اصول چهارشنبه 26/9/04 درس خارج استاد سید ابوالحسن مهدوی زیدعزه - کتابت 26 تعريف الإجتهاد- الإجتهاد و التقليد_اجتهاد المطلق و المتجزی و احکامهما_جلسه۳- آدرسصوت-https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3499 سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/
الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ
خاتمة؛ الإجتهاد و التقليد_تعريف الإجتهاد_جلسه3اجتهاد المطلق و المتجزی و احکامهما
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم - بسم الله الرحمن الرحیم
صاحب کفایه رضوان الله تعالی علیه تفاوت گذاشتن بین مجتهد انفتاحی و آانسدادی در مجتهد انفتاحی گفتن مجتهد حکم خدا را به نحو علم یا علمی استخراج میکنه فیجوز للغیر التقلید منه. همه دلیلشونم یه کلمه گفت علم دارد مجتهد انفتاحی یا علمی به حکم خدا ؛ اما آانسدادی خودش اعتراف داره که علم و علمی در زمان ما مسدود است با توجه به آانسداد پس آقای مجتهدادی که جاهل است وقتی جاهل لا یجوز للغیر ال تقلید لا یجوز للغیر الرجوع لی. چرا لعن الرجع الیه من باب رجوع الجاهل الی الجاهل کوری را ببین که از عطاکش گور دگر است اینا رو گفتیم و حرفهای زیادی هم داشتن صاحب کفایه رضوان الله تعالی رسیدیم به ان قلت دوم اینه میفرمان که مجتهد ان فتاحی گاهی گاهی اماره جلوشه طبق اماره فتوا میده گاهی هم فقدان اماره اگه اماره نبود. رجوع میکند به اصول عملیه حالا مجتهد انفتاحی هم هستا اما جاهل به حکم خداست خودش میگه ما هم میگیم اعتراف داریم میگیم حکم خدا چیه میگه نمیدانم ؛
چرا اجازه میدیم مردم تقلید کنن از مجتهد انفتاحی مجتهد انفتاحیان فتاواش دو نصفه حالا نصف دقیق نمیخوایم بگیم بی اندازه اما دو بخشه ؛ بخش اول اماره دارد و طبق معارف فتوا میده اینجا میگیم عالمه. حالا یا به نحو علم یا علمی اما بخش دوم همین مجتهدن انفتاحیه به یه جاهایی میرسد که امارهای تو کار نیست مثل همین بحث امروز ما ؛ تو فقه وصیت به ثلث کرده و یک متبحری اومد حج و رفت انجام داد این ثلثی رو که وصیت کرده چیکارش بکنیم رو دستمان مانده ؛ صاحب عروه فرمودند رجع الی عمره الی وارثه ؛ ماگفتیم نه علی الاحوط . باید چیکار کنه تصرف فی وجوه ارث این اجرت وقتی اماره نیست باید چیکار کنیم اصول عملیه عمل میکنه حالا اینکه ما گفتیم مثلاً تو این بحث حج یا میگید احتیاط یا استصحابه اینا رو تصحیح نکردم اما گفتم اینو دیگه حواس جمع بود متوجه شدین گفتنم یقینا با وصیت این ثلث اختصاص به میت پیدا کرد ثلث این یقینیه. باید بخوایم اخراج کنیم این ثلث سهم میت بیاد بهش تو ملک ورثه این دلیل میخواد قرآن میگه حق ندارن ورثه تو صلح استفاده بکنن من بعد وصیته شما باید وصیت عمل کنی وصیتم رو ثلث اومده ما ادا یعنی اون دو ثلثو ورثه میتونن استفاده
در هر صورت حالا بحث اصولی ما اینه که مجتهد انسانی در اصول عملیه و در موارد وجود اماره. تو همش آانسدادیه چیه جاهله پس گفتیم مقلد نمیتون تقلید کنیم انقلت داره اینو میگه میگه خب مجتهد انفتاحی تو نصف فتاواش که میخواد اصل عملی اجرا بکنه اونم جاهله چرا اجازه میدید مردم از مجتهدین فتاحی تقلید بکنن در حالی که تو اون یه نصفشو نباید تقلیدکنند
جواب آخوند چیه. میگن که اینکه ما به مردم میگیم رجوع کنید به مجتهد انفتاحی به خاطر اینکه این مجتهد اطلاع داره اطلاع دارد از چی از اینکه کجا اماره هست کجا نیست بحث فقه امروز ما روایت دستمونه اونجا که روایت هست که به روایت عمل میکنیم و دیدی صاحب عروه گفتن خبر المتقدم ما گفتیم نه روایت مربوط به جایی بود که تو کار نبود. در حالی که بحث سنگه مال اونجا بود که ورثه هست و میخواستم بگم پول برگرده پیش ورثه روایت یه جور دیگه بود یه موسی بود یه موسی له بود و بدون ورثه این خلاصه خارج از بحث
حالا آخوند اینجا امروز اینو میگن میگن مجتهدا اطلاع دارد که در بحث اصول عملیه اماره شرعی وجود ندارد نیست من میخوام اصل عملی جاری بکنم. مقلد عاجزه مقلد نمیدونه کجا اماره هست کجا نیست به این دلیل میگه این مقلد باید مراجعه کند به مجتهد انفتاحی و مجتهد انفتاحی دو بخش فتاوا می ده چون یه بخشیش که اماره است طبق اماره فتوا میده اون بخشی که اماره نیست و مردم نمیتونن بفهمن نیست مجتهد انفتا حی میدونه میگه نیست من احتیاط میکنم
بعد آخوند یه تبصره میزنند و عمل میگن تبصرشون چیه. میگن حالا که رسید به اصول عملیه یعنی بعد از اینکه فقدان اماره بود مجتهد انفتاحیه میگه چون اماره نیست میگم اصل ؛ اما تو اصل عملیا ممکنش نظر عقلی ؛ چون اونجا دلیل عقلی هست دیگه میگه نظر عقلی من اینه که باید اینجا احتیاط بکنه اینو مقلد میتونه تخلف ازش بکنه
من واضحتر حرف بزنم مقلد از مرجعش سوال میکنه آیا این مسئله دلیل اماره هست یا نیست. وجود نداره بعدش گفت آره نیست از مرجعش میپرسه اینجا الان باید برائت بکنیم یا احتیاط مثلا شبه تحریمیه شعبه تحریمی هم میدونید اخباری خوب احتیاط میکنن دیگه تو شبه تحریمیه مجتهدش میگه به نظر من حالا که نیست اینجا باید احتیاط کنیم و حرام است استفاده کنیم مقلدش میگه حالا که نیست من برائت جاری میکنم و میرم استفاده.
در نتیجه یه بخششو از مجتهد سوال کرد یه بخششو به نظر خودش ؛ آقای مقلدو دارم میگم اون بخشی که از مجتهد سوال میکنه وجود اماره یا فقدان اینو گفتیم کار مقلد نیست اینا از مجتهد سوال میکنه که اینجا هم آره هست یا نیست مجتهد میره وسایل و دیگر کتب و بررسی میکند و میگه اینجا هم آره نیست ثم بعد ازاین که رسید به اصل عملی. اینجا مرحله دوم دیگه مقلد میتونه تقلید نکنه بگه اصل اولیه من خودم میگم اینجا برائت یا میخواد احتیاط کنه یا میخواد استحصاب کند یا میگه تقدیر هرچی یکی از اون چهار تا
عرض شود که ما یه دوتا ایراد درشت اینجا داریم بعد گفتم آخوند یه وفت عملا میگن که مقلده بخواد خودش اصل جاری کنه فتامل ما ایراد اول ما اینه که آقای مقلد نمیتونه اصل عملی جاری بکنه. چرا به مقلد اجازه میدید که برائت یا احتیاط جاری کند جناب آخوند خراسانی شما که میدونید بحث اجرای اصول عملیه چقدر سخته چقدر مشکل به تودههای مردم برای جاری کنم قطعاً نمیشه اصلاً ما شک هم نداریم کسانی میتونن اصل عملی رو جاری کنند از بین مقلدین که غریب الاجهادند مثل شما عزیزان که اینجا نشست بسیاریتون قریب. اصولم خوندن یه بار مثلاً معالمو خوندن یا اصول فقه خوندن یه بار رسائل خوندن یه بار کفایه رو خوندن سه دوره اصول خوندن این قریب لاجهتادند اینا اگه بهشون بگید که م برائت کجاست میگه شک در اصل تکلیف ؛ محل احتیاط کجاست یه شک در مکلفه محل استثنا کجاست یه جایی که یقین ؛محل تاخیر کجاست اونجایی که ترجیح بدون هیچ مراجح تو کار نیست
پس اینا رو مجتهد نما اگه مجتهد باشی که اصلاً دیگه تقلید نمیکنه ما میخوایم بگیم تو میلیونها انسانی که مسلمانند و میخوان تقلید بکنن یه درصدشون یه درصدم کمتر یک هزارم شون مجتهد قریب الاجهاد انسانهای طلبههای که اینا بگیم بگیم شما تو اونجا که اماره هست تقلید کنه مرجع فتاحی اونجایی که عماره نیست. و مرجع دارد اصل عملی رو جاری میکنه شما میتونید تخلف بکنید مرجع احتیاط میکند شما بگو من برات جاری میکنم این اشکال نداره اما اینکه آخوند اینجا گفتن ؛ اصلاً درست نیست که به مردم بگیم اصل عملی رو شما جاری کنید
و اشکال بعدی من اینه که اصلاً مردم کیفیت اصل عملی رو نمیدونن مثلا احتیاط دیروز من ایرادا گرفتم حالا باید واردجزئیات بشیم بگیم احتیاط گاهی تو دوران بین محذورینه. وگاهی تو دوران بین وجوب ؛ استحباب ؛ احتیاط معلومه چیه اما تو دوران بین محذورین به مردم بگید احتیاط بکن میگه چیکار کنم خودش گیره ماها هم از پیچ و خم گردنه رد ش میکنیم ؛ اینجا بحث تاخیرو که میگیم تاخیر بدوییه تاخیر استمراریه او چقدر حرف هست باید صحبت بکنیم ببینید چی باید بگیم از ادله چیه استفاده میکنیم شاید مراد آخوند که گفتن ففهمه همینه همین ایرادات اول ماست
اما ما یه ایراد دومی هم داریم به جناب. ایراد دوم ما چیه اینه که مجتهد انفتاحی رو شما میگید دو بخش است بخش اولش که هو عمل عالمان بخش دوم که اصلا عملی نداریم مجتهد انفتاحی هو عالم مطلقا چرا توضیح میدیم دیگه اونجایی که اماره هست میداند حکم الله چیه فتوا میده اونجا که اصولا عملی است اونم حکم الله. دلیل رفته پیش امام صادق علیه السلام زهرا ی رفته پیش امام گفته جایی که من یقین سابق دارم شک دارم چیکار بکنم حالا من بگمکه داره استثنا میکنه جاهله به جاهله داره اعتماد میکنه به روایت امام یا حدیث رفع وقتی میره پیش اماما میگه من نمیدونم این چیز پاکه یا نجسه شک بدوییه ؛ نزد ما مجتهد وقتی به این حدیث عمل میکنه و اصل برائت جاری میکنه این جاهل است یا عالمه به نظر ما عالمه. اعتماد به روایتم دورت میکنم آخوند یه زرنگی کردن که تو اصول عملیه که میرسه بحث عقلیشو مطرح کردن
ما هم زرنگی اصفهانیم بالاخره ایشون مشهدی بودن خدا رحمتشون بکنه زرنگی ایشونه که میگن اصول عملیه عقلی است عقل ما میگوید برائت عقل احتیاج ما هم عقل قبول داریم اما روایت هم هستا وقتی روایت هم هست دیگه نگید که این جاهله. یه اصطلاح جاهلو من میخوام از این کفایه اینا بکشیم بیرون قبول نداریم
مجتهدانفتاحی به بخشید جاهله ؟ بعد اصلاً من یه سوال دیگه میکنم نمیخوام ایراد سوم بگیرم اما ایراد دوم من مجتهد وقتی به اصول عملیه میرسه دلیل فقاهتی داره تو اماره دلیل اجتهادی داره درسته؛ سوال من اینه تو امور فقاهتی تلاشی که مجتهد میکنه کمتر از امور اجتهادیه همینطور بگیم یه چیزی. هیچ کاری نمیکنه چون هیچ کاری نمیکنه بدون دسته بازاریاب و مردم کف خیابون تو خونهها اون خداتون اصول عملی اجرا کنید که آخوند گفتن اینه میگن مقلدین تو اصول عملیه میتونن به رای خودشون عمل کنن ایراد ما تو ایراد دوم اینه که تو اصول عملی هم مجتهد تلاش میکنه گاهی سر یه بحث که اصلا اینجا مدعی کیه منکر کیه اصل عملی با کیه او چقدر حرف ما تو فقه اینا خیلی داشتیم.
اینجا نمیتونی برایت جاری کنه شرط مکلفا به باید احتیاط بکنیم بحث گاهی خیلی ظریفه لذا میگیم که تلاشی که مجتهد میکنه که آیا اینجا کدام یک از اصول عملیه رو در این بحث فرعی اجرا بکند این تلاشه کمتر نیست و آسون تر نیست از اجتهاد در ادله اولیه البته میگم گاهی دقت کنید. گاهی تو بیشتر ۱۰ ساعت باید کار کنه ؛ کارتون به عکسه تو ادله اولیه خیلی بحث آسونیه روایت هم داره ۵ دقیقه روایتی که نگاه میکنه زود فتوا رو میده اما همین آقای مجتهد اگه نیست نوبت به اصل عملی میرسه نیم ساعت باید فکر کنه جاهله پس دو تا اشکال گرفتیم اشکال اول اینه که وقتی اصل عملی رو جاری میکنه پشتوانه با روایت اشکال عمل به قول امام علیه السلام میکنه و برائت و جاری میکنه یا استصحاب میکنه. یه عالمه جاهل نیست اشکال دوم ما هم اینه که اصلا این آقای مجتهدین افتتاحی عالم مطلقا سوا وجد الاماره و افتا بها او فقد الاماره و رجع الی الاصول العملیه و افتا بالاصول العملیه تعیین فی الاصول العملیه فی اعمال ایما یا ایها عملیات لاون اجرا فتوا فی. ادله اولیه آسونتر از اون نیست جناب آخوند خیلی بحث آسونش گرفتید خودت خودتون دستتون تو اصول تو بالاخره واضح و میدانید چقدر سخته
و اما بحث بعدی پنجمین رسیدیم به پنج تا یادتونه گفتیم مجتهد انفتاحی پنج تا حکم داره چهار تاشو تا حالا گفتیم مجتهد آانسدادی هم گفتیم چهار تا حکم گفتیم -
حالا پنجمین چیزی که هست اینه مجتهد مطلق قطعاً حکمی که صادر میکند. به شرطی که انفتاحی باشه حکمش نافذ است و دیگران میتوانند به او عمل بکند و اما اگر آانسدادی باشه باب آانسداد در این صورت حکمی که مجتهد آانسدادی میگوید مشکل است که نفوذ داشته باشد برای دیگران آخوند میگن این مشکل بودن رو فرضی است که مقدمات چهارگانه ای که داره دلیل انسداد گفتیم. این مقدمات حالا نحوه حکومت باشه به بحث عقل و میگه که حالا که این چهار تا مقدمه وجود دارد عقل من میگه به راجح عمل کن نه مرجوع این مجتهدین اینو میگه از باب کشف نه از باب حکومت ؛
خب نتیجه اینه که مجتهد انسدادی حکم شرعی را نمیداند و داره به حکم عقل میره جلو. جاهلان پس لا یجوز للغیر الرجوع الی الجااهل این خلاصه این مجتهد انسدادی علی طبق الحکومه؛ و اینجا ما میتونیم یه چیز اضافه بکنیم برای اینکه فکرمون محکمتر بشه میگیم رجوع مردم به مجتهد معتبر است اینکه مجتهد را بشناسد احکام الهی را ؛ یا به نحو علم یا علمی. کما فی المقبوله چی میگفت؛ گفت مراجعه کن به مجتهدی که عرفه حلالنا و حرامنا عرفه و علم به احکامنا پس انفتاحی باشه حضرت فرمودند مراجعه کن به مجتهدی که میشناسد احکام ما را
خب مجتهد انسداد دیگه چی میگه میگه من معتقدم راه علم و علمی در زمان ما مسدود است و نمیشناسد حکم خدا را. با توجه به این میگن کلام مجتهد انسدادی فتاواش نافذ برای غیر نیست الا؛ الا اینکه ما قائل به عدم فصل بشیم چی بگیم؛ بگیم تمام کسانی که تقلید از مجتهد انفتاحی رو لازم میدونن یا جایز میدونن همه اونا تقلید جایز میدانند و دیگه نمیشه تفکیک بین اینا قائل بشیم بگیم دو تا مجتهداست. یه انسداد یه انفتاحی ؛ انفتاحیه قولش نافذ؛ انسدادی نافذ نیست اگر قائل به عدم فصل بشه و از دوره تمامه ن
اما آخوند میگن نمیتونی قائل به عدم فصلم بشی چرا به خاطر اینکه حالا که میگی عدم قول به فصل تازه ثابت میشه جواز اما حجیت از کجا میگی پس اول میگن عدم قول به فصل و ان کان غیر بعیدن میشه غالب عدم فصل بشیم الا اینکه این عدم قول به فصل حجت بر عدم فصل نیست الا یکن عبارت اینه الا انه فصل لیس الا یکون حجت علی عدم الفصل. حجت ما میخوایم برای آدم فرض کو شما میگید قول به فصل نداریم نرفتیم یه مجتهد پیدا کنیم که بین این دو فاصله بندازه بگه انفتاحی میشه تقلید که پیدا نکردم اما آیا میتونید حجت پیدا کنه میگه حالا حجت داریم که کسی قائل به فصل نیست از کجا میگه این بحث ایشون تمام شد ما دو سه ایراد داریم اگر کلام شما فرمایشی دارید بگید تا من وارد ایراداتمون بشیم خیلی خوب. پس کفایته اینجا اومد جلو حالا ما سه تا ایراد داریم ایراد اول ما اینه ما تو مقبوله عمر بن حنظله دیدیم امام مردم را ارجاع دادن به مجتهد ارجاع دلیل بر اینه که قول مجتهد نافذ است بر غیر او آخر روایت هم گفتن مواظب باش رد نکنه یا علیهم کرات علیه شرک بالله تعالی عرض ما اینه که اگه توی یه زمانی مجتهد انفتاحی وجود داره. مردم مراجعه میکنند به او دلیلمونم همین مقبوله هست دلیل بالاتر ما دلیل عقله اصلاً گفتیم عقل غیر متخصص مراجعه کنه به متخصص و اون دوتا آیه را ما ارشاد گرفتیم آیه ۷ انبیا و ۴۳ نحل گفتیم مثلاً ارشاده مولوی نیست که بگه که مراجعه کن به متخصص ارشاد به حکم عقل خب با توجه به این میگیم اگر مجتهد انفحی هست. با دلیل عقلی داریم شرعی هم داریم که مراجعه کنید به او حالا اگه نیست اما مستعده انسدادی هست خب ما میگفت متعینه خب باید مراجعه کنه به انسدادی اگه بخواد مراجعه نکنه کار اصلا حالت میشدا چرا اگه بخواد به انسداد مراجعه نکنه دو تا کار باید بکنه یک مراجعه کند به جاهلی که مثل خودش میگه من بلد نیستم به مجتهد که ماجرا همسایه جایز نیست دو رجوع به طاغوت بکنه. طاغوتی که حاکم است تو اون کشور مثل کشورهای دیگه بره تو مثلاً قوه قضاییشون همه طاغوتیان بره من وظیفهام چیه بهش میگم خب ما راجع به طاغوت اجازه میدن بابا همون روایت الان روایت امروزه حج هم خوندیم که مراجعه به ابوحنیفه کرده بود امام اجازه ندادن گفتن این منسوب از طرف منصور دوانیقیه طاغوت این و آیه ۶ سوره نساء را حضرت خوندن تو مقبوله یادتونه دیگه. نثار حضرت اشاره کردن اولشو نخوندن الم ترلی الذین یضمون انهم آمنو یذعم یعنی چه یعنی خودش خیال میکند ایمان داره اما ایمان ندارهم آمنو بما انزل الیک اما ایمان نداره چرا یریدون ان یتحاکم الی الطاغوت و امرو حضرت گفتن حق ندارید مراجعه گفت اراده مراجعه به طاغوت داشته باشه از ایمان میفته یعنی میگه فردا. هفته آینده من میخوام به طاغوت مراجعه کنم همین که گفت میخوام برم این دیگه ایمان نداره کسی که مومنه اصلاً نباید به طاغوت مراجعه خط میکشم تو سرش میزنم باید مراجعه کند به حالا فرض ما اینه مجتهد انفتاحی نیست چیکار کنیم یه مجددیه متعین است رجوع به او شما مراجعه نکنه دو تا کار یا باید مراجعه کنه به جاهل مثل خودش یا مراجعه کنه به طاغوت آخوند میگه این اشکال اول من. چی خدا. فقط قضاوت میکنه که سه تا کار میکنه نه الان دوباره برگردیم بحثو تکرار بکنم آخوند میگن ان فتاحیه حکمش نافذه انسدادی نافذ نیست چون جاهل به حکم الله چون جاهل حکم الله نافذ نیست ایراد اول من اینه که چرا نافذ نیست. اگر فرض کنید اشکال اول من اینه انفتاحی وجود ندارد جایی که باشد که مراجعه میکنیم بهش اما اگر نبود و فقط یه انسدادیه طبق نظر آخوند قولش حجت نیست جناب آخوند وقتی یه انسدادی متعین است رجوع به او چون اگه مراجعه و نکنه دو تا کار باید بکنه یا باید جاهل مثل خودش بکنه یارو رجوع به طاغوت بکنه ائمه علیهم اجازه نمیدن دو تا اشکال دیگه هم داریم. عوض میشه اشکال دوم ما اینه که مجتهد انسدادی را آخوند میگن جاهله چرا میگه جاهله مشکله بابا میگیم مجتهد چه انفتاحی و چه انسدادی وظیفه خودش و مقلدین رو میدونه چیه انفتتاحیه وقتی میخواد تعیین وظیفه کنه چی میگه میگه حکم الله اینه اما دیده طبق اون میره جلو انسداد یه چی میگه. آانسدادی میگه من طبق فتوای خودم راهی برای رسیدن به واقع ندارم اما راه دارم برای اینکه ظنو از وهم تشخیص بدم وظیفه من و مقلدین من عمل به ظن است نه عمل به وهم وظیفه خودشو داره تعیین میکنه چرا اینو ما جاهل میدونیم خصوصاً علی الکشف من میگم کار خرابتر میشه خرابها یعنی اشکال ما بیشتر میشد به آخوند . خصوصاً علی الکشف چی میگه انسدادیه بعد از چهار تا مقدمه میگه این ظن میگه من پیدا کردم کشف میکنه از حکم شارعی که لم یصل الینا حکم شارع هست؛
نه عکس نظر من به عکسه صحبت منو گوش کنید صدا دوم دارم میگم آخوند گفتن جاهل است. جاهل به چی حکم الله اما عالم به ظنه میدونه ظن کدام از وهم کدومه ایراد دوم ما اینه که انسدادی رو شما چرا جاهل گفتی اونم عالم به وظیفش مگه ما نمیخوایم وظیفهمونو ببینیم چیه وظیفه ؛ مثلاً اینجا مسافر آیا دو رکعتی بخون یا چهار رکعته میخوام وظیفه بدوننانسدادیه با توجه به اینکه منصد میدونه عمل به ظن را میگوید وظیفه منه خصوصا علی کشف نه علی الحکوم علی الکشف چرا توضیحشو دقت کنید. کشف به خاطر اینه که مثبت انسدادیه میگه من ظنم رو کشف از حکم شارع میدونم جاهل با حکم الله که نیست که حکم الله وجود داشته به دست من نرسیده اینا چرا جاهلش میدونید ؛ مقبوله ابن حنظله مال مجتهد انفتاحی اشکال اول یه بار دیگه بگم تا این ذهنتون بره جلو اشکال اول چی بود اگر مجتهد انفطایی وجود دارد رجوع به او میکنیم این طبق مقبوله اما اگه نبود و مجتهد آانسدادی فقط بود آقای آخوند شما میگید مراجعه بهش نکنید ما گفته که مراجعه نکنیم دو تا کار دیگه باید بکنیم هر دوش خرابه اصلا حالت. اشکال دوم ما اینه که جناب آخوند چرا مجتهد آانسدادی رو جاهل میدانید بگید فتاحی حالا اینو باید توضیح بدیم چرا عالم است به خاطر اینکه عالم به وظیفه خود و مکلفین وظیفه نه عالم به حکم الله حکم الله نه خودش میگه معلم نیستم چون دادی دیگه عالم وظیفه وظیفه میدونه که خصوصا علی کشف که جاهل نیستا. حکم شاعره رو طبق این زنی که بگم حکم شاه را کشف کردم
اشکال سوم من اینه مجتهد آانسدادی ابهامی که دارد نسبت به حکم الله بیشتر از حکم انفتاحی نیست آخه آخوند ای حکم الله پیدا کرد میگفت نه هر دوشون ابهام دارن همه انفتتاحیه ابهام داره علتش اینه آانسدادیه همه روایت ها رو دیده مثل انفتاحیه. انفتاحی هم هست با این تفاوت که آانسدادیه چی میگه میگه این صد هزار تا افاده علم و علمی نمیدهد افاده ظن میده انفتتاحیه علم یا علمی میده حالا آخوند میگن انفتاحیه عالم به حکم الله حکمش نافه برای غیره آانسداد حکم الله نیست ایراد سوم من همینه. ایراد دوم این بود که اصلاً چرا میگه جاهله ایراد سوم من اینه که انفطاهی و آانسدادی مثل همه میبینن همسر کم نداره که نمیتونه بگه انفتا ۱۰۰ هزار تا روایت داره آانسداد یا مثلاً ۲۰۰۰۰ تا نیست که تمام روایتهایی که جلوی این فتا جلو آانسدادی هم هست تفاوتشون اینه که آانسداد میگه این ادله مفید ظن در مقابل و ان فتاحی میگه ادله مفیده علم یا علمی به حکم الله. این تفاوت تاثیری در بحث ما ندارد اینم اشکال سوم ما صلی الله.اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم