درس خارج استاد سید ابوالحسن مهدوی زیدعزه - کتابت 25 تعريف الإجتهاد
سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ - پردازاربعین https://safarzade.blog.i
- بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
- الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
- اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا.
- سه شنبه 25آبان ۱۴۰۴...برابر 25جمادی الثانی ۱۴۴۷آدرسصوت-
- -https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3497
- خاتمة؛ الإجتهاد و التقليد_تعريف الإجتهاد_جلسه3اجتهاد المطلق و المتجزی و احکامهما
- اعوذ بالله من الشیطان الرجیم - بسم الله الرحمن الرحیم
- آخر بحث اصول ما رسیدیم به این نکته که مقدمات انسداد آیا در حق مجتهد جاریست یا در حق مجتهد و مقلد در حق مجتهدش قدرتیقنه دلیل اینه که مجتهد اجتهادش برای خودش حجته ما میگیم ما یه برکتی است برای او مبارکش. من به این نتیجه رسیدم که ما مکلفیم در تکلیف هم نمیتونیم احتیاط بکنیم یا جایز نیست یا واجب نیست و حتماً باید عمل به راجح بکنیم راه علم و علمی هم تو زمان ما مسدود است به احکام واقعیه با این چهار تا مقدمه میگه راجح کدام است ظن نه وحی. با این چهار تا مقدمه مطلق ظنون نزد مجتهد حجت میشه هر ظنی چون مقابلشان وهم عمل نکنی باید به وهم عمل بکنی که ترجیح مرجوح قویه این ادله آیا برای مقلد هم جاریست یا نه نتیجهاش خیلی مهمه که اگه گفتیم برای ما جاریه یعنی برای همه ظنون حجت میشه پس میتونه از این مجتهد انسدادی تقلید بکنه. و اگر گفتیم نه نه دیگه نمیتونه تقلید بکنه خوب اشکالاتو دیروز گفتیما ما تا حالا میخوایم تکرار کنم که سه تا مقدمه بود که اگر خواستیم برای مقلد جاری بکنیم سه تا مقدمه رو باید حلش بکنیم یک بگیم مجتهد منحصر است در یه نفر اونم انسدادیه و اگه دو نفر مجتهد باشه یکی انسدادی و یکی انفتاحی مقلد حق ندارد به انسدادی مراجعه کنیم. چون خود انسدادی خودش میگه میگه من احکام الله نمیدونم جاهلم و مقلد باید به انفتاحیه مراجعه کنه که میگه من حکم الله میدانم دوم بگیم که مقلد نمیتوند احتیاط بکنه این مقلد را هم باید حلش کنیم و الا اگر مقلد بگه من احتیاج میکنم دیگه هیچی مراجعه به مجتهد نمیکنه تو همه کارهای احتیاط میکنه ما باید بگیم راه احتیاط هم بسته است.
- با اون مقدمه اول که مجتهدم یکی بیشتر نیست اون وقت میگیم باید مراجعه کنه به همین انسدادیه
- مقدمه سوم این بود که مقلد تمکن داشته باشه که احتیاط رو رد بکند در هنگام عصر یعنی همچین حقی داره یتمکن من ابطال الاحتیاط یا ابطال وجوب الاحته و الا اگر نتونه ابطال بکنه باز مراجعه انسدادیه نمیکنه. این سه تا مقدمه رو میخوایم با هم بگذاریم کنار هم آن نتیجه بگیریم که با این سه تا مقدمه باید مقلد مراجعه کند به مجتهد انسدادی هذا الا تقدیر الحکومه به اینجا رسید که اگر مجتهد انسدادیه به نحو حکومت مقدمات انسداد میره جلو خب میرسید به اون مقدمه چهارم چی میگفت که یه ظن یه وهمه مگه بخوام عمل به وهم بکنم ترجمه. ترجیح مرجوح از نظر عقلی قبیحه کاری به شرح کارندارد خب اگر اینه بحثهایی که گفتیم تا اینجا همینا بود که گفتیم بعد از مقدمه چهارم مستعد انسدادیه میگه من با ظنی که در یه طرف قضیه هست کشف میکنم حکم شارع را کشف کردن حکم شارح رو حجیت حکم شارع برای انسدادیه اون داره کشف میکنه برای مقلدینش نه. کار خرابتر شد اون وقت که الان حکومت بود بازم گفتیم سه تا مقدمه میخواد تا مقلد به او مراجعه کنه حالا اگه الان نحو کشف شد کار خرابتر میشه علتشم همینه که با توجه به اینکه دارید میگید حجیت ظنو داره به کشف پیدا میکنه
- خب حجیت ظن در حق مجتهد هست اینا با صراحت آخوند اینو میگن ؛ میگن دون غیرهی برای مجتهد قطعاً. کشف کرد از قول معصومه میگه من کشف کردم اما دیگری به چه دلیل ما بگیم مثل آخوند میگن من به چه دلیل بگم به مقلد برو از اون تقلید کن و این کشفی که داره میکنه کشف برای خودشه من عبارت سادهترش میکنم میگم مجتهد انسدادی هو الذی یکشف عن حکم شارع درسته اینا دارن کلام آخوندا میگنما هو الذی یکشف عن حکم شارع دون المقلد. مقلد که کشف نکرده که با توجه به این مقلد حق رجوع به او ندارد این کلام رو به این سادگی گفتم تا
- حالا سه تا ایراد میخوایم به کلام آخوندایراد بگیریم و سومیش در واقع جواب نقضی است اشکال اول اینکه گفتید مجتهد انسدادی هو الذی یکشف عن حکم شارع اینا قبول داریم اما این هو الذی رو یه جوری میگید که میخواید بگید اختصاص دارد. حجیت ظن به مجتهد انسدادی اختصاصی به چه دلیل میگه ما اینو قبول نداریم حجیت ظن برابر کشف دارم میگم آخوند دارن میگن مختص است به مجتهد انسدادی کشفی ما میگیم جناب آخوندی کلامتون مصادره به مطلوبه مصادره به مطلوب یعنی دلیل عین مدعاست این معناش اینه نمیتونید این حرفو بزنید تازه اول الکلام اینو باید اثبات بکنید این مدعای شماست. که اختصاص دارد به مجتهد کشفی اختصاصا از کجا دارید میگید؛ بگید وقتی که مجتهد کشفی کشف کرد قول شارع را مقلدم میاد بهش مراجعه میکنه ؛
- اشکال دوم ما اینه آقای مجتهد کشفی بعد از که کشف کرد حکم شارع را عالم شد دیگه جاهل نیستا عالم به حکم شارع است طبق اجتهاد خود خودش میگه این ظن مطابق با حکم شرعه کشف از اون میکنه وقتی مجتهد. انسدادیه کشف کرد قول معصوم را دیگه عالم فرجوع الغیر الیه رجوع الجاهل بالعالم دیگه اشکالش کجاست اینم اشکال دوم ما با آخوند که آخوند گفتند کارش خرابتر شد کار درست شد مجتهد تا حکومتی بود اشکال داشت اما وقتی کشفی شد کار حل شد کشف از قول معصوم میکنه حالا که کشف از قول معصوم کرد مصلحت کشف حالا مقلد هم بهش مراجعه میکنیم اشکالش کجاست. باید شما ثابت کنید که این کشفی که کرده مختص به خودشه اونم نمیتونی ثابت کنه اونم اشکال اول ما بود که اختصاص به چه دلیل وقتی یه کسی کشف کرد قول معصوما کسی دیگه نمیتونه بهش مراجعه کنه قطعاً میشه ؛
- اشکال سوم به آخوند اشکال نقضیه و اون اینه که میگیم جناب آخوند خود شما که انفتاحی هستید خود شما وقتی میخواید احکام شرعی استخراج کنید یه جاهایی.که میبینی دلیل برای حکم شرعی ندارید رجوع میکنید به اصول عملیه درسته تو اصول عملیه یعنی چه یعنی فتوا نمیدید اما برای رفع تحیر میگید به برائت جاری کنید یا به احتیاط هرچی حالا میگیم آقای آخوند شما به اصول عملی که میرسید پس حکم شارع را نداری داری برائت جاری میکنید آیا مقلد اجازه نداره به شما مراجعه کنه یا مراجعه میکنه قطعاً مراجعه میکنه خب مراجعه میکند به شما شما هم که حکم شارع را نمیدونید. اما اصل عملی شما برائت است نه احتیاط چیکار میکنید فتوا میده به مقلد که برائت جاری کنه برو جلو؛ این جواب نقضی که همون طوری که مقلد میتواند به شما مراجعه کنه تو اصول عملیه ؛
- عبارتو برش گردونم یه جور دیگه بگم رجوع مقلد به آخوند تو اصول عملیه رجوع جاهل به جاهله ؛ این خلاصه و جناب آخوند اینا قبول دارن میگن اشکال نداره مراجعه کنید به من منم فتوا میدن بهتون ؛خب فتوا که نمیتونید بدید جاهله به حکم شارع هستید. با اینکه جاهلان میگن توری نیست مراجعه کن من برائت و بهت میگم یه مجتهد دیگه به جا برائت؛ احتیاط و میگه تو بحث دوم که گفتیم دیگه یه اختلافی هست بین اخباریون اصولیین در شبهه تحریمیه اخباریا چیکار میکنن احتیاط میکنن؛ ایراد منم همینه ؛ دو تا مجتهدا در نظر بگیر یکی میگه احتیاط کن یکی میگه برائت کن اون میگه احتیاط استفاده کن یعنی ضد همه فتوا میده جفتشونم جاهل به حکم شارعند . حالا مقلد میتونه به اینا مراجعه کنه یا نمیتونه بله مراجعه میکند اینا نگه رجوع جاهل به جاهل نه آخوند گفتندا گفتن به جاهل ما میگفت اگه اینو گفتید به خود شما هم همین ایراد گرفته میشه این جواب نقضیه منتها جواب نقضی مسئله را حل نمیکنه یعنی اشکال دو تا شد حالا میگفت حالا اینجا رو چیکارش کنیم تو انفتاحی بالاخره ما که جامع اشکال چیه رجوع جاهل به جاهله جوابش چیه باید جواب براش پیدا کنه. اما جوابی پیدا کردید همون جواب تو مجتهد انسدادی هم که الان داریم بحث میکنیم که چون انسداد است بعد جاهل به حکم شارع بعد آخوند میگن که با ظنی که پیدا میکنه کشف از حکم شاره میکنه و این کشفش حجیت برای خودش داره دوباره برمیگردیم سر اشکال حجیت برای خودش داره ؛ این اختصاص از کجا گفتی
- دو اشکال دوم اینه که وقتی کشف حکم شارع دیگه عالم شدن این اشکال جواب اون سومی را میده. که وقتی عالم شد هم برای خودش حجته هم برای مقلدینش میگه من حکم شارع را پیدا کردم البته با دلیل انسداد خب اینم از بحث سختی که اینجا ما داریم و دوتا انقلت و قلت اینجا آخوند دارند
- فتوای شارع پشتوانه داره پشتوانه غیر خود مفاده این پشتوانش میگه روایت داریم که برائت جاری کن مثل حدیثی که معروف هم هست یا استصحاب میکنیم ولی کن مفاد. مفاد که دیگه روایت داریم که مفاد حکم شرعی نیست وقتی ندارم دعای اول ماه واجبه یا نه روایت گفت برات جاری کن اما آیا حالا اینجا این حکم خداست برای رفع تحیره به ما گفتن برات جاری پشتوانه مون دلیله بابا پشتوانه غیر نیست که بگم حکم خدا اینه که اینجا تو تن اشکال نداره روایت داریم که تو استفاده از او اشکال ندارد میشه حکم شی اما الان اینطوری نیست حکم شرعی نداریم. ما به ادله که مراجعه میکنیم هیچ دلیل نداریم حالا که دلیل پیدا کردیم چیکار کنیم روایت میگه برای رفع تحیر تو عمل برائت جاری کن تو عمل نه تو فتوا فتوا من ساکتم حکم خدا را نمیدانم به عمل که میرسه میگم اشکالی ندارد اخباریه میگن حرام رو ترجیح بده اون و اجتناب بکنه اشکال داره حالا یخباری بودیم چی میگیم میگیم خدا گفته که حرامه نه حکم شرعی ساکتیم. خدای متعال در مواردی که نمیدانیم گفته است قرائت اونم گفته احتیاط کن این پشتوانه غیر از اینه که حکم شرعی چیه پشتوانه حتماً میخواد اگرم پشتوانش حکم عقلی باشد که باز همینه) حالا اشکال ما سر چیز دیگه آخوند میگن این پشتوانه که اومد حکم شرعی پیدا کرد مجتهد انسدادی میفرماین این حجیت مختص به خودشه مقلد کسی حق نداره تقلید بکنه. آخوند میخوام یه سدی اینجا درست کنن راه انسدادی رو محکم ببندن دریچه هم براش باز نمیذارن دریچه برای سدم نمیذارن میگن اگه کسی انسدادی شد منزوی میشه کسی ازش حق تقلید نداره ؛
- عرض میکنیم که نه اگه انسدادی شد به اضافه اینکه کشفی هم باشه حکم شاره حین الانسداد و این کشف اختصاص نداره حجیتش به خودش کسای دیگه هم که مراجعه میکنن مراجعه میکنن دلیل برای اختصاص نداریم که. آخوند میگن اختصاص داره اما مصادره به مطلوبه بحث من اینه تازه مدعای شماست اینو باید دلیل براش بیارید نمیتونن دلیل بیارن
- یه انقلت یه قلت دارن اینجا پس تا اینجا ما فهمیدیم مجتهد انسدادی دو رقم است انسدادی کشفی انسدادی حکومتی طبق نظر آخوند میریم جلو این سه تا اشکال ول کنید طبق نظر آخوند مجتهده انسدادی حکومتی با سه تا مقدمه اجازه میدیم یه مقلد ازش بره تقلید کنه.
- آن سه تا مقدمه گفتنم هیچ وقت تحقق پیدا نمیکنه ؛ مجتهد انسدادی کشفی اونو دیگه میگن بدون امکان نداره چون حجیت ظن مختص به خودشه با این حرفی که ایشون زدن ؛عرض شود که بعد وارد یه انقلت میشن میگن اگر ما حجیت یه اما ری رو تونستیم درست بکنیم بگیم حجت است حالا چه ما مجتهد انفتاحی باشیم. یا انسدادی باشه فرقی نمیکنه انقلت اشکال که ما وقتی که یه عمارهای رو میگیم حجت است ما قطع به حکم شا که پیدا نکردیم ولو ظاهرا قطع پیدا نکردیم که چرا این یه بحثی است تو امارات که دوباره بدون بحث گذشته رو ما تکرار بکنیم اماره وقتی دست میاد منجزیت و معذریت براش میاره یعنی چی معناش اینه. که اماره گاهی اون حکمی که توشه این کار واجبه او حکم مطابق با حکم الله در این صورت این همواره منجز است برای من ؛ گاهی هم ضد اونه مطابق حکم الله یه چیز دیگه است این خلافشه اینجا من به اماره منجزه برای من یعنی من طبق اماره عمل میکنم روز قیامت اگه به من بگن چرا طبق لوح محفوظ عمل نکردیم آره عذر من درستم هست برای من عذر آور است.
- مخالفت اماره با حکم واقع دو جور است گاهی مخالفت به تضاد ؛گاهی مخالفت به تناقضه مخالفت به تضاد یعنی در لوح محفوظ مثلاً میگه واجب این اماره میگه مثلاً مستحب ؛مکروه اینطوری میگه حتی حرام یه حکم دیگه میگه این میشه چی میشه ضدین؛ و گاهی چیه تخالف تخالف به نحو تناقضه یعنی وجود عدم طلوع محفوظ میگه هست. تخلف اینطوری اینارم بدونید با توجه به اینکه اینا رو داریم اضافه میکنیم حالا دوره تکرار میکنیم کار اماره منجزیت و معذریته درسته نتیجه اینه که اماره گاهی مطابق است با حکم الله میشه منجز گاهی میشه معذر اما در هر دو صورت اماره حکم ظاهری برای من نیاورد حکم ظاهری لوح محفوظه ما چه میدونم
- این خلاصه این انقلت. وقتی اماره منجزیت و موذریت الله توجب الاماره حکما ظاهریا قطعیا حالا دنبالش اشارهش اینه که چطور اجازه میدید مقلد مراجعه کنه بگه چنین مجتهد انفتاحی در حالی که مجتهد انفتواحیه با عماره داره چیکار میکنه یه حکم ظاهری به دست میآره که این حکم ظاهری هم حکم ظاهری عن الله نیست حکم ظاهریه مرحله دوئه بله یک و دوش میکنن یکش در لوح محفوظه این دوشه. لذا مجتهد ولو انفطاهه اینطوری داره میره جلو میگه گاهی هم آماره با واقع منطبق از گاهی هم نیست اما قطع به حکم واقع ندارد جاهل وقتی جاهل شد چطور مقله داره ازش تقلید میکنه پس این تقلیدا یکی از مراجع فعلی داره میشه همه چی ایراد پیدا میکنه
- این رجوع به جاهل است وقتی رجوع به جاهل شد میخوایم بگیم این عشق فقط مال انسدادی نیست این اشکالی که داریم میگیم برای این هم هستا. نه تو انسدادی ها مقلد میتونه ازش تقلید کنه نه تو انفتاحیان اما اشکال وقتی در انفتاح یا شد میگیم به طریق حالا تو انسداد یا نمیشه تقلید کرد اول انفتو اشکال بهش میگیری مجتهد انفتاحیه اطلاعی از حکم الله ندارد اطلاع از مفاد اماره داره اماره هم گاهی منجز گاهی معذره جاهل به حکم الله است فرجوع المقلد الی الانفتاحی. مکان فتاحیا فضلاً عنکم انه انسدادا
- اینم انقلت کدوم کدوم انفتاحی انفتتاحیه گرفتی تو انفتاحیه ان حکم نمیدونه که حکم الله دستشه این امارات هم منجزیت ومعذریتش. قد تکون الاماره مطابقتا للواقع فقط لا تکون مطابقتا الواقع اینا رو باید توجه بکنیم گاهی مطالعه گاهی نیست در حد دو صورت چه مطالعات چه نباشه من از واقع اطلاعی ندارم جاهلم وقتی جاهله چرا اجازه میدید میلیونها انسان بهش مراجعه کنند تقلید ازش با اینکه انفتاحیست فضلاً کنه این انسدیا بود که کار خراب تر میشه انسداد هم میگه اونم مثلاً میگم حکم الله راش مسدوده. راه مسدود نیست اما اماره دست منه اینو دقت داشته باشین انقلت هم اشکالش همینجاست میگه دلیل نزد مجتهد اماره است اماره همیشه مطابق واقع نیست
- قلتو حالا جناب آخوند میخوام بگم تقلید از مجتهد انفتتاحیه اشکالی نداره چرا میگن مجتهد انفتاحی عالم است نسبت به بخشی از احکامش یه جاهایی را عالمه عالم به کجا. عالمش به اینکه کجا اماره هست برای حکم شرعی مردم اینو خبر ندارن همین کافیه دیگه این یه عالمه دیگه همه جا هم نیستا برجام اماره نیستا اونا میشه اصول عملیه فعلاً ما اینو داریم میگیم که مجتهد عالم است به مواردی که حجت شرعیه قائم است برای یک حکم حکمی وجود یک استحبابی هرچی برای احکام ؛ حجت دارد
- حالا مقلد بگیم چطور میخواد بهش مراجعه کنه. اشغال جواب اشکال باشه نه یه چیز دیگه اشکال این بود که مقلد به جاهل دارد مراجعه میکند آقای مجتهد جاهل است چرا جاهل آوردن تو لوح محفوظ گفتن به لوح محفوظ جاهله حالا جواب میگیم مجتهد نمیگیم لوح محفوظ عالم ول کنید اما عالمون به موارد قیام الحجهة علی الاحکام ؛قیام الحجت شرعیه اینا عالم هست یا نه. یعنی میدونه از بین هزار تا مسئلهای که تو رساله نوشته ۹۰۰ تاشو میده اماره داره برای اونها صدشم میدونید اماره نیست اما با اصل عملی حل کرده اون ۱۰۰ تاشو حالا صحبت نمیکنیم اما ۹۰۰ تاشان باب وضو نماز روزه حج همه اینا امارات دستشه و اماره میشه حجت شرعی
- حالا حجت شرعی اعم از چه جنس باشه فرق نمیکنه مردم اگه مراجعه نکنند به او مردم اصلاً خبر ندارن که از این هزار تا کجا اماره هست کجا. پس اگه مراجعه میکنند به عالمه عالمی به چی متعلقشو توضیح میدیم نمیگیم عالم به لوح محفوظ عالم است به موارد قیام الحجت شرعیه علی الحکام پس رجوع جاهل به عالم میشود اشکال حل شد
- عرض شود که ما دو سه تا ایراد اینجا داریم عرض میکنم اصل مسئله رو ممکنه قبول بکنیما اما ایرادا دقت کنید که. بحثا همینطور نپذیریم و بریم جلو یه ایرادا میاد
- ۱ مجتهد آیا وظیفش تعیین حکم واقعی است یا حکم ظاهری واقعی لوح محفوظ آیا مجتهد باید بره لوای مفروض بکشه بیرون نه ؛ اصلاً راهی نیست برای ما مجتهد مراجعه میکند به کلام امام صادق علیه السلام نهایتش اینه دیگه سند و دلالت اینا برای خوب اینا میشه تعیین حکم ظاهری که گاهی منطبق است با لوح محفوظ گاهی هم منطبق نیست. اکثرش مطابق اما گاهی هم مجتهد اشتباه فهمیده است گاهی مثلاً تقیتاً امام گفتن مجتهد نفهمیده و و بالاخره یه ۱۰ درصدشو احتمال خلافی ؛ نکته اینه که همون حکم ظاهری را مجتهد انفتاحی دارد میکشد بیرون انسدای چی میگه اینا قبول نداره اینا ؛ مثل واقعی ؛ همان حکم ظاهری هم راه برای من مسدوده میگه ما فاصله داریم با زمان معصوم علیه السلام. راه علم و علمی مسدود است ؛ انفتتاییم میگه راه علم و علمی برای ما بازه باز ادامه شو بدی تا علم علمی نه اینکه بره لوح محفوظ بکشه بیرون نه میره پیش روایات امارات و تعیین حکم ظاهری میکنه
- در نتیجه انفتتاحیه یتمکن من القت بالحکم ظاهری تا اینجا درست بعد ازاین که حکم ظاهری یا یقین پیدا کرد از مستعد سوال میکنیم که آیا این قطع شما. که حکم ظاهریه مطابق با حکم واقعی است یا نه جواب چیه نمیدانم تطبیق حکم ظاهری با لوح محفوظ خارج از اختیار نمیدونم یه بحث دومیه اینکه انطباق داره یا نه که اسمشو ماجزیت معذریت میذاریم اصلاً به درد مجتهد میخوره نه خوبه
- ما میگفتیم چه. منطبق باشد چه نباشد وظیفه مجتهد وظیفه قبلا گفتم وظیفه فعلی وظیفه فعلی چیه عمل به همین حکم ظاهری اماره اما از مجتهد ما هیچ وقت انتظار نداریم که علم غیب داشته باشه بگو این ۱۰۰ هزار تا روایت کدوماش منطبق با دعای مفروض کدوم نیست کاری به این نداره اون کار امام صادق علیهالسلامه چه انتظاری داریم. لذا میگیم المجتهد الانفتاحی لیث مکلفاً به تعیین المطبق عن غیر المنتبق اصلاً مکلفه به این نیست اینو ول کنید وقتی ول کردیم میگیم وظیفه فعلی چیه عمل به مفاد اماره کان منجزا معذرا خوبه این یه نکته
- نکته دومی که میخوایم بگیم اینه قبلاً صاحب کفایه حرفی زدن ما میخویم ازش استفاده کنیم اینکه میگم قبلاً یعنی سه سال پیش یادمون رفته ما یادمونه. اماره حکم آور نیست شما اشتباه فکر میکنی که مثلاً میگه گفته الصلات مثلاً صلاة واجب مستحبه این حکمایی که تو امارات اومده ایشون فرمودن اصلاً حکم نیست چرا دلیلشون این بود گفتن یا اجتماع مثلین یا ضدین یا نقیضین؛ اشکالی که اونجا گرفتن تکرار میکنم یه حرف زیبایی ایشون گفتن.
- گفتند اگر گفتی اماره حکم برا من میاره این اماره فرض کنید این حکمش با واقع منطبق است یعنی در واقع وجوب گفته وجوب میش اجتماع مثلین یعنی من یه عمل میخوام انجام بدم به نام مثلاً نماز احتیاط این نماز احتیاط دو تا حکم داره یک حکم در لوای محفوظ داره یکی هم حکم مفاد اماره اجتماع مثلین میشه قطعا اشکال داره ما یه عمل برای مکلف نداریم که دو تا حکم داشته باشه مثل و اما اگر اماره خلاف حکم الله باشه. عمل دو تا حکم ضد هم داشته باشه و اگرم وجود و عدم باشه یعنی در لوح محفوظ این هست وجوب از این یکی میگه اصلاً نیست خب یکی میگه واجبه یکی میاد واجب نیست این میشه نقیضین
- آخوند گفتند تمام این موارد ایراد داره برای اینکه کسی ایراد در بیان چی گفتن گفتن تو دعای محفوظ حکم هست اما تو اماره حکم نیست. مجتهد داره تلاش میکند که بره اون حکم لوح محفوظ رو به دست بیاره اما راهی هم نداره این فرمایش ایشون بود
- ما چی عرض گفتیم گفتیم جناب آخوند اینکه تو دارید میگید همه چی را ریختید به هما؛ تمام روایاتو میگه حکم توش نیست اتفاقاً تمامش حکم هست منتها برای اینکه به اشکال آخوند برخورد نکنیم چی گفتیم گفتیم عند الامارات فیها احکام ؛ اینا قبول داریم اما احکام چیه انعکاس. انعکاس یعنی مراعات وقتی من تو مراعات عکس پشت سرمه دیدم اینا دوتا که نیست که بگید یکی ما فی مراد یکی خلفی دوتا نیست که نخیر اون که در خلف است هست اون موجوده ما دو چیزی نیستا انعکاس اونه روایت احکام داره منتها احکام انعکاس ما فی الواقع
- بعد میگیم گاهی دقیقا منعکس میکنه گاهی اشتباه منعکس میکنه مثل نشده که بگیم. عکس داخل آینه با پشت سر چون دو چیز است عشق من و چطور میشه یه موجود دوتا وجود داشته باشه نخیر دو تا وجود نداره یه وجود دارد وجود خارجی وجود ما فیلمرها چیه منعکس اوئه و لگه اینا رو نگیر من یه اشکال دیگه هم به ذهنم میاد دلم نمیاد اینا رو اضافه کنم اما اشکال بعدیش اینه که جناب تو کله من و شما هم یه حکم هست پس اونم اجتماعی مثل اینه بگم حکم که در ذهن هر کسیست. همشم مخالف اینا رو حل کنید شما که وجود نداره تو اماره من ایراد میگم تو ذهن شما که میگید حکم نماز مثلاً واجبه این حکم گاهی منطبق است با ما فی الواقع شده گاهی ضد میشه.
- چی گفتن آخوند اینا داریم از قبل استفاده میکنیم ما میگیم جناب آخوند یادتون اگه رفتش ما یادمونه که شما قبلاً اصلاً میگفتید مجتهد چه انفتتایی چه انسداد حالا رسیدیم به اینجا انفتو انسدادم فرق نمیکنه شما میگفتید اصلاً حکم تو اماره نیست حالا اینجا داری ضدشو میگید الان رسید به اینجا که میگید انفتاحیه عالم است به موارد و طرق اما چون عالم است فروع المقلد الی الان فتاحی رجوع الجاهل الی العالم. اشکال دوم ما به ایشون اینه که خود شما گفتید عالم نیستا گفتین این احکام اصلاً نداره که وقتی احکام نداره چرا میگه رجوع جاهل به عالم رو مبنای ما درسته حکم داره بنابراین جاهل اگه به مجتهد مراجعه به عالمه این هم یک بحث بعدی قلت دیگه هم هست خیلی بحث شیرینیه انشالله فردا فردا.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




