«سایت : پایگاه شخصی حسین صفرزاده -https://hosein128.ir/«
صفرزاده- https://safarzade.blog.ir
نهج البلاغه فرزاد -@nahjolbalaghehfarzad
-«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ»
«اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ
مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم عليه السّلام،ج2- ص212
- و امّا آنچه متذكر شدى از دوست داشتن نزديك بودن به ما و ملاقات با ما را و اينكه نمىتوان اين كار را انجام دهى، پس خداوند مىداند كه در دلت چيست و پاداش تو بر او است. و أمّا ما ذكرت من حبّك قربنا و النظر إلينا و أنّك لا تقدر على ذلك، فاللّه يعلم ما في قلبك و جزاؤك عليه.
- مىگويم: در مزار اين حديث را از «كامل الزيارة» روايت كرده با اضافاتى كه مربوط به فضيلت تربت مبارك امام حسين عليه السّلام است. أقول: رواه في المزار عن كامل الزيارة، مع زيادات فيه متعلّقة بفضل التربة المباركة الحسينيّة صلوات اللّه و سلامه عليه.
- هفتم: ذكر مناقب و فضايل آن حضرت عليه السّلام- الأمر السابع: ذكر فضائله و مناقبه-
- و ياد نمودن فضايل و مناقب آن حضرت عليه السّلام. دليل بر استحباب اين كار، تمام اخبار و رواياتى است كه در مورد تشويق و ترغيب يادآورى فضايل ائمه معصومين عليهم السّلام وارد شده است، از جمله: در اصول كافى از حضرت ابى عبد اللّه صادق عليه السّلام روايت شده كه فرمود: همانا وظيفه جمعى از فرشتگان آسمان اين است كه نگاه مىكنند بر يك و دو و سه نفرى، درحالىكه آنان درباره فضيلت آل محمد عليهم السّلام به گفتگو نشستهاند، پس فرشتهاى به فرشتگان ديگر مىگويد: آيا نمىبينيد اينان را با همه كمى تعدادشان و بسيارى دشمنانشان فضائل آل محمد عليهم السّلام را بيان مىكنند! آنگاه گروه ديگرى از فرشتگان مىگويند: ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ؛ اين فضل خداوند است كه به هركس بخواهد مىدهد و خداوند داراى فضل عظيم است. و يدلّ على استحباب ذلك جميع الأخبار الواردة في الحثّ على ذكر فضائل الأئمّة الطاهرين عليهم السّلام . 1265- فمنها ما روي في اصول الكافي: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال:
- إنّ من الملائكة الّذين في السماء ليطّلعون إلى الواحد و الاثنين و الثلاثة، و هم يذكرون فضل آل محمّد صلى اللّه عليه و اله و سلم، قال: فنقول: أما ترون إلى هؤلاء في قلّتهم و كثرة عدوّهم يصفون فضل آل محمّد؟ قال: فتقول الطائفة الاخرى من الملائكة: ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم
- و در همان كتاب به سند خود، از ميسر، از حضرت ابى جعفر باقر عليه السّلام آورده كه گفت: امام باقر عليه السّلام به من فرمود: آيا باهم خلوت مىكنيد [و دور از چشم دشمنان مىنشينيد] و براى هم حديث مىگوييد و آنچه معتقد هستيد، براى هم بازگو مىنماييد؟ عرضه داشتم: و يدلّ على استحباب ذلك جميع الأخبار الواردة في الحثّ على ذكر فضائل الأئمّة الطاهرين عليهم السّلام. 1266- و فيه: بإسناده عن ميسر، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: قال لي: أ تخلون و تتحدّثون و تقولون ما شئتم؟
- آرى. به خدا سوگند! ما باهم در خلوت مىنشينيم و براى هم حديث مىگوييم و آنچه معتقديم، براى هم باز مىگوييم. امام باقر عليه السّلام فرمود: به خدا سوگند! كه من دوست داشتم در بعضى از آنجاها با شما مىبودم، به خدا سوگند! كه من بوى شما و جانهاى شما را دوست مىدارم - فقلت: إي و اللّه، إنّا لنخلو و نتحدّث و نقول ما شئنا، فقال عليه السّلام: أما و اللّه لوددت أنّي معكم في بعض تلك المواطن، أما و اللّه إنّي لأحبّ ريحكم و أرواحكم،
- و البته شما بر دين خداوند و دين فرشتگان او هستيد، پس با پرهيز از گناه و جديت در امر دين [ما را] يارى كنيد. و إنّكم على دين اللّه و دين ملائكته، فأعينوا بورع و اجتهاد.
- و در همان كتاب از حضرت ابو الحسن موسى بن جعفر عليه السّلام آمده كه فرمود: هيچ چيز بر ابليس و لشكريانش دشوارتر نيست از اينكه برادران ايمانى با يكديگر ديدار كنند و همانا دو مؤمن با يكديگر ديدار مىنمايند كه به ياد خدا باشند، آنگاه فضايل ما را يادآورى كنند، در اين حال گوشت سالمى بر صورت ابليس باقى نمىماند، تا جايى كه روح پليدش به التماس مىافتد از فرط آنكه درد مىكشد، 1267- و فيه: عن أبي الحسن- يعني موسى عليه السّلام- يقول: ليس شيء أنكى لإبليس و جنوده من زيارة الإخوان في اللّه بعضهم لبعض. قال: و إنّ المؤمنين يلتقيان فيذكران اللّه، ثمّ يذكران فضلنا أهل البيت، فلا يبقى على وجه إبليس مضغة لحم إلّا تخدّد حتّى أن روحه تستغيث من شدّة ما يجد من الألم،
- پس فرشتگان آسمان و گنجوران بهشت متوجه مىشوند و او را لعنت مىكنند، تا اينكه هيچ فرشته مقرّبى باقى نماند، مگر اينكه بر او لعنت فرستد، كه زبون و با حسرت و مردود مىافتد. فتحسّ ملائكة السماء و خزّان الجنان فيلعنونه، حتّى لا يبقى ملك مقرّب إلّا لعنه، فيقع خاسئا حسيرا مدحورا.
- و نيز بر اين مطلب دلالت مىكند، رواياتى كه در مورد تلافى كردن كسى كه به تو احسانى نموده به وسيله ياد نيكو وارد شده، مانند فرموده مولايمان حضرت سيّد العابدين عليه السّلام در رسالة الحقوق كه در «مكارم الاخلاق» و «تحف العقول» و كتابهاى ديگر آمده كه حضرت سجّاد عليه السّلام مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 209 1268- و يدلّ على المقصود أيضا ما ورد في مكافأة من أحسن إليك بالذكر الجميل، كقول مولانا سيّد العابدين
- فرمود: و امّا حق كسى كه نسبت به تو نيكى و احسانى نموده، آن است كه او را سپاس بگزارى و كار خوبش را يادآور شوى و با سخن نيك او را در ميان مردم معرفى كنى و دعاى خالصانه بين خود و خداى خود در حق او بنمايى، پس اگر اين كار را كردى، تشكر از او را پنهانى و آشكارا به جاى آورده باشى و اگر روزى توانستى عملا كار نيكش را با نيكى تلافى كنى، اين كار را انجام ده. في رسالة الحقوق المرويّة في المكارم و تحف العقول و غيرهما، قال:و أمّا حقّ ذي المعروف عليك فأن تشكره و تذكر معروفه، و تنشر له المقالة الحسنة، و تخلص له الدعاء فيما بينك و بين اللّه سبحانه، فإنّك إذا فعلت ذلك كنت قد شكرته سرّا و علانية، ثمّ إن أمكن مكافأته بالفعل كافأته، و إلّا كنت مرصدا له، موطنا نفسك عليها.
- البته ما قسمتى از حقوق و مراحم آن حضرت را در بخشهاى سوم و چهارم اين كتاب مبارك بيان داشتيم، به آنجا مراجعه كن تا سينهات فراخ گردد و حالت صلاح يابد. و نيز بر اين مقصود دلالت دارد آنچه در شواهد لزوم محبوب نمودن آن بزرگوار در ميان مردم آورديم و آنچه در فضيلت دعوت كردن مردم به سوى آن جناب ان شاء اللّه تعالى خواهد آمد. هذا و قد أسمعناك نبذة من حقوقه علينا و مراحمه إلينا، في الباب الثالث و الرابع من هذا الكتاب المبارك، فإن أردتها فاطلبها هنالك، لشرح صدرك و إصلاح حالك، و يدلّ على المقصود أيضا ما ذكرناه في شواهد الحثّ على التحبيب، و ما يأتي إن شاء اللّه في فضل دعوة الناس إلى هذا الحبيب.
- و نيز گواه بر اين است آنچه از روايات خواهد آمد، مبنى بر اينكه هنگام بروز بدعتها بر عالم واجب است كه علم خويش را آشكار سازد و همچنين شاهد بر اين است تمام آنچه در ترغيب و تشويق بر ذكر خداى تعالى وارد گرديده، زيرا كه ياد آن حضرت عليهم السّلام از مصاديق ياد خداوند است، چنانكه در روايت آمده و در وظيفه نهم خواهد آمد، ان شاء اللّه. و يشهد لذلك أيضا ما يأتي من الروايات الآمرة بإظهار العالم علمه عند ظهور البدع، و يشهد له أيضا جميع ما ورد في الترغيب و الحثّ على ذكر اللّه تعالى، فإنّ ذكرهم من ذكر اللّه، كما ورد في الرواية، و سيأتي في الأمر التاسع إن شاء اللّه.
- هشتم: اندوهگين بودن مؤمن از فراق آن حضرت عليه السّلام- الأمر الثامن: أن يكون المؤمن محزونا مهموما لفراقه
- اينكه مؤمن از فراق و دور ماندن از آن حضرت اندوهگين و مهموم باشد و اين از نشانههاى دوستى و اشتياق به آن حضرت است. و در ديوان منسوب به سرور و سالارمان حضرت امير المؤمنين- عليه الصلاة و السلام- در بيان دلايل و نشانههاى دوستى راستين چنين آمده: و هذا من علائم حبّه و اشتياقه، و في الديوان المنسوب إلى سيّدنا و مولانا أمير المؤمنين عليه الصلاة و السلام في بيان دلائل المحبّة الصادقة:
- و از نشانههای دوستی اين است كه از شدّت شوقش همچون بيمارى ديده شود كه دلش از شدّت درد مىجوشد.و از نشانهها، اين است كه از فرط انس گرفتن با محبوب ديده شود كه از هرچه او را از وى مشغول مىدارد وحشت كند [و گريزان باشد]. و من الدّلائل أن يرى من شوقه ..... مثل السّقيم و في الفؤاد غلآئل ..... و من الدّلائل أن يرى من أنسه ..... مستوحشا من كلّ ما هو شاغل ..... و من الدّلائل ضحكه بين الورى ..... و القلب محزون كقلب الثّاكل و از نشانهها، خنديدنش در ميان مردم است، درحالىكه دلش مالامال از اندوه است همچون زن جوان از دست داده. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 210
- و دليل بر اينكه اين امر از نشانههاى اهل ايمان است و در اوج حسن و برترى مىباشد، اخبار بسيارى است كه از امامان معصوم عليهم السّلام روايت گرديده، از جمله: و الدليل على أنّ ذلك من علامات أهل الإيمان، و كونه في أعلى مراتب الحسن و الرجحان، كثير من الأخبار المرويّه عن الأئمّة الأطهار:
- فمنها: ما ورد أنّ من علامات الشيعة أن يكون محزونا في حزن الأئمّة عليهم السّلام و لا ريب في أنّ غيبة مولانا الحجة، و ما يرد عليه و على شيعته من أسباب الحزن و المحنة، من أعظم ما يكون سببا لحزن الأئمّة كما يتبيّن لك بالحديث الآتي في فضل البكاء لفرقته و طول غيبته إن شاء اللّه تعالى.
- رواياتى كه حاكى است؛ از جمله نشانههاى يك فرد شيعه آن است كه در اندوه و حزن امامان عليهم السّلام محزون و اندوهگين باشد و ترديدى در اين نيست كه غيبت مولايمان حضرت حجت عليه السّلام و آنچه از حزنها و محنتها بر آن حضرت و بر شيعيانش وارد مىگردد، از بزرگترين و مهمترين علل حزن و اندوه امامان عليهم السّلام است، چنانكه از حديث آينده در فضيلت گريستن بر فراق آن جناب برايتان معلوم خواهد شد، ان شاء اللّه تعالى.
- در كتاب «كمال الدين» به سند خود، از مولايمان حضرت ابو الحسن الرضا عليه السّلام آورده كه فرمود: چه بسيار زنان جگرسوخته مؤمنه، و چه بسيار مردان مؤمن اسفناك جگرسوخته خواهد بود آنگاه كه ماء معين (- آب گوارا) مفقود و غايب گردد. 1269- و منها: ما في كمال الدين: بإسناده عن مولانا أبي الحسن الرضا عليه السّلام قال: كم من حرّى مؤمنة، و كم من مؤمن متأسّف حيران حزين، عند فقدان الماء المعين، الخبر.
- در كافى از حضرت ابو عبد اللّه امام صادق عليه السّلام روايت آمده كه فرمود: شخص مهموم به خاطر ما، كه غم و اندوهش از جهت ظلمى است كه بر ما رفته، نفس كشيدنش تسبيحگويى است و همّ او به خاطر امر ما عبادت است و پنهان داشتنش سرّ ما را، جهاد در راه خداوند است. كلينى فرموده: محمد بن سعيد يكى از راويان اين حديث به من گفت: اين را با آب طلا بنويس كه چيزى بهتر از اين ننوشتهام. 1270- و منها ما روي في الكافي: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام أنّه قال:نفس المهموم لنا، المغتمّ لظلمنا تسبيح، و همّه لأمرنا عبادة، و كتمانه لسرّنا جهاد في سبيل اللّه، قال لي محمّد بن سعيد «أحد رواة الحديث»: اكتب هذا بالذهب، فما كتبت شيئا أحسن منه.
- آنچه در آغاز بخش چهارم كتاب گذشت، در حديث ابن ابى يعفور، كه از آن برمىآيد؛ يكى از حقوق شخص مؤمن بر مؤمن ديگر، آن است كه به خاطر اندوه او اندوهگين گردد، كه بدون ترديد اين حق براى مولايمان حضرت صاحب الزمان عليه السّلام بر تمامى افراد باايمان ثابت است، به طريق اولويت قطعى [يعنى هرگاه افراد عادى از مؤمنين چنين حقّى را دارا باشند، امام و مولايمان حضرت حجت عليه السّلام كه پيشواى آنان و ركن ايمان است، بهطور قطع، سزاوارى بيشترى در اين حق برايش ثابت مىباشد]. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 211 و منها: ما مرّ في صدر الباب الرابع في حديث ابن أبي يعفور الظاهر منه أنّ أحد حقوق المؤمن على المؤمن أن يحزن لحزنه، إذ لا ريب في ثبوت هذا الحقّ لمولانا صاحب الزمان على جميع أهل الإيمان بالأولويّة القطعيّة.
- در مجلّد سوم بحار از مسمع كردين، از امام ابو عبد اللّه صادق عليه السّلام روايت آمده كه فرمود:همانا آنكه دلش به خاطر ما به درد آيد، البته روزى كه ما را هنگام مرگش ديدار كند، خوشحال خواهد شد، 1271- و منها ما في ثالث البحار: عن مسمع بن كردين، عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: و إنّ الموجع قلبه لنا، ليفرح يوم يرانا عند موته
- به طورى كه آن خوشحالى و سرور، پيوسته در دلش باقى خواهد ماند، تا اينكه در كنار حوض كوثر بر ما وارد گردد. و به درستى كه كوثر از ديدن دوستدار ما خرسند مىشود، تا آنكه از انواع غذاها به او مىچشاند، كه مايل نشود از كنار آن دور گردد. فرحة لا تزال تلك الفرحة في قلبه حتّى يرد علينا الحوض، و إنّ الكوثر ليفرح بمحبّنا إذا ورد عليه حتّى أنّه ليذيقه من ضروب الطعام ما لا يشتهي أن يصدر عنه. يا مسمع، من شرب منه شربة لم يظمأ بعدها أبدا،
- اى مسمع! هر آن كس از آن جرعهاى بنوشد، ديگر هيچگاه تشنه نخواهد شد و به مشقّت و رنج نخواهد افتاد [يا هيچ وقت آبى نخواهد خواست] و آن به خنكى كافور است و بوى مشك و مزه زنجبيل، از عسل شيرينتر و از كره لطيفتر و از اشك زلالتر و از عنبر خوشبوتر است، از تسنيم (چشمه بلند و بالاى بهشت) بيرون مىآيد و بر نهرهاى بهشت مىگذرد، بر روى زمينهاى از درّ و ياقوت روان است، در آن جامهايى هست بيش از شمار ستارگان آسمان، بوى آن از مسافت هزار سال به مشام مىرسد، جامهاى آن از طلا و نقره و گوهرهاى مختلف مىباشد، بوى خوش آن، بر صورت نوشكنندهاش مىوزد، تا آنكه شخصى كه از آن نوشيده و لم يستق بعدها أبدا، و هو في برد الكافور، و ريح المسك، و طعم زنجبيل، أحلى من العسل، و ألين من الزبد، و أصفى من الدمع، و أزكى من العنبر، يخرج من تسنيم و يمرّ بأنهار الجنان تجري على رضراض الدرّ و الياقوت، فيه من القدحان أكثر من عدد نجوم السماء يوجد ريحه من مسيرة ألف عام، قدحانه من الذهب و الفضّة، و ألوان الجوهر، يفوح في وجه الشارب منه كلّ فائحة حتّى يقول الشارب منه:
- مىگويد: اى كاش اينجا واگذاشته مىشدم كه به جاى اين، هيچ چيز ديگرى نخواهم و از آن دور نشوم، البته تو اى كردين! از كسانى هستى كه از آن سيراب مىگردى. و هيچ چشمى به خاطر ما گريان نشود، مگر اينكه به نعمت نگاه كردن به كوثر نايل گردد و به دوستان ما، از آن بنوشانند ليتني تركت هاهنا، لا أبغي بهذا بدلا و لا عنه تحويلا، أما إنّك يا بن كردين ممّن تروى منه. و ما من عين بكت لنا إلّا نعمت بالنظر إلى الكوثر، و سقيت منه من أحبّنا،
- و البته چنين است كه هركس از آن مىآشامد لذّت و مزه و اشتهايى خاصّ برايش حاصل مىگردد، بيش از شخص ديگرى كه محبّتش نسبت به ما كمتر است .... و أنّ الشارب منه ليعطى من اللذّة و الطعم و الشهوة له أكثر ممّا يعطاه من هو دونه في حبّنا، إلى آخر الخبر.
- نهم: حضور در مجالس فضايل و مناقب آن حضرت عليه السّلام - الأمر التاسع: الحضور و الجلوس في المجالس الّتي تذكر فيها
- حضور يافتن و نشستن در مجالسى كه فضايل و مناقب و ساير امور مربوط به آن حضرت، در آنها ياد مىشود و دليل بر اين- اضافه بر اينكه از لوازم و نشانههاى محبّت است و از مصاديق خيرات كه مأمور شدهايم به آنها سبقت جوييم و پيشى گيريم كه خداى تعالى فرموده: الحضور و الجلوس في المجالس الّتي تذكر فيها فضائله و مناقبه و ما يتعلّق به و يدلّ على ذلك- مضافا إلى أنّه من لوازم المحبّة و علائمها، و أنّه من الخيرات الّتي أمرنا بالإستباق إليها،
- به سوى كارهاى خير سبقت گيريد -فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ ؛ - فرموده مولايمان حضرت امام رضا عليه السّلام است كه در امالى شيخ صدوق و مجلّد دهم بحار از آن بزرگوار آمده، كه فرمودند: هركس در مجلسى بنشيند كه امر ما در آن زنده مىگردد، روزى كه دلها مىميرند دل او نخواهد مرد. قال اللّه: فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ - 1272- قول مولانا الرضا عليه السّلام في الحديث المرويّ في عاشر البحار: من جلس مجلسا يحيى فيه أمرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب. مكيال المكارم در فوائد دعا براى حضرت قائم(عليه السلام)، ج2، ص: 212
- و نيز بر اين مطلب دلالت دارد فرموده حضرت امام صادق عليه السّلام به فضيل، در حديث روايت شده در بحار و غير آن، كه مىنشينيد و حديث مىگوييد؟ فضيل عرضه داشت: آرى. فدايت شوم! 1273- و يدلّ عليه أيضا قول الصادق عليه السّلام لفضيل- في الحديث المرويّ في البحار و غيره-: أتجلسون و تحدّثون؟ قال فضيل: نعم جعلت فداك،
- امام صادق عليه السّلام فرمود: همانا من آن مجالس را دوست مىدارم، پس امر ما را احيا كنيد. اى فضيل! خداوند رحمت كند كسى كه امر ما را احيا نمايد. قال عليه السّلام: إنّ تلك المجالس أحبّها، فأحيوا أمرنا يا فضيل، فرحم اللّه من أحيى أمرنا. 1273- و يدلّ عليه أيضا قول الصادق عليه السّلام لفضيل- في الحديث المرويّ في البحار و غيره-: أتجلسون و تحدّثون؟
- و نيز شاهد بر آنچه گفتيم، تمامى رواياتى است كه در مورد تشويق و ترغيب بر حضور و شركت در مجالس ذكر رسيده، مانند فرموده پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله: در باغهاى بهشت بگرديد. عرضه داشتند: اى رسول خدا! باغهاى بهشت چيست؟ فضيل: نعم جعلت فداك، قال عليه السّلام: إنّ تلك المجالس أحبّها، فأحيوا أمرنا يا فضيل، فرحم اللّه من أحيى أمرنا.1274- و يشهد لما ذكرنا أيضا جميع ما ورد في الحثّ و الترغيب على الحضور في مجالس الذكر، كقول النبيّ صلى اللّه عليه و اله و سلم: إرتعوا في رياض الجنّة، قالوا: يا رسول اللّه، و ما رياض الجنّة؟
- فرمود: مجالس ذكر. و فرمايش آن حضرت در حديث ديگر كه: همانا خداوند كسى را كه در مجلس اهل ذكر مىنشيند، مىآمرزد و او را از آنچه مىترسد، ايمن مىدارد. قال صلى اللّه عليه و اله و سلم: مجالس الذكر، الخبر.1275- و قوله في حديث آخر: إنّ اللّه يغفر لمن يجلس في مجلس الذاكرين و يؤمنه ممّا يخافه،
- پس فرشتگان گويند: [پروردگارا!] فلانى در ميان آنان است و او تو را ياد نكرد، خداوند مىفرمايد: او را به خاطر همنشينى با آنان آمرزيدم، زيرا كه يادكنندگان حق چنين هستند كه همنشين ايشان از جهت آنها بدبخت نگردد. فتقول الملائكة: إنّ فيهم فلانا و إنّه لم يذكرك، فيقول اللّه: قد غفرت له بمجالسته لهم، فإنّ الذاكرين من لا يشقى بهم جليسهم.
- اين دو حديث را شيخ احمد بن فهد رحمه اللّه در كتاب «عدّة الداعى» روايت كرده. وجه شاهد بودن اين دو حديث بر مطلب مورد بحث اينكه: ياد آن حضرت و ياد پدرانش عليهم السّلام ياد خداى- عزّ و جلّ- مىباشد، و وجه الإستشهاد، أنّ ذكره و ذكره آبائه عليهم السّلام ذكر اللّه عزّ و جلّ:
- از جهت روايتى كه شيخ محمد بن يعقوب كلينى رحمه اللّه در كافى از حضرت امام صادق عليه السّلام آورده كه فرمود: هر جمعى در مجلسى حضور يابند و خداوند- عزّ و جلّ- را ياد نكنند و از ما ياد ننمايند، آن مجلس مايه حسرت آنها در روز قيامت خواهد بود. 1276- لما رواه الشيخ محمّد بن يعقوب (ره) في الكافي: عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال: ما اجتمع في مجلس قوم لم يذكروا اللّه عزّ و جلّ و لم يذكرونا إلّا كان ذلك المجلس حسرة عليهم يوم القيامة، ثمّ قال أبو جعفر عليه السّلام:
- سپس فرمود: حضرت ابو جعفر باقر عليه السّلام فرموده: همانا ياد ما از [مصاديق] ياد خداوند است و ياد دشمنان از [مصاديق] ياد شيطان مىباشد. إنّ ذكرنا من ذكر اللّه، و ذكر عدوّنا من ذكر الشيطان.
- و نيز بر اين مطلب دلالت مىكند آنچه در وسائل و غير آن از عبّاد بن كثير روايت گرديده، كه گفت به امام صادق عليه السّلام عرضه داشتم: داستانسرايى را ديدم كه در حال قصّه گفتن چنين مىگفت: 1277- و يدلّ على المقصود أيضا ما روي في الوسائل و غيره: عن عبّاد بن كثير، قال: قلت لأبي عبد اللّه عليه السّلام: إنّي مررت بقاصّ يقصّ و هو يقول:
- «اللهم صل على محمد! و آل محمد! وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ