- سایت: پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/
- نهج البلاغه فرزاد - @nahjolbalaghehfarzad
- وبلاگ صفرزاده- پردازاربعین https://safarzade.blog.i
- بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لالله رب العالمین
- اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
- اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
- الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا
- روایت..يأتي عنكم الخبران أو الحديثان المتعارضان فبأيهما نأخذ قال خذ بما اشتهر بين أصحابك ودع الشاذ النادر قلت فإنهما معا مشهوران قال خذ بأعدلهما عندك و أوثقهما بحر الفوائد في شرح الفرائد / طبع جدید، جلد: ۲، صفحه: ۲۹۹
- کفایه الاصول - فصل-عدم انقلاب النسبة_جلسه۳ - أمّا المخصّص بالمتّصل، فلمّا كان ظهوره مستندا إلى وضع الكلام التركيبى على القول بكونه حقيقة، أو وضع لفظ القرينة بناء على كون لفظ العامّ مجازا، صحّ اتّصاف الكلام بالظهور، لاحتمال إرادة خلاف ما وضع له التّركيب أو لفظ القرينة.(سمیعی) سمیعی جمشید. متن، ترجمه و شرح کامل رسائل شیخ انصاری «به روش پرسش و پاسخ» / سمیعی. ج 15، خاتم الانبياء، 1387، ص 96.
- کفایه الاصول ص451-- 2/9/04
- یکشنبه 9/2/ ۱۴۰۴.- 3جمادی الثانی ۱۴۴۷
- مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح – استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه
- بحث درس خارج کفایه الاصول مرحوم آخوند خراسانی «رحمة اللّه عليه»
- - ممقصد هشتم .فصل تعدی الی المرجحات غیر... - https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3462
- اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم بنا شد مجدد نظر صاحب کفایه رو تکرار بکنیم پیرامون اینکه انقلاب نسبت به وجود نمیآید وقتی سه تا دلیل داریم میفرمان یکیش اگه عام باشه عام رو باید به هر دو تا خاص تخصیص بزنیم تخصیص زدن ولو به اولی تخصیص میزنیم ما. فرض میکنیم که عام تخصیص نخورده دوباره به خاص بعدی تخصیص میده
- در نتیجه تفاوتی نمیکنه نظر صاحب کفایه که اول عام رو با دلیل دوم تخصیص بزنیم یا اول با دلیل سوم تشخیص بزنیم چون نسبت باقیه و ما ملاحظه میکنیم آن را قبل از تخصیص رو این جهت اگر بیشتر از. سه تا دلیلم بود پنج تا یه عامل چهار تا خاصه فرقی نمیکنه میخواد اول عام و تخصیص بزنید به خاصه دومی به چهارمی به پنجمی چون این عام به عموم خودش باقیه نسبت به خاص بعدی که میخوایم تخصیص بزنی که میگن نسبت هیچ تغییری نمیکنه حتی اگر خاص ها بعضیش مقدم بر بعضی دیگه باشه.
- یعنی میدونیم یه خاصش مال امیرالمومنین علیه السلام گفتن یکشو امام پنجم گفتن یکیش امام ششم گفتن ولو خاصا یه کدوم مقدمه فعلاً دست مجتهد بازه عام رو با کل واحده از خصوصیات ملاحظه میکنه یا اینکه بگن اگر یه خاص یکیش قطعی نیست اینم همینطور. فرقی نمیکنه اما میخوای اول به قطعیه تخصیص بزنی یا اول به ظنیه تخصیص بزنی بالاخره ظن نمیخوام حجته همش تفاوتی نمیکنه
- آنچه مهم است اینه که وقتی عام را تخصیص میزنی به پنج تا به ۶ تا باید به محذور برخورد نکنه محذور ما گفتیم دو تا چیزه یکی اینکه تخصیص اکثر پیش بیاد در این صورت این یه نوع محذوره یکی هم اینکه. باقیمانده تحت عام کمتر از اقل جمع باشه
- اقل جمع سه تاست دیگه کمترش میشه دو تا اگه بنا بشه عام رو مرتب تخصیص بزنیم تا برسه به اینکه کم کم دو تا دونه اصلاً باقی مونده تحت عام اینو نه اینجا را جناب صاحب کفایه میگن دیگه این کارو نکن خب حالا اگه به محذور رسیدیم چیکار بکنیم اینا دیگه فایده عملی نداره در فقه ما همچین چیزی نداریم.
- اما از نظر فکر خیلی تقویت دهنده فکر انسان میفرمایند که اگر رسیدیم به محذور میبینیم اگه عام و با پنج تا خاص تخصیص بزنیم یا محذور تخصیص اکثر یا اقل جمع پیش میاد کمتر از اقل جمع اگه اینه چیکار بکنیم میگن بین عام و خاصات تباین به وجود میآید یعنی دیگه تخصیص نزن؛ وقتی تباین شد. میدونید مراجعه میکنیم به مرجحات یعنی باید یه دلیل را بگیم حق است یه دلیل را بگیم اصلاً باطله بذاریم کنار اینجا میدونیم اگه پنج تا تخصیص بزنیم به محذور میخوریم
- خب تخصیص نمیزنیم ائمه که اینطوری تخصیص نزدن که برن جلو و مستهجن باشه معلومه یکی ازاینا کذبه پس دیگه از تخصیص عام میان بیرون و میگیم که وقتی تباین شد باز بحث بعدی میگیم در تباین. مرجحات اگر وجود داشت به مرجع عمل میکند که مرجح خودش گاهی میشده مثلاً به مااشتهر اولین مراجعه اگه این خذ به مااشتهر طرف عام بود عام را میگیریم خاص را رها میکنیم اگر طرف خاص بود مشهور اونو میگیریم آن یکی را میگیم کذبه میذاریم کنار
- و اما اگر هیچ مرجعی نبود امام چی گفتن تو تباین اول چند تا گفتن راوی هی میگفت از جهاد نیست. آخر دست گفتن تخییر مخیری درعام فرض کنید نه عام و نه اون پنج تا خاص هیچ مرجحی نداشت نوبت به تخیر میرسه وقتی نوبت به تخیر رسید اینجا جناب مجتهد یا مخیراست که دیگه یا عام را انتخاب میکند یا خاص را اینم صاحب کفایی خوب توضیح میدن میفرماید اگر عام رو انتخاب کردیم که انتخاب در دو صورت شد یا ترجیح داره. یا با مرجح آن را عمل کردی جلو انداختی و یا رسیدی به اون آخر کار که تاخیره و تو تاخیر میگه من عام رو میخوام جلو بندازم
- میگن اگر عام رو انتخاب کردی لا مجال لک عذر میخوام میگن تباین بین عام است و مجموع خصوصات خوب یعنی اگر همه پنج تا بود بله تمایل بود اما چهار تاش کتاب تمایل که نیست که. نتیجه اینه که شما با مجموعش بله بگو من عام رو ترجیح میدم اما نه اینکه هر پنج تا رو بذاری کنار چهار تاشو میتونی تخفیف بزنی اشکال نداره فرض اینه که عمل بکنید چهار تاش محذور پیش نمیاد میفرماید تخصیص بزن
- اما دیگه با نظرصاحب کفایه عمل نمیکنند که چهار تا انتخاب بکنیم این همون ایراد شیخ اعظم که گفتن. اگه از این پنج تا یکی خواستی بذاری کنار چهار تا رو عمل کنی خب سوال میکنم به چه دلیل چرا این چهار تا رو انتخاب کردی ترجیح دادی شما هم دلیل نداری میشه ترجیح این را دیگه توضیح نمیدن هم تور رها میکنن میگن اگه عام را عمل کردی خاصهاراهم عمل بکن نه همشو چون همش به محذور برخورد میکنه بعضیاش که معذور نداره عمل کن یعنی تخفیف بزار. و اما اگر جانب خاص و عمل کردی یعنی تو انتخابت یا تو ترجیحت فرق نمیکنه
- درترجیح یعنی مرجح بود با خصوصات مشهور و تو انتخابگری ؛ مرجح نبود از طرف خاص عمل کردی نتیجه اینه که وقتی پنج تا خواسته عمل میکنی لامجال للعمل بالاعام رو کلاً باید کنار بگذارید چون عام یه دونه بیشتر نیست اینجا بگذارید کنار این تفاوت فتوای آخونده. عمل بکنی خاص دارم میگن بعضیشو عمل کن با اینکه تباین و خیلی جالبه
- ایرادی که به آخوند هست یکیش همینه که ما وقتی عمل به عام میکنیم ها فرض این عام موافق کتاب اون خصوصیات مخالفه بازم میگید که بعضی خصوصیات عمل کنیم امام دارن میگن اون که مخالف کتاب ما نگفتیم آخوند میگن ولو امام نگفتن بازم تقصیر. اینو حل کنیدا اینا ما سه تا اشکال میخوایم بگیریم این یکیشه که چطور صاحب کفایه اون طرف عمل به عام رو کم میکنن میگن خاصه راعمل کن در حالی که فرض تو بعضی جاها اینستا که خاصا شازده عامه مشهوره امام گفتن ودع الشاذ النادر ول کن اونا اون کذبه یا مخالف کتابه یا موافقت عامه گفتند که نه خلافه. طبق نظر صاحب کفایه میگن کنار نگذار به عام عمل کن خاصش هم ۵ تاش ایراد داره
- اما سه تاش ایراد نداره چهار تاش نداره چهارتاشو عمل کن اما طبق نظرآخونداگر خاصه را عملکردی؛ عام را بزار کنار-ماعلم اجمالی داریم که یکی از این خاص هاست که مخالف کتاب اما نمیدونیم کدام -عمل نکردیم عملیمون منحل میشه علم نیست. علم اجمالی ندارما - وقتی علم اجمالی باشه بهتره احتیاط بکنه اما فرض اینه که آخوند آوردن تو تباین میگن به مرجحات عمل کن یعنی پس علم اجمالی نداری بلکه احتمال میدی کذب احدهما را تو تباین اینه دیگه یکی میگه نماز واجب یکی میگه یکی از اینا کاذبه کدوم
- امام سه تا راه یادما دادن گفتن هر کدوم موافق کتاب بهش عمل بکن و اون که مخالف عمل نکن . درما نحن فی بین عام وخاص- ۵ تا خاص طبق نظرآخوند میگن اگه طرف عام را عمل کردی حالا یا با مرجح یا با اختیار اما عمل کردی خاصه رو نگذار کنار خاصهها را تا مقداری که به محذور نرسیده عمل کن
- ایرادی که به ایشون هست اینه که نمیتونیم طبق روایات بحث تعادل و تراجی وقتی میگه طرف بگید طرف مقابل میگه کذبه کنار کاری به محذور اینا نداره که که بگی پنجمیش محذوره. اما اولیشان محذوره چون مخالف قرآنه وقتی مخالفش امام نگفتم وقتی عمل کن عرض شود که این اولین ایرادی که به ایشون هست نکته دوم ایراد دومی که به ایشون داریم اینه فرمودند طرف عام رو اگه عمل کردی تخصیص بزن به خصوص مثلا تا چهار تا تا وقتی که به منظور نرسیده. سوال ما اینه که چهارتایی که انتخاب میکنید ترجیح بلامرجح ایراد ما اینه از بین این پنج تا چطوری میخوای چهار تاشو انتخاب بکنی شیخ انصاری هم همین ایرادو داشتن اینجامآخوند بدون اینکه این مسئله رو حل کنن رها کردن کتاب رو
- اما خب ایراد داره ترجیح بلا مرجح است تو بین عمومات بین خصوصیات سه تاشو انتخاب بکنی دو تاشو کنار بذاریم حداقل جاش بود خوب بود میگفتن قرعه بکشید. از بین این پنج تا قره بکشید هر کدوم که مثبت تقصیر کدوم منشور نزن اینم اشکال دومی که به ایشون هست ما در واقع میگیم وقتی عمل به عام کردیم اون پنج تا خاص از حجیت میافته وقتی حجیت افتاد چرا میگه به عمل میکنه حجت نیست گفتن دیگه نقل امام میگن یا میگن ائمه علیهم السلام. و اما اشکال سوم ما اشکال سوم ما اینه که در اول بحثشان یه چیزی گفتن ما به اون اول بحثشونم یه ایراد داریم فرمودند یه عامی داریم پنج تا خاص گفتن ملاحظه نسبت رو نکن نگو عام به خواست اول تخصیص خورده بیستشو بیرون کن بعد ما بقیش که ۸۰ تا صبح با خواسته دوم سنج دوباره ۲۰ میشه ۶۰ تا ۶۰ داره با خاص سوم نگاه آخوند گفتن نه این کارو نکن. برای اینکه نسبت عوض نشه آب را هم میشه رو ۱۰۰ تا برو جلو یعنی ولو تخصیص خورده به دو تا سه تا خاص اما عام رو با خاص چهارم که میخوای بسنجی دور آن رو همون ۱۰۰ تا اینو میگن عدم انقلاب نسبت یعنی هنوز اون عامه خب حرف حرف قشنگیه اما بعد یه جملهای داشتن گفتن ولو کان بعض الخصوصات مقدما اینا ما نمیتونیم بپذیریم
- بعضی از مقدمه معنایش اینه که در زمان پیغمبر عام بود با یه خاصی. خاص بعدی و امام صادق علیه السلام گفتند خاص بعدی امام رضا علیه السلام این کارو بکنه یعنی بگه عامی که زنان پیغمبر گفته شده همینطور به عمر باقی ولو زمان پیامبر تخصیص خورده خب نمیشه این حرفو زد به خاطر اینکه زمان خود پیامبر مردم اطلاع نداشتن که ۱۰۰ سال دیگه بیاد مردم داشتن خواسته اول تقسیم به عام میزدن. پس آن صد تا شد ۸۰ تا مردم به ۸۰ تا عمل میکردند به اون ۲۲ خاص عمل میکردن زمان امام صادق علیه السلام خاصه بعدی اومد این خواسته نسبت به ۱۰۰ تای آنسنجیم یا با ۸۰ تاآخوند میاد با ۱۰۰ تا از کجا میگه ۱۰۰ تا خدا اونایی که زمانه ائمه بودن میگفتن عامه ۲۰۶ بیرون صد سالم بود عمل میکردن نه اینکه عمل نکنه ۲۰۶ بود بیرون حالا دوباره زمان ما هم صادر شد. باید بگیم عام مخصص که ۸۰ تاست با خواسته دوم سنجیده میشود لذا فرمایشآخوندا نمیتونیم بپذیریم که گفتند ولو بعضی از خصوصیات مقدمه این تو صورت تقدم نخیر حرف عوض میشه انقلاب نسبت به وجود میآید من یه استثنا میزنم از این ایرادی که به آخوند گرفتیم استثنا چیه اینه. که مگر اینکه امام صادق علیه السلام وقتی میخوان خاص بعدی رو خاص پنجم مثلاً وقتی میخوان بگن عام رو تکرار بکنن عام رو بگن کاری ندارن که امام زمان پیامبر سه بار تخصیص خورده سال کاری به زمان خودشون تو گفتارشون عام را میگن خاص پنجم هم میگن ما میگیم خاص پنجم اما اون وقت که امام داشت میگفتن خاص را با عام یه دونه خاصه. در این صورت میتونی بگی عام به عموم خودش باقیه چون تو کلام امام تکرار شده عام به عموم خودش باقیه ۱۰۰ تا خواستم کنارش این مورد استثنا
- حالا استثنا را رها کنید فرض کنید امام عام رو نگفتن عام زمان پیغمبر گفته شده و تا اومده ۱۵۰ سال بگذره چهار تا تخصیص خورده هر بار حالا فرض کنید یکی یکی بگم همون زمان پیامبر یه تخصیص خورد. نتیجه چیه مردم چی میفهمند میگن این ۱۰۰ تا شد اکرم العلما ۱۰۰ تا بودا تا گفت لا تکرم من نحویون -مردم وظیفهشون چیه به ۸۰ تا علما اکرام میکنند به ۲۰ تا نحوی اکرام نمیکنه
- یعنی آن دیگه از حجیت عمومش افتادا حجتش تو چیه تو مادای خاص مردم دارن اینطوری میرن جلو اما آیا خبر دارن مردم که ۱۵۰ سال بعد بناش خواسته دوم بیاد نخیر خبر نداره. وقتی خبر ندارن چراآخوند میگن ولو اینکه بعضی خصوصات مقدم است شما عام رو با دو تا خاص با هم در نظر بگیرید
- ما می گویم نمیتونم دوتاشو با هم ملاحظه کنم دوتاش با هم نیستا؛ یکیشون ۱۵۰ سال جلوتره چطوری من با هم نگاه بکنم تکلیف مردم رو ۸۰ تا بود زمان امام صادق علیه السلام مردم داشتن به ۸۰ عمل میکردن یه مرتبه امام فرمودند شعرا هم اکرام نکن اونا از هشتاد تا خارج میشه نه ۱۰۰ تا. قطعاً اینجا انقلابی نسبت هست انقلاب نسبت به وجود آمده
- خب اینم یه بحث عمیقی بود که فایده عملی هم هیچی نداره تو فقه اما از نظر ذهنی چرا خیلی قوی بود بحثی که صاحب کفایه کردن ما هم تا جایی که عقل جزئی ما ناقص ما میفهمید اینا رو سه تا ایراد بود عرض کردیم بحث آخر که اینجا داریم اینه که گاهی نسبت متحد است ؛ گاهی نسبت متعدده وگاهی نسبت متحد است. همون بود که شیخ اعظم انصاری گفته نسبت متحد است یعنی همینطور تخصیص به اول بخوره به دوم بخوره همینطور رابطه چیه عام و خاص مطلق ؛ مثالشم گفتیم اکرم العلما یکیش نحویه را اکرام نکن یکیش هم میگه مثلاً شعرا را اکرام نکن نحوییها با شعرا دو تا بیشتر دو تا گروه ۲۰ خارج کردیم نحوی شاعر نداریما یعنی وصل نکنیدا.
- در نتیجه اگه از عاممون که ۱۰۰ تاست ۲۰ تا شونا بیرون کردم ما ادای عام که ۸۰ تاست با شعرا رابطه هنوزمطلقه چون شعرا هنوز تحت عام هست اینو میگیم نسبت متحده و صاحب کفایه میگن ولو نسبتا متحده عام رو با همه خاصا نگاه کن یعنی قبل از تخصیص هر نسبتی هست همون حفظش کن تا آخرین تخصیص اینطوری بگیم قشنگتره. طبق نظر مرحوم نراقی یا شیخ اعظم گفتن نه تا تخصیص اول را زدی مقدار آن کم میشه نسبت ممکنه با خاص بعدی دیگه مطلق نباشه بشه
- حالا بحث ما الان همینه با صاحب کفایه که اگر نسبت متحد نبود و متعدد بود جناب آخوند میفرماید فکذالک لاتقلب النسبه نسبت بازم منقلب نمیشه چرا بخاطر اینکه ما عام رو با تمام خاصا داریم تنظیم میکنیم نه با یکی. حالا یه مثالی بزنیم مثالی که اینجا میزنیم که نسبت متعدده فرض میکنیم دو تا عام داریم و یه خاص مثال جدید شده دو تا عام داریم یه خاص اون دوتا اما نسبتش بین همدیگه بعد از اینکه این نسبت رو بیایم حالا تخصیص بزنیم. نتیجه اینه که عام اول یه مقدار افرادش کم میشه بعد با اون خاص چی میشه می شه خاص مطلق میشه راحت تخصیص میتونی بزنی مثال نمیدونم اصلاً مثال داره یا نه دیگه
- حالا درهر صورت جناب آخوند نظرشون اینه که بعد از تخصیص ملاحظه نکن نسبت جدید را بلکه میگن همون نسبت قدیم رو فرمایششون ما پذیرفتیم.
- فقط ایراد ما همون سه تا ایراد بود که گفتیم که ایشون میگن ولو بعضی خواستهها مقدم است از نظر زمانی بازم شما همین کارو بکن ما گفتیم نه دیگه اونجایی که زمان مقدمش قطعاً خاص اول که تخصیص خورده یه مقدار کارش؛ عمومش کم میشه بعد نسبتشو با خاص بعدی باید اینجا میگن ما فرض میکنیم که دو تا عام داریم این دو تا عام را وقتی بعد تخصیص میزنی با خاصه. گفتند اشکالی نداره حالا یه استثنا میگن مگر اینکه به محذور دوباره برخورد کنیم که اگه بخوای به خاص تخصیص بزنی افراد نادری تحت آن باقی میمونه یکی یا دوتا این دیگه چه عامیه که دیگه عموم نداره
وقتی اینطور شد دیگه ما احتمال نمیدیم که عامه تخصیص خورده به این خاصه چون تخصیص امام علیه السلام قطعاً چنین حرفی نزدن. در این صورت عام مخصص مقدم شد بر عام دوم این هم آخرین فرمایش صاحب کفایه رضوان الله تعالی علیه بحث بعدی ما بخش مرجحات صدوری هست مراجعات صدوری میخوایم ببینیم آیا بینش ترتیب هست یا نه انشالله روزه شنبه صلی الله علی محمد و آل.صلی الله علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم




