شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص942 وقوع این عمل شنیع قبیح را آن حضرت قبلا خبر داده بود پس تصدیق نمائید

 

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/

صفرزاده-  https://safarzade.blog.ir

نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad

بِسْمِ‏ اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ الرَّحِيمِ‏

«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

کلام اسلامی شبهای پیشاور سلطان واعظین شیرازی

  1. شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع ص942
  2. وقوع این عمل شنیع قبیح را آن حضرت قبلا خبر داده بود پس تصدیق نمائید که آن حضرت عالم بغیب بوده و از پس پرده و وقایع آینده بافاضه پروردگار خبر داشته.
  3. از این قبیل خبرها بسیار داد که بعد از گذشتن سالها و قرنها مردم وقوع آنها را دیدند
  4. خبر دادن از کشته شدن ذو الثدیه قبل از شروع بجنگ
  5. از جمله در جنگ نهروان قبل از وقوع جنگ خبر قتل خوارج و(تزمله معروف به ذو الثدیه (1))را داد و نیز خبر داد باینکه از خوارج بیش از ده نفر نجات پیدا نکنند و از مسلمانان بیش از ده نفر کشته نمی شوند باین عبارت که لا یفلت منهم عشرة و لا یهلک منکم عشرة.
  6. چنانچه ابن ابی الحدید و خواجه کلان بلخی و دیگران نقل نموده اند که آنچه خبر داده بود بعدها تمام واقع شد.
  7. مخصوصا ابن ابی الحدید در ص 425 جلد اول شرح نهج(چاپ مصر)ذیل این خبر گوید هذا الخبر من الاخبار التی تکاد تکون متواترة لاشتهاره و نقل الناس کافة و هو من معجزاته (2).
  8. آیا اینها اخبار بغیب و آگاه بودن بامور آینده نبوده تا رفع شبهه و اشکال از شما بشود و پی بمقام ولایت و حقیقت آن حضرت ببرید و منصفانه تصدیق نمائید که بین آن حضرت و سایر خلفاء تفاوت آشکارا بوده است.
  9. اگر دارای علم لدنّی نبوده و اتصال با ما وراء عالم طبیعت نداشته چگونه از امور غیبیه خبر می داده که بعد از سالها و قرنها واقع می گردید. مانند خبر دادن از کشته شدن میثم تمّار بدست عبید اللّه بن زیاد و کشته شدن ص :942
9-
  1. 1) بنظر بعضی ذو الثدیة بفتح(ث)صاحب دستهای کوچک است زیرا ثدی بمعنی دست است و ه در آخر ثدی علامت تصغیر است یعنی تزمله رئیس خوارج دارای دو دست کوچک بوده است لذا ذو الثدیه لقب او شده بود.و بعقیده ارباب لغت ثدی بمعنی پستان است و چون حرقوص ابن زهیر رئیس خوارج پستانهای بزرگ داشت لذا معروف شد به ذو الثدیّه
  2. 2) این خبر از اخبار نزدیک بتواتر است از جهة شهرتی که دارد و تمام مردم نقل نموده اند و این خبر خود از معجزات آن حضرت می باشد.
  3. جویریه و رشید هجری بدست زیاد و خبر حادثه و قتل عمر و بن حمق بدست اعوان معاویه و بالاتر از همه خبر دادن شهادت فرزند دلبند خود حضرت ابا عبد اللّه الحسین علیه السّلام که مکرر معرفی قتله آن حضرت را می نمود چنانچه قبلا اشاره نمودم بخبر دادن از انس و عمر سعد قتله آن حضرت که تمام این اخبار را اکابر علمای خودتان از قبیل طبری و ابن ابی الحدید در ص 208 جلد اول شرح نهج و سایر مجلدات و محمد بن طلحه شافعی و سیوطی و خطیب خوارزمی و دیگران مشروحا نقل نموده اند.
  4. خبر دادن از قتل خود و معرفی ابن ملجم را
  5. از جمله اخبار غیبیه خبر دادن از قتل خود و معرفی نمودن عبد الرحمن بن ملجم مرادی را باینکه قاتل من است درحالی که آن ملعون اظهار علاقه و وداد ظاهرا بآن حضرت می نمود چنانچه ابن اثیر در ص 25 جلد چهارم اسد الغابه و دیگران نقل نموده اند که وقتی شرفیاب شد در حضور اصحاب زبان بمدح آن حضرت گشود و گفت:
  6. انت المهیمن و المهذب ذو الندی …..و ابن الضراغم فی الطراز الاول …..الله خصک یا وصی محمد …..و حباک فضلا فی الکتاب المنزل (1)إلی آخر الابیات:
  7. جمیع اصحاب از طلاقت لسان و کثرت علاقه او بآن حضرت تعجب نمودند حضرت در جواب فرمود. …..انا انصحک منی بالوداد …..مکاشفة و انت من الاعادی
  8. و نیز ابن حجر در ص 82 صواعق گوید حضرت در جواب او فرمود …ارید حیاته و یرید قتلی …..غدیرک من خلیل من مرادی (2)ص :943
17-
  1. 1) خداوند ترا بامامت قائم بر خلق نموده است تو خالص از هر عیب و ریبی و صاحب جود و سخائی نسبت بدوست و دشمن تو فرزند شیر مردی و شجاع و نامی هستی که بفنون نیروهای سابق و لا حق دانا بوده ای. (ای وصی پیغمبر خاتم(صل الله علیه وآله وسلم)پروردگار عالمیان تو را باین منزلت و مقام اختصاص داده است که هر گونه فضل و کرامتهای خود را در قرآن مجید بر تو افاضه و مقرر داشته.
  2. 2) من تو را نصیحت می نمایم که از دوستان من باشی علنی و بر ملاء و حال آنکه تو از دشمنان من هستی و عجب آنکه من حیات و زندگانی او را می خواهم و او مرگ و کشته شدن مرا طالب است و این غدار ظاهر دوست از طایفه مراد است.
  3. عبد الرحمن عرض کرد گویا اسم مرا شنیده اید از نام من بدتان آمده است فرمود نه چنین است بلکه واضح و آشکار می دانم تو قاتل منی و بهمین زودی این محاسن سفید مرا بخون سرم خضاب می نمائی عرض کرد اگر چنین است امر کن مرا بقتل رسانند و نیز اصحاب همین تقاضا را نمودند حضرت فرمود این امری است محال یعنی نشدنی برای آنکه دین من اجازه نمی دهد قصاص قبل از جنایت را؟!.
  4. علم من حکم می کند تو قاتل منی ولی احکام دین مربوط باعمال ظاهر است هنوز از تو عملی بر خلاف ظاهر بارز نگردیده شرعا نمی توانم حکمی بر تو جاری نمایم.
  5. مستر کارلیل انگلیسی در کتاب الابطال خود گوید کشته شد علی بن أبی طالب بعدالت خود یعنی اگر عدالت نمی کرد و قصاص قبل از جنایت می کرد قطعا بدنش بسلامت می ماند چنانچه سلاطین عالم بمجردی که سوء ظن بکسی پیدا می کردند و لو فرزند و برادر و عیال و اقارب عزیزشان بود فوری معدومشان می نمودند.
  6. ولی علی علیه السلام یگانه راد مردی بود که پا از دایرۀ شرع و دیانت بیرون نگذارد در عین آنکه قاتل خود را بطور جزم معرفی نمود ولی چون بر حسب ظاهر هنوز جنایتی از او بعمل نیامده قصاص نکرد بلکه کمال رافت و محبت را دربارۀ او مرعی داشت تا شقاوت خود را ظاهر ساخت و اثبات نمود احاطه علم آن حضرت را بر بواطن و عواقب امور.
  7. و این خود دلیل دیگری است بر اینکه عالم بغیب جز پیغمبر و امام که معصوم از خطایا می باشند دیگری نخواهد بود چه آنکه اگر معصوم نباشد روی علم و دانش بحقایق امور فسادها خواهد نمود ولی پیغمبر یا امام چون دارای عصمت اند(مانند امیر المؤمنین علیه السّلام)با علم و اطلاع بر قاتل خود پا از دائرۀ شرع انور بیرون نگذارد قصاص قبل از جنایت ننمود. ص :944
  8. آیا اینها دلائل بر اثبات علم و اطلاع آن حضرت بر اسرار و مغیبات نبوده که جوانی از راه رسیده با یک عالم مسرت از در و داد و محبت دست ببوسد و مدیحه بخواند حضرت بفرماید تو قاتل منی بخدا اگر قدری انصاف باشد تصدیق می شود که آن حضرت دارای علم بظاهر و باطن بوده است.
  9. اشاره باعلمیّت و افضلیّت علی علیه السلام
  10. شیخ سلیمان بلخی حنفی در اول باب 14 ینابیع الموده ص 65 از درّ المنظّم ابن طلحه شافعی نقل نموده کهامیر المؤمنین علیه السلام فرمود. …..لقد حزت علم الاوّلین و انّنی ….. ظنین بعلم الآخرین کتوم ….. و کاشف اسرار الغیوب باسرها ….. و عندی حدیث حادث و قدیم …...و انّی لقیّوم علی کلّ قیّم …..محیط بکلّ العالمین علیم (1)
  11. و بعد از آن فرمود آن حضرت لو شئت لأوقرت من تفسیر الفاتحة سبعین بعیرا قال النبیّ صلی اللّه علیه و آله و سلّم انا مدینة العلم و علیّ بابها قال اللّه تعالی و أتوا البیوت من ابوابها فمن اراد العلم فعلیه بالباب (2). ص :945
  12. اگر هیچ دلیلی بر اثبات خلافت بلافصل و تقدم آن حضرت بر دیگران نبود(و حال آنکه دلائل از حد احصاء خارج است از عقل و نقل و کتاب و سنت و اجماع چنانچه در شبهای گذشته بمختصری از آنها اشاره نمودیم)مگر همین دو دلیل یکی مقام اعلمیت و افضلیت آن حضرت که روی قاعدۀ عقل و منطق هیچ جاهلی حق تقدم بر عالم ندارد و اعلمیت و افضلیت آن حضرت در نزد دوست و دشمن بارز و آشکار است حتی ابن ابی الحدید ضمن خطبه اول کتابش گوید قدّم المفضول علی الافضل این عبارت اقرار و اعتراف بافضلیت آن حضرت است منتها روی عادت و تعصب گوید خدا خواست مفضول (یعنی صفر الکف)تمام را بر افضل و اکمل مقدم دارد.
29-
  1. 1) هرآینه بتحقیق دانا و ماهرم بعلوم اولین و دانا و عالمم بعلوم آخرین که در سینۀ من تمام مکتوم است و کاشف جمیع اسرار غیبم و هر داستانی از سابق و لا حق در سینۀ من است و من بر هر صغیر و کبیر فرمان روایم علم من احاطه بجمیع موجودات دارد.
  2. 2) اگر بخواهم از تفسیر سوره فاتحه تنها هفتاد شتر را بار خواهم نمود و مؤید بیان من فرموده پیغمبر است که فرمود من شهرستان علمم و علی در آن می باشد و تأیید فرمودۀ پیغمبر آیۀ شریفه است که می فرماید وارد خانه ها شوید از در آنها. پس کسی که اراده دارد تحصیل علم نماید باید از بابی که پیغمبر معرفی فرمود وارد گردد.
  3. و حال آنکه چنین بیانی از شخص عالمی مانند ابن ابی الحدید شایسته نبوده که مورد اعتراض فضلاء و دانشمندان و ارباب منطق قرار گیرد و بر او خرده گیرند که بر خلاف قواعد علم و منطق و عقل اظهار عقیده نموده و این نسبت بیجائی است بذات اقدس پروردگار اعظم چه آنکه خدای حکیم علیم هرگز عملی بر خلاف عقل و منطق نمی نماید و مفضولی را بر فاضل مقدم نمی دارد تا چه رسد بر اعلم و افضل.
  4. بشری که مختصر فهم و شعور دارد و بهره ای از علم و منطق برده حاضر نمی شود بتقدیم فاضل بر افضل تا چه رسد بمفضول بر افضل.
  5. چگونه ممکن است خدای حکیم علیم مفضولی را بر افضل مقدم دارد و حال آنکه خود در آیه 12 سوره 39(زمر)بطریق استفهام انکاری می فرماید هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لاٰ یَعْلَمُونَ (1).
  6. و نیز در آیه 36 سوره 10(یونس)فرماید أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لاٰ یَهِدِّی إِلاّٰ أَنْ یُهْدیٰ (2).
  7. پس از جهت اعلمیت و افضلیت حق تقدم در امت بعد از رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلّم با امیر المؤمنین علی علیه السلام بوده است و ابن ابی الحدید در ص 4 جلد اول شرح نهج صریحا اقرار باین معنی نموده آنجا که گوید انّه علیه السّلام افضل البشر بعد رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله و احقّ بالخلافة من جمیع المسلمین (3). ص :946 36-

  1. 1) آیا آنان که(مانند علی)اهل علم و دانش اند با مردم جاهل نادان یکسانند؟(یعنی هرگز یکسان نیستند).
  2. 2) آیا آنکه خلق را براه حق رهبری می کند سزاوارتر به پیروی است یا آنکه رهبری نمی کند مگر آنکه خود هدایت شود.

3) بدرستی که علی علیه السلام بعد از رسول خدا(صل الله علیه وآله وسلم)افضل بشر و احق و اولی بامر خلافت از جمیع مسلمانان بوده است. «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ‏ فَرَجَهُمْ

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید