استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزّهدرس‌خارج #اصول؛ کفایة الاصول مقصد هشتم؛ فصل_رجوع جمیع المرجحات الی المرجح الصدوری فصل تاریخ: شنبه 9/8/ ۱۴۰۴.-

سایت: پایگاه شخصی -https://hosein128.ir/

نهج البلاغه فرزاد -    @nahjolbalaghehfarzad

وبلاگ صفرزاده- پردازاربعین  https://safarzade.blog.i

بسم الله الرحمن الرحیم  الحمد لالله رب العالمین

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاًوقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا

الّلهُمّ انصر الاسلام و المسلمین، وانصر جیوش المسلمین، و اخذل الکفّار والمعاندین و المنافقین، والیهود والظالمین و استغفرالله‌ لى و لکم. اللهم احفظ وانصر قائدنا الخامنه ائ اللهم انصر من نصره واخذل من خَذَلَهُ                          اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طویلا                                                                         

مدرسه صدر بازار ساعت هفت ونیم صبح – استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزه

 https://eitaa.com/doroos_mahdavi/3466

درس‌خارج #اصول؛ کفایة الاصول

مقصد هشتم؛ فصل_رجوع جمیع المرجحات الی المرجح الصدوری فصل [في بيان المرجحات توجب ترجيح أحد السندين فعلا] لا يخفى أن المزايا المرجحة لأحد المتعارضين الموجبة للأخذ به و طرح الآخر بناء على وجوب الترجيح و إن كانت على أنحاء مختلفة و مواردها متعددة من راوي الخبر و نفسه و وجه صدوره و متنه و مضمونه مثل الوثاقة و الفقاهة و الشهرة و مخالفة العامة و الفصاحة و موافقة الكتاب و الموافقة لفتوى الأصحاب إلى غير ذلك (آخوند خراسانی)

  1. استاد سید ابوالحسن مهدوی زید عزّه
  2. تاریخ: شنبه 9/8/ ۱۴۰۴.- 8جمادی الثانی ۱۴۴۷
  3. اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم چند تا بحث دیگه داریم در مرجحات یک بحث اینه ما این مرجحاتی که داشتیم می‌خوایم بگیم همش رجوع می‌کنه به مرجح صدوری فرمایش آخوند حالا بازش بکنیم ببینید همینطوره یا نه ایشون نظرشون اینه که کل مرجحات.
  4. اولین مرجح چی بود شهرت یک روایت بود و شاذ بودن طرف مقابل می‌فهمد این شهرته برمی‌گرد به مرجح صدوری در واقع این میشه که روایت اول صادر شده روایت دوم صادر نشده است یا مرجح راوی اونم همینطور که میگفت  راویه را بگیر میفرماید با وجود مرجحات تو راوی. او روایت صادر شده و روایت دوم که مرجحات را نداره اصلاً صادر نشده –
  5. مرجح دیگر موافق کتاب اونم همینطور همه اینا ببینید اسماش فرق میکنه این موافقی کتاب مخالف کتاب برمیگرده به صدوری تو روایت این را نگفته ما میگیم. میگیم روایت موافق کتاب صادر شده است مال کتاب مخالفت با عامه جز مرجحات بود اونم همینطور مخالفت عامه باز میگیم اون که مخالف است صادر شده اون که موافقانه صادر نشه خب این مرجحات من یکی یکی گفتم برای اینکه عبارت کفایی را میخویم توضیح بدیم بعد از اینکه توضیح دادیم یه استثنا هم دارن آخوند. استثنا را هم می‌گیم
  6. بعد سه تا چهار تا اشکال به آخوند داریم ؛ بحث اینطوری تمام نمیشه اشکال دارد کلام ایشون که همه اشکال ما را به صدور برمیگردونه منتها اول فرمایش ایشونو دقت بکنیم ایشون می‌فرمایند مرجحات علی انها مختلفه یه قسم نیست یکی از انواعش مرجحات راوی خبره یک. راوی دیگه میدونید و نمیدونم از بد بودن وارد بشیم حتی اگه تعدی هم کردیم که گفتم از بد بودن اصلا تو روایت نبود اینم می‌تونست بیاد جز مرجان
  7. پس بخشی از مرجحات رجوع میکنه به راوی روایت دو تا روایت یکیش قویتر از روایت دومه قسمت دوم مرجحاتی است که به نفس خبر برمیگرده. مراجعات نفس خبر منظورشو نفس خبر چیه شهرت و توضیح بیشتر نفس خبر یعنی الفاظش اما نه الفاظ بدون مدلو نه وقتی می‌خوام ؛ می‌گن شهرت این برمیگردد به اینکه لفظ این خبر تکرار شده تو کتاب‌های مختلف دست فقهای گوناگون شده مشهور
  8. دوم از مرجحات خیلی هستن خبر ندارن شاذ.اینو داریم بگیم
  9. پس عبارت آخوندو بازش می‌کنیم و الا تو مبهمه میگیم یک سری مرجحات به نفس خبر برمی‌گردد و هی الشهره چرا شهرت توضیح دادیم که شهرت چون الفاظ خبر نمی‌خوایم بگیم الفاظ عین هم داره تکرار میشه ممکنه مضمونش باشه بالاخره شهرت گفتم الفاظ به اضافه مضمونش میشه
  10. سوم. مرجحاتی داریم که به وجه صدور برمی‌گردد یه اصطلاحات را  بهش آشنا باشیم چون چند بار یعنی وجه صدور خوندیم اما دربخش خارجی چی گفتیم ؛ گفتیم منظور از بخش صدور بخش تقیه و غیرتقیه هست و می‌خورد به ما  وافق عامه و مخالف عامه که امام یکی از مرجحات مخالفت عامه اسمشو گذاشتن وجه صدورعبارتند خیلی قشنگه. معناش چیه معناش اینه که قبول داریم دو تا روایت صادر شده است نمی‌گیم یکیش کاذبه هر دوش صادر شده اما به چه وجهی صادر شد اولی میگیم لبیان حکم الله الواقعی دومی میگیم نه لغیر بیان حکم الله بلکه موافقت عامه صادر به خاطر تقیه مهمه ؛ لذا بعضی از مرجحات به وجه صدور برمیگرده اینم یکی
  11. چهارم. بعضی مراجعات برمی‌گرده به متن خبر منظورش از متن خبر چیه موافقت با کتاب هست وقتی میگه موافقت با کتاب منظور لفظ نیست لفظ عین آیه قرآن باشه که کسی اصلا حدیث بهش نمیگه که خود امام هم استشهاد کردن به آیه قرآن امام که است نکردن که ما با توجه به این قرائنی که میدونیم. میگیم کلام آخوند اینه متن خبر ای مدلول خبر از اول لفظ را ازش صرف نظر می‌کنیم میگیم دو تا روایت است که متن این خبر موافق با کتاب است تا میگی متن نره سر الفاظا بلکه مدلول عبارت معنی کردن است؛ حوصله داشته باشیم همه اینا بشه ایراد داره اینا چیه دارید میگید. چه لزومی دارد یکیش نفس خبره یکیش متن خبره خب ما هم ایراد داریم ؛ می‌تونیم بگیم توجیه می‌کنیم یه چیزایی آخوند تو ذهن مبارکشون بوده تحمیل به فکر ماها کردن که قبول کن اینا رو حالا شما می‌خواید قبول بکنید می‌خواید نکنید دیگه اختیار با خودتون اما لزومی هم نداره. وقتی مطلب نداره ما نباید وقتمونو سریه لفظ جدید بکنیم بگیم بعضی از مراجعات به متن خبر می‌خوره بعدش به نفس خبر می‌خوره وبعصضش به وجه صدور می‌خورد بعضشم به راوی میخوره
  12. این چهار تا چیزی که ما اگه بخواهیم ساده تر بگیم بی اشکال همون که تو روایت میگه ما میگیم بعضی مرجحات به راوی میخوره بعضیش میخوره به شهرت حالا شهرت و شاذ چیه توضیح میدیم. این نفس خبرش مطرح لفظ اگه گفتید ایراد میگیریم اسم نداره همون که امام گفتن ؛ گفتن شهرت ما هم همونو میگیم یک روایت موافق شهرت است یکی شهرت ندارد و شاذه یکی دیگه موافقت کتاب مخالف کتاب خود همینو ما میگیم دیگه از جاها اینه که موافقه که کتابه اون یکی مخالفه باید توضیح بدیم که موافق مخالف به تباین منظوره اینو توضیح میدیم. مطلقه اینا همش مخالف کتابه دیگه اما مخالف تباین را شیخ اعظم گفتند و اینا رو بعداً باید بگیم
  13. خب اگر ما این چهار تا مرجح یکی مربوط راوی بود یکی مربوط به شهرت بود سوم کتاب بود چهارم مخالفا لعامه این چهار تا مرجح رو اگر ما بخواهیم نگاه بکنیم. آیا ترتیب بینش هست یا نه ؛ خب اگه ترتیب باشه معناش اینه که اول ما به راوی نگاه می‌کنیم چون تو روایت این بود؛ راوی نگاه می‌کنیم روایت یک راویش خیلی خوبه اون یکی نه اما دومی نه اتفاقاً شهرت داره موافقی که تابع مخالف آن هم هست وقتی ما ترتیب قائل باشیم دیگه اینا رعایت نمیکنیم روایت دو رو میندازیم کنار.
  14. اما اگه ترتیب قائل نبودیم معناش اینه که روایت یک یه دونه مرجح داره اونم مراجعات راوی روایت ۲ سه تا مرجح داره هم شهرت داره هم موافق کتابش نداره ترازوی ما تو طرف دوم سنگ خصوص قوی تر از این میشه یعنی ما را ازمرجح پنجم ششم. دومه ما رو کله هم می‌ریزیم همه رو ترکیبم نداره این بحث ترتیب داشتن یا نداشتن بخش فردامونه اجازه بدین بحث اصلاً واردش نشیم الان ذهنتون آماده باشه که انشالله درس بعدی الان چی می‌خوایم بگیم الان می‌خوایم بگیم که
  15. اخبار علاجیه که خوندیم روایت حنظله و روایت زراره و اینا رو خوندیم این اخبار علاجیه دلالت علی تقدیم روایت.  درذات مزیته می‌گوید هر روایت که ذات مزیت ترجیح بده خوب آنچه الان می‌خوایم بحثش را بکنیم همین بود که اول بحث گفتیم آخوند مصربه این نکته هستند که جمیع المرجهات یرجع الی مرجح السند همه اینا برمی‌گرده به ترجیح سند یعنی چی اسمش عوض میکنیم یعنی صدور اینطوری میگیم جمیع المرجحات یرج الی. مرجح صدوری واضح شد ایراد داریم ما می‌فرماند همه مراجعات به مراجع صدوری برمی‌گرده معناش چیه یعنی هر مرجع شما دیدی بگو این روایت صادر شده روایت دوم صادر نشده خب وقتی نشده می‌شه که ازکجا می‌فرماید ایشون ؛ خب فرمایش ایشون یه جا به مشکل برخورد میکنه دقت کنید.
  16. در مراجعات راوی به مشکل برخورد نمی‌کنیم میگم روایتی که راویش قوی‌تره صادر شده از معصوم اون دومی روایت حسن صادر نشده اشکال نداره ما حرف آخوندو بزنیم یا اون که شهرت دارد؛ میگه اون که شهرت داره عن المعصوم واون یکی لم یقول ؛ همه اینا رو برمیگردونیم به صدور موافق کتاب مخالف کتاب که خیلی قشنگه اصلا قطع نظر می کنیم ازما از مخالف کتاب. چرا خود روایت گفت ؛ گفتن مخالف الکتاب لم نقوله ؛ روایتشغو نخوندیم اما مرجحات هست اصلاً امام میگن ما نگفتیم خب نگفتیم یعنی صادر نشده امروز داریم همینو میگیم دیگه ؛ میگیم روایت دیدیم مخالف کتابش نگو امام گفته‌اند اما مثلاً تقیه می‌خواستن بکنن یا بگیم مقصودشون چیز دیگه بودش مثل این شعر که بعضی ها میگن بوی شرک میده میگه خدای من حسین. بوی شرک میده توجیه می‌کنه منظور اون خدای یگانه که نیست که منظورش اینه که من اورو ولی امر می‌دانم و اول الامرم اطاعتشون واجبه خدای خودم میدونم اینه شما اشتباه کرد نباید بپذیریم شاعر مگه هرچی به دهنش در میاد بگه که روی شرک میده ائمه علیهم السلام بیزارند حرف میزنیم به بعد دیگه شعرا جرت نکنن اینا رو بگن بوی شرک بده
  17. و بعد میگه که. یقین دارم که رحمان و رحیمی به خدا میگفت یقین دارم که رحمان و رحیمی یقین دارم که شیطان رجیمی خدا میگه شیطان به حضرت مضاف مضافش. گفت یقین دارم که رحمان و رحیمی یقین دارم که خالق شیطانه یه خالق اینجا تقدیر است مضاد این کارو کردی شیطان رجیم بعد توجیه می‌کنیم یا اینکه بگه خدای من مثلا فلانی من فاطمه الله شاعر میگفت بیخود نگو اینا اهل بیت علیهم السلام همین حالا تبری میجستند ازش. مقام اینا رو ببری بالا بلد نیستی اینو بدون مقام اینا رو نمی‌شناسی و نمی‌تونی بالا ببری تازه داری مقامشونو پایین میاری؛
  18. مرحوم پدر ما می‌گفتن اینا که این کارو میکنن مقام خدا رو دارن میارن پایین ؛ فاطمه رو نبردن بالا چون اینا که سرشون نمیشه که گفتن مقام خدا رو آوردن پایین در حد مخلوقش کردن اینطوری دقت میکنه نشون میده. خوب برگردیم سر صحبت ما
  19. جناب آخوند می‌فرمان حتی مرجح صدوری وجه صدوری که الان داریم میگیم بحث تقیه دوتا روایت یکیش موافق مخالفین دارن میگن حتی مخالفت با عامه برمیگرده به صدوری خب برمیگرده یعنی چه یعنی اون روایت ساده شده روایت موافق عامه اصلا امام نگفتن اشکال داره این حرف. ائمه ما علیهم السلام مخالف عامه رو گفته‌اند می‌گفتن موافق عامه می‌گفتن چرا میگید برمیگرده صدوری این اشکال من بگم همین شما بعدا ما ایراد داریم؛  جناب آخوند می‌خوان یه اشکال حل کنند خوب دقت کنید پس یه بار دیگه اشکال را بیان کنم؛
  20. میگن مشهور چه میگید مشهور میگن که اول مرجح صدوری نگاه کن ببین صادر شده یا نشده. مشهور اگه هست مشهور صادر شده شاذه صادر نشده یا مثلاً موافق کتاب صادر شده مخالف کتاب صادر نشده بعد از صدور متاخر از او میگن بعدا خوب دقت کنید روی این کلمات بعد از که از صدور فارغ شدیم فهمیدیم دو تا روایت صادر شده است متاخر از صدور بیا سر بحث موافق و مخالف عامه او حالا که یقین دارم هر دو صادر شده مخالف بگید. وجه صدورش لبیان حکم الله الواقعیه اون یکی چون موافق نه می‌خواستم تقیه بکنن دل اونا رو آزرده نکنم تو جلسه نشسته بوده اینا مشهور میگن آخوند اینو قبول ندارن میگن چی میگن همین مرجحه مخالفت با عامه دوباره برمیگرده به صدور بگو اون که مخالف صادر شده نشده چرا دلیلشونو دقت کنید.
  21. می‌فرماید مخالفت با عامه توجه و ترجیح احد السندین چقدر دقت می‌کند و دارن زور می‌زنند سربالاییه شهرت خلاف اینو می‌گفت شهرت می‌گفت بعد از که سند هر دو رو میدونی تو مرحله دوم بیان مخالفت عامه رو بگیر ایشون میگن بد نیست تو همون سنده را صدوره میگه همین که یکی روایتی مخالف عامه. این باعث میشه که سند ترجیح پیدا کنه میشه مراجعه صدوری توجب و ترجیح احد سندین و حجیت فعلاً یعنی فعلاً گردن من حجت اینه کلامشون به درد من نمیخوره همون فریب دادن است که میخوان شما رو ذهنتون گمراه من میگم گمراه یعنی دنبال عبارت دقت کنید.
  22. طرف مقابلم قبول داره حجیت فعلی معلوم است که با اون روایت مخالف اما شما اینو نمی‌خواستید بگید حجت نمی‌خواستید جناب چرا اینو استفاده می‌کنید بحثتونو بگید بحث چیه اینه که آیا مرجح به عنوان مخالفت عامه برمیگرده به ترجیح سند یا نه بعد از سنده یه اختلافه مشهور میگن بعد سنده. کاریش نمی‌تونی بکنی بیا سر وجه صدور بگو این یکی میزارمش کنار آخوند میگن نه وجه صدورم داره برمیگرده به سند دلیلشون همین عبارت توجبو ترجیح احد س خوب یعنی سند حساب اون یکی نشده
  23. آخوند میدونن این حرفشون به مشکل برخورد میکنه. دو تا مطلب حوصله داشته باشید این مشکل اینه میگن اگه روایت‌ها هر دوش مقطوع الصدور باشه جناب آخوند چی میگید شما از نظر سند فرض کنید هر دو قطعی و صدوره نه زظی و کلام آخوند به اشکال برخورد می‌کنه ایشون دارن دوتا روایت قطعی الصدور اولیش که مخالف عامه برمیگرده به صادر شده اون یکی که موافق عامه صادر نشده است. صدوره یقین دارم امام گفتن روایت چطور میگه صاره نشده این خود آخوند توجه به این نکات دارد اما صدور می‌دنن اینو
  24. به ما بگن دو تا روایت ظنی صدوره می‌تونیم بگیم اون که مخالف عامه صادره واون که موافق اصلا لم یقول و صادر نشده پس موافقت و مخالفت عامه برگشت به سندمی کند. طبق نظر آخوند این مال ظنییا ؛
  25. اما تو قطعی و صدورا کلام آخوندا نمی‌تونید معنا کنید بلافاصله ایشون جواب میدن می‌فرماند که من تو قطعی و صدور عقب نشینی میکنم من قطعی صدور را می‌گما . میگویند : دو تا روایت قطعی اگر یکیشون موافق یکی مخالف دیگه اینجا به سند بر نمیگردد؛
  26. بلکه. اینجا در صدور وجه صدور متمحر یعنی خالص یه چیز اون یکی چیه محض اینکه میگم این روایت برای حکم الله واقعی ساده اون یکی نه پس اینجا که قطع و صدور اسم آخوند دیگه برنگردوندن به سند نمی‌تونن برگردونن
  27.  
  28. اما تو غیر مخفی نشد که عقب نشینی کردیم یکی عقب نشینی بکنیم. اونجایی که دوتا روایت ظنیه یا شکیه یا هرچی اونجا که سند قطعی نیست حرف خودمون میزنیم اگر روایت اول مخالف عامه روایت دوم موافق عامه این موافق مخالفت برش گردون به سند بگو اولیه صادر شده دومی صادر نشده ؛ چون ظنیه دیگه اشکال نداره اما تو قطعی و صدور اخوند عقب نشینی کردن گفتن به سند برنمی گردد.
  29. ما می گویم برمیگرده وقتی به سند برنگشت فقط میشه جهت صدور. دلیلشون چیه دلیلشون فرمایش اینجا میگن تو ظنی‌ها وقتی دو تا سند ظنیه معنا ندارد که شما بگی من سند رو متعبدا میگم صادر شده دوتاشون بعد میان دومی رو میگم درسته ساده شده اما چون موافق عامه صادر شده یعنی معنی نداره یه چیز خنده داری که اول خودتو. محکم می‌کنی به سند به خاطر ظنی بودن میگه هر دو ظنی یه جوری خیز می‌گیری که ما خیال می‌کنیم می‌خوای عمل بکنی اول میگه هر دو ظنی و صدور است بعد یه مرتبه می‌گفت البته این دومیه موافق عامه من میزارم کنار وقتی فایده عملی نداره چرا اول گفتی سند هر دو ظنی نیست پس حجت است خب سند دومی درست نیست از اول سندش خرابکار
  30. چرا این کاررا نمیکنه حدیث دوم رو دارم میگم که موافق با عامه. معنا ندارد که سندشو تعبداً بپذیری بعد به عمل که میرسه بگو عمل نمی‌کنم چون آخوند به خاطر این میگن که چون این معنا نداره شما برش گردون به اصل سند به صدور بگو موافق با عامه روایت دوم صادر نشده این خلاصه فرمایشش دیگه هرچی می‌تونستم توضیح دادم
  31. اما دوباره برمیگردم اون نکته قبلی اگه دو تا روایت سند قطعی بود. سند قطعی یعنی باید دومیه رو ما بیشتر موافق عامه وقتی سند قطعیه معناش اینه که من تعبد نمیخوام بکنم به سند تحب که نیست که قطعه قطع یعنی یقین وقتی یقین دارم نمی‌تونم بگم صادر نشده خب صادر شده مجبورم بگم تو مرحله دوم یعنی از سند رد میشم میگم سندش قطعیست من باور دارم که امامی رو گفتن میام بعدش بعدش میرسه به چی به جهت صدور میگم دومیه جهت صدورش مشکل داره.
  32. اما آخوند میگن اینجا را قیاس نکن به اونجا دو تا بحث است یکیشو من عقب نشینی کردم اونجایی که قطعی و صدوره یکشو عقب نشینی نمی‌کنم ظنی صدور رامقایسه نکن با قطعی الصدور ظنی صدور را من حرف خودم می‌زنم و می‌گویند روایت دوم که موافق عامه را خللش تو سندی صادر نشده عمل نداره
  33. که ما چهار تا ایراد اینجا به آخوند داریم.
  34. اولین ایراد ما اینه مخالفت عامه قطعاً موجب حجیت است یعنی وظیفه فعلی مکلف آن است که عمل بکنه به همین مخالف عامه و اون یکی که موافق عامه اون دومیه را وظیفه فعلیش اینه بزار کنار
  35. سوال من اینه این وظیفه فعلی من عمل به اولیست نه به دومی چه ربطی داره با سند جناب آخوند. ربطی نداره با سند وظیفه فعلی من اولیش دومین یعنی دومیا رو ربطش بده به سند چه اثری داره چه ربطی داره برید وظیفه فعلی من عمل نکردن به روایت دوم است که فهمیدیم دیگه وظیفه  فعلی من این نیست ربطی با سند نداره وارتباط نداره
  36. ارتباط وقتی داشت حرارته علت معلولی باشه. الان داریم میگیم هیچ ربطی نداره امام به من گفتن موافق عامه را بزار کنار این وظیفه فعلی منه آیا امام می‌خواستن بگن این سندش خلل توش وارده از کجا قرینه ما نداریم برای  این جهت مخالف نه جز نیست مخالفت نداریم.
  37. بخش بعدی اگه ترتیب قائلید یا نیستید بحث شما رو بکشونید با دست دوم اگه ترکیب قائل نبودید قطعی و صدوره عمل میشه اون ظنی رو می‌گذارید کنار بین قتل و ظنی بحثم الان این نیست بحث ما نیست یا قطعی الصدور از هر دو یا سه دوره اخوند میگن مخالف عامه را بگید من میگم یک و دو روایت بگید که کنار. قبول دارم به سند برنمیگرده اما دومی که برش می‌گردونم به سند روایت ۲ که موافق عامش سندش خلل داره ایراد اول منه چه ربطی داره با سند روایت امام به من گفتند روایت دوم بگذار کنار یعنی وظیفه فعلی من عمل نکردنه به رویت دواست.
  38. اشکال دوم ما جهت صدور همیشه فرع اصل است صدور اگه ما یه روایتی که من علم دارم به عدم صدور ویک روایت که علم داریم به صدور؛  آیا حق دارم به تقیه مراجعه کنم اگه من علم دارم ان علمنا به عدم صدور روایت آیا مرحله بگم غیر. جناب آخوند یه چیز واضحیه این که اصل صدور مقدم است بر جهت صدور یه نمونه که گفتیم لذا برش نگردونید اینم یه نکته اون که صادر نشده اگه با ان رفتی جلو اصلا حجیت نداره نکته سوم فرمودند که لام معنا این جناب آخوند گفتن لا معنا برای چی. برای اینکه من حدیث دوم سندشو تعبداً قبول بکنم تو ظن یا دارم میگم روایت دویی که ظن نیست
  39. آخوند گفتن لا معنا لتعبد به سندی ثم حمله علی تقیه گفتن این معنا نداره درسته ایراد ما اینه که معنا داره فایده یک اولا اینکه میگن معنا لا معنا. اصلاح بکنیم بگیم مرادشون از لا معنا یعنی لا فاده حالا جواب چرا فایده داره یه فایده علمی فایده علمی چیه اینو میگم روایت دو صدرا المعصوم چون ظنی نیست منم تعبددا پذیرفتم معصوم لاکن لا به ملاحظات حکم الله فایده نداره این خودش یه فایده. میگم روایت ۲ صدرا المعصوم به ملاحظت حفظ دماع شیعه اینو تو روایت داره که  نلقى الخلاف بينكم خفظاً لدمائكم.. جداگانه تو ذهنمون باشه تا اینا رو اینجا و قشنگ بدونیم چیه امام خودشون میگن نه القای خلاف میکنم تا خودتون را حفظ بکنیم تا شیعه رو نشناسند این یه نکته ایست نکته دقیقی هم هست. اینکه آخوند گفتن لا معنا که دوروایت را که اولی ظنی و دومی هم صادق هست بپذیریم و بعد بگیم عمل نکن فایده ندارد ! گفتیم چرا فایده داره
  40. تکرارمطلب طبق نظر آخوند روایت را کنار بزاریم فاید عملی نداره طبق نظر ما نه فایده عملی دارد روایت 2 را عمل می‌کنیم منتها اون بخشیش که کاری نداره تفکیک می‌کنیم حتی گاهی یه روایت پنج تا مطلب داره ما از اینا خیلی داریم ؛جواب چهارم انشالله.فردا.
  41. اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم

@Aseman_Mag

ما را دنبال کنید