جمعی از او پرسیدند کیف اصبحت چگونه صبح کردی گفت: اصبحت احبّ الفتنة و اکره الحقّ و اصدق الیهود و النصاری و أؤمن بما لم اره و اقر بما لم یخلق (3). ص :862
21-
  1. 1) کراهت داری از کسی که پیغمبر«ص»او را تلقین علم می کرد هرآینه بتحقیق باو فرمود تو از من بمنزله هارونی از موسی الا آنکه بعد از من پیغمبری نباشد و هر وقت بر عمر امری مشکل و پیچیده می شد از علی سؤال می کرد و رأی او را می گرفت.
  2. 2) فضیلت آنست که دشمنان شهادت و گواهی بآن دهند.
  3. 3) صبح کرده ام در حالتی که فتنه را دوست می دارم و اکراه دارم حق را و تصدیق می نمایم یهود و نصاری را و ایمان دارم بچیزی که ندیده ام او را و اقرار می کنم بچیزی که خلق نشده.
  4. عمر امر کرد بروند علی علیه السلام را بیاورند وقتی امیر المؤمنین علیه السلام آمد قضیه را خدمت آن حضرت عرض کردند فرمود صحیح گفته اینکه گفته فتنه را دوست می دارم مرادش اموال و اولاد است که خداوند در قرآن فرموده أَنَّمٰا أَمْوٰالُکُمْ وَ أَوْلاٰدُکُمْ فِتْنَةٌ (1).
  5. و اما اینکه اظهار کراهت از حق نموده مرادش مرگست چنانچه در قرآن فرماید وَ جٰاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ (2).
  6. و اینکه گفته یهود و نصاری را تصدیق می نمایم مرادش قول خدای تعالی است که می فرماید قٰالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصٰاریٰ عَلیٰ شَیْءٍ وَ قٰالَتِ النَّصٰاریٰ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلیٰ شَیْءٍ .
  7. یعنی یهود گفتند نصاری بر حق نیستند و نصاری گفتند یهود بر حق نیستند یعنی هر دو فرقه یکدیگر را تکذیب می نمایند این مرد عرب گوید من هر دو فرقه را تصدیق می کنم یعنی هر دو فرقه را تکذیب می نمایم.
  8. و اما اینکه گفته اقرار دارم بچیزی که ندیده ام یعنی ایمان بخدای لا یری دارم و اینکه گفته اقرار دارم بچیزی که خلق نشده یعنی موجود نشده مرادش قیامت است که هنوز وجود پیدا ننموده،عمر گفت اعوذ باللّه من معضلة لا علیّ لها (3).
  9. همین قضیه را بعضی مانند محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 57 کفایت الطالب بطریق دیگر مبسوطتر از حذیفه بن الیمان از خلیفه عمر نقل نموده اند.
  10. از این قبیل قضایا در زمان خلافت ابی بکر و عمر بسیار اتفاق افتاده که ابی بکر و عمر در جواب مانده و علی علیه السلام در مقام جواب برآمده مخصوصا علماء یهود و نصاری و ارباب مادّه و طبیعت وقتی می آمدند و مسائل مشکله سؤال می کردند فقط علی علیه السلام بود که جواب معضلات آنها را می داد ص :863
  11. فلذا باقرار اکابر علماء خودتان از قبیل بخاری و مسلم در صحیحین خود و نیشابوری
32-
  1. 1) این است و جز این نیست که اولاد و اموال شما فتنه و اسباب امتحان اند آیه-28 سوره 8(انفال).
  2. 2) و هرآینه بیهوشی و سختی مرگ بحق و حقیقت فرا رسید آیه 18 سوره 50(ق).
  3. 3) پناه می برم بخدا از امر پیچیده و مشکلی که علی در او نباشد.
  4. در تفسیر و ابن مغازلی فقیه شافعی در مناقب و محمّد بن طلحه در ص 13 ضمن باب 4 مطالب السئول و حمیدی در جمع بین الصحیحین و امام احمد در مسند و ابن صبّاغ مالکی متوفی 855 در ص 18 فصول المهمّه و حافظ ابن حجر عسقلانی متوفی 852 در ص 338 تهذیب التهذیب(چاپ حیدرآباد دکن)و قاضی فضل اللّه بن روزبهان شیرازی در ابطال الباطل و محب الدین طبری در ص 194 جلد دوم ریاض النضرة و ابن اثیر جزری متوفی 360 در ص 22 جلد چهارم اسد الغابه و ابن قتیبه دینوری متوفی 276 در ص 201 و 202 تأویل مختلف الحدیث(چاپ مصر)و ابن عبد البر قرطبی متوفی 463 در ص 474 جلد دوم و ص 39 جلد سیم استیعاب و ابن کثیر در ص 359 جلد هفتم تاریخ خود و محمّد بن یوسف گنجی شافعی متوفی 658 در باب 57 کفایت الطالب و جلال الدین سیوطی در ص 66 تاریخ الخلفاء و سید مؤمن شبلنجی در ص 73 نور الابصار و نور الدین علی بن عبد اللّه سمهودی متوفی 911 در جواهر العقدین و حاج احمد افندی در ص 146 و 152 هدایة المرتاب و محمّد بن علی الصبان در ص 152 اسعاف الراغبین و یوسف سبط ابن جوزی در ص 87 تذکرة خواص الامه باب 6 و ابن ابی الحدید متوفی 655 در ص 6 جلد اول شرح نهج البلاغه و مولی علی قوشچی در ص 407 شرح تجرید و اخطب الخطباء خوارزمی در ص 48 و 60 مناقب حتی ابن حجر مکّی متعصّب متوفی 973 در ص 78 صواعق محرقه و ابن حجر عسقلانی در ص 509 جلد دوم اصابه و علاّمه ابن قیّم جوزیه در ص 47 و 53 طرق الحکمیة قضایای بسیاری نقل نموده اند که خلیفه عمر در حوادث و مسائل مشکله مخصوصا مسائل مشکله پادشاه روم را رجوع بامیر المؤمنین علی علیه السلام نموده بالاخره نزدیک بتواتر آمده که مکرر خلیفه ثانی عمر بن الخطاب در قضایای متعدده که علی علیه السلام حل مشکلات نموده و جواب آنها را داده گاهی گفته:
  5. اعوذ باللّه من معضلة لیس فیها ابو الحسن و بعضی اوقات می گفت لو لا علیّ لهلک عمر و در بعض مواقع می گفت کاد یهلک ابن الخطاب لو لا علیّ بن أبی طالب (1). ص :864
37-
  1. 1) پناه می برم بخدا از امر پیچیده و مشکلی که علی در او نباشد-اگر علی نبود عمر هلاک شده بود-نزدیک بود پسر خطاب هلاک شود اگر علی بن أبی طالب نبود.
  2. بر خلاف گفتۀ این معلم بی علم افراطی ابن مغازلی فقیه شافعی در مناقب و حمیدی در جمع بین الصحیحین می نویسند خلفاء در تمام مراحل با علی علیه السلام شور می کردند و در امور دین و دنیا مرکز فتوی علی علیه السلام بوده و کاملا خلفاء گوش بکلمات و دستورات او می دادند و عمل می کردند و بهره می بردند کما آنکه بمختصری از آنها اشاره شد.
  3. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید