شنبه 22آبان ۱۴۰۴...برابر 22جمادی الثانی ۱۴۴۷ -https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3491- خاتمة؛ الإجتهاد و التقليد_تعريف الإجتهاد کتابت24

 

22/9/04 اصول

درس خارج استاد سید ابوالحسن مهدوی زیدعزه -کتابت 22

سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/

نهج البلاغه فرزاد -    @nahjolbalaghehfarzad

وبلاگ - پردازاربعین  https://safarzade.blog.i

بسم الله الرحمن الرحیم  الحمد لالله رب العالمین

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا

الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله‌ لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا. آدرسصوت

 

  1. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم - بسم الله الرحمن الرحیم
  2. الحمدلله رب العالمین بحث اصولمان تمام شد و یک خاتمه‌ای داریم این خاتمه در اجتهاد و تقلید هست بحث اجتهاد و تقلید از مباحث اصولی نیست چون مباحث اصولی این بود که در طریق احکام فقهی قرار می‌گرفت با مباحث اصولی‌ ؛ احکام سته این بود. حتی اصول عملیه برائت تو اصول یه بحث می‌کنیم که کجا باید برائت جاری کنیم کجا باید احتیاط بکنیم کجا باید استصاب بکنیم که همین امروز درفقه دیدید دراستصحاب هزار تا کلمه رد کلام سید شد نکتش همینه که مجتهد وقتی اصول می‌خونه باید حواسش جمع باشه که تو فقه از این اصول استفاده کنه
  3. آیا یقین سابق به حج من بوده است یا نه اگه یقین سابق بوده همه افراد هم اقرار می‌کنند. ثم شک لاحقه که آیا در زمان پیری انجام داد یا نه ؛ اگه این باشه اسصحاب مقدمه برانکاره می‌خواد انکار بکنه می‌خواد نکنه می‌خوام بگم اصولی که ما می‌خوندیم اینطوری تو ازش مرتب استفاده می‌کنیم نه یه بار دوبار هزاران بار مسئله حل می‌کنه
  4. در خود حج میان از ما سوال می‌کنن که من وضو داشتم طواف داشتن انجام میدادند احتمال تو فشارهایی که بشن دادن وضوم باطل شده باشه. چنان نکردم و طوافم تمام کردم و دو رکعت نمازم خوندم اما تو شک دارم حالا درسته یا نه طوافم مشروطه به چیه به طهارت جوابمو استصحاب لازم نیست بگو استصحاب بگیم اما با اسصحاب حل می‌کنیم مسئله مشکلی نداره همه این موارد اینه که مجتهد از اصول استفاده میکنه در فقه
  5. ولیکن بحث اجتهاد و تقلید اینطوری نیست مثلا تو اجتهاد و تقلید می‌خوایم ببینیم که. آمین آیا جایز است به مجتهد مراجعه کنه یا واجب مراجعه کنه یا می‌تونه مراجعه نکند و احتیاط بکنه خب اینا بحث فقهی ما داریم میگیم بخش کلی که نیست بخش استنباط که خلاصه یه نوع بخش فقهی در واقع تو این خاتمه داریم بحث می‌کنیم مثل اینکه بخوایم بگیم نماز آیات واجبه یا نه حالا اینجا البته. بحث تقلید می‌خوایم ببینیم کیا باید تقلید بکنن اصلاً بعضی میگن جایز نیست
  6. به چه دلیل عامی مراجعه کنه به وجودش از کجا میگه یا مثلاً بحث دیگری که تو همینجا مطرح میشه آیا مجتهد می‌تواند تقلید بکند واز یه مجتهد دیگه یا حرام است تقلید کردن بر او و باید نظر خودشو اعمال بکنه اینا نکات خیلی دقیقیه که الان می‌خوایم بحثشو بکنیم و مباحث دیگه
  7. سوال من اینه اینا بحث‌های اصولیه یا بحث فقهیه.در واقع چه وظیفه داریم ؛ سوال می‌کنند وظیفه می‌شد بحث فقهه؛ بحث و قاعده اصولی نیست ؛عرض شود که باز مثال‌های دیگری که داره سه تا ولایت رو شیخ انصاری یادمه که وقتی ازشون سوال کردن که آیا مجتهد ولایت داره یا نه سه تا ولایت گفتن شک توش نیست یه بحث مفصلی دارند حدوداً هفت هشت صفحه ۱۰ صفحه. بخش مفصل پخثشم کردندد؛  
  8. بعضا تو حوزه‌هایی هستکه شیخ انصاری مخالف ولایت فقیه اصلا نمیرن عبارت ایشونو بخونن ایشون سه تا ولایت رو میگن شک توش نیست مجتهد حتما ولایت دارد نه اینکه بخوان کلشو رد بکنن ؛ که بخوان کلشو رد بکنن؛ اول ولایت خودشونو رد می‌کنن حالا سه تا ولایت که ایشون میگن یکی ولایت مجتهد است در نسبت به امور دی که یکیش ولایت حصبیه بهش گفته میشه قطعاً ولایت داره. و می‌تونید تصرف بکنه در اموال او ؛ دفاع بکنه در مصالح او؛ ولایت داره ؛ دیگه ولایت دوم در مرافعات قضاوت مجتهد نفوذ داره سوم اخاذ وجوهات که مجتهد باید بگیره و مردم را بریوضمه بکنه چه از زکات چه از خمس چه از رد مظالم مجتهد ولایت دارد؛
  9. 00:06:11 ولایت خود شیخ انصاری این کارو می‌کردن پولا رو می‌گرفتن تو داستان حاج علی بغدادی. ۲۰ تومنشو دادم به فلانی ؛ قشنگ اسم میاره ۸۰ تومن خمس بدهکار بود به ۴ تا مجتهد یکی ۲۰ تومن بده ؛ اون چهارمیشم پول دیگه نداشته بود دیگه بده؛ ۲۰ تومن آخر تا ۶۰ تومنشو داد ۲۰ تومن آخرو به اون مجتهد گفت من ۲۰ تومن خمس بدهکارم به شما اما چون ندارم یک جا بهتون بدم؛
  10. شما فقیرای که بهتون مراجعه می کنند بفرستید سراغ من بنویسید که به این آقا هزار تومن بده ۵۰۰ تومن بده تا من چیکار کنم. خورده ؛ خورده رد کنم هزار تومن نبود ۲۰ تومن بود ۲۰ تومن اون زمان خیلی پول بوده یعنی یه تومن ۵ ریال اینطوری بگیر تا من ۲۰ تومنم رو رد کنم که بعدم امام زمان علیه السلام تایید کردن کار او رو گفتن پولی که به وکلای ما دادی همه اینا رو ما قبول کردیم پذیرفتیم ؛
  11. مراجع وکلای خودشون را معرفی می‌کرد خب سوال اینه ما اگه تو بحث اجتهاد و تقلید. ۵ تا ۱۰ تا مسئله فقهی رو مطرح می‌کنیم آیا اینا کلیاتش که در طریقه استنباط قرار می‌گیره؛  نه یه مقایسه بکنید و ببینید تو اصول ما بحث می‌کردیم از برائت برائت یک قاعده کلی دست ما میده که هرجا تو فقه شک در اصل تکلیف پیدا کردیم فوری برمی‌گردیم تو اصول هزار مورد هم بیشتر بود اصلا عدد نداره چندین هزار هم که بگید همینه یعنی هرچی شکی در اصل. از جمله همین بخث امروز که حالا فردا بحث بکنیم وقتی میگه ذمه پدرم به اصل مشغول است اون یکی میگه نیست اصل چی میگه هست اصل میگه نیست توجه بکنید که فردا روش حرف می‌زنیم که اینا رو چطوری ما ازش رد بشیم مقرض باید نصف حج باید بده؛
  12. خب ما تو اصول قواعد کلی رو. داشتیم که این قواعد کلی می‌شد کبرا و مجتهد در اجتهاد خودش منتهی میشه به این قواعد کلی این مال اصوله ینتهی الی القواعد المجتهد؛ ینتهی الی القواعد فی طریق استنباط این تو بحث اجتهاد وتقلید نمیاریم تقلید که می‌رسه می‌بینیم که تحریف اصول شامل اجتهادو تقلید نمی‌شه. با توجه به این می‌خوایم بگیم آخوند رضوان الله تعالی علیه بحث ؛ اجتهاد وتقلید و تو اصول نیاوردند ؛ بلکه خاتمه ازش یاد می‌کنند این خاتمه معناش همینه که بحث؛ اصول تمام شد ؛ یه بخشیش که ختم کننده این بحثه ؛
  13. خب چرا اینو به عنوان خاتمه آوردن اگه می‌خواستن بگن خوب بود ؛ مسایل بزرگ را که مثل تیمم و نماز و روزه و تو خاتمه می‌بردن چرا اونا رو ذکر نمیکنه. جواب اینه که این بحث اجتهاد و تقلید از فروعات به شکل وضو و نمازم نیست بینا بینه از اصول که نیست؛ اما فروع هم که می‌رسه یه فرع جزئی نیست که من تیمم بکنم یا نمازم به چهار طرف بخونم من طوافمو چیکار کنم این که نیست که ؛ کل اجتهاده تقلید یعنی می‌خوایم به مردم بگیم واجب است به مجتهد مراجعه کنید بحث جزئی که نیست که چرا چون اگه گفتیم. حق رجوع نداری یه مرتبه یه بخث جدیدی مطرح می کنند که اگه گفتیم آمین به مجتهد اجازه نداره مراجعه کنه چی میشه این فقط تیمم نیست که به یکی گفتیم تیمم نکن میاد از ما سوال میکنه یکی میگه نماز نخوان دیگه یکی میگه بخون یکی برمی‌گرده یه مورد جزئیه ؛ اما جز که بود و نبودش اینه که یه مرتبه ۱۰۰ میلیون نفر نمی‌دونم بیشتر. داره میگه تقلید بکنید اونایی که میگن تقلید جایز نیست همون ۱۰۰ میلیون نفره میگه تقلید نکن یعنی یه بخث کلی است؛
  14. اما کلی هم هست که از دوره اصول نیست ؛ نگید کلیه پس میاد تو طریق استنباط نه ؛ مجتهد تو طریق استنباط ازش استفاده نکرده بلکه یه حکم کلی به همه مکلفین که مراجعه کنید یا حکم کلی است به همه مراجع که مثلا حرام است تقلید کنید از دیگری ؛ یا وقتی کسی مجتهد شد نمی‌تونه مراجعه کنه. یا میتونه یا مثلاً کسانی که می‌خوان احتیاط بکنن ...
  15. خب اول رساله دیدید بحث احتیاط و بعضیا مطرح کردن حل کنیم که یه کسی مجتهد است نه مقلد می‌خواد احتیاط کنه میشه یا نمیشه بنویسد تو رساله یا ننویس این بحث ؛ بحث‌های فرد نیست ؛ کلیه که هزاران نفر مخاطب این بحث هستند از این جهت چون نفعش عام بوده آوردنش اینجا بحث می‌کنن. بخش اصولی نیست ثانیاً از اون فقهی‌های جزئی هم نیست مسائل فقهی می‌دونید مورد جزئیه که باید چیکار بکنیم خوب ما در بحث تقلید می‌خواهیم از ثمره بحث‌های اصولی که در گذشته خوندیم استفاده کنیم حالا خواهید دید که چطور استفاده می‌کنیم چنانچه مباحث دیگه هم هست.
  16. 00:14:45خیلی بحث داریم اینجا یه بحث اینه که مثلاً تقلید از غیر اعلم جایزه یا نه ؛ خب یکی میگه جایزه یکی میگه جایز نیست بعد می‌بینیم که اون که میگه جایز است خودش غیر اعلمه چون غیر اعلمه میگه جایز است که از من تقلید کن اون میشه دور لازم میاد این بحث‌ها رو باید بکنیم که تو اصول ما بحث‌های اصولی که کردیم اینجا حالا باید ببینیم که پس ثمره مباحث اصولی میاد اینجا.
  17. یا مثلاً تجزی از بحث‌های مهمی که ما اینجا داریم بحث تجزیه اگر کسی تجزی در اجتهاد داره میتونه رساله بنویسه می‌تونه مرجع باشه یا نه همه قواعد فقهی را استخراج نکرده میشه یا نه خب بحث مهمیه الان واردش میشیم الان لذا بی ارتباط با مباحث اصولی هم نیست این خاتمه‌ای که داریم بحث میکنیم دوره خواهید دید که اصول نخونده نمیتونه این بحثا رو حل بکنه فرض کنید کسی. نمیشه از او تقلید کرد باید از قواعد اصول استفاده کنیم یه قواعد کلی اینجا استنباط بکنیم
  18. اگه گفتیم مجتهد مطلق یه ایراد گرفته میشه به تمام مراجع ببین همه مراجع مطلق نیستند همشون هیچ کدوم اصلاً یه مرجع نداریم که همه فروعات فقهی رو استنباط کرده باشه تمامشون بعد از که مرجع هستند مرتب مردم دارن استفتاح ازشون میکنن استفتاح یعنی چه. یعنی این فتوا شما ندادی در سالتون نیست مواجه شدم با یه مشکل جدید اینجا چیکار کنم تو بخش حج که ما مرتب میریم هر سال ده‌ها و صدها مسئله جدید تو حج پیش میاد اگه این باشه باید کسی رسانه ننویسه نمی‌شه که اصلاً محال یه کسی قبل از که رساله بنویسه
  19. علم غیب داشته باشه بدون کل فقهی مثلا صد میلیون مسئله فقهی هست میشه همچین چیزی ما نداریم علم غیب نداریم که. باید برگردیم به یه نکات دیگه بگیم قوه استنباط داشته باشد کافیه قوه مثل یه مکانیکیه که وقتی درو باز می‌کنه اول سوال می‌کنیم آیا میلیون‌ها خودرویی که آینده خراب میشه و شما آیا می‌دونی خرابه اینا رو چیه قطعا میگه نه نمی‌دونم جدید مرتب مواجه میشه مکانیکه متخصص هم هست اما هر روز یه چند تا خودرو جدید میارن که. در عین حال این مکانیکه قوه تعمیر رو داره قوه لازم نیست حتما این خرابیه به خصوص رو تعمیر کرده باشد سابقاً نه اما میگه می‌تواند تعمیر بکنه هر خرابی جدید که میاد همین کافیه خب بعد از این بخث
  20. وارد فصل تعریف اجتهاد بشه تعریف اجتهاد یه لغت داره. یه اصطلاح داره لغتاً به معنای مشقت ؛ اصطلاحاً دوتا تعریف خیلی روش حرف زده میشه و صاحب کفایه تعریف سومی رو مطرح می‌کنند اینکه این دوتا رو میگن می‌خوان ذهن ما را نزدیک بکنن به تعریف بعد ایرادشو میگیرن ها تعریف سوم میگن منتها ؛ بعد میگیم شرح الاسمه شود که تعریف اول از علامه هست و از خاجبی.
  21. که اینا گفتن استفراغ الوثع فی تحصیل ظن بالحکم شرعی ؛ استفراغ الوفق میشه فعل نه ملکه فرقش چیه میگه همین اندازه که هرچی وسعش هست اینو بیرون بریزه استفراغ الوثع همچنین عمل نگفت ملکه داشته باشه عادت نمیگه استفراغ الوضوفی تحصیل ظن بالحکم شرعی. این تعریف اشکالش همینه که ملکه رو نگفته لذا شیخ بهایی رضوان الله تعالی علیه تعریف دومی رو میگن میگن ملکته اول اجتهاد رو میگن ملکه هست بعد میگن یغتدر بها علی استنباط الحکم شرعی فرعی من الاصل خب پس اول که میگه بله که این دقت کنید
  22. دو سه تا نکته رو من تو فرمایش ایشون بگم اول که میگن ملکه هست. این معناش اینه که لازم نیست حتماً فروعات یکی یکی باهاش مواجه شده باشه تو وجودش تا میگه ملکه یعنی نیاز به تفکر زیاد دیگه نداره کسی است که ملکه رانندگی داره اینم ملکه ساده تا این مسئله سریع جلوش می‌ذارن فوری مطالب اصول صدها مطلبی که تو اصول خونده تو ذهنش دور میزنه کشیدش بیرون ملکه اینه دیگه اینا روش خوب حرف بزنید کسی که عادت دارد به اجتهاد. معناش اینه که لایحتاج الی تفکر یا مراجعه به کتب نیاز به اینا نیست که مراجعه کنه تو اصولی گاهی وقتا مشکل پیدا می‌کند ول کنید چون مضر به ملکه نیست ملکه یعنی نوعاً ۹۰ درصد از احکامی که ازش سوال می‌کنند و به راحتی میتونه استخراج کنه فرعش را اگه کسی اینطور ملکه رو داره
  23. نکته دوم اینه که. اون آیه علامه گفتند تحصیل ظن به حکم شرعی می‌خواد وسعشو بیرون بریزه تحصیل ظن به حکم شرعی ایشون فرمودند استنباط الحکم شرعی خب این دقیق‌تره استنباط حکم شرعی چون مجتهد همیشه که تحصیل ظن نمی‌کنه که تحصیل یقینه پس استنباط اعم از اینکه یقین پیدا کند یا زن پیدا بکنه لذا کلمه ظن به حکم شرعی که تو علامه بودو. شیخ نپسندیدن ها عوضش کرد گفتن همین که مجتهد حکم شرعی الاستنباط بکنه این دیگه اجتهاد اون اصطلاحی براش هست بعد آخر تعریفشون اینه من یه بار دیگه تعریفو بخونم برای کتون یقتدار بها الستنباط الحکم شرعی فرعی من الا اصل فعل او قوت قریبه این خیلی جمله دقیقی است فعلاً یعنی همین الان. ملکه هست قوه قریبتن غریبتن یعنی غریبتان الی الغیربته یعنی بالاخره یه قوه‌ایست که اگه یه ربع فکر بکنه به فعلیت میرسه خیلی داره حتی اینایی که مثلاً تو شورای استان می‌شینن اونم همینه که مستد به اون سه نفر میگه شما فکر بکنید اصولی که من گفتم فکر بکنید دوره اصولا. بخش فرعی که این آقا از من سوال کرده جوابش با کدوم یک جور قواعد اصول حل میشه خب این یعنی چه یعنی پس محتاج به صحبت ۵ نفر دیگه که اشکال نداره
  24. که بالاخره میگیم بالفعل این آقای مجتهد ملکه رو نداره که تا ازش سوال می‌کنن بخش فقهیا بلد نیست جواب بده خب می‌دونم بلد نیست اما غریب ملکه من فعل ؛ رو داره یه مقدار تأمل بکنه بهش میرسه. خوب با توجه به این قوه غریب ما می‌گیم متجزی هم تو کلام ایشون هست
  25. اتفاقاً من کلام ایشون را خیلی دقیق می‌دونم اون ایرادی که گرفتیم جوابش همینه که هیچ مجتهدی استنباط بالفعل ندارد نسبت به تمام فروعات فقهی که بهش میگه ساده مطلق مثلاً نداریم مطلق تمام مجتهدا ۱۰۰ سالم که عمر بکنن همینطور داره هر روز ده ها و صدها مسئله. فقهی که مردم دنیا ازش سوال می‌کنن که تو رساله نیستند
  26. در نجف آیت الله میرجهانی به ما می‌گفتن می‌گفتن من چند سال تو دفتر ایشون بودم مجتهدم بودن مرجع تقلید بودن آقای ملیلا مطلق خوب نمیشه گفت مطلق می‌گفتن من تو دفتر هر روز نامه‌های سراسر دنیا سوالات جدید که ما باید می‌شستیم حل می‌کردیم. از اصولی که سید گفته بودند باید استفاده می‌کردیم گاهی بعضی اشه را که بازم به نتیجه نمی‌رسیم می‌رفتیم پیش خودشون به خود سید می‌گفتیم نظرتون بالاخره چیه هرچی می‌گفتن همونو می‌نوشت
  27. الان رهبر معظم انقلاب دفترشون یه بخش استفتاح داره مرتب هر روز یعنی ده‌ها سال دیگه همشان خدا طول عمرشون بده باشد. به خاطر اینکه اجتهاد مطلق نداشتند نمیشه اینو گفت باید بگیم یا بالفعل می‌تواند استنباط بکنه یا قوه‌ای که قریب به فعل باشه و الا؛ یه قوه قریب نباشه همون قوه نیست بخواد به زور بشیند این باید یه مقدار دیگه بره درس خارج و اصول ببینه
  28. خب این دو تا تعریف جناب آخوند صاحب کفای رضوان الله تعالی علیه می‌فرماد که این بزرگان نمی‌خواستن. دقیق تعریف بکنند در مقام تعریف دقیق نبودند تعریف دقیق چیه اینه که ما حقیقت یک چیز رو که بهش تو فلسفه ماهیت ماهیت یک چیزی مثل اجتهاد بکشیم بیرون به چه نحوی به نحو حد تام شما یه حد تام داریم حد ناقص داریم رسم تا داریم اگر کسی خواست تعریف بکنه یعنی جنس و فصل غریب. وقتی می‌خواد جنس و فصل غریبا بگه باید ماهیت اون چیزو بدونه که جنسش چیه فصلش چیه الان تو ماهیت انسانم این ایراد وجود داره
  29. تو فلسفه انسان ماهو و حیوان جنس انسان حیوان که نیست که اون یکی میگه فصلش که ناطق که نیست که مثلاً ناطق اگه میگه نطق بکنه میشه عرض؛ جز ذاتیات باشه جز عوارضشه چیه این. اشکالم نتونستید بگید اشکال نیست اشکال هست چرا چون ما ذاتیات انسان اول باید بشناسیم که ذاتیاتش چیه بعد بگیم این ذاتیاتش که مشترک با انواع دیگه میشه جنس اون ذاتی که مشترک نیست و مختص اینه میشه فصلش خب ما نمیدونیم ماهیات اشیا برای ما واضح نیست حالا ذات انسان چیه. ایراد گرفته میشه دیگه وقتی که ذاتیاتو نمیاری ایراد گرفته میشه
  30. در هر صورت ما چه بکنیم این یه چیز واضح است که اگه می‌خواید تعریف دقیق باشه حتماً باید اشراف داشته باشیم به ذاتیات یک چیزی همین میزی که جلوی منه جنس فصل چیه مگه ندونم ذاتیاتش چیه بگم هرچی میگم شما یه ایراد می‌گید. باتون منطق خیلی این حرفا رو زدیم بخوایم حرفا رو بخوایم تکرار بکنیم که نمیشه الان تو انسان و حیوان و اینا دیدید تعریفش که میرسه توش می‌ماند جنس و فصلش چیه حیوان شاحقون وقتی که نمیتونه معنا بکنه زود می‌پذیره اما وقتی معنا می‌کنی نه ایراد داره
  31. خب ذاتیاتشو باید بگی و شاحقون که چیزی نیست ذاتیش که نیست که اینم مثل ناطق میمونه ناطق حرف میزنه.
  32. خوب با توجه به این جناب آخوند میگن آقایون می‌خواستن شرح الاسم بکنن شرح الاسم چیه اینه که تو لغتا میگه الاسد مقابلش میگه مثلاً حیوان مفترض این حیوان مفترض برای اینه که خواننده‌ای که اسد و نمی‌دونه معناش چیه بگه چیه این همونه با اون تعریف ؛اما باید تعریفی بیاره که شما ایراد نگیرید بلکه شرح اون اسمه. این شرح کافی هست یا نه بله کافیه افرادی که حیوان مفترض تو ذهنشون اون حیوان مفترس‏ می‌دونن دیگه چیه دیگه پلنگ و ببر و این چیزا نمیاد تو ذهنش
  33. می‌دونه شیره اسم خاص داره بعد میگه لیس ماهو میگه یه کلمه بیشتر نیستا تعریف کلمه به کلمه برای چیه شرح الاسمه نمیدونید چیه میدونی چیه. اسم مقابلش میره تو حرف نگاه میکنه مقابل شرح الاسم که مولف کتاب در مقام اینه که خواننده خودشو با اون اسم آشنا بکنه با معناش بگه معنای چیه و الا اگه بخواد رابطه دو تا اسم یعنی معرف و معرف رو بخوایم رابطشو نگاه کنید گاهی وقت حتی شما نمی‌دونید اما تطبیق هم نداره با هم. پس گاهی می‌شد اون تعریفه اخص و مفهوما هست از معرف گاهی اعم و مفهوم از او اینا رو ایراد نگیرید چون شرح الاسمه در مقام شرح الاسم باید بگیم آیا کافی بود یا نه وقتی کافی باشه دیگه دست برمی‌داره نویسنده هم تو می‌نویسه تا ببیند مخاطب فهمید یا نه
  34. 00:33:53عرض شود که نکته بعدی این است که کلمه اجتهاد تو ادله ما نیامده است اینم یه بحثه. من راجع به اون بخث قبلی اینم عرض بکنم که وقتی تعریف شد شرح الاسم نباید ایراد کسی بگیره بگه این تعریف منعکس نیست یا متجرد نیست این ایراده که بعضی میگیرن میگن منعکس نیست یعنی جامعه افرادش نیست متعد نیست یعنی مانع مانع اغیار نیست این ایراد داره نباید اینجا بگیریم چون ما احاطه به کنه تعریفات نداریم وقتی به کنه تعریفات احاطه نداریم خواص هم نمی‌دونیم. وقتی خواص را ندونستیم وقتی که بین ذاتیا تا عوارض نمی‌تونیم بکنیم وقتی اینا نشد پس نمی‌تونیم تعریف حد تام بکنیم فقط اعلام الغیوب که ذاتیات مخلوقاتشو می‌دونه اون می‌تونه تعریف بکنه این خلاصه بحث ولیکن در عین حال ما معتقدیم این کلمه نمی‌دونم ظن و نمیدونم حکم و این دو تا چیزی که این آقایون گفتن جناب علامه گفتن است برای ظن به حکم. یکی دیگه گفتن استنباط الحکم شرعی ما میگیم اولا اینه که این دو تا کلامو بردارید و اصلا اسمشو حجت بگذارید مجتهد در مقام چیه به دست آوردن حجت است اگه گفتیم حجت و تعریف ما دقیق‌تر می‌شه
  35. حتی رو بحث انسداد میرید جلو خب تو اصول ما تو بحث انسداد یادتونه اونایی که قائلن ظن مطلقا حجت میشه در زمان‌ها و این بحث. میشد حجت آیا ما کافی می‌دونیم یا کافی ما کاری به حکم قطعی و ظنی یا مثلاً ظنی که جناب علامه گفتن اینا رو نداریم بعد که کلی میگیم در مقام حجت است از لا حجت هر وقت حجت پیدا کرد و حجت که میگیم حتی شامل اصول عملیات میشه یعنی فتوا نتونست بده اما برای رفع تحیر خود خودش و مقلدینش با اصل عملیات میگه احتیاط میگه استصحاب و میره جلو.
  36. نکته بعدی هم عرض کنیم کلمه شاد تو ادله نیومده این همه روایت نگفته که مثلاً تو دوران غیبت به مجتهد مراجعه کنید لفظ مجتهد ما بین شده تو ادله چی اومده الفقیه یک یکی دیگه العالم گفته به عالم مراجعه کن یکی دیگه الان عارف باحکام و چهارم الحلال و الحرام تو مقوله ابن حنظله این بود نظر فی الحلال. ۴ تا کلمه‌ای که گفت اینا تو روایات اومده اما کلمه اجتهاد نیومده خوب عرض شود که چرا آقایون همون لفظی که تو روایت نگفتن
  37. سوال اینه خب همینو می‌گفتم گفتم دوران غیبت به عالم مراجعه کنید چرا گفتن به مجتهد یا خوب بود از روایت استفاده می‌کردن می‌گفتن من عرفه حلال و حرام مراجعه کنید به چنین کسی که یا من نظر فی الاحکام. کلمه نظر رو خوب بود بگم ناظر به احکام جواب اینه که این کلمات همش ابهام داره مثلاً عالم که عالم یک کلی شککه از آلبوم جزئی داریم تا کلی مثل نور می‌مونه که از یه جرقه تا نور میگن تا نور خورشید این کلمه میگفتند یا فی حلال و حرامنا واضح درست نیست که نظر میدهد. ما میاریمش در حد اجتهاد درست میشه
  38. و الا یه مقوله ابن حنظله رو شما بخوید تعریف کنید همینه حضرت گفتن مراجعه کنید به کسی که نظر فی حلال و حرامه توضیح هم دادم یا مثلاً تو روایت امام عسکری علیه السلام من کان من الفقهها نیومده گفتم من کان من الفقهها ساعنا لنفسه حافظ لدین هوا مط امر مولا با کلمه اولش گفتن من الفقه میشه پنج تا. اگه ما می‌خواستیم اجتهادو نگیم باید این پنج تا رو می‌گفتیم گفتیم فقیه باشه سائل نفس باشه حافظ الدین باشه مخالف هوا باشه مطیع امر امامشم باشه برید ازش تقلید کن یا ما  نیاز داشتیم به اینکه یه کلمه ای بگوییم که جامعه بین همه اینها باشه و از ابهام ما رو در بیاره
  39. لذا گفتیم اجتهاد منظورمون ازش آدم گفتیم یا فعل ملکه داشته باشه یا قوه قریب به فعل که اگه. یه روز فکر بکنه فوری مطالب اصولی تو ذهنش دور می‌زند و می‌کشد بیرون اینم قوه غریبه به فعل لذا اشکالی تا اینجا ما اینم نداریم فقط خواستیم این نکته رو بگیم که چرا از بخش روایات عدول کرده‌اند و اومدن یه کلمه اجتهاد رو اختراع کردند بزرگان ما مصلحت چی بوده که گفتیم چند تا نکته صلی الله علی.
  40. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
  41.  

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید