اصول فقه 30/9/040
درس خارج استاد سید ابوالحسن مهدوی زیدعزه - کتابت 30 تعريف الاجتهاد
سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/
نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
وبلاگ – پردازش اربعین https://safarzade.blog.i
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراًوَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
شنبه 29آبان ۱۴۰۴...برابر 29جمادی الثانی ۱۴۴۷آدرسصوت
الاجتهاد و التقليد_اجتهاد المطلق و المتجزی و احکامهما_جلسه۵- https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3504
- متن کفایه الاصول :ثمّ انّه لا اشكال فى امكان المطلق و حصوله للأعلام و عدم التّمكّن من التّرجيح فى المسئلة و تعيين حكمها و التّردّد منهم فى بعض المسائل انّما هو بالنّسبة الى حكمها الواقعى لاجل عدم دليل مساعد فى كلّ مسئلة عليه او عدم الظّفر به بعد الفحص عنه بالمقدار اللاّزم لا لقلّة الأطّلاع او قصور الباع و امّا بالنّسبة الى حكمها الفعلى فلا تردّد لهم اصلا.
- اعوذ بالله من الشیطان الرجیم - بسم الله الرحمن الرحیم
- بخش امروز ما در مورد تجزی در اجتهاد هست و چند تا بحث و بیان میکنند اولین بخش امکان تجزی برای اینکه امکان تجزی بدونید حول چه محوری هست در ذهن. مبارکتون چند تا چیز رو دقت بکنید یه نکته اینکه اجتهاد بسیط است اون قوه استنباط مرکب نیست که بگیم نصفشو پیدا کرده نصفشو پیدا نکرده اجتهاد یه امر بسیطه امرش دائره بین وجود و عدمه گاهی هست قوه رو داره گاهی هم نداره مثلاً. درختا یا قوه درخت شدن رو داره گاهی هم نداره بین دو چیزه دیگه سومی نداره که بگه دیگه هستهای ما پیدا کردیم که نصف درختا میتونه ایجاد بکنه نصفشو نکنه نصفه نداریم که اگر این قوه در این هسته هست تا میکارید چی میشه درخت میشه با شرایطم نیست که نیست دیگه وقتی نیست هیچی اجتهادا یا نیست یا هست. بحث به این سادگی نیست که حالا ما اجتهاد موتور تجزی رو میخوایم اجازه بدیم همین جلوی ما رو میگیره دو تا نکته دیگه هم باید توجه بکنید استنباط فروعات گاهی فعلیست گاهی بالقوه استنباط فروعات بالفعل به اعتقاد ما اصلاً وجود نداره. هیچی نداره حتی یه مستعلم از صدر اسلام تا حالا بخوایم بگیم حالا چند نیست
- دلیل ما هم اینه که تمام مجتهدین همین الان مراجع فعلی هر روز مسائل حدیثه و جدیده براشون پیش میاد مرتب دارن دفترشون استفاده میکنن یعنی تا دیروز استنباط فعلی نکرده بود موضوعات جدید هر روز. فردا که میشه چی درست ۱۰۰ تا دیگه هم موضوع جدید فردا سوال میکنه سال آینده چی باز هر روز داره میشه چون مکلفین در سراسر عالم در زندگی خودشون مرتب با موضوعات جدید مواجه میشن که حکمشو نمیدونن
- حتی بحثهای جدیدی داره پیش میاد همین معادلات جدیدی که ارز دیجیتال و موارد مشابه این که حالا داره پیش میاد تو فضای مجازی . آیا میشد گفت مجتهد همه فروعات استنباط کرده خب نکرده یه بخش هم داریم استنباطه بالقوه استنباط بالقوه یعنی چه یعنی همه فروعات رو میتواند استنباط کنه تا از یه مستعاری جواب این سه تا بخشها تو ذهنتون داشته باشید حالا ببینید بحث کم کم. آیا اجتهاد تجزی وجود دارد یا نه ؛ یه عبارتی از صاحب معالم هست صفحه ۲۳۸ مقاله ایشون میفرمان دو گروهند بزرگان مراجع مجتهدین یه گروه میگویند تجزی در میان نیست
- اما قبل از اینکه میخوایم بگیم هست یا نیست اول تعریف بکنیم چون تعریف هم. باز متاسفانه یه تعریف خاص نمیشه تجلی در ارشاد یعنی چه معنی الان نیست سه تا نکتهای که گفتم همین بود الان شما خودتون تو ذهنتتون دور میزنه یعنی چه نمیتونید جواب بده هرچی بگید یه ایراد به تو میگیرم آیا تجزی استنباط بالفعلو میخواید بگید نصفشو کرده نصفشو نکرده اینه که همه مراجعین همینطورن جوابش اینه همینطورن اصلاً شد مطلق.
- اگه به معنای بالقوه میگید استنباط بالقوه اون وقت اینطور میگیم بالفعل نصفی از مسائل و حل کرده تو ابواب مختلف دیگه اینه خب آیا مطلقه هرچی بگید یه ایراد بهتون میگیرن دیگه یعنی شما حل کنید مطلقه از یه جهت درست دارید میگید چون همه مراجع فعلاً هم همینطور. از فروعات استنباطم نکردن گفتم هر روز دارن ازشون سوال میکنن اما ایرادی که هست اینه که شد مطلق هیچی نداریم پس باید بگی همه مراجع متجزی بالفعلند.
- خب اینم کسی نمیگه میگن مجتهد مطلق داریم اینا رو گیرمیفته ؛ بنابراین قبل از اینکه اینا رو بگیم هست یا نیست اجتهاد متجزی اول باید تعریف کنیم لذا میریم سراغ صاحب معالم. همین آست که الان وقتی میخونم بعد کفایه رو ما بهش ایراد داریم عبارت کفایه رو میخونم ببینید من الان ذهنتونو آماده کردم که عبارتی که خوندم فوریه ایراد بگیرید به کفایه بگید نه هم اینجا ایراد داره
- اما اگه ذهنتون آماده نباشه دنبال کفایه میرید جلو اول بریم صاحب معالم چی میگن دقت کنید حرف معالم فی قبول الاجهاده لتزع. قبول الا اجتهاد خوب دقت کنید فاعلش حادثه آیا اجتهاد قبول تجسم میکند یا نه شخصو نمیگندا اومدن سر عبارت خیلی دقیقه آیا میشه اجتهاد تجزیه بشه یا نه و ذالک به معنا به معنا جریان فی بعض المسائل دون بعضه. ایشون معنا میکنه یعنی چه یعنی اجتهاد تو بعضی مسائل جریان پیدا کرده نشده باشه ؛
- خب این عبارت مال چیه؛ معالم توجه به این نکات نداشتند که اجتهاد آیا قبول تجزیه میکنه بلفعل نه ؛ به قوه باشه کسی که تو بعضی از مسائل میتونه داشته یاد کنه مثل. قطعاً تو مسائل بعدی هم که فردا یا سالهای آینده ازش سوال میکنند میتونه جواب بده اگه بالقوه گفتید ما دیگه شاهد تجزیه نداریما اما ایشون معنا میکنن اجتهلت میگن به معنا جریان الاجتهاد فی بعض المسائل دون بعضه
- خب به این معنا من را دنبال عبارت اول بدونید. که اشکال کار تو کجاست بعد از که اشکالم ول میکنید میگید حالا من هیچی کار ندارم اما ایشون دارن یه تعریف جدید میکنند میگن یه آقاییست اجتهاد و مثلاً تو باب معاملات نکرده اما تو باب عبادات کرده نماز و روزه و هرجا اینا رو آن بخش مکاسب و مطالب رو هیچی وارد نشده اشتهادش تو یه بخش جاریه ؛ توی بخش جاری نیست اینو میخوایم ببینیم آیا. و ذالک ؛ بعد حرفو برش میگرداند میگن این شد که تو بعضی مسائل گفتم منظورم اینه که تو عبادات منات اجتهاد رو دارد تو معاملات نداره اصلاً منات ندارد؛
- منات اجتهاد در عبادات رو داره مناتشو داره ؛ وتو معاملات اصلاً نداره قوه شد یا بالفعل ؛ یه عبارت که دارم میگم دیگه بالقوه میشه چون میگن منات. منو دیگه کاری به الفعل نداره میگم این آقا منات این طرفو داره یعنی یه قواعد فقهیش تو عبادات اینا رو همه رو مسلطه اما قواعدی که تو معاملات اصلاً کار نکرده
- لذا مناتشو نداره اصلاً وقتی نداره مثلاً خیارات را ؛ و چند تا دیگه که اگر ازش سوال بکنن نمیتونه جواب بده یعنی پس بالفعل نیستا شد بالقوه. عبارت میگم یه کسی منات ندارد در معاملات قبلشون بالفعل بود عبارت دومشون میشه بالقوه ؛حالا که اینا بخونم عبارت اول بالفعل بود بعدشم و به عبارت دوم میشه بالقوه؛ باید عبارت اول راااصلاح کنیم ؛
- ما گفتیم. اینا اشتباهاتی است که نویسنده توجه نداره یا داره نمیدونم دیگه؛ حالا شما خودتون قضاوت کنید و ذالک به ان یحصر للعالم چه حاصل بشه ما هو منات الاجتهاد فی بعض المسائل فقط که این بعضی مسائل به عبادات منات اجتهاد در بعضی مسائل رو داره فلهوان یجتهد فیها (این فیها اشتباه باید فیه باشه چون به بعض برمیگرده بعضی مذکره )؛ یعنی حق داره تو بحث عبادات اجتهاد کنه پس بالفعل نکرده ؛
- تو عباداتم میلیونها مسئله داریم این آقا مناتشو داره چون مناتشو داره یه بخششو بالفعل اشتهاد کرده یه بخش هم از اونا که مرتب سوال میکنن جواب میده ؛ میگه چون مناتش را دارم ؛ معیار تو عبادات دستشه. آنان که مناتشو نداره ؛ لذا هیچی نه بلفعل اجتهاد کرده نه بالقوه بالقوه نمیتونه جواب بده
- خب این عبارت دیگه واضح شد چی میخوان بگن چون میگن منظورم مناته نه بالفعل حالا که این شد پس برمیگردم عبارت قبل یه بار دیگه میخونم قد تخلف الناس فی قبول آیا اجتهاد قبوله تجزیه میکنه یا نه به معنا. جریان هی جریان اجتهاد فی بعض المسائل دون بعضاً ؛ اینا حالا عبارت؛
- ما رو منات میریم جلو معنا میکنیم جریان دارد اجتهاد به معنای اینکه منات عبادات دستشه تو بعضی مسائل طبق این منات میره جلو تو معاملات که میره توقف میکنه میگه من هیچی بلد نیستم ؛ پس اجتهاد آیا قبول تجزی میکنه معناشو فهمیدیم چی میخوان بگن معناش شد قوه. یه آقایی تو عبادات قوه شو پیدا کرده ایشون میگن منات یکی دیگه هم پیدا آیا این میشه یا نه نمیشد حالا چی میشه معنای دومش که اونایی که میگن بله ؛ واونا که میگن نه؛ پس کسی مجتهد است که وقتی مناطق دستش اومد هم باید تو معاملات هم تو عبادات باید دستش باشه اینم ما میگیم اصلا تجزیه قبول نداریم.
- در بحث. صاحب معالمو دارم میگم جامعه و عاقله و عالمه اونجا مجتهد متجزی هم الان نسبت به بحث آدمه ؛ من میتونم به عنوان یک جامعه میتونم ؛ ودر یک جامعه دیگه هست که نمی توانم گیر ما مشکل ما اینه که بالفعل الان تعریف اینه ؛ پس هر وقت مجتهد تجزیه اجتهاد منات بود میشود. مناتم یعنی قوه ؛ اون وقت اینو سوال میکنیم پس اول تعریف و فهمیدیم دیگه حالا میگیم علما سر تجزیه درش با هم اختلاف دارند
- یه عدهای میگن میشه یه عده میگن نمیشه؛ شما میگید مثلا میشه اون آقا میگه نمیشه اما میشه یا نمیشه دیگه بدونیم سر کی داریم میتراشیم سر قوه رو نه بالفعل نرید چون راه فراردرست نکنید برای خودتون ؛ تعریف اینه که یه آقایی تو. باب عبادات ۲۰ سال ۳۰ سال کار کرده روایاتشو دیده قواعد فقهی رو مثلاً اذا شک مثلا تو فقهه تو فقه کجا تو عبادات تو معاملات که ما نداریم که تو معاملات که میره بحث خیارات چند روز نمیدونم معامله باید نقد و نسیه و نمیدونم یکیش نقد یکیش نسیه سلف چیه اونا یه صلات جدایی داره اگه کسی تو معاملات کار نکرده باشه قوه اجتهادشم نداره. داریم حرف میزنیم آیا اونایی که میگن میشه یه آقایی تو عبادات باشه نه به معنای بالفعلان به اینکه قوه شاتو عباداتو داره اما وقتی میری سر فعل آقا بخشی از مسائل عبادات و استنباط فعلی کرده
- بخشی هم دارن ازش سؤال میکنن آینده بازم از نماز و روزه هرچی سوال جواب تا آخر عمرشم بدونید هیچ وقت بالفعل همه عبادات ازش سوال نمیکنه. مرتب یه کسی اومد پیش امام صادق علیه السلام گفت من ۵۰ ساله خدمت شما میام هنوز دارم راجع به حج مسائل جدید میشنوم ۵۰ سال بود همینطور که الان ما تو فقه متوجه شدید دیگه اونقده فروعات زیاد داره که باید بشینیم یکی یکی میلیونها فرد داره تمام نمیشه خود من الان ۴۰- ۵۰ صفحه رفتم چه عمر چه حجمی اما سالی نبوده که. جدید برام پیش نیاد هر سالی که میرم این کاروانی که داریم بالاخره دهها مسئله جدید میان از ما سوال میکنه که اصلاً تا به حال تو عمرم اتفاق نیفتاده بود هر کدومشم لذت بخشه فقط کاروان خودمونم نیست گاهی تو مسجد النبی نشسته از جای دیگه کاروانهای دیگه سوال میکنن پس اینا بدونید که میشه تجزیه یه عده میگن تجمع رحمان داریم. یه عده میگن تجمع رحمان نداریم؛ باز منظوورشون همون قوه یعنی نمیشه دیگه کسی تو عبادات قوه استنباط داشته باشه تو معاملات نداشته میگن اصلاً امکان نداره اونم دلیل خودشونو داره
- حالا صاحب کفایه میگن قطعاً میشه شما هم که گفتید میشه یعنی معاملات حالا یه کسی تو عبادات زحمت کشیده قواعد فقهی عبادات میدونه قواعد. هیچی بلد نیست هر سوالی از معامله بکنین اصلاً فرق معامله نسیه و نقد و سلف و نمیدونم حضور هیچی اینا رو بلدش بکنم دیگه یعنی منو تا دستش نیست نه روایتو دستش نیست روایتی که خب میره مراجعه میکنه اما کار نکرده تازه باید بشینه بررسی بکنه نداره قوه. نداره عبادات داره تو معاملات قوه رو نداره قوه را در عبادات پیدا کرده چرا ۲۶ سال ۵۰ سال بگیم زحمت کشیده همش چیکار کرده بسته فقهی بود قسمت مکاسب اصلاً کار نکرده دستش نیست
- خب چیکار کنیم مشاهده متجزی اینم مثالش من دارم میزنم. حالا فرض کنید تو معاملات ممکنه بگید معامله رو بلدش مضارع مسابقات اصلاً کار نکرده بحث اجاره اصلاً هیچی نمیدونه قواعد اجاره دستش نیست که اجاره اگه همراه رهن اومد بدون رهن اگه بود نمیدونم اجاره متعارف نبود و و دهها مسئله داریم مثلاً میگه من منات ندارم کار نکرده عبارت دقت کنید که قبول تجزیه رو میگن دو تا نظریه هست بعد میفرمان. علامه فی التهذیب و شهید فذکرا و دروس و والدی والده یعنی شهید ثانی چون معلم شیخ حسن فرزند شهید ثانی و والدی فی جمله من کتبه و جمع من عامه الی الاول اینا رو اسم میارن اینا رفتن به سمت اول یعنی لهو ان یجد فی بعض موارد که مناتشو داره میتونه تفکیک بکنه و سار قوم الی السانی یه گروهی هم رفتن به سمت نظریه دوم این حرف صاحب معالم؛
- صاحب کفایه میفرماید لا ینبق العرتیاط فی امکان اصلاً شایسته نیست شک بکنه کسی که حتما امکان تجزه هست چرا توضیحی که ایشون میدن و دقت بکنید عبارتشون یه مقدار به هم نمیخونه. امانتداری میکنم تا ببینید اشکال عبارت کجاست اول میگن که حتماً میشود ما هم رو همین میشود میریم جلو چرا میشود هیس کان ابواب الفقه مختلفتاً مدرکنا؛ مدرک تو ابواب با هم فرق میکنه یعنی مدرک تو مثلاً ما مثلاً تو عبادات با معاملات مدارک فرق میکنه ؛ لذا کسی ۲۰ سال تو عبادات کار کرده نمیتونه بگه مدارک معاملاتم دستشه خب نیست خودش میگه من جاه. اصطلاحاشو بلد نیست معامله سلف بگه چی میگه نمیدونم اسمشم نشنیده ؛
- پس جناب آخوند میگن چون ابواب فقه مختلف است از نظر مدرک والمدارک بعد میام سر مدارک حالا میگن مدارکم همه یکسان نیست بعضی مدارک سهولت داره بعدش صووبت داره ما میدونیم تو مباحث عبادات اینطور نیست که همه یکسان باشه حالا بحث خود ما تو فقه میریم به هرچی که. نمیدونیم هر جا حج نذری نه حج اسلام یه حج نصب کردش که من یه حج دومی انجام و نذرشم محقق شده اما نتونسته انجام بده حالا ثلث برداریم بعد رسیدیم به اینکه اگه وصیت کرده که یه حج حجت الاسلام برای من انجام بدهید و این حج از بلدش ۲۰۰ میلیونه از میقات ۵۰ میلیونه خب حج گفته بودیم اصل باید برداره اما. خب برو از اونجا برو از میقات ۵۰ میلیون ۱۵۰ رو بذار برای ورثه بعضی میگن نه ما میخوایم حتماً از اینجا باشه حالا اصل بردارم یا سهم اینا بردارم او خیلی حرف هست فروهاتون زیاده که انسان متحیر میمونه
- لذا مدارکی اینطوری نیست که تا روایت حکم بکنه بحث امروز ما تو بلدی و میقاتی دیدید دیگه یکی میگه تواتر داریم. بلد باشه یکی دیگه میگه یه دونه روایتم نداره بعد شهید اول میگن نه اون درستش که تواتره نه اینکه میگه هیچی نداریما بابا چهار تا روایت داریم اما در حد تواترم نیست کل روایتو ۴ تا ؛ پس اینم توجه بکنیم که مدارک اون وقت که دست یه مجتهد هست نه که کار نکرده مدارک متفاوت و متفاوتتون سهولتن و صوبتاً من دلیلهای عقلی با نقلی یکسان نیست از طرف دیگر حالا مدارکم باشه آیا مجتهدین همه مطلعاند بر همه اون مدارک اینا مختلفه؛
- پس سه تا نکته را جناب آخوند اینجا مطرح میکنند ۱ ابواب فقه از نظر مدرک با هم متفاوته پس مدارک یکسان نیست که اگه مدارک مثلاً مضاربه رو ما کشیدیم بیرون مدارک نمازم کشیده بیرون نه مدارک من فرق میکنه. مستندات اونجا با اون فرق میکنه ۲ اون وقتم که مدارکو در بیارین تازه مدارک از نظر فهم یکسان نیست اینم مشکل دوم ۳ مدارک هر مجتهدی همهشو دسترسی پیدا نکرده ۲۰ تا مدرک تو مضارع باشه ممکنه یکی هر ۲۰ تا رو پیدا کرده یکی هم ۱۸ تاشو پیدا کرده؛ با توجه به اینا میگیم بعضی از مجتهدین مهارت زیاد دارند در نقلیات یا عقلیات اما توی. تو باب دیگه همین آقا مهارت نداره اتفاقاً اون باب دوم مبتنی بر همون مدارکی که این آقا مهارت نداره ؛ اینا دلیل بر چیه دلیل بر اینه که میشود مستعد متجزی باشد
- خب حالا من یه عبارتی از کفایه میخونم شما رو فعل و قوه دقت کنید من معتقدم این کلام آخوندا حالا داشتن قوه رو میگفتن معالم که همینو گفتن اما یه عبارتی که حالا میخونیم ایرادش اینه که بالفعله.
- بحث الظفره رو میخوان بگن الظفره چیه اینا همین یه جا هم هست تو کل کفایه یه کلمه الظفره اینجا اومده گل دهانه تمام کفای خونه افتاده این که میگن چی الظفره ؛ الظفره اینه که من اینجا که هستم جهش بکنم یه مرتبه مثلا اونور متجزی باشن الظفره اینطوری امکان نداره اگه میخوام از اینجا برم به اونور باید چیکار کنم. پس الظفره یعنی جهش حالا عبارت دقت میگن من اعتقاد دارم که اصلاً اجتهاد مطلق عادتاً محاله پس اونایی که تجزیه رو قبول ندارن جواب اینو بدن ایشون میگن مطلقا نداریم پس اونو بذار کنار تمام شده تجزیه متجزی تمام. تا حالا میخواستم اینو اصلاً ازش تجزی داریم یا نه یعنی چه معناش اینه که همه شهدا یا مطلق است یا مطلق یا هیچی نیست اما جناب آخوند بالاتر اصلاً محال است یه کسی اجتهاد مطلق پیدا بکند قبل از اینکه متجزی پیدا بکنه اصلاً محال است
- یعنی تا مجتهد یه مرتبه امکان نداره تمام مجتهدها اول مشاهده مت. نمیشود بعد پله پله میرسد به مجتهد مطلق ؛ من عبارتو بخونم شما فقط جواب منو بدید که این منظورشون بالفعل یا بالقوه بل یستحیل حصول اجتهاد مطلق عادتاً غیر مسبوق به تجزی ؛ چرا چون حالت لزوم الظفره این لازمش الظفره است که یه کسی. مجتهد نبود ازاجتهاد یه مرتبه شد مجتهد مطلق
- خب اونایی که اجتهاد تجزیه را قبول ندارن همین میشه دیگه آخوند میگن لازم و جهشی اینطوری ما نداریم که تمام کسانی که شاد مطلق دارند از راه تجزی رفتن جلو پس تجزی رو نه تنها میگه امکان داره بلکه میگیم حتماً باید باشه اینم سخنان آخوند والمجتهد فی سعی. مجتهد تو تلاشی که میکنه یسلط علی باب ثم باب آخر؛ ازبالقوه به بالفعل ظاهر عبارت اینه آخوند کم کم خودشونن میخوان الظفره رو ثابت بکنن میگن اینطوری میگن حتماً مجتهد اول مسلط میشه به یه بابی بعد از این با میره باب دیگه حتی ینتهی الی آخر؛ کم کم میرسه به آخرعبادات که. حدود دیات ۶۰ کتابه دیگه حدوداً شصتمین کتاب
- از طهارت شروع میشه تا برسه به دیات بعد میگن و بساطت الملکه ممکنه یه کسی ایراد بگیرد به من میخوام جواب بدن میگن ملکه بسیطه وقتی بسیط است اول بحث اینو گفتیم که ملکه هست یا نیست دیگه ما نداریم که نصفش باشه که نصف که نداریم که یا هست یا نیست اینجا. مساحت ملکه میگوید اجتهاد متجزی وجود ندارد چون اجتهاد وقتی بسیج شد معناش اینه که این آقا مجتهد هست قبلا تا دیروز نبود تا دیروز که مسکن نبود هیچی نداشت امروز که دارد همه چیو داره برو تا آخر؛ آخوند میگن نه بساطت الملکه و عدم قبولها تجزیه لا یمنع ؛ لا را شما بردارید بزارید یجمع. به عبارت پشت گردن میگن مانع نیست از این یعنی جمع میشه یستمع مع حصول الملکه با نسبت الی بعض الابواب که ما مثال زدیم به عبادات میگن این جمع میشه با اینکه ملکه بسیطه اما میشد یه کسی این بساطت ملکش تو عبادات آمده باشه اما لا تحسن الملکه فی غیرها و این معناش این نیست که ملکه نصف سان لا ان تحصل نصف الملکه. ملکه نصفش هست نصفش نیست اگه اینو بگی فوری بده ایراد میگیرن میگن ملکه نصفه نداریم مثل عدالت میمونه ما نداریم نصفش باشه یا آقا فاسقه یا عادله خب بعد توضیح میدن
- جناب آخوند خیلی حرف قشنگ میزنن میگن گاهی مجتهد ملکه استنباط داره در بعضی از اقوام ما مثال زدیم به همون عبادات تو اینجا ملکه داره. بعد یقین داره که ادلهای که تو معاملات کار نکرده دخالت در عبادت نداره اینم باید یقین داشته باشه یا حداقل احتمال ضعیف بده و الا اگه مدارک قاطی باشه نمیشه فرض ما اینه که تو عبادات هرچی دخالت داره همه رو میدونه که الان امروز همینطور کسی که کتاب الصلالات نگاه کنه هرچی دخالت داره ولو یه روایت تو معاملات باشه علما کشیدنش بیرون آورد. کتاب نوشتن روایت آوردن تو این باب ذکر کردن ؛
- لذا کسی که تو عبادات کار میکنه تمام مدارک دستشه و یقینم دارد که مدرکی تو معاملات که کار نکرده هیچ وجود نداره یا اگرم قطع نداره احتمال ضعیف میده که ممکنه به احتمال و چیکار میکنه اجتهاد خودشو تو عبادات به کار میبره خب چطور میشه این برسه. مقدار لازم چون فرض کرده به مقدار لازم و تلاششو کرده و موجب اطمینان شده که دیگه دلیلی دخالت نداره تو عبادات بعد میگن کما فی الملکة المطقه تو ملکه مطلقم همینطوره تو ملکه مطلقه باید چیکار بکنه وقتی نماز داره اجتهاد میکنه باید بدونه جای دیگه دخالت نداره ولی دخالت داشته باشه
- خب حکم عوض میشه ممکنه روایتو تو ما ذکر. حالا این ملکه مطلقه رو که ایشون داره میگن ما ایراد بهش داریم ملکه مطلقی ملکه مطلقه رو اگه بخواید بالفعل معنا کنید یعنی یه کسی بالفعل میلیونها میلیاردها مسائل بالفعل همه را استنباط کرده چند هزار جلد کتاب نوشته باشه این که نداریم پس ملکه مطلقه رو چطوری معنا کنیم بگیم کسی که تو. تمام ابواب فقه مدارک دستشه اما بالفعلم استخراج نکرده اینو بگیم ملکه مطلقه خب با توجه به اینا ما یه ایراد اینجا به آخوند داریم من دیگه عبارت یه تیکشو رها کردم ؛
- به ایشون عرض میکنیم از الظفره تو غیر موجودت دائما ایشون گفتن لازم بهش الظفره هیچ وقت الظفره وجود نمیاد چرا چون ملکه فرض کردیم ملکه بسیط است دیگه. این ملکهای که قابل تجزیه نیست گاهی تو سینه کسی هست گاهی نیست حالا اومد وقتی اومد چیکار میکنه میاد استخراج میکند احکامی رو وقتی استخراج میکند احکام را از یه فقه مثلاً از عبادات اینجا رو میکشه بیرون ابواب دیگه رونگاه نکرده اصلاً کار نکرده اما شهامت داره یعنی میدونه مثلاً ادله اولیه مقدم بر اصولا عملیه کلیاتشو میده اما کار نکرده.
- با توجه به این میگه این آقا قدرت دارد نه بالفعل؛ خوب دقت کنید این آقایی که اجتهاد اومده تو وجودش قدرت دارد که استنباط بکنه تمام احکام فقه را چطوری میگین آقا تو معاملات کار نکرده کار نکرده باشه اگه اومدن یه سوال ازش کردن اجتهاد داره میره سر معاملات آیا یه مقدار بیشتر از اون بقیه اون مجتهدی که مثلاً ۱۰ سال تو معاملات کار کرده. آقا چون کار نکرده باید یه مقدار زحمت بکشه ایراد من همینه که این آقا میتونه تو معاملات هم استنباط بکنه پس نگید الظفره یه مرتبه از یک رفت رو ۲۰ مثلاً نپرید که بله بالقوه من دارم میگم قدرت میگم آخوندم قبول داشتن قدرت همینو گفتن بعد عبارت آخوند ایراد داشت ما هم همینجا داریم همینو میگیم میگه آقایی که تو عبادات. بلفعل کارکرده اجتهاد داره اشتهادم بسیطه بالفعل کار کرده بالفعلم کار کرده معناش این نبود که همه احکام همه رو نگی بخشیشون
- اما تو معاملاتم کار نکرده مجتهدا هست تا ازش سوال میکنم میره سراغ معاملات میتونه استخراج کنه خب ادله فقط باید به جای یک ساعت باید مثلاً ۱۰ ساعت ۲۰ ساعت به زحمت بکشه بشینه کار بکنه تازه روایات مثلاً تجارت رو اجاره رو نمیدونم بحث. مضارعه رو هرچی ازش سوال بکنم میره تو همون باب روایاتو میکشه بیرون دلالتشو نگاه میکنه دلالتاش اگه عام و خاص بود مطلق و مقید بود اینا قواعد دیگه بلده حمل بر یک دیگه میکنه تخصیص میزنه اونجایی که تو ماده اشتراک رجوع میکنه به اصول عملیه تا میاد این کارو بکنه ممکنه ۲۰ ساعت کار بکنه
- آیت الله عظمی مظاهری میگفتن گاهی استاد ما. میفرمودند خیلی سخته من دیشب تا سحر داشتم راجع به این مسئله فکر میکردم همینطوره گاهی خود ماه گرفتار میشیم دیگه همیشه نه اما گاهی گرفتار میشیم که یه مسئله رو یه بار دقت کردیم یه بار دیگه یه جور دیگه میشه یه شب دیگه باز فکر میکنم یعنی چند شب هم تو فکر میکنم تا بعد بیام اینجا خدمت شما بگم یعنی چی مرحوم آیت الله صادقیان خدمتتون بگم اینجا تو همین اتاق همین جا مسجد یه بحث فقهی رو استنباط کردن گفتن. نظرشون عوض شده خیلی با صراحت گفتن دیروز نظرم این بود دیشب رفتم فکر کردم امروز نظرم اینه قشنگ عوضش کرد
- بله خب میخوام بگم این آقا مجتهد هست یا نه از نظر بساطت دقت کنید ما نصف اجتهاد نداریم اجتهادو دارد ندارد رو دارد بعد از که دارد سوال اینه که اگه توی بابی کار نکرده قدرت داره ؛ برای نداره؛ ما میگیم داره آخوند گفتن نداره. آخوند گفتنی الظفره که از یک یه مرتبه رو ۲۰ میگه نه نرفت رو ۲۰ که اجتهاد کرد فعل شما دارید میگید اما مسائل جدید تو همون عبادات که تا حالا استنباط نکرده آیا میتونه یا نمیتونه میتونه
- خب تو معاملاتم که کار نکرده ولو اصطلاحاً ندونه خب میره نگاه میکنه قدرت نداره یکی یکی قدرت که داره به نظر ما اینه بنابراین ما. به چه معنا ولی خوب کار کرده و تو ابواب دیگه کار نکرده ولی نشون دهنده مجتهد نیست دوباره میگه مبهم حرف میزنید تو باب دیگر کار نکرده است بالفعل وبالقوه
- خب یه اشتباه همین اشتباه تو همین جاست که آخوند میگن چون کار نکرده تخریب. بالقوه خب میدونم کلام خودتونو اولشو اگه میگید بالقوه تو اون باب که کار کرده میگه بالقوه بالقوه رو تو اون بابی هم که کار نکرد دوباره بگید بالقوه عذاب معاملات خب شما بالفعل و اینکه میگه سوال ازش میکنید جواب همینه که اگه بالقوه باشه ممکنه تو. الان نیست چون نرفته ادله رو ببینه نرفته یعنی بلفعل نرفته ببینه اما قوه شد داره عرضم اینه آخوند الظفره رو میگن ما میگیم نه وقتی که تو باب عبادات قوه داره قوه شو داره معناش این نیستا که میگیم هزار تا مسئله رو استنباط کرده یه میلیون مثلا نکرده اما قوه داره همه رو استنباط کنه این درسته که هیچی یه دونه هم تا حالا بالفعل یه دونه نکرده باشه. وقتی دارد این میشه توی باب خاصی تکرار بکنید نگید ما نمیدونیم چیا دارید میگیم استنباط بالفعل تو مضارعه تو معاملات کلاً نکردیم اما مجتهد است این آقا میتونه بره مثلا شاید بره تا صبح تا فردا دو روز سه روز یه ماه آیا توانایی داره قدرت که مسائل استخراج میکنه. این نکته اول بخش دوم ما و سیتی انشالله.
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم




