نهج البلاغه - متقین 13- و حاجاتهم خفیفة ؛ 13- 2- روح قناعت ترجمه: نیازهاى آنان (پرهیزکاران) اندک است

بسم الله الرحمن الرحیم 

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

13- و حاجاتهم خفیفة ؛ 13- 2- روح قناعت ترجمه: نیازهاى آنان (پرهیزکاران) اندک است

  1. پس اى شریح بنگر که این خانه را از مال غیر نخریده باشى، یا پول و قیمت آن را از مال غیر حلال نداده باشى؟ که در این صورت تو زیانکار در دنیا و آخرتى‏ (خسر الدنیا و الاخرة).
  2. هرگز رغبت درخیرید نمی کردی -بدان اگر وقتى مى‏خواستى این خانه را بخرى، نزد من مى‏آمدى‏ ؛ من قباله و کتابتى مثل این قباله (که در ذیل مى‏آورم) براى تو مى‏نگاشتم که هرگز رغبت در خرید این خانه حتى به درهمى نمىکردى (چه رسد به 80 دینار).
  3. و قباله‏اى که مى‏نوشتم چنین بود:«هذا ما اشترى عبدٌ ذلیلٌ من عبد ازْعِجَ للرّحیلِ، اشترى منهُ داراً من دارِ الغُرورِ من جانبِ الفانینَ و خطَةِ الهالکینَ و تجمعُ هذه الدارُ حدودٌ اربعةٌ: الحدُّ الاولُ ینتهى الى دَواعى الافاتِ و الحدُ الثانى یَنْتهى الى دَواعى المُصیباتِ و الحدُّ الثالثُ ینتهى الى الهَوَى المُرْدى و الحدُ الرابعُ یَنْتهى الى الشیطانِ المُغْوِى و فیه یُشْرعُ بابُ هذه الدارِ اشْترى هذا المُغْتَرُّ بالامَلِ مِن هذا المُزْعَج بالاجَلِ هذه الدارَ بالخروج مِنْ عزِّ القناعةِ و الدخولِ فى ذُلِّ الطلبِ و الضَّراعَةِ فما ادْرَک هذا المشترى فیما اشْترى منه مِنْ دَرَک فَعَلى مُبَلْبِلِ اجسام الملوکِ و سالب نفوس الجبابرة و مُزیلِ ملک الفَراعِنهِ مِثل کسْرى و قیصِر و تُبَّعِ وَ حِمْیَرَ و مَنْ جمعَ المالَ على المالِ فَأَکثَر و مَنْ بَنى و شَیَّد و زَخْرَفَ و نَجَّدَ و ادَّخَرَ و اعتَقَدَ و نَظَرَ بزعمهِ للولدِ، اشخاصهم جمیعاً الى موقِفِ العرضِ و الحسابِ و موضعِ الثوابِ و العقابِ اذا وقع الامرُ بفَصلِ القضاءِ (وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ‏) شَهدَ على ذلکَ العَقْلُ اذا خَرَج مِنْ اسْرِ الهَوى و سَلِمَ مِنْ عَلائِق الدنیا»
  4. تنظیم قولنامه - مولى در این نوشته بنابر آنچه در قباله و قولنامه تنظیم مى‏گردد براى وى نگاشتند: ابتدا خریدار و فروشنده را معرفى کرده، سپس مبیع (شى مورد معامله یعنى خانه) را یادآور شدند، و اینکه در کدام محل و خیابانى واقع است، و پس از آن حدود چهارگانه آن را توضیح مى‏دهند، متذکر مى‏شوند که درب این خانه به حدّ چهارم باز مى‏شود سپس بهائى را که خریدار در مقابل این مبیع (یعنى شى‏ء مورد معامله) مى‏پردازد ذکر کرده و اینکه خسارت و ضررى که از جانب این معامله متوجه مى‏شود به چه کسى مى‏رسد و در پایان از شاهد بر چگونگى این معامله را هم نام مى‏برند.
  5. «این خانه‏اى است که خرید بنده خوار و پست، از مرده‏اى که (کسى که حتماً خواهد مرد و از خانه‏اش) بیرون شده براى کوچ (به خانه آخرت) خرید از
  6. او خانه‏اى از سراى فریب (دنیا) از جانب (محله) نیست شوندگان، و (خیابان) هلاک شوندگان و در بر مى‏گیرد این خانه این حدود چهارگانه را: حدّ اول: به پیشامدهاى ناگوار (خرابى، بیمارى، گرفتارى، دزدى) منتهى مى‏شود و حدّ دوم: به موجبات اندوهها (مرگ عزیزان، از دست رفتن خواسته و سرمایه‏ها) و حدّ سوم: به خواهش و آرزوى تباه کننده، و حدّ چهارم به شیطان گمراه کننده و درب این خانه از حدّ چهارم: باز مى‏گردد (و ورود شیطان و اتباع و اولیاء او آسان‏تر است).
  7. این شخص فریفته -  به خواهش و آرزو چنین خانه از این شخص بیرون شده براى مرگ خرید، به بهاى خارج شدن از ارجمندى قناعت و داخل شدن در پستى و درخواست و خوارى (زیرا قناعت و بى‏نیازى را از دست دادن گرفتارى‏ها و سختیهائى در بر دارد که موجب ذلّت و خوارى است، پس در واقع بهاى خانه‏اى که محل احتیاج و نیاز نبوده خروج از قناعت و شرافت و آبرو و دخول در ذلّت خواهش و سختى و گرفتارى است).
  8. پس چه بسیار خسارت دید این مشترى در خانه‏اى که خرید، پس بر بیمارى بخش اجسام پادشاهان و گیرنده جان جبّاران و زائل کننده سلطنت فرعون‏ها مثل کسرى (پادشاهان ایران) و قیصر (پادشاهان روم) و تُبَّع (پادشاهان یمن) و حِمْیَر (فرزندان حمیر بن سبَأ بن یَشْجَبِ بن یَعْرب بن قحطان که صاحب قبیله بودند) و (نیز بر زائل کننده) کسى که جمع کرد مال را برمال تا زیاد شد، و کسى که بنا کرد و محکم کرد و طلاکارى کرد و زینت نمود، و اندوخت و نگهدارى کرد، و به گمان خود براى فرزندان باقى گذارد بر آن زائل کننده یعنى خداوند متعال است فرستادن و جمع کردن اینچنین افرادى را در موقف و محل عرض اعمال و حساب و موضع ثواب و عقاب، زمانى که فرمان قطعى (بین حق و باطل و بهشتى و دوزخى از جانب خداى تعالى) صادر شود و در آنجا بیهودگان زیان برند.
  9. این (قباله) عقل است - در قرآن کریم سوره مؤمن آیه 78 آمده: (فَإِذا جاءَ أَمْرُ اللَّهِ قُضِیَ بِالْحَقِ‏ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْمُبْطِلُونَ): «چون (در روز رستاخیر) فرمان خداوند سبحان رسد، به حق و راستى حکم شود، و در آنجا بیهودگان (و تباهکاران) زیان برند» حضرت در کلام خود اقتباس از این آیه شریفه کرده‏اند.
  10. شاهد بر این (قباله) عقل است آنگاه که از تحت تأثیر هوا و هوس خارج گردد، و از علائق دنیا جان سالم بِدَر برد». اگر نبود بر حقانیّت تفوّق علم مولى بر دیگر خلفاء جز تنظیم این قباله، کافى بود در تقدم او بر مدّعیان خلافتى که سر تا پا جهل و گمراهى بودند.
  11. فقیرى فقیر نخواهد شد، مگر -باید مطلب هشدار دهنده‏اى را متذکر شوم و آن اینکه: یکى از عوامل مؤثر در ایجاد فقر و یا بقاء آن، انباشته شدن ثروتها، نزد عدّه‏اى ثروت‏اندوز است، آنهائى که درد فقر را در بدن احساس نکرده و مضمضه گرسنگى را در دهان خود نیازموده‏اند، باید دانست سرمایه‏هاى موجود در جهان نامحدود نیست؛ بلکه محدود است، و استفاده بى‏حدّ، اسرافها، تبذیرها و انباشتن ثروتها، موجب اختلال در گوشه‏اى از نظام جهان مى‏گردد، و هیچ فقیرى فقیر نخواهد شد، مگر اینکه مقدار و سهمیه‏اى که باید به او برسد ثروتمندى بالا کشیده، و از آن بهره برگرفته است، و به قول مولى على (علیه السلام): «ما منع فقیر الا بما متاع به غنى»: «هیچ فقیرى از معاش خود محروم نمانده است، مگر اینکه یک غنى و توانگرى از حق مالى او بهره‏مند گشته است»
  12. اى کاش به فقر کمک نمى‏کردند -اگر این ثروتمندان به فقراء و نیازمندان عنایت کرده و مساعدت مى‏کردند، هیولاى فقر بر سر جوامع عموماً و کشورهاى مسلمان خصوصاً سایه نمى‏افکند، اى کاش به فقر کمک نمى‏کردند و خود از ثروت خود استفاده مى‏کردند، کار امروزه به جائى رسیده که آمریکاى به اصطلاح متمدّن و حامى بشر گندم اضافه خود را به‏ دریا مى‏ریزد تا نرخ گندم پائین نیاید، و در کنار این گندم به دریا ریختن‏ها، مردم کشورهاى آفریقائى در اثر فقر و گرسنگى جان مى‏دهند، و هر چه زمان به پیش مى‏رود، با خود آمار تلفات را هم بالا مى‏برد. اى کاش ذرّه‏اى عاطفه بر سران بعضى کشورها حاکم بود، اى کاش حال به دین و مرامى پایبند نیستند، لااقل خوى انسانى را مراعات کرده و آزاده بودند.
  13. رفع بلا و مصیبت - روایات صله رحم و رسیدگى به خویشاوندان متواتر و بسیار زیاد است که ما فقط به دو روایت اکتفا مى‏کنیم تا بى دردان جامعه کمى احساس درد کرده، و به رسالت انسانى اسلامى خود آگاه گردند.
  14. قال ابوجعفر (علیه السلام): «صِلَةُ الارْحامِ تُزَکّىِ الاعْمال و تُنْمِى الاموالَ و تَرفَع البلوى و تُیَسّر الحسابَ و تُنْسى فی الاجل»
  15. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «رسیدگى به خویشاوندان و مرتفع ساختن احتیاجات آنها، اعمال انسان را رشد و نمو داده (عاملى براى تکثیر اعمال نیک است) و موجب زیادى اموال و رفع بلا و مصیبت گشته، و محاسبه را آسان و اجل را به تأخیر مى‏اندازد».
  16. قال ابوعبدالله (علیه السلام): «صِلَةُ الرَّحمِ و حُسْنُ الجوارِ یَعْمُران الدّیارِ و یَزیدان فى الاعْمارِ»
  17. (امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «رسیدگى به خویشاوندان و رفع احتیاجات آنها و رفتار نیکو با همسایگان شهرها را آباد و عمرها را زیاد مى‏کند».
  18. از این دو روایت استفاده چند خاصیت که بر صله رحم مترتّب مى‏گردد قابل توضیح است:
  19. رشد و نمو اعمال: رسیدگى و نیکى به خویشاوندان موجب تصفیه و پاکیزگى اعمال و رشد کردار آدمى مى‏گردد؛ وقتى انسان به شاخ و برگ درخت زندگى خود که همان اقوام او باشند، رسیدگى کرد، و از خشکیدن حتى برگى از برگهاى این درخت جلوگیرى نمود، احساس آرامش و صفاى باطنى خواهد کرد، که خود عاملى براى تصفیه و رشد اعمال نیک است. وقتى چنین صفائى را حاکم بر نفس خود مشاهده کرد، به تدریج در صدد برمى‏آید تا بوسیله نیکیهاى دیگر بر این صفا و روحانیّت دل بیفزاید، و بالطبع کردار او خالص‏تر و اعمال نیک او بیشتر مى‏گردد.
  20. رشد و افزایش اموال: صله رحم عاملى براى رشد و افزایش مال است، افزایش چه از نظر ارزیابى ذهنى و چه از نظر عینى و در خارج از ذهن. اگر روح انسانى به اینجا رسید که ایثار و گذشت را سرلوحه زندگى قرار داد، و در صدد رفع نیاز دوستان و نزدیکان خود برآمد، یک ریال زیادتر از مؤونه زندگى خود را هم زیاد ارزیابى کرده، و افزون مى‏یابد، و در صدد است حتى این مقدار کم را هم صرف غیر کند، و اما از نظر عینى و محیط بیرون از محدوده ذهن هم مال او فزونى مى‏یابد، کسى که به دستور خداوند متعال عمل کرده و نیکى مى‏کند خداوند راههائى را براى توسعه اموال براى او مى‏گشاید، راههائى که قبل از این نیکى به روى او باز نبود، راههائى که اموال حلال از آن طریق به دست مى‏آید و دیگر لازم نیست براى جمع مال حتى به کارهاى حرام روى آورد و علاوه بر این طبعاً از نظر روانى وقتى این آسودگى را احساس کرد که شاخ و برگ خاندان و وابستگان او با طراوت و شادابى به زندگى ادامه مى‏دهند، خود نیز با فکر و اندیشه‏اى باز در تمام امور و جهات و از جمله کسب مال تلاش مى‏کند، و با روشنائى تفکر آزاد روزهائى را مى‏یابد که قبل از این اعمال نیک نمى‏یافت زیرا تاکنون تاریکى خودپسندى و حبس مال اجازه روشنائى و یافتن آن روزنه را نمى‏داد.
  21. برطرف شدن بلاها و گرفتاریها: امورى که نام آن را بلا و گرفتارى مى‏نامیم عوامل مختلف و گوناگونى دارد از مهمترین آنها جمع ثروت است، جمع مال‏ خود عاملى براى بلاها و حوادث است، اختلالات روانى، تشتتات ذهنى و افکار درهم ریخته که از ازدیاد مال بروز مى‏کند، عواملى براى خودکشى‏ها، تصادفات، نزاع‏ها، کشمکش‏ها و تخاصمات است.
  22. اکثر این پیشامدها را باید در کانال توجه بیش از حدّ به ثروت و انقطاع عاطفى نسبت به خویشاوندان جستجو کرد، بى‏عنایتى به کسانى که همچون بازوهاى کارسازى مى‏توانند در هر لحظه و برهه زمانى یار و یاور و مددکارى مفید باشند.
  23. رسیدگى به بیچاره‏اى - چرا ایجاد حوادث معلول طبیعى و منطقى جمع ثروت نباشد؟ در حالى که هر چه اموال بر هم انباشته گردد، به همان نسبت فکر انسان در زندان محاسبات محبوس و زندانى مى‏گردد؛ حتى در خواب هم فکر آزادى ندارد، و دائماً مشغول به محاسبه در مورد ثروت و راههاى ازدیاد و حفظ آن است.
  24. این حوادث و بلاها را انسان خود آفریننده است، و مسلّماً خداوندى که عالم به همه مکنونات است وقتى مشاهده کند، که بنده‏اى در راستاى اطاعت از فرامین او به بیچاره‏اى رسیدگى کرد چرا در وقت بیچارگى و گرفتارى حوادثى را که از ناحیه غیر او به او متوجه مى‏شود، دفع نکند؟
  25. مگر مى‏شود چنین نکند که پیامبرش فرمود: «الخلقُ کلُّهم عیالُ الله و احَبّهم الیهِ انْفَعُهُم لَهُم»: «خلق همه به منزله خاندان خدایند، محبوب‏ترین مردم در نزد خداوند سودمندترین مردم به خلق او مى‏باشند».
  26. آسان گرفتن بر نزدبکان -آسان شدن حساب در روز قیامت: آسان گرفتن بر خلق خدا که عیال او محسوب مى‏شوند و به ویژه آسان گرفتن بر نزدیکان و کمک کردن بر آنها مسلّماً آسانى در آخرت را به دنبال دارد، زندگى و حیاتى که بر محور آگاهى و معرفت دور زده و در آن هر فردى جلوه‏اى از جلوات الهى و رشحه‏اى از رشحات خداوندى به حساب‏ آید، و هر کمکى به فردى بر مبناى چنین دیدى انجام پذیرد، حیاتى معقول‏ خواهد بود و چنین حیات معقولى یقیناً، معلولى به نام آسانى حساب را به دنبال دارد.
  27. صفت پسندیده سخاوت - پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) زمانى که پسر و دختر حاتم طائى در جنگ اسیر شدند، با آنها رفتار اسیر جنگى نفرمود و به آنها احترام گذارد و وقتى از ایشان سؤال مى‏شود چرا آنها را مورد احترام قرار دادید با اینکه کافر هستند؟ مى‏فرماید: پدر آنها داراى خصلت نیکوئى بود که خدا آن را دوست دارد، او داراى صفت پسندیده سخاوت بود، وقتى پیامبر خدا به خاطر آسان گرفتن و اعانت حاتم به مردم، حتى به فرزندان او آسان مى‏گیرد، چگونه خداوند متعال با خود افرادى که متّصف به چنین صفت نیکى هستند، در دنیا و آخرت آسان نگیرد.
  28. برطرف کردن درد دیگران - ازدیاد طول عمر و تأخیر افتادن مرگ: چنانکه در خصوصیت سوم اشاره شد، بسیارى از مرگهاى زودرس معلول اختلالات روانى، اندوهها، غمها و نگرانى‏هائى است که بواسطه درد و رنج همنوع براى وجدان انسان پیش مى‏آید، وقتى عضوى از پیکره جامعه در حال درد و غم بسر برد تأثیرى عمیق در تمامى اجزاء جامعه مى‏گذارد، اگر این مسئله براى ما واضح شد، که تمامى انسانها اعضاء یک پیکرند و فشارى در عضوى به مثابه فشار در دیگر اعضاست
  29. و چه بسا دردى در عضو کوچکى، تمامى ماشین بدن را از حرکت باز مى‏دارد، و سعى و تلاش کردیم تا هرگز دردى حاصل نشود، و یا اگر شد سریعاً برطرف کردیم، خواهیم دید که ماشین بیشتر دوام مى‏یابد. به قول سعدى:
  30. اگر چنان کردیم که اصلا بار فقر بر گُرده فردى از افراد جامعه سنگینى‏نکرد و یا اگر نشانه‏اى از آن ظاهر گردید سریعاً در زوال آن کوشش کردیم، دیگر مرگهاى ناشى از این احساس درد و اندوه مرتفع خواهد شد و انسانها بیشتر عمر کرده و بهتر به زندگى خود ادامه مى‏دهند.
  31. خصلت مندگار- سرسبزی درخت جامعه -گذشته از این خداوند متعال برحسب مقتضاى حکمت خود هر چه و هر کس نافع‏تر براى جامعه باشد در صورت عدم وجود مانعى بیشتر ابقاء خواهد نمود، تا هر چه زیادتر مردم از شمع وجودى او نور و حرارت بگیرند قرآن مجید مى‏فرماید: (وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْضِ): «و امّا آنچه نفع مى‏رساند به مردم، در زمین باقى مىماند».
  32. آبادى شهرها: انفاق به محرومان و ناتوانان، اگر بطور فراگیر بر تمام خانه‏ها و بر فرد فرد جامعه سایه بگستراند و از جامعه فقر به کلى ریشه‏کن گردد قهرى است که شهرها نیز آباد مى‏گردد. آرى جامعه همچون درختى است که ثروت باید به صورت مواد غذائى از آوندها و مجارى تغذیه آن بالا رفته و به تمامى سلولها، حتى سلولهائى که در زوایاى یک برگ لمیده‏اند برسد، وگرنه به تدریج شاخه‏هاى آن رو به زردى گرائیده و تمام درخت نابود مى‏گردد.
  33. در پایان به کلام زیبا و بلند مولى در خطبه 23 نهج‏البلاغه‏ درباره رسیدگى به نزدیکان اشاره مى‏کنم.

بنى آدم اعضاى یک پیکرند

 

که در آفرینش ز یک گوهرند

چو عضوى به درد آورد روزگار

 

دگر عضوها را نماند قرار

   

«الا لا یَعْدَلَنَّ احَدُکُم عن القرابة یَرى بها الخَصاصةَ انْ یَسُدَّها بالّذىِ لا یَزیدَهُ انْ امسَکهُ و لا یَنْقُصُهُ انْ اهْلکَهُ و مَنْ یَقبض یَدَه عن عَشیرتِهِ فَانَّما تُقْبَضُ منهُ عنهُمْ یدٌ واحدةٌ و تُقْبَضُ منهم عنهُ ایْد کثیرةٌ و مَنْ تَلِنْ حاشِیَتُهُ یَسْتَدِم مِنْ قَومِه المودّةَ».

  1. : «آگاه باشید، نباید یکى از شما از نزدیکان خود روى برگرداند، در حالى که‏ آنها گرفتار فقر و پریشانى هستند، و (نباید) امتناع کند از مالى که اگر نگه دارد به مال او چیزى افزوده نمى‏شود، و اگر انفاق کند چیزى از مال او کم نمى‏شود،- اگر از خویشان او تنگدست و محتاج‏اند نباید از کمک مالى دریغ کند، مالى که اگر حفظ شود تأثیرى در ازدیاد اموال نداشته و اگر تقدیم مستحقّى گردد تأثیر و کمبودى در ثروت احساس نمى‏شود و خداوند متعال جبران مى‏کند-
  2. و کسى که دست از ارحام خویش کشد جز این نیست که او یک دست از آنها مى‏کشد، و در مقابل دستهاى زیادى از او کشیده مى‏شود- زیرا او یک نفر و جمعیت طائفه بسیار است و طبعاً جدا شدن یک نفر ضررى به دیگران نمى‏زند ولى جدائى یک فامیل از یک فرد مضرّ به حال او است- و کسى که (با خویشان خود) متواضع و مهربان و همراه باشد، دوستى همیشگى آنها را جلب کرده است (هر وقت کمک و یارى بخواهد دستها و قدمهائى آماده، براى خدمت به او مهیّا خواهد بود)».
  3. مرحوم الهى در ذیل این فراز (حاجاتهم خفیفة) چنین مى‏سراید:

نکویان جهان از بى نیازى‏

 

نمى‏گیرند عالم را به بازى‏

سبکبار اندرین دار مجازند

 

به کمتر مایه آنان بى نیازند

نیاز جسم و جان را برده از یاد

 

به ناز دلبر خود گشته دلشاد

به جز خالق که از کُل بى نیاز است‏

 

خلائق را به یکدیگر نیاز است‏

ولیکن پارسایان را قناعت

 

سبک بنموده سنگین بار حاجت‏

  1. چو قوتى یابى و کهنه قبائى‏
 

بزن بر فرق گردون پشت پائى‏

جهان را سهل گیر ار هوشمندى‏

 

منه بر پاى خود از حرص بندى‏

توئى مرغ سبک پرواز هشیار

 

در این ره رو چو آگاهان سبکبار

  1. سبکباران به منزلها رسیدند
 

کهن دزدان به غافل‏ها رسیدند

سبکبارى نشاط این جهان است‏

 

قناعت بى گمان گنج نهان است‏

ز دام حرص و شهوت رست بتوان‏

 

دَر صدگونه حاجت بست بتوان‏

هزاران حاجت از حرص آیدت پیش‏

 

قناعت کن ز محتاجى بیندیش‏

زند چون حرصِ مرغى، گربه را راه‏

 

در افتد سرنگون آن گربه در چاه‏

نیاز دانه و آز تَنَعُّم‏

 

کِشد هر مرغ در دام تألّم‏

  1. ز حرص آهوان ناگه در افتاد
 

پلنگى خشمگین بر جان صیاد

مبادا بار سنگین نیازت‏

 

در اندازد به چاه حرص و آزت‏

ز حال پارسایان راز بشنو

 

سبکرو زیر این چرخ سبکرو

       
  1. **اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏1، ص: 339
  2. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

 

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید