ص :900 کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
0- کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص900
- مسندا از مخنف بن سلیم که گفت ابو ایوب انصاری(که از کبار صحابه رسول اللّه( صل الله علیه وآله وسلم)بود)با لشکری آمادۀ جنگ شد باو گفتم کار تو ای ابا ایوب عجیب است تو همان هستی که در رکاب رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم با مشرکین جنگ نمودی اینک آمادۀ جنگ با مسلمانان شده ای در جواب گفت انّ رسول اللّه امرنی بقتال ثلاثة الناکثین و القاسطین و المارقین.
- رسول خدا مرا امر نموده بجنگ نمودن سه طایفه که ناکثین و قاسطین و مارقین باشند.
- و اما اینکه عرض کردم جنگهای امیر المؤمنین صلوات اللّه علیه با اهل بصره (جمل)و با معاویه(صفین)و با اهل نهروان مانند جنگ با کفّار و مشرکین بوده خبری است که اکابر علماء خودتان مانند امام ابو عبد الرحمن نسائی در خصائص العلوی حدیث 155 مسندا از ابی سعید خدری و سلیمان بلخی حنفی در ص 59 ینابیع ضمن باب یازدهم از جمع الفوائد از ابی سعید نقل می نمایند که گفت ما باصحابه نشسته منتظر رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم بودیم پس آن حضرت بسوی ما آمد در حالتی که تسمۀ نعلین آن حضرت قطع شده بود آن نعل را افکند بسمت علی علیه السلام و علی مشغول دوختن نعل آن حضرت شد
- آنگاه حضرت فرمود: انّ منکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلت علی تنزیله فقال ابو بکر رضی اللّه عنه انا فقال( صل الله علیه وآله وسلم)لا فقال عمر رضی اللّه عنه انا فقال( صل الله علیه وآله وسلم)لا و لکن خاصف النعل (2). ص :900
4-
- 1) این علی گوشتش گوشت من و خونش خون من است و او از من بمنزله هارون است از موسی الا آنکه پیغمبری بعد از من نمی باشد ای ام سلمه این علی امیر المؤمنین و سید المسلمین و مخزن علم من و وصی من و باب علوم من است که می آیند از او و اوست برادر من در دنیا و آخرت و با من است در مقام اعلا و جنگ می کند با ناکثین و قاسطین و مارقین.
- 2) از شما کسی هست که جنگ می کند بر تأویل و معنای قرآن چنانچه من جنگ کردم با کفار و مشرکین بظاهر قرآن پس ابو بکر عرض کرد آن شخص من هستم فرمود نه پس عمر گفت من هستم فرمود نه و لکن آن شخص دوزنده نعل من است(یعنی علی بن أبی طالب است).
- پس این حدیث نصّ صریح است بر اینکه جنگهای علی علیه السلام جهاد بر حق و برای حفظ معنی و تأویل و حقیقت قرآن بوده چنانکه جنگهای رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم برای تنزیل و نزول ظاهر قرآن بوده.
- و آن سه جنگی که علی علیه السلام نمود بحکم فرموده رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم جنگ با مسلمین نبوده چون اگر جنگ با مسلمین بود حتما آن حضرت نهی از آن می نمود نه آنکه امر بآنها نماید و آنها را نام گذاری نماید بنام ناکثین و قاسطین و مارقین که خود دلیل کامل بر ارتداد آنها و قیام در مقابل قرآن بوده چنانچه مشرکین قیام در مقابل قرآن نمودند.
- پس انقلابات و جنگهای امیر المؤمنین روی عدم حسن سیاست نبوده بلکه روی نفاق و دوئیت و عدم توجه مخالفین بقواعد و قوانین و دستورات رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلّم بوده است.
- شما اگر از روی علم و انصاف و بیطرفانه برویه و رفتار حکومت شرعی کامل و خلافت پنج سالۀ آن حضرت و احکامی که بحکام ولایات و مأمورین لشکری و کشوری صادر می فرمود مراجعه نمائید(مانند دستوراتی که بمالک اشتر و محمّد بن ابی بکر در حکومت مصر بعثمان بن حنیف و عبد اللّه بن عباس در حکومت بصره و بقثم بن عباس در حکومت مکه و بسایر عمّال خود در حین مأموریت های آنها داده که در نهج البلاغه ضبط گردیده)تصدیق خواهید نمود که بعد از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم سیاستمدار عادل نوع پروری مانند علی علیه السلام چشم روزگار ندیده که دوست و دشمن معتقد باین معنی می باشند.
- برای آنکه آن حضرت در ورع و تقوی امام المتقین بوده در علم و دانش عالم بکتاب اللّه و تفسیر و تأویل و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و مجمل و مفصل آن بعلاوه عالم بغیب و شهود بوده.
- شیخ- معنای این جملۀ مبهم را نفهمیدم که سیدنا علی کرم اللّه وجهه را عالم بغیب و شهود خواندید معنی غیب و شهود را نفهمیدم متمنی است واضح تر بیان فرمائید. ص :901
- داعی- ابهامی در این معنی نبوده علم بغیب یعنی احاطه بر بواطن امور و آگاهی بر اسرار پوشیده از خلایق که عالم بآن علم بافاضات غیب الغیوب جلّ و علا انبیاء و اوصیاء آنها بودند البته هر یک بمقداری که خداوند متعال برای آنها صلاح دیده و مقتضای دعوات آنها بوده آگاهی بر امور غیبیه داشتند.
- و بعد از خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم عالم بچنین علمی شخص امیر المؤمنین علی علیه الصلاة و السّلام بوده است.
- شیخ- از جنابعالی انتظار نداشتم که عقاید باطله غلات شیعه را(با اینکه از آنها بیزاری می جوئید)بیان نمائید.
- بدیهی است که این تعریف بما لا یرضی صاحبه می باشد زیرا که علم غیب از مخصوصات ذات باری تعالی می باشد و احدی از عباد در این علم راه ندارد.
- داعی- این گفتار شما همان اشتباهی است که عمدا یا سهوا گذشتگان شما نموده اند اینک شما هم بدون تفکر و تعقل و تعمق تبعا للاسلاف بر زبان جاری نمودید و اگر قدری دقیق می شدید کشف حجب بر شما می شد و می دانستید که معتقد بودن بعلم غیب از برای انبیاء عظام و اوصیاء کرام و برگزیدگان حق تعالی ابدا ربطی بغلو ندارد بلکه برای آنها امر عادی بوده است و خود اثبات مقام عبودیت خالص است جهة آنها که عقل و نقل و نص صریح قرآن مجید شاهد بر این معنی می باشد.
- علم غیب را غیر از خدا احدی نداند
- شیخ- بی لطفی فرمودید که اشاره بقرآن نمودید زیرا که نص قرآن کریم بر خلاف این بیان شما وارد است.
- داعی- خیلی ممنون می شوم آیات بر خلاف را که می فرمائید قرائت فرمائید.
- شیخ- آیات چندی در قرآن کریم شاهد بر این عرض حقیر می باشد اولا در آیه 59 سورۀ 6(انعام)صریحا می فرماید وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ الْغَیْبِ لاٰ یَعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاّٰ یَعْلَمُهٰا وَ لاٰ حَبَّةٍ فِی ظُلُمٰاتِ الْأَرْضِ وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ (1).
- این آیه دلیل قاطع است بر اینکه جز ذات پروردگار احدی عالم بعلم غیب نیست و هر کس علم بغیب را برای غیر خدا قائل شود غلو نموده و بندۀ ضعیف را شریک در صفت خدائی قرار داده و حال آنکه ذات پروردگار معرّی و مبرّای از شریک است ذاتا و صفة و اینکه فرمودید سیدنا علی کرم اللّه وجهه عالم بعلم غیب بوده است علاوه بر اینکه او را در صفت مخصوص خدا شریک قرار داده اید مقامش را بالاتر از مقام پیغمبر بزرگ برده اید زیرا خود پیغمبر صلی اللّه علیه و آله و سلّم مکرر می فرمود من بشری هستم مانند شما و عالم بعلم غیب خدا است و صریحا اظهار عجز از علم غیب می نمود مگر آیه 110 سوره 18(کهف) را مطالعه ننموده اید که فرمود قُلْ إِنَّمٰا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحیٰ إِلَیَّ أَنَّمٰا إِلٰهُکُمْ إِلٰهٌ وٰاحِدٌ (2).
- و نیز در آیه 188 سوره 7(اعراف)فرمود قُلْ لاٰ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَ لاٰ ضَرًّا إِلاّٰ مٰا شٰاءَ اللّٰهُ وَ لَوْ کُنْتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَ مٰا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلاّٰ نَذِیرٌ وَ بَشِیرٌ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ (3).
- و در آیه 33 سوره 11(هود)فرموده وَ لاٰ أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزٰائِنُ اللّٰهِ وَ لاٰ أَعْلَمُ الْغَیْبَ (4). ص :903
24-
- 1) کلید خزائن غیب نزد خداست و کسی جز خدا بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکی و دریا است همه را می داند و هیچ برگی از درخت نیفتد مگر آنکه او آگاه است و هیچ دانه در زیر تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتاب مبین مسطور است.
- 2) (ای رسول)بگو بامت که من مانند شما بشر هستم(تنها فرق من با شما اینست)که بمن وحی می رسد جز این نیست که خدای شما خدای یکتا است.
- 3) (ای رسول)بگو بامت که من مالک نفع و ضرر خویش نیستم مگر آنچه خدا بر من خواسته است و اگر من از غیب جز آنچه بوحی می دانم(یعنی بافاضه غیب الغیوب)آگاه بودم بر خیر و نفع خود همیشه می افزودم و هیچ گاه زیان و رنج نمی دیدم من نیستم مگر رسولی ترساننده و بشارت دهنده اهل ایمان.
- 4) و نمی گویم من بشما که خزائن خدا نزد من است و نه مدعیم که از علم غیب حق آگاهی دارم.
- و در آیه 66 سوره 27(النمل)فرمود قُلْ لاٰ یَعْلَمُ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلاَّ اللّٰهُ وَ مٰا یَشْعُرُونَ أَیّٰانَ یُبْعَثُونَ (1).
- در صورتی که خود پیغمبر بصریح این آیات شریفه اذعان دارد به ندانستن علم غیب و این علم را از مخصوصات ذات الهی می داند شما چگونه چنین علمی را جهة علی قائلید پس این عقیده نیست مگر آنکه مقام علی بایستی از مقام پیغمبر بالاتر باشد.
- مگر نه اینست که در آیه 174 سوره 3(آل عمران)فرموده وَ مٰا کٰانَ اللّٰهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَی الْغَیْبِ (2).
- پس روی چه قاعده شما علم غیب را برای غیر خدا قائل می شوید اگر این عقیده غلو نیست که علی را شریک خدا قرار دهید پس غلو چه چیز است.
- داعی- مقدمات بیانات شما صحیح است و مورد قبول و عقیده همه ما می باشد ولی نتیجه ای که از مقدمات گفتارتان گرفتید نارسا می باشد.
- علم غیب از جانب خدا افاضه بر انبیاء و اوصیاء می شود
- اما در مقدمات اولیه که فرمودید عالم بعلم غیب ذات پروردگار است و کلید و مفتاح علم غیب در نزد خدای متعال می باشد و نظر بآیۀ آخر سورۀ کهف رسول اللّه خاتم الانبیاء صلی اللّه علیه و آله و سلّم و تمام انبیاء عظام و اوصیاء کرام و ائمه طاهرین سلام اللّه علیهم اجمعین بشری هستند مانند سایر افراد بشر و در ساختمان هیاکلشان چیزی زیادتی ندارند و آنچه در هیاکل جسمانی دیگران بکار رفته در وجودات مقدسه آنها نیز بکار رفته ابدا شک و شبهه ای نیست و عقاید جمیع امامیه همین است و آیاتی که شما قرائت نمودید هر یک در محل خود صحیح است.
- و اما آیه سوره مبارکه هود را که قرائت نمودید مربوط بحضرت نوح شیخ الانبیاء علی نبینا و آله و علیه السّلام می باشد. ص :904
- 1) (ای رسول ما)بگو که در همه آسمانها و زمین جز خدا کسی از علم غیب آگاه نیست و هیچ نمی دانند که چه هنگام زنده و بر انگیخته خواهند شد.
- 2) خدای متعال همه شما را از سر غیب آگاه نسازد.
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ




