کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی
- شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص935
- نقل اخبار اهل تسنن در ندای سلونی دادن علی علیه السلام ص :935
- فلذا اکابر علماء خودتان از قبیل ابن کثیر در جلد چهارم تفسیر و ابن عبد البر در استیعاب و سلیمان بلخی حنفی در ینابیع المودة و مؤید الدین خوارزمی در مناقب و امام احمد در مسند و حموینی در فرائد و ابن طلحه در درّ المنظوم و میر سید علی شافعی در مودة القربی و حافظ ابو نعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء و محمّد بن طلحه شافعی در مطالب السئول و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه و
- دیگران از محققین شما بعبارات و الفاظ مختلفه در موارد متعدده نقل نموده اند از عامر بن واثله و ابن عباس و ابی سعید البحتری و انس بن مالک و عبد اللّه بن مسعود از امیر المؤمنین صلوات اللّه علیه که بالای منبر فرمود:أیها الناس سلونی قبل ان تفقدونی فانّ بین جوانحی لعلما جمّا سلونی فانّ عندی علم الاوّلین و الآخرین (1).
- و ابی داود در ص 356 سنن و امام احمد حنبل در ص 278 جلد اول مسند و بخاری در ص 46 جلد اول و ص 241 جلد دهم صحیح نقل نموده اند مسندا که علی علیه السلام فرمود سلونی عما شئتم و لا تسئلونی عن شیء الاّ انبأتکم به (2).
- و شیخ سلیمان بلخی حنفی در ص 74 ضمن باب 14 ینابیع الموده از موفق بن احمد خوارزمی و شیخ الاسلام حموینی بسند خودشان از ابو سعید بحتری نقل نموده که گفت: رایت علیّا رضی اللّه عنه علی منبر الکوفة و علیه مدرعة رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم و هو متقلّد بسیفه و متعمم بعمامته صلی اللّه علیه و آله و سلّم فجلس علی المنبر فکشف عن بطنه و قال سلونی قبل ان تفقدونی فانّما بین الجوانح منّی علّم جم هذا سفط العلم هذا لعاب رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و سلم هذا ما زّقنی رسول اللّه زقّا زقّا فو اللّه لو ثنّیت لی و سادة فجلست علیها لافتیت اهل التوریة بتوراتهم و اهل الانجیل بانجیلهم حتّی ینطق اللّه التوریة و الانجیل فیقولان صدق علیّ قد افتاکم بما انزل فیّ و انتم تتلون الکتاب أ فلا تعقلون (3). ص :936
6-
- 1) ای مردم سؤال کنید از من(یعنی از آنچه می خواهید)قبل از آن که مرا نیابید پس بدرستی که در سینه من علم فراوانی است سؤال کنید از من که در نزد من است علم اولین و آخرین.
- 2) سؤال کنید مرا از هرچه می خواهید و سؤال نمی کنید مرا از چیزی مگر آنکه شما را خبر می دهم بآن.
- 3) دیدم علی را بر منبر کوفه در حالتی که جامه پشمی پیغمبر را پوشیده و عمامه آن حضرت را بر سر و بشمشیر آن حضرت تکیه نموده پس نشست بر روی منبر و شکم مبارک را باز نموده فرمود سؤال کنید از من قبل از آنکه مرا نیابید(چون دعوی خود را مقید بمطلب خاصی ننموده یعنی از هرچه می خواهید سؤال کنید)جز این نیست که در سینۀ من علم فراوان است این شکم من سفط علم است این لعاب رسول خدا می باشد(یعنی اثر آب دهان پیغمبر است)اینست آنچه حضرت بمن دانه علم را خورانیده پس بخدا قسم که اگر مسند برای من پهن شود و متکاء اختیار بر او گذارده گردد و در آنجا بنشینم هرآینه فتوی می دهم اهل توریة را بتوریة آنها و اهل انجیل را بر انجیل آنها تا آنکه خداوند متعال آن کتابها را بنطق آورده بگویند راست گفت علی فتوی داد شما را بآنچه نازل شده در ما.
- و نیز شیخ الاسلام حموینی در فرائد و مؤید الدین خوارزمی در مناقب نقل می نمایند که در بالای منبر فرمود سلونی قبل ان تفقدونی فو الذی فلق الحبة و برء النسمة لا تسئلونی عن آیة من کتاب اللّه الاّ حدّثتکم عنها متی نزلت بلیل او نهار فی مقام او مسیر فی سهل ام فی جبل و فی من نزلت فی مؤمن او منافق و ما عنی اللّه بها ام عامّ ام خاصّ (1).
- ابن کوّای خارجی برخاست و گفت: اخبرنی عن قوله تعالی الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریّة فقال علیه السّلام اولئک نحن و اتباعنا فی یوم القیمة غرّاء محجلین روّاء مرویین یعرفون بسیماهم (2).
- و نیز امام احمد بن حنبل در مسند و شیخ سلیمان بلخی حنفی در ص 74 ینابیع الموده ضمن باب 14 از ابن عباس نقل می نماید که علی در بالای منبر فرمود: سلونی قبل ان تفقدونی سلونی عن کتاب اللّه و ما من آیة الاّ و انا اعلم حیث انزلت بحضیض جبل او سهل ارض و سلونی عن الفتن فما من فتنة الاّ و قد علمت من کسبها و من یقتل فیها (3). ص :937
12-
- 1) سؤال کنید از من قبل از آنکه مرا نیابید قسم بآن خدائی که دانه را شکافته و بشر را آفریده سؤال نمی کنید از من از آیه ای از کتاب خدا مگر خبر می دهم بشما از آنها که چه وقت نازل گردیده شب یا روز در مقام یا در راه در زمین یا در کوه و در چه کس نازل شده در مؤمن با منافق عام است یا خاص.
- 2) خبر بده مرا از آیه ای که خدا می فرماید مؤمنینی که عمل صالح نمودند آنها بهترین مردم اند فرمود آنها ما هستیم و اتباع ما که روز قیامت پیشانی سفیدانیم شناخته می شوند آنها بصورتهایشان.
- 3) سؤال کنید از من از کتاب خدا قبل از آنکه مرا نیابید نیست آیه ای مگر آنکه من داناترم چگونه نازل گردیده در دامنه کوه یا زمین نرم و سؤال کنید از من از فتنه ها پس نیست فتنه ای مگر آنکه من می دانم چگونه برپا شده و کی در او کشته می شود.
- ابن سعد در طبقات و ابی عبد اللّه محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 52 کفایت الطالب که اختصاص بهمین موضوع داده و حافظ ابو نعیم اصفهانی در سطر اول ص 68 جلد اول حلیة الاولیاء مسندا ازامیر المؤمنین علیه السلام نقل می نماید که فرمود. و اللّه ما نزلت آیة الاّ و قد علمت فیمن نزلت و این نزلت و علی من نزلت ان ربی وهب لی قلبا عقولا و لسانا طلقا (1).
- و نیز در همان کتابها نقل می نمایند کهامیر المؤمنین علیه السلام فرمود: سلونی عن کتاب اللّه فانّه لیس من آیة الاّ و قد عرفت بلیل نزلت ام بنهار فی سهل ام فی جبل (2).
- و نیز در مناقب خوارزمی از اعمش از عبایة بن ربعی روایت نموده که گفت. کان علیّ رضی اللّه عنه کثیرا یقول سلونی قبل ان تفقدونی فو اللّه ما من ارض مخصبة و لا مجدبة و لا فئة تضل مائة او تهدی مائة الاّ و انا اعلم قائدها و سائقها و نائقها الی یوم القیمة (3).
- و نیز جلال الدین سیوطی در ص 124 تاریخ الخلفاء و بدر الدین حنفی در عمدة القاری و محب الدین طبری در ص 198 جلد دوم ریاض النضرة و سیوطی در ص 319 جلد دوم تفسیر اتقان و ابن حجر عسقلانی در ص 485 جلد هشتم فتح الباری و نیز در ص 338 جلد هفتم تهذیب التهذیب نقل می نمایند که علی علیه السلام فرمود:سلونی و اللّه لا تسئلونی عن شیء یکون الی یوم القیمة الاّ اخبرتکم و سلونی عن کتاب الله فو الله ما من آیة الا و انا اعلم أ بلیل نزلت ام بنهار فی سهل ام فی جبل (4). ص :938
19-
- 1) بخدا قسم نازل نگردید آیه ای مگر بتحقیق من می دانم در چه کس نازل گردیده و بر چه چیز نازل گردیده خدای من افاضه فرمود بمن قلبی و عقلی کامل و زبانی طلق و گویا و ناطق.
- 2) سؤال کنید از من از کتاب خدا پس بدرستی که نیست آیه ای مگر آنکه من می شناسم بشب نازل شده یا روز در زمین نرم یا کوه سخت.
- 3) علی(علیه السلام)بسیار می فرمود سؤال کنید از من قبل از آنکه مرا نیابید بخدا قسم نیست زمینی پرگیاه یا خشک بی گیاه و نیست گروهی که گمراه کنند صد نفر را یا هدایت نمایند صد نفر را مگر آنکه من بهتر می دانم رئیس و قائد آنها را و خواننده آنها و راننده آنها را تا روز قیامت.
- 4) سؤال کنید از من بخدا قسم سؤال نمی کنید مرا از چیزی تا روز قیامت مگر آنکه خبر می دهم شما را(از آنها). سؤال کنید مرا از کتاب خدا بخدا قسم نیست آیه ای مگر آنکه من می دانم در شب نازل گردیده یا روز در زمین نرم یا کوه سخت.
- آیا این بیانات ادعای بغیب نیست و جز عالم بعلم غیب دیگری می تواند چنین ادعائی در مقابل دوست و دشمن بنماید اگر قدری از عادت خارج شوید و با نظر انصاف بنگرید خواهید دانست که آن حضرت عالم بعلم غیب بوده و در مقام عمل هم ظاهر می نموده و از مغیبات خبر می داده.
- خبر دادن از سنان بن انس که قاتل امام حسین گردید
- چنانچه ابن ابی الحدید معتزلی همین خبرها را در ص 208 جلد اول شرح نهج البلاغه(چاپ مصر) از کتاب غارات ابن هلال ثقفی نقل نموده تا آنجا که گوید شخصی از جا برخاست و گفت اخبرنی بما فی راسی و لحیتی من طاقة شعر یعنی مرا خبر بده که در هر طرفی از سر و صورت من چه قدر مو می باشد حضرت فرمودند خلیل من رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم مرا خبر داده که در پای هر موئی از سر تو ملکی است که تو را لعنت می کند و در پای هر موئی از صورت تو شیطانی است که تو را اغوا می کند و در خانه ات گوساله ای داری که می کشد پسر پیغمبر را و او انس نخعی بود و فرزندش سنان در آن موقع بچه ای بود که در خانه بازی می کرد و در سال 61 هجری در کربلا بود و قاتل حسین بن علی علیهما السّلام شد(بعضی گفتند سؤال کننده سعد بن ابی وقاص بود و پسر گوساله اش عمر علیه اللعنة بود که امیر لشکر و برپاکننده غائلۀ کربلا شد)ممکن است هر دو در دو مجلس مختلف سؤال نموده باشند.
- حضرت بوسیله این اخبار می فهماند که علم من از رسول خدا صلی اللّه علیه و آله و سلّم سرچشمه گرفته و احاطه بر مغیبات دارم.
- خبر دادن از علمداری حبیب بن عمار
- و نیز اکابر علماء خودتان مانند امام أحمد حنبل در مسند و ابن ابی الحدید در ص 208 جلد اول شرح نهج نقل نموده اند که روزی در دوره خلافت ظاهری در مسجد کوفه نشسته و اصحاب در اطراف آن حضرت بودند شخصی گفت خالد ابن عویطه در وادی القری از دنیا رفت حضرت فرمود لم یمت و لا یموت حتی یقود جیش ضلالة و صاحب لوائه حبیب بن عمار (1) ص :939
29-
- 1) نمرده و نخواهد مرد تا سردار لشکر ضلالت و گمراهی گردد و علمدار او حبیب بن عمار خواهد بود.
- جوانی از میان جمعیت عرض کرد منم حبیب بن عمار یا امیر المؤمنین و از دوستان صمیمی و حقیقی شما هستم حضرت فرمودند دروغ نگفته ام و نخواهم گفت کانه می بینم خالد سردار لشکر ضلالت و گمراهی گردیده و تو علمدار او هستی و از این در مسجد(اشاره بباب الفیل)وارد می شوید و پرده پرچم بدر مسجد گرفته پاره خواهد شد.
- سالها از این خبرامیر المؤمنین علیه السلام گذشت در دوره خلافت یزید پلید عبید اللّه ابن زیاد ملعون والی کوفه شد و لشکر فراوانی بجنگ حضرت سید الشهداء صلوات اللّه علیه می فرستاد بیشتر همان مردمی که از آن حضرت خبر خالد و حبیب بن عمار را شنیده بودند روزی در مسجد حاضر بودند که صدای هلهله و هیاهوی لشکریان برخاست (چون در سابق محل اجتماعات مساجد بود لذا لشکریان برای نمایش بمسجد ورود و خروج می نمودند)دیدند خالد بن عویطه سردار لشکر ضلالت اثر بعزم کربلا و جنگ با پسر پیغمبر برای نمایش از همان باب الفیل وارد مسجد شد در حالتی که حبیب بن عمار علمدار او بود موقع ورود بمسجد پردۀ پرچم بدر مسجد گرفت پاره شد تا صداقت گفتار آن حضرت و حقیقت علمش بر منافقین ظاهر گردد.
- آیا این خبر با این علامت قبل از وقوع اخبار بغیب نبوده تا اثبات یقین بر شما بنماید.
- خبر دادن از مغیبات
- اگر شما نهج البلاغه را که مجموعه ای از خطب و کلمات آن حضرت است دقیقانه مطالعه فرمائید از خبرهای غیبی که آن حضرت داده بسیار می بینید از حوادث و ملاحم و احوال بزرگان سلاطین و خروج صاحب زنج و غلبه مغولها و سلطنت چنگیز خان و حالات خلفاء جور و طرز معاملات آنها با شیعیان و مخصوصا از ص 208 تا ص 211 جلد اول شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید را که مفصلا بیان می کند و خواجه کلان بلخی حنفی هم در اول باب 14 ینابیع الموده ببعض از آن خطب و خبرها استشهاد می نماید بکثرت علم آن حضرت ببینید تا کشف حقیقت گردد
- خبر دادن از غلبه معاویه و ظلمهای آن ملعون
- از جمله خبر دادن باهل کوفه از غلبه معاویه علیه الهاویه بر آنها و امر کردن بر سب و لعن آن حضرت چنانچه بعدها تمام گفته های آن حضرت واقع شد ص :940
- از جمله فرمود امّا انّه سیظهر علیکم بعدی رجل رحب البلعوم مندحق البطن یأکل ما یجد و یطلب ما لا یجد فاقتلوه و لن تقتلوه الا و انّه سیأمرکم بسبّی و البراءة منّی فامّا السبّ فسبّونی فانّه لی زکاة و لکم نجاة و امّا البراءة فلا تتبرّؤا منّی فانّی ولدت علی الفطرة و سبقت الی الایمان و الهجرة (1). ص :941
- ابن ابی الحدید در ص 356 جلد اول شرح نهج(چاپ مصر)و دیگران از اکابر علماء خودتان تصدیق دارند که آن لعین معاویة بن ابی سفیان بوده که وقتی غالب و امر خلافتش محکم گردید امر کرد مردم را بسب و لعن و دشنام و تبرّی جستن از آن حضرت که مدت هشتاد سال این عمل شنیع در میان مسلمانان متداول بود که آن حضرت را ظالمانه در منبر و محراب حتی در خطبه نماز جمعه سب و لعن می نمودند تا زمان خلافت عمر بن عبد العزیز اموی خلیفه عصر که با تدبیر صالحانه سب و لعن را بر طرف و مردم را از آن عمل قبیح بل اقبح منع نمود.
39-
- زود باشد که غالب شود بر شما بعد از من مردی گشاده گلو و بر آمده شکم که هرچه یابد بخورد و طلب نماید هرچه را نیابد پس بکشید او را و هرگز نمی کشید او را بدانید که زود باشد آن مرد امر کند شما را بدشنام دادن بمن و بیزاری جستن از من. اما سب کردن و دشنام دادن را اجازه می دهم زیرا آن دشنام(چون زبانی است)برای من پاکیزگی و برای شما نجات است(از ضرر آن ملعون)و اما برائت و بیزاری(چون امر قلبی است) از من مجوئید زیرا که من متولد شده ام بر فطرت(توحید و اسلام)(این جمله اشاره بآنست که أبوین آن حضرت مؤمن بوده اند)و پیشی گرفته ام بایمان و هجرت با آن حضرت. مراد آن حضرت از مرد پرخوار معاویه علیه الهاویه بوده چنانچه ابن ابی الحدید در ص 335 جلد اول شرح نهج(چاپ مصر)گوید مراد معاویه پرخوار است که در تاریخ به پرخواری معروف است و کان یأکل فی الیوم سبع اکلات(چنانچه زمخشری در ربیع الابرار گفته)روزی هفت مرتبه غذا می خورد و هر مرتبه آن قدر می خورد که کنار سفره دراز می شد صدا می زد یا غلام ارفع فو اللّه ما شبعت و لکن مللت غلام بیا سفره را بردار بخدا قسم(از بس خوردم)خسته شدم ولی سیر نشدم. آن ملعون از جمله اشخاصی بود که مرض جوع الکلاب داشت(در طب قدیم بیانی دارد که در معده چنین شخصی حرارتی پیدا می شود که هرچه غذا از مری وارد معده گردد مبدل به بخار گردیده نفع و ضرر او معلوم نگردد). پرخواری او ضرب المثل اعراب گردید هر آدم پرخواری را باو مثل می زدند یکی از شعراء رفیق پرخوار خود را هجو شیرینی نموده و گفته.و صاحب لی بطنه کالهاویه-کان فی امعائه معاویه. یعنی رفیق و یار مصاحبی دارم که شکم او مثل هاویه است(هاویه اسم یکی از طبقات جهنم است چون جهنم از قبول کفار سیری ندارد چنانچه در قرآن فرماید بجهنم گفته شود هل امتلأت فتقول هل من مزید یعنی سیر شدی گوید آیا باز زیادی هست اشاره بآنکه هرگز از قبول کفار سیر نخواهم شد)مثل آنکه در امعاء و روده های او معاویه قرار گرفته. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ




