. کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص890
- نواب- قبله صاحب ببخشید که در میان صحبت شما وارد می شوم این قضیه را مبهم نگذارید یک شب دیگر هم اشاره فرمودید در کجا و برای چه کار خلیفۀ أبی بکر رضی اللّه عنه را عزل و علی کرم اللّه وجهه را نصب نمودند چون ما از آقایان(اشاره بعلماء خودشان)که سؤال نمودیم مبهم جواب دادند که امر مهمی نبوده متمنی است واضح بفرمائید تا حلّ معمّا گردد. ص :890
- عزل ابی بکر و نصب علی در ابلاغ سوره برائت بر اهل مکه
- داعی - جمهور امت و جمیع علماء و مورّخین فریقین(شیعه و سنی)بر آنند که چون آیات اول سوره برائت که نهمین سوره قرآن مجید است در مذمت مشرکین نازل شد خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم ابی بکر را طلبیده ده آیه از اول سورۀ برائت را باو داد ببرد در مکه معظمه موسم حج برای اهل مکه قرائت نماید چند منزلی که رفت جبرئیل نازل شد و عرض کرد یا رسول اللّه انّ اللّه تعالی یقرئک السلام و یقول لا یؤدّی عنک الاّ انت او رجل منک (1).
- لذا پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم علی علیه السلام را طلبید و مأمور باین أمر بزرگ نمود فرمود می روی هرکجا بابی بکر رسیدی آیات برائت را از او بگیر خودت ببر در مکه برای مشرکین اهل مکه قرائت کن بفوریت علی علیه السلام حرکت کرد در ذی الحلیفه بابی بکر رسید ابلاغ پیام رسول اللّه را نمود آیات را گرفت رفت در مکه در حضور عامه مردم ابلاغ رسالت رسول اللّه را نمود آن آیات را بر اهل مکه قرائت نمود برگشت خدمت آن حضرت در مدینه منوره.
- نواب- آیا در کتب معتبرۀ ما هم این قضیه نوشته شده است؟.
- داعی - عرض کردم اجماع امت است و جمهور علماء و مورخین اسلام از شیعه و سنی متّفقا ثبت نموده اند که قضیه همین قسم واقع گردیده.
- ولی برای اطمینان قلب شما چند کتابی که الحال در نظر دارم بعرضتان می رسانم تا مراجعه فرموده حقیقت بر شما مکشوف گردد که امر مهمّی بوده.
7-
- 1) اداء و ابلاغ رسالت از تو احدی ننماید مگر خود یا مردی که از خودت باشد. ص :891
- بخاری در جزو چهارم و پنجم صحیح و عبدی در جزء دوم جمع بین الصحاح السته و بیهقی در ص 9 و 224 سنن و ترمذی در ص 135 جلد دوم جامع و ابی داود در سنن و خوارزمی در مناقب و شوکانی در ص 319 جلد دوم تفسیر و ابن مغازلی فقیه شافعی در فضائل و محمّد بن طلحه شافعی در ص 17 مطالب السئول و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 18 ینابیع الموده بطرق مختلفه از روات و اکابر علمای عامه و محب الدین طبری در ص 147 ریاض النضرة و ص 69 ذخایر العقبی و سبط ابن جوزی در ص 22 تذکرة خواص الامه و امام ابو عبد الرحمن نسائی(که یکی از ائمه صحاح است)در ص 14 خصائص العلوی شش حدیث در این باب نقل نموده و ابن کثیر در ص 38 جلد پنجم و ص 357 جلد هفتم تاریخ کبیر و ابن حجر عسقلانی در ص 509 جلد دوم اصابه و جلال الدین سیوطی در ص 208 جلد سیم در المنثور در تفسیر آیه اول سوره برائت و طبری در ص 41 جلد دهم جامع البیان در تفسیر آیه مذکوره و امام ثعلبی در تفسیر کشف البیان و ابن کثیر در ص 333 جلد دوم تفسیر و آلوسی در ص 268 جلد سیم روح المعانی و ابن حجر مکّی متعصب در ص 19 صواعق و هیثمی در ص 29 جلد هفتم مجمع الزوائد و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در ص 125 کفایت الطالب ضمن باب 62 مسندا از ابی بکر و از حافظ ابی نعیم و از مسند حافظ دمشقی از أبی نعیم بطرق مختلفه نقل نموده و امام احمد بن حنبل در ص 3 و 151 جلد اول و ص 283 جلد سیم و ص 164 و 165 جلد چهارم مسند و حاکم در ص 51 جلد دوم مستدرک کتاب مغازی و در ص 331 جلد دوم همان کتاب و مولی علی متقی در ص 246 تا ص 249 جلد اول کنز العمال و ص 154 جلد ششم در فضائل علی علیه السلام بالاخره این قضیه متواترا نقل گردیده و عموما تصدیق بصحت آن نموده اند.
- سید عبد الحی-پیغمبری که جمیع افعال و اقوالش از جانب خداست چرا از اول این مأموریت را بعلی کرم اللّه وجهه نداد و ابی بکر رضی اللّه عنه را مأمور ابلاغ نمود که بعدا پیام حق برسد علی برود و ابی بکر پیر مرد را از وسط راه برگرداند.
- علت عزل ابی بکر و نصب علی علیه السلام ظاهرا ص :892
- داعی - در علت اصلی چون بیانی در کتب ما و شما نقل نگردیده ما وارد نیستیم ولی بنظر داعی روی استحسان فکری گمان می کنم علت این تغییر اثبات مقام مقدس علی علیه السلام بر دیگران بوده که بعد از هزار و سیصد و چهل سال تقریبا امشب جواب شما حاضر باشد که نگوئید ابی بکر از جهت کبر سن و سیاستمداری حق تقدم در خلافت داشته اگر از ابتداء این مأموریت را بعلی علیه السلام می دادند این امر عادی بنظر می آمد و ممکن نبود ظاهرا فضل و کرامتی برای علی علیه السلام باین حدیث برای شما ثابت نمائیم-زیرا شما عادت دارید در مقابل هر حدیثی که اثبات فضیلت در مقام خلافت آن حضرت بنماید تأویلات بارده نمائید و لو آن تأویل مانند بسیاری از تأویلات شماها مضحک باشد.
- لذا برای اثبات مقام مقدس علی علیه السلام و حق تقدم او با صغر سن بر پیر مردان صحابه که بر جمیع امت الی الحال کاملا مکشوف شود.
- اولا آیات را بابی بکر می دهد بعد از رفتن چند منزل علی علیه السلام را مأمور می نماید با توضیح باینکه جبرئیل از جانب رب جلیل مرا امر باین کار نموده است و صریحا گفته که خدا فرموده«لن یؤدّی عنک الاّ انت او رجل منک» (1).
- پس رفتن و برگشتن ابی بکر از وسط راه دلیلی بر اثبات مقام علی علیه السلام و حق تقدم او بر دیگران می باشد.
- که می رساند ابلاغ رسالت حق تعالی یعنی نبوت و خلافت ربطی بپیری و جوانی ندارد-هزار نکتۀ باریکتر ز مو اینجاست.
- اگر برای ابی بکر پیر مردی و سیاستمداری موجب حق تقدم بود نبایستی از چنین امر مقدسی عزل گردد و حال آنکه ابلاغ رسالت مخصوص پیغمبر و خلیفه پیغمبر می باشد.
- سید- در بعض اخبار از ابو هریره نقل نموده اند که علی کرم اللّه وجهه مأمور گردید که با ابی بکر رضی اللّه عنه توأما بمکه بروند ابی بکر مناسک حج را بمردم إرائه دهد و علی آیات سوره برائت را قرائت نماید پس باین جهت هر دو با هم مساوی در ابلاغ رسالت بودند.
- داعی - اولا این خبر از مخترعات بکریون است چه آنکه دیگران نقل ننمودند ثانیا اخبار عزل ابی بکر و ارسال علی برای ابلاغ رسالت منفردا بمکه مجمع علیه امت است ص :893
19-
- 1) اداء و ابلاغ رسالت از تو احدی هرگز نمی نماید مگر خودت یا مردی که از خودت باشد.
- و در صحاح مسانید ملل مؤالف و مخالف با اسانید مستفیضه بحد تواتر ثابت می باشد.
- بدیهی است تمسک بصحاح احادیث کثیره مستفیضة الاسانید متفق علیه جمهور امت است و اگر خبر واحدی معارض صحاح کثیره باشد خود بهتر می دانید که بقاعده محدثین و اصولیین ترک و طرح آن واجب می باشد اگر چه آن خبر واحد صحیح هم باشد-مظنون است پس ترک معلوم برای خبر مظنون جایز نیست.
- پس خبر عزل ابی بکر و نصب علی و برگشتن ابی بکر بمدینه با حال حزن و گفتگوی پیغمبر با او دلداری دادن باو که امر خدا چنین بوده از مسلّمات خبریه می باشد.
- و نیز خود دلیل کاملی است که حق تقدم مربوط بکبر سن و پیری نیست بلکه با دلائل عقل و نقل ثابت است که حق تقدم در امت و جامعۀ بشر بعلم و دانش و تقوی است هر فردی از افراد بشر که از جهت علم و فضل و تقوی برتری دارد حق تقدم در جامعه برای اوست زیرا که فرمودۀ آن حضرت است:الناس موتی و اهل العلم احیاء (1).
- بهمین جهة رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم علی علیه السلام را مقدم داشت بر دیگران از صحابه که فرمود علی باب علم من است پس باب علم رسول اللّه اقدم از سایرین می باشد.
- و لو آنکه صحابه پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم هر یک که بر اطاعت آن حضرت ثابت قدم ماندند فضائلی داشتند ما هم منکر فضائل صحابه نیستیم ولی فضائل آنها هرگز مقابله با باب علم رسول اللّه نمی نماید زیرا مقام و مرتبۀ او مقام افضلیت است.
- اگر حق تقدم برای فردی از افراد صحابه بود قطعا رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم امر می فرمود امت پیروی از او بنماید بدیهی است این امری است الهی که أبدا ربطی با پیری و جوانی ندارد بلکه هر کس را پروردگار لایق و قابل این مقام بداند خواه پیر یا جوان امر باطاعت او می نماید.
- بقضاوت فرستادن پیغمبر ( صل الله علیه وآله وسلم)علی علیه السلام را بیمن ص :894
28-
- 1) تمام مردم مردگانند مگر اهل علم که حیات و زندگانی مخصوص آنهاست.
- (چنانچه اکابر علماء شما عموما شرح فرستادن علی علیه السلام را بیمن برای قضاوت و هدایت آنها نقل نموده اند مخصوصا امام ابو عبد الرحمن نسائی که یکی از ائمه و اعلام صحاح سته می باشد)در خصائص العلوی شش حدیث در این باب آورده و نیز ابو القاسم حسین بن محمّد(راغب اصفهانی)در ص 212 جلد دوم محاضرات الادباء و دیگران نقل نمودند که خلاصه آنها با سلسله اسناد اینست که وقتی رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم علی علیه السلام را مأمور نمود بیمن جهة قضاوت و هدایت خلق برود عرض کرد من جوانم چگونه مرا بر پیران قوم مبعوث می گردانی حضرت فرمود انّ اللّه سیهدی قلبک و یثبت لسانک یعنی زود است که خداوند راهنمائی می کند قلب تو را(بعلم قضا) و ثابت می دارد زبان تو را.
- اگر کبر سن شرط در تقدم بود پس چرا با بودن کبار صحابه و شیوخ و پیر مردانی مانند ابی بکر علی علیه السلام را مأمور قضاوت و هدایت اهل یمن نمود.
- پس معلوم می شود در هدایت و قضاوت بر خلق کم و زیاد سن،پیری و جوانی مدخلیت ندارد فقط علم و فضل و تقوی و نصّ بالخصوص لازم است.
- علی(علیه السلام)بعد از پیغمبر( صل الله علیه وآله وسلم) هادی امت بوده ص :895
- و چنین نصی در قرآن و اخبار جز برای علی علیه السلام نبوده چنانچه صریحا در آیه 8 سوره 13(رعد) بپیغمبر خطاب می فرماید إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ یعنی تو ترساننده و بیم کننده ای و برای هر قومی راهنمائی می باشد و آن راه نماینده و هادی امت بعد از پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم علی و عترت طاهره بودند
- چنانچه امام ثعلبی در تفسیر کشف البیان و محمّد بن جریر طبری در تفسیر و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 62 کفایت الطالب مسندا از تاریخ ابن عساکر و شیخ سلیمان بلخی حنفی در آخر باب 26 ینابیع الموده از ثعلبی و حموینی و حاکم ابو القاسم حسکانی و ابن صباغ مالکی و میر سید علی همدانی و مناقب خوارزمی از ابن عباس و مولانا امیر المؤمنین و ابو بریده اسلمی یازده خبر نقل می نمایند بالفاظ و عبارات مختلفه که خلاصۀ همۀ آنها اینست که وقتی این آیه نازل شد رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم دست بسینه خود گذارد فرمود انا المنذر آنگاه دست بسینه علی علیه السلام گذارد و فرمود و انت الهادی و بک یهتدی المهتدون یعنی تو هادی (در این امتی بعد از من)و بتو هدایت می شوند هدایت یافته گان. و اگر چنین نصّی درباره دیگران آمده بود قطعا ما پیرو آنها می شدیم و چون اختصاص بعلی علیه السلام داده شده ما ناچاریم پیرو آن بزرگوار باشیم نظری به پیری و جوانی نداریم.
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ




