بصیرت 410-4 سایت: پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ صفرزاده- https://safarzade.blog.i شنبه10/8/ 1404 برابر 10/ جمادی الاولی1447-مدرسه صدر بازار ساعت هشت ونیم صبح –استاد سالک جلسه104- 4- بحث بصیرت وآگاهیه بصیرت در قرآن ونهج البلاغه- وضرورت بصیرت سیاسی اجتماعی از نگاه حضرت امیرالمومنین علی (علیهم السلام ) بصرو نظر و استبصر-بصیرت صدق رمزاصلی وحقیقی پیروزی- غلبه ملتها تکیه برایمان وبصیرت
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
بحث ما محوریت موضوع بصیرت وعلم و دانش
موضوع بحث بصیرت 104 –4- بصیرت وعلم نهج البلاغه حمکت .147..
- حکمت 147 نهج البلاغه -- ُ النَّاسُ ثَلَاثَةٌ عَالِمٌ رَبَّانِيٌّ وَ مُتَعلم عَلَى سَبِيلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ كُلِّ نَاعِقٍ يَمِيلُونَ مَعَ كُلِّ رِيحٍ لَمْ يَسْتَضِيئُوا بِنُورِ الْعلم وَ لَمْ يَلْجَئُوا إِلَى رُكْنٍ وَثِيقٍ يَا كُمَيْلُ الْعلم خَيْرٌ مِنَ الْمال الْعلم يَحْرُسُكَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمال وَ الْمال تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعلم يَزْكُو عَلَى الْإِنْفَاقِ يَا كُمَيْلُ صُحْبَةُ الْعَالِمِ دِينٌ يُدَانُ بِهِ وَ بِهِ تَكْمِلَةُ الطَّاعَةِ فِي حَيَاتِهِ وَ جَمِيلُ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ مَوْتِهِ وَ الْعلم حَاكِمٌ وَ الْمال مَحْكُومٌ عَلَيْهِ يَا كُمَيْلُ مَاتَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْيَاءٌ وَ الْعلماءُ بَاقُونَ مَا
- اى كميل اين دلها مانند ظرفهائيست بهترين آنها دلى است كه آنچه بدو افاضه مىشود بهتر نگهدارى كند، اينك آنچه ميگويم بخاطر سپار مردم بسه دستهاند عالم ربانى (كه بدست پروردگار تربيت شده) و شاگردى كه در صراط رهائى خود و ديگران درآمده و همج رعاع (مگسهاى خوردى كه همراه گله گوسفندان از اين طرف بآن طرف حركت ميكنند و بالاخره مردم نادان) كه در پى هر آوازى مىافتند و هر بادى كه بوزد بدنبال آن ميجهند از نور خورشيد علم بهره نبرده و به پايه استوارى پناهنده نگرديدهاند.
- اهم مطلب برتری علم بر ثروت
- در تفسير مجمعالبيان حديثى نقل شده كه قارون پسرخالهى حضرت موسى و انسانى دانشمند بود و در خواندن تورات، مهارت بىنظيرى داشت. او ابتدا از ياران موسى عليه السلام و از جمله گروه هفتاد نفرى ملازم آن حضرت براى اعزام به كوه طور و مناجات در آنجا بود؛ امّا به واسطه بدست آوردن ثروت بىحساب، علم مخالفت برداشت و سرانجام مورد خشم و قهر الهى واقع گرديد.
- براى اعزام به كوه طور و مناجات در آنجا بود، امّا به واسطه بدست آوردن ثروت بىحساب، علم مخالفت برداشت و سرانجام مورد خشم و قهر الهى واقع گرديد.
- ثروت و قدرت را احسان الهى بدانيم، نه محصول علم و تلاش خود. (مردم مىگفتند: اين خداوند است كه به تو ثروت داده است، قارون مىگفت: خودم بر اساس علم، آن را پيدا نمودهام.) «احسن اللّه- على علم عندى»
- و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند (از اين مال و ثروت )، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دريافت نخواهند كرد.
- قارون، خود را عالم وكسب ثروت را به واسطهى علم خود مىدانست؛ «اوتيته على علم عندى» امّا خداوند در اين آيه مىفرمايد: علم حقيقى با مالاندوزى سازگار نيست.
- و (امّا) كسانى كه علم و آگاهى (واقعى) به آنان داده شده بود، گفتند: واى بر شما! پاداش الهى براى كسانى كه ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند (از اين مال و ثروت )، بهتر است، و (البتّه) جز صابران، آن (پاداش) را دريافت نخواهند كرد.
- از هرچه خداوند به ما عطا كرده (علم، آبرو، ثروت ، هنر و ...) به ديگران انفاق كنيم:
- آيه چهارم: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ علم» (اسراء/ 36) اى انسان! چيزى را كه كه نمىدانى نگو. همين دكترهاى ما اگر به اين آيه عمل كنند روزى چند ميليون به ثروت ايران اضافه مىشود. مريضى را نزد تو آورده اند، مرض را تشخيص نمىدهى، با كمال شهامت بگو نمىدانم. (انقلاب فرهنگى اين است) يعنى شما كه دكتر شدى اهل صفا و صميمت هستى، سعى كن از صفا و صداقت بيرون نروى. صاف بگو مريض عزيز! اى برادر! خواهر من! مرض تو را تشخيص ندادم. بيا پولت را بگير و نزد فلانى برو. «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ علم إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» (اسراء/ 36) اگر از تو چيزى پرسيدند، راست بگو. چنان بگو سرم نمىشود كه طرف جگرش حال بيايد. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» هر چيزى را كه نمىدانى، پخش نكن. خدا روز قيامت از گوش و چشم سؤال مىكند. از من مىپرسد: گوشت را در اختيار چه كسى قرار دادى؟ چشم و دلت را در اختيار چه كسى قراردادى؟
- او را نزد آيت اللّه خوانسارى برد. تا شايد مقام معنوى و قدس و علم و تقواى ايشان در بازارى اثر كند و موفق به توبه گردد. اما هرچه از فقر مردم و نزديكى مرگ براى او صحبت شد، اثر نكرد و در آخر گفت: نمىتوانم از پول دل بكنم. منشى واسطه شرمنده شد. چرا كه مىپنداشت كلام آيت اللّه خوانسارى در بازارى اثر مىكند. بعد از مدتى اين پيرمرد بازارى از دنيا رفت و فرزندانش ثروت باقى مانده از او را در عياشى خرج كردند.
- در انتخاب همسر، زيبايى، ثروت و ايمان شرط است. حديث داريم: كسى كه فقط به خاطر زيبايى و پول با كسى ازدواج كند، خداوند هر دو را از او مىگيرد. يعنى او را ناكام مىكند. نه اينكه پول و زيبايى بد هستند، هردو خوب هستند. حديث داريم آدمهاى زيبا گرايش به حق آنها نزديك است. اگر دو پيش نماز هيچ فرقى (علم و تقوى و سيادت) با هم نداشته باشند، هر كدام زيباتر است او بايد پيش نماز شود. يعنى زيبايى حرف آخر را مىزند. ما راجع به زيبايى يك چيزهايى داريم. اما اصل مكتب است. قرآن مىفرمايد: «وَ لَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكَهٍ» بقره/ 221 مكتب را نگاه كنيد. از 12 امام ما، مادر 6 امام ما كنيز هستند! يعنى چه؟! يعنى لازم نيست خانواده نامدار باشد. يعنى كمال دارد، پز ندارد.
- مثل: حضرت خديجه، دو عاشق يكى خديجه به پيامبر (صل الله علیه وآله وسلم) و يكى عشق جنسى مثل زليخا نسبت به يوسف (ع) منتهى يكى نامدار و يكى رسوا شد. خديجه (س) «عقيله» يعنى صاحب عقل قوى بود و پيامبر((صل الله علیه وآله وسلم) را زير نظر داشت زنى صاحب فكر و علم و ثروت ، شعر گفته و سخنرانى مىكرد، با كمال و كلاس بالا بود، هر خواستگارى هم براى او مىآمد قبول نمىكرد و مىديد كه آن حضرت خيلى امين است.
- موضوع بحث: سير و سفر يا جهانگردى و هجرت، اسلام با ركود مخالف است. اسلام با فكر راكد، علم راكد، مال و ثروت راكد، جان راكد و طبيعت راكد و جنس راكد مخالف است.
- اسلام با ركود مخالف است، چه فكر راكد باشد و مشورت نكند و چه علم راكد باشد، كتمان و چه ثروت «كنز» و چه جان و چه طبيعت، آب و خاك دارد حال كار ندارد، «ماعون» اسلام با ركود مخالف است با همه شاخههايش، و يكى از بركات سير و سفر و جهانگردى اين است كه انسان از خود و كشور و از وطن و از آداب و رسومى كه خيال مىكند همهاش درست است بيرون مىآيد يك آيه دارريم در قرآن كه مىفرمايد: «وَ لَكُمْ فيها جَمال حينَ تُريحُونَ وَ حينَ تَسْرَحُونَ» (نحل/ 6) جمال يعنى زيبايى، براى شما گله زيباست.
- شب قدر لازم نيست حتماً دعا بخوانيد دعا چيز خوبى است اما اشكال ندارد يك جايى هم برويم خلوت كنيم ساكت باشيم يا توى خود مسجد يك نگاهى به عمر خودمان بكنيم قرآن مىفرمايد يك نگاهى به عمر خودت بكن «وَلَمْ يَكُ شَيْئًا» (مريم/ 67) يعنى هيچى بودى، مثلا سن شما چهل سال است چهل و يك سال پيش هيچى، هفتاد سال است هفتاد و يك سال پيش هيچى، بعد هم مىفرمايد حالا هم كه چيزى شدى چيز قابلى نبودى «لَمْ يَكُنْ شَيْئًا مَذْكُورًا» (انسان/ 1) مىگويد وقتى هم چيزى شدى «مَاءٍ مَهِينٍ» (سجده/ 8) آب پستى بودى مهين فارسى يعنى ماه، مهين عربى يعنى پست بعد مىگويد نطفه بودى علقه شدى و خون بسته شدى و مضغه شدى گوشت نرم شدى استخوان، روى استخوان هم پوست بعد هم روح بعد هم به دنيا آمدى به دنيا كه آمدى «لَا تَعلمونَ شَيْئًا» (نحل/ 78)
- هيچى بلد نبودى حتى توى قنداق دست مىبردى كه ماه را بگيرى فاصله را هم سرت نمىشد اصلا پايت را از پشت بام مىگذاشتى پايين هيچى بلد نبودى آتش را برمى داشتى كه بخورى هيچى بلد نبودى كم كم عقل پيدا كردى فطرت، علم، قدرت، بعد هم با اين امكاناتى كه ... مدرك، ثروت ،
- متخصص، حالا شدى يك انسان كامل اين لطف خداست شما چه كردهاى؟ يك ركعت نماز باحال نخواندهاى، يك ركعت نماز باتوجه نخواندى با هر كس و ناكسى حرف زدى دو دقيقه كه با خدا مىخواستى حرف بزنى «وَإِنَّهَا لَكَبِيرَهٌ» (بقره/ 45) نماز بر ما سنگين بود كارهايمان را براى خدا انجام نداديم يا براى خوشايند بود يا براى نان بود يا براى نام بود.
- خوبها آسيب پذير است «بِاسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ»، «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِى الْعُقَدِ وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» (فلق/ 1- 5) پناه مىبرم «مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ». اين شر ما خلق را داشتيم توضيح مىداديم. خداوند هرچه آفريده خوب است ولى اين خوبها آسيب پذير است. علم خوب است
- علم خوب است ولى آسيب دارد، غرور مىآورد. خدمت به مردم خوب است ولى آدم بعد منت مىگذارد. شر اين خدمات اين است كه بعد مىگويد من بودم كه جهازيه بهت دادم، من بودم كه وام دادم، من بودم كه، منت مىگذارد اين شر پيدا مىشود يعنى اين خوبىها آلوده به شر مىشود. آهن خوب است خنجر مىشود، چاقو مىشود چاقوكشى مىكند. ثروت خوب است آفت دارد فقر آفت دارد هرچيزى آفاتى دارد.
- موضوع بحث راجع به علم است - دنياى ما الآن مثلا كمال را در ثروت ، در قدرت، در داشتن تكنولوژى، ما خودمان هم در جامعه وقتى مىگوييم فلانى وضعش كامل است يعنى خانهاش خوب است، خانه، ماشين، تلفن، مىگوييم فلانى كامل است، يعنى تحصيلاتش بالاست، يكى يكى اينها را نقل مىكند، آيا كمال در علم است، در قدرت است، در ثروت است، در سياست است، كمال در داشتن فاميل و قبيله است؟ كمال در شهرت است؟ الآن يك بحث جاندار روزى است، يعنى همه دنبال كمال مىگردند، منتهى نمىدانند كمال چى هست. مثل بچهاى كه مىخواهد غذا بخورد، ولى عوض اينكه سينه مادرش را بمكد، سر شيشه مىمكد. اشتباه مىكند. اين فكر مىكند كمالش اين است كه مثلا شغلش اين باشد، همسرش اين باشد، شكلش اين باشد، خلاصه گمشده همه كمال است. پس موضوع بحثمان، بحث انسان بود، موضوع ريز: انسان كامل كيست؟ سعادت و خوشبختى در چيست؟ گمشده همه است.علم وعمل صالح انسان را به کمال می رساند.
- عقل و علم. دستگيره عشق و عرفان. دستگيره هنر و صنعت. دستگيره ثروت ، قدرت و ... حالا اين چيزهايى كه هست، اينها مىتوانند اين انسان «لَفِى خُسْرٍ» (عصر/ 2) اين دستگيرهها، يعنى اين نردبانها، نردبان علم و عقل و عشق و عرفان و هنر و صنعت و ثروت و قدرت و ... با اين دستگيرهها ما مىتوانيم از «لَفِى خُسْرٍ»، «لَيطغَى»، «جَزُوع» «مَنُوع» «جَدَلًا» «ظَلوم» «جَهُولً» مىتوانيم از اين ذره برويم به آن برج برسيم؟ اين را بد نيست يك خرده فكر كنيم.
- هنر و صنعت چطور؟ الآن كشورهايى كه تكنولوژيشان جلو است مشكلى ندارند؟ امراض روانى، در هر كشورى تكنولوژيش جلوتر است، امراض روانيش بيشتر است. تكنولوژى مردم را نجات نداد.
- علم را قبول داريم، تكنولوژى را هم قبول داريم، اما نجات بخش نيست. ثروت چه؟ هر كه پولدارتر است آدم حسابىتر است؟ در محلههاى شما هركه پولدار است بهتر است؟ نه.
- آدمهايى هستند پولدارند، آدمهاى خوبىاند. آدمهايى هم هستند پولدارند، بسيار هم آدمهاى پستىاند. پول دارد ولى توى سرش بخورد پولش. ثروت انسان را انسان نمىكن. قدرت هم همينطور. مثلا كسى قدرت دارد، الآن مثلا آمريكا قدرت دارد، منفورترين رئيس جمهورهاى دنيا رئيس جمهور امريكا است.
- يكبار ديگر مىگويم، هيچ رئيس جمهورى در دنيا مثل رئيس جمهور امريكا منفور نيست. لا اقل پيش يك ميليارد مسلمان. بنابراين همه اينها بايد باشد، قدرت بايد باشد، ثروت بايد باشد اما هيچكدام به تنهايى كافى نيست. بحث ما چيست؟ بحث ما اين است كه ارزش انسان به چيست؟ قرآن مىفرمايد «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» (شعراء/ 227)
- عمل صالح چيست؟ تعقل عمل صالح است. تحصيل عمل صالح است. عشق و نشاط عمل صالح است. هنر عمل صالح است. صنعت عمل صالح است، ثروت عمل صالح است، قدرت عمل صالح است. اگر رفتيم سراغ عمل صالح، همه اينها را داريم، يك چيزى هم اضافه داريم. نماز هم داريم، تقوا هم داريم، اخلاص هم داريم. يعنى همه اينها عمل صالح است.
- اگر كسى بيايد سراغ قرآن، صدها عمل صالح راجع به تعقل، به تحصيل، به عرفان، به .. اصلا يكى از پيغعبرها .. «آتُونِى زُبَرَ الْحَدِيدِ» (كهف/ 96) اين آيه مربوط به صنعت است. آمدند گفتند كه ياجوج و ماجوج اذيتمان مىكنند. مفسدين اذيتمان مىكنند. حضرت فرمود حديد بياوريد، من يك سدى با آلياژ مس و حديد را داغ مىكنم، يك سدى مىسازم برايتان كه قرنها ميخ درش نرود. ذوالقرنين، با علم صنعت جلوى فساد را گرفت. ثروت . سليمان خيلى ثروت داشت. منتهى سليمان ثروت ى كه داشت، مسخ نشد. مىگفت «هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّى» (نمل/ 40)
- قارون هم ثروت داشت به او گفتند تو كه اين همه ثروت دارى مقدارى هم بده به فقير. گفت بدهم به فقير؟ «أُوتِيتُهُ عَلَى علم عِندِى» (قصص/ 78) اين پولها به من داده شده، علمى پهلوى من است، فوق تخصص اقتصاد دارم، مديريت خواندهام، زرنگم، تيزم، ... يعنى قارون مىگفت «عِندِى»،
- سليمان مىگفت «رَبّى». قارون مىگفت از خودم است، سليمان مىگفت از خداست. هر كه گفت از خودم است، روح قارون درش دميده شده، هر كه گفت از خداست، روح سليمان درش دميده شده. هيچ وقت نگو از خودم است. من الآن در تلويزيون حرف مىزنم از خودم نيست. يك لحظه يك سكته، خلاص.
- خدا در قرآن به پيغمبر مىگويد: فارغالتحصيل نيستى. «وَ قُلْ رَبِّ زِدْنى علماً» (طه/ 114) تابستان است، مدرسه و دانشگاه تعطيل است. خود شما نمىتوانى مطالعه كنى؟ انسان هيچوقت از تحصيل فارغ نيست.
- اگرثروتمند به داده خدا قانع نشود -.انسان منهاى تربيت اينگونه است. اگر پرواز نكند براى بمباران. كنفرانس دارد براى توطئه. انگور مىكارد براى شراب. عقل دارد براى حيله. ثروت دارد براى عياشى. قدرت دارد براى ظلم. علم دارد براى خودنمايى. اين انسان منهاى تربيت است.
- بزرگان فضيلت علم خود را به خداوند نسبت دادهاند و مانند مردم بي ايمان علم خود را به خود نسبت ندادهاند، چنانكه قارون چنين كرد و در پاسخ قومش كه نصيحتش كردند و گفتند به اموال خوذ افتخار نكند، گفت: إِنَّما أُوتِيتُهُ عَلي عِلْمٍ عِنْدِي قصص/ 78.
- 5. فضيلت علم
- يك كسى كه سه هزار ساعت مطالعه كرده است براى او چه خاكى به سرمان بكنيم. چون معيار ما چيست؟ قرآن است و قرآن اگر قرآن است. يا راست مىگوئيم يا دروغ تكليف ما بايد روشن شود. قرآن مىگويد معيار كمال، معيار فضيلت علم است، تقوا است، جهاد است، هجرت است، سابقه است، اخلاص است. اين ها ملاك كمال است.
- تقليد جاهل از جاهل بد است قرآن كه مىگويد به بت پرستها انبياء مىگفتند چرا بت مىپرستى مىگفتند سازمان به ما گفته است پدران ما بت مىپرستيدند ما بت مىپرستيم. تقليدى جاهل از جاهل نيز بداست قرآن مىگويد «أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ» (اعراف/ 71) خودتان و پدرانتان نمىفهميد. كيست كه براى تو تصميم مىگيريد.
- آن فردى كه براى تو تصميم مىگيرد كيست به چه كسى خودت را فروختهاى به يكى از زندانها رفته بوديم. پسرهاى نوجوان يا 17 ساله را ديدم و دلم براى ايشان سوخت. گفتم دنبال روى چه كسى را شما كرديد كه گرفتار شديد چرا رفتيد به چه دليل گفتم دينتان را بگوئيد گفتند ما مسلمانيم مسلمان داد زدند
- گفتم آقا اسلام مىگويد عقب هركس مىخواهيد برويد شرط دارد. 1- بايد من با سوادتر از شما باشم. 2-بايد تقوايم بيشتر باشد 3- بايد سابقهى انقلابى بودنم بيشتر باشد 4- بايد هجرت بيشتر كرده باشد بايد بينش بيشترى داشته باشم آيا روى كرهى زمين بهتر از فلانى با سوادتر از فلانى نبود. با تقواتر از فلانى نبود. شما كه مىگوييد ما مسلمانيم، مسلمان قرآن را قبول دارد قرآن مىگويد ملاك فضيلت علم و تقوا و سابقهى هجرت وايمان و... ملاكهاى اسلامى معلوم است. گفتم شما به چه دليل عاشق فلانى شديد، سواد او از همهى ايرانىها بيشتر بود، تقواى او از همه افرادى كه روى كرهى زمين هستند، بيشتر بود.
- شبهايى كه هر ده پانزده شب آن مرحوم مطهرى يك كتاب مىنوشت و بى انصافى است كه آدم از هر ده پانزده شب آن يك كتاب را نخواند او مىنوشت ما نخوانيم؟ «من فضل علمك استقلالك لعلمك» (غررالحكم/ 45) اگر خواسته باشى بدانى كه علم تو خوب است يا نه اگر علمت را كم مىشمارى كمال است، از فضيلت علم اينست كه علمت را كم بشمارى. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




